بخشی از مقاله

بررسی دو روایت تمثیلی مشترك عطار با متن مرزبان نامه بر اساس ساختار روایی


چکیده

مقاله حاضر بیانگر روایاتی است که در ادبیات کلاسیک فارسی براي بیان حقایق،مثَلگونه، به صورت مشترك کاربرد داشته و نحوة روایت راویان در استفادة از آنهاست. تمثیل، یکی از قابلیتهاي گوناگون زبان است و ابزاري براي اقناع مخاطب که در آثار منظوم و منثور فارسی بلأخص آثاري که سرشار از پند و اندرز اخلاقی، اجتماعی، دینی و... هستند و داراي چارچوبی داستانی میباشند، مورد استفادة نویسندگان و شاعران قرار گرفته است. در پژوهش حاضر، از نمونههاى تمثیلی منظوم، دو داستان در اشعار عطار و از نمونههاي تمثیلی منثور، دو داستان مرزباننامه انتخاب شده است که با توجه به مطالعات و تحقیقات کتابخانهاي، و تعمق در متنهاي پیش رو سعی شده تا اهمیت و نحوة روایات مشترك و روایت پردازي این دو آفریننده، از لحاظ تشابه پیرنگ داستانهاي به کار رفته در آثارشان، بررسی شود.

واژههاي کلیدي: تمثیل، ساختارروایی، مرزباننامه، اشعار عطار

 

مقدمه

این پژوهش بر آن است تا آنچه به نام تمثیل معروف است در دو متن مرزباننامه و اشعار عطار با توجه به مشترك بودن حکایات این متون بر اساس ساخت حکایتی دو نمونه مشترك را مورد بررسی قرار دهد.

پیش از هر چیز باید روشن کنیم که روایت چیست؟ در نشانه شناسی و تئوري ادبی، روایت، یک داستان یا بخشی از یک داستان است. ممکن است به زبان آورده شود، نوشته شود یا تصور شود و یک یا چند زوایه دید را براي برخی نقشها و ناظرها و یا همه آنان ارائه دهد. در داستانهایی که به صورت شفاهی بیان می-

شوند، یک نفر داستان را بیان میکند، یک راوي که مخاطبان یا او را میبیند یا صدایش را میشنوند، یعنی کسی که لایههاي معنایی غیر زبانی را به متن میافزاید. راوي همچنین این فرصت را دارد تا واکنش مخاطب در برابر داستان را مشاهده کند تا روش بیان خود را با مضمونهاي روشن با بالابردن میل مخاطب اصلاح کند. روایتها به ترتیب وقوع زمانی سازمان یافتهاند، منسجم هستند و جنبه توصیفی آنها از جنبه تحلیلیشان بیشتر است. کاربرد روایت در تاریخ نویسی، در اشعار مختلف حماسی، تغزلی و در متون ادبی و حکمی چه در نثر مرسل و چه فنی و چه مصنوع دیده میشود. در این زمینه مقالههاي با عنوان "ویژگیهاي ساختاري و روایتی حکایتهاي مشایخ در مثنويهاي عطار" از آقاي محمد تقوي، "بررسی ساختار روایی در غزل" از دکتر مریم حیدري، " نگاهی تحلیلی به تکنیک روایی" از جواد اصغري و .... نوشته شده است.

با توجه به کارهاي انجام شده تلاش ما در این است که کاري متفاوت و تطبیقی در انتخاب نوع و موضوع حکایت در دو متن مختلف انجام دهیم. این تحقیق به دنبال نشان دادن تأثیر و تشبیه تمثیل در دو متن در دو زمان مختلف میباشد. کارکرد تمثیل در هر جا بیان اندیشه و معناست، قبل از وارد شدن به بحث توضیح راجع به اصطلاح تمثیل ضرورت مینماید.

-1 تمثیل

گذشتگان ما در آثار خود براي بیان معانی، اندیشهها و تجربههاي مختلف بلأخص تجربههاي عرفانی خود از تمثیل سود برده اند. تمثیل اصطلاحی ادبی ـ بلاغی (بیانی) است. در لغت به معنیمثَل آوردن وتشبیه کردن و داستانی یا حدیثی را به عنوان مثال بیان کردن است. در آیه 61 سورة بقره تمثیل در معناي مثل اینگونه آمده است:»مثَلُ الﱠذینَینْفقُونَ أَموالَهمفی سبِیلِ ﱠالله کَمثَلِ حٍبه أَنْبتَت سبع سنَابِلَفی کُلﱢ سنْبٍلَه

مائَهُ حٍبهواللﱠهیضَاعفلمْنیشَاءواللﱠهواسععلیم1« در علم بیان نیز تمثیل به معناي مثل و تشبیه آمده است جرجانی در تعریف تشبیه میگوید:»تشبیه عام، و تمثیل خاص از آن است پس هر تمثیلی، تشبیه است و هر تشبیهی تمثیل نیست)«جرجانی،.(54:1374 با این تعریف ارتیاط تشبیه و تمثیل به خوبی مشخص میشود.

وجه تمایز تشبیه از تمثیل این است که در تشبیه، مشبه و مشبهبه داراي چندین وجهشبه میباشند که از امور مختلف منتزع شدهاند؛ ولی در تمثیل، وجهشبه ساده و یک چیز است. تمثیل به عنوان اصطلاحی بلاغی و مسئلهاي بیانی از دو دیدگاه بررسی میشود: »تمثیل بهعنوان اصطلاحی بلاغی ـ بیانی در دو معناي عام و خاص به کار میرود : الف ـ تمثیل در معناي عام، که مترادف با تشبیه است و هر معنی که از تشبیه اراده شود، از تمثیل نیز اراده میگردد. ب ـ تمثیل در معناي خاص، که شامل: تشبیه تمثیل، استعارة تمثیلیه و داستان تمثیلی« میباشد. جرجانی در گسترش معنایی و تفسیر بیشتر اصطلاحات اخیر میگوید:» .1 تشبیه تمثیل، تشبیهی است که وجه شبه آن از یک مجموعه، یا از امور متعدد وابسته به یکدیگر انتزاع شود .2 استعارة تمثیلیه (تمثیل): گونه دوم تمثیل در معناي خاص، استعاره اي است؛ مصرّحه از نوع استعارههاي مرکب که با حذف مشبه در تشبیه تمثیل شکل می گیرد. .3 داستان تمثیلی: به مثابه یک ضربالمثل و بر روي هم مشبهبه یا مستعارمنهی است که جانشین مشبه یا مستعارله محذوف شده است.)«جرجانی،.(220 :1954 چنانکه، مثلاً داستان تمثیلی در مثنوي مولانا »پیل اندر خانه تاریک«، مشبه به؛ »حقیقت مبهم دور از دسترس« (مشبه) است و لمسکنندگان اندامهاي پیل، همان جویندگان حقیقتاند که میکوشند تا از طریق حس و عقل، ره به حقیقت برند و نمی توانند. (مولوي،.(393 :1363 طبقهبندي داستانهاي تمثیلی را بر اساس معنی و محتواي داستان و نیز بر اساس نوع شخصیتهاي داستان میتوان تقسیم کرد: داستانهاي تمثیلی، رمزآمیز و نمادین هستند؛ چرا که تمثیل بدون رمز و نماد، تمثیلی تمام نیست. در داستانهاي تمثیلی، گاه گوینده، خود، رمزها را میگشاید و معانی باطنی را آشکار میسازد و گاه گشودن رمز به خواننده واگذار میشود. استفاده از داستان تمثیلی در ادبیات فارسی، بهویژه در آثار اخلاقی و حکمی و عرفانی رایج است.

در اینجا تمثیل در ساختار روایی آن مد نظر است همانگونه که استاد شفیعی کدکنی به آن اشاره فرمود-»:تمثیل را میتوان براي آنچه در بلاغت فرنگی الیگوري«Allegory» میخوانند به کار برد و آن بیشتر در حوزة ادبیات روایی است.)«شفیعیکدکنی،:.(851372 تعبیر اخیر استاد شفیعی به حوزة کار این پژوهش نزدیک میباشد.و مراد از آن، بیان داستانی است از زبان انسان یا حیوانات، که گذشته از معناي ظاهري، داراي معنایی باطنی و کلی نیز هست، معنایی که آن سوي واژههاي نمادین و رمزآمیز (سمبلیک) نهان است.»داستانهاي تمثیلی را بر اساس شخصیتهاي داستان به دو قسم تقسیم کردهاند: الف- داستانهایی که قهرمانان آنها شخصیتهاي انسانی هستند. این داستانها، هدفی اخلاقی و دینی دارند و میکوشند تا خواننده و شنونده را متنبه سازند و از خواب غفلت بیدار کنند و بدینسان به اصلاح بپردازند. فرنگیان از اینگونه داستانها به پارابل تعبیر کردهاند و اندرزهایی را که از حضرت عیسی علیه السلام، در قالب داستان-

هایی کوتاه یا به صورتمثَلها، در انجیلهاي چهارگانه نقل شده است، نمونه هاي برجسته پارابل به شمار آورده اند.)«تقوي،94:1376ـ .(95 تمثیل یکی از قابلیتهاي زبانی است که براي توجیه سخن و براي بیان مؤثر اندیشه گوینده به کار میرود و همچنین در متون دینی و آسمانی و همچنین براي تفسیر متن بخصوص متون مقدس از کارکرد ویژهاي بهرهمند است. دکتر پورنامداریان نوع دیگر از تمثیل را اینگونه بیان میکند:»در نوعی دیگر از تمثیلها، مفاهیم انتزاعی هستند که شخصیت پیدا کردهاند در این گونه تمثیل-

ها، کمتر قصد بیان اندرز و تعلیم اخلاقی در میان است. معمولاً مفاهیمی چون عقل و عشق، حسن، حزن و جزء آن، اندیشه و تجربههاي عرفانی را از طریق شخصیت بخشی در ضمن وقایع و گفتگوها بیان می-

کنند.)«پورنامداریان، .(137 :1368

تمثیل، روایتی است که دو معنا دارد: معناى لفظی یا ظاهرى که همانا خود قصه است و معناى استعارى که همان کردارها یا اشخاصاند، یا حتی موضوعهایی که معادلی تک به تک با آن روایت لفظی دارند. تمثیل غالباً دلالتهاى اخلاقی، فلسفی و سیاسی مشخص و متمایزى دارد، که در پیکرة نمادهایش جاى داده شده است. در اینجا، روایتی که در لایه ظاهرى بیان میشود، همان معنایی نیست که راوى قصد دارد القا کند. این معنا در لایه دیگر، ناگفته و پنهان است. پس میتوان لایه دوم را »داستان حقیقی« نامید و ارزش تمثیل و در واقع بنیاد آن در همین لایه قرار دارد.

-2 ساختار روایی

روایت، پارسی شدة »گفت، بازگفت، بازگفتن« کاربرد آن به صورت مصدري »روایت کردن« است، روایت، بیانداشتن، اظهارکردن، توضیحدادن یا توضیح سازي است. در اصطلاح ادبی، روایت (narrative)

متنی است که نویسنده داستان را از »خود« یا »دیگر«ي به بیان میآورد، بنابراین، داستان گویا راوي هم دارد. در فرهنگ نامههاي واژهگانی،» روایت را به نقل کردن حدیث و خبر، داستان، واقعه و واگویه کردن سخن دیگران)« معین،(595 : 1387 معنا کردهاند و آن را یکی از شعبههاي علوم ادبی برشمردهاند. نویسندة عناصر داستان به نقل از فرهنگ اصطلاحات ادبی جهان میگوید: » داستان اصطلاح عامی است براي روایت یا شرح و روایت حوادث. در ادبیات داستانی عموماً داستان، در برگیرندة نمایش تلاش و کشمکشی است میان دو نیروي متضاد، ویک هدف.)«میرصادقی،.(32 :1376

اولین روایت کننده حقیقی، خداوند است که در کتابهاي آسمانیش بازتاب یافته؛ داستان یوسف در قرآن که »احسن القصص« نامیده شده و سرشار از عبارتها و اشارتها و رازهاي نهفته میباشد که یکی از نمونههاي والاي داستان پردازي است. در ابتدا روایت کردنها به صورت شفاهی بوده و بعدها به صورت مکتوب درآمد و سپس در ادبیات راه یافت و کاربرد قابل ملاحظهاي یافت.

در تاریخ ادبیات ما صورتهاي داستانی افسانه، تمثیل، حکایت و روایت کم نیستند: شاهنامه فردوسی، پنجگنج نظامی، گلستان، بوستان، سیاستنامه، عقل سرخ و آواز پر جبرئیل ، تاریخ بیهقی، حکایات تمثیلی و استعاري کلیله و دمنه، قصههاي تمثیلی و تربیتی قابوسنامه، حکایات سمک عیار و.... هرگاه نام روایت در ادبیات به کار میرود اغلب گمان میبرند که روایتها در آثار منثور کاربرد داشتهاند؛ درحالی که از دیر باز آثار منظوم هم برکشندة این مهم بودهاند. شعر و آثار منظوم فقط وسیله ابراز تخیل و احساسات شخصی محسوب نمیشوند؛ بلکه به مثابه ابزاري عمل میکنند که وظایف گوناگونی را بر عهده دارند از جمله این وظایف که بر عهدة این متون میباشد: مواعظ اخلاقی، هجو، طنز، رثا، تهنیت، روایتگري، آموزش، خبر رسانی، تبلیقات سیاسی و.... از گذشته تا حال وظایفی که بر دوش شعر سنگینی میکند بسیاراند که یکی از اینها استفاده از آن جهت انتقال آموزهها و نکتههاي مهم دینی و عرفانی و تعلیمی و اخلاقی است.» شعر روایی، روایتی یا نقلی که از قدیمیترین انواع شعر است، به شعري اطلاق میشود که

شاعر در آن، داستانی را بازگو میکند. این داستان ممکن است کوتاه یا طولانی، ساده یا پیچیده باشد.)«داد

185؛ میر صادقی .(151

مرزباننامه اسهبد مرزبان بن رستم بن شهریار بن شروین بن رستم بن سرخاب بن قارن که در قرن چهارم به زبان طبري نگاشته شد؛ در قرن هفتم به زبان پارسی دري برگرداند شد؛ و از جمله شاهکارهاي بلامنازع ادب فارسی در نثر مصنوع مزین و شعر واراست. اولین ترجمه مرزباننامه توسط محمد بن غازي ملطیوي به نام »روضه العقول « معروف است. بعد از او وراوینی به ترجمه آن پرداخت. این متن از نوع ادب تمثیلی (فابل) محسوب میشود؛ موضوع آن پند و اندرزهایی است که از طریق داستانهاي غیر مستقیم که از زبان حیوانات به پادشاه زمان گفته میشود. در لابلاي دیالتیک شاهزاده در روند متن حکایات متعددي نقل میشود که از همان ابتدا قدرت جذب خواننده را به نتیجه آن بر میانگیزد.

با توجه به رویکرد بینامتنیت2 که دکتر محمود رضایی در مقاله خود با عنوان » نقد و تحلیل قصهاي از مرزباننامه بر اساس رویکرد بینامتنیت« در زمینه اینکه متن مرزبان نامه زمانی که به نگارش درآمده است متون دیگري از جمله کلیله و دمنه را پیش روي داشته و بدان به طور مفصل پرداخته؛ میتوان گفت عطار نیز هنگام سرایش اشعارش، متون بسیاري در مقابل داشته که به نظر نگارندگان ممکن است، یکی از آنها متنی منثور با عنوان مرزباننامه باشد. بر طبق نظریه بارت، متون کلاسیک هم علاوه بر اینکه میتوانند جزء آثاري باشند که در دست هستند؛ جزء متون نیز محسوب میشوند. » اثر، صورت نوشتاري آثار است؛ اما متن روش شناسانه اثر در دست است؛ اما متن در زبان « (بارت، .( 39 :1981 و همچنین، از جمله این متون، آثار عطار است که میتوان به عنوان متن، ساختار حکایت و روایت گونه آن را مشاهده کرد. بینامتن یعنی اینکه موضوعهاي یکسان با زبانهاي متفاوت اما با ساختار معنایی یکسان گفته شود. باختین بر این باور بود که » هیچ اثري به تنهایی وجود ندارد. هر اثري از آثار پیشین مایه گرفته و خود را مخاطب یک بستر اجتماعی کرده و در پی دریافت پاسخی فعالانه از سوي آنان است. گفتهها همه مکالمهاياند و معنا و منطقشان به آنچه پیشتر گفته شده وابسته است و شیوة دریافتشان به وسیله دیگران در آینده خواهد بود)«

آلن،.( 30 :1380 با توجه به این رویکرد سؤالی که در ذهن خواننده به وجود میآید و بستر را براي مطالعات و تحقیقات آتی فراهم میکند این است که آیا رویکرد بینامتن در زمینه اشعار عطار صادق است؟ در این مقال براي پرهیز از تطویل تنها به بررسی و تحلیل دو داستان مشترك بین متون انتخاب شده می-

پردازیم.

-3 ساختار روایتی دو داستان عطار و مرزبان نامه

همانطور که مرزباننامه وامدار برخی از متون فرهنگی پیش از خود است؛ عطار نیز در آثارش- که این جا مد نظر ماست- وامدار متون قبل از خود است. عطار براي بیان مقصود خود از حکایات و تمثیلهاي فراوانی استفاده نموده که تعدادي از آنها مشترك با متن مرزباننامه است. همانندي داستان عیسی و همراهش در مصیبتنامه با داستان سه انباز راهزن ؛ داستان شاگرد احول در اسرار نامه با پسر احول میزبان، نشان دهندة این واقعیت است.

-1-3 عیسی و همراهش

شیوة روایی مثنويهاي عطار و مرزباننامه نشان میدهد که زنجیرهاي از حکایتهاي مرتبط با یکدیگر وجود دارد؛ درحالی که موضوع آن حکایتها با الگوي روایی سازگار و براي مخاطب نیز باورپذیر میباشد.

با تعمق بر هر دو داستان متوجه میشویم که داستانها نه تنها داراي گسست مفهومی نمیباشد؛ بلکه به صورت بارزي بر محور عمودي پیوستگی محکمی دارند.

در باب »شاه اردشیر و داناي مهربان به« در مرزباننام در لابه لاي داستان دختر شاه و ماجراي انتخاب کردن شوي مناسب (داراي حسن اخلاق و حکمت پیشگی) براي او، با تمثیلی مواجه هستیم که از زبان مهران به در خطاب به پدر زنش(شاه) گفته میشود. دختر شاه که تمامی خواستگاران با اصل و نسب و مال مقام دار را رد نموده با مهران به، مردي زاهد پیشه و متّقی و خدا ترس ازدواج میکند، مدت زمانی از زندگی مشترك دختر شاه با مهران به زاهدپیشه نگذشته بود که شاه به بازجست احوالشان، راهی منزل دختر داماد میشود تا ببیند دختر از زندگی زناشویی احساس رضایتمندي دارد یه خیر؛ دختر شاه از زندگی خود ابراز خشنودي میکند اما گله او این است که » خوردنی و پوشیدنی و گستردنی همه در یکجاي می-

نهد)« خطیب رهبر ،.( 187: 1389 پادشاه تصمیم میگیرد نزد داماد خود، »مهران به« رفته و با او صحبت کند و با وعدة قصر و جامههاي فاخر و هر نوع اموال دنیوي او را راضی نگه داشته و به اطاعت خود ترغیب نماید. اما »مهرانبه« راضی به زندگی ساده و بی پیرایه و زاهدانه خود از هر گونه پیشنهاد شاه ممانعت می نماید. در ادامه این ماجراست که داستان تمثیلی »سه انباز راهزن «، از زبان »مهرانبه« نقل می-

شود؛ آفرینندة اثر، به صورت ناخودآگاه، در پشت این شخصیت(مهران به) پنهان شده و در باب نکوهش دنیا و حرص و طمع نسبت به آن داد سخن میدهد و روایت را در تفسیر این جمله »دوستی دنیا و آنچه

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید