بخشی از مقاله

بررسی شرط عدالت حاکم در فقه سیاسی امامیه و اهل سنت

-2کارشناس ارشد فقه ومبانی حقوق

چکیده:

ضرورت اصل ولایت و حاکمیت در میان شیعه و اهل سنت امری مسلم و پذیرفته شده است. آنچه در اندیشه سیاسی این دو مذهب مورد اختلاف قرار گرفته است شرایط و مصادیق ولی و نحوه تعیین او می باشد. در این پژوهش به بررسی شرط عدالت برای حاکم به عنوان یکی از مفاهیم مشترک فقه امامیه و اهل سنت پرداخته شده اسـت. مفهـوم عـدالت از نظـر فقهی بین شیعه و اهل سنت چندان متفاوت نیست. تفاوت اساسی در این اسـت کـه امامیـه عـدالت را شـرط ابتـدایی و استمراری برای حاکم می داند. براین اساس شیعه حاکمیت حاکمان غیر عادل و فاسق را فاقد مشروعیت مـی دانـد؛ امـا آرای اهل سنت در مورد شرط عدالت حاکم مختلف است. برخی از فقهای اهل سنت عدالت را شرط کمال می داننـد نـه امری واجب و در برخی دیگر از متون فقهی اهل سنت وجود شرط عدالت لازم شـمرده شـده اسـت امـا از آنجـا کـه در اندیشه سیاسی اهل سنت؛ عدالت اساسا با استیلا و حکمرانی همخوانی ندارد؛ بـا ترفنـد هـای مختلـف عمـلا آن را نفـی کردند، تا به این وسیله توجیهی مناسب برای حکومت حاکمان جائر فراهم آورند.

واژگان کلیدی: عدالت، ولایت، حاکمیت، مشروعیت، فقه سیاسی، امامیه، اهل سنت

1

مقدمه

اسلام تنها مکتبی است که عدالت و تقوا را در مشروعیت منصب حاکم دخیل می داند. در آموزه های فقهی عدالت فـردی حاکمان مبنا و اساس تحقق عدالت اجتماعی می باشد و تحقق عدالت اجتماعی توسط حاکم فاسق، اگر چه در مرحله فـرض و ثبوت ممکن است اما در مرحله اثبات و در عالم واقع هرگز نمی توان به آن اعتماد کرد.

فقه اسلامی، ارتکاب کبایر در رفتار فردی را آغازگر انحراف از عدالت میداند که با به قدرت رسـیدن فـرد در روابـط اجتمـاعی، سیاسی توسعه می یابد و ازآن تعبیر به جور می شود. بنابراین فاقد صلاحیت دانستن فرد فاسـق جهـت تصـدی سـمت هـای مختلف، به عنوان ضمانتی در جهت ممانعت از توسعه یافتن فسق و فساد از رفتار فردی به حـوزهی روابـط سیاسـی، اجتمـاعی است .

مسئله عدالت از دیرباز جزء مهمترین دغدغههای بشر و ادیان الهی بوده است؛ به گونه ایکه میتوان تحقق قسـط و عـدل را از بزرگترین اهداف لَقَدْبعثتپیامبرانأَرْسَلْناوتشریعادیانرُسُلَناالهیبهشـماربِالْبَیﱢناتِآورد.» وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتـابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَنﱠاسُبِالْقِسْطِ .... )«حدید(25/ ما پیامبرانمان را با دلیلهای روشن فرستادیم و با آنها کتاب و ترازو را نیز نـازل

کردیم تا مردم به عدالت عمل کنند.

اهمیت انکار ناپذیرعدالت در سرنوشت ملتها موجب شده دولتها و حکومتهای جـور نیـز ریاکارانـه خـود را متصـف بـه آن دانسته و برای جلب قلوب مردم، هدف خود را تحقق قسط و عدل اعلام کنند.

تعریف عدالت

راغب میگوید: »لفظٌ یقتضی معنی المساواه«عدالت بـه معنـای مسـاوات و برابـری اسـت (راغـب اصـفهانی، 1412ق، ص (3361 در لسان العرب عدالت چنین تعریف شده است:ما قام» فی النفوس أَنه تقیم،مُسْو هو ضِدﱡ الجَوْر« عدل هـر آن چیـزی است که فطرت انسان حکم به استقامت و درستی آن نماید و در مقابل جور قرار دارد. (ابنمنظور، بیتا، ج11، ص(414 فیـومی میگوید: »العدل القصد فی الامور«عدل، میانهروی در کارهاست (فیومی، 1403، ص(396

در مورد ارتباط معنای لغوی و اصطلاح عدالت فردی، برخی فقهای امامیه گفتهاند: عدالت فردی در فقه معنای جداگانـه ای ندارد؛ بلکه در همان معنای لغوی به کار رفته است. ( محقـق اردبیلـی،1418ق، ج12، ص312؛ سـبزواری، 1388، ج1، ص43؛ موسوی خویی، بی تا، ج1، ص(254

مرحوم خویی در این زمینه می گوید: »برای عدالت نه حقیقت شرعیه ثابت شده است و نه حقیقت متشـرعه؛ بلکـه عـدالت (در شریعت) در همان معنای لغوی خود، یعنی درستی و عدم جور و انحراف بهکار رفته است« (خویی، همان) در مقابل، برخی فقها همچون شیخ طوسی معتقدند عدالت در شریعت معنای جداگانهای مغایر بـا معنـای لغـوی دارد و بـه اصـطلاح دارای حقیقـت شرعیه یا متشرعه است.(طوسی، بی تا، ج8، ص( 217


2

عدالت در اصطلاح فقه امری فردی است که در مقابل فسق قرار دارد. فسق در لغت عرب از جمله مفاهیمی اسـت کـه قبـل از اسلام سابقه تقابل مفهومی با عدالت نداشته است و بعد از اسـلام جهـش معنـا شـناختی در آن رخ داده اسـت. فسـق از منظـر لغویون به معنای مطلق خروج می باشد اما از نگاه شرع مقدس به معنای خروج از اطاعت خداوند متعال است. بنابراین فاسق به کسی گفته می شود که به سبب انجام معصیت و ارتکاب گناه از اطاعت خداوند خارج شده است. در حالی کـه عالمـان لغـت بـا قاطعیت اعلام می کنند ایـن وجـه معنـایی از فسـق در کـلام و شـعر عـرب قبـل از اسـلام هرگـز شـنیده نشـده اسـت. (ابـن منظور،1414ق، ج10،ص.(308

عدالت در اصطلاح فقه:

اکنون به بیان برخی از تعاریف امامیه و اهل سنت از عدالت و اشکالات آنها می پردازیم.

تعریف اول: شیخ انصاری در بیان معانی مختلف عدالت » الاسلام وعدم ظهورالفسـق« و »حسـن ظـاهر« را بـه عنـوان تعـاریف علمای قدیم از عدالت ذکر کرده است. (رک شیخ انصاری،1378، ج3، ص(166

تعاریف غالب فقهای حنفی مذهب اهل سنت متناسب با این مفهوم از عدالت است. که برخی از این تعاریف عبارتند از:

عدالت آن است که شخص به انجام گناه و جرم در دینش معروف و شناخته شده نباشد؛ پس کسی که اطلاعی از گناه در دیـن او وجود ندارد، او عادل است.

برخی در تعریف عدالت گفته اند: » من تکون حسناته غالبه علی سیئاته « عادل کسی است که حسـنات او بـر سـیئات و اعمال سوء او غلبه دارد. فقهای اهل سنت درتایید این تعاریف از کلام پیامبر صلی االله علیه وآله شاهد می آورند که آن حضـرت فرموده است :

» من صلی علی قبلتنا و اکل ذبیحتنا فاشهدوا له بالایمان«کسی که به قبله ما نماز می خواند و ذبیحه مـا مـی خـورد بـه ایمانش گواه باشید. (احمد حصری، 1406،ج1، ص( 228 اشکال این تعریف آن است که عدالت امری درونی و کیفیتی نفسانی است و صرف حسن ظاهر موجب نمـی شـود کـه شـخص

واقعا متصف به صفت عدالت باشد؛ زیرا ممکن است شخصی در واقع فاسق بوده و مرتکب معاصی شود، اما نزد مردم ظاهر خـود را حفظ نماید؛ لازمه پذیرش این تعاریف آن است که چنین شخصی هم عادل باشد و هم فاسق. زیـرا آشـکارا فسـقی مرتکـب نشده و تعریف عدالت به حسن ظاهر بر او صادق است از سوی دیگر در واقع مرتکب کبیره شده و فاسق محسوب می شود.

از این رو برخی از فقها این دو تعریف را از زمره تعاریف عدالت خارج دانسته و چنین فرموده اند: »و الصحیح انّ حسن الظاهر و الاسلام مع عدم ظهور الفسق معرّفان للعداله لا أنهّما نفسهما« (موسوی خویی، بی تا، ج1، ص(253 حسـن ظـاهر و اسـلام بـه

همراه عدم ظهور فسق نمی تواند معرف عدالت باشد بلکه از راه های شناخت آن است.

تعریف دوم: »العداله عباره عن مجرد ترک المعاصی مطلقا، او ترک الکبائر« عدالت عبارت است از صـرف تـرک گناهـان (کبیـره وصغیره) یا فقط ترک کبائر.« این دیدگاه را برخی علمای امامیـه (ابـن ادریـس،1410ق، ج2ص(117 وبرخـی علمـای شـافعی مذهب ذکر کرده اند.( ص117؛ سیوطی، 1418ج2، ص381؛ شربینی، بی تا ج4 ص( 427

3

اشکال این تعریف نیز این است که به مقوله درونی بودن عدالت اشاره نشده و صرف ترک گناه را عدالت دانسته است، در حـالی که ترک گناه ممکن است به خاطر عدم قدرت بر گناه یا ترس از مردم یا به طمع اعتبار اجتماعی باشد. اما عدالت بایـد نشـانگر چنان وضعیتی باشد که فرد علی رغم قدرت بر گناه، وتحقق زمینه آن فقط به انگیزه الهی مرتکب گناه ومعصیت نشود و از گناه اجتناب کند.

تعریف سوم: علمای اهل سنت در تعاریف کامل تر از عدالت این گونه گفته اند: » عدالت صفتی است که به فرد قدرت تحمـل و پرهیز از گناهان کبیره و عدم اصرار بر گناهان صغیره را عطا کرده و وی را به اجتناب از اموری که در آن فرو مایگی است وا می دارد. پس اگر چیزی از این امور و گناهان بـه وی رسـد عـدالتش از دسـت مـی رود.« (محمـد رواس، 1405ق، ص(306 ایـن تعریف عدالت را صرف ترک گناه که امری عدمی است نمی دانند بلکه از آن به صفتی وجودی که منشاء ترک گناه است تعبیـر می کنند، اما بر خلاف تعریف مشهور فقهای امامیه آن را در حد ملکه یا حالت نفسانی ثابت و پایدار نمی دانند.

تعریف چهارم: »العداله عباره عن ملکه راسخه باعثه علی ملازمه التقوا من ترک المحرمـات« عـدالت ملکـه ای درونـی وهیئـت نفسانی راسخه ای است که فرد را بر تقوا و پرهیز از محرمات وادار می کند. (شیخ مفید،1410ق، ص(725

این تعریف بر خلاف تعاریف پیشین عدالت را عامل درونی که موجب اجتناب از گناه می شود معرفی کرده است و این عامل را در حد » ملکه نفسانی« که حالتی ثابت و پایدار در نفس است می داند.

برای اثبات ملکه بودن عدالت چنین گفته شده : استقامت در جاده شریعت گاهی بهصورت کیفیت راسخه در نفس اسـت؛ بـه - گونهای که به سهولت قابل زوال نیست و گاهی بهصورت حالت سریع الـزوال اسـت. روشـن اسـت قسـم اول کـه ملکـه نامیـده میشود، عدالت است، اما قسم دوم عدالت نیست؛ چراکه برای هر شخص فاسق مسلمان، گاهی حالت استقامت پدید میآید، بـا اینکه چنین شخصی عادل شمرده نمیشود (سبزواری، 1388، ج1، ص(43

تعریف پنجم: برخی علما قید »مروت« را نیز در تعریف عدالت ذکر کرده اند.»العداله هیئه نفسانیه تبعث علی ملازمه التقـوی والمروءه« مروت تخلق به اخلاق و رفتارهایی است که بـا توجـه بـه زمـان ومکـان متناسـب احـوال شـخص مـی باشد.(شـهید ثانی،1410 ج3، ص(130 عدالت یعنی آراستگی به فرائض و فضائل ، وترک گناهان و اعمال پست و فرومایه و نیز پرهیز از هرچیزی که مخـل بـه مـروت

آدمی باشد. (عبد القادر عوده، 1967م، ص( 168 اشکال این تعریف آن است که ارتکاب گناه صغیره با وجود حرمت، دلیل بر بی مبالاتی در دین و نافی عدالت شمره نشده اسـت

پس چگونه عدم رعایت امور عرفی می تواند نافی عدالت باشد. عبارت »لا دین لمن لاحیاء له« زمـانی مـی توانـد دلیـل اعتبـار مروت باشد که انجام امور خلاف عرف را منافی حیا از خداوند بدانیم، در حالی که چنین نیست. حتی اگر رعایـت نکـردن امـور عرفی و حیا نکردن از اجتماع را نمایانگر حیا نکردن از خدا در امور شرعی بدانیم؛ رعایت مروت می تواند به عنوان متمم حسـن ظاهر راهی برای شناسایی عدالت باشد نه دخیل در تعریف آن.

با توجه به اشکالات مطرح شده در تعاریف مختلف می توان عدالت را به این صورت تعریف نمود: »ملکـه ای نفسـانی اسـت کـه منجر به ترک کبائر وعدم اصرار بر صغائر می شود، که علائم آن در خارج ظاهر می شود مثل حسن ظاهر ومروت«


4

مبانی اندیشه سیاسی امامیه و اهل سنت

مساله مهمی که در شکل گیری اندیشه سیاسی تشیع و تسنن نقش اساسی را ایفا می کند این است که هرکدام ازایـن مـذاهب از حکومت اهداف و انتظارات متفاوتی دارند وبراین اساس شرایط متفاوتی را برای حاکم معتبر می دانند.
. گرایش به امنیت در فقه سیاسی سنی 1

آنچه بیش از همه برای عموم اهل سنت اهمیت داشت و مساله امنیت بود .از نظر اهل سنت حکومت مطلوب حکومتی بود کـه بتواند نظم و امنیت را به ارمغان آورد و این بزرگترین نعمتی بود که یک حکومت می توانست به شهروندانش عرضه دارد. عموم بزرگــــان اهــــل ســــنت ماننــــد غزالــــی، ابــــن تیمیــــه، مــــاوردی و ...(غزالــــی، 1388ق، صــــص206-197؛ ابــــن تیمیه،1378ق،ص23؛ماوردی،1362ق،ص(115اولین و مهمترین وظیفه حکومت را حفظ امنیت دانسته اند ؛ زیرا وسعت قلمرو دارالاسلام و اینکه گروه ها و فرهنگها ونژادها و ادیان مختلفی را تحت پوشش داشت، فرقه گرایی، تنشهای دینـی و فرهنگـی و تشنجات اجتماعی و سیاسی را فراهم می آورد. درنتیجه این دین ازابتدای ظهورش از یک طرف با گردنکشان داخلی و از طـرف دیگر با متجاوزان خارجی مواجه بوده است. مانند حمله مغولان که شرق سرزمین اسلامی را بـا خـاک یکسـان کـرد و معارضـه دائمی و کینه توزانه با مسیحیان درجبهه غربی که به اسلام به صورت یک دشمن غاصـب مـی نگریسـتند. در چنـین شـرایطی طبیعی بود که افکار و حساسیتها به امنیت و قدرتی که خالق امنیت است جلب شود، نه به عدالت و اینکه رعایت مـی شـود یـا نه. (محمد مسجد جامعی،1385ش، ص(285 برای اهل سنت دراین شرایط آنچه اهمیت داشت صرف قدرت و سطوت داشتن و کیانمند و شوکتمند بودن بود؛ چراکه همین هـا بـود

که دشمنان را می ترساند و مرکزیت مرزهای اسلامی را حفظ می کرد، لذا از نظـر ایـن مکتـب همـه مـی بایسـت دراسـتخدام هرچـه نیرومند تر کردن حاکم درآیند. این از مهمترین وظایف دینی اهل سنت به شمار مـی رفـت ، چراکـه درنظرآنـان دفـاع از دیـن اسـلام انچنان با دفاع از حاکم پیوند خورده بود که ممکن نبود ازدین بدون دفاع از حاکم آن دفاع شـود. (همـان، ص(261 از نظـر آنـان مهـم نبود که حاکم کیست وچه می کند و تا چه اندازه به ضوابط شرعی و عدالت اسلامی ملتزم است. مهـم ایـن بـود کـه او سـمبل اسـلام است. پس همه باید درخدمت حاکم و مطیع اوامر او باشند و درتقویت و تحکیم هرچـه بیشـترش بکوشـند. زیـرا قـدرت و شـکوه ایـن سمبل است که دشمنان داخلی را به سکوت وامی دارد و بیگانگان را می ترساند و امنیت را استقرار می بخشد.

بر این اساس اندیشه اهل سنت درمقوله قوانین سیاسی بیش از آنکه مبتنی بر متون مقدس دینی باشد مبتنی بـر تفسـیر واقـع گرایانه از وضع موجود بوده است. بطوریکه فقه اهل سنت درمساله حکومت که ازآن به فقه سیاسـی یـاد مـی کنـیم بسـیار بـه سیاست نامه نویسی نزدیک می گردد. می توان مدعی شد که در مفهوم واقعی کلمه، اهل سنت عملا فاقد فقه سیاسـی اسـت و آنچه بیشتر درخود داشته اندیشه سیاسی است که از پس عمل سیاسی ظاهر شده است.

.2 گرایش به عدالت در فقه سیاسی امامیه

ازدیدگاه فقه سیاسی شیعه عدالت بنیان حرکت دراجتماع بوده وسایر امور مانند امنیت باید برطبق این محور به گردش درآیند. برای شیعیان الگوی اولیه برای مدیریت عادلانه جامعه پس از پیامبراکرم صلی االله علیه وآله به مدل عملی حضـرت علـی علیـه السلام باز می گردد. امام علی علیه السلام هیچ ملاحظه ای را درباب عدالت قبول نکرده و برای دوام حکومت دست به مصلحت انگاری نزده اند. درخطبه 15 نهج البلاغه ایشان به صراحت ازحقوق عمومی سخن گفته و به خاطیان هشدار می دهد: » به خدا

5


سوگند ،اگرچیزی را که عثمان بخشیده نزدکسی بیابم آن را به صاحبش باز می گـردانم، هرچنـد آن را کـابین زنـان یـا بهـای کنیزکان کرده باشند ، که دردادگری گشایش است وآنکه از عدالت به تنگ آید ازستمی که به او می رود ، بیشتر به تنـگ مـی آید.1« تحلیل عملکرد امام علی علیه السلام نشان می دهد که عدالت دراندیشه ایشان مقدم بر امنیت بوده است. سیاست ایشان پاکیزه

از سیاست بازی رایجی بود که حق و باطل را درهم می انگاشت. عدالت در اشـکال مختلـف اجتمـاعی و فـردی در فقـه شـیعه جایگاه منیعی دارد و یکی از راه های فهم مشروعیت یک نظام حکومتی به میـزان موفقیـت آن حکومـت در اقامـه عـدالت بـاز می گردد.

شرطیت عدالت حاکم از منظر فقهای شیعه

عدالت در منطق شیعه اهمیت فراوانی دارد، شیعه در زمان حضور، حکومت را حـق ائمـه معصـومین علـیهم السـلام دانسـته و حکومت هر فرد ی غیر از ایشان را حکومت جور و نامشروع می داند و پس از ایشان نیز قائل به حکومـت فقهـای عـادل اسـت. مرحوم صاحب جواهر قائل به اجماع علمای شیعه در این زمینه است و می فرماید: تمام اصحاب شیعه امامیه وحدت نظر دارنـد بر اینکه فقیه عادل امین که جمیع شرایط صدور فتوا را دارا است و اصطلاحا به وی مجتهد در احکام شرع گفته مـی شـود، در زمان غیبت، نائب و جانشین ائمه طاهرین علیهم السلام می باشد. (نجفی، 1429ق، ج 21،ص(396 اگر چه در زمان غیبت، شیعه نیز مدت های زیادی را تحت حاکمیت حاکمان جائر و فاسق سپری کرده است؛ اما هیچ گاه آنهـا

را مشروع و واجب الاطاعه ندانسته بلکه همواره بر فساد این حکومت ها و لزوم مبارزه با آنها تاکید داشته است.


شیخ طوسی حکومت فاسق و جائر را غیر مجاز می داند و از حکومت عادل به »عدلا مرضیا« تعبیر می کند. بـه ایـن معنـا کـه حاکم باید هم عادل باشد هم حکومتش مورد رضایت خداوند باشد. (طوسی، بی تا،ص(153 محقق حلی نیز تنها پذیرفتن ولایت از سوی حاکم عادل را جایز می داند و می فرماید:»الولایه من قبل السلطان العادل جـائزه و

ربما وجبت، کما اذا عینه الامام الاصل« (محقق حلی، بی تا، ج1، ص» (138و تحـرم مـن قبـل الجـائر« (همـان، ج2،ص(266 پذیرش ولایت از سوی حاکم عادل جایز و گاهی واجب است و آن زمانی است که امام اصل او را معین کند اما پذیرش ولایت از سوی حاکم جائر حرام است.

شهید ثانی نیز همانند محقق کرکی فقیه عادل جامع الشرایط را حاکم جامعه در زمان غیبت می داند و می فرماید:»ثم الحـاکم و المراد به سلطان العادل او نائبه الخاص او العام مع تعذر الاولـین هـو الفقیـه الجـامع لشـرایط الفتـوی العـدل« (شـهید ثـانی، 1413ق،ج6، ص(265 مراد از حاکم سلطان عادل(امام معصوم)یا نائب خاص یا عام ایشان است و در صورت تعذر ایـن دو فقیـه عادل جامع شرایط حاکم است.

امام خمینی وجود صفت عدالت را برای حاکم ضروری می داند و در این زمینه در کتـاب ولایـت فقیـه مـی فرمایـد: »زمامـدار بایستی ازکمال اعتقادی و اخلاقی برخوردار و عادل باشد؛ و دامنش به معاصی آلوده نباشد. کسی که می خواهـد حـدود جـاری


6


کند؛ یعنی قانون جزای اسلام را به مورد اجرا گذارد، متصدی بیت المال و خرج و دخل مملکت شـود و خداونـد اختیـار و اراده بندگانش را به او بدهد نباید معصیتکار باشد؛ چرا که خداوند به جائر چنین اختیـاری نمـی دهـد. زمامـدار اگـر عـادل نباشـد و دردادن حقوق مسلمین، اخذ مالیات ها و صرف صحیح آن واجرای قانون جزا عادلانه رفتار نخواهد کـرد و ممکـن اسـت اعـوان وانصار و نزدیکان خودرا بر جامعه تحمیل نماید و بیت المال مسلمین را صرف اغراض شخصی و هوسـرانی خـویش کنـد)«امـام خمینی، بی تا، ص(49

مبانی فقهی عدالت حاکم از دیدگاه فقهای امامیه

حاکم و ولی امر دارای اختیارات و وظایف گوناگونی است که مقتضای ولایت امری ایشان است. از جمله اینکه اموال بیت المال را در امور لازم و در جای خود مصرف کند. فرمان جهاد صادر کندو .... و در تمام موارد دستورات وی باید اطاعت شـود، امـا بـر اساس آیات و روایات اطاعت از افراد فاسق و ظالم جایز نیست پس عدالت و تقوا شرط لازم برای افـرادی اسـت کـه ولـی امـر و حاکم جامعه می باشند.

1. آیات :

1. لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار (هود(113/ وهرگز به ستمگران تکیه نکنید که آتش شما را فرا خواهد

گرفت.

محل استدلال جمله اول آیه است که در آن خداوند از اعتماد و تکیه به ظالمان نهی کرده است و تصریح دارد به اینکـه تمایـل به ظالمان سبب داخل شدن در جهنم می شود. مسلم است که شخصی که ولی امر مسلمین مـی شـود،باید در تمـامی امـور و کارهای مهمی که به او واگذار شده مورد اعتماد قرار گیرد.

چنانچه علی ابن ابراهیم در تفسیر این آیه نقل می کند، که امام (ع) می فرماید: تکیه بر ظالمین (رکـون) دوسـتی، نصـیحت و رهبری ظالمین را پذیرفتن است. (علی بن ابراهیم قمی، 1388،ص(315 شخص فاسق از آنجا که به حدود و احکام خدا تجاوز کرده است، ظالم است و در عموم »الذین ظلموا« داخل میشود. بنـابراین

ولایت چنین شخصی رکون به ظالمین بوده و از آن نهی شده است و به حکم آیه گناه بزرگی است.


2. آیه 24 سوره انسان که خداوند به پیامبر می فرماید: »فاصبر لحکم ربک ولا تطع منهم آثما او کفورا« در برابـر فرمـان پروردگارت شکیبایی کن و از هیچ گناهکار یا ناسپاسی از آنان فرمان مبر.

قسمت آخر آیه محل استدلال است که در آن خداوند پیامبر اکرم(ص) را از اطاعت کردن گناهکاران نهـی مـی کنـد و نهـی دلیـل بـر حرمت است و آثم کسی است که گناه می کند.
گناهکار فاسق می باشد وخداوند اطاعت فاسق را حرام دانسته و از آنجا که ولایت امری و حاکمیت مستلزم وجوب اطاعـت اسـت، شـخص گناهکار و فاسق صلاحیت ندارد که ولی امر امت باشد.
و آیات دیگری نظیر اینها که از مجموع آنها استفاده می شود که اشخاص ظالم و فاسق را نمی تـوان بـه عنـوان امـام و واجـب الاطاعه قرار داد و دلالت آنها بر این موضوع به خوبی روشن و آشکار است.


7

کنفرانس بین المللی نقش مدیریت انقلاب اسلامی در هندسه قدرت نظام جهانی (مدیریت، سیاست، فرهنگ، امنیت، اقتصاد، حسابداری)

.2 روایات:

روایات زیادی دال بر ضرورت تقوا در ولی امر وحاکم وجود دارد که به ذکر بعضی از آنها می پردازیم:

.1روایت معتبری که سدیر بن حکیم از ابی جعفر(ع) نقل می کند، که پیامبر فرموده است: هیچ کس صلاحیت امامت را نـدارد، مگر اینکه این سه خصلت را داشته باشد؛ تقوا و ورعی که او را از گناه ومعاصی خداوند باز دارد و مانع باشد؛ حلمـی کـه توسـط آن مالک غضبش باشد؛ ولایتی نیکو داشته باشد تا برکسانی که والی آنهاست مانند والدی مهربان باشد.1 در این روایت بیان می شود کسی که تقوا و ورع(عدالت)نداشته باشد، صلاحیت امام شدن را نـدارد. منظـور از امـام ولـی امـری

است که رعیتی داشته باشد و کسانی از او پیروی کنند و بنابر آیه حاکم و والی جامعه باید عدالت و تقوایی داشته باشد که گناه نکند.دلالت این حدیث بر اعتبار عدالت در ولی امر تمام است.

2. در کافی به سند صحیح از محمد بن مسلم روایت شده که گفت از امام باقر (ع) شنیدم که فرمـود: » بـه خـدا سـو گنـد ای محمد، کسی که از این امت، شب را صبح گرداند واز جانـب خداونـد عزوجـل پیشـوای ظـاهر عـادلی نداشـته باشـد، گمـراه و سرگردان صبح نموده است و اگر بر این حالت از دنیا برود به مرگی همگون مرگ کافران و منافقان مرده است و بدان ای محمد که پیشوایان ستم و پیروانشان از دین خداوند بر کنار شده هستند، آنان خود گمراه شده و دیگران را نیـز بـه گمراهـی کشـانده اند.2 «

3. امام حسین (ع) در نامه خود به کوفیان حکومت غیر عادل را فاقد مشروعیت اعلام کرده و میفرماید: به جـانم سـوگند، امـام آن کسی است که بر اساس کتاب خدا حکم کند، دادگری ورزد، پیرو دین حق باشد، و در راه اطاعت خداوند نفس خود را مهـار سازد. (شیخ مفید، 1376، ص(186

دلیل عقلی

.1-3 فرد فاسق از نظر قران فردی غیر قابل اعتماد است و بنا بر نص صریح قران حتی به خبر وی نمیتوان ترتیب اثـر داد. »یـا ایها الذین آمنوا ان جاءکم فاسق بنباء فتبینوا ان تصیبوا قوما بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین )«سوره حجرات، آیـه (6 ای گروه مومنان اگر فرد فاسقی برای شما خبری آورد فحص وجستجو کنید(که خبر راست است یا دروغ) تا مبادا ندانسته به قومی آسیب برسانید و بعد از کرده خود پشیمان شوید. عدم اعتماد به خبر فاسق به طریق اولی موجـب عـدم اعتمـاد بـه او در امـور مهمتر مانند ولایت و حاکمیت می شود.

.2-3 فقهای شیعه عدالت را در مسئولیت های جزئی مانند وصی شرط می داند. چنانکه مرحوم علامـه حلـی در تـذکره الفقهـا گفته است که » شرط عدالت در وصی مورد تأیید اکثریت علمای امامیه است و بر این اساس وصـی قـرار دادن فاسـق، صـحیح

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید