بخشی از مقاله


بررسی فقهی موارد عرضی و آبرویی حق الناس از دیدگاه مذاهب خمسه

چکیده

پژوهش حاضر به بررسی موارد عِرضی و آبرویی حق الناس از دیدگاه مذاهب خمسه پرداخته است. در این تحقیق سعی شده که مفاهیم و ماهیت حق الناس و موارد عرضی و آبرویی بیان شود. همچنین وضعیت فقهی موارد عِرضی آبرویی و آثار آنها در زندگی و عمر و عبادت انسانها از دیدگاه مذاهب خمسه است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی و تحلیلی است و با روش کتابخانهای به گردآوری اطلاعات از کتب معتبر خواهیم پرداخت و آنگاه با تحلیل بررسی به سؤالات اصلی و فرعی پاسخ داده خواهد شد و فرضیه ها مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

مهمترین نتایج به دست آمده در این تحقیق به اختصار عبارتند از:
1ـ مذاهب خمسه اتفاق دارند که موارد بهتان، قذف، شهادت دروغ و سب از موارد نقض عِرضی و آبرویی غیر واقعی هستند. و به دلیل نسبتهای دروغ و ساختگی، حرام و از مصادیق حق الناس هستند.

2ـ مذاهب خمسه اتفاق دارند که موارد غیبت، سخن چینی، تجسس و استهزاء از موارد نقض عِرضی و آبرویی منطبق باواقعیت هستند و به دلیل پردهدری کشف راز حرام و از مصادیق حق الناس هستند.

3ـ بر هر مسلمانی خون، مال و آبروی مسلمان دیگر محترم است و تضییع آبرو جنبه ی حق الناس دارد. و رابطه فقهی بین موارد آبرویی وحق الناس مساوی است.

4ـ مذاهب خمسه همگی اتفاق دارند که شخصی به عِرض و آبرو مسلمانی تجاوز کرده، توبه کند و تا آنجایی که امکان دارد رضایت طرف مقابل را به دست آورد.


واژه های کلیدی: حق الناس، موارد نقض عرضی و آبرویی، فقه، مذاهب خمسه.


-1 مقدمه

انسان به قدری با ارزش است که نمیتوان روی آن قیمت گذاشت و آسیب به او آسیب به ایمان است. بعضی از چیزها بسیار گران به دست میآیند ولی بسیار ارزان از دست میروند. اگر انسان فردی را بکشد قتل نفس کرده است که اگر عمدی باشد، گناه کبیره انجام داده است. و اگر بدون توبه بمیرد عذاب میشود، و اگر سهوی باشد با پرداخت دیه مشکل حل میشود. شخص مقتول با کشته شدن، به عمرش خاتمه داده میشود و رنج بعدی در این دنیا ندارد. امّا گاهی انسان جسمش کشته نمیشود؛ بلکه روح و شخصیتش کشته میشود؛ با اینکه جسم او زنده است، امّا همواره در رنج و غم و غصه است، چون آبرویش رفته است.

پیامبر اکرم صلی االله علیه وکُلﱡآهدرالْمُسلِمَروایتیفرمودند:عَلَی» الْمُسلِمِ حرامٌ دَمُهُ و مالُهُ و عرِضُهُ2«؛ بر هر مسلمانی خون، مال و آبروی مسلمان دیگر حرام است.


1

 

اصولاً قرار گرفتن آبروی مسلمان در کنار مال و خون او دلیل روشنی است بر اینکه تضییع آبرو، جنبهی حقّالناس دارد. دین مبین اسلام آبروی مسلمان را بسیار ارزشمند و والا می داند و ریختن آن را بسیار خطرناک و گناهی بزرگ برشمرده است. هر چیزی که به آبروی مسلمانطمهل بزند از مصادیق حقّ النّاس و مظلمههای شخصیتی است، که متأسفانه در جامعه به وفور یافت میشود و عامل بسیاری از گرفتاریها و بدبختیهاست.

سوابق تحقیقی در این زمینه و از نظر مذاهب خمسه صورت نگرفته است. در این تحقیق شده است به لحاظ معنای حقّ الناس و مصادیق حقّ النّاس و موارد عِرضی و آبرویی از نظر فقهای اسلامی بیان شود. هدف از پژوهش حاضر بیان مصادیق حقّالناس و موارد عِرضی و آبرویی و روشن نمودن وضعیت فقهی موارد عِرضی و آبرویی و آثار آنها در زندگی و عمر و عبادت

انسانها از دیدگاه فقهای مذاهب خمسه است.


-2 فرضیه ها

1ـ با مستندات فقهی »کل المسلم علی المسلم حرام دمه و ماله و عِرضه «؛ بر هر مسلمانی خون، مال و آبروی مسلمان دیگر حرام است. قرار گرفتن آبروی مسلمان در کنار مال و خون او دلیل روشنی است بر اینکه تضییع آبرو جنبهی حقّالناس دارد. ـ2موارد نقض عِرضی و آبرویی غیر واقعی از دیدگاه مذاهب خمسه شامل: تهمت، قذف، سبّ و شهادت دروغ میباشند.

3ـ موارد نقض عِرضی و آبرویی واقعی از دیدگاه مذاهب خمسه شامل: غیبت، سخن چینی، تجسس و استهزاء میباشد.

-3 روش تحقیق روش تحقیق در این پایان نامه توصیفی و تحلیلی است و با روش کتابخانهای به گردآوری اطلاعات از کتب معتبر پرداخته

شده و آنگاه با تحلیل و بررسی به سؤالات اصلی و فرعی پاسخ داده خواهد شد و صحت و سقم فرضیهها مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

-4 طرح مسئله

-1-4 مفهوم حق

معانی که حق در آنها استعمال میشود عبارت است از: »کار انجام شده، عدل، اسلام، ملک، مال، صواب، حقیقت و کنه هر چیزی و .1«... از نظر اکثر محققان، حق مشترک معنوی است، یعنی یکی از معانی گوناگون آن حقیقی و اصلی است و سایر معانی به نحوی به آن برگشت می کند. حق یک معنا بیشتر ندارد و مغایرت معانی مختلف حق، ناشی از مصادیق گوناگون است. حق در همه موارد ماهیت واحد داشته و میان مصادیقش مشترک معنوی است و مفهوم آن اعتباری بوده و امکان تعریف حقیقی از نوع حد و رسم منطقی برای آن ممکن نیست.2

-2-4 مفهوم حق االله

وقتی که کلمه حق به خداوند اضافه میشود (حق االله)، یعنی واجب و لازم، در این اضافه خداوند جاعل حق است و ذی حق نیست. حق االله یعنی ما یجب عن االله. آن چه از جانب خدا جعل شده و عمل به آن لازم شده است. حق االله مرادف حکم االله به


معنای تکلیف الهی و وظیفه اخلاقی انسان اعم از الزامی و غیر الزامی است.1حق االله آن چیزی است که نفع عموم به آن تعلّق گیرد و بدون اینکه به فرد خاصی تعلّق داشته باشد؛ به ویژه آن که حق االله نمیتواند بر معنای حقیقی خود حمل گردد، زیرا که خدای تعالی نامحدود و بینیاز است و از هیچ بابت نفعی برای او متصور نیست. پس حقی که شارع مقدّس در رابطه با کل

جامعه مقرّر فرموده اصطلاحاً حق االله نامیده میشود.2

-3-4مفهوم حق النّاس

حقالنّاس یعنی آن چه از جانب خداوند برای انسانها جعل شده است و امر آن در چارچوب شرع به دست انسانها سپرده شده است. بنابراین اضافه حق به مردم اضافه حق به ذی حق است و مراد از ناس، آحاد مردم اراده شده، یعنی تعلق خاص مطرح است.3پس حق النّاس حقی است که آن را قانونگذار برای فرد یا افراد خاصی معین و مقرر داشته است که در پرتو آن حق به منافع منظور دست یابند. از حقالنّاس میتوان به دِیْن، شفعه، ارث و ...، اشاره کرد.4

-4-4 ویژگی های حق االله و حق الناس

با توجه از آن چه که در لا به لای منابع مختلف و معتبر فقهی آمده است، حق االله و حق الناس هر یک دارای ویژگیهایی است. بدیهی است که هر یک از این ویژگی ها به خصوص در صورت جمع این دو دسته حقوق و تزاحم آنها، منشاء آثاری است. در این جا به مواردی از آنها به طور جداگانه اشاره میشود:


1ـ اهم بودن حق الناس

حق الناس بزرگتر و مهمتر از حق االله است؛ تا آنجا که شیخ انصاری (ره) مدعی است که این امر مورد اجماع فقها است.5به دلیل اهمیت بیشتر حقالناس از حق االله است که در صورت تزاحم، ادای دِیْنمردم بر انجام حج واجب، مقدّم میشود.6در حق الناس تأکیداتی است که در حق االله نیست. خداوند متعال در روز قیامت درباره حقوق مردم با دقّت و بر اساس میزان عدل حسابرسی می کند؛ در حالی که در حقوق االله بر اساس کرم و رحمت خویش حکم می کند.

2ـ تقدم حقالناس بر حق االله

حق الناس بر حق االله مقدم است؛ یعنی در دوران بین دو دسته حقوق مورد بحث، حق الناس مقدم میشود. تقدیم حق الناس بر حق االله به مواردی اختصاص دارد که دو واجب در رتبه مساوی، با هم متزاحم شوند و در عین حال یکی از آنها دارای زیادهای (حق الناس) است.7هرگاه کسی بر ذمه او نماز یا روزه استیجاری باشد و از خودش نیز نماز و روزه فوت شده باشد و بمیرد، باید ترکه او نماز و روزه استیجاری را مقدّم دارند. زیرا که حق الناس است. و مثال دیگر و معروف در ابواب فقه، تقدیم

 

دِیْن (بدهی) بر حج که سابقاً واجب شده است میباشد.1

3ـ حرمت تعرض به حق الناس

كن گذاشتي حك هزدم ٍ عذم ٍفاي ته آى ظلن است ٍ ته حكن هستمل عمل حزام است. تعزض ته حك ٍ حمَق هزدم حزام است.2

4ـ نامعقول بودن ابطال حق الناس

حق مردم در هر حال باید رعایت شود و از بین بردن آن قابل قبول و معقول نیست؛ مثلاً هرگاه بر اثر خطای قاضی به اشتباه حدی اجرا شود، باید جبران شود و دیه که حق الناس است از بیتالمال پرداخت گردد.3

5ـ اختیار صاحب حق در اسقاط حد در حق الناس

حدود (حقوق) االله بخشیده نمیشود؛ مگر حدی که در آن حقالناس است، مانند قذف که حد در آن قابل عفو است و با گذشت صاحب حق و اسقاط وی، حق ساقط میشود. پس حق الناس ساقط نمی گردد، مگر صاحبش اسقاطش کند.4


مفهوم عِرض

یکی دیگر از واژگان این تحقیق »عِرض«است. عِرض در لغت معانی گوناگونی دارد از جمله:
ناموس و آبروی شخص؛5حسب و نسب که انسان به آن فخر کند؛6ذات، جسد، نفس، بزرگواری و شخصیت7و در منابع فقهی واژه عِرض به معنای آبرو استعمال شده است.8


مفهوم نقض

یکی دیگر از واژگان این تحقیق »نقض« است. نقض در لغت معانی گوناگونی دارد از جمله: شکستن، ویران کردن، شکستن عهد و پیمان است.9 در منابع فقهی واژه نقض به معنای شکستن عهد و پیمان استعمال شده است.10

 

مفهوم فقه

فقه در لغت به معنای فهم عمیق و نافذ، دریافتن و دانستن، عالم بودن به چیزی است.1فقه در اصطلاح عبارت است از: » علم به احکام شرعی فرعی از روی دلیلهای تفصیلی آنها میباشد.2

مذاهب خمسه

پس اس رحلت رسَل اكزم صلي اهلل عليه ٍ آله تا لزى دٍم ٍ سَم هوه هسلواًاى خَد را ته هذهثي هٌسَب ًوي كزدًذ تلكه فمط ته ًام اسالم هفتخز تَدًذ، تا ايٌكه اهل فتَي سياد شذًذ ٍ در اكثز هسائل فمهي اختالف ًظز پذيذ آهذ.3 در ايٌجا ته شزح سًذگاًي اجوالي پيشَاياى هذاهة پٌج گاًه هي پزداسين:

حضرت جعفر صادق (ع)

ششمین امام شیعیان، جعفربن محمد معروف به صادق در شهر مدینه به سال 83 هجری به دنیا آمد. پدر آن حضرت امام باقر علیهالسلام و مادرش فروه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است. در عصر امام صادق علیهالسلام حکومت امویان سقوط کرده و خلافت به دست عباسیان افتاد. در حد فاصل سقوط امویان و آغاز حکومت عباسیان فرصتی استثنایی برای حضرت فراهم گردید تا معارف اهل بیت علیهالسلام را نشر داده و فقه، کلام، تفسیر و سایر علوم به واقع میراث نبوی را به جامعه اسلامی عرضه نماید. محافل علمی آن روزگار به شدت تحت تأثیر شخصیت علمی و معنوی حضرت قرار داشت. مورخان شاگردان حضرت را تا چهار هزار نفر یاد کرده اند.4امام صادق علیهالسلام در سال 148 هجری به دستور منصور دوانیقی مسموم شد و در سن 65 سالگی شهید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. 5

ابوحنیفه (رض)

نعمان بن ثابت بن فردوس در سال 80 هجری در کوفه به دنیا آمد. ابوحنیفه ابتدا به کار تجارت و پوستین دوزی اشتغال داشت. سپس به تحصیل علم پرداخت، و در ترویج عقایدش متکی به قرآن کریم و سنت رسول اکرم (ص) و اجماع و قیاس واستحسان بود. سرانجام ابوحنیفه مغضوب منصور خلیفه عباسی شد و بر اثر شکنجه به سال 150 هجری در زندان در گذشت.

6

مالک بن انس (رض)

موسس مذهب مالکی، ابوعبداالله مالک بن انس بن مالک بن ابی عامر میباشد. مالک بن انس در سال 93 هجری در مدینه به دنیا آمد. مالک از حساسیت ویژه ای در فراگیری حدیث برخوردار بود. او استنباط مسائل فقهی را بر احادیث گذاشته بود و اغلب در استنباط و استخراج احکام از قیاس استفاده میکرد. مالک در روز چهاردهم جمادی الاول سال 179 هجری در مدینه درگذشت.1

شافعی (رض)

مؤسس این مذهب محمد بن ادریس شافعی است. وی در سال 150 هجری در شهر غزه واقع در فلسطین تولد یافت. او در خانوادهای فقیر زندگی می کرد و پدر خود را در کوچکی از دست داد. در مدینه در محضر درس مالک بن انس به تحصیل پرداخته و در سن بیست و پنج سالگی در علم فقه و حدیث به درجه کمال رسید. سرانجام در 28 رجب سال 204 هجری در قاهره وفات یافت.2


ابن حنبل (رض)

احمد بن حنبل در سال 164 هجری در شهر بغداد متولد شد. احمد از شاگردان خاص امام شافعی بوده است. جنبه محدث بودن احمد بر جنبه فقیه بودنش برتری دارد. از این رو فقه او از حدیث و سنت استنباط شده است. یکی از فصلهای مهم زندگی احمد، فتنه خلق قرآن بود که در زمان مأمون شدن یافت. احمد به خاطر مقابله با این اندیشه مورد آزار و اذیت قرار گرفت. سرانجام احمد بن حنبل در روز دوازدهم ربیع الاول 241 هجری در بغداد وفات یافت.3

موارد نقض عِرضی و آبرویی غیر واقعی

آبرو که از سرمایههای انسان است گاهی توسط فرد یا افراد مورد نقض قرار میگیرد. عدّهای مطالبی را ضدّ اشخاص نقل میکنند و هدفشان ساقط کردن و شکستن شخصیت آنها میباشد تا از چشم مردم بیفتند.

شخصی که کار خلافی را مرتکب نشده و چیزی در او نیست و عیب و نقصی ندارد، گاه بوسیله فرد یا افراد حیثیتش مورد هتک قرار میگیرد. به عبارتی دیگر کاری که از شخص سر نزده، برخلاف حقیقت و به دروغ، به او نسبت میدهند. عدّه ای، دیگران را به راحتی، به انجام خلافی که مرتکب نشدهاند متّهم می کنند و آبروی آنها را میبرند. نسبتهای دروغ و خلاف واقع دربارهی افراد از بزرگترین جنایات زبان و بدترین نوع ظلم و تجاوز به حقوق مردم بی گناه است. در نتیجه نسبتهای دروغ و ساختگی است که خونها ریخته، نوامیس مورد هتک و حقوق افراد پایمال و آبرویشان به باد میرود.

موارد نقض عِرضی و آبرویی غیر واقعی که در این تحقیق مورد بررسی قرار می گیرد بدین شرح است: 1 ـ بهتان 2 ـ قذف

 

3 ـ شهادت دروغ 4ـ سبّ

بهتان

بهتان در لغت به معنای دروغ، کذب، افتراء آمده است.1 و در اصطلاح بهتان آن است که در مورد شخصی سخنی گفته شود که در او نیست.2


حرمت بهتان در آیات و روایات

در قرآن مجید و روایات به سختی از آن نهی شده است و عقوبتهای شدیدی بر آن وعده شده است. قرآن مجید در سوره نساء میفرماید:ومن»یکسب خطیئهً او اثماً ثم یرم به بریئاً فقد احتمل بهتاناً و اثماً مبینا3«؛ و هر کس خطا یا گناهی از او سر زند و تهمتبه دیگری بندد مرتکب بهتان و گناه بزرگ آشکاری شده است. در این آیه کاملاً واضح است یکی از جنایات بزرگ و نابخشودنی، نسبت دادن خطا و گناه خود به دیگران است. در مورد تهمت تعبیر زیبایی به کار برده شده است و گناه را به منزلهی تیر قرار داده و انتساب آن را به دیگری به منزلهی پرتاب تیر به سوی هدف قرار داده است. همانطوری که تیراندازی به سوی دیگری ممکن است باعث از بین رفتن او شود، پرتاب تیر گناه هم به کسی که مرتکب خطا و اشتباهی نشده ممکن است آبروی او را که به منزله خون اوست از بین ببرد. آنان که از روی زرنگی، بار گناه خود را به گردن دیگری میافکنند، در حقیقت بر گناه خود افزوده و مرتکب بهتان و گناه آشکار دیگری نیز شدهاند.4

امام جعفر صادق علیهالسلام فرمودند: من روی علی مؤمن روایه یرید بها شینه و هدم مروته لیسقط من اعین الناس، اخرجه االله من ولایته الی ولایه الشیطان فلا یقبله الشیطان5«؛ هر کس مطلبی را ضد شخص با ایمان نقل کند و هدفش ساقط کردن و شکستن شخصیت او باشد تا از چشم مردم بیفتد، خداوند او را از ولایت خود اخراج و به ولایت شیطان در اندازد و شیطان نیز او را قبول نخواهد کرد. در این روایت کاملاً واضح است هر کس مطلبی ضد اشخاصی نقل کند، خداوند او را از محدودهی محبت خود خارج میسازد و به ولایت شیطان میاندازد و چنین شخصی چنان سقوط می کند که شیطان هم حاضر نیست او را بپذیرد.

بهتان موجب حقّ الناس می شود

بهتان موجب حقّ الناس می شود. امام خمینی (ره) در کتاب مکاسب محرمه فرموده است که بهتان به دلیل چیزی که به دروغ بر علیه فرد نسبت میدهد که در شخص آن خلاف و عیب نیست، ظلم به شخص است و حرام است.6شیخ طوسی (ره) در کتاب تبیان گفته است که بهتان، فرد علم به آن ندارد و بدون دلیل چیزی را به دروغ به شخصی نسبت میدهد و میخواهد

 

او را حقیر و رسوا کند و گناهی بزرگ و حرام است.1 سید طباطبایی حکیم در کتاب مصباح المنهاج گفته است که بهتان از بزرگترین گناهان است، به دلیل کذب و ظلم در حق فرد میشود و توهین و خوار کردن مؤمن میشود.2 مالک در کتاب الموطا گفته است که بهتان کذب است، و چیزی را به دروغ به شخصی نسبت میدهد و موجب پردهدری می شود و حرام است.3 در تفسیر ابن کثیر از تفاسیر اهل سنت در ذیل آیه فوقالذکر روایتی آورده است که پیامبر اکرم صلی االله علیه و آله فرمود: »ازنی الزنا استطاله المرء فی عِرض اخیه المسلم4«؛ زناترین زنا، گردنکشی انسان در آبروی برادر مسلمانش می باشد.
امام جعفر صادق علیهالسلام از قول خدای متعال فرمودند:لیأذن» بحربٍ منّی من اذی عبدی المؤمن...5«؛ هر کس بندهی مؤمن مرا بیازارد به من اعلام جنگ کرده است.

مطابق آیات و روایات و آنچه که در تعریف و نظر فقها گفته شد کاملاً روشن است که بهتان جنبه حقّ الناس دارد، زیرا باعث هتک حیثیت و تضییع آبروی مسلمانی میشود. بهتان جنبهی حقّالناسی دارد زیرا: 1ـ نسبت دادن چیز دروغی به کسی است. 2ـ ظلم در حقّ فرد میشود. 3ـ فرد مورد آزار و اذیّت قرار میگیرد و مذاهب خمسه اتفاق دارند که بهتان حرام و از گناهان کبیره میباشد و به دلیل نسبت دادن چیز دروغ به کسی ظلم در حقّ فرد میشود و مورد آزار و اذیّت قرار میگیرد6. و می دانیم که آبروی مسلمان، جان و مال او است. و قرار گرفتن آبروی مسلمان درکنار مال و جان او دلیل روشنی است بر این که تضییع آبرو، جنبهی حقّ الناس دارد. و مذاهب خمسه اتفاق دارند که در بهتان چون شخص نسبت دروغی را به فرد دیگر نسبت میدهد و موجب آزار و اذیت روحی و معنوی او میشود جز در مواردی که حد است فرد تعزیر میشود.7


قذف

قذف در لغت به معنای انداختن و گذاشتن است، ولی بهتر است که آن را رها کردن معنی کنیم، چرا که آن جامع انداختن و گذاشتن است.8امّا در اصطلاح شرعی بنا بر نظر فقهای عظام عبارت است از: نسبت دادن زنا یا لواط به کسی است که عبارت صراحت در معنای قذف داشته باشد و به قصد شوخی نیز نباشد و قاذف عالم به معنای آن کلمه باشد و به هر زبانی که باشد و مقذوف را نیز معین کند.9

حرمت قذف در آیات و روایات

قذف از گناهان کبیره میباشد و در آیات و روایات بر آن وعده عذاب داده شده است. قرآن مجید در سوره ی نور میفرماید: »انﱠ الذین یرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا فی الدنیا و الاخره و لهم عذاب عظیم10«؛ کسانی که به زنان با ایمان

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید