بخشی از مقاله

بررسی نقش کارآفرینی اجتماعی در توسعه ملی با رویکرد نوآوری

چکیده

در دنیای امروز که کار و فعالیت شکل تازه ای به خود گرفته است و به سوی خودکارفرمایی و خوداشتغالی در حرکت است، کارآفرینی و کارآفرینان نقش کلیدی در روند توسعه و پیشرفت اقتصادی جوامع مختلف ایفا می کنند. کارآفرینی اجتماعی به عنوان مقوله ای متفاوت از دیگر اشکال کارآفرینی، به طور نسبی در ارتقای ارزش های اجتماعی و توسعه در مقابل کسب ارزش اقتصادی ارجحیت بیشتری را کسب می کند. کارآفرینی اجتماعی فعالیتی است که با رویکرد کارآفرینانه به رفع نیازهای اجتماعی که در جامعه از توجهات به دور مانده است، می پردازد. از آنجا که تلاش دولتمردان و اقدامات بشر دوستانه افراد، نمی تواند به صورت کامل پاسخگوی انتظارات جوامع باشد و عملکرد نهادهای بخش اجتماعی نیز کاملا کارا و اثر بخش نیست، بنابراین برای توسعه مدل ها و روش های نوین حل مشکلات اجتماعی در قرن جدید، به کارآفرینان اجتماعی نیاز است. بر این اساس این مقاله به صورت کتابخانه ای جمع آوری و تدوین گردیده است تا در توسعه چنین فرهنگ عظیمی سهم کوچکی داشته باشد.

واژگان کلیدی: کارآفرینی اجتماعی، نوآوری، راهبرد، خلاقیت


مقدمه

کارآفرینی اجتماعی جذب کننده استعدادها، پول و توجه میباشد اما محبوبیت فزایندهاش به تنهایی قطعیت کمی را درباره آنچه که یک کارآفرین اجتماعی هست و کاری که انجام میدهد در پی دارد. در نتیجه همه انواع فعالیت های که هم اکنون انجام

1

میگیرند کارآفرینی اجتماعی نامیده میشوند. برخی می گویند که یک واژه فراگیر برای همه چیزهای خوب است اما نویسندگان معتقدند که تعریف آن دشوار است. حوزه نوظهور کارآفرینی اجتماعی به شدت در حال رشد نمودن است و توجهات زیادی را از بخش های مختلف به خود جلب نموده است. این واژه به کرات از طریق رسانهها مطرح شد، از بخش عمومی منشا یافت، از پردیس های دانشگاهی شروع گردید و حکایت از راهبردهای متعالی آسمان ها های اجتماعی همچون »آشوکا« و »شواب« و »موسسه اسکول« دارد. دلایل محبوبیت و شهرت کارآفرینی اجتماعی فراوانند.(( Filipe M. Santos2012

فدر اساسیترین سطح، بعضی چیزها به طور ذاتی باعث جذابیت و علاقهمندی به کارآفرینان و داستان هایی درباره چگونگی و چرایی انجام کاری که آن ها انجام میدهند، میشود. مردم جذب کارآفرینان اجتماعی میشوند مانند سال قبل از دریافت جایزه نوبل توسط محمد یونس، و این به خاطر نتایج مشابه زیادی بود که آن ها در کسب و کارهای کارآفرینانی نظیر استیو جابز یافته بودند. این افراد با طرح ایدههای عالی برای ایجاد محصولات و خدمات جدید که منشا تحول زندگی مردم بود، شده بودند. اما علاقه به کارآفرینی اجتماعی پدیده محبوبیت و شیفتگی مردم را برجسته میکند.((Helen M. Haugh and et al2014 فکارآفرینی اجتماعی علایمی را برای تشویق تغییر اجتماعی ایجاد مینماید و آن نتیجه بالقوه پایدارش است که منافع اطلاعاتی برای جامعه در پی دارد. اگر چه منافع بالقوه عرضه شده به وسیله کارآفرینی اجتماعی در مورد برخی از فعالیت ها شفاف است، تعریف واقعی چیزی که کارآفرینی اجتماعی انجام می دهد تا این فواید عظیم را معرفی کند کمتر شفاف و واضح است. در حقیقت باید گفت که امروزه تعریف کارآفرینی اجتماعی چیز غیر شفافی است. به عنوان یک نتیجه، کارآفرینی اجتماعی زمانی آغاز شد که باعث توجه وسیع به سوی همه روشهایی که به طور اجتماعی فعالیت های شایسته سودمند هستند شود. از برخی لحاظ این فراگیری باید چیز


خوبی باشد. اگر فراوانی منابع درون بخش اجتماعی وجود داشته باشد و اگر برخی علل که طور دیگری هستند به اندازه کافی نباشند بنابراین وجود یک تعریف نامناسب بعید به نظر نمیرسد.((Jan Lepoutre and et al2012
کارآفرینی اجتماعی یک ساختار جذاب دقیق است زیرا آن از تعهد بالایی خبر میدهد. اگر آن پیمانی ناتمام باشد به خاطر برخی تلاش های غیر کارآفرینانه موجود در تعریف است، بنابراین کارآفرینی اجتماعی به بدنامی مبتلا خواهد گشت و شالوده کارآفرینی اجتماعی راستین گم خواهد گشت. به خاطر این خطر ما معتقدیم که نیاز به یک تعریف مناسب از کارآفرینی اجتماعی داریم، تعریفی که ما را قادر سازد تا اندازه و وسعتی را تعیین کنیم برای آن که به یک فعالیت باید توجه شود یا بر عکس. هدفمان این نیست که یک مقایسه منزجرکننده بین کمک های ایجاد شده توسط آسمان ها های خدمات اجتماعی سنتی و دستاوردهای کارآفرینی اجتماعی انجام دهیم اما قصد داریم به سادگی تمایزاتشان را روشن سازیم. اگر ما بتوانیم به یک تعریف محکم کامل برسیم، آنگاه آن هایی که از کارآفرینی اجتماعی حمایت میکنند میتوانند منابعشان را روی ساختن تمرکز دهند و یک حوزه محسوس و قابل شناسایی را تقویت کنن((Jan Lepoutre and et al2012

کارآفرینی (تعریف )

2

هر تعریف درباره کارآفرینی اجتماعی بایستی با کلمه کارآفرینی آغاز شود. کلمه اجتماعی به سادگی کارآفرینی را اصلاح مینماید. اگر کارآفرینی یک معنی شفاف نداشته باشد، آنگاه بهبود و اصلاح آن با کلمه اجتماع چندان عملی نخواهد بود. واژه کارآفرینی یک مفهوم ترکیبی است از جنبه مثبت آن اشاره ضمنی به توانایی ذاتی و ویژه برای حس و اقدام در خصوص یک فرصت دارد و همچنین موجب ترکیب افکار برای ایجاد چیز جدید در دنیا می گردد و از جنبه منفی کارآفرینی یک واژه عملی و واقعی است زیرا فعالیت های کارآفرینانه مستلزم عبور زمان برای تأثیر واقعیشان به طور آشکار است. ما هر کسی را که همه ویژگیهای شخصی کارآفرینانه مثل درک فرصت را آشکار سازد حتی کسی که در کسب و کار مخاطرهآمیز بسیار بد شکست بخورد را کارآفرین نمینامیم بلکه ما او را کسب و کارشکستخورده مینامیم. حتی افرادی مانند »باب یانگ«، مشهور به »نرمافزار کلاه قرمز« یک سریال کارآفرین نامیده میشود آن هم تنها بعد از نخستین موفقیتش به این معنی که، تمامی شکست های

پیشین او به کار یک کارآفرین سریال تفسیر میشود آن هم تنها بعد از رخداد اولین موفقیت او.( Saul Estrina Tomasz and (et.al2012

فمساله تعاریف عملی آن است که آن ها تمایل دارند تا ناقص شناخته شوند. یک کارآفرین میتواند با قطعیت درخواست کند تا باشد اما خارج از دستکم یک منطقه در محدودهای که خودش اعلان نموده و سرمایهگذاران را برای آنجا متقاعد سازد. این سرمایهگذاران بایستی مصصم شوند تا تأثیر ریسک های بررسی شده بر روی کسب و کارها را اعتبارسنجی کنند. حتی با این ملاحظات ما معتقدیم که کارآفرینی مناسب برای واژه کارآفرینی اجتماعی مستلزم کشمکش و درگیری در آنچه که واقعاً عمل کارآفرینی است میباشد. آیا این موضوع به معنی زیرکی و هوشیاری برای یافتن فرصت، انجام خلاقیت و قصد و اراده کارآفرینی است؟ اگرچه این موضوعات و ویژگیهای رفتاری دیگر بخشی از داستان هستند و مطمئناً سرنخ های مهمی را برای دیدگاه های سرمایهگذاران فراهم میسازند. همچون دانشجویان و پژوهشگران کارآفرینی ما کار خود را با اقتصاددان فرانسوی »جین باتیست سی« شروع کردیم. فردی که در اوایل قرن نوزدهم کارآفرین را فردی دانست که باعث تغییر منابع اقتصادی از سطوح کم بازدهتر به سطوح با بهرهوری بالاتر میشود. به موجب این تعریف واژه کارآفرین به کسی که متعهد میشود تا ارزشی را خلق کند ترجمه گردید. در یک قرن بعد اقتصاددان اتریشی »ژوزف شومپیتر«، این مفهوم را ارزشآفرینی نامید.

"شومپیتر" کارآفرین را به عنوان نیروی محرکه اقتصاد معرفی نمود که در غیاب آن ها اقتصاد حالت ایستا گرفته و بیحرکت میماند. در جوهره کارآفرینانه »شومپیتر«، کارآفرین کسی است که فرصت تجاری را شناسایی نموده و به مواد، محصول، خدمت یا کسب و کار تبدیل نموده و یک بنگاه مخاطرهپذیر را برای اجرای آن آسمان هادهی مینماید. به زعم او، کارآفرینی موفق مجموعهای از واکنش هایی است که دیگر کارآفرینان را برای تکرار و ترویج نوآوری با تمرکز بر تخریب خلاق، یعنی حالتی که کسب و کارهای جدید و همه کسب و کارهای وابسته به طور موثری محصولات، خدمات و مدل های منسوخ کسب و کار را بازتعریف می نمایند تشویق میکند. در تجزیه و تحلیل »شومپیتر« حول کارآفرینی در یک سیستم، به نقش تأثیر متضاد کارآفرینان که هم

3

تخریبی و هم، زایشی است استناد می گردد. »شومپیتر«، کارآفرینان را به عنوان عامل تغییر درون نظام اقتصادی بزرگ میبیند( ابراهیم عباسی، ، و همکاران (3131 فبر عکس »پیتر دراکر«، آنان را این چنین ندانسته بلکه آنان را متعهد به کشف تغییرات میپندارد. به عقیده »دراکر«، کارآفرین

همواره تغییر را جستجو مینماید، به آن پاسخ میدهد و آن را به عنوان یک فرصت کشف مینماید. این فرضیه به وسیله »ایزرائیل کرزنر«، فردی که زیرکی و هوشیاری را به عنوان توانایی اصلی در کارآفرینی معرفی کرد ثابت شده است. قطع نظر از اینکه آن ها کارآفرین را به عنوان پیشروی نوآور معرفی کرده باشند یا بهرهبردار فرصت، تئوریها عموماً کارآفرینی را با فرصت همراه می دانند. کارآفرینان معتقدند که یک قدرت استثنایی برای دیدن و ربایش فرصت های جدید، تعهد و انگیزه لازم برای تعقیب آن ها و تصمیم خللناپذیر برای تحمل ریسک ها دارند. ما معتقدیم که کارآفرینی ترکیبی از مفاهیم را برای جایی که یک فرصت وجود دارد شرح میدهد. همچون وجود یک مجموعه ویژگیهای شخصی مورد نیاز برای شناخت و تعقیب این فرصتها و خلق پیامدهای اصولی. ما میخواهیم با شرح تعریف کارآفرینی نگاه نزدیک و همزمان به برخی از کارآفرینان نظیر: »استیو جابز« و »استیو وزیناک« از شرکت کامپیوتری »اپل«، »پیر امیدیار« و »جف اسکول« از" E –bay "آن و مایک مور« از »اسنگلی« و »فرد اسمیت« از »فدکس« داشته باشیم.Jan Lepoutre and et al2012

نقطه شروع در کارآفرینی چیزی است که ما آن را زمینه کارآفرینی مینامیم. برای »استیو جابز« و »استیو وزیناک« زمینه کارآفرینانه سیستم کامپیوتری بود که کاربران وابسته به کامپیوترهای من فرم از طریق یک نفر پشتیبان (IT) از آن به مانند یک مکان مقدس مراقبت مینمودند. در این مدل کاربران، کارهای کامپیوتری خود را پس از انتظار طولانی و با برنامهریزی نرمافزار پشتیبان انجام میدادند و چنانچه هر کاربری میخواست یک برنامه نرمافزاری را برای انجام کاری در اختیار داشته باشد باید حداقل 6 ماه برای برنامهریزی آن معطلی میکشید. از دیدگاه کاربران تجربه ناکارآمدی و ناراضی کننده وجود داشت اما مادام که سیستم های متمرکز کامپیوتری وجود داشت تنها یک کار قابل انجام بود به این صورت که کاربر فقط با تاخیر و ناکارآمدی در جریان کارش مواجه میشد. متخصصین سیستم چنین وضعیت ساکنی را »حلقه بازخورد متعادل« نامیدند زیرا نیروی قویای برای شکستن چنین وضعیت ایستایی وجود نداشت و آن شبیه یه یک ترموستات در »ایرکنداکتور« است: هنگامی که

درجه حرارت بالا میرود ایرکنداکتور روشن و در زمان افت دما خاموش میشود. سیستم کامپیوتری متمرکز نیز با چنین وضعیتی، برای کاربران یک حالت ناخوشایندی داشت (Saul Estrina Tomasz and et.al2012).

"پیر امیدیار" و »جف اسکول«، یک وضعیت ناخوشایند را در ناتوانی جغرافیایی بازار برای فروشندگان و خریداران شناسایی نمودند. فروشندگان اساساً بهترین خریداران را نمیشناختند و خریداران هم بهترین فروشندگان را نمیشناختند. در نتیجه بازار برای هیچ یک از آن ها مطلوب نبود. فروشندگان، کالاهای دم دستی را می فروختند. برای آن هااصلاً تعداد و نوع خریدار، مساله نبود و در

چنین وضعیتی این دو گروه حرفهای همدیگر را نمیتوانستند بفهمند. (Saul Estrina Tomasz and et al2012)

"آن و مایک موربه"، به مشکلات والدین در خصوص حمل نوزادان توجه نمودند. والدین آرزوی مراقبت از نوزادان خود را در عین انجام وظایفشان داشتند. آن ها دو گزینه در پیشرو داشتند: هم باید روش زاد و ولد را میآموختند و هم کارهای روزانهشان را

4

انجام میدادند یا باید صدای افتادن بچهشان را در حال پرسه زدن میشنیدند و یا این که آن ها را نزد خود نگه می داشتند. هر کسی میداند که نوزادان از مراقبت در یک محل مخصوص، منتفع می گردند. زیرا تماس فیزیکی نزدیک با والدین دارند اما حتی با توجهترین والدین نمیتوانند هر دو کار را به طور همزمان انجام دهند و دایم و مستمر از فرزندانشان مراقبت کنند. اما والدینی که به تنهایی از این کار عاجز میگشتند، یاد گرفتند تا فرزندشان را از یک حالت به حالت دیگر نگهدارند و تلاش کردند تا وظایفشان را در خلال پریودهای زمانی مختلف انجام دهند(. (Jan Lepoutre and et al2012

در مورد »فرد اسمیت«، او ارسال سریع مراسلات را برای فواصل دور طراحی کرد. قبل از تاسیس »فدکس«، این کار با سادگی و کندی انجام می یافت. خدمات اکسپرس بستهها و امانات را بستهبندی میکرد و انتقال میداد و آن ها را تا انتقال به شهر مقصد توسط یک نفر پیگیری می نمود تا سرانجام تحویل داده شوند. این یک سیستم پیچیده از نظر پشتیبانی بود و در عین حال اغلب برخی محمولات مفقود میگردید در حالی که هیچ کس پاسخگو نبود. کارکنان این سیستم این گونه بار آمده بودند که در یک حالت ایستا کار کنند ولو این که ناراضی و

ناراحت باشند و هیچ کاربری نیز قادر به تغییر این وضعیت نبود.Saul Estrina Tomasz and et) al(2012


ویژگیهای کارآفرینانه

نظر کارآفرین به این نابسامانیها و وضعیت های ایستا جلب می شود و همین موضوع فرصتی میباشد تا فرآیندها، محصولات، خدمات و راهحل های جدید را ایجاد نماید. دلیلی که باعث میگردد تا کارآفرینان این وضعیت های ناگوار را یک فرصت برای ایجاد چیزهای جدید و با ارزش ببینند و دیگران آن ها را ناسازگار و غیر قابل تحمل ببینند، ریشه در مجموعه ویژگیهای شخصی نظیر خلاقیت، اقدام مستقیم، سختکوشی، پایمردی و بردباری و ... دارد. این ویژگیها بنیان و شالوده برای فرآیند نوآوری هستند. Jan Lepoutre and et) al2012

کارآفرین از وضعیت نامطبوع و ناخوشایند الهام میگیرد. کارآفرینان بایستی برای انجام این ماموریت برانگیخته شوند. بعضی مواقع کارآفرینان فرصتی را برای تغییر چیزهایی که آن ها به دست میآورند برای تخریب وضع موجود پیدا می کنند. در مورد شرکت

(E-bay)کاربر ناامید دوست »امیدیار« بود. کارآفرینان به طور خلاقانه فکر میکنند و راهحلهای جدید را توسعه میدهند. یک کارآفرین تلاش نمیکند تا سیستم های جاری را با حداقل ابزارها مطلوب سازد اما به جای آن راه جدید حل مساله را مییابد. »امیدیار« و »اسکول«، بهترین راه ارتقای فروش را توسعه ندادند؛ »جابز« و »وزیناک«، الگوریتم سرعت نرمافزار مربوط به مشتری را توسعه ندادند و فرد اسمیت روشی را برای ساختن کار غیر دستی ایجاد ننمود. هر یک از یافتههای فوق نشان دهنده ایجاد یک راهحل جدید برای برونرفت از مشکلات موجود میباشد. فردی به وسیله فرصت الهام گرفت و یک راه خلاقانه را ایجاد کرد خضراالله متاجی، و همکاران 3131 فکارآفرین عمل مستقیم انجام می دهد، قبل از آن که منتظر فرد دیگری برای مداخله گردد یا سعی کند تا فرد دیگری را برای پیدا

کردن راهحل متقاعدسازدکارآفرین. مستقیماً دست به کار ایجاد محصول یاخدمت جدید میگردد. »جابز« و »وزیناک«، کاربران را


5

به برخواستن و انقراض دپارتمان (IT) تشویق ننمودند بلکه آن ها کامپیوتر شخصیای اختراع کردند که دسترسی آزادانه به مین فرم را به کاربران اجازه میداد. »مور«، همچنین کتابی را در خصوص این که مادران چگونه در زمان کمتر، کار بیشتری را انجام دهند چاپ ننمود بلکه »اواسنگلی« را ایجاد نمود

که به راحتی جلو و عقب رفته و به والدین در حمل نوزادان در حالی که حتی دو دست آن ها آزاد است کمک مینماید. البته کارآفرینان لازم دارند تا بر دیگران نفوذ داشته باشند: اول همه سرمایهگذاران حتی اگر از دوستان و خانواده آن ها باشند، بعد همتیمیها و کارکنان تا با آن ها کار کنند و سرانجام مشتریان تا ایدهها و نوآوریهای آنان را خریداری نمایند. Jan Lepoutre and et al2012

کارآفرینان از طریق فرآیند نوآوری، رشادت تحمل ریسک و نارساییهای بزرگ را نشان میدهند. این کار اغلب لازمه این است که آن ها ریسک های بزرگ را تحمل کنند و کاری را انجام بدهند که دیگران قادر به انجام آن نمیباشند. برای مثال، »فرد اسمیت« بایستی خودش و دنیا را متقاعد به این سازد که یک هواپیما و مرکز سورتینگ در »ممفیس« ایجاد نماید تا محموله را روز بعد در مقصد تحویل دهد. او این کار را در زمانی که همه رقبا با کامیون این کار را انجام میدادند، انجام داد. سرانجام کارآفرینان، پایمردی و بردباری به کار میگیرند تا راهحل های خلاقانه را ایجاد نمایند. کارآفرین نیاز دارد تا بتواند راهحل های خلاقانه را پیرامون موانع و چالشهایی که سر برآوردهاند، ایجاد نماید.. Saul Estrina Tomasz and et al2012


پیامد، دستاوردها و نتیجه کارآفرینانه

هنگامی که یک کارآفرین خصوصیات بالقوهاش را در تحمل یک وضعیت ایستا به کار می گیرد، چه چیزی رخ میدهد؟ او یک حالت تعادل جدید را خلق میکند آن گونه که به طور معناداری سطح بالاتری از رضایت را برای ذینفعان آن مجموعه ایجاد میکند. با دقت و امعان نظر به دیدگاه »باتیست سی«، کارآفرین شرایط بی کیفیتتر را به شرایط با کیفیت بالاتر تغییر میدهد. وضعیت جدید پایا و با دوام است زیرا از ابتدا دوباره متولدشده سپس ثابت میماند. بقا و موفقیت آن به ورای مرزهای کارآفرین و کسب و کارهای کارآفرینانه خواهد رسید. از طرفی همه بازار، سطوح تقلیدی و خلق اکوسیستم اطراف و درون یک وضعیت جدید را شامل میشود.Jan Lepoutre and et al2013

هنگامی که »جابز« و »وزیناک«، کامپیوتر شخصی را خلق کردند آن ها وابستگی کاربران را به مین فرم ضعیف ننمودند، آن ها آن را شکستند، کنترل را از اتاق شیشهای به دسکتاپ تغییر دادند. تعدادی از کاربران تعادل جدید را حتی قبل از چشمانشان دیدند، آن ها نه تنها از »اپل« استقبال نمودند بلکه تعدادی از رقبایی را که به درون خیز برداشته

بودند را ترساندند. موسسین، یک اکوسیستم را با استفاده از تعدادی سختافزار ایجاد نمودند و عرضهکنندگان کانالهای توزیع و خردهفروشان ارزش افزوده و ... ایجاد نمودند. به خاطر این اکوسیستم جدید، »اپل« بایستی از بازار بی ثبات سالهای قبل بیرون برود. تعادل و وضعیت جدید، به عبارت دیگر به ایجاد یک کسب و کار تنها وابسته نیست. در مورد »امیدیار« و »اسکول«، ایجاد


6

(ebay)یک روش خوب را برای خریداران و فروشندگان فراهم نمود تا یک تعادل جدید را ایجاد نمایند. »فرد اسمیت«، دنیای جدید تحویل بستههای پستی را به وجود آورد. خضراالله متاجی، و همکاران 3131


تغییر به سوی کارآفرینی اجتماعی

اگر اینها اجزای کلیدی کارآفرینی هستند چه چیزی کارآفرینی اجتماعی را قابل تشخیص میسازد؟ ابتدا ما اعتقاد داریم که روش مفیدتر برای تعریف کارآفرینی اجتماعی ایجاد همخوانی آن با کارآفرینی است. برای درک تفاوتهای دو مجموعه کارآفرینان از هم، مهم است تا این تفکر که تفاوت میتواند برای انگیزش قابل استناد باشد را رفع کنیم. کارآفرینان معمولی با پول و کارآفرینان اجتماعی با نوعدوستی برانگیخته میشوند. حقیقتی وجود دارد که کارآفرینان به ندرت با مسایل مادی برانگیخته میشوند. هم کارآفرینان تجاری و هم کارآفرینان اجتماعی به طور قوی برای فرصتی برانگیخته میشوند که آن ها، آن را شناسایی کردهاند، سرسختانه آن را تعقیب میکنند و به دست میآورند. پاداش روحی و روانی قابل ملاحظهای را از این موضوع که از فرآیند واقعیسازی ایدههایشان نشات می گیرد به دست میآورند. قطع نظر از آنچه آن ها درون بازار یا مکان غیر انتفاعی انجام می دهند، اغلب کارآفرینان نمی توانند هزینههای خود را بابت وقت، تحمل ریسک، تلاش انجام داده و سرمایه و پول به کار برده جبران نمایند.

Helen M. Haugh and et al2014

ما بر این باور هستیم که تمایز بین کارآفرینی و کارآفرینی اجتماعی در ارزش خودش است. برای کارآفرین، موضوع پیشبینی و انتظار ارزش و آسمان هادهی بازارهای خدماتی که بتواند از عهده محصولات و خدمات جدید او بر آید و همچنین طراحی برای ایجاد منفعت جدید دارای اهمیت است. از همان آغاز این انتظار وجود دارد که کارآفرین و سرمایهگذار او باید به برخی از منافع مالی شخصی توجه نمایند. سود، شرط لازم و ضروری برای پایداری هر کسب و کاری میباشد و ابزاری برای رسیدن به هدف های مطلوب است. کارآفرین اجتماعی هیچ منفعت مالی را برای سرمایهگذاران و خودش پیشبینی نمیکند در عوض او کمک می کند تا برای بخشهای معینی از اجتماع یا جامعه بزرگی فوایدی ایجاد شود. بر عکس ارزش های پیشنهادی کارآفرینانه، بازاری را که میتواند برای نوآوری در آن پول خرج کند فرض میکند. ارزش های مورد درخواست کارآفرینان اجتماعی برای هدف کمک به جمعیت غیر مفید و فراموش شدهای است که با مبالغ کمتر پول برای ساماندهی آنان منطقهای را میتوان تغییر داد. کسب و کارهای ایجاد شده توسط کارآفرینان اجتماعی میتوانند درآمدزا باشند و به عنوان نهادهای غیر انتفاعی یا سودآور آسمان هادهی شوند. آن چیزی که باعث تمایز کارآفرینی اجتماعی میشود تقدم و اولویت داشتن سود و منفعت اجتماعی است آنچنان که »گرس دس«، استاد دانشگاه دوک اعلام نموده است ما کارآفرینی اجتماعی را موضوعی با سه عنصر زیر تعریف میکنیم:

.1 شناسایی وضعیت ثابت اما به طور مداوم نابرابری که سبب محرومیت، حاشیهنشینی و یا رنج و عذاب بخشی از انسانیت که ابزارهای مالی و سیاسی ضعیفی برای رسیدن به مزایای شخصی دارند.

.2 شناسایی فرصتی در شرایط نابرابر، توسعه یک ارزش اجتماعی مورد انتظار، تحمل ابهام، خلاقیت، عمل مستقیم، تشویق و شهامت به منظور مواجهه و استیلا بر وضعیت ثابت.

7

.3 ایجاد یک وضعیت و تعادل ثابت جدید که محرومیت گروههای هدف، موانع بالقوه را برطرف ساخته یا کم کند و از طریق

تقلید و ایجاد یک اکوسیستم اطراف وضعیت جدید، آینده بهتری را برای گروه های هدف و حتی جامعه تضمین نماید. .

Saul Estrina Tomasz and et al2012

"محمد یونس"، موسس گرامین بانک و پدر اعتبارات خرد، یک مثال کلاسیک برای کارآفرینی اجتماعی میباشد. در یک حالت ثابت و تأسف برانگیز، او فقرای بنگلادشی را که محدودیت و مشکل مالی برای تامین کمترین منابع داشتند را شناسایی نمود. ناتوانی برای وام از طریق سیستم بانکی باعث شد تا آن ها با تحمل بهره گزاف از نزولخواران پول قرض کنند. »یونس«، در مواجهه با این سیستم اثبات کرد که یک فرد فقیر میتواند اعتبار خوبی با مبلغ 22 دلار از جیب خودش برای 22 زن از روستای جوبرا تامین کند. زن تمامی وام را بر میگرداند. »یونس«

دریافت که حتی با سرمایههای اندک، زنان میتوانند برای خودشان درآمد کسب نمایند. با یک چرخ خیاطی بایستی خیاطی نمایند تا درآمد کافی برای بازپرداخت وام را به دست آوردند، غذا بخرند، هزینه آموزش فرزندانشان را بپردازند و خودشان را از فلاکت برهانند. »گرامین بانک«، خودش را با بهرهای که از وامها به دست میآورد پایدار ساخت و آنگاه همین سرمایه را برای کمک به زنان دیگر وام میداد. »یونس«، به کمک روحیه الهامپذیری، خلاقیت، اقدام مستقیم، شهامت، بردباری و پشتکار خود در کسب و کار خودش امکانپذیری را ثابت نمود و بیش از دو دهه تلاش نمود تا یک شبکه جهانی برای آسمان ها های دیگر و کشورها و فرهنگ های دیگر برای تاسیس چنین موسسه گستردهای برای اعتبارات کوچک فراهم نماید.. Filipe M. Santos2012

شناسایی خوب بازیگر، کارگردان و تولیدکنندهای به نام »روبرت ردفورد«، شناسایی مورد دیگری از کارآفرینی اجتماعی تلقی میشود. »ردفورد«، در اوایل دهه 08 بر آن شد تا فضای صنعت فیلمسازی را احیا کند. »ردفورد«، خود از مصایبدیدگان مجموعه قدرتمند در این صنعت به حساب میآمد. او یک وضعیت حزنآلود اما ثابت را در هالیوود شناسایی کرد. با مدل کسب و کارش به طور فزایندهای جذابیت های مالی، درخشش محصولاتش و حوزه و قلمرو کاریاش را تحریک کرد تا بیشتر و بیشتر بر روی نظارت بر روش های فیلمسازی برای کسب درآمد بهتر، تولید و پخش درستتر تمرکز نمایند. در همین زمان او توجه کرد که تکنولوژی جدید هم به میدان آمده است که باعث شده وسایل مورد نیاز برای کار بیشتر تحت نظارت وی قرار گیرند. دیدن فرصت، شانس مهمی برای او بود. ابتدا او موسسه رقص نور را ایجاد کرد تا از طریق تصویرسازی پول به دست آورد و به فیلمسازان جوان برای توسعه ایدهشان کمک نماید و در آخر او جشنواره فیلم رقص نور را برای نشان دادن استقلال کار فیلمسازان برپا کرد. از همان اول ارزش های »ردفورد«، بر روی استقلال فیلمسازان تمرکز یافت. »ردفورد«، موسسه رقص نور را به عنوان یک شرکت غیر انتفاعی برای شبکهای از بازیگران، نویسندگان و سایر افراد درگیر در این صنعت ایجاد نمود. 22 سال بعد، رقص نور طلیعهدار جنبش فیلم مستقل گردید.Helen M. Haugh and et al2014


“ویکتوریا هال”، مثال دیگری از کارآفرین اجتماعی است. »هال« یک دانشمند داروشناس است که به طور فزایندهای به وسیله عوامل بازار صنعت خود شکست خورد. اگر چه شرکت های دارویی بزرگ داروهایی را برای مداوای بیماریها تولید مینمودند اما

8

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید