بخشی از مقاله

تأثیر سیاست آمریکا و اروپا در قبال بحران سوریه بر اختلافات فراآتلانتیک

چکیده: بحران سوریه یکی از مهمترین حوادث تأثیرگذار در نظام بینالملل طی سالهاي اخیر بوده است که توجه بسیاري از کشورهاي جهان را به این کشور معطوف نموده است. در این بحران، بازیگران مختلفی با اهداف و انگیزههاي متفاوت به ایفاي نقش پرداختهاند. از میان این بازیگران، ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا به عنوان دو بازیگر مهم و تأثیرگذار نظام بینالملل، واکنشها و مواضع مختلفی را نسبت به این کشور و بحران بهوجود آمده در آن اتخاذ کردهاند. با توجه به رقابتی که میان این دو بازیگر در عرصه جهانی و بهویژه در منطقه خاورمیانه وجود دارد و همچنین تبدیل شدن بحران سوریه به یکی از مسائل مهم منطقه و جهان در سالهاي اخیر، اهمیت بررسی مواضع ایالات متحده و اتحادیه اروپا و هر یک از کشورهاي اروپایی در قبال این بحران دو چندان میشود. مقاله حاضردر پاسخ به این سوال که بحران سوریه چه تأثیري بر اختلافات فراآتلانتیکی اتحادیه اروپا و آمریکا داشته است، به بررسی تطبیقی سیاستهاي آمریکا و اروپا در قبال بحران سوریه پیش از مطرح شدن بهانه حمله شیمیایی در این کشور، تحریم هاي اتحادیه اروپا و ایالات متحده علیه سوریه، کمک به شورشیان، توافق واشنگتن و مسکو، قطعنامه شوراي امنیت در مورد سوریه و نیز مواضع آنها در قبال برگزاري نشست ژنو 2 براي حل و فصل بحران میپردازد. عدم همراهی پارلمان برخی کشورهاي اروپایی، اختلافات حزبی در درون این کشورها، مشکلات اقتصادي داخلی و هجوم آوارگان سوري به برخی کشورهاي اروپایی، نارضایتی مردم آمریکا و اروپا از طولانی شدن جنگ در افغانستان و عراق و تلفات و خسارات ناشی از آنها برخی دلایل داخلی و خارجی عدم همراهی این کشورها با سیاستهاي جنگطلبانه آمریکا در سوریه بوده است.
واژگان کلیدي: آمریکا، اروپا، بحران سوریه، فراآتلانتیک

مقدمه
روابط فراآتلانتیک به روابط تاریخی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادي و اجتماعی کشورهایی اشاره دارد که در دو طرف اقیانوس اطلس هستند و به طور خاص روابطی که بین ایالات متحده آمریکا، کانادا و کشورهاي اروپایی برقرار است را شامل میشود. از طرفی با توجه به این که ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا ازجمله بازیگران مهم و تأثیرگذار نظام بینالملل به حساب میآیند، شناخت مواضع و عملکرد این دو بازیگر در قبال روندها و تحولات جهانی بهمنظور شناخت پدیدههاي بینالمللی از اهمیت خاصی برخوردار است.

ایالات متحده و متحدین اروپایی آن با وجود برخی تفاوت ها، همواره درصدد ارتقاي همکاريها در دو سوي آتلانتیک بودهاند. بنابراین پیوند یا هماهنگی ملموسی میان دو طرف در حوزه هاي مختلف در منطقه وجود دارد، در عین حال این نگرانی را دارند که در مورد پدیدههاي تأثیرگذار در منطقه با برخی اختلافات روبرو شوند. به طور کلی با وجود مواضع مشترك اروپا و آمریکا در قبال موضوعات مهم، در بسیاري موارد تعارض و تلاقی در دیدگاهها و مواضع آنها پدید آمده است و هر دو بازیگر تلاش کردهاند تا مسائل و جریانات مهم جهانی را مطابق با منافع و علایق خود هدایت نمایند. ازجمله این مسائل میتوان به موضوع هستهاي ایران، روند صلح خاورمیانه و تضاد فلسطینیاسرائیلیـ و همچنین مسئله سوریه اشاره کرد که در آن ایالات متحده غالباً بهدنبال رهیافتی یک جانبه است، در حالی که اتحادیه اروپا اغلب براي کمک به حل مسائل، رهیافتی چندجانبه با تکیه بر نهادهاي بینالمللی مانند سازمان ملل متحد را دنبال میکند.

به هر صورت بلافاصله پس از آغاز بیداري اسلامی در منطقه بسیاري از کارشناسان دو سوي آتلانتیک براي ارتقاي سطح همکاريهاي بیشتر میان اروپا و آمریکا در این منطقه شروع به کار کردند . بهطوري که در مورد سوریه نیز مواضع آمریکا و اروپا تا حدودي با یکدیگر همراه شد و قطعنامههایی را علیه دولت سوریه بهمنظور پایان دادن به حکومت بشار اسد به آن کشور تحمیل کرده و حمایت هاي مالی و مادي فراوانی را از مخالفین سیاسی و نظامی دولت سوریه به عمل آوردند. اما تا حدودي نیز در اتخاذ تاکتیک مناسب براي برخورد با این کشور موضع متفاوتی داشتند به خصوص با قوت گرفتن موضوع حمله نظامی به سوریه، در داخل اتحادیه اروپا، هریک از کشورها نسبت به این حمله موافقتها و مخالفتهایی را ابراز داشتند . با توجه به اهمیت این موضوع، در این مقاله ضمن بررسی سیاستها و رویکردهاي ایالات متحده و اروپا در قبال بحران سوریه و مقایسه آنها به برخی علل اختلاف مواضع این دو بازیگر در کاربرد گزینه نظامی علیه سوریه اشاره میشود.
.1 روابط اروپا و آمریکا در قالب فراآتلانتیک
سنگ بناي روابط فراآتلانتیک در دوران جنگ سرد پیریزي شد اما معماري نوین آن پس از جنگ سرد و با طرح اعلامیه مشترك فراآتلانتیک1 در 1990 و سپس ارائهي دستور کار جدید فراآتلانتیک2 در دسامبر 1995 در مادرید طراحی گردید که طی آن اصول همکاري ها و رایزنی هاي گسترده میان آمریکا و اروپا پیریزي شد و چارچوبی را براي مشارکت و همکاري میان طرفین در حیطههاي گسترده اي از فعالیت فراهم کرد (ساعی و خضري، .(159- 160 : 1388 در این دستور کار، آمریکا و اروپا تأکید کردهاند که در داخل و خارج با چالشهاي جدیدي مواجه هستند که براي برطرف کردن آنها باید مشارکت میان خود را در محورهاي تقویت صلح و ثبات، دموکراسی و توسعه در سراسر جهان، پاسخ به چالش هاي جهانی، کمک به گسترش تجارت جهانی و روابط اقتصادي نزدیکتر، ایجاد روابط در سراسر حوزه آتلانتیک، پیوندهاي پارلمانی و اجرا و تکمیل مسائل مشترك مورد بحث تقویت کنند (امیري، .(128 - 129 :1384 لازم به ذکر است، علیرغم روابط سیاسی و اقتصادي نزدیک میان اتحادیه اروپا و آمریکا، این دو بازیگر بزرگ جهانی درباره برخی از مسائل دو یا چندجانبه در سطوح مختلف اقتصادي، سیاسی، دفاعی و حقوقی با یکدیگر اختلاف دارند.

در دوران کلینتون روند جهت گیريها و فعالیت خارجی ایالات متحده براساس استراتژي تأمین منافع بر محور همکاري بینالمللی طراحی شده بود و به موجب آن در سیاستهاي جهانی با شریکان اروپایی خود به رایزنی و همکاري میپرداخت. به همین دلیل اختلافاتی که بین اتحادیه اروپا و آمریکا در این دوره وجود داشت، کمتر نمود عینی پیدا میکرد اما در دورهي بوش و با وقوع حوادث 11 سپتامبر 2001 نه تنها اختلافات میان ایالات متحده و اتحادیه اروپا افزایش و عمق چشمگیري پیدا کرد، بلکه این حوادث زمینهاي را ایجاد کرد که آمریکا با تغییر در اولویتهاي سیاست خارجی خود، روند یکجانبهگرایی را در پیش گیرد. اتحادیه اروپا در محیط استراتژیک جدید با برخورداري از مشخصه هاي متفاوت با گذشته به پیشبرد دیدگاهی اروپایی در سیاست جهانی و ایفاي نقش متناسب با جایگاه خود در نظام بینالملل و پیگیري سیاست برابري جویی و موازنه قوا با آمریکا میاندیشد (پوراحمدي، .(1389 در واقع به لحاظ سیاسی، اتحادیه اروپا مخالف اقدامات و ابتکاراتی است که باعث تقویت یکجانبهگرایی در نظام بینالملل میشود. ازاین رو این اتحادیه همواره از آمریکا خواسته است تا براي


تقویت چندجانبهگرایی از مبادرت به اقدامات یا اتخاذ تصمیمات کلان فرامرزي بدون مشورت با سایر بازیگران مهم نظام بینالملل خودداري کندالبته. این سیاست ضرورتاً به همگرایی و هماهنگی با آمریکا منتهی نمیشود و پیش از این منجر به بروز اختلاف و حتی تنش میان دو طرف در موضوعات مختلف شده است. بهویژه اتخاذ سیاستهاي قهرآمیز و استفاده یکجانبه از زور بهوسیله آمریکا به بالا گرفتن اختلافات دو طرف کمک فزایندهاي کرده است . در حالی که گرایش طبیعی اتحادیه اروپا استفاده از ابزارهاي اقتصادي و سیاسی براي حلوفصل مناقشات بوده است، آمریکا بهدلیل برتري نظامی نسبت به اتحادیه اروپا اشتیاق بیشتري به استفاده از زور نشان داده است (امیري، پیشین: .(134

از سویی جنگ در افغانستان نمونهاي از همکاريهاي ایالات متحده و اتحادیه اروپا در قالب روابط فراآتلانتیک بود. بهطوريکه با وجود اختلافنظرها و انتقاد آمریکایی ها از اروپاییها به دلیل مشارکت محدود نظامی در افغانستان، شاهد درجه بالایی از همگرایی میان آنها در افغانستان بودیم و میتوان گفت یکی از دستاوردهاي چندجانبهگرایی این بوده است که ایالات متحده و اتحادیه اروپا براي حل معضلات افغانستان، به رویکرد مشترکی دست پیدا کردند. در این میان برخی کارشناسان معتقدند که براي فائق آمدن بر چالشهاي جهانی بهطور کلی و افغانستان بهطور خاص، سرمایهگذاري بزرگ اروپا بر قدرت سخت و تعهد بیشتر آمریکا به قدرت نرم، میتواند یکی از الزامات چندجانبهگرایی در روابط فراآتلانتیک باشد (نورعلیوند و خلیلپور رکنآبادي، .(197 : 1390

از سوي دیگر مسئلهي عراق بهعنوان یکی از مهم ترین مسائل در روابط فراآتلانتیک مطرح بوده است. حملهي آمریکا به عراق در اوایل سال 2003 به بهانه امحاي سلاحهاي کشتار جمعی این کشور، در نهایت سقوط رژیم صدام و شکلگیري ترتیبات و معادلات نوین در عراق و منطقه را در پی داشت. این مسئله سبب پدید آمدن اختلاف حتی در میان اروپاییان شده بود و اتحادیه اروپا را به دو بخش اروپاي قدیم و جدید تقسیم کرده بود. بخشی از این اتحادیه از همان ابتدا منتقد سرسخت حمله آمریکا به عراق بود و بارها نگرانی و مخالفت خود را با اقدام نظامی یک جانبه آمریکا به عراق اعلام داشت.

ایالات متحده آمریکا به ویژه با حمله به عراق که بدون مجوز شوراي امنیت سازمان ملل و مخالفت شرکاي اروپایی آن صورت گرفت؛ حساسیت اتحادیه اروپا نسبت به تقویت یکجانبهگرایی در نظام بینالملل را بیش از گذشته برانگیخت. در حالی که حملات تروریستی به آمریکا در سپتامبر 2001 موجی از حمایت از آمریکا را در اروپا به راه انداخت، اما جنگ عراق به تخریب بخش عمدهاي از اراده مثبت اروپا نسبت به آمریکا انجامید و تنشهاي زیادي را در خصوص مشارکت میان آمریکا و اتحادیه اروپا و میان کشورهاي اروپایی با یکدیگر بهوجود آورد (امیري، پیشین، ص .(134

بهطور کلی اتحادیه اروپا بنا بر دلایل و ملاحظاتی همچون افزایش خطر یکجانبهگرایی در نظام بینالملل، احتمال انحراف روند مبارزه بینالمللی با تروریسم و نیز بهدلیل عدم تأیید اقدام نظامی بر ضد عراق ازسوي سازمان ملل به مخالفت با رهیافت و اقدام نظامی آمریکا علیه بغداد پرداخت . با این حال ایالات متحده آمریکا با فوري خواندن حمله هستهاي عراق، دفاع از امنیت خود و جهان را بهانهاي براي حمله به عراق در مارس 2003 قرار داد. اما پس از سقوط رژیم صدام، اتحادیه اروپا براي اهداف و ملاحظات کلان خود و حفظ حداقلی از نفوذ در معادلات آینده عراق، تلاش کرد براي فراموش کردن اختلافات در مواضع خود با آمریکا آمادگی بیشتري پیدا کند. از اینرو برخی سیاستهاي همکاريجویانه را با ایالات متحده در عراق در پیش گرفت و کمیسیون اروپایی نیز بهصورت فعالی در کنفرانسهاي مادرید،توکیو و اجلاسهاي بعدي براي کمک به بازسازي عراق مشارکت کرد.

بنابراین ایالات متحده و متحدان اروپایی آن با وجود حوزههاي همکاري فراوان و نگرانی هاي مشترك در منطقه ازجمله مقابله با تروریسم، گسترش تسلیحات هستهاي، جرایم فراملی، محدود کردن افراطگرایی اسلامی، حصول اطمینان از جریان قابل اعتماد صادرات انرژي و حملونقل تجاري و تضمین امنیت اسرائیل و پیشبرد مذاکرات صلح با فلسطینیها، مواضع متفاوت و متضادي را نیز با یکدیگر دارند. براي مثال مجاورت جغرافیایی اروپا به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا موجب گردیده است تا کنترل مهاجرت از اولویتهاي کلیدي هر یک از کشورهاي اروپایی و اتحادیه اروپا باشد. در حالی که براي ایالات متحده حفظ همکاري نظامی با کشورهاي منطقه بهخصوص با توجه به منافع طولانی مدت این کشور با رژیم اسرائیل و در خلیج فارس اهمیت دارد.

با وجود این که اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا نسبت به پیگیري مسائل مختلف مرتبط با موضوع سلاح هاي کشتار جمعی اهتمام ویژه اي دارند و هر دو بازیگر تکثیر سلاحهاي کشتار جمعی را تهدیدي براي ثبات و امنیت خود و جهان میدانند و تمرکز آنان عمدتاً معطوف به تلاش براي جلوگیري از گسترش این سلاحها در سطح جهان است، اما در مقام مقایسهی میان مواضع و عملکرد اروپا و آمریکا در برابر سلاحهاي کشتار جمعی، برخورد آمریکا با این موضوع وجهه تهاجمیتري نسبت به سیاست هاي اتحادیه اروپا دارد. این مسئله بهلحاظ راهبردي موجبات اتخاذ سیاست عملیات پیشگیرانه براي جلوگیري از تکثیر تسلیحات کشتار جمعی ازسوي آمریکا را در پی داشته است در حالی که چنین سیاستی در میان اروپاییان، علیرغم تأثیر به سزایی که مواضع اروپا بر خطمشی امریکا دارد، هنوز جایگاهی ندارد (امیري، پیشین: -159 .(154

در مجموع می توان اینگونه استدلال کرد که آمریکا و متحدان اروپاییاش ضمن همکاري در موضوعات مختلف بر سر مواردي نیز با یکدیگر اختلاف نظر دارند و چالشهاي متعددي در روابط فراآتلانتیک وجود دارد. همانطور که در اکتبر 2011 فیلیپ گوردون، دستیار وزیر امور خارجه آمریکا در امور اروپا و اوراسیا، اظهار داشت: همکاري نزدیک فراآتلانتیک نقطه شروع حتمی در تلاشهاي ما براي پاسخ مؤثر و کارآمد در برابر تغییرات اخیر در جهان عرب است. در حالی که دستور کار فراآتلانتیک بسیار گسترده است و صدها موضوع در آن وجود داردکهاحتمالاً به زمان بیشتري براي چالشهاي خاص چند ماه گذشته نسبت به هر زمان دیگري نیاز است (Gordon, . 2011) بهطوري که در مورد بحران سوریه آنان در تحقق اهداف خود در این کشور براي تضعیف یا براندازي دولت سوریه با پیچیدگیها و موانع بسیاري روبرو بودند و در مورد حمله محدود آمریکا به سوریه نیز برخی کشورهاي اروپایی با آمریکا همراه بوده و حتی رهبري دخالت نظامی را بهعهده داشتند و برخی به دلایل مختلف ترجیح دادند که در این حوزه مداخله نکنند.

.2 بحران سوریه
جنگ در داخل سوریه قریب سه سال ادامه داشت و در آن بیش از صدهزار نفر کشته و میلیونها نفر آواره شدند .(Laub and Masters, 2013) در بحبوحه بحثهاي بینالمللی در مورد چگونگی حلوفصل درگیريها در این کشور، وقوع حمله شیمیایی در 21 اوت 30) 2013 مرداد (1392 در منطقه غوطه شرقی و ادعاي مخالفین مبنیبر استفاده دولت سوریه از این سلاحها علیه شهروندان خود و کشتهشدن صدها نفر در این حملات باعث پیچیدهتر شدن مسائل شد . این حملات که مرگبارترین حمله شیمیایی پس از حلبچه خوانده می شود در مناطق مزروعی غوطههک تحت کنترل مخالفان و عمدتاً سنی نشین بود رخ داده است.

پیروزيهاي دولت و ارتش سوریه در حلب و شروع عملیات در غوطه شرقی به منظور بازپسگیري این مناطق سبب شد تا غربیها و مخالفین به دنبال بهانهاي براي فشار به دولت سوریه، مسئله حمله شیمیایی را بهانه قرار داده و با محکوم کردن دولت بشار اسد در استفاده از این سلاحها، جلوي پیشرويهاي آنها را در این مناطق بگیرند. اما گزارشهاي متعدد حاکی از عدم امکان دست داشتن دمشق در به کارگیري تسلیحات شیمیایی بوده است. در این گزارشها مطرح میشود، فاصله زیاد ارتش سوریه با محل حمله نسبت به طول برد موشکهاي حامل گاز سارین و همچنین پذیرفتن انتقال سلاحهاي شیمیایی توسط دولت سوریه از جمله دلایل عدم استفاده دولت دمشق از این سلاحها بوده است. اما در ماه سپتامبر ایالات متحده با دستاویز قرار دادن بهانه حمله شیمیایی، دولت سوریه را تهدید به حمله نظامی کرد، به طوري که این مسئله ابعاد وسیع و پیچیده این بحران را بیش از پیش نمایان ساخت و منجر به عدم همراهی برخی از متحدان اروپایی با سیاستهاي آمریکا در قبال آن شد. پیچیدگیهاي بحران سوریه و حمله نظامی به این کشور به حدي بود که حتی سیاستمداران ایالات متحده نیز نسبت به آن تردید داشتند. دلایل چندي در اثبات تردیدهاي آمریکا و متحدانش در مورد حمله به سوریه مطرح است که عبارتند از: .1 جنگ در سوریه ممکن است به یک هرجومرج فرقه اي تمامعیار براي بیثبات کردن کل منطقه منجر شود. .2 حامیان دولت بشار اسد ـ روسیه و ایران ـ قدرتمند و منسجم عمل خواهند کرد. بهطوري که روسیه ممکن است در برابر حمله ایالات متحده از هیچ کاري دریغ نکند. در ضمن مسکو میتواند با نزدیکی به تهران و عمل نکردن به رژیم تحریمها یک دیپلماسی ضد آمریکایی را در سراسر جهان بهطور مؤثر به پیش ببرد. .3 سرنگونی بشار اسد میتواند موجب به قدرت رسیدن گروههاي افراطگرا شودـ نظیر آنچه در افغانستان تحت کنترل طالبان در اواخر 1990 تا 2001 رخ داد ـ لذا جنگهاي فرقهاي در سوریه نهتنها کاهش نخواهد یافت بلکه ممکن است تشدید شود .4 .(Kaplan, 2013) مداخلههاي تمامعیار مناسب نخواهد بود و باید حملات گزینشی و حساب شده به تأسیسات شیمیایی انجام داد، اما به دلیل نبودن اطلاعات دقیق و کامل درباره مکان آنها، تلفات جانی بالایی برجاي خواهد گذاشت. .5 خستگی مردم آمریکا و اروپا از بیش از یک دهه درگیري و جنگ در افغانستان و عراق و تلفات و خسارات ناشی از آن و عدم دستیابی کشورهاي شرکتکننده در آن جنگها به اهداف مورد نظر خود. بنابراین با توجه به این مسائل اتخاذ سیاستهاي مناسب و یکسان از سوي ایالات متحده و اروپا در قبال بحران سوریه، بسیار سخت و با چالشهاي متعددي روبرو بود .(Friedman, 2013)

.3 سیاستهاي آمریکا در قبال بحران سوریه:
به طور کلی سیاست خارجی آمریکا در دوران پس از جنگ سرد، بر سه اصل استوار بوده است: .1 تأمین امنیت و حفظ تمامیت رژیم اسرائیل و دفاع همهجانبه از آن .2 تضمین صدور نفت و انرژي خاورمیانه .3 حفظ رژیمهاي همراه و مقابله با رژیمهاي ناهمراه با شیوههاي مختلف حتی از طریق مداخله گرایی تهاجمی در قالب مبارزه با تروریسم و دموکراسیسازي (کلبعلی، .(13- 14 :1390 اما بهطور خاص مواضع و عملکرد ایالات متحده در قبال بحران سوریه را می توان در سه دوره ذیل بررسی کرد:
الف) تحریمهاي ایالات متحده علیه دولت سوریه و کمک به شورشیان:
تحریم هاي ایالات متحده علیه سوریه محدود به بحران اخیر نمیشود بلکه آمریکا به منظور تضعیف یکی از حامیان حزباالله لبنان، ایجاد یک حکومت طرفدار غرب و متمایل به رژیم صهیونیستی در این کشور و جلوگیري از امتداد سیاست خارجی ایران در منطقه بهویژه در قبال فلسطین همواره دمشق را مورد تحریم قرار داده بود. از همین رو وزارت امور خارجه آمریکا در سال 1979 سوریه را بهعنوان یک کشور حامی تروریسم شناسایی کرد و بسیاري از کمکهاي ایالات متحده به این کشور را قطع و تاکنون چندین دور تحریم را به سوریه تحمیل کرده است(.(Sharp & Blanchard, 2013 همچنین رئیس جمهور آمریکا، باراك اوباما در اوت 2011 در فرمان اجرایی 13582

(Executive Order 13582 of August 17, 2011) دولت سوریه و شخص بشار اسد را تحریم کرد. بر این اساس، تمام داراییهاي دولت سوریه مسدود شد و اتباع ایالات متحده از تجارت و معامله با دولت سوریه منع شدند و واردات فرآوردههاي نفتی از سوریه نیز ممنوع گردید . دولت اوباما در سال 2012 از عزم خود براي ایجاد یک دفتر آژانس توسعه بینالمللی جهت برنامه ابتکارات انتقالی سوریه به کنگره خبر داد که در آن هزینههاي اولیهی آن 5 میلیون دلار برآورد گردیده است و هدف آن حمایت ایالات متحده از تغییر رژیم سیاسی سوریه در بلندمدت است.
واشنگتن همچنین سفارت خود را در دمشق تعطیل کرد و سفیر این کشور در فوریه 2011 در بحبوحهي افزایش حملات در حمص به مأموریت خود پایان داد. در ژوئن 2013 نیز جان کري وزیر امور خارجه امریکا اعلام کرد که بخشی از تحریمهاي صادرات کالاها و فناوريهاي غیرنظامی را براي مناطق تحت کنترل شورشیان لغو کرده است .(Laub and Masters, 2013) دولت ایالات متحده 250 میلیون دلار به مخالفان سوري و همچنین نزدیک به 510 میلیون دلار از صندوق کمکهاي بشردوستانه تحت عنوان کمک به افراد متأثر از جنگ، به مخالفان کمک کرده است (U.S. Department .Factsheet, 2013)of State در این راستا حتی برخی از اعضاي کنگره خواستار تعامل فعالتر ایالات متحده با ناتو در حمایت از شورشیان سوریه بودند؛ با این استدلال که درنگ آمریکا در مسلّح کردن مخالفان یا مداخله نظامی، جنگ را طولانی و موقعیت بشردوستانه را بدتر کرده و اجازه داده است تا اسلامگرایان افراطی ابتکار عمل را بهدست گیرند.

در فوریه 2013، ایالات متحده اعلام کرد کمکهایی شامل مواد غذایی و پزشکی را براي مخالفان فراهم میکند. پس از آن، در ماه ژوئن، کاخ سفید با ادعاي استفاده بشار اسد از سلاحهاي شیمیایی در برابر شورشیان مخالف دولت، به سازمان سیا اجازه داد تا سلاحهاي کوچک و مهمات را براي گروههاي شورشی فراهم کند (Archick and .Mix, 2013)

ب) تهدید به حمله نظامی علیه سوریه: پس از وقوع حمله شیمیایی در سوریه و ادعاي مخالفین مبنی بر استفادهي دولت از سلاح هاي شیمیایی علیه مردم، ایالات متحده گزینهي حمله تنبیهی در برابر دمشق را در دستور کارخود قرار داد. پس از آن که واشنگتن ادعا کرد شواهدي دال بر استفادهي دولت سوریه از سلاحهاي شیمیایی در دست دارد، نگرانی ها در ارتباط با مداخله نظامی آمریکا به بهانهي کاهش توانایی سوریه در استفاده از سلاحهاي شیمیایی در ماه اوت قوت گرفت.

گزینهي حمله محدود به اهداف مشخص در سوریه، براي ایالات متحده بهمنظور تضعیف قدرت نظامی دولت این کشور بدون هدف قرار دادن شخص بشار اسد بود. زیرا مقامات امریکایی معتقد بودند که از بین رفتن اسد گرهها را پیچیدهتر می کند. از طرفی انهدام کامل سلاحهاي شیمیایی غیرممکن بود و به طرز چشمگیري خطر آلودگی ناخواسته و حتی احتمال دستیابی گروههاي افراطی داخل سوریه به این سلاح ها نیز وجود داشت. مطرح میشد .(Stratfor, 27 Aug 2013) از طرفی رئیس ستاد مشترك ارتش، ژنرال مارتین دمپسی، در گزارش خود به کنگره در ژوئیه 2013 در مورد استفاده از نیروي نظامی ایالات متحده در سوریه اعلام کرد مداخلات محدود، مانند ایجاد مناطق پرواز ممنوع ،مناطق میانجی و یا حملات

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید