بخشی از مقاله


تأثیر هویت جدارههاي شهري بر ایجاد حس مکان (نمونه موردي محله اطراف قلعه فلک الافلاك)


چکیده

امروزه شهرهاي ما با مشکلات فراوانی روبرو است. مشکلاتی همچون بحران هویتی، نبود حس مکان و به طبع آن کاهش امنیت و همینطور ایجاد محلههاي خوابگاهی است. این عوامل ما را مجاب به شناخت هویت، مکان، کالبد و عوامل تشکیل دهنده آن میکند.

در بررسی فضا و مکان جدارهها به عنوان عنصري تأثیرگذار و نظام دهنده از اهمیت بسزایی برخوردار هستند. براي درك بهتر تأثیر جدارهها باید به بررسی هویت و عوامل تشکیلدهنده آن، سپس شناخت کالبد و در آخر به شناخت مکان و حس مکان می پردازیم این عوامل ما را در پی بردن تأثیر جدارههاي شهري بر ایجاد حس مکان یاري میکنند. براي درك بهتر این عوامل تأثیرگذار در این مقاله به بررسی نمونه موردي محدوده بافت تاریخی اطراف قلعه فلک الافلاك پرداخته و به شناخت عوامل هویت آفرین و تأثیرگذار بر ایجاد حس مکان پرداخته میشود.

واژگان کلیدي

هویت، توسعه، مکان، کالبد، خرمآباد

مقدمه

درگذشته شهرها و فضاهاي شهري از هویت و شخصیت خاصی بهره میبردند که آن ها را از غیر متمایز میکرد. که این شخصیت شهري بهگونهاي با ساکنان آن در ارتباط بود؛ اما امروزه شهرها به محل هایی تبدیلشدهاند که فضاهاي آنها بهسختی میتوانند با شهروندان آن ارتباط برقرار کنند و حس بودن در مکان را در مخاطب به وجود آورند؛ و تصویر شهر در ذهن ما چیزي جز پیادهروهاي پرازدحام ساختمانهاي بلند و پارك و خیابان نیست. شهر جایی است که تعاملات شهروندي در آن به اوج می رسد بهعبارتیدیگر آنچه شهر را براي ما شهر میکند ساختمانهاي آن نیستند، بلکه مردم آن شهر هستند که با هویت خود با در کنار هم بودن شهر را میسازند.

در مفهوم هویت شهري و عناصر سازنده آن می توان به »زمان، مکان قومیت، اعتقادات، آدابورسوم، زبان مشترك، گویشها و پوشش محلی اشاره نمود. هویت خودداري بعد زمانی بوده و عامل آن ریشه داشتن در تاریخ وزندگی اجتماعی آدمی دارد که به تبع آن میتواند هم درگذشته، حال و آینده شکل گیرد؛ و همینطور چون زمان و مکان به هم وابسته هستند. بعد مکانی نیز مییابد. در این مقاله شاخصهاي هویت شهري در مواردي نظیر:- 1 «جغرافیاي محله -2فرهنگ محلی -3 پیوستگی فضاهاي عمومی شهري -4 خوانایی و نمایانی فضاهاي کالبدي محله؛ و ویژگی هاي تحلیلی دیگر موردبررسی قرار خواهد گرفت.

ادبیات موضوع


1 ھويت

»فرهنگ معین« آنچه موجب شناسایی شخص باشد، یعنی آنچه باعث تمایز یک فرد از دیگري باشد. »فرهنگ عمید« هویت را حقیقت شی یا شخص میداند که مشتمل بر صفات جوهري او باشد (قطبی » .(1387فرهنگ آکسفورد« بهعنوان چیستی و کیستی فرد، از هویت یاد میکند.

هویت بخشی از شخصیت وجودي هر انسان است که هویت فردي او را میسازد؛ مکانی است که خود را با آن میشناسد و به دیگران میشناسند. درواقع میان فرد و مکان رابطهاي عمیقتر از صرف بودن یا تجربه کردن آن مکان برقرار است (رضازاده .(1380

اما طبق تعریف متداول، هویت، یک احساس تعلق خاص است که فرد، نسبت به یک مجموعه مادي یا معنوي از خود نشان می دهد و هر آنچه میان خود و آن احساس این همانی کند.

1-1 ھويت شھر

یکی از نیازهاي اجتماع انسانی احساس امنیت و حس تعلق است در این راستا هویت و عناصر هویتی در زندگی انسان موجب آرامش و ایجاد اعتمادبهنفس و میل به داشتن تلاشی مستمر همراه بااحساس امنیت می شود (موثقی .(1385

هویت در شهر بهواسطه ایجاد و تداعی »خاطرات عمومی« در شهروندان و تعلقخاطر را نزد آنان فراهم کرده و شهرنشینان را بهسوي

»شهروند شدن« که گستردهاي فعالتر از ساکن شدن صرف دارد؛ هدایت میکند. پس هرچند که هویت شهر خود معلول فرهنگ شهروندان آن است؛ لیکن فرآیند شهروندسازي را تحت تأثیر قرار داده و می تواند باعث تدوین معیارهاي مرتبط با مشارکت و قضاوت نزد ناظران و ساکنان گردد. (نوفل (1388

هویت شهري زمانی معنادار خواهد بود که تبلور عینی در فیزیک شهر داشته و درواقع کالبد بیرونی و فیزیک شهر نمادي از هویت شهري باشد (بیشابور .(1387 هویت یک شهر را میتوان از جنبههاي مختلف کالبدي و طبیعی – انسانی و اجتماعی تاریخی و اقتصادي بررسی

نمود و درواقع شکلگیري هویت شهري تحت تأثیر فرهنگ، شکل طبیعی و کالبد مصنوع شهر قرار دارد که در ادامه به بررسی تعاریفی در باب هویت و جنبههاي شهري هویت پرداخته می شود.
هویت مکان: در اثر تجربه مستقیم محیط فیزیکی رشد مییابد بنابراین بازتابی از وجود اجتماعی و فرهنگی مکان است (ولمسلی .(1990

هویت مکان به ویژگیهاي قابلتشخیص مکان نیز اشاره دارد درحالیکه هویت مکانی احساسی در یک فرد یا یک جمع است که به واسطه ارتباطشان با یک مکان برانگیخته میشود (رضازاده .(1380 این هویت بخشی از زیرساخت هویت انسان و حاصل شناختها عمومی او درباره جهان فیزیکی است که انسان در آن زندگی میکند (بهزادفر (1386

بی هویت: به معنی سلب ھرگونه امکان تشخيص، مفھومی است که در دنيای واقعی و با قانونمندیھای مادی حاکم بر آن، شايد ھيچگاه بهصورت مطلق نمود نيابد (قاسمی اصفھانی .(1383

تثبیت هویت: اگر تغییرات روندي طبیعی داشته باشد و فرصت بروز ثابتهایی را در مقطع زمانی بدهد، تغییر هویت نیز با آهنگی قابل پیشبینی و در قالبی قابلسنجش اتفاق میافتد و درمجموع کم تنش بودن جریان تغییر هویت و جود چارچوب هایی براي قضاوت در هر مقطع زمانی هویت را به وضعیت تثبیتشدهاي نزدیک میکند. بهطوريکه این پدیده علیرغم تغییر هویتی، همواره هویتبخش به نظر میرسد (مدنی پور (1379

2-1 عوامل ھويت بخش شھری

شناخت هویت شهر بایستی بر پایه مؤلفه هاي تشکیلدهنده شخصیت آن فضا شناسایی شود، ازجمله مؤلفههاي تشکیلدهنده شخصیت یک شهر عبارتاند از مؤلفههاي طبیعی، مصنوع و انسانی است که این موارد هرکدام صفات و متغیرهاي خاص خود را دارا می باشند. ازجمله مؤلفههاي طبیعی میتوانیم به کوه، رود، تپه، دشت... و براي مؤلفههاي مصنوع میتوان به تک بنا، راه، محله، میدان، بلوك هاي شهري و ...

براي مؤلفههاي انسانی به فرهنگ، زبان، مذهب، آداب ورسوم، سواد و ... اشاره کرد. (بهزادفر (1386

3-1 کالبد

در فرهنگ عمید واژه کالبد چنین معنا شده است: »قالب، تن، بدن« (عمید،.(813 فرهنگ معین این واژه را چنین معنی می کند: -1»قالب هرچیز، (عموما) کالب -2 قالب خشتزنیخصوصاً() -3 تن (آدمی و جانوران)، بدن« (معین، .(1371 فرهنگ دهخدا نیز تعابیر مشابهی دارد: »کالبد به معنی کالب است که قالب هر چیز باشد. به معنی تن و بدن آدمی و حیوانات دیگر نیز هست. چون این تن خاکی براي روح حیوانی به معنی قالب است، آن را نیز قالب گفته اند. کالبد را تنها بر تن آدمی اطلاق نکنند، بر جماد و نبات نیز اطلاق شود و کالبد روینده بدن نباتی را گویند و کالبد کانی یعنی جمادي« (دهخدا،.(1345

اما در ادبیات طراحی شهري، واژه شکل (فرم) شهر را می اوان مترادف کالبد شهر دانست، کوین لینچ در کتاب سیماي شهر، فرم شهر را بهصورت »مظاهر جسمی و رؤیت پذیر شهر« تعریف کرده است. (لینچ, سیماي شهر (1374 در کتاب تئوري شکل خوب شهر، این مفهوم بیشتر تشریح میشود: »شکل مجتمع زیستی کهمعمولاً به نام محیطزیست کالبدي خواندهشده است، بهطورکلی به مفهوم الگو فضایی عناصر کالبدي بزرگ، بی کرکت و دائمی در شهر، نظیر: ساختمانها، خیابانها، تجهیزات، تپهها، رودخانهها و شاید هم درختان می باشد«

(لینچ, تئوري شکل خوب شهر .(1376 برخی از صاحبنظران دیگر نیز، کالبد شهر را مترادف عناصر مصنوع و بیجان (ساختمانها)

دانستهاند: »شکل شهر که رکن اساسی طراحی شهري بهحساب میآید در حقیقت ظرفی است که امکان میدهد فعالیتهاي شهري در آن به وقوع بپیوندد. ازنظر بعضیها، مثالا جغرافیدانان، شکل شهر فقط مورفولوژي شهر است. به این معنی که شکل شهر دربرگیرنده بافت فیزیکی، عملکردهاي اداري و صنعتی و مجموع ساختمانهایی است که معرف فضایی پدیدههاي شهري هستند« (بحرینی .(1377

مورفولوژي شهري، یکی از مهمترین رویکردهاي کالبدي به شکل شهر است و جنین تعریف می شود: »واژهي مورفولوژي به معناي علم فرم است که کارش بررسی شکل، فرم، ساختار خرجی یا شیوه ي مرتب شدن است ... مورفولوژي شهري بررسی نظاممند فرم، شکل، نقشه، ساختار و کارکردهاي بافت مصنوع شهرها و منشاء و شیوهي تکامل این بافت در طول زمان است« (مدنی پور .(1379

طرفداران این زمینه فکري، عقیده دارند که تمایلات و ارزش هاي انسانی در کالبد شهر مستتر است و مطالعه کالبد شهر بهطور ضمنی مطالعه ارزشهاي انسانی شکلدهنده آن نیز به شمار میرود : »مورفولوژي شهري بر مطالعه شهر بهعنوان یک محیط کالبدي متمرکز است، اما
بهطور ضمنی پیوندي میان عناصر فضایی و مادي شهر و نیروهاي اجتماعی و اقتصادي شکل دهنده آن ها نیز برقرار میکند) «
. (Moudon'2000

بهبیاندیگر : »کالبد شهر، اثر و ردپاي تمایلات و فعالیتهاي انسانی است. بنابراین، همانطور که فرم مصنوع را می توان مربوط به یک دوره تاریخی خاص دانست، میتوان آن را حاصل فعالیت هایی دانست که در آن انجام میگیرد و براي جاي دادن به آن ها طراحیشده است.

بافت یک شهر، نهفقط سند تاریخ ساخت آن، بلکه سند زندگی انسانهایی است که آن را ساختهاند و در آن زیستهاند. در طول حیات انسانها و جوامع، فعالیتها و نیازها ایستا باقی نمانده و تمایل به تغییر دارند و این تغییر، زمینه رشد و دگرگونی کالبد شهر را فراهم میکند.

شهر بهعنوان یک کل (شامل ساختمانها و ساکنان آن) یک فرایند است. تعاملی است میان انسانها و محیطشان. در تلاش براي شناسایی شخصیت این فرایند، مطالعه جنبه کالبدي آن مناسبترین مبناي است که میتوان تصویر کلی شخصیت را بر آن بنا نمود. زیرا جوهر کالبدي و سازمان آن، محسوسترین و پیداترین جنبهها هستند. تمایلات، فعالیتها و واکنشهاي انسانی که بخشی از تعامل میان ساکن و سکونتگاه هستند،نسبتاً نامحسوس و بیدواماند. کاربري ساختمانها، بیش از ساختار آنها تغیر میکنند. جوهر کالبدي و سازمان آن، ازآنجاکه محسوستر و ثابتترند، نقطه محکمی براي شروع فراهم میکنند که میتوان دیگر جنبههاي نامحسوستر را به آن ارتباط داد. (میرمقتدایی «.(1383


4-1 ھويت کالبدی – فضايی

بافت کالبدي و ساختار مکانی-فضایی شهرها یکی از مهمترین ابعاد هویتی شهرها را شکل میدهد زیرا شکل گیري بافت کالبدي شهري متأثر از اندیشه ها، باورها، فعالیت ها و سطح فرهنگ جامعه است. ازاینرو شناخت این بخش از شهرها می تواند به شناخت بیشتر سایر ابعاد اجتماعی، اقتصادي و فرهنگی نیز بینجامد. واقعیت آن است که بافت کالبدي امکان بازشناسی هویت شهري را بهصورت بصري فراهم میکند و به همین دلیل از میان سایر ابعاد هویتی اهمیت بیشتري دارد. (نوفل (1388
مهمترین ابعاد موردتوجه در بخش هویت کالبدي به طور خلاصه عبارتاند از:

شکلگیري شهر (سابقه سکونت گزینی و پیدایش شهر و سیر تحول آن درگذر زمان) ویژگیها و ساختار کالبدي شهر (نقشه نظام آرایش، اندازه، تراکم و پراکندگی فضایی پدیدههاي شهري)، مکانهاي باستانی و قدیمی (آرامگاهها، آتشگاهها، امامزادهها، مدارس، پلها، گورستانها، ساختمانها، بناها و غیره)، ویژگیهاي دسترسی (شبکه مواصلاتی و ارتباطی درونشهري و برونشهري)، ویژگیهاي عملکردي عناصر و اجزاء سازنده بافت کالبدي شهري (شناسایی محلات قدیمی، محل هاي گردشگري و توریستی، فضاهاي باز و عمومی شهري)، نمایش معماري و ساختمانی شهر (نماهاي شهري، صدا و بو)، بهطورکلی معیارهاي ارزیابی هویت کالبدي بهقرار زیر است. اول تمایز آن از غیر و تشابه آن با خودي، دوم حفظ تداوم در عین تحول، سوم حفظ وحدت در عین کثرت (میرمقتدایی (1383

هویت بصري

این نوع از هویت ارزش هاي زیباشناختی در شهر و کیفیت فضایی و امکان ادراك و موقعیت و جهتیابی را شامل می شود. اگر فردي در شهر وارد شود و او بعد از دیدن بخش هاي مختلف شهر، بتواند بهخوبی شهر را توصیف کند و دیاگرام شهر در ذهن او باقی بماند این شهر نمایانگر شهري با هویت بصري خواهد بود. (نوفل (1388

هویت شناختی

هویت شناختی کیفیت و کمیت اطلاع از فضاي شهر و نمادها و نشانه هاي شهري و ارزش هاي تاریخی و فرهنگی را نشان می دهد. عناصر هویتی هرکدام در شب و روز مفهوم خاصی را به ما ارائه می دهد. عناصر باید در شب و روز آنچنان خوانایی و وضوح داشته باشد که هویت بخشی به شهر را در هر دو زنمان حفظ میکند (موثقی .(1385


2 مکان

مکان، عنصر اصلی هویت ساکنان آن است. انسان با شناخت مکان میتواند به شناخت خدا نائل شود (حبیبی .(1382 مکان، جایی است که ما ادراکی کامل از هستی و بودن خود داشته باشیم (داوودي،(1386 انسان از مکانهاي متفاوت تصویرهاي متفاوتی در ذهن دارد و احساسات او میتواند بر روي ادراکات از محیط و شکل گیري تصویر ذهنی از مکان تأثیرگذار باشد. همین تصاویر ذهنی انسان هاست که به مکان هویت میدهد. علاوه بر ساختار کالبدي مکان، خاطرات افراد در هویت بخشیدن به مکان مؤثر است. بحران مکان به مفهوم بحران معنی اجتماعی از فضا و زمان، از بارزترین مشکلات شهرسازي معاصر است، بحرانی که در ایجاد فضاهاي شهري فاقد هویت، فاقد تاریخ و ارتباط تبلوریافته است (پرتوي،.(1382

از دیدگاه پدیدارشناسانه، مکان چیزي بیش از یک محل انتزاعی است؛ مکان، کلیتی است که از اشیاء و چیزهاي واقعی ساخته شده و داراي مصالح، ماده، شکل، بافت و زنگ است. مجموعه این عناصر باهم کاراکتر محیطی مکان را تعریف میکنند. مکان زمینهاي براي فعالیتهاست عموماًو داراي هویت شناختی بوده دربرگیرنده عوالم اجتماعی متنوع و داراي تاریخی که گذشته، حال و آینده را به هم میپیوندد (پرتوي،.(1382 بر اساس »مدل کانتر«، مکان بخشی از فضاي ساختهشده یا فضاي طبیعی است که نتیجه روابط متقابل میان سه عامل؛

1. »رفتار انسانی«؛

2. »معانی و مفاھيم«؛ و
3. »مشخصات کالبدی« است؛ پس کيفيت محيط نتيجه برآيند اين سه مؤلفه است .(Canter 1971)

نخستین وجه تمایزي که در »جریان هم سنجی مکان و فضا« برجسته میشود، سطح انتزاع آن دو مفهوم است.
تقریباً هر انسان، مکان را آسانتر از فضا درك و تجربه میکند و در مقایسه با فضا، ضرورت مکان براي زندگی فردي و اجتماعی را

بهسادگی احساس میکند. افراد حتی فضا را هم بهواسطه مکان درك میکنند و فضایی جدا از مکان را غیرقابل تصور میدانند. این تفاوت در درك مکان و فضا ازآنجا ناشی می شود که درواقع فضا انتزاعی تر از مکان است .(Taylor 1999) انتزاعیتر بودن فضا نسبت به مکان

از جنبههایی دیگر نیز قابلبحث است. مکان بسیار آسانتر از فضا مرز پذیر تر و قابل تحدید تر است، درحالیکه فضا بی مرکز است و به متناهی بودن گرایش دارد .(Robins and Morley 1996)


1-2 فضا؛ مکان و احساس ھويت

جامعهشناسان بهویژه انسانشناسان همواره بر این نکته تأکید کرده اند که مکان، محل و سرزمین براي مردم بسیار اهمیت دارند. حس تعلق به مکان در درجه نخست به معناي خاص و متمایز بودن، ثابت و پایدار ماندن (تداوم داشتن) و به جمع تعلق داشتن است (گل محمدي .(1381

مکان فضا، مهمترین عواملی هستند که این نیازهاي هویتی را تأمین میکنند. به عبارتی روشنتر، مرز پذیري و قابل تحدید بودن مکان این امکان را فراهم میکند که انسانها بااحساس متمایز بودن، ثبات داشتن و تعلق به جمع داشتن، امنیت و آرامش لارم را براي زندگی کسب کنند. احساس متمایز بودن از دیگران، نیازمند وجود مرزهاي پایدار و کم وبیش نفوذناپذیر است. هراندازه این مرزها و تفاوت هاي مبتنی بر آنها شفاف تر و دقیقتر باشد. نیاز به متمایز بودن از دیگران بهخوبی تأمین میشود. ازآنجاکه ترسیم چنین مرزها و تفاوت هایی روي قلمرو مکانی و بازتولید و حفظ آن ها آسانتر است. مکان و سرزمین به صورت بستري بسیار مناسب براي هویتسازي و تداوم بخشیدن به هویت و احساس تعلق داشتن به مکان درمی آید (گل محمدي (1381

مکان علاوه بر مرز پذیر و قابل تحدید بودن، ثبات نیز دارد؛ بنابراین با تأمین نیاز به تداوم داشتن و پایدار بودن، منبعی مهم در تأمین هویت به شمار میآید .(Robins and Morley 1996) ویژگی دیگر مکان، تأمین انسجام اجتماعی که احساس تعلق داشتن به جمع را ممکن

میکند، است. مکان، بهواسطه محدود کردن روابط اجتماعی در قلمروينسبتاً کوچک و بسته، احساس تعلق به گروه را پدید آورده و تقویت میکند و بدین ترتیب بر تراکم روابط بی واسطه و چهره به چهره می افزاید؛ بنابراین مکان بهعنوان مؤثرترین عامل در هویتیابی به شمار میآید (گل محمدي .(1381 مکانمند بودن زندگی اجتماعی در جوامع سنتی را با بررسی رابطه مکان و فضا در چنین جوامع سنتی را با بررسی رابطه مکان و فضا در چنین جوامعی با آسانی میتوان دریافت. در این جوامع فضاکاملاً زیر سلطه و وابسته به مکان بود. ازآنرو فضاي سنتی با قلمرو مکانی انطباق داشت و با علائم و نشانههاي مکان پر میشد. اعمال و کردارهایی هم که این فضا را چرمی کردند،
جملگی مکانمند بودند. این فضا، فضایی محدود بود براي زندگی کردن در چارچوب آن نه براي حرکت کردن در گستره آن.

(Lashand and Uyyr 1994)

در این جوامع زمان و فضا در بستر مکان به یکدیگر پیوند میخوردند. در عصر ارتباطات و جهانیشدن با تغییرات سریع ر نظام کالبدي مکانها، روند گسست مکان و فضا نیز شتاب بیشتري گرفت و رشته هاي پیوند زننده فضاي اجتماعی با مکان را پاره کرد؛ بدین ترتیب امر

اجتماعی از دایره تنگ و محدود مکان رهاشده، در فضاي بسیار فراخ گسترش یافت. در پی این فرآیند، رابطه میان مکانهاي زندگی افراد با هویتهاي آنها دگرگون شد .(Tomlinson 1999)

گسست زمان و مکان، و دگرگونی رابطه میان مکانهاي زندگی افراد با هویت آنها، توجه نظریهپردازان مختلف را جلب کرده است. »آیادوري« و »فیزرستون« از سرزمین زدایی یاد میکنند و »تامپسون«، محل زدایی را از پیامدهاي عمده جهانی شدن میداند و »گیدنز« هم واژه جابهجایی را به کار می برد که همگی در اصل به متحولشدن رابطه میان فرهنگ و هویت و تعلق مکانی معطوف هستند. (سرمست و متوسلی .(1389

»اوژه«، انسانشناس فرانسوي از جایگزینی محلها و مکانها با نا مکانها سخن میگوید: اگر یک مکان را بتوان همانند امري نسبتمند، تاریخی و مرتبط با هویت تعریف کرد، یک فضا که نمی توان آن را همانند امري نسبتمند یا تاریخی یا مرتبط با هویت تعریف کرد، یک نا مکان خواهد بود. اوژه، تأکید می کند که در مراحل پیشین تجدد، پیوند میان حال و گذشته، جدید و قدیم و به ویژه مکان و هویت تنگاتنگ بود، ولیاخیراً این پیوندها بهشدت تضعیفشده است. ازنظر اوژه در نا مکانها، »اندرکنشهاي، ارگانیک گفتگو مدار«، جاي خود را به نشانهاي خاموش میدهد. بهبیاندیگر لامکانها مکانهاي سکوت، تنهایی، گمنامی، ازخودبیگانگی و ناپایداري هستند که رابطه ارگانیک با یک جامعه تداومیافته درگذر زمان را مخدوش میکند؛ البته منظور از این بحث این نیست که این تحولات، مکان، محل و سرزمین را از

بین میبرد، بلکه بحث از تحول رابطه میان مکان و هویت و تعلقات اجتماعی، و نه قطع این رابطه به واسطه از بین رفتن مکان است. (سرمست و متوسلی .(1389

2-2 حس مکان

محیط علاوه بر عناصر کالبدي شامل پیام ها، معانی و رمزهایی است که مردم بر اساس نقشها، توقعات انگیزهها و دیگر عوامل آن را رمزگشایی و درك میکنند و در مورد آن به قضاوت می پردازند. این حس کلی، که پس از ادراك و قضاوت نسبت به محیط خاص در فرد به وجود می آید، حس مکان نامیده می شود. حس مکان عامل مهمی در هماهنگی فرد و محیط بوده و باعث بهره برداري بهتر از محیط، رضایت استفادهکنندگان و درنهایت احساس تعلق آن ها با محیط و تداوم حضور در آن می شود. (سرمست و متوسلی (1389

3-2 حس تعلق به مکان

تعلق به مکان سطح بالاتري از حس مکان است که بهمنظور بهرهمندي و تداوم حضور انسان در مکان نقش تعیینکنندهاي مییابد. تعلق به مکان که بر پایه حس مکان به وجود می آید فراتر از آگاهی از استقرار در یک مکان است. این حس به پیوند فرد با مکان منجر شده و در

آن انسان خود را جزئی از مکان می داند و بر اساس تجربه هاي خود از نشانه ها، معانی، عملکردها و شخصیت نقشی براي مکان در ذهن خود متصور میسازد و مکان براي او قابل احترام میشود .(Steele 1981)

از نگاه پدیدارشناسانه، حس مکان به معناي مرتبط شدن با مکان بهواسطه درك نمادها و فعالیتهاي روزمره است. این حس میتواند در مکان زندگی فردي به وجود آمده و با گذر زمان عمق و گسترش یابد .(Relph 2003)ارزشهاي فردي و جمعی بر چگونگی حس مکان تأثیر میگذارد و حس مکان نیز بر ارزشها، نگرشها و بهویژه رفتار فردي و اجتماعی تأثیر میگذارد .(Canter 1971) حس

مکان نهفقط باعث هماهنگی و کار کد مناسب فضاي معماري و انسان است بلکه عاملی براي احساس امنیت، لذت و ادراك عاطفی افراد نیز هست و به هویتمندي افراد و احساس تعلق آنها به مکان کمک میکند. (سرمست و متوسلی (1389

از دیدگاه پدیدار شناختی، مهم ترین مفاهیم مرتبط در بیان حس مکان، واژه هاي مکان دوستی، تجربه مکان و شخصیت مکان است و حس مکان به معناي ویژگی هاي غیرمادي و شخصیت مکان است که معناي نزدیک به روح مکان دارد. ازلحاظ تاریخی روح مکان براي برپایی جشن و مراسم مذهبی بهکاربرده میشد. مکانی که این اتفاقات در آن اتفاق میافتاد، تبدیل به مکان ویژهاي میگشت و آن را از سایر مکانها تمایز می کرد و روح مکان نامیده میشده در تفسیرهاي امروزي، حس مکان چیزي است که افراد در دوره زمانی خاص می آفرینند و نتیجه رسوم و اتفاقات تکراري است و حال و هواي محیط را توصیف میکند. در پدیدارشناسانه تجربه، اصلی ترین رکن در ادراك است.

سطح اولیه حس مکان، آشنایی با مکان است که شامل »بودن در یک مکان بدون توجه و حساسیت به کیفیات یا معانی آن« است. (سرمست و متوسلی (1389

در رشتههاي علمی مانند روانشناسی، جامعهشناسی و انسانشناسی اصطلاحات تعلق به مکان، تعلق به اجتماع، ساختار عاطفه و معنا و تجربه، مهمترین مباحث مطرحشده درباره حس مکان هستند. تعلق مکانی به این معنا است که مردم خود را به واسطه مکانی که در آن به دنیا آمدهاند و رشد کردهاند، تعریف میکنند. این ارتباط که به طورکلی حس مکان نامیده میشود، مردم را به گونهاي عمیق و ماندگار تحت تأثیر قرار میدهد و خاطره مکان، هویت و قدت انسان را تقویت مینماید. درواقع احساس تعلق به مکان سطح بالاتري از حس مکان است که در هر موقعیت و فضا بهمنظور بهرهمندي تداوم حضور انسان در مکان نقش تعیینکننده این ایفا میکند (فلاحت .(1385این حس بهگونهاي به پیوند فرد با مکان منجر میشود که انسان خود را جزئی از مکان میداند و بر اساس تجربههاي خود از نشانهها، معانی، عملکردها شخصیت و نقشی براي مکان در ذهن خود متصور میسازد.

 

تعلق مکانی از جنبههاي روانشناسی و هویتی قابل تفسیر است. در روانشناسی، تعلق مکانی به رابطه شناختی فرد با یک محیط یا یک فضاي خاص اطلاق میشود و ازلحاظ هویتی، تعلق مکانی رابطه تعلقی و هویتی فرد به محیط اجتماعی است که در آن زندگی میکند. درواقع دلبستگی به مکان رابطه نمادین ایجادشده توسط افراد به مکان است که معانی احساسی، عاطفی و فرهنگی مشترکی به یک فضاي حس

میدهد؛ بنابراین تعلق به مکان، چیزي بیش از تجربه عاطفی و شناختی بوده و عقاید فرهنگی مرتبط کننده افراد به مکان را نیز شامل می شود

(Altman and Low 1992).

فرهنگی بودن تعلق به مکان به معناي این است که در اکثر افراد تجزیهوتحلیل فضا بهصورت نماد مشترك فرهنگی قابلتجزیه است.

درواقع، افراد مکانها را به خصوصیات فرهنگی ربط میدهند، بهگونهاي که یک فضا میتواند محرك تجربه انسان و یادآور مفاهیم و معانی فرهنگی باشد (فلاحت .(1385

4-2 مراتب حس مکان

»شاماي« براي حس مکان سه مرحله اصلی تعلق به مکان، دل بستگی به مکان و تعهد به مکان را با هفت سطح تعیین میکند. این سطوح از

حس مکان، کاربرد فرایند حس مکان را نشان میدهند که از بیتفاوتی تا حس فداکاري نسبت به مکان را به ترتیب زیر میشود
.(Shamai 1991)

»بیتفاوتی نسبت به مکان: « در ادبیات حس مکان موردتوجه واقع نمیشود، ولی در سنجش حس مکان میتواند مورداستفاده قرار گیرد.

»آگاهی از قرارگیري در یک مکان: « فرد میداند که در یک مکان متمایز زندگی میکند و نمادهاي آن مکان را تشخیص میدهد، ولی هیچ احساسی که او را به مکان متصل کند وجود ندارد.

»تعلق به مکان: « در این سطح فرد نهتنها از نام و نمادهاي مکان آگاه است، بلکه با مکان احساس بودن و تقدیر مشترك داشتن نیز دارد، در این حالت نمادهاي مکان محترم و آن جه براي مکان رخ می دهد، براي فرد نیز مهم است.

»دلبستگی به مکان: « در این سطح فرد ارتباط عاطفی پیچیده با مکان دارد. مکان براي او معنا دارد و مکان محور فردیت است و تجارب جمعی و هویت فرد در ترکیب با معانی و نمادها به مکان شخصیت می دهد، در این حالت بر منحصربهفرد بودن مکان و تفاوت آن با دیگر مکانها تأکید می شود.

»یکی شدن با اهداف مکان: « این سطح نشاندهنده درآمیختگی و پیوستگی فرد با نیازهاي مکان است. در این حالت فرد اهداف مکان را تشخیص داده، با آنها منطبق شده و از آنها پیروي میکند، در فرد شور، عشق، حمایت و ازخودگذشتگی نسبت به مکان وجود دارد.

»حضور در مکان: « به نقش فعال فرد در اجتماع که علت آن تعهد به مکان است، توجه دارد.

»فداکاري براي مکان: « بالاترین سطح حس مکان است و فرد عمیق برین تعهد را نسبت به مکان دارد و فداکاري هاي زیادي در جهت گرایشها، ارزشها، آزاديها و رفاه در موقعیتهاي مختلف از خود نشان می دهد. در این سطح آمادگی براي رهایی علایق فردي و جمعی به خاطر علایق بزرگتر نسبت به مکان وجود دارد. در مقابل تمامی سطوح

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید