بخشی از مقاله

تحلیل ابعاد رویکرد مدیریت زنجیرة تأمین لارج در صنعت سیمان از طریق تلفیق تکنیک هاي تصمیم گیري چندمعیاره


چکیده: در این پژوهش سعی شده است با مطرح کردن رویکرد مـدیریت زنجیـرة تـأمین لارج به عنوان روشیتقریباً جامع، به راهبرد هاي ناب، چابـک، تـاب آوري و سـبز در صـنعت سـیمان به طورهم زمان توجه شـود. درنتیجـه، بـا بـه کـارگیري روش پیمایشـی و دریافـت نظرهـاي 21 متخصص در صنعت سیمان، هریک از ابعاد رویکرد لارج با استفاده از تکنیک هاي تصمیم گیري چندمعیاره شامل روش هاي سـوارا و ویکـور، وزن دهـی و اولویـت بنـدي شـد. سـپس نتـایج بـا روش کوپراس- خاکستري مقایسه شد. طبق نتایج نهایی هر دو روش، راهبـرد هـاي تـاب آوري، سبز، ناب و چابک به ترتیب اولویت اول تا چهارم را در صنعت سیمان داشتند؛ بـه عبـارت دیگـر، تمرکز بر ایجاد وضعیتی متعـادل و انطبـاق بـا شـرایط محیطـی و همچنـین تغییـر در طراحـی فرایندها و محصولات به سوي فرایندهاي دوستدار محیط زیست اولویت هـاي اول و دوم معرفـی شده اند. انطباق با شرایط و لزوم تدوین استانداردهاي سبز در زنجیـرة تـأمین صـنعت سـیمان از جمله راهکارهاي پیشنهادي پژوهش هستند. این پژوهش با تمرکز بر تمام ابعاد زنجیـرة تـأمین لارج به بسط مفاهیم نظري آن کمک مؤثري کرده است.
مقدمه

امروزه سیمان1 بهعنوان کالایی راهبردي، سهم شایانتوجهی در رشد و توسـعه اقتصـادي کشـور دارد (علی، انور، جعفر و زائدي، .(2015 سیمان در سازههاي ساختمانی و زیربنایی اهمیت زیـادي دارد؛ بنابراین، از اصلیترین مصالح در طرحهاي عمرانی صنایع و سـاختمانی محسـوب مـیشـود (پورفرهادي و حاجی هادي، .(1391 یکی از چالش هاي عمدة صنعت سـیمان، مـدیریت زنجیـرة تأمین2 است (اخلاصی، (1387، زیرا امروزه رقابت میان زنجیره هاي تأمین اسـت نـه شـرکت هـا (کاروالهو، دوآرت و کروزماچادو، 2011؛ صـفائی قـادیکلائی و غلامرضـاتبار دیـوکلائی، 1393 و صفري، محبی منش، .(1390 در این زمینه، مسائلی مانند هزینه هاي حمـل ونقـل، تمـایز و تنـوع محصول، سطح خدمات قابلارائه و رقابت شدید قیمتی مطرح است که شاید پیادهسازي مـدیریت زنجیرة تأمین و سیستم هاي مدرن حمل ونقل صنعت سیمان را با مشکلات جدي مانند نوسـان و تفاوت شدید قیمت در نواحی مختلف، تحویل ندادن بهموقع سیمان و وقفه در اجراي پـروژه هـاي عمرانی مواجه کند (اخلاصی، .(1387

ناب3، چابک4، تاب آوري5 و سبز6 راهبردهاي کنونی مدیریت زنجیرة تأمین اند که ممکن است با توجه به شیوه هاي موجود، به زنجیرة تأمین براي بهبود عملکرد و همچنین افـزایش کـارایی و اثربخشی یاري رسانند. توانایی ادغام این چهار رویکرد مدیریتی متفاوت در زنجیرة تأمین، از نظر راهبرد اهمیت بسیاري دارد، اما موضوعی چالش برانگیـز اسـت، زیـرا هریـک از ایـن راهبـرد هـا رویکردها و شیوه هاي متفاوتی را براي عملکرد بهتر زنجیـره درنظـر دارنـد (اسـپادیناهو- کـروز،

(2011؛ براي مثال، ناب استدلال میکند طراحی و تولید محصولات بایـد بـا بـهحـداقلرسـاندن ضایعات انجام گیرد و سود از طریق کاهش هزینه ها حداکثر شود. همچنین، طرفداران چابـک در حالت کلی پاسخگویی بیشتر و سریع تر به مشـتریان را درنظـر دارنـد و حـداکثرکردن سـود را از طریق ارائه دقیق محصول مورد نظر ممکن میدانند. نوع دیگر از مدیریت زنجیرة تـأمین، حالـت تاب آوري است که به تأثیر عوامل خارجی بـر زنجیـره اشـاره دارد و در پـی پایـداري زنجیـره در شرایط بحرانی است. درنهایت، مدیریت زنجیرة تأمین سبز مطرح میشود که دغدغـهNOORMAGSاصـلیآن، کاهش تأثیرهاي فعالیت هاي زیست محیطی زنجیره بر محیط زیست است (کـابرال، اسـپادیناهو-

گروز، پوگا- لیل، گریلو و کروز ماچادو، .(2011 همـانطورکـه مشـخص اسـت، هرکـدام از ایـن

راهبردها بعد متفاوتی از مدیریت زنجیرة تأمین را درنظر دارند، درحالی که بـا اسـتفاده از رویکـرد مدیریت زنجیرة تأمین لارج میتوان به طورهم زمان شیوه هاي موجود در هر چهار راهبرد را با هم ترکیب کرد و براي افزایش کارایی و اثربخشی و بهبود رقابت زنجیرة تأمین در مـدیریت زنجیـره بهکار گرفت. براساس شرایط حاکم بر هر صنعت، براي حفظ بقا در بازارهاي پویا و متغیر (تیـزرو، آذر، احمدي و رفیعی، (1390 ضروري است ابتدا راهبردهاي مدیریت زنجیرة تأمین اولویتبنـدي شوند، سپس با توجه به اولویتبندي انجامگرفته شیوههاي موجود ترکیب شوند.

بنابراین، با توجه به اینکه تعیین راهبرد مناسب براي زنجیرة تأمین، یک مسئله مهم راهبردي است و معمولاً ماهیتیNOORMAGSپیچیده و بدون ساختار دارد (رزمی، صیفوري و پیشوایی، 2011؛ کـاروالهو و همکاران، (2011 باید در انتخاب آنها، بسیاري از ویژگی هاي کمی و کیفی مانند هزینه، سرعت پاسخگویی و انعطاف پذیري و... درنظر گرفته شوند (ملکـی، اسـپاندیناهو-کـروز، والنـت و کـروز ماچادو، .(2011

در این پژوهش سعی شده است با توجه به شرایط حاکم بر صنعت سیمان، بهعنـوان یکـی از صنایع مهم توسعه اقتصاديـ اجتماعی کشور، ابعاد رویکرد مـدیریت زنجیـرة تـأمین لارج (نـاب، چابک، تاب آوري، سبز) با استفاده از تلفیق تکنیک هاي تصـمیم گیـري چنـدمعیاره 1(MCDM)،

براساس نظرهاي کارشناسان و خبرگان (تمام مدیران ارشد، مدیران میانی و کارشناسان با حداقل ده سال سابقه کار) به منظور بهبود عملکرد زنجیرة تأمین رتبه بندي شوند، زیرا یکی از مهم تـرین عوامل مؤثر در بهبود عملکرد زنجیره هاي تأمین، انتخاب راهبرد مناسب با توجه به شرایط فعلـی صنایع و شرکتهاست.


پیشینه نظري

مدیریت زنجیرة تأمین فرایند برنامه ریزي، پیاده سازي و کنتـرل مـؤثر عملیـات زنجیـرة تـأمین و همچنین روشی مؤثر در حفظ مزیت رقابتی و بهبود عملکرد شـرکت اسـت (میرغفـوري، مروتـی شریف آبادي و اسدیان اردکانی، (1391 که بهعنوان عاملی حیاتی براي رقابت پـذیري سـازمان هـا درنظر گرفتـه مـی شـود؛ بنـابراین، شـناخت زنجیـرة تـأمین و اجـزاي آن و همچنـین چگـونگی مدیریت کردن آن به تعالی سازمان ها و عملکرد بهتر آنها کمک می کند. ناب، چابک، تـابآوري و سبز راهبرد هایی هستند که تاکنون در مدیریت زنجیرة تأمین مطرح شده انـد (آزوادو، کـاروالهو و کروزماچادو، .(2011 هریک از این چهار راهبرد شیوهها و اهداف متفاوتی دارند که هرکدام براي ایجاد یـک زنجیرة تأمین کارا و اثربخش ضروري هستند. گاهی این اهداف و شیوه ها ممکـن اسـت بـر برخـی از

الگوها تأثیرهاي منفی داشته باشد و تناقض ایجاد کند و گاهی نیز ممکن است بـر برخـی دیگـر تأثیرهاي مثبت و هم پوشانی داشته باشد (کابرال، گریلو و کروزماچادو، (2012؛ براي مثال، یکـی از اهداف اصلی راهبرد ناب، رساندن سطح موجودي نزدیک به صفر اسـت. درحـالی کـه در یـک شرکت با مدیریت زنجیرة تأمین چابک یـا تـاب آوري، بایـد موجـودي کـافی بـراي واکـنش بـه تقاضاها، اختلالات و شرایط پیش بینی نشده در زنجیره وجود داشته باشد (کاروالهو و کروز ماچادو، .(2011 داشتن مازاد ظرفیت نیز یکی از ویژگی هاي اساسی رویکردهاي چابک و تاب آوري است، درحالی که رویکردهاي ناب و سبز می کوشند تا مـازاد ظرفیـت را کـاهش دهنـد. درواقـع، مـازاد ظرفیت اجازه می دهد زنجیره بتوانـد بـه تغییـرات در حجـم نیازهـاي مشـتریان یـا رویـدادهاي غیرمنتظره پاسخ مناسبی دهد، اما به این معنی نیست که زنجیرة تأمین باید مازاد ظرفیـت بسـیار بالایی داشته باشد، زیرا از نظر هزینه و کارایی غیرقابل قبول اسـت. درنتیجـه، بهتـر اسـت مـازاد ظرفیت به عنوان عاملی اساسی در زنجیـره هـاي تـأمین، بـه درسـتی مـدیریت شـود (کـاروالهو و کروزماچادو، 2011؛ کاروالهو، دوآرت و کروزماچادو، .(2013 با ایـن حـال، بـا توجـه بـه برخـی از مثال هاي مطرح شده در تضاد راهبرد ها، گاهی تلاش هر چهـار راهبـرد در راسـتاي تحقـق یـک هدف است؛ براي مثال، افزایش سطح یکپارچه سازي زنجیره و کاهش تـأخیرات تولیـد- زمـان و حمل ونقل. همچنین، تأکید بر افزایش فرکانس اطلاع رسانی در زنجیره نیـز از نقـاط مشـترك در راهبردهاي مطرحشده است (کاروالهو و کروزماچادو، 2011؛ کاروالهو و همکاران، .(2013

بنابراین، علاوه بر ضرورت وجود هر چهار راهبرد در مدیریت زنجیرة تأمین، اولویت بندي آنهـا براساس شرایط حاکم بر صنعت ضروري است. همچنین، مدیران بایـد بتواننـد تعـادلی نسـبی در میان راهبرد ها و شیوه هاي ممکن ایجاد کنند. مدیریت زنجیرة تـأمین لارج رویکـردي اسـت کـه ایـن راهبردها را در فضاي مدیریت زنجیرة تأمین کنار هم قرار میدهد و به استفاده از مزایاي تکتک آنها بـهطـور همزمان منجر میشود و کاستیهاي آنها را میپوشاند (آزوادو و همکاران، 2011؛ کاروالهو و همکـاران، .(2013

پیشینه تجربی

مرور ادبیات نشان میدهد تاکنون بیشتر پژوهش ها تقرًیبا یک رویکرد را بررسی کرده اند و فقـط ترکیب دو یا سه رویکرد سنجش شده است (ملکی و کروز ماچادو، .(2013 آرمون (1390) مـدل یکپارچه اي را براي طراحی زنجیرة تأمین چابک، به همراه تفـاوت هـاي نـاب و چابـک ارائـه داد.

به طورکلی، در این پژوهش چگونگی ترکیب ناب و چابک به صورت کیفـی تشـریح شـده اسـت. انجامدادن یک تحقیق صرفاً کیفی بدون پشتوانه آماري از جمله نقایص ایـن پـژوهش بـهشـمار میرود.

رزمی، صیفوري و پیشوایی (2011) با اشاره به اینکه انتخاب راهبرد مناسب در زنجیرة تأمین، یک مسئله پیچیده و بدون ساختار است، با استفاده از مدل MADM فازي، چارچوب نظاممندي را براي انتخاب بهترین راهبرد بیان کردند، اما آنها فقط ترکیب همزمان رویکردهاي ناب و چابک را بررسی کردند و با استفاده از مفهوم لجایل1 راهبـردهـاي نـاب، چابـک و نـاب- چابـک را بـا بهکارگیري تجزیه و تحلیل حساسیت اولویتبندي کردند. همچنین، در این پژوهش فقط دو معیار هزینه و پاسخگویی- که هرکدام زیرمعیارهاي دیگر دارند- بـا اسـتفاده از نظـر سـه متخصـص سنجیده شد. کوچکبودن حجم نمونه، تعمـیم نتـایج را بـا دشـواريهـایی روبـهرو مـیکنـد. در پژوهشی دیگر، آمور و ورییاکات (2012) چارچوبی از مدل ترکیبی ناب و سـبز را در پـروژه هـاي ساختوساز ارائه کردند. در این پژوهش، معیارها و چـالشهـاي نـاب- سـبز بـراي انـدازهگیـري عملکرد مدیریت زنجیرة تأمین مشخص شد. همچنین، در این تحقیق مجموع اقـدامات زنجیـرة تأمین ناب- سبز در هریک از عناصر زنجیرة تأمین پیشنهاد شده است. آمور و ورییاکـات (2012)

به کارگیري تکنیک AHP را براي تعیین راهبردهاي مناسب از میان ناب و سبز پیشـنهاد دادنـد. توجه به دو رویکرد ناب و سبز و غفلت از دو رویکرد چابکی و تاب آوري و نیز تمرکـز بـر بخـش خدمات بهجاي صنایع تولیدي از جمله مواردي است که لزوم پژوهشهاي دیگر را یادآور میشود. سکادي، وياي و یانگ (2013) براساس معادلات ساختاري، زنجیرة تأمین چابک و نـاب را در صنعت پوشاك تایوان مطالعه کردند. با توجه به نتایج این پژوهش، چابکی ویژگیاي است که در اولویت اول براي مدیریت زنجیرة تأمین صنعت پوشاك تایوان قرار دارد. آنها اظهـار کـردهانـد راهبرد ناب به این نوع از زنجیرة تأمین کمک میکند تا کاراتر و مؤثرتر عمل کنـد. شـایان ذکـر است ارائه یک مدل ساختاري به زمینه نظري قوي نیاز دارد تا مدل براساس آن بسط داده شود و آزمون شود. با توجه به کمبودن تعداد تحقیقات تجربی در زمینه زنجیرة تـأمین لارج، انجـامدادن چنین تحقیقی محل تردید است.

کاروالهو، آزودو و کروزماچادو (2012) با بیان اینکه در گذشته هدف اصلی در طراحی زنجیرة تأمین بهحداقلرساندن هزینه یا بهینهسازي خدمات بود، بر لزوم تمرکز بـر ویژگـی تـابآوري در زنجیرة تأمین تأکید کردهاند. از نظر آنها با توجه به اینکـه ویژگـیهـاي چـابکی و تـاب آوري بـر عملکرد زنجیره تأثیر می گذارند، از نظر زمان، کیفیت و سطح خدمات به مشتریان نیز میتوانند به زنجیرة تأمین کمک کنند تا رقابتیتر عمل کند؛ بنابراین، آنها ترکیب چابک و تابآوري را بهبـود سهم بازار و تقویت توان رهبري بازار معرفی میکنند. پژوهشگران دیگر نیـز پیشـنهاد مـیکننـد حالت هاي تاب آوري و سبز، براي مدیریت ریسک برنامه ریزي احتمالی، رفـع اخـتلالات و بهبـود عملکرد زیست محیطی، بهمنظور رسیدن به یک زنجیرة تأمین پایدار باید بـا هـم ترکیـب شـوند

(کارتر و روجرز، 2008؛ آزوادو، گویندا، کاروالهو و کروزماچادو، .(2011 لطفـی، سـدهی و هـایلمر (2011) چگـونگی رسـیدن بـه حالـت تـابآوري، بـا اسـتفاده از رویکردهاي ناب و چابک را بررسی کردند. درواقع، آنها ویژگی تابآوري را بهعنوان عنصـر سـوم میان ناب و چابک قرار دادند و ترکیب همزمان ناب، چابک، تاب آوري را معرفـی کردنـد. از دیـد آنها سازمان ها باید ناب شوند، اما نه بـیش از حـد، زیـرا در زنجیـرة تـأمین نـاب کـاهش سـطح موجودي به عنوان یک زباله، به افزایش تأثیر اختلالات محیطی بر زنجیرة تأمین منجر میشـود.

درنتیجه، خطرها بهطور چشمگیري افزایش می یابند. همچنین، اگر زنجیرة تـأمین دچـار اخـتلال شود، شرکت نمیتواند عملکرد رقابتی خود را حفظ کند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید