بخشی از مقاله
چكيده
آثار گرافيكي در ايران (رقعي)
اتمام دوسالانه دهم پوستر و گرافيك ايران فرصت مناسبي است تا در يك قاب برآيند دوسالانه هنر كشورمان در مقابل چشمان دوستداران هنر گرافيك قرار گيرد. شايد اگر اين دوسالانه در هر زمان ديگري برگزار ميشد .
موفقيتها و مشكلات گرافيك ايران در مقابل چشم مخاطبان قرار نميگرفت.از اين رو گفتگو با بالاترين مقام اجرايي و علمي اين دوسالانه هنري شايد بهترين فرصت براي بررسي نقاط تاريك و روشن گرافيك امروز ايران باشد.
مقدمـه
دكتر محمد خزايي، گرافيستي است كه دكتري خود را در رشته گرافيك شاخه هنر اسلامي از دانشگاه بيرمنگهام انگلستان گرفته است. در كارنامه هنري اين استاد دانشگاه داوري و دبيري بسياري از رويدادهاي هنري (كه بيشتر آنها در حوزه هنر گرافيك بوده است) به چشم ميآيد. اين هنرمند در كارنامه هنري خويش تاليف 5 كتاب معتبر را در حوزه هنر دارد كه برخي از آنها منابع درسي دانشگاههاي هنر است.
در اين گفتگو با محمد خزايي درباره هنر گرافيك امروز ايران و مشكلات آن و البته دوسالانه دهم گرافيك ايران به گفتگو نشستيم كه با هم ميخوانيم.
مي خواهم از تعريف كلمه پوستر شروع كنم. هنوز كه هنوز است بسياري از مردم و حتي اهالي هنر با تعريف دقيق كلمه پوستر آشنا نيستند. قبول داريد اين اتفاق باعث شده تعريفي نامناسب از پوستر در ذهن مردم بنشيند؟
براي پاسخ به اين پرسش قبل از هر چيز بايد پوستر را تعريف كنيم. براي تعريف پوستر بايد به ريشه آن يعني هنر گرافيك بپردازيم. براي روشن شدن اين حوزه از هنرهاي تجسمي مثالي ميزنم. تصور كنيد در يك روز برفي زمستاني از پنجره اتاق به بيرون نگاه كنيم. برف شاخه درختان را پوشانده است. شاخهها از سنگيني برف به پايين خم شدهاند. رنگها همه در حيطه رنگهاي سفيد و خاكستري قرار گرفتهاند. اگر قاب پنجره را چارچوب بوم نقاشي فرض كنيم يك تابلو زيبا را در ذهن ما به وجود ميآورد و احساس خاصي در درون ما شكل ميگيرد. ما اينجا يك تابلوي نقاشي را
ميبينيم.حال اگر مقداري به پايينتر نگاه كنيم و چشمها را به سطح زمين خيره كنيم. شكلها، علامتها و نشانههاي ديگري را مشاهده ميكنيم. به طور مثال رد پاي گربهاي كه از آنجا عبور كرده است، رد پاي كلاغ يا گنجشكي كه بر آن برف نشسته ولي حالا ديگر وجود ندارد. با ديدن اين آثار و ردپاها با چشم دل خود گربه، كلاغ و گنجشك را ميبينيم. بايد بگوييم اين مفهوم خود گرافيك است. هر علامت و نشانه بيانگر موضوعي مشخص است. نشانها، نقشها و نوشتهها در آثار
گرافيكي هم هر كدام پيام و بيان مشخص دارند. طراح گرافيك با استفاده از شكلها، علائم و نوشتهها كوشش ميكند پيام مشخصي را به مخاطب خود منتقل كند. اين مساله به گونهاي است كه مخاطب با ديدن آن در كمترين زمان ممكن پيام را دريافت كند. هنرمند گرافيست براي ايجاد جذابيت و جلب نظر بايد مراتبي را در اثرخود منظور كند.
هنر گرافيك با توجه به شاخههاي مختلف خود عملكردهاي گوناگون دارد، مثلا يك نشانه (آرم) معرف و نشان يك سازمان است كه با ديدن نشانه، آن سازمان در ذهن شكل ميگيرد.
گاهي دستورالعمل خاصي را به ما ميآموزد. مثل علائم جادهها، بيان يك ايده و ترويج آن نيز از ديگر عملكردهاي هنرگرافيك است.
هنر پوستر بيشتر در اين حوزه كاربرد دارد؛ به طور مثال پوستر نمايشگاه كتاب را در نظر بگيريم عملكرد اين پوستر بيان خبر تشكيل نمايشگاه است. اين پوستر چون در نسخههاي قابل ملاحظهاي چاپ و منتشر ميشود، پيام را در سطح وسيعي اطلاعرساني ميكند.
ولي من كماكان ميخواهم به تعريفي آكادميك از پوستر برسم كه بتواند تفاوت اين محصول
هنري را با ديگر محصولات هنري مانند يك تابلوي نقاشي مشخص كند.
پوستر شامل طراحي يا انتخاب شكلهايي همراه با نوشته است كه روي يك طرف كاغذ و در اندازههاي بزرگ چاپ ميشود و سپس آن را در محلهايي نصب ميكنند تا مخاطب با ديدن آن، پيام سفارشدهنده را دريافت كند.
حال با اين تعريف ميخواهم به تركيبي نو برسم كه چند سالي است در محافل هنري به كار گرفته ميشود. اصولا شما با تركيب پوستر ايراني موافق هستيد يا خير؟
بايد بگويم در اين عصر كه عصر ارتباطات هم نام گرفته است، پوستر يكي از ابزارهاي مهم پيامرساني است؛ البته امروز با 100 سال پيش كه رسانههايي ديگر مانند راديو، تلويزيون و ... وجود نداشت و تنها پوستر يكهتاز اين ميدان بود، فرق ميكند.
اگرچه با آمدن رسانههاي جديد، عملكرد پوستر محدود شد، ولي ما امروز همچنان در خيلي از زمينهها نيازمند پوستر هستيم. راديو را ميتوان گوش نكرد. تلويزيون را ميتوان نگاه نكرد، ولي پوستر در كوچه و خيابان در مقابل چشمان ما قرار دارد .
بنابر اين پوستر در هر منطقه و مكان جغرافيايي ميتواند جايگاهي داشته باشد.
در محافل هنري هميشه از دغدغهاي به نام تقابل گرافيك آكادميك با گرافيك تجربي سخن به ميان ميآيد. اصولا گرافيك ايراني در كجاي اين معادله قرار گرفته است؟
همان گونه كه گفتم هنر گرافيك، هنري كاربردي است كه البته مباني و مبادي خاص خودش را دارد. هر اندازه طراح از فنون عملي و نظري آن آگاه باشد، بعد هنري اثر گرافيكي هم بيشتر جلوهگري ميكند. اگر كسي در اين حرفه دستي داشته باشد و اهل فن باشد، با ديدن يك اثر گرافيكي به سواد آكادميك يا تجربي بودن آن پي ميبرد. كساني كه دورههاي دانشگاهي را ميگذرانند، در طول تحصيل مباني هنرهاي تجسمي را فرا ميگيرند و دانشجو وقتي وارد بازار كار ميشود، اين فنون را در آثارش رعايت ميكند.
دوسالانه گرافيك ايران علاوه بر ارتقاي دانش بصري طراحان گرافيك، ميتواند سنگ محكي براي پيبردن به جايگاه هنري ما در دنياي كنوني باشد
قبلا آموخته است كه چه رنگي كنار رنگ ديگري در بيان پيام تاثير دارد. يك پوستر بر چه اساسي ميتواند زيبا باشد و زيبايي محيطي را دو چندان كند تا اين كه محيط را زشت نكند، بنابراين آ
موزش صحيح اين هنر، در يك جامعه از طريق آكادميك به يقين بيشتر تاثيرگذار خواهد بود.
اين يك واقعيت است كه گرافيك بازاري اين روزها، آسمان گرافيك ايران را كدر كرده است، شما با اين تعبير درباره رسوخ گرافيك غيرعلمي در هنر ايران موافق هستيد؟
با شما در اين زمينه موافق هستم. متاسفانه امروز با دسترسي آسان با ابزار الكترونيكي، بسياري از كساني كه در بخش طراحي گرافيك مشغولند، از نظر سواد بصري بسيار بيبهره هستند.
سفارشدهندهها هم به اين موضوع توجهي ندارند. در واقع اين بزرگترين مشكلي است كه گرافيك امروز ايران با آن دست به گريبان است.
در برخي از اين آثار، گاهي جز نوشته چيزي ديده نميشود. در صورتي كه به عنوان مثال اگر به محلههاي قديمي توجه كنيم طراحان شهري هرچند مثل امروز با پديده چاپ و تكثير زياد آثار گرافيكي روبهرو نبودهاند، ولي هميشه براي زيبايي محل زندگي، مولفههاي خوبي به كار گرفتهاند كه از نظر روحي و رواني بسيار تاثيرگذار بوده است.
اگر نگاهي به سردر خانههاي دوره قاجار بيندازيم، ميبينيم معمار چقدر حوصله به خرج داده و چگونه آن را آرايش كرده است. بايد به اين مورد هم اشاره كنيم كه در حركت سيل خروشان پوستر و گرافيكها آثار بسيار خوبي هم وجود دارد كه به وسيله هنرمندان گرافيك كشور طراحي ميشوند كه البته حساب آنها از اين امر جداست. اي كاش روزي برسد كه همه آثار ما از اين چشمهها به سوي ديوارهاي شهري جاري شوند.
باز ميخواهم به تركيبي ديگر اشاره كنم كه مخالفان و موافقان زيادي دارند. اصولا تركيب گرافيك نوين ايران از چه رو شكل گرفته است و اصلا معنا دارد؟
گرافيك در سه چهار دهه اخير در دانشگاههاي گرافيك رسمي ايران مسير خود را پيدا كرد، البته آن دسته از هنرمندان كه با آثار تجسمي و تزييني هنر ايران كه قدمتي چند هزار ساله دارد آشنا بودند، خوب درخشيدند و تاثير خوبي در معنا دادن بر گرافيك ايران بر جا گذاشتند. عدهاي هم بدون شناخت، كار را خراب كردند. گروهي هم با كپيبرداري از آثار گرافيكي فرنگيها راه را كج رفتند و هيچگاه به سر منزل مقصود نرسيدند.
چند روزي بيشتر نيست كه شما از دوسالانه دهم گرافيك كه دبيري آن را نيز بهعهده داشتيد فارغ شديد. كدام يك از اين 2 عنوان بيشتر به دوسالانه دهم گرافيك نزديكتر بود: دوسالانه پوستر ايراني يا بينالمللي؟ خاطر آشنايي طراحان پوستر ايران با پوسترهاي چاپ شده، اين دوسالانه را طراحي كرده است.
برگزاري اين دوسالانه فوائد زيادي دارد كه ضرورت برگزاري آن را دوچندان ميكند. ثمره نمايش اين آثار آشنايي هنرمندان ايراني با تجربيات روز گرافيك دنياست اگر كسي بخواهد از نزديك تكتك اين آثار را در مدت زمان كوتاهي ببيند، هرگز ميسر نميشود، مگر با برگزاري اين دوسالانه. فراموش نكنيم ما در اين حوزه نميتوانيم تنها به آثار خود اكتفا كنيم.
البته شيفتگي و تعلق خاطر به هنر ديگران هم براي ماحاصلي ندارد، بلكه با شناخت هنر ديگران و آشنايي كامل با ميراث هنري خود ميتوانيم شرايط بازسازي و بهروز كردن آثار هنري خويش را فراهم كنيم.
با توجه به اتمام نمايشگاه دوسالانه پوستر، نگاه شما به عنوان يك كارشناس در مورد قياس گرافيك ايراني و گرافيك غربي در چيست؟
در پاسخ اين پرسش بايد بگويم انسان امروز بيش از هر زمان ديگر در تماس مستقيم بصري با ديگر فرهنگهاست. اين ارتباطات در كمترين زمان ممكن صورت ميگيرد. در اين ارتباط تنگاتنگ، ديگر زبانهاي سنتي و حتي تخصص يكهتاز اين ميدان نيستند. درچنين وضعيتي شايد بيش از همه عناصر بصري ميتوانند كارآمد باشند.
امروز هنر ارتباط تصويري يا همان گرافيك و پوستر به عنوان مهمترين شاخه آن، عهدهدار بخش وسيعي از قلمروي ارتباط بصري در جهان است.
شايد بهتر است بگوييم ضرورت برگزاري اين دوسالانه هم در همين راستا قرار ميگيرد. شايد كمترين ثمره نمايش اين آثار، آشنايي هنرمندان با تجربيات روز جهان در حوزه پوستر است.
اين آثار در سطح گستردهاي از كشورهاي شرق و غرب گرد هم آمدهاند كه كمتر كسي ميتواند به اين سادگي به آنها دسترسي پيدا كند. امروز شناخت اين زبان، ضروري و لازم است تاريخ به ما
ميآموزد با شيفتگي و تعلق خاطر بيش از حد نسبت به ميراث گذشته خود و تقابلي متعصبانه با هنر مدرن نتيجهاي حاصل نميشود، بلكه با شناخت و عبور از آنها ميتوان شرايط بازسازي و به روز كردن ميراث هنري خويش را فراهم آوريم. به عقيده من تكتك آثار به نمايش درآمده در نمايشگاه دهمين دوسالانه گرافيك ايران علاوه بر ارتقاي دانش بصري طراحان گرافيك، ميتواند سنگ محكي براي پي بردن به جايگاه هنري خويش در دنياي كنوني باشد.
گرافیک ایرانِ امروز، سوار بر پیشینهای است که در هر صورت، باید آن را دانست و مطالعه کرد. منظور، آن بحثهای تاریخی نا مدون و به احتمال، مخدوش شدهای نیست که تا به حال در مصاحبهها و گاه، در مقالههای شِبهه تاریخی گفتهاند. سابقه و حرکت گرافیک ایران را باید شکافت و بدون جهتدهی و یا تحریف مرور کرد و در عین حال و با احترام، یادی کرد از کسانی که قبل از ما در این حرفه قدم برداشتهاند و گرافیک مدرن امروز ایران مدیون پیشگامی و دیدگاههای آنهاست.
گرافیک امروز ما با همین وضع و کیفیتی که دارد، منتج تلاش چند نسل است که من از آنها به عنوان نسل اول و نسل دوم نام میبرم.
به طور کلی در تمام کشورها، در زمینهی هنر و حرفهی گرافیک، دو رویکرد، حضور مدام داشته
و دارد. در رویکرد اول، طراحان به اثر خود به عنوان یک کار هنری نگاه نمیکنند و حرفهی خود را یک فن و شغل میدانند که در آن، اثر گرافیکی بر پایهی خواستهی کارفرما و رضایت او شکل میگیرد. میزان خلاقیت گرافیست، در خوش سلیقگی و استادکاریهای فنی او خلاصه میشود و حاصل کارش، تنها برآوردن نیازها و خواستههای جامعه است.
رشد و توسعه در چنین کارگاه و آتلیههایی متکی به میزان مهارت طراحانی از این دست و در به کارگیری تکنولوژی و ابزار است. در ایران، به این گروه، در ابتدا "نقاشان تبلیغاتی" و بعدها که لغتهای "گرافیک" و "گرافیست" وارد زبانها شد "گرافیستهای بازاری" میگفتند. البته فراموش نشود در تمام کشورها، بیشتر تولیدات گرافیکی، محصول توانایی همین گروه از طراحان است.
در رویکرد دیگر، طراحان گرافیست، معتقد به لزوم حضور ارزشهای هنری در آثار خود هستن
د. این رویکرد بر آن است که چون آثار گرافیکی، جدا از عملکردِ مورد سفارش و خواستهی مطرح شده، تکثیر میشوند و در جامعه نفوذ پیدا میکنند، پایگاه مناسبی برای تبلور فرهنگ بصری جوامع به شمار میروند. این آثار، به مثابه "هیروگلیف"های عصر ما، نشانگر تمدن بصری انسان امروز هستند و بنابراین باید خلقشان جدیتر گرفته شود. طراحانی در این گروه قرار میگیرند که بهذات، دارای بینش هنری و معتقد به رسالت هنری در آثارشان هستند و حتی اعتقاد دارند وقتی یک اثر گرافیکی، هنرمندانه باشد از نقطه نظر رسانهای برای القاء موضوع مورد سفارش، عملکردی قویتر و با نفوذتر خواهد داشت.
طراحان پیرو این رویکرد را "گرافیستهای مؤلف" نامگذاری کردهاند؛ با این تفاوت که کارها
ی این گروه، یعنی گرافیستهای مؤلف، فقط در خدمت بازار و سفارش دهنده نیست و فکر و آفرینش در شکلگیری آثارشان به کار میرود، پس طرحها و اثرهایی هنری هستند و لاجرم گرافیستهای خالق این آثار، "هنرمند" هستند.
به همین دلیل، در کشورهای مختلف، موزههایی آثار ناب گرافیک تألیفی را پس از پایان عملکرد آنها در آرشیو خود به عنوان یک اثر هنری نگهداری میکنند.
طراحان این گروه، معمولاً از کلیشههای رایج گروه اول دوری میکنند و به ابداع و نوآوری و اندیشهسازی در آثارشان دلمشغولاند و این نوع نگاه به هنر گرافیک در دوران معاصر، تبدیل به یک زبان و نیت و خواست مشترک در تمام دنیا شده است. هر کشوری سعی دارد هنر گرافیک خود را با شخصیت فرهنگی ' ملی ویژهی خود به جهانیان عرضه کند و با توجه به این تقسیمبندی در نگاه طراحان گرافیست، بحث ما بر نگاهی تاریخگونه به ظهور گرافیک مدرن کشورمان متمرکز خواهد بود. بد نیست بدانیم هنر گرافیک سنتی در مشرق زمین و بهخصوص ایران، ریشههای بسیار عمیق و شاخصی دارد. هنر خط، فرش، کاشیکاری، آیینهکاری و فلزکاری، گلیم و جاجیم و ظروف و ابزار سرامیک و فلزی، با آن نقشهای بیشمارشان، بدون آنکه نامی از گرافیک بر خود داشته باشند، با دیدگاه امروزی، چشمههای زلال و نابی هستند که ریشههای گرافیک ملی معاصر امروز ما را سیراب میکنند.
هنرمند کاشیکاری که خط و رنگ را همآغوشِ هم کرده و بر روی گنبد و دیوار و سقف نشانده -اگر زنده بود- او را "طراح محیطی" و هنرش را "گرافیک محیطی" میخواندیم. او با کار و هنرش، انرژی سطوح را تقویت میکرده و به بنا و محیط زندگی مردم معنا و غنای بصری میداده است. اگر خطی با آن همه زیبایی بر کتیبهای رقم خورده، با بیان امروزی ما، "گرافیکی" بوده است؛ به منظور انتقال پیامی و خواستهای. اگر کوزهگری روی تولیدات خود نقشی دلانگیز طراحی میکرده، با این
نقشگری، وجه تمایزی میآفریده برای انتخاب و تمایز تولیداتش. این همان کاری است که امروز طراحی گرافیک بستهبندی نام دارد. "مینیاتوریست"های ما مثل "ایلوستراتور"های امروزی، متنی را توصیف بصری میکردند تا درک خواننده از موضوع متن تقویت شود.
طراحی گرافیک معاصر در ایران، ابتدا 'بیتوجه به این ریشههای غنی و پربار' در قالب یک هنر رسانهای ظهور پیدا کرد و منظور از آن، اطلاعرسانی در زمینهی نیازهای زندگی روزمرهی صنعتی و اقتصاد تجاری بود که، بهخصوص، همزمان با حضور "مطبعه"ها در جای جای ایران صورت میپذیرفت.