بخشی از مقاله

تعريف هنر – هنرهاي سنتي
هنر يكي از نيازهاي اساسي زندگي انسان است. متمايزترين شكل فعاليت اجتماعي كه بطور قطع در پيدايي و تكامل شخصيت و بهبود و پالايش روان وي، سهم به سزايي داشته است. زايشي مطلقا" شاق، طاقت فرسا و رنج آور كه مولودي شادي آور، الهام بخش، اقناع كننده و سرشار از زيبايي پديد مي آورد.


اشتياق انسان به هنر، عميق و ريشه دار است و از ما قبل تاريخ تا كنون نمايان و مشهود. آنچه از بشر اوليه مي دانيم، مطالعه هرن دوستي اوست. انسان محصور در انديشه بقا، معيشت، هراس ها، شكسته ها و.... از زيبايي و گويايي هنر به وجد مي آمده و از طريق آن، انديشه ها و عواطفي را كه در ذهن داشته، متجلي مي ساخته است. او با افزودن خطوط و پيچ و خم هاي اضافي بر ابزار كار و زندگي اش، علاوه بر سودمندي، به زيبايي، در جهت خط دست و چشم و روانش مي انديشيده.


هنر جلوه انسانيت انسان است. يك حقيقت متعالي و پاسخ گوي نيازها و گاريش هاي انساني هم چون كمال جويي، معنويت طلبي، احراز و اعلام هويت و در مراتب پائين تر، تبعيت، تقليد، تحصيل رفاه مادي و پر كردن اوقات فراغت آثار هنري جلوه گاه ذات شاعرانه و تفكر و كار انساني هستند و از اين رو نفوذ تعالي بخش فوق العاده نيرومندي بر انسان و جامعه اعمال مي كنند.
هنر هاي سنتي


در تمدن هاي سنتي كه داراي تجربيات عميق مذهبي هستند تمامي افعال و اعمال معمول حيات بشري داراي ريشه سنتي است و نوعي قداست بر كهاني بر آنها مترتب در اين تمدن ها، هنر حقيقي و اصيل، تجلي روحانيت و معنويت است بر ماده.
اين نوع هنر نه تنها به ماده شرافت و كمال مي بخشد، بلكه عاملي است در جهت سير انسان به سمت كمال و آگاهي مراد از هنر گذشته، معني عام اين لفظ بوده، يك معناي اخلاقي و معنوي كه با فضيلت همراه بوده و در حقيقت به معني آن درجه از كمال آدمي كه هوشياري و فراست و فضل و تقوا و دانش را در بردارد. بنابر اين به هر كس كه به مرتبه اي از حد كمال رسيده بود، در هر مقامي لفظ هنرمند اطلاق مي شد. در اين هنرها، اعتقاد، بينش و به كار بستن سنتهاي ويژه هنري، از تعليم و تعلم بين استاد و شاگرد گرفته تا آماده سازي ابزار و وسايل و مصالح كار و ساخت اثر هنري جايگاه ويژه اي داشته كه لازمه اين هنرها است.


از ويژگي هنر سنتي، جنبه رمز و تمثيلي آن است. يك اثر هنري سنتي زيباست جميل است و نمودار جمال و زيبايي در آن يك عنصر ذاتي است. تابع اصول و قوانين ازلي و ابدي است، پس كهنه نمي شود. و گذر زمان در آن بي تاثير است. از پشتوانه اعتقادي و بينشي و انديشه متعالي برخوردار است، لذا، كمك رسان به رشد و تعالي انسان است. چون ريشه در تاريخ دارد محمل ميراث فرهنگي است و چون يك محصول فرهنگي است، حامل پيام و محتواي ارزشمند است.
مقدمه:


زماني كه بشر به استفاده از ظروف سفالين پرداخت، دست ساخته هايش بسيار ابتدائي و عاري از هر گونه تزئين يا پوشش لعاب بود، ولي بتدريج كه ذوق و سليقه و حسن زيبائي شناسي قوت گرفت ظروف سفالين به نقوش گوناگون و سپس به پوشش لعاب آرايش داده شد.
كاوشهاي باستانشناسي در محوطه هاي باستاني ايران مويد آن است كه تسلسل و تكامل ساخت ظروف بي لعاب در قرون متمادي حفظ گرديده و هنرمندان سفالگر با پيشرفت هنر سفلگري همزمان و در كنار ظروف سفالين لعابدار در ظروف بي لعابدار در ظروف بي لعاب نيز مبتكر بوده و اين شيوه و سنت را تا به امروز حفظكرده اند. وفور ظروف بي لعاب به نسبت انواع ديگر سفالينه بعلت كاربرد اين نوع سفالينه در زندگي توده مردم بوده است.


تاريخ گذاري ظروف بي لعاب اوايل اسلام بعلت ادامه سنت سفالگري ساساني ، بسيار مشكل است و بدين سبب متخصصان اين نوع سفالينه را عرب ساساني ناميده اند.
پس از سقوط امپراتوري ساسانيان ( سال 622 ميلادي ) و گرايش ايرانيان بدين مبين اسلام قسمتهائي از اين سرزمين تا مدتها تحت تاثير شيوه هاي هنري گذشته قرار داشته است كه از آنجمله ناحيه درياي خزر مي باشد. در اين منطقه روش و سنت هنر ساساني بويژه در زمينه فلز كاري و سفالگري ادامه يافته و ظروف سفالين بشيوه متقدم ساخته مي شده است. حفريات باستانشناسي در ناحيه درياي خزر كه محوطه هاي باستاني بيشماري را در بر ميگيرد . كشف ظروف سفالين اواخر ساساني و اوايل اسلامي و قابل مقايسه بودن آنها اين نظريه را اثبات مي نمايد.


پژوهشهاي باستانشناسي سالهاي اخير در مراكز تمدنهاي اسلامي ايران چون : نيشابور ، ري، جرجان، سيراف، استخر، تخت سليمان، سلطانيه، فسا، غبيرا و شوش كه در ادوار اسلامي از آباداني و ثروت برخوردار بوده اند شناخت باستانشناسان را در تكامل سفالينه بي لعاب تا حدي آسانتر كرده است. سفالينه بي لعاب اسلامي بسيار متنوع و از جهات مختلف مانند خمير، شكل و تزئين قابل بررسي است. .
قاليبافي
قالي دستبافي است پرزدار كه با دستگاهي به نام دار بافته مي شود. آنچه به قالی اهميت و ارزش مي بخشد، مواد اوليه طبيعي مانند الياف پنبه، پشم، ابريشم و كتان، همچنين پيوند رنگ و نقشه و بافت قالي مي باشد. قالي مجموعه اي است از گره هائي كه در رجهاي موازي بر چله زده مي شود. هر چه تعداد اين گره ها در بافت بيشتر باشد مرغوبيت و استحكام آن بيشتر است.
مواد اوليه :


الياف پشم، كرك، نخ و ابريشم كه با مواد طبيعي يا شيميايي رنگرزي شده اند مواد اوليه قالي را تشكيل مي دهند. رنگهاي طبيعي ( گياهي يا معدني ) مانند روناس، اسپرك، نيل و ... به علت ثبات زياد ، نقش موثري در اصالت و دوام و نفاست و ارزش قالي دارند. رنگهاي شيميايي از تركيب مواد مختلف تهيه مي شوند. در واقع همان رنگهاي جوهري هستند كه به آنيلين نيز معروف مي باشند.


گره هاي رايج در قاليبافي : در قاليبافي، گره ها به دو شيوه فارسي و تركي زده مي شود. نحوه گره زدن به شيوه تركي بدينصورت است كه نخ از روي دو تار و از كنار آنها به عقب برده مي شود و سپس از داخل تارها به جلود برگشته و محكم مي شود. گره تركي نزد بافندگي ايلات تركمن و آذربايجان، روستاهاي اطراف همدان رواج دارد.
در گره زدن به شيوه فارسي بافنده خامه را ا

ز كنار يك نخ تار به عقب برده و بعد از گره زدن نخ، از بين دو تار بيرون آمده و محكم مي شود.
پود گذاري :
پرز قالي به وسيله گره هايي كه در تارها زده مي شود و به وسيله تيغه قلاب بريده مي شود به وجود مي آيد. بعد از اتمام هررج نخ پود در لابه لاي تارها كشيده مي شود، سپس با شانه كوبيده و رج پود گذاري شده راقيچي كرده و دوباره به ترتيب قبل كار بافت را انجام مي دهند.
نقشه قالي :
طرحي است كه به وسيله طراحان و نقشه پردازان روي كاغذ شطرنجي رسم مي شود. گاهي نيز از يك قالي بافته شده به عنوان نقشه استفاده مي كنند. معروفترين نقشه هاي قالي عبارتند از : هراتي يا ماهي، بته، لچك و ترنج، شاه عباسي، جنگلي يا بيد مجنون، جوشقاني، ميناخاني ... به طور كلي نقوش قالي داراي دو شيوه نقوش شكسته و منحني مي باشد.
گليم :
گليم بافته اي است داري، بدون پرز كه با نخ پشمي، پنبه اي يا كنفي با در گيري تاروپود بافته مي شود. به اين ترتيب كه از نخ پنبه اي به عنوان تار و از تخ پشمي رنگارنگ به عنوان پود استفاده مي شود.

 



در گليم بافي نقشه كاربرد چنداني ندارد و معمولا" نقش آفريني به طور ذهني انجام مي شود. گليم هاي هر منطقه طرح و رنگ ويژه اي دارد، كه با توجه به بافت آن از بافته هاي ديگر مجزا مي شود.
گليم بيش از قالي سابقه و قدمت دارد . در واقع قالي در اثر تكامل گليم، طي قرنهاي متمادي پديد آمده است. براي بافت گليم از دارهاي عمودي وافقي استفاده مي شود، اما نسبت به بافت قالي به ابزار كار و مواد اوليه محدود تري نياز است.


انواع گليم :
گليم به سه شيوه بافته مي شود:
گليم ساده باف : در اين نوع گليم، پودها يكي در ميان از لابه لاي تار ( چله) عبور مي كند. اين گليم يك روست و براي بافت آن معمولا" از نقشه از قبل آماده شده استفاده نمي شود. نقوش گليم ساده باف، عموما" هندسي است و به ندرت نقوش منحني در اين نوع گليم ديده مي شود.
گاهي روي گليم هائي با زمينه ساده با استفاده از الياف رنگي پشم، نقوشي ايجاد مي شود كه غالبا" هندسي است.


گليم برجسته : اين نوع گليم داراي زمينه اي ساده مي باشد ولي طرح اصلي مانند قالي پرزدار است. بدينصورت كه از روي نقشه قالي، بر روي چله گليم گره زده مي شود و در پايان پرز اضافي چيده مي شود.
ورني : ورني، گليمي است بدون پرز و يك رو، كه عموما" بدون نقشه و به صورت ذهني توسط دختران و زنان عشاير مناطق مغان، ارسباران و مشكين شهر بافته مي شود. اين نوع گليم در كردستان و كرمان با طرح و نقش ديگري بافته مي شود كه در كرمان آن را "شيريكي پيچ" مي نامند. بهترين ورني هاي ايران توسط ايل شاهسون يا ايلسون توليد مي شود كه سابقه طولاني در اين زمينه دارن، به گونه اي كه همواره واژه ورني با نام شاهسون قرين بوده است.


به طور كلي از لحاظ بافت گليم هاي ايراني به دو شيوه بافته مي شود :
1- شيوه پود گذاري : در اين شيوه تنها از نخ تار ( چله) و نخ پود براي بافت گليم استفاده مي شود پودهاي رنگارنگ را از زير و روي رشته هاي تار عبور مي دهند، با تغيير رنگهاي پود است كه نقشها پديدار مي شود و هر دو روي گليم صاف، هموار و همرنگ مي شود.


2- شيوه پود پيچي : در اين شيوه علاوه بر نخ تار و نخ پود از پودي نازك نيز در بافت استفاده مي شود و در واقع پود به حالت پيچش از ميان نخهاي تار عبور نموده، سپس با عبور پود نازك و كوبيدن آن با شانه، عمل در گيري نخ هاي تار و پود قطعي مي شود. اين شيوه بافت كه بسياري از صاحب نظران آن را حدواسطي ميان گليم بافي و قالي بافي دانسته اند، در واقع آخرين منزلگاه تكامل گليم بافي به قاليبافي مي باشد. بافت گليم معروف به ورني در آذربايجان شرقي و نيز بافت گليم معروف به شيريكي پيچ در استان كرمان بدين شيوه است.


اين نوع گليم ها را كه به شيوه پود پيچي بافته مي شوند سوماك نام نهاده اند. گاهي روي گليم ها راسوزن دوزي مي كنند، اين گليم ها به گليم سوزني شهرت دارند.
انواع نقوش در گليم :
نقوش گياهي : نقوش گياهي بر گرفته از گياهان طبيعي است كه مردم هر منطقه با آنها در ارتباط بوده و در انتخاب نقش در گليم بافي از آنها الهام مي گيرند.

نقوش حيواني : در گليم هاي عشايري به دليل ارتباط نزديك ميان انسان و حيوانات، نقوش تجريدي حيوانات براي تزئين استفاده مي شود.
نقوش اشياء : اين نوع نقوش برداشت تجريدي اشيائي است كه در زندگي روز مره گليم بافان استفاده مي شود.
نقوش تجريدي : انسان از گذشته هاي دور براي تزئين اشياء از درهم آميختن خطوط، اشكال هندسي را پديد آورد كه هر كدام معنا و مفهوم خاصي را براي او تداعي مي كرد. معاني اين نقوش ريشه در اعتقادات و باورهاي انسانها دارد. با بررسي نقوش تج

ريدي در گليم هاي روستائي و عشايري مي توان به ريشه برخي از اين اعتقادات دست يافت.
قلم زني هنر تزئين و ايجاد نقش روي فلز به وسيله انواع قلم ها، با استفاده از چكش است. هنر تزئين فلزات در ايران قدمت سه هزار ساله دارد. كاوش هاي باستانشناسي در نقاط تاريخي ايران از جمله بمپور، شهداد، تل ابليس، تپه سيلك و تپه زاغه نشان مي دهد كه ايرانيان از حدود هفت هزار سال پيش با ساخت اشياي فلزي ، به ويژه اشياي مسي آشنا بوده اند. ظروف ساده اي چون كاسه و اشياي فلزي نظير خنجر كه با كوبيدن قطعه اي سنگ بر روي صفحه مسي و شكل دادن آن ساخته مي شد.


پس از كشف فلزات ديگر و آلياژي چون مفرغ، تحول و تنوع بسياري در ساخت آثار فلزي پديد آمد. آثار مفرغي بدست آمده در لرستان مربوط به عصر مفرغ (سه هزار سال قبل از ميلاد ) مي باشد. با تشكيل حكومت هخامنشي هنر فلز كاري تحول يافته و جايگاه ويژه اي در صنعت اين دوره پيدا كرد.
ساخت اشياء از فلزات مختلف مانند مفرغ، طلا، نقره و آهن و تزئين و منقوش ساختن آن رواج يافت. هنر فلزكاري در دوره ساساني، هنري درباري بود كه هنر مردمي را نيز تحت تاثير خود قرار داده بود.
ظروف نقره اي با نقوش پرندگان و پادشاهان در حال شكار كه گاه زراندود شده و با تزئين خط نوشته و انواع ظروف به شكل مجسمه حيوانات، آثار بدست آمده از اين دوران است.

 

در اوايل دوره اسلامي با استفاده از آلياژهاي مختلف و تقليد از هنر دوره ساساني، ظروف مختلف فلزي ولي بدون نقش ساخته مي شد. آثار فلزي بدست آمده از دوره سلجوقي نشانگر آن است كه اين هنر بخصوص در نواحي خراسان پيشرفت زيادي داشته. تفاوت در فرم تنگها و
ايجاد خط هاي عمودي در بدنه و گردن آنها، ايجاد نقوش كوچك، ظريف و متراكم، استفاده از پيچكها و خط نوشته هاي در تقسيمات معروف به " بازوبندي " استفاده از خطوط عربي، تصوير پرندگان، حيوانات و به تدريج نقش انسان در حال نواختن موسيقي از ويژگيهاي هنر قلمزني اين دوره است.
در قرن هشتم هجري و با اشتغال سوره توسط غازان خان، هنرمندان فلز كار تحت حمايت وي در

شهرهاي موصل، دياربكر،حلب و بعدها تبريز و فارس، مراكز بزرگ فلز كاري تاسيس كردند و اين ارتباط تغييراتي در هنر فلزكاري ايجاد كرد، ليكن اصول ،شكلها و تزئينات روي فلز تغيير نكرد.
در دوره صفويه علاوه بر آلياژها، از آهن و فولاد نيز اشياي نفيسي با تزئين طلا كوبي ساخته شد.
در اين دوره اشكال جديدي در ساخت ظروف فلزي ايجاد شد و در تزئين آنها نيز تغييراتي پديد آمد.

تنگ ها با بدنه كروي و گردن و دهانه گشاد، كاسه ها و قدح هاي قلع اندود و انواع قلمدان هاي فلزي از اين جمله اند. استفاده وسيع از نقوش اسليمي كه با ظرافت و دقت ترسيم مي شد، استفاده از نقوش انسان و حيوان، نوشتن كتيبه و شعرهاي فارسي به خط نستعليق از ويژگيهاي تزئين ظروف فلزي در اين دوره است تا چندي پيش اشياي فلزي بسياري چون سيني، دوري، كاسه،آئينه و شمعدان و بسياري ابزار و لوازم ديگر، با روش هاي ساخت و تزئين متفاوت و متنوع

ساخته مي شد. امروزه نيز هنرمندان بسياري با استفاده از فلزاتي چون طلا، نقره، مفرغ، برنج ، مس، ورشو و فولاد و با تاثير از تجربه هاي چند هزار ساله و تلفيق آن با دانش فن آوري امروزي به ساخت و تزئين ظروف و اشياي هنري بسيار زيبا اشتغال دارند.
روش كار :
ساخت اشياي فلزي توسط دواتگران انجام مي شود.
در حال حاضر با استفاده از ابزار و وسايل، سه شيوه
براي ساخت ظروف فلزي به كاربرده مي شود: يك تكه
يا بدون درز – چند يا درز دار و يا استفاده از دستگاه يا خم كاري.
قبل ازقلم زدن، بايد درون يا زير شئي مورد نظر را از قير مذاب انباشته كرد. قير بايد درون كار كاملا" بدون خلاء باشد و پس از سرد شدن كاملا سفت شده باشد. تا قلم، كا را فرو نبرد.
براي شروع كار ابتدا طرح مورد نظر را تهيه كرده سپس آنرا روي برنج سنبه گذاشته و با قلم سنبه نقاط طرح را نزديك بهم سوراخ مي كنند. براي انتقال نقشه روي كار لازم است تا سطح فلز مورد نظر چرب شود. نقشه را روي آن مي گذارند و با پودر ذغال كه در دستمال نرمي پيچيده شده روي نقشه مي كشند. پودر ذغال از سورخهاي روي نقشه عبور مي كند و روي سطح فلز مي نشيند و بدين ترتيب شكل طرح روي اثر منتقل مي شود. سپس هنرمند با استفاده از قلم هاي آج دار و يا بدون عاج شروع به قلم زدن مي كند.
از شيوه هائي كه در قلم زني به كار مي رود مي توان موارد ذيل را نام برد.:
شيوه عكسي :


با ايجاد سايه و خط در زمينه موضوع را نشان مي دهند. هيچ گونه اختلاف سطحي بين موضوع و زمينه مشاهده نمي شود.
شيوه زمينه پر:
همان گونه كه از نام بر مي آيد با ايجاد بافت در زمينه طرح اصلي را نشان مي دهنددر اين نوع نيز اختلاف سطح بين زمينه و طرح وجود ندارد.
شيوه منبت:
هنرمند با ايجاد حداكثر دو سانتي متر اختلاف سطح بين موضوع و زمينه روي فلز ايجاد نقش مي كند.
شيوه برجسته:


اختلاف سطح بين موضوع و زمينه بسيار زيادتر از منبت است و هنرمند براي آن كه بتواند بدون اشكال آنرا انجام دهد از دو جهت يعني از پشت و رو به فلز ضربه مي زند.
شيوه مشبك:
هنرمند با بريدن زمينه و جدا كردن آن از سطح كار، موضوع را نمايان مي سازد.
شيوه قلم گيري: هنرمند با ايجاد خراش و شيار به روي فلز آن را تزئين ميكند. اين كار به وسيله قلم انجام مي شود.
پس از اتمام كار قلم زني، قير به وسيله حرارت، مجددا مذاب مي شود و از درون كار بيرون آورده مي شود. سپس سطح كار را با مواد پاك كننده مانند نفت، شستشو مي دهند تا باقيمانده قير كاملا" از بين برود. در بعضي از آثار قلم زني براي اينكه بعضي از نقوش نظير گلها بهتر نمايان شود، روي كار را با روغن جلا مي پوشانند و قبل از خشك شدن روغن، سطح كار را به سرعت با پودر ذغال ، سياه مي كنند در نتيجه قسمتهاي فرورفته، با شيارهاي سياه باقي مي ماند.
نگارگري
نگار ( نگاريدن و نگارشتن ) در فرهنگها با معاني متعددي چون نقش و نقاشي به كار رفته است. در حقيقت نگارگري مفهوم عام دارد و روشها و سبكهاي گوناگون نقاشي ايراني را شامل مي شود. چه آنها كه در كتاب و نسخه هاي خطي صورت گرفته شامل :تذهيب، تشعير، حاشيه سازي، جدول كشي، گل و مرغ و .... چه آنها كه بر ديواربناها و بومهاي ديگر انجام گرفته است.
تاريخچه نگارگري در ايران رامي توان در هزاره هاي پيش از ميلاد و در آثار به جاي مانده از سكونت انسان در غارها و برروي سفالينه هاي منقوش پيش از تاريخ مشاهده كرد.
نمونه آثار نقاشي از دوره اشكاني و ساساني و نمونه هاي مناسبي از طرح وشكل و رنگ در نگار گري است. هنر كتابت در دوره ساسانيان به تكامل رسيده و آرايش كتاب يكي از فعاليتهاي مهم هنرمندان در نگارگري پس از اسلام است. از اين دوره به بعد شاهد آثار غني و زيبائي از هنر نگارگري هستيم كه مذمون آنها ملهم از آيات وحي و احاديث و روايات قرآني است.
از حدود ابتداي قرن حاضر شاخه اي از نگارگري مورد توجه قرار محققان و هنر شناسان شرق و غرب قرار گرفت كه با نام " مينياتور " معرفي شده است. در مينياتورهاي ايراني منظره ها اغلب خيالي است.
تذهيب :


تذهيب به معني زراندود كردن و طلا كاري با نقوش الهام گرفته از طبيعت، ولي كاملا" تجريدي، منظم و هندسي است كه با خطوط مشكي و آب طلا تزئين شده، يا رنگهايي ديگر همچون شنگرف، لاجورد، سفيد آب زنگار و زعفران در آن به كار رفته است.
در اوايل دوره اسلامي، تذهيب براي تزيين و جداسازي آيات قرآن مجيد مورد استفاده قرار مي گرفت. در سده سوم و چهارم هجري ساده و بي پيرايه و با نقوش ساده و هندسي به كار گرفته شد هنر در سده ششم و هفتم متين ومنسجم و در سده هشتم با شكوه و مجلل در سده نهم و دهم ظريف و پرمايه و در سده يازدهم و دوازدهم به اوج تنوع و تعداد مكاتب خود رسيده.
مراحل كار


روش كار در نگارگري به اين ترتيب است كه ابتدا بوم و طرح موردنظر را آماده ساخته، طرح را روي بوم انتقال داده، و كار قلم گيري را شروع مي كنند. پس از آن در صورت استفاده از رنگ طلا به طلا اندازي مي پردازند. سپس به زدن رنگ زمينه مي پردازند. رنگ زمينه را بنابر عمق فضا، از دور ترين شكلها در فضا شروع كرده، تا به نزديك ترين شكلها ختم مي كنند. در مرحله بعد، ساخت و ساز طرح را انجام داده ، سپس رنگ صورتها را مي زنندو به صورت سازي مي پردازند. اين مراحل با كار « جدول كشي» يا « كادربندي » پايان مي يابد.
روش كار در تذهيب كاري چنين است كه ابتدا بوم را كادر بندي كرده، طرحي را كه ممكن است بر اساس يك واگيره باشد، روي آن كپي مي كنند. پس از قلم گيري يكنواخت، گلها و برگها را رنگ مي زنند و به ساخت و ساز ( پرداز) عناصر آن مي پردازند. در پايان زمينه را رنگ مي زنند ، يعني كار بوم سازي را انجام مي دهند.
روش كار در تشعير سازي به اين ترتيب است كه ابتدا بر اساس طرح مورد نظر خطوط اصلي را با يك رنگ طلا قلم گيري و سپس از رنگ ديگر براي رنگ آميزي نقوش استفاده مي كنند.
در دوران قبل از اسلام قطعات بزرگ چوبي به عنوان بخشي از ساختمان به كار مي رفته است. در اين دوره چوب به عنوان يكي از فراوان ترين مصالح طبيعي نقش مهمي در ساخت ابزار فني و كشاورزي و حتي وسايل خانگي ايفا مي كرده است. >


از دوره سلوكيان آثار چنداني در دست نيست و آثار چوبي دوره اشكاني نيز تا حد زيادي شباهت به دوره هخامنشي دارد. در دوره ساساني استفاده از كلافهاي چوبي در ساختمان متداول مي شود. در اين دوره نوعي رويه كوبي مربع هاي چوبي انجام مي شده كه نقش هندسي و انتزاعي داشته است. نقوش عبارت بودند ازنقوش انتزاعي، گياه و حيوان و انسان.
مهمترين وسايل چوبي كه ساخت آنها در قرون اوليه اسلامي متداول بوده عبارتند از كلبه ها و ساختمان هاي چوبي، كلافهاي ساختماني، ستون چوبي سقف هاي كاذب چوبي قابدار، وسايل به ساختمان مثل درب و پنجره ، وسايل كاربردي مثل منبر، ابزار آلات صنعتي و كشاورزي.


در آثار چوبي دوره مياني اسلامي كه مربوط به حدود قرون پنجم تا دهم هجري است اجزاي ساختمان هاي چوبي مثل ستون و سقف، وسايل متصل به ساختمان مثل در، پنجره، نرده به ميزان زيادي به چشم مي خورد ولي آثار كوچكتر مثل جعبه، قاب، رحل، وسايل خانگي، ابزار آلات، وسايل جنگي و شكار نيز كم و بيش وجود دارد.
بيشترين نقوشي كه در منبت اين دوران مي بينيم عبارتند از : نقوش هندسي، شيارهاي موازي، كتيبه، اسامي ائمه (ع )، شكل محرابي ، لچك، ترنج، گل و بوته، ختايي و اسليمي، شكوفه،برگ ، نخل ، شمسه، حيوان و انسان .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید