بخشی از مقاله

تقویت حافظه

مقدمه
انسان می تواند تعداد بیشمار و حیرت اوری از چیزهای مختلف را یاد بگیرد. ما می توانیم راه رفتن، شنا کردن، تایپ کردن، تعمیر ساعت، و برنامه ریزی کامپیوتر را فرا گیریم. می توانیم رانندگی با ماشین، دوچرخه سواری و پرواز با هواپیما را یاد بگیریم. می توانیم زبانهای مختلف، فرمولهای شیمیایی و فرمولهای ریاضی، نقشه خوانی، محاسبه مالیات برآمد و منظم کردن کتابخانه را فرا بگیریم. فهرست چیزهایی را که قادریم بیاموزیم، می تواند تا بی شمار ادامه یابد. البته، همه این یادگیری ها، در صورتی که نتوانیم آنها را به یاد بیاوریم، بی فایده خواهد بود.


بدون حافظه، ما با هر چیزی به گونه ای مواجه خواهیم شد که گویا قبلاً آن را تجربه نکرده ایم. ارزش حافظه آنگاه بر ما روشنتر می شود که بخواهیم بر اساس موارد به خاطر سپرده شده، استدلال و قضاوتی داشته باشیم. به اضافه، ما می توانیم با زمان وارد معامله شویم؛ ارتباط دادن زمان حال به گذشته و پیش بینی نسبت به آینده، به دلیل وجود چیزهایی است که ما در حافظه مان انبار کرده ایم. حتی ادراک ما از وجود خودمان نیز بستگی به یادآوریهای ما نسبت به گذشته مان دارد.


گنجایش حافظه بشری واقعاً حیرت آور است. شما می توانید میلیاردها مورد از اطلاعات مختلف را در حافظه خود انبار کنید. مغز یک کیلو و نیمی شما می تواند بیشتر از هر کامپیوتر پیشرفته امروزی مطالب را ذخیره کند.
اما مردم اغلب فراموش می کنند. آنها مطالبی را که دوت دارند به خاطر بسپارند فراموش می کنند؛ نامهای دیگران را فراموش می کنند؛ سالگردها، روزهای تولد و قرار ملاقاتها را فراموش می کنند؛ مطالبی را که در مدرسه خوانده اند (معمولاً با فاصله کمی بعد از امتحان و گاهی قبل از امتحان) فراموش می کنند.

 

علت اصلی انتخاب این موضوع چیست؟
همه انسان ها در هر زمینه ای که کار کنند – چه محصل و دانشجو باشند – چه مدرس و چه افرادی دیگر با مشاغل گوناگون در همه مراحل زندگی نیاز به حافظه دارند حتی یک خانم خانه دار هم نیاز دارد تا حافظه ای قوی داشته باشد تا بتواند برنامه مناسبی برای افراد خانواده بریزد – جای تمام وسایل را بداند – بارها برای افراد پیش آمد که جای چیزی را فراموش می کنند و هرچه به

حافظه خود فشار می آورند نمی توانند آنرا پیاده آورند. انتخاب این موضوع بیشتر به این دلیل بوده تا کسب اطلاعات برای خودمان باشد و کسانی که مایل به مطالعه این تحقیق باشند می توانند حاصل استفاده از چهار منبع که به صورت دستبندی است استفاده نمایند و ما امیدواریم پس از مطاعه و بکارگیری روشهای تقویت حافظه از نگرانی آن دسته از عزیزانی که بنا به دلایلی دچار

مشکلات حافظه شده اند کاسته شود.
در ابتدای تحقیق در مورد شرایط مساعد برای مغز صحبت می شود. اینکه حافظه با مصرف چه موادی دچار تزلزل می شود سپس بحث در مورد چه موادی برای تغذیه مفید می باشند و اندازه گیری حافظه و علل های فراموشی و مشکلات ویژه ی حافظه را نام می بریم. و بعد از آن اموال بهبود حافظه را توضیح می دهد. اصول کلی تقویت حافظه مهم ترین صحبت ما در این کتاب است که پس از آن در مورد اصل مهم این تحقیق یعنی نیروی تمرکز که بسیار حائز اهمیت است برای دوستان بحث می کنیم و در انتهای تحقیق مروری بر مراحل کلی تقویت حافظه بیان شده تا

دوستان بتوانند از این روش ها به صورت کمی هم استفاده نمایند.
در پایان محبت از استاد گرانقدر آقای مطلبی برای راهنمایی و کمک در انتخاب موضوع و نحوه نوشتاری این تحقیق سپاسگذاریم و از خداوند متعال برای ایشان و خانواده محترمشان آرزوی سلامت و سعادت در تمام مراحل زندگیشان را خواستاریم.
فصل 2
چگونه شرایط مساعد برای مغز تامین می شود؟
نخست می دانیم که مغز ما، مانند ماهیچه های بازوان و ساق های پایمان، خون دریافت می کند. مقدار خونی که در مدت 24 ساعت در مغز جریان می یابد، در حدود 2000 تا 2200 لیتر است. این مقدار خون 400 برابر حجم کلی خون بدن ما است.


جریان خون در مغز، بر اثر هیجان یا فعالیت مغزی شدید، تندتر و برعکس در هنگام خواب کند می شود. از طرف یدگر آزمایش های بسیار دقیق نشان داده اند که هیجان تند، یا کار مغزی شدید، گرمای مغز را تا 1/0 درجه بالا می برد، و به عکس، در هنگام خواب، گرما از 1/0 تا 3/0 درجه پایین می آید. این موضوع، نقش جریان خون را در عمل مغز آشکار می سازد.


چنان که می دانیم، خون ما نیاز به اکسیژن دارد. برای تسهیل کار فکری و به ویژه برای این که حافظه ما کار خود را به خوبی انجام دهد، باید بریا خون خود اکسیژن کافی تامین کنیم. اما چگونه؟ از یک طرف، گذراندن حداقل یک روز در هفته را در هوای آزاد خارح از شهر پیش بینی کنیم، از طرفی دیگر برای جذب اکسیژن، در فوال کارهای فکری، مدتی را در نظر بگیریم. مثلاً اگر دانشجو

هستید، در هر ساعت یک بار پنجره اطاق خود را باز کنید و مدت یک یا دو دقیقه نفس عمیق بکشید. در اطاقی که در آن هوا، بر اثر دود سیگار و دم زدن و غیر فاسد شده است، مطالعه نکنید. از بخاری هایی که اکسیژن اطاق شما را «می خورند» احتراز کنید (مانند بخاری هایی که با زغال، یا گاز یا نفت یا بوتان و غیره می زند و لوله ای به خارج از اطاق ندارند). در نتیجه اصول برای این که حافظه شما بهتر باشد این است که:
برای خون خود به طور منظم اکسیژن کافی تامین کنید.


قاعده دومی که باید رعایت شود، عبارت است از خواب کافی. این موضوعی است روشن، ولی با وجود این بسیاری از اشخاص که از ضعف حافظه شکایت دارند، فکر نمیکنند که کم خوابی برای جریان طبیعی عمل مغز و در نتیجه برای حافظه ایشان زیان مند است. پس از یک خواب خوب در شب، مغز و حافظه برای انجام کارهای فکری بهتر آمادگی خواهد داشت. بر حسب افراد، اشخاص بالغ، حداقل 7 تا 8 ساعت، دانشجیوان 16 تا 22 ساله، 8 ساعت در شبانه روز باید بخوابند. بنابراین، اصل دوم بهداشت حافظه:
خوابیدن به اندازه کافی است

فصل 3
حافظه خود را خراب نکنید
چنان که گفتیم، هر کس می تواند با به کار بستن قواعد درست به خاطر سپردن، حافظه خود را اصلاح کند. با این حال، نتایج خوب تها هنگامی حاصل می ود که اندام هایی که در جریان عمل حافظه دخالت دارند، از نظر فیزیولوژی در وضع خوبی قرار داشته باشند. این اندام ها مرکزهای پی و مغز هستند. چیزی

که به دستگاه پی و مغز آسیب می رساند، به خودی خود به حافظه نیز آسیب وارد می سازد.
آیا دخانیات برای حافظه زیان دارد؟ جواب بر حسب اشخاص فرق می کند. واضح است که شخص معتاد به استعمال دخانیات زیاد که طرز استفاده از حافظه خود را می داند، ظاهراً دارای حافظه ای بهتر از کسی است که دخانیات استعمال نمی کند ولی حافظه خود را هرگز تربیت صحیح نکرده است. با وجود این، اگر افرادی را که دارای صفات و ویژگی های مشترکی هستند با هم مقایسه

کنیمف ثابت می شود که به طور کلی، دخانیات تاثیر بدی روی حافظه دارد. آمارگیری مشهوری که سر و صدای زیاد برپا کرد، نشان داد که میان دانش آموختگان پلی تکنیک نسبت معتادان به نسبت شماره ترتیب دانش آموختگان افزایش داشته است. به عبارت دیگر تعداد معتاد در میان 20 نفر اول کمتر از 20 نفر دوم است. بی آنکه این امر دلیل قاطعی باشد، چنان به نظر می رسد که دخانیات مانعی برای بازده کامل حافظه ما به وجود می آورد.
با این حال، شخص معتاد گاهی فکر می کند که سیگار به تمرکز حواس و فکر او کمک می کند. این موضوع، در باید امر ممکن است درست باشد، ولی به نظر همه دانشمندان، در درازمدت، دخانیات برای حافظه مضر است. و به ویژه پس از 40 سالگی معتادان بزرگ بیشتر از کسانی که معتاد نیستند، از ضعف حافظه رنج می برند. بنابراین، م


و بالاخره باید از الکل بپرهیزید: اگر به حسن کار حافظه خود علاقه مند هستید، از استعمال مشروبات الکلی اجتناب کنید. به طور مسلم، جذب منظم الکل، موجب ضعف حافظه می شود. اما آن چه باید مورد توجه قرار گیرد این است که هنگامی که تحت تاثیر حتی مقدار کمی الکل، که به صورت اتفاقی مصرف شود باشند، تثبیت خاطره ها به شدت کاهش می یابد. هرچه بیشتر الکل مصرف شود، کمتر خاطره ها تثبیت می شوند.


همه می دانیم که وقتی شخص در حال مستی است از حوادثی که در این هنگام رخ می دهد تقریباً چیزی به خاطرش نمی ماند. صرف مشروبات الکلی با غذا تا چندین ساعت از استعدااد تثبیت خاطره می کاهد. پس باید از صرف الکل، حتی به صورت سبک آن (شراب، آبجو) به ویژه هنگام مطالعه یا هنگام شرکت در یک سخنرانی پرهیز کرد. از الکل و مشروبات الکلی بپرهیزید.
خلاصه، این چهار اصل بهداشت مغز را به خاطر بسپارید:
1-به خون خود اکسیژن بدهید.


2-به قدر کافی بخوابید.
3-دود مصرف نکنید.
4-از الکل اجتناب کنید.

فصل 4
مغز ما از چه چیز تغذیه می کند؟
فعالیت مغزی، کاملاً مانند روش های ماهیچه ای، همراه با مبادله ها و تغییر شکل های شیمیایی است. موادی که نیازهای ماهیچه و مغز را برآورده می کنند، یکسان نیستند. آزمایش های بسیار ثابت کرده اند که یاخته های مغزی و دماغی به کلسیوم نیاز دارند. کمبود کلسیوم تولید اختلال های عصبی می کند که به عصبانیت ساده، بی خوابی و تشمج منجر می شود. به این جهت است که در ترکیب بعضی از مسکن ها، کلسیوم وجود دارد.


از طرف دیگر، ثابت کرده اند که فعالیت روانی، با از دست دادن اسید فسفریک و نمک ها کلسیوم به وسیله پیشاب همراه است. بنابراین واح است که باید کمبود فسفر و کلسیوم را بیشتر به وسیله تغذیه جبران کرد: مانند پنیر، تخم مرغ، جوانه گندم، بادام، گردو و فندق که برای اندام ها فسفر و کلسیوم مورد نیاز را تامین می کنند.


عنصر مهم دیگر، برای خوب انجام گرفتن عمل حافظه، منیزیم است. متاسفانه منیزیم عنصری است که به مقدار محدود در غذاهای ما وجود دارد. با وجود این در نان کامل، جوانه گندم، شکلات، سبزی ها و بقولات و بعضی از آب های معدنی یافت می شود.
ماده دیگری که از غذاهای قابل ملاحظه برای مغز به شما می رود اسید گلوتامیک (Acid glutamique) است که آن را گاهی اسید هشو نیز نامیده اند. در حالت طبیعی در جگر سیاه و شیر و مخمر آبجو یافت می شود.
سرانجام ویتامین های گروه «ب» کار دماغی و فکری را آسان تر و بهتر می کنند. این ویتامین ها در ماست و مخمر آبجو و فتدوق و بادام و جوانه های گندم یافت می شوند.


آیا از این همه که گفته شد چه کاربرد عملی می توانیم نتیجه بگیریم؟ می دانیم که در موقع کارهای فکیر شدید به مصرف کردن این غذاها به نسبت قابل ملاحظه ای نیازمندیم: اغلب اوقات این غذاها، غذاهای عادی هستند و یافتن آن ها آسان است. عده ای هم مانند جوانه گندم و مخمر آبجو، به ویژه در مغازه های فروش مواد غذایی مخصوص رژیم، یا داروهانه ها یافت می شود.
در دوره فعالیت فکری شدید، باید سعی کنیم که غذاهای دارای پروتئین (تخم مرغ، گوشت، جگر سیاه، ماهی) که گوار ش آن ها آسان است (مانند کباب، سبزی و بقولات پخته به وسیله بخار، یا در آب) صرف کنیم و از مصرف زیاد چربی و نان و قند بپرهیزیم. از زیاد خوردن در یک مرتبه، گرچه نیاز باشد، خودداری کرد (مقداری ماست با یک تکه پنیر در ساعت 11 صبح و بین ساعت های 4 و 5 بعد از ظهر). زیرا انباشتن زیاد معده فعالیت های مغزی را سست می کند.


غیر از غذاهای طبیعی می توان این رژیم را با صرف بعضی از مواد دارویی محتوی فسفر، اسید گلوتامیک و ویتامین «ب 12» تکمیل کرد.
ما به دانشجویان توصیه می کنیم که از استعمال مواد محرک قوای فکری که ایجاد «تحریک» موقتی می کنند، ولی تخدیری در پی دارد، خودداری کنند و آن ها را تنها در مورد خستگی های ناگهانی به کار ببرند. هم چنین باید از استعمال داروهای مسکن، به استثنای بعضی از آن ها که آرامش بخش و بی زیان هستند ]مانند کالسدین (Calsedine)، آتاراکس (Atarax)، فنرگان [(Phenergan) خودداری ورزید.

پیش ازپایان مطالعه فیزیولوژی مغز، به درس مهمی در باره تمرکز می پردازیم.
می دانیم که تمرکز برای رشد و گسترش حافظه ضرویر است. دقت و مشاهده واقعیت های تنها به شرطی می تواند کافی باشد که به درستی حواس خود را روی این اعمال متمرکز کنیم.
تمرکز ملکه و استعدادی است که دقت ما را روی یک موضوع معین، بی آن که افکار دیگری آن را به خود مشغول کند، نگاه می دارد. از طرفی، استعداد بسیار ارزشمندی نیز برای همه فعالیت های دماغی است.


می توان گفت که تمرکزی که ما برای بهتر به خاطر سپردن به آن نیاز داریم، با آن که طبیعتاً همان استعداد، بر دو گونه است، یکی تمرکز فوری است که ما برای مشاهده دقی یک سند، یک چهره، یک رویداد، یک منظره، یک ساختمان، یک پرده نقاشی به آن نیاز داریم و دیگر تمرکز طولانی که برای مطالعه، یاد گرفتن، حفظ کردن، نگاشتن، حساب کردن، به یاد آوردن و اندیشیدن، برای ما ضرورت دارد. تمرکز فوری به عملی کردن آن به طور دلخواه و فوری در هر کیفیتی که باشد، نیاز

دارد. هم چنین به استعداد عوض کردن سریع موضوع، نیازمند است. مثلا اگر 4 یا 5 نفر را به ترتیب نقشی که دارند به شما معرفی کنند، شما روی آن ها و چهره ها حوای خود را مدت بسیار کوتاهی متمرکز می سازید و سپس در باره آن چه آن ها خواهند گفت یا نشان خواهند داد و غیره دقت می کنید. تمرکز طولانی برای مطالعه یا فکر کردن، به عمل دیگری نیاز دارد. ما آن را در درس های مخصوص مطاله، به تفصیل شرح خواهیم داد.


اکنون تمرکز فوری را به کمک چند تمرین تقویت کنید. این تمرین ها می توانند نیروی تمرکز حواس را تا درجه بسیار زیاد اصلاح کنند. ولی باید آن ها را خیلی دقیق انجام دهید. تمرین های دیگر نمرکز حواس را نیز در جریان این درس ها خواهیم داشت و باید برخی از آن ها را چندین بار اجرا کنید. این تمرین ها به نظر شما مشکل می ایند. از این بابت ناراحت نشوید. آن ها را به سادگی هر اندازه بهتر که ممکن باشد انجام دهید.


تمرین شماره 6 (تمرکز)
شیئی را بگیرید (ساعت، کلید، چیز کوچک و دیگر) و آن را با دقت مدت 30 ثانیه نگاه کنید، سپس چشمان خود را ببندید و سعی کنید که به طرز دقیقی آن را به یاد بیاورید. اگر بعضی از جزئیات آن کاملاً روشن نبود دوباره شیء را نگاه کنید و پس از آن چشمان خود را ببندید و این کار را تکرار کنید، تا بالاخره بتوانید آن را با وضوح کامل به یاد بیاورید.


تمرین شماره 7 (تمرکز)
این تمرین به نام «کشوهای مغزی» معروف است. سه موضوع برای فکر کردن انتخاب کنید: مثلاً طرحی که در پیش دارید، موضوعی علمی یا ادبی و یا یک خاطره شخصی (تعطیلات، مسافرت ها، و غیره). سه دقیقه در باره هر یک از این سه موضوع فکر کنید. هنگام سه دقیقه نخستین، جز به موضوع شماره یک فکر نکنید، پس از آن سه دقیقه به موضوع شماره دو، و سرانجام سه دقیقه هم به موضوع شماره سه فکر کنید. در هر یک از این سه مرحله باید از فکر کردن به چیزی دیگر و به ویژه به دو موضوع دیگر اجتناب کرد.


برای اندازه گیری میزان به خاطر سپاری یک فرد، سه راه عمده وجود دارد:
1-می توانیم از او بخواهیم هرآنچه را که به یاد دارید برایمان بازگو کند (یادآوری).
2-می توانیم از او بخواهیم جواب صحیح را از میان دیگر جوابها تشخیص داده نشان دهد (بازشناسی).
3-می توانیم ببینیم با چه میزان روانی و آسانی می تواند مطالب را برای بار دوم بیاموزد (بازآموزی).
فصل 5
یادآوری
بیشتر مردم هنگامی که از حافظه صحبت می کنند، منظورشان یادآوری است. یادآوری به جستجو در حافظه برای دستیابی به اطلاعات و پروراندن آنها نیاز دارد. یادآوری کاری است که به هنگام امتحانات و ارزسابی در مدرسه از شما یم خواهند آن را انجام دهید. سوالاتی همچون «پادشاهان دوره صفویه کدامند؟»، «پایتخت ترکیه چه نام دارد؟» و... یادآوری را می طلبند که مردم می گویند نمی توانند بعضی از چیزها را به خاطر بیاورند منظورشان این است که نمی توانند آن را یادآوری کنند.


چه بسار فردی که در یادآوری موضوعی ناتوان است، به وسیله سرنخ و اشاراتی قادر به یادآوری آن شود. این نوع یادآوری، یادآوری یاری شده نام دارد. مثلا گفتن حرف اول کلمات یادگیری شده، یادآوری آزمایش شوندگان را تا حد زیادی بهبود یم بخشد. اگر نمی توانید رشته کوههای مهم آسیا را نام ببرید، سعی کنید با استفاده از حرف نخست نام این رشته کوهها – که به عنوان سرنخ آورده ایم – آنها را به یاد آورید: هـ - ا


روان شناسان از چند روش دیگر تیز جهت مطالعه و بررسی یادآوری استفاده می کنند. در روش یادآوری آزاد فهرستی از کلمات را، یکی پس از دیگری به فرد ارائه می کنند؛ او باید آن کلمات را یاد بگیرد و با ترتیب و نظمی که خودش می خواهد بازگو کند. به خاطر آوردن نام دوستانتان و نام پارکهای شهر، نمونه ای از این نوع یادآوری است.


در روش یادگیری زنجیره ای لیستی از کلمات را یکی پس از دیگری به فرد ارائه می کنند و او باید آن کلمات را به همان ترتیبی که بریا او خوانده شده بازگو نماید. تفاوت بین این نوع ادگیری و یادآوری آزاد این است که در یادگیری زنجیره ای نظم و ترتیب مطالب مهم است و در واقع هرکدام از کلمات در آن زنجیره به عنوان سرنخی برای بازگویی کلمعه بعدی تلقی می گردد. یادگیری حروف الفبا و حفظ شعر مثالهایی از یادگیری زنجیره ای هستند.


روش سوم برای مطالعه و بررسی یادآوری، روش جفتهای متداعی نام دارد. در این روش جفتهایی از کلمات نشان داده می شود و فرد باید آنها را با هم پیوند دهد (تداعی کند) و پس از آن هنگامی که کلمه نخست ارائه می شود او باید کلمه دوم را بگوید. یادگیری پایتخت کشورها و یادگیری زبان خارجی به وسیله کارت ها مثال های از آن نوع یادگیری هستند. نظام زنجیر که در فصل ششم آمده، جهت بهبود بخشیدن به حافظه در یادگیری زنجیره ای مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

بازشناسی
ممکن است فردی حتی با وجود سرنخ و اشاره باز هم نتواند موضوعی زا یادآوری کند، اما به وسیله روش بازشناسی – که جهت اندازه گیری حافظه به کار می رود – رگه هایی از یادآویر در او دیده شود. هنگامی که موضوعی را بازشناسی می کنیم در واقع متوجه می شویم که آن موضوع برایمان آشناست و قبلاً با آن برخورد داشته ایم (بازشناسی از نظر لغوی یعنی دوباره شناختن). در یادآوری سئوال این است که «جواب چیست؟»، اما در بازشناسی سوال این است که: «آیا جواب این است؟». پرسشهایی که در مدارس تحت عنوان پرسشهای چند گزینه یا انجام می شود نمونه ای از کار بازشناسی است. سوال زیر نمونه ای از پرسش چند گزینه ای است:


کدام یک از شهرهای زیر پایتخت پاکستان است؟
الف) کراچی ب) اسلام آباد ج) کابل د) دهلی نو
بازشناسی معمولاً ساده تر از یادآوری است. دلیلش هم این است که ما دیگر مجبور نیستیم به دنبال اطلاعات بگردیم؛ جواب درست در گزینه ها آوردهن شده و تنها کاری که ما باید انجام دهیم این است که آن را از میان دیگر پاسخهای داده شده تشخیص دهیم و علامت بزنیم بیشتر مردم قیافه دیگران را بهتر از نامهایشان به خاطر می آورند (آیا تا به حال شنیده اید که کسی بگوید:

«اسمتان را می دانم اما قیافه تان را به خاطر نمی آورم»؟!). یکی از دلایل این امر آن است که به خاطر آوردن چهره، «بازشناسی» است؛ اما به خاطر اوردن نام افراد «یادآوری است».
بازآموزی
ممکن است فردی در یادآوری، یادآوری با سر نخ و حتی در بازشناسی مطلبی ناتوان باشد، اما به وسیله سومین روش اندازه گیری حافظه که بازآموزی نام داد نشانه هایی از یادسپاری را از خود نشان دهد. مدت زمانی که طول می کشد چیزی را برای بار اول یاد بگیرد اندازه گیری کنید. پس از آن، مدت زمانی را نیز که طول می کشد آن چیز را دوباره یاد بگیرد بسنجید. اگر آن موضوع را در دفعه دوم سریعتر یاد گرفته باشید نشانه ای خواهد بود بر اینکه هنوز چیزی از آن موضوع در حافظه تان باقی مانده است.


بازآموزی را می توان به کمک تجربه ای که بریا همگان آشناست روشن ساخت: فرض نید بزبان بیگانه ای را که در چندین سال قبل یاد رگفته، فراموش کرده است و هم اکنون می خواهد آن را دوباره یاد بگیرد. او ممکن نیست که بتواند آن را «یادآوری» کند. احتمال دارد مقدار کمی از آن را «بازشناسی» کند. اما هنگامی که شروع به یادگیری آن می کند، درمی یابد که مطلب فراموش شده، راحت تر به ذهنش باز می گردند. همچنین ممکن است شما رودها و کوههای مهم اروپا و یا هر چیز دیگری را که در مدرسه خوانده اید به خاطر نیاورید؛ اما احتمالاً این مطالب را سریعتر از فردی که تا بحال آنها را ندیده، بازآموزی خواهید کرد.


مطالعه جالبی که یک روان شناس برروی پسرش انجام داد، مشخص می سازد که بازآموزی معیار بسیار دقیقی برای اندازه گیری حافظه است. بر اساس این مطالعه، حتی هنگامی که مطالب به خوبی یاد گرفته نشده باشد، بازآموزی علایمی از به خاطرسپاری فبلی را آشکار می سازد. روان شناس عباراتی را که به زبان لاتین بود، در 15 ماهگی تا 3 سالگی فرزندش برایش خواند سپس در 8 و 14 و 18 سالگی میزان نگهداری مطالب را به وسیله عبارت اصلی و دیگر عبارات مشابه جدید آزمایش کرد. آزمایش نشان داد که در 8 سالگی برای به خاطر سپردن عبارات صالی 27 درصد کمتر از عبارات جدید تلاش داشته است. از این آزمایش برمی آید که اندوخته قابل ملاحظه ای در نتیجه نگهداری یادگیری قبلی وجود دارد که در کوششهیا بازآموزی رخ می نماید (روشهای یادآوری و بازشناسی هیچ نشانه ای از یادسپاری را نشان ندادند). این اندوخته ها 27 درصد در 8 سالگی به 8 درصد در 14 سالگی و فقط به 1 درصد در 18 سالگی تنزل نمود.


به طور خلاصه، این سخن درست نیست که صرفاً به جهت آنکه نتوانستید چیزی را یادآوری کنید گفته شود پس هیچ چیز از آن را به خاطر نسپرده اید. ممکن است اطلاعات سودمند به وسیله یادآوری قابل دسترس نباشند اما دستیابی به آنها به وسیله بازشناسی و بازآموزی ممکن باشد. هنگامی که یادآوری از جهت کشف مطالب نگهداری شده ناتوان است، عموماً بازشناسی میزان

دقیقتری برای اندازه گیری یادسپاری می باشد؛ همچنان که بازآموزی معیاری حساستر و دقیقتر از بازشناسی است اگر بتواند چیزی را بازشناسی کنید و یا آنکه مطلبی را سریعتر از بار نخست یاد بگیرد، دلیل آن خواهد بود که مقداری از آن را در حافظه خود نگه داشته اید؛ اگرچه قادر به یادآوری آن موضوع نباشید. این جوابی است برای آن دسته از افراد که می گویند حافظه شان برای مطالعه خوب کار نمی کند چون نمی توانند چیزی از آن را یادآوری کنند.

فصل 6
تصاویر در مقابل کلمات
اطلاعات می توانند به صورت بصری (تصویر) و یا کلامی (کلمات) در حافظه ضبط و نگهداری شوند. مثلا شما می توانید تصویری از یک صندلی را در ذهن خود ایجاد کنید (تصویر ذهنی) و یا آنکه در باره کلمه «صندلی» بیندیشید. این دو نوع فرآیند نگهداری، به ترتیب به فرآیند تصویرسازی و فرآیند کلامی مربوط هستند. پژوهشها نشان می دهد که یادسپاری موضوعات بصری (همچون مناظر، چهره ها و تصاویر) و موضوعات کلامی (مانند کلمات، نامها و ارقام) بنار بر وجوه مختلف با هم تفاوت دارند.


به نظر می رسد که فرآیند تصویرسازی برای بازنمایی رویدادهای عینی و کلمات محسوس و عینی مناسبتر است؛ در حالی که فرآیند کلامی برای بازنمایی اطلاعات کلامی انتزاعی بهتر می باشد. یکی از دلایل این امر است که نامهای عینی و غیرانتزاعی بهتر از نامهای انتزاعی می توانند تصاویر ذهنی ایجاد کنند. چهار کلمه زیر، تفاوت بین نامهای عینی و انتزاعی را مشخص می کند:
سیب میوه غذا خوراکی


سیبد عغینی تر از میوه است و میوه از غذا عینی تر؛ غذا هم هینی تر از خوراکی است. ایجاد تصویر «سیب» برای ذهن آسان تر از ساختن تصویر «خوراکی»است.
شواهدی وجود دارد که نشان می دهد کلمات عینی متفاوت از کلمات انتزاعی در ذهن پردازش می شوند. کلمات عینی و تصورات تداعی شده توسط آنها به سویله نظام بصری پردازش می شوند؛ در صورتی که، پردازش کلمات انتزاعی به وسیله نظام شنوایی – گویایی است. نه تنها

حافظه بصری و کذامی پردازش متفاوتی دارند، بلکه در جاهای مختلف هم رخ می دهد که حافظه بصری و حافظه کلامی در قسمتهای متفاوتی از مغز قرار دارند. نیمکره راست مغز نقش بارزی را در فرآیند تصویرسازی ذهنی ایفا کند؛ حال آنکه نیمکره چجپ نقش باز و عمده ای در فرآیند کلامی دارد. حتی شواهد نشان میدهند کلماتی را که می شنیم در جایی متفاوت از کلماتی که می بینیم نگهداری می شوند.


شواهد بیشتر در رابطه با تفاوت بین حافظه بصری و کلام این نکته را اشکار می سازد که فرآیند حافلظه کلامی وبصری با سرعتهای مختلفی انجام می پذیرد. عموم مردم 26 حرف الفاب انگلیسی را در زمانی حدود 4 ثانیه برای خود از بر می خوانند، اما اگر بخواهند تصویر این حورف را در ذهن خود بیاورند حدود 13 ثانیه طول می کشد. نیز گفتن نام یک تصویر از خودنده همان کلمه در صورتی که نوشته شده باشد وقت بیتشری می برد.


گنجایش ثبت تصاویر نامحدود است. قبل از این دیدیم که میزبان بازشناسی 600 تصویر بیار بالا بوده است (98 درصد). پژوهشی دیگر نشان می دهد که این امر بسیار برحجسته و دقیق تر است. به گروهی 2560 تصویر مختلف را در طی چند روز نشان دادند. سپس 280 جفت تصویر به آنان ارائه شد. از هر جفت، یک تصویر، تصویری بود که قبلاً دیده بودند ودیگری تصویری جدید بود. از گروه خواسته شد که مشخص کنند کدامیک از دو تصویر را قلاً دیدهن اند. در این بازشناسی آزمودنی ها حدود 90 درصد از تصاویر را درست تشخیص دادند.
این که می گویند: «یک تصویر ارزش هزار کلمه را دارد.» نشان می دهد که تاثیر یک تصویر در انتقال یک ایده از تعداید زیادی کلمه بیشتر است شاید هم برای نشان دادن تاثیر زیاد تصویر در یادسپاری آن موضوع می باشد. مثلا تصاویر موضوعات عینی بهتر از توضیحات کلامی در خصوص آن موضوع و نام آن، به خاطر سپرده می شوند. این امر در کودکان و بزرگسالان یکسان است. همچنین یکی از دلایل اینکه تصویرسازی تصاویر می تواند در یادآوری مواد کلامی کمک رستان قدرتمندی باشد این است که ظاهراً تصاویر نسبت به کلمات، قابلیت یادسپاری بیشتری داشته و به یادماندنی ترند.
علت دیگر اینکه تصویرسازی ذهنی در یادآوری مواد کلامی کمک می کنند این است که تصویرسازی می تواند در موقعیتهای غیرکلامی، به خوبی موقعیتهای کلامی عمل نماید. این بدان معناست که کلمه ای که قادر است به صورت تصویر دراید می تواند هم در موقعیت کلامی قرار گیرد و هم در

موقعیت بصری. این بازنمایی دوگانه (کلامی و بصری) کلمات عینی، سبب می شود که یادآوری این گونه کلمات، از یادآوری کلمات انتزاعی بهتر و راحت تر انجام پذیرد؛ زیرا مواد انتزاعی تنها به صورت کلامی بازنمایی می شوند و اطلاعاتی که به دو صورت بازنمایی می شوند تحتمال بیشتری دارند که یادآوری شوند تا اطلاعاتی که فقط به یک صورت بازنمایی شده اند. شما احتمالاً کلمات را «به همراه تصاویر» بهتر از «کلمات به تنهایی» به خاطر می سپارد؛ درست به همان دلیل که اگر دو یادداشت برای خودتان بگذارید بهتر از آن خواهد بود که فقط یک یادداشت داشته باشید.

فصل 7
چرا فراموش می کنیم؟
فراموش یان قدرها هم که فکر می کنیم بد نیست؛ اگر فراموش نکنیم، ذهنملان به وسیاه مقدار زیادی از چیزهای بی ارزش و بی اهمیت مغشوش خواهد شد و عملاً نخواهیم توانست مواد مفید و مربوط به انچه را که مد نظر داریم انتخاب کرده به دست آوریم.
بنابراین، پر و مغشوش کردن ذهن از چیزهای غیرمفید و زاید خوشایند نیست. فراموش کردن چیزهای بی ارزش می تواند در یادآوری مطالب با ارزش به ما کمک کند. البته عادت خوب آن است که چیزهای بی ارزش را فراموش کنیم و نه مطلب ارزشمند را! پژوهشهایی که در خصوص

«فراموش عمدی» صورت گرفته دلالت بر آن دارد که مردم می توانند آنچه را که بخواهند فراموش کنند اما متاسفانه، اغلب آنچه را هم نمی خواهیم فراموش کنیم، فراموش می کنیم.
شاید لازم باید بگوییم فراموشی از به یادسپاری آسانتر است. اما چرا؟


یکی از راههای پاسخگویی به این سوال این است که نگاهی مجدد به سه الف حافظه داشته باشیم. برای فراموش کردن چیزی کافی است که در یکی از سه مراحل اکتساب، اندوزش یا استخراج ناتوان باشیم. اما در یادآوردن مطالب باید در هر سه مرحله موق باشیم. این بدان معناست که یک شانس برای یادسپاری و سه شانس برای فراموشی داریم.
تبیین گوناگونی جهت علت فراموشی مطرح گردیده است ما در اینجا به ذکر چهار تا از آنها می پردازیم:


1-زوال نافعال: بر سااس این تبیین، خاطره ها سب ایجاد نوعی رد پا و اثر فیزیکی در مغز شده و این رد و اثر به مرور زمان کمرنگ تر و به تدریج زایل می شود؛ درست مانند راههایی که در چمنزار قابل رویت هستند و اگر از آنها استفاده نشود، علف و گیاهان مختلف در آن روییده از نظرها پنهان می شوند. اساس فراموشی، عده به کارگیری است. این تبیین یکی از قدیمی ترین تبیین ها در خصصو فراموشی است.


2-سرکوبی: این تبیین بر اساس نظریه زیگموند فروید در خصوص ضمیر ناخودآگاه به طور غیرعادی به دست فراموشی سپرده می شوند. این خاطره ها به این جهت که فرد نمی تواند با آنها زندگی کند، به ناخودآگاه فرستاده می شود. اگر چه برخی از جزئیات نظریه فروید کاملاً قابل قبول نیستند، عده ای از روان شناسان معتقدند که به هر حال فراموشی هیجانی می تواند رخ دهد.


3-تحریف نظامدار: خاطره ها می توانتد تحت تاثیر ارزشها و علایق ما قرار گیرند. بنابراین، ما چیزهایی را به خاطر می آوریم که می خواهیم. بر اساس این تبیین، ما خاطره های خود را مطابق با آنچه که می خواهیم و یا آن گونه که احساس می کنیم باید باشند شکل داده تثبیت می کنیم.
برای اینکه چنین تحریفاتی برایتان اثبات شود، کلمات زیر را با صدای بلند بخوانید: رختخواب، استراحت، برخاستن، خستگی، رویا، بیداری، شب، خوردن، آرامش، عمیق، چرا، خور و پف
حال از فرد بخواهید که کلمات خوانده شده را برایتان بازگو کند. معمولاً بیش از نیمی از افراد، کلمه «خواب» را هم جزو کلمات ادا می کنند. چرا؟ چون بیشتر کلمات با خواب مرتبط هستند و بنابراین به نظر می رسد که کلمه خواب هم باید جزو این فهرست باشد.


تداخل: فراموشی همیشه با کذشت زمان همراه نیست (آن گونه که در تبیین زوال نافعال مطرح می شود). بسیاری از فراموشی ها ممکن ات به تداخل یادگیری هنا مربوط باشد. تداخل بر گنجایش محدود حافظه دلالت ندارد؛ بلکه هرگاه اطلاعات جدیدی به مغز وارد شوند، اطلاعات قدیمی را به بیرون می رانند. این نکته بیش از آنکه به مقدار یادگیری بستگی داشته باشد به آنچه یاد گرفته شده و سبب تداخل می گردد ئابسته است. اطلاعاتی را که قبلاً آموخته اید می تواند با

مطالبی که حدیداً یاد گرفته اید، تداخل نماید. روان شناسان این نوع تداخل را «بازداری پی گستر» می خوانند. پیش گستر از آن جهت خوانده می شود که تداخل به سوی جلو حرکت می کند و مطالب آموخته شده، سبل تاثیر در مطالب یادگرفته شده جدید می شود و از آن جهت، بازداری خوانده می شود که درروی حافظه تاثیر گذارده سبب بازداری از آن به خاطر سپاری مطلبی جدید می گردد.


عکس این نیز ممکن است: اطلاعاتی را که جدیداً آموخته اید ممکن است با مطالبی که قبلاً آموخته بودید، تداخل نمایند. این بازداری، «بازداری پس گستر» نامیده می شود. فرض کنید که در هفته گذشته با تعداید از افراد جلسه ای آشنا شده اید و با تعدادی دیگر هم در جلسه دیشب آشنا شده باشید. چنانچه بخواهید نام افرادی را که دیشب با آنها آشنا شده اید به خاطر آورید، ولی به جای آن نام افرادی را که در جلسه هفته قبل با آنها آشنا شده یاد به خاطر آورید، این را بازداری پیش گستر می نامند. اما چنانچه نام افراد جلسه دیشب را به جای نام افراد جلسه قبل به خاطر آورید، بازداری پس گستر رخ داده است.

 

فصل 8
قوانین فراگییر ثرندایک
«ادوارد ئی. ثرندایک»، خدمت روانشناسی خود را زمانی آغاز کرد که گربه ها و جوجه ها را وادار می کرد وقت غذا خوردن خود را به خاطر بسپارند. وی بعدها مشاهدات و آزمایشات خود را به دانشجویان ارائه داد و قوانین ویژه ای برای فراگیری تنظیم کرد که از میان آنها قوانین «آمادگی»، «تکرار» («تمرین») و «اثر» را می توان نام برد.


قانون آمادگی
صرفاً اهمیت و انگیزه را بیان می کند و آمادگی یعنی تدارک عمل.ک در آزمایش های «ثرندایک» چون تنها موضوع مورد نظر، گرسنگی حیوانات آزمایشگاهی او بود، بنابراین قویاً ایجاب می کرد که گربه ای که می خواست از لانه ی خود برای خوردن غذا خارج شود، بیاموزد که چگونه در لانه اش را باز کند.


قانون تکرار بر اساس این واقعیت قرار دارد که هنگامی که گرله دست به عملی زند که در لانه اش باز شد، ابتدا بین عمل انجام شده و پی آمد کار رابطه ای برقرار نکرد. اما پس از چندین بار تکرار، اینرابطه را برقرار کرده و آموخت که چگونه بی دررنگ کار درست را انجام دهد. در مورد «فراگیری انسان» این اصل را بدینگونه بیان کرده اند: «کار نیکو کردن از پر کردن است.» والدین و آموزگاران بر اثر تجربه دریافته اند که تکرار یک عمل فقط در صورتی نتیجه بخش است که با آمادگی توام باشد.

قوانین تکرار یا آمادگی در مورد تمام آموختنی ها عملی نیستند. این یک حقیقت قابل توجه است که مسایلی که با اعتقادات شخص مغایرند یا مسایلی که بینش تازه ای برای شخص فراهم می کنند، ممکن است یک بار و برای همیشه فرا گرفته شوند. وقتی کودکی می آموزد که زمین گرد است تعجب کرده و تحت تاثیر واقع می شود و دیگر لازم نیست که بارها باو گفت زمین گرد است، همان طوری که موضوع در مورد 42=7*6 صادق است.

قانون اثر
قانون اثر را هم «زندرایک» از تحقیقات خود روی حیوانات به دست آورد. این حویانات می آموختند، زیرا بر اثر آموختن پاداش می گرفتند (یعنی به آنها غذا می دادند)د. قانون اثر، بی تردید در مورد بسیاری از آموختنی های بشری صادق است. قردی ممکن است چیزی را فقط چون به او احساس رضایت می دهد بیاموزد. ولی مردم بیشتر به خاطر پاداش گرفتن چیز می آموزند. کودکان و دانش

آموزان، اغلب برای گرفتن نمره های خوب و جلب رضایت والدین و آموزگاران خود درس می خواندند. دبرستانی ها برای رفتن به دانشگاه و دانشجویان برای فارغ التحصیل شدن، و هر دو به خاطر کسل شهرت و اعتبار و قدرت بیشتر برای امرار معاش درس می خوانند. بازرگانان و صاحبان حرف نیز برای شغل بیشتر، حقوق بالاتر و شهرت و اعتبار بیشتر، مطالعه می کنند.


بعدها «ثرندایک» «قانون تعلق» را بدین ترتیب عنوان کرد که: روابط معقول و با معنی، بهتر و ساده تر از روابط بیهوده و بی معنی در خاطر می مانند. «جی. پی. گیلفورد» نتیجه ی تحقیقات خود را روی یک گروه چنین گزارش کرد: این دو گروه 15 سیلاب نامربوط، 15 کلمه ی بی ربط و 15 واژه با معنی را از بر کرد و برای این کار 5/3 بار برای آموختن لغات با معنی، 1/8 بار برای کلمات بی ربط و 4/20 بار برای سیلاب های نامربوط وقت صرف کرد.


«فراموش کردن» یا فراگرفتن ناقص
گاهی تصور می کنیم چیزی را فراموش کرده ایم، در حالی که واقعیت آن است که یا آن را اصلا نیاموخته و یا به خوبی نیاموخته ایم. اگر قرار است چیزی در حافظه ضبط و سپس به یاد آورده شود، دست کم باید آن را یک بار به درستی، آشکارا و به صورتی موکد به ذهن بسپاریم. فرا گرفتن ناقص معمولاً در اثر عدم دقت – ناشی از عدم علاقه یا تداخل سایر مسایل – پیش می آید.
به این ترتیب، اگر بگویید «اسم آن شخص یا چیز دیگری را فراموش کرده ام»، امکان دارد از ابتدا توجهی به فرا گرفتن آن نکرده باشید.


فراموش کردن به یادماندنی ها، نه نگه داری شده ها
در زمینه نگه داری در حافظه، پاره ای از روانشناسان بر این باورند که اگر به مغز آسیبی نرسیده و نقصان قوه ی رشد وجود نداشته باشد، هرگز چیزی فراموش نمی شود. یعنی هرگاه حافظه روی سلسله اعصاب اثر گذاشت، این اثر دایمی است. این باور با اعتقاد عمومی که می گویند فراموش کردن ناشی از محو شدن است، مغایرت دارد. چنان است که بگوییم اگر خاطرات با مرکب نشوته می شدند، به تدریج کم رنگ می شوند تا آن که به کلی ناخوانا می گردند، یا اگر خاطرات را به صورت ردپایی در یک چمن زار درنظر بگیریم, باید اینم راه را مورد استفاده قرار گیرد و الا کم کم بر اثر روییدن چمن ناپدید خواهد شد.


این مطلب که «هر چیز که تجربه شود هرگز به فراموشی کامل سپرده نمی شود» را نمی توان اثبات کرد، ولی شواهد و مدارکی در دست است که نشان می دهند این موضوع حقیقت دارد.
روان درمانی امروزی سعی دارد که از راه های گوناگون خاطرات «فراموش شده» به ویژه خاطرات مربوط به دوران اولیه ی کودکی، هنگامی که بافت های مغزی شکل می گیرند، را بازگردانند. در باره ی روش روانکاوی، چیزی مرموز و نهانی وجود ندارد. روانکاو، بیمار خود را ارغیب می کند تا هرچه بیشتر دوران کودکی خویش بازگشت، هر خاطره ای را در رابطه با خاطره ی دیگر به یاد می آورد. در ابتدا، بیمار بسیاری از تجربیات و تفکرات خودآگاهانه پنهان می کند، زیرا آنها را شرم آور می پندارند. ولی اگر روانکاو بتواند بیمار را متقاعد کند که نسبت به او شکیبا و همدرد است و با وی تفاهم دارد، بیمار هرچه بیشتر مطالب «سری» خود را اشکار کرده و عاقبت بسیاری از چیزهایی را

که موجب سرافنکندگی و هراس او بوده و آنها را عمداً به سدت فراموشی سپرده است، به خاطر می آورد. بحث مشروح فراموشی تدافعی را بعداً خواهیم آورد.
فراموشی در اثر آسیب مغزی و عوامل دیگر روانشناسی
از زمان های بسیار قدیم، بشر حتماً متوجه شده سات که افرادی که دچار آسیب مغزی شده اند کم و بیش مقداری از حافظه ی خود را از دست داده اند. مصری ها که مبادرت به جراحی مغز یم کرده اند حتماً در مورد طرز کار آن مطالبی می دانسته اند که متاسفانه از آنچه که از این راه آموخته بودند (پیش از عصر عبوم مدرن) اطلاعاتی در دست نیست.


یکی از اثار مفید جنگ فرصتی بود که برای پزشکان فراهم گردید تا به مطالعه ی نتایج آسیب دیدگی های مغزی بپردازند.جراحی هایی که اخیراً روی مغز انسان و جراحی های تجربی که روی مغز حیوانات انجام شده، به آگاهی ما در مورد رابطه ی بین اسیب مغزی و حافظه کمک فراواین کرده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید