بخشی از مقاله

حاضر بررسی شیوع همسر آزاری در بین زنان متاهل حدود سنی 35-30 ساله

چکیده :
هدف از تحقیق حاضر بررسی شیوع همسر آزاری در بین زنان متاهل حدود سنی 35-30 ساله شهرستان ابهر است که فرضیه های عنوان شده عبارت است بین پایگاه اقتصادی خانواده و همسر آزاری شوهر رابطه وجود دارد2) بین نبود فرزند و همسر آزاری رابطه وجود دارد . 3) بین ویژگیهای شخصیتی شوهر و همسر آزاری رابطه وجود دارد که جامعه آماری عنوان شده در این

تحقیق عبارت است زنان متاهل حدود سنی 35-30 ساله که در یک ماه گذشته در حدود 450 نفر به مراکز مشاوره و شورای حل اختلاف مراجعه کرده که 45 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده و آزمون مربوط به همسر آزاری و علل شیوع آن دارای 30 سوال دورسه مبحث مربوط به مسائل

اقتصادی به مسائل فرزند و تربیت آنها و مسائل شخصیتی است که دارای دو گزینه بله و خیر است و جواب به سوالات بله به عنوان نمره خام به حساب آمده که جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری استفاده گردیده و نتایج بدست آمده حاکی از آن است که فرضیه ها تایید شده بین منابع اقتصادی و نبود فرزند و ویژگیهای شخصیتی و شیوع همسر آزاری رابطه وجود دارد و سطح معنی داری آن برابر است .

 


فصل اول
کلیات تحقیق

مقدمه
وقتی روابط اشخاصی که دارای گذشته و آینده مشترک اند مورد مشاهده قرار می گیرد ، آشکار می شود که آنها در رفتار خود نسبت بهم از شیوه های سازمان یافته ای تبعیت می کنند اگر چیزی را بتوان به انسان و سایر حیوانات تعمیم داد ، این است که تمام« مخلوقات مستعد یادگیری » مجبور به سازمان دهی اند .
سازمان یافته بودن یعنی تبعیت از شیوه های الگو یافته و تکراری رفتار و قرار گرفتن در یک سلسله مراتب . موجوداتی که خود را سازمان می دهند در واقع پایگاه یا قدرت ، یا مراتبی تشکیل می دهند که در آن هر موجودی در سلسه مراتب جایی دارد ، بطوری که یکی فوق او و دیگری بدون او قرار میگیرد . گر چه گروهها بعلت نقش های گوناگون ، بیش از یک سلسه مراتب دارند ، مع هذا وجود مطلق سلسه مراتب اجتناب ناپذیر است ، زیرا سازمان ماهیتاً سلسه مراتبی است . ما ممکن است آرزوی جامعه ای داشته باشیم که در آن تمام مخلوقات ، پایگاه و تقدم و نابرابری وجود دارد . در بسیاری از جواع حتی طرز صحبت با مافوق و مادون یکسان نیست، شخصیت یک فرد از محیط روزمره خانوادگی و دل مشغولیهای برون سازمانی وی جداشدنی نیست . در هر نوع بررسی درباره تنیدگی فردی ، نمی توان مسایل خانوادگی ، مشکلات مالی ، تعارض بین باورهای شخصی و شیوه سازمان موسسه، تعارض بین خواسته های موسسه و خواسته های خانواده را نادیده گرفت . در حال حاضر ، هنوز هیچ تحقیق جامعی با در نظر گرفتن مجموعه تنشهایی که رویاروی فرد قرار دارند ، انجام نشده است . پژوهشهایی که از دهه 1970 در کشورهای انگلیس زبان انجام گرفت به وجود رفتار مشابهی در اکثر همسران کارمندان طبقه متوسط اشاره می کرد و به باور این زمان در لزوم ایفای نقش « حامی » شوهر انشان تاکید می نمود . بررسیهای دیگری که درباره

همسران مدیران موسسات انجام شده اند ، بر وجود یک « قرار داد پنهانی » بین زن و مرد ، که هرگز آشکارا بیان نمی شود تاکید کرده اند ؛ قرار ددادی که بر اساس آن ، زن پذیرفته است تا نقش « سنگ بنای خانوادگی » را به گونه ای ایفا کند که فرد بتواند آزادانه با همه الزامهای حرفه ای و سازمانی خود مقابله نماید . بدین ترتیب ، موسسات از چنین تقسیم وظایفی که زنان می پذیرند یا تحمل می کنند ، سود می جوید .

بيان مساله
نه تنها فرد نسبت به استرس به صورت واحدي وحدت يافته عمل مي كند بلكه واكنش وي ب

ه نحوي است كه حداقل انرژي و ذخيره خود را به كار مي اندازد . ميلر در 1965 اظهار مي دارد كه موجودات زنده خواه از لحاظ تكامل در رده بالا باشند خواه پايين تمايل دارند كه ابتدا دفاعهايي را به كار گيرند كه براي آن كمترين بها را بپردازند اگر موثر واقع نشد منابع اضافي و گرانبهاتر وارد عمل مي شوند . در سطح فيزيولوژي اگر بتدريج اسيد به بدن يك سگ تزريق شود ابتدا تنفس به عنوان اولين مكانيزم دفاعي تشديد مي گردد . اگر اين تشديد تنفس موثرواقع نشد مكانيزمهاي حفاظتي موثرتري مانند تغييرات زيستي – شيميايي خون وارد عمل مي گردد در سطح اجتماعي يك كشور در جنگ با كشور ديگر ابتدا نيروي كمي اعزام مي دارد اگر موثر نبود بر نيروي خود مي افزايد تا جايي كه براي دفع دشمن ممكن است به بسيج عمومي مبادرت ورزد . البته در زندگي زناشويي هر زمان كه مقدار زيادي انرژي غريزي در شخص متراكم شود و از انتشار آن جلوگيري به عمل آيد تمدن به درد سر مي افتد و شرايط بسيار انفجار آميزي ايجاد مي شود اين بدان معناست كه زوجين زير ظاهر خود در حال غليان هستند .


اهداف تحقیق
هدف از تحقیق حاضر بررسی شیوع گستره همسر آزاری است و اینکه چه مواردی باعث شیوع همسر آزاری در زندگی زناشویی می شود و چه مواردی باعث می شود که تحمل زندگی زناشویی کم و کمتر می شود به طوری که باعث آزار و اذیت در بین زوجین و گاهی این اذیت ها به قدری بد و وخیم است که صدمات جدی را به اطرافین می رساند که هدف از تحقیق حاضر این است که این موارد شناخته و باعث کاهش آنها شویم .

اهمیت و ضرورت تحقیق


درجه رشد عاطفی و فکری فقط بستگی به سن ندارد چون افرادی پیدا می شوند که در سنین 25 سالگی از نظر رشد عاطفی ، فکری ، اجتماعی کاملاً رسیده و بالغ هستند و برعکس اشخاصی وجود دارند که در سنسن خیلی بالاتر هنوز به رشد عاطفی اجتماعی نرسیده اند . از آنجایی که رشد عاطفی فکری با رشد هوشی رابطه مستقیم دارد و لذا اختلاف زیاد بین هوش و معلومات زن و مرد ممکن است سبب بروز اختلافات زناشویی بشود . تحقیقات نشان می دهد که مردان بیشتر مایلند یا زنانی که کم هوشتر از خودشان و همچنین از نظر تحصیل مدارک کمتری دارند ازدواج کنند . اغلب زنانی که خیلی باهوش و تحصیلات بالاتری دارند مجرد می مانند .

فرضیه های تحقیق
1- بین پایگاه اقتصادی خانواده و همسر آزاری شوهر رابطه وجود دارد .
2- بین نبود فرزند و همسر آزاری رابطه وجود دارد .
3- بین ویژگیهای شخصیتی شوهر و همسر آزاری رابطه وجود دارد .

متغیرهای تحقیق
پایگاه اقتصادی
ویژگی شخصیتی همسر متغیر مستقل
نبود فرزند
همسر آزاری متغیر وابسته

 


تعاريف عملياتي واژه ها و مفاهيم كليدي
كمبود منابع اقتصادي عبارتند از كم بودن دستمزد و يا عدم كار در زندگي زناشويي در بين مردان و عدم برآورده ساختن احتياجات اعضاي خانواده كه همه مي تواند جزء كمبود منابع اقتصادي باشد و بالاخره عبارتند از نمره اي كه آزمودني از آزمون مربوط به شيوع همسر آزاري بدست آورده

است و عدم تفاهم زوجين عبارتند از عدم تفاهم در بين عملكردها و سازگاري و هماهنگ شدن زوجين در بسياري از امور منزل و بيرون و اينكه هر كدام ساز مربوط به خود را مي نوازد و حرف يكي از گلوي آن يكي پايين نمي رود و بالاخره عبارتند از نمره اي است كه آزمودني از آزمون شيوع همسر آزاري بدست آورده اند همسر آزاري عبارتند از آزار و اذيت زوجين به صورت خشونتهاي جسمي ، و روحي كه گاه اين خشونتهاي جسمي ضرب و شتم خود را نشان داده است و اين موارد باعث روانه كردن زوجين به مراكز درماني است و گاهي هم اين اذيت ها به صورت روحي و رواني است كه خود را به صورت مشكلات جسماني نشان داده است .

فصل دوم
پیشینه و ادبیات تحقیق

سبکهای زندگی : سوال چند انتخابی
زن و شوهر ها داستانها دارند . برخی تا آخر عمر با هم زندگی می کنند ، برخی چند ماه یا چند سال بیشتر با هم نمی مانند و کارشان به طلاق می کشد . گروهی طلاق نمی گیرند اما جدا از هم زندگی می کنند . گروهی صاحب بچه نمی شوند و در به در دنبال بچه می گردن. تعدادی بیوه می شوند و تا آخر عمربه ازدواج مجدد تن نمی دهند . . البته کسانی هم هستند که اصلاً ازدواج نمی کنند . خلاصه این که سبکهای زندگی بسیار متفاوت دیده می شود . فصل حاضر به ما امکان می دهد که با انواع مختلف سبکهای زندگی آشنا شویم و به سوالات زیر پاسخ دهیم .


• چرا و چگونه انسانها تصمیم می گیرند ازدواج کننند یا مجرد بمانند ؟
• مراحل زندگی خانواده هسته ای کدامهاست ؟
• پیامدهای ازدواج ناموفق یا متلاشی شدن خانواده کدامهاست ؟
• خانواده ها ، در خارج از چارچوب خانواده هسته ای چگونه زندگی می کنند ؟ (منصور -1380)

دو نفری زندگی کردن یا تنها زندگی کردن ؟


در طول چهل سال گذشته ، در کشورهای اروپایی و مخصوصاً آمریکای شمالی ، پدیده جدیدی حکمرفا شده است : انواع مختلف شیوه های زندگی وجود دارد . هر کس ، برای ارضای نیازهای زیستی ، اجتماعی و عاطفی خود ، چارچوبی خاص انتخاب می کند . این شیوه های مختلف ، مفهوم خانواده را به عنوان یک نهاد عاطفی خود زیر سوال برده است . زیر سوال بردن ازرشهای سنتی به تدریج سبکهای مختلف زندگی را به همراه می آورد ، بطوری که بعد از این راههای مختلف بر روی افراد ، چه از نظر شغلی و چه از نظر تشکیل خانواده ، باز می شود . سابق بر این ، اگر شخصی تصمیم می گرفت تنها بماند یا بچه دار نشود ، غیر عادی به حساب می آمد ، اما امروزه این طور نیست . هر کس می تواند شیوه زندگی خود را انتخاب کند. هنجارهای اجتماعی مثل سابق نمی توانند بر او فشار بیاورند .
برای درک بهتر فرآیندی که احتمالا انتخاب سبک زندگی را تعیین می کند ، میتوانیم به نظریه رشد روانی – اجتماعی اریکسون مراجعه کنیم . به عقیده او ، در آغاز بزرگسالی ، رشد روانی – اجتماعی در جهت حل بحران یا انزوا هدایت می شود . در این مرحله ، فرد توانایی ایجاد روابط صمیمی و پایدار را که بر وابستگی آزاد ، تعهد عمیق ، اعتماد ، محبت و حمایت استوار است ، به دست می آورد . رابطه صمیمیت مستلزم همدلی و استعداد تعامل اجتماعی است . به عقیده اریکسون ، برخی بزرگسالان در اوایل بزرگسالی توانایی وارد شدن به رابطه صمیمی را ندارند و در نتیجه در خود فرو می روند و منزوی می شوند .
بعدها ، وقتی بزرگسال به سن پختگی می رسد با بحران تازه ای روبرو می شود که قطب مثبت آن باروری است . به عقیده اریکسون ، در این مرحله شخص به تدریج حوزه تعهدات شخصی را گسترش می دهد ، از مسئولیتهای خود در مقابل خانواده کاملاً آگاهی می یابد ، به نسل بعدی و تربیت آن می اندیشد و در نتیجه شناختهای خود را جهت می دهد . این مرحله می تواند در تعهد نسبت به دیگران ، به منظور انتقال قسمتی شناختهای خود به آنها و راهنمایی آنها تحقق یابد . با این همه برخی بزرگسالان به سختی با این نقش همانند سازی می کنند و به خود محدود می شوند : چیزی که اریکسون آن را رکود می نامد . (منصور-1380)

زندگی مشترک : جنبه ها ی مثبت و منفی
اکثر بزرگسالان آرزو دارند ازدواج کنند و خانواده تشکیل دهند . روشن است که زندگی مشترک معایب و محاسنی دارد ، اما وقتی دو نفر تصمیم می گیرند با هم زندگی دایم داشته باشند ، آن را با تمام معایب و محاسنی که دارد می پذیرند . ( موسوی -1377)

جنبه های مثبت زندگی مشترک : صمیمیت و مشارکت
اگر درست باشد که زن و شوهرها لحظه های خوب و بد دارند ، این هم درست است که به مرور زمان بین آنها دو رابطه عاطفی و وابستگی متقابل برقرار می شود . بدیهی است که کیفیت ازدواج به اندازه تعداد ازدواجها تغییر می کند . برخی ازداجها موفقتر از برخی دیگر می شود . ژانت و لوثر (Jeanette & Lauer) ، دو جامعه شناس ، در جریان یک تحقق زمینه یابی ، برخی عوامل ازدواجهای موفق را استخراج کردهاند: اولین عامل ، نگرش مثبت نسبت به یکدیگر است . عامل بعدی ، احساس تعهد در مقابل ازدواج و مقدس شمردن آن است .

 

 


رابطه زن و شوهر ، مخصوصاً رابطه ای صمیمی است . صمیمیت ، همانطور که قبلاً دیدیم ، مستلزم دلبستگی ، حمایت ، محبت و مشارکت است . ویژگی رابطه صمیمی عبارت از تقابلی است که از پختگی نشات می گیرد و خوشحالی و رفاقت از امتیازهای آن است .
تعداد زیادی از زن و شوهرهای مسن معتقدند که زندگی زناشویی در طول سالهای آخر بیش از هر زمان دیگر ( البته به استثنای سالهای اول ) رضایت بخش است . به نظر می رسد که در سن پختگی ، زن و شوهر بهتر می توانند یکدیگر را دوست بدارند . به نظر می رسد که در سن پختگی ، زن و شوهر بهتر می توانند یکدیگر را دوست بدارند ، به یکدیگر احترام بگذارند و بهتر از همیشه از علایق همدیگر را در نظر بگیرند .
به نظر می رسد که بهبود روابط زن و شوهر در سنین بالا به عوامل زیادی وابسته است . از یک طرف فرزندان معمولاً خانه را ترک می کنند . ترک خانه پدری به وسیله فرزندان سنگینی کار و تنش والدین را کاهش می دهد . در واقع حضور بچه ها موجب می شود که ارتباط زن و شوهر و زمانی را که آن دو به فعالیتهای مورد علاقه یکدیگر اختصاص می دهند کم شود . کودکان معمولاً ریشه اصلی تعارضهای خانوادگی هستند و تعارضهای موجود را تشدید می کنند . از طرف دیگر در این مرحله از روابط ، زن و شوهر توانسته اند به مرور زمان تعداد زیادی از مسائل خود را حل کنند و موضوعهای تنش زا را از بین ببرند . کسانی که به سن پختگی رسیده اند ، در نقشهای مختلفی که اتخاذ کرده اند معمولاً تمایل دارند دو جنسیتی روان باشند تا بزرگسالان جوان .
در واقع حضور بچه ها موجب می شود که ارتباط زن و شوهر و زمانی را که آن دو به فعالیتهای مورد علاقه یکدیگر اختصاص می دهندکم شود . کودکان معمولاض ریشنه اصلی تعارضهای خانوادگی هستند و تعارضهای موجود را تشدید می کنند . از طرف دیگر ، در این مرحله از روابط ، زن و شوهر توانسته اند به مرور زمان ، تعداد زیادی از مسائل خود را حل کنند و موضوعهای تنش زا را از بین ببرند .بنابراین ، کسانی که به سن پختگی رسیده اند ، در نقشهای مختلفی که اتخاذ می کنند ، معمولاً تمایل دارند دو جنسیتی روان باشند تا بزرگسالان جوان.
مطالعات انجام شده ، واقعیتی جالب را نشان می دهد : متاهلها از نظر سلامتی ، بهتر از مجردها هستند و میزان مرگ و میر آنها ( با در نظر گرفتن سن، سلامتی پیشین ، مصرف سیگاز ، ورزش و چاقی ) کمتر از میزان مرگ و میر مجردها یا کسانی است که جدا از یکدیگر زندگی می کنند ، تحقیقات نشان می دهد که از نظر امتیازهای روانی و جسمی ، سهم مردان خیلی بیش از سهم زنان است .
در مجموع کسی که با همسر خود زندگی می کند نسبت به کسی که تنه

ا به سر می برد ، اختلالهای روانی و جسنمی کمتری نشان می دهد ، زیرا حضور دایمی کسی که به او نزدیک است ، او را دوست دارد ، از نظر عاطفی او را تامین می کند و در دوره های دشوار زندگی از او پشتیبانی می کنند ، نسبت به زنان و مردانی که تنها به سر می برند ، معمولاً بیشتر خوشحالند و کمتر استرس دارند . بی دلیل نیست که گفته اند : « زن بلاست ، هیچ خانه ای بی بلا نباشد . »
گروهی که از سلامت روانی بهتری برخوردار است و اعلام می کند که خوشحالی بیشتری دارد . گروه مردان متاهل است . گروهی که کمتر احساس سلامتی می کند و کمتر خوشحال است . گروه مردان تنهاست . گروه زنان شوهر دار و گروه زنان تنها در میان دو گروه قرار دارند . ( موسوي – 1377 )

جنبه های منفی زندگی مشترک : اختلاف به خاطر هیچو پوچ :
هرزندگی مشترک سازگاریهایی ایجاب می کند که گاهی آسان ، گاهی مشکل ، زمانی رضایت بخش و زمانی ناراحت کننده است . پس از ازدواج ، رضایت از زندگی مشترک و سازگاری با آن ، طبق تحقیقات، خیلی زود رو به کاهش می گذارد . سرعت و شدت این کاهش در مطالعات مختلف فرق می کند و برخی پژوهشگران به افت مداوم اشاره می کند 11 در مجموع ، می توان گفت که موقعیت زن و شوهرها به صورت است : کاهش رضایت در اولین سالهای زندگی ، تثبیت آن در دوره میانسالی و افزایش آن در آخرین سالهای زندگی مشترک .
دامنه سرزنشها و نارضایتیها بسیار گسترده است : مسائل جنسی ، پول ، خانواده ، کاهش آزاری عمل ، افزایش مسئولیتها، دشواری تقسیم کارهای خانه و مراقبت از بچه ها ، تفاوت در سلیقه های شخصی ، اختلاف در ارجحیتها ، دشواری در هماهنگ کردن نیازها و عادت زندگی در طرفین در مورد فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی ، موسیقی ؛ فضای لازم ، اهمیت کار و موارد مختلف دیگر . معمولاً شکوه های زن و شوهرها بر سر مسائل جزیی است : چرا موهای ریشت در دستشویی مانده است ؟ چرا سر خمیر دندان را نگذاشته ای ؟ چرا شیر آب را محکم نمی بندی ؟ چرا با دهان پر از غذا حرف می زنی ؟ چرا لقمه ها را درشت بر می داری ؟ چرا جواب سلام را نمی دهی ؟
به مرور زمان ،سطح تحمل تغییر می کند؟ حرکات بسیار ظزیف و قشنگ روزهای اول آشنایی ، بیش از پیش غیر قابل تحمل می شود . بگو بخندهای روزهای اول که نشانه زنده دلی و شاداب

ی بود ، حالا به صورت یک رفتار معین داده می شود گاهی با جذابیت و گاهی با بیزاری همراه است . نویسنده فرانسوی ژول رنار خیلی خوب در روزنامه خود نوشته است : « زمانی هم که این خال را زگیل خواهیم دیدJules Renard باز هم ترا دوست خواهم داشت .( بهرامي – 1381 )
به علاوه زن و شوهر گاهی رفتارهای مساله ساز پیش می گیرند ، بدین صورت که برخی مسائل شناخته شده و بدون راه حل را دایماً تکرار می کنند . مثلاً این که مادر تو سر سفره عقد فلان حرف را زد یا در فلان جشن فلان کار را برای من انجام ندادی و..... محدود کردن روابط به مسائ روزانه و بریدن از گذشته کار آسانی نیست . با این همه برای حفظ روابط عاطفی باید از اصول ارتباطی مثبت کمک گرفت . مطلبی که در فصل هشتم دیدیم . ( بهرامی-1381 )
تنها زندگی کردن : واقعیتهای مختلف
زندگی مشترک نداشتن ، علتهای مختلف دارد ، از جمله مرگ همسر ، بیماری ، جداشده ، مخالفت خانواده ، نداشتن توان مالی ، علایق شخصی و بنابراین .... وقتی ، مردم زندگی مشترک ندارند الزاماً به این معنا نیست که از اول که از اول مجرد مانده اند و نخواسته اند خانواده تشکیل دهند ، بلکه احتمال دارد که به طرق دیگری در جهت زندگی مجردی سوق داده شده اند . سابق بر این ، تعداد افرادی که از اول نتن به ازدواج نمی دادند بسیار کم بود اما امروزه بر تعداد آنها افزوده شده است . در عوض ازدواج بعد از طلاق یا مرگ همسر ( مخصوصاً دزر مورد زنها ) در برخی جوامع چنان پسندیده به حساب نمی آمد . اما امروزه نگرشها فرق کرده است . هر چه خانواده از نظر سطح فرهنگ بالاتر می روند و تعدادزنها بیشتر از تعداد مردها ست ، زیرا زنها خیلی راحت می توانند از از انجام دادن کارهای خانه برایند و با تنهایی انس بگیرند و پدیده طلاق نیز بر تعداد زنانی که باید تنها زندگی می کنند می افزاید ، زیرا ، در خیلی از جوامع ، تمایل به ازدواج با زن مطلقه نسبتا ً کم است . از طرف دیگر ، زنهای مطلقه اغلب با فرزندان خود زندگی می کنند و این امر شانس ازدواج مجدد آنها را کمتر می کند . بیوه شدن نیز زنها را زودتر از مردها دوست دارند با زنهای جوانتر از خود ازداج کنند . ( گنجي – 1381 )

جنبه های مثبت زندگی مجردی : آزادی و استقلال
زندگی مجردی ، موقعیتی برگشت پذیر است و یکی از امتیازش همین است ! می توان مجرد زندگی کرد ، بعد تصمیم به ازدواج گرفت ، جدا شد ، تنها زندگی کرد ، دوباره ازدواج کرد ، پس از مرگ دوباره تنها زندگی کرد........
بطور کلی ، کسانی که تنها زندگی می کنند ، نسبت به کسانی که زندگی مشترک دارند، آزادی و استقلال عمل بیشتری دارند . تنها زندگی کردن به معنای منزوی شدن نیست و مجردها اجناس

بنجل نیستند . در شهرهای بزرگ صنعتی ، خدماتی که به مجردها داده می شود و روز به روز در حال افزایش است : وجود خانه های کوچک ، رستورانها ، کافه ها ، دور هم جمع شدنها ، مسافرتها و غیره . مثلاً می توان به اکثر رستورانها تنها رفت و غذا خورد ، اما برای پذیرایی از خانواده ها ، رستورانها باید ( البته در برخی فرهنگها ) جایگاه جداگانه ای داشته باشند . می توان مجرد شد و در انواع فعالیتهای ورزشی و فرهنگی شرکت کرد ، اما متاهل شدن محدودیتهای به همراه دارد . به نظر می رسد که زنان مجرد ، نسبت به زنان متاهل ، دشواریهای هیجانی کمتر

ی احساس می کنند . ( گنجي – 1381 )

جنبه های منفی زندگی مجردی : تنهایی و عدم تداوم
درست است که زندگی مجردی ، آزادی و استقلال عمل به همراه دارد اما این خطر را هم دارد که با احساس تنهایی شدید همراه باشد برای برخی مردم ، عدم تداوم روابط عاشقانه کاری بس دشوار و گاهی غیر قابل تحمل است . برخی نیازهای عاطفی ، جنسی یا روانی ، مثلاً تمایل به داشتن فرزند ، ممکن است برای برخی مردم واقعاً حیاتی باشد . معلوم شده شده است ، گروهی که از سلامتی کامل برخوردار نیستند و گروهی که خود را شاد و سرحال نشان نمی دهند ، مردانی هستند که تنها زندگی می کنند . ( گنجی - 1381 )


پیدا کردن همسر ایده آل : اقدامی مهم
معیارهای انتخاب : تفاوتها یا تشابه ها ؟
پیدا کردن همسر ایده آل همیشه کار آسانی نیست . برخی افراد همسر خود را در محیط کار (17%) برخی میهمانها (19%) و بعضی دیگر به کمک والدین یا دوستان خود (20%) پیدا می کنند .16 در برخی شهرهای بزرگ و پیشرفته جهان ، موسسات همسر یابی نیز دایر شده است . در این موسسات ، از نوشتن نامه گرفته تا با هم غذا خوردن و شرکت در فعالیتهای اجتماعی و ورزشی همه به کار گرفته می شود تا افراد بتوانند همسر ایده آل خود را انتخاب کنند . در جوامعی که مردم از حجب و حیایی برخوردارند و به آسانی نمی توانند با جنس مخالف مستقیماً وارد مذاکره شوند ، احتمالاً وجود این گونه موسسات می تواند مفید واقع شود . چه بسیار ند کسانی که تمایل به ازدواج دارند ، اما کسی ندارند که پا پیش بگذارد یا آستین بالا بزند . این افراد اغلب در رودر بایستی مانده اند . اگر اطلاع داشته باشیم که زنهای چهل ساله کمتر شانس دارند که در موقعیت عشقی قرار گیرند ، مفید بودن این نوع موسسات را بیشتر قبول خواهیم کرد ، برای ای

ن که بفهمیم چرا مردم به یکدیگر کشش پیدا می کنند ، می توانیم برخی عواملی را که ظاهراً احساس مثبت مردم نسبت به دیگران را بیشتر قبول خواه را تحت تاثیر قرار می دهند ، مطالعه کنیم . در میان این عوامل می توان مجاورت فیزیکی ، زیبایی جسمی ، شباهت ، توجه مثبت و اطلاعات را نام برد .


مجاورت فیزیکی ، احتمال تماس را بیشتر ، روابط را مساعد و آشنایی را نزدیکتر می کند . آشنایی نیز ، به نوبه خود کشش به وجود می آورد . زیبایی جسمی نیز به نوبه خود در مرحله اولین روابط ، نقشی مهم ایفا می کند . . با این همه ، زن و مرد یکسان تحت تاثیر زیبایی جسمی قرار نمی گیرند . به نظر می رسد که مردها بیش از زنها تحت تاثیر زیبایی جسمی قرار می گیرند . زنها ، به یکسانی علایق به اندازه زیبایی جسمی یا بیش از آن اهمیت می دهند . .
سومین عامل که به نظر می رسد مردم را به طرف یکدیگر می کشاند شباهت است : یعنی اشتراک عقاید ، ارزشها ، علایق ، سطح انرژی ، سلیقه ها و موارد دیگر .
فقدان شباهت معمولا ًادامه رابطه را مشکل می کند ، اما مردم گاهی به دنبال همسرانی

می گردند که ویژگیها نیروها و ضعفهای آنها ، ویژگیها ، نیروها و ضعفهای اینها را تکمیل کنند یا پاداش دهند .
ضرب المثلهای « کند همجنس با همنجس پرواز ، کبوتر با کبوتر باز با باز » ، دنباله طنز آمیز آن « اردکها با اردکها غاز با غاز » و « قطبهای مخالف آهنربا همدیگر را جذب می کنند » هر یک به سهم خود حقیقت دارد .در برخی موارد ، تشابه ها و در برخی دیگر تفاوتها ست که روابط مثبت از منابع بسیار مهم انسانی به شمار می آید .
چرا توجه مثبت این همه آثار جالب توجه و متقاعد کننده دارد ؟ به عقیده کارال راجرز . روان درمانگر ، که مورد تایید تعداد ز یادی از نظریه پردازان دیگر نیز هست . مردم یاد می گیرند به توجه دیگران نیاز داشته باشند و این ننیاز خیلی زود رشد می یابد .
آخرین عامل اطلاعات است . مردم برای کسانی که درباره خود اطلاعات درست می دهند ، ارزش قایل می شوند .همچنین مردم ، گاهی برای چابلوسها نیز ، که می تواند احساسات منفی آنها نسبت به دیگران را کاهش دهد ، ارزش قایل می شوند . بنابراین به نظر می رسد که در کشش افراد نسبت به یکدیگر و شکوفایی روابط با دیگران ، عوامل زیادی به شیوه های متفاوت و گاهی حتی متضاد وارد عمل می شود . (گنجی - 1381 )
عاشق شدن : پرش بدون نیزه
عشق به صورت های مختلف تعریف شده است . برخی روان شناسان آن را چنین توصیف کرده اند . « هیجان خاصی که از کشش خود به خودی نسبت به یک شخص معین حاصل می شود . » ویزگی عشق این است که کل آگاهی عاشق در زیر سلطه معشوق کسی که منحصر به فرد و کاملاً متفاوت از دیگرا به چشم او می آید ، قرار می گیرد . عشق ، که فرد را از نظر روانی – عاطفی بسیار حساس می کند ، خطای ادراکی نامحدود و ابدی ایجاد می کند . عاشق ، تمام ویژگیهای معشوق را بی مانند ، نامحدود و جاودانه می پندارد . با این همه ، به نظر می رسد که عوامل زیادی می تواند عشق را شعله ور کنند ، روشن نگهدارند یا به خاموشی بکشانند .
مثلاً هجرا عشق را شعله ور می کند . در حالی که وصافل عاشق را با و.اقعیتها آشنا می سازد . معشوق را از ارزش م یاندازد و عشق را به خاموشی می کشاند . مخصوصاض عشق زمانی به سردی می گراید که معشوق در نزدیک و به راحتی قابل دسترس باشد . تردید به عشق نیرو می دهد . بنابراین ، بی دلیل نیست که گفته اند ازدواج گورستان عشق است .
حال می توانیم بفهیم که حفظ عشق در زندگی روزمره ، آنجا که یکی از بازماندن سر خمیر دندان می نالد و دیگر از افتادن موهای ریش دیگری در دستشویی شکوه م یکند ، چقدر دشوار و حتی غیر ممکن است . در زندگی روزمرهف در عادات فردی و در سلیقه های شخصی ، می توان برای یکدیگر تنش و حتی کشمکش آورد نه عشق رومانتیک . برخی مولفان باور ندارند که عشق بتواند با گذشت زمان ، خیلی دوام داشته باشد .


لحظه هایی پیش می آید که بین معشوق خیالی و معشوق واقعی جدایی می افتد . عاشق به تدریج از معشوق ناراضی می شود . این حالت به تدریج به تعغییر شکل معشوق مربوط نمی شود . بلکه احتمال دارد از درک بهتر واقعیت معشوق نشات بگیرد .
فروم ( Fromm) معتقد است که فقدان راستی و پختگی موجب خاموشی آن می شود ، عاشق نمی تواند عشق گذاری خود را به عشق پایدار و حتی پرحرارت تغییر شکل دهد . بدون ترد از تمایلات خود مداری خود بطور کامل فراتر رود . عشق پخته ، به صورتی است که مورد نظر فروم است ، به صورت یک آرمان معرفی می شود ، آرمانی که بطور دایم از حالت زندگی واقعی پنهان می ماند . ( صوري – 1379)

روابط زن و شوهر : روشن نگهداشتن چراغ
انسانها همچنین برای روابط زن و شوهری ارزش ق ائل هستند ، مخصوصاً به این دلیل که می توانند محبوبیت ، توجه و پذیرش احساس کنند ، در موقعیتهای استرس آور حمایت شوند و نیازهای جنسی خود را بدون اضطراب و بدون مشکل برطرف کنند . بنابراین تعداد زیادی از بزرگسالان به این امید تن می دهند که برخی نیازها یا حتی همه آنها را به کمک فرد دیگر ارضا کنند .
به عقیده اریکسون برای برقراری رابطه سالم ، زن و شوهر باید بحرا هویت را حل کنند . همچنین آنهخا باید برخی تواناییهای ایجاد ارزتباط را به نحو احسن به دست آورند . جون رایت ( John Wrigh) برای نیل به این هدف ، راهبردهایی پیشنهاد می کند .
به نظر او اصولا دو سری مهارت سادگی وجود دارد که بقای زندگی مشترک را ممکن می سازد و باید کشف شو . اولین سری آنها عبارت است از عمل تشدید احساس عاشقانه از طریق ارتباط ، بیان عشق از طریق کلام و نشان دادن توان جنسی از راه عمل . دومین سری عبارت اسعت از راهبردهایی که از تخریب زندگی مشترک بر اثر ناکامیها و تعارضهای روزمره جلوگیری می کند : حل مسائل هماهنگی ، برخورد صادقانه ، تقسیم فعالیتها و داشتن نگرشها سازنده درباره استقلال و مخصوصاً درباره نیازهای جنسی .

سوالاتی برای حفظ دوام زندگی مشترک
• آیا وقتی ضمیر من به کار می برید ، مسئولیت گفته های خود را برعهده می گیرید؟
• آیا از پیامهای کوتاه استفاده می کنید ؟ آیا به کمک سوالاتی که از همسر خود می پرسید او را تشویق می کنید که با دقت به حرفهای شما گوش دهد ؟ آیا به همسر خود از این که تلاش کرده است موضوعی را به شما بفهماند ، تبریک می گویید ؟
• آیا وقتی درباره نکات مورد اختلاف بحث می شود ، سعی می کنید طرف مقابل را درک یا متقاعد کنید ؟
• آیا به کمک صدا و حرکات بدن نشان می دهید که با دقت به او گوش کنید ؟
• آیا همسر خود را تشویق می کنید که حرف بزند ؟
• آیا گفته های همسر خود را خلاصه می کنید تا مطمئن شوید که آنها فهمیده اید و به او نشان می دهید که به حرفهایش گوش می دهید ؟
• آیا اگر در مورد پیام همسرتان مطمئن نباشید از او می خواهید که بیشتر توضیح ده

د ؟
• آیا می پذیرد که نیازهای شما ونیازهای همسرتان یکسان نباشد ؟
• آیامحبت و توجه همسرتان را با روی باز می پذیرید؟
• آیا برای رفع اختلاف به دنبال فرصت منایسب می گردید؟
• آیا برای روشن کردن یک مسئله و ارزشیابی راه حلهای پیشنهادی وقت صرف می کنید ؟
• آیا احساسات و نیازهای همسر خود را کنارل می کنید و سعی می کنید فکر او را بخوانید ؟ آیا در به وجود آمدن مساله و در انتخاب راه حل سهم خود را می دانید ؟


بافتهای زندگی مشترک : واقعیتهای مختلف
موقعیت همسری به عوامل زیادی وابسته است : توانایی جنسی ، اعتقادات شخصی ، فرهنگ و مذهب طرفین . زن و شوهر بطور قانونی ازدواج می کنند اما ، بدون آن که با قانون کار داشته باشند می توانند با هم یا جدا از یکدیگر زندگی کنند .

از دواج
می توان گفت که ازداج در همه جوامع وجود دارد . منظور از ازدواج این است کهی ک مرد و یک زن بطور اجتماعی و قاونی اجازه پیدا می کند زندگی مشترک تشکیل دهند وبه وظایف همسری خود عمل کند .

ازدواج در آمریکای شمالی
ک همچون گذشته ، تک همسر یهنوز هم الگوی مورد پسنداکثر مردم آمریکای شمالی است . ازدواج ، به صورتی تعریف شد ، با این که هنوز بهترین الگوی همسر گزینی است ، کمی سست شده است . در کانادا 73 درصد افراد بالای 15 سال یا متاهل هستن یا قبلاً متاهل بودند . اما مردم ، خیلی دیرتر از نسلهای قبل تن به ازدواج می دهند و 70 درصد کاناداییها برای دومین بار ازدواج می کنند . با این همه، میزان ازدواج در ایالت کبک کانادا نه تنها نسبت به کل کانادا بلکه نسبت به همه کشورهای صنعتی، بسیار پایین است .

ازداج مدنی :
پیش از تصویب قانون سال 1968 ، مردم کبک تنها توانسته اند در حضور کشیش ازداج کنند

. ازدواج شرعی ارزش مدنی داشت . اینک امکان ازدواج قانونی هم اضافه شده است و زن و شوهرهای آینده حق انتخاب دارند . تصمیم گیری آنها به اعتقادات شخصی یا به اعتقادات محیط وابسته است . در واقع ، عمومیت ازدواج مذهبی در اولین ازدواج کاهش یافته است ، اما نه به اندازه افت ازداجها . همانطور که شکل 2- 10 نشان می ده ، نسبت ازدواجهای مدنی ، که از سال 1969 به بعد در حال افزایش دایمی بوده ، در سال 1990 به کمتر از 30 درصد کاهش یافته است . بنابراین ازدواج مذهبی بیشترین شانس انتخاب شدنرا دارد . به علاوه هر چه اندازه افراد جوانترند ، گرایش آنها به ازدواج مذهبی به همان اندازه بیشتر است ، .ازدواج مدنی معمولاض زمانی

انجام می گیرد که در آن دست کم یکی از طرفین طلاق گرفته است .24 یا طرفین از گروههای مذهبی مفاوت هستند .
پس طرفین غیر ممکن خواهد بود که بتوان برای تشکیل روابط زناشویی هنجار واحدی تعیین کرد .
بسیاری از مردم می توانند طبق هنجارهای غربی به شیوه های مختلف و یکی پس از دیگری پیمان زناشویی ببندند . در جامعه شناسی اصطلاحی وجود ارد به نام تک همسری زنجیره ای ، یعنی سری زناشوییهای تک همسری که یکی پس از دیگری طی می شود .
به جای متوسل شدن به چند زنی ، چند شوهری یا ازداج گوهری ( کادر صفحه بعد ) مردم آمریکای شمالی به همین شوه خاص تک همسری اکتفا می کنند که تک همسری ترتیبی نیز نامیده می شود : آنها با هم زندگی می کنند ، جدا می شوند ، دوباره با هم زندگی می کنند و .....

زندگی مشترک آزاد
در اسل 1990، 19 درصد اشخاص 18 تا 49 ساله زندگی مشترک ؛آزاد داشتند . بدین صورت که بدونازدواج شرعی یا مدنیبه صورت زن و شهر با هم زندگی می کردند . نسبت به کسانی که در سال 1990 و پیش از آن مدتی زندگی مشترک آزاد داشته اند . در مورد مردهای 18 تا 49 ساله ، 42 درصد و در مورد زنهای همان سن 43 درصدبوده8 است . این پدیده به طور متوسط ، در بین جوانان و تحصیل کرده ها بیشتر از اکثریت مردم دیده می شود .
این نوع زندگی مشترک ، قبلاض به عنوان ازدواج به حساب می آمد ، اما امروزه برای تعداد زیادی از مردم کبک شیوه دایمی زندگی زناشویی و تربیت فرزندان شده است .
همه چیز زیر و رو شده است . کسانی که به صورت آزاد زندگی مشترک دارند . با اظهار این که بعداً ازدواج خواهند کرد ، در پی توجیه آن نیستند .این پدیده از خیل یوقت پیش پذیرفته شده است . زندگی مشترک آزاد ، که در کبک خیلی بیشتر از سایر ایلات کاناداست ، معمولاًبه ازداج قانونی تبدیل نمی شود .


زندگی مشترک آزاد ، ذهنیت مردم را تحت تاثیر قرار داده است . در جامعه کبک در ارتباط با تعریفی که از ازدواج داریم ، خیلی با گذشت شده است . از طرف دیگر ، مرئم کبک ، نسبت به حمایتی که خانواده می تواند به همراه آورد چه از نظر قضایی و چه از نظر روانی ف کم اعتماد شده اند . این دگرگونی در واقعیت اجتماعی زندگی زناشویی ف قرار داده ها ،تعهدات ، انتظارات رسمی و اغلب محضرهای تازهایبهوجود آورده است . همچنین بیش از پیش راه پیماییهای مشاهده می کنیم که هدف آنها به رسمیت شناساندن زندگی مشترک آزاد در چارچوب قانون است .( منوچهر صبوري – 1381 ) سي زن و شوهر هاي رسمي را دارند،همان فعاليتها و همان تلاشها ي زن و شوهر هاي رسمي را دارند و معمولا با همان دشواريها و بگو مگو ها رو به رو مي شوند. درباره دوام اين نوع زندگي مشترك تحقيقات زيادي انجام نگرفته است.بنابراين ،نمي توان فهميد كه مدت دوام اين نوع زندگي مشترك به اندازه مدت دوام ازدواجهاي رسمي يا نه .

زوج بودن اما جدا زندگي كردن
برخي زوجها ،براي فرار از گرفتاريها زندگي دو نفره ،تصميم مي گيرند كه زير يك سقف زندگي نكنند .آنها مي توانند به اطرافيان بگويند كه زن و شوهرند مي توانند در تعداد زيادي از فعاليتها از جمله فعاليتها جنسي،شريك باشند،اما هر كس در خانه خود زندگي مي كند آنها متقابلا يكديگر را به خانه هم دعوت مي كنند اما جدايي آنها از يكديگر از نظر زماني و مكاني خبلي بيشتر از آن است كه در زندگي زن و شوهرهاي معمولي پيش مي آيد آيا آنها موفق مي شوند به مدت طولاني با هم باشند ؟هنوز يه اين سوال پاسخ داده نشده است تعداد اين نوع زو جهاي خيلي كم است. ( بياني – 1379 )

خانواده هسته ای
با این که تعداد طلاقها و جداییها در دهه های گذشته افزایش یافته ، برای بسیاری از جوانان امروزی ، تشکیل خانواده هسته ای ، خانواده ای که از یک مرد ، یک زن و فرزندان تشکیل می شود ، نوعی آرمان است . اکثر بزرگسالان پس از آن که ازدواج آنها مستقر می شود ، آرزو م

ی کنند فرزندانی داشته باشند و خانواده ای تشکیل دهند . تولد اولین فرزند خانواده را در چرخه تکاملی می اندازد ، چرخه ای که از ویژگیهای آن سازگاریها و کسب تجربه های مختلف است

بچه خواستن : گذر از حالت زوج به حالت خانواده
تصمیم گیری برای داشتن بچه به انگیزه عاطفی و منطقی زیادی وابسته است . هر چند که این تصمیم گیری شخصی است ، نه تنها تاثیر تاریخچه فردی زن و شوهر ، بلکه تحت تاثیر بافت اجتماعی – فرهنگی محیط زندگی آنها نیز قرار می گیرد .

 

آرزوی مشترک و آرزوی شراکت
تمایل به داشتن بچه جز برنامه زندذگی اکثر زوجها ست . انگیزه های بچه دار شدن با دو علت اصلی رابطه پیدا می کند : پیش بینی رابطه عاطفی منحصر به فرد با بچه ، و عینیت دادن به این رابطه از طریق آوردن بچه . حتی برخی آرزو می ککنند که بچه ها به بلند پرواز یها و رویاهای خود آنها جامه عمل بپوشانند ، در صورتی که برای برخی دیگر اینها فعالیتهای روزانه است که بچه می تواند تصمیم گیری را توجیه کند.

مسائل ناباروری
به رغم تمایل بچه برخی زن و شوهرها با دشواریهای لقاح روبرو می شوند. گاهی مساله فقط این است که زن و شوهر باید چند ماه یا چند سال صبر کنند تا در پایان آن زن حامله شود در موارد دیگر ، موقعیت خیلی جدی است بدین معنا که مرد و زن یا هر دو ناباورند .
دانشمندان ، برای کمک به حل این مسائل ، فنون تولید مختلفی فراهم آورده اند: تلقیح مصنوعی و تلقیح آزمایشگاهی . تلقیح مصنوعی یعنی قرار دادن اسپرم شوهر یا هدیه دهنده دیگر در گلوی رحم زن ، اگر زن نابارور باشد ، زوجین می تواننند از مادر حمل کننده کمک بگیرند . یعنی اسپرم شوهر را ر دهانه رحم آن قرار دهند . در تلقیح آزمایشگاهی اوول زن را بر می دارند ، در لوله آزمایشگاه با اسپرم بارور می کنند ، بعد تخم بارور شده را در رحم جای می دهند : شیوه ای که انتقال شبه جنین نامیده می شود . اگر مادر اصلی ، یعنی کسی که صاحب اوول است ، نتواندبچه خود را در شکم حمل کند می توان از مادر پذیرنده کمک گرفت . مادر پذیرنده کسی است که اوول بارور شده در رحم او جای می گیرد تا رشد کند .
حال که دشواریهای علمی و فنی حل شده ، نوبت به حل دشواریهای بسیار زیاد قضایی ف اجتماعی و اخلاقی می رسد . پدر کودکی که بااووول هدیه ای به صورت مصنوع تلقیح می شود کیست ؟ آیا بانکهای اسپرم ، که در آجا استفاده کنندگان هرگز هویت دهندگان را نمی شناسد ف وجود دارد ؟ پاسخهایی که احتیاج به این سوالات خواهد داد خیلی کند و با دیدگاههای م

تضاد شروع شده است ک دیدگاههای سنتی ، انگیزه هاو ارزشهای ضمنی این انتخابها .( معینی 1379)

چرخه زندگی خانوادگی : تحول خانواده در طول زمان
وقتی از چرخه زندگی خانوادگی سخن می آید ، به خانواه سنتی اشاره می شود ، خانواده ای که در آن زن و شوهر ازدواج کرده اند ، بچه دار و ازدواج کرده باقی می مانند. اما با افزایش تعداد

طلاقها و تنوع زندگیهای مشترک ، احتمالاً این الگوی سنتی خانواده به زودی در بین کمتر از نصف بزرگسالان مشاهده خواهد شد . بنابراین ، بزرگسالان به طور متوالی به دو گروه خانواده تعلق خواهند داشت : خانواده اصلی که اکثر افراد آرزو دارند آن را تشکیل دهند و شامل خود فرد و همسر و فرزندان است و خانواده تولید مثلی نام دارد . این دو واقعیت بر یکدیگر تکیه می کنند و فرزندان خانواده پدری به والدین خانواده تولید مثلی تبدیل می شوند.
هر چند الگوی سنتی خانواده کمتر از گذشته رونق دارد ف به موجودیت خود ادامه می دهد .
روانشناسان و جامعه شناسان به دگرگونیهایی اشاره می کنند که در جریان زندگی شخص به وجود می آید و با چهره های خانواده سنتی ارتباط دارد . یکی از ابزارهایی که آنها در نظر گرفته اند چرخه زندگی خانوادگی است . چرخه زندیگ خانوادگی ، دگرگونیها و سازگاریهایی در بر می گیرد که در ساخت و روابط زندگی خالنواده میان لحظه ازدواج و مرگ یک یا هر دو همسر تولید می شود .

مراحل چرخه زندگی خانوادگی
چرخه زندگی خانوادگی به صورت دوره ها و مراحل مشخص جریان می یابد . دووال ( duvall )53 اولین کسی است که متوجه چرخه زندگی خاص خانواده می شود و آن را برحسب مراحل تعریف می کند . کار او به وسیله هیل (hill ) 54 دنبال می شود .
بر اساس این الگو،چرخه خانواده با زن و شوهر موجودیت پیدا می کند و همراه با اضافه شدن اعضای جدید ف خلق نقشهای تازه و افزایش تعداد روابط متقابل ، پیچیده تر می شود . بعد خانوده در مدت کوتاهی مستقر می شود آن گاه فرزندان بزرگ شده خانواده را ترک می کنند . بالاخره ، چرخه زندگی به مرحله شوهری بر می گردد تا با مرگ همسران پایان پذیرد .
رویدادهای مهمی که احتمالا در این چرخه جای می گیرند ، می توانند در هشت مرحله گروه بندی شوند. اینک به چگونگی آنها می پردازیم.

 

استقرار خانواده
اولین مرحله چرخه زندگی ، استقرا خانواده است که معمولا دو تا پنج سال طول می کشد . این مرحله دوره سازگاری با زندگی دو نفری ، عمیقتر کردن شناخت از یکدیگر و دوره یادگیری سهیم بودن است . این مرحله مقدمه برای گذر به موقعیت پدر و مادری است ، با ورود یک بچه ، یعنی با حاملگی زن پایان می پذیرد .
در چرخه زندگی یک خانواده عادی ، مخصوصاً در مورد زن ، اول حاملگی رویدادی بسیار مهم به حساب می آید و دوره انتقال بزرگی را تشکیل می دهد . حاملگی زن را وادار می کند تا برنامه های زندگی خود را از جمله آنهایی را که به زندگی زناشویی و کار مربوط می شود دوباره بسنجد ، همچنین هویت خود را دوباره بررسی می کند . شوهر نیز می تواند دید خود را درباره

مسئولیتها و استقلال را دوباره ارزشیابی کند .
ادراکها و احساسات بر حسب این که حاملگی از پیش برنامه ریزی شده باشد یا نه، خیلی متفاوت خواهد بود .
پژوهشگران در رابطه با رشد روانی – عاطفی زن حامله چهار فعالیت مهم را شناسایی کرده اند . در درجه اول زن باید حاملگی خود را بپذیرد . او باید خود را یک مادر آینده بداند و این نگرش را با ایجاد دلبستگی عاطفی به کودکی که متولد خواهد شد ، درونی کند . معمولاً زن بیشترین مدت را به کودکی که در شکم دارد فکر می کند . و مخصوصاً از زمانی که جنینی تکان می خورد به او ویژگیهای شخصی نسبت می دهد .
در درجه دوم ، همگام با رشد جنین ، زن باید خود را از آن متمایز کند و برای کودکی که به دنیا خواهد آمد فردیت قائل شود . او می تواند این کار با جستجوی نام برای کودک و تجسم قیافه و رفتار او انجام دهد . این فرآیند زمانی سرعت پیدا می کند که زن مجبور میشود لباسهای حاملگی بپوشد و «هویت زن حامله » را برای خود فراهم آورد . در درجه سوم ، زن حامله معمولاً به رابطه خود با مادرش فکر می کند و آن را دوباره به ارزشیابی می گذارد . این فرایند او را در جهت هماهنگی با مادر خود ، روشن کردن احساست ، خاطرات و فرایندهای همانند سازی هدایت می کند .
در درجه چهارم زن حامله وابستگی خود را بپذیرد . حاملگی و نزدیکی زایمان برای زن حامله اضطراب ایجاد می کند . او بیشتر به دیگران وابسته می شود تا از حمایت و کمک آنها برخوردار شود . این مشغولیتهای ذهنی اغلب بر روابط با شوهر متمرکز می شود .
تحقق این فعالیتها ، با گذرندان کلاسهای پیش حاملگی سرعت پیدا می کند . در این کلاسها ، زن مشغولیتها ذهنی خود را بیان می کند و یاد می گیرد که در دوره حاملگی و زایمان چه انتظارهایی می تواند داشته باشد .

گذر به موقعیت والدینی
هر تغییر شکل در نقش یکی از اعضای خانواده به اعضا را نیز تحت تاثیر قرار می دهد زیرا آنها با شبکه ای از نقشهای تکمیلی و مجموعه ای از روابط وابستگی به یکدیگر ارتباط دارند . بنابراین هر مرحله چرخه زندگی خانوادگی سازگاریهای تازه ای ایجاب می کند . رویدادهایی که نقش والدینی را احاطه می کنند ، اهمیتی خاص دارند .

 


روانشناسان و جامعه شناسان که خانواده را به صورت نظام نقشها و موقعیتهای اجتماعی در نظر می گیرند اغلب شروع موقعیت والدینی را یک بحران به حساب می آورند زیرا این موقعیت ایجاب می کند که نظام دو نفری به نظام سه نفری که بیشتر استرس آور است تبدیل شود . تغییراتی که با ورود نوزاد در نقشها به وجود می آید طوری نیست که به تدریج آموخته شود . طوری نیست که به تدریج آموخته شود ، بنابراین گذر از موقعیت دو نفری به موقعیت سه نفری گاهی با تنشهایی همراه است .
آلیس رسی ( Alice s.Rossi) دلایلی ارائه داده است که بر اسا آنها گذر به موقعیت والدینی با خطر بحران همراه است . به نظر او تولد یک کودک با قبول مسئولیتهای پیشرونده و تدریجی دنبال نمی شود . تازه والدین بلافاصله و بطور شبانه روزی آماده به خدمت می شوند تا تمام مسئولیتهای نو رسیده را که صد در ثد وابسته است ف بر عهده بگیرند . اما تعداد زیادی از پژوهشگران این نتیجه گیریها را با تردید نگاه می کنند . زیرا معتقدند که هر نوع تغییر نقش می تواند در رابطه با گذر از یک مرحله به مرحله دیگر زندگی مسائلی به وجود آورد و توصیف این رویداد به صورت « بحران » اغراق آمیز است .
مطالعه طولی چی بلسکی (Juy Belsky) و همکارانش 65 در باره 250 خانواده توانسته است درباره گذر به نقش والدینی اطلاعات گسترده ای را فراهم آورد . این مطالعه نشان می دهد که وجود فرزندان ازدواج نا مناسب را به ازدواج مناسب با ازدواج نا مناسب تبدیل نمی کند . اما در مجموع به نظر می رسد که زن و شوهر از بخشی روابط عاشقانه چشم می پوشند تا خود را فدای فرزند کنند . پس از تولد یک کودک ، زن و شوهر متوجه می شوند که در کیفیت کلی روابط زناشویی آنها کاهش جزیی به وجود آمده است . آنها کمتر شاهذد محبت از جانب همسر می شوند و کمتر در فعالیتهای سرگرم کننده شرکت می کنند . کاهش محبت به همسر بیشتر از جانب زن دیده می شود ، و بی حکمت نیست که در امثال و حکم دهخدا آمده است « زن تا نزاید دلبر و چون زاید مادر است »
حال جنبه مثبت را در نظر می گیریم . تازه والدین احساس می کنند که شریک شده اند و بیاد یکی دیگر مراقبت کنند . زن و شوهرهایی کع پس از بچه دار شدن مساله پیدا می کنند ، آنهایی هستند که درباره پدر و مادر شدن انتظرهای غیرواقعی داشتند یا آنهایی که یکی از طرفین یا هر دو دشواری کاری دارند ، یا کسانی هستند که باید یکی از طرفین ، معمولا زن بیشترین وقت خود را صرف بچه و خانه داری کند .


تحقیق دیگر نشان می دهد که اولین کودک می تواند به پایدار شدن کانون خانواده کمک کند . 66 بر اساس نتایج این مطالعه وقتی کودک دو ساله می شود میزان طلاق به پایین تر از 8 درصد می رسد ، در صورتی که میزان آن در بین زن و شوهرهای بدون بچه 20 درصد است .
پژوهشگران نشان می دهند کسانی که تصمیم می گیرند بچه دار شوند احتمالا در شروع ازدواج خیلی راضی هستند و معتقدند که بچه آنها را از طلاق باز می دارد زیرا جدایی را خیلی مشکل و گران می نمایاند و پدر و مادر در سایه وجود بچه روابط بهتری پیدا می کنند .  کند که با هر نوع دگرگونی در زندگی سازگار شوند ، مخصوصاً با دگرگونیهای مهمی که با آمدن بچه شروع می شود .
مرحله گذر به شرایط والدینی ، پس از تولد اولین فرزند شروع می شود و تا سه ساله شدن آن ادامه می یابد . بنابراین مرحله بعدی چرخه زندگی خانواده ای است که بچه دبستانی دارد .

خانواده با بچه پیش دبستانی
زمانی که کودک هنوز به مدرسه نمی رود نقشهای والدین بیشتر می شود . علاوه بر مراقبت از کودک یکی از والدین یا حتی هر دو می توانند به تحصیلا ت خود ادامه دهند یا در کار والدین از این که نمی توانند فشارهای اقتصادی تشدید می شود کمبود وقت و نیازها خود نمایی می کند . والدین از این که نمیتوانند کارهای خود را هماهنگ کنند ، ناراحت می شوند . همسر داری کا ، خانواده ، بچه داری ، روابط اجتماعی و .... دست به دست هم می دهند و برای والدین جوان استرس می آفرینند .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید