بخشی از مقاله

خشونت علیه زنان


مقدمه:
یکی از انواع خشونت ها در جامعه انسانی خشونت در عرصه خانواده است.
در خانواده گروهی است متشکل از افرادی که از طریق پیوند زناشویی ، همخونی یا پذیرش
(به عنوان فرزند) با یکدیگر به عنوان شوهر ، زن ، مادر ، پدر ، خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی زندگی می کنند (ساروخانی – باقر مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده ص 136-135)


«خشونت خانوادگی مبحث جدیدی است که جامعه شناسان و سایر محققان علوم اجتماعی به آن پرداخته اند تا سی سال پیش خشونت در خانواده امری استثنایی تلقی میشد اما بررسی هایی که در سه دهه اخیر انجام شد به این نتیجه ختم شد که خشونت رواج چندانی در میان خانواده ها دارد.نتایج این تحقیقات مشخص کرد که خشونت در خانواده هم در طبقات پایین ، متوسط ، بالا وهم در میان افراد با سواد و کم سواد هم در میان خانواده های دچار بحران و خانواده هایی که به ظاهر شرایط مطلوبی دارند دیده میشود»


(خشونت خانوادگی-بازتاب ساختار جامعه – دکتر شهلا اعزازی – فرهنگ واندیشه – مجله زنان ش 50)
یکی از جامع ترین تعاریف در مورد خشونت خانوادگی را سوزان شکتروگنلی ارائه داده اند.
خشونت خانوادگی عبارت است از رفتارهای تهاجمی و سرکوبگرانه از جمله حملات فیزیکی ، جنسی ، روانی ونیز اعمال فشار اقتصادی توسط افراد بالغ وجوان نسبت به شخصی که بات او ارتباط نزدیک وتنگاتنگی دارد (فنی ، زهره ، علل خشونت نسبت به زنان ص 31-30)


در جامعه آنچه در بحث خشونت بیشتر مد نظر قرار میگیرد خشونت تهاجمی است .در حالی که خشونت های جنسی وروانی و به مراتب آزار دهنده و شیوع آن بیشتر است به دلیل اینکه بخش عمده ای از خشونت های جنسی به دلیل قالب بودن این مسائل مکتوم می ماند.
خشونت را می توان عملی آسیب رسان دانست که مرد برای پیشبرد مقاصد خویش انجا

م می دهد و صرفاً جنبه فیزیکی (بدنی) ندارد بلکه ممکن است ابعاد روانی (فحاشی ، تحقیر ، منزوی کردن مرد ، داد و فریاد)، جنسی (آزار ومزاحمت جنسی وتجاوز) و اقتصادی (شکستن وسائل خانواده و ...) هم به خود بگیرد» (مهرداد داریوش پور – چرا مردان به اعمال خشونت علیه زنان ترغیب میشوند مجله زنان – شماره 50).اما خانم دکتر اعزازی از نوع دیگری خشونت به نام

خشونت اجتماعی نام می برد که عبارتست از هرگونه ایجاد محدودیت در برقراری روابط اجتماعی ، افراد دیگر.
اشکال ارتکاب به جرم خشونت های خانگی که تبدیل به معضلی فراگیر گشته با توجه به نوع جوامع و ساختار فرهنگی و اجتماعی آنها متفاوت است و تغییر وتحولات اجتماعی می تواند بستری برای خشونت های خانگی بشاد در نتایج آمارگیری از کشورهای مختلف نشان می دهد که بیش از یک سوم زنان درون خانواده خودشان ا زنظر جسمی و روحی مورد آزار و اذیت قرار می گیرد.این در حالی است که گزارش خشونت خانگی معمولاً به دلایل فرهنگی و اجتماعی ناقض است.

 

غلامحسین فرمانبر روان شناس خانواده روح فرهنگ مرد سالاری ومحدود کردن بانوان ، عدم آشنایی زنان نسبت به حقوق خود و سوء ظن های بی مورد برخی مردان به زنان خود را از جمله عوامل خشونت خانگی در ایران می داند: «با توجه به اینکه پژوهش وتحقیقات جامعی در کشور صورت نگرفته آمارهای حاکی از افزایش این معضل در سطح کشور است. بررسیهای مرکز پژوهشهای پزشکی قانونی نشان می دهد در سالهای 78 تا 81 از مجموع دومیلیون و سیصد

وپنجاه و سه هزار مراجعه به پزشکی قانونی در که مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند ، بیش از نیم میلیون نفر از آنان قربانی خشونت بوده اند. این معضل به حدی گسترش یافته که جوامع بین المللی را به صحنه کشاند. به طوری که نماینده صندوق کودکان سازمان ملل در ایران بر اساس برآوردهای جهانی اظهار داشته که میزان مرگ و معلولیت حاصل از خشونت ها علیه زنان ، با مرگ و ناتوانی ازز سرطان برابر با بود واز عوارض ناشی از سوانح و رانندگی نیز بیشتر است.» (رفع خشونت علیه زنان از حرف تا عمل شبکه خبری 2/9/1382)
قربانیان جدی خشونت علیه زنان را می توان بالاخص در برخی مناطق از جمله خوزستان وکردستان مشاهده کرد. معاون سازمان بهزیستی در گفتگویی اعلام کرده است که « با مراجعه و تماس زنان آسیب دیده کردستان پایه واسطه تحقیق ، مشخص شده است که توهین ، تحقیر زندانی شدن ومحرومیت از برقراری ارتباط با خانواده ، اهانت ، ضرب و شتم ، کبودی ، شکستگی ،

وجراحت های شدید، محرومیت های اجتماعی ، عدم رفع نیازهای مادی و عاطفی ، معنوی و نیز ازدواج مجدد شوهر از دیگر خشونت هایی است که زنان استان کردستان با آن مواجه هستند همچنین خودسوزی از نوع خودکشی های شایع میان زنان آسیب پذیر استان های نظیر گلستان ، ایلام ، کردستان است ،(لیلی صدر بر اسا س گزارش خبرنگاری دانشجویان ایران خشونت علیه زنان google)


می توان آزار واذیت های زنان در خیابانهای تهران ، اتوبوس ها ، و مکانهای عمومی ، جوکهای جنسی که زنان را هدف تحقیر قرار می دهند همه را مصداق هایی از عجین بودن فرهنگ ها با زن ستیزی دانست.حتی اخیراً نوع خاصی از موارد اعمال خشونت علیه زنان با ظهور جهان مجازی وتاثیر آن بر بازیگران این جهان که کمتر از تاثیر ان در جهان واقعی نیست انجام گیرد. شکل مدرن زن آزاری را در وبلاگها و وب سایت های اینترنتی میتوان دید. از زنان وبلاگ نویس اگر بپرسید حتما به شما خواهند گفت که حداقل یکبار ایمیلی با مضمون توهین جنسی دریافت کرده اند. در بین وبلاگ های فارسی نمونه هایی می توانید پیدا کنید که نویسندگانشان زنان را مورد حمله و بیجای خود قرار می دهند و با نوشتن یادداشتهای سرشار از تحقیر جنسی زنان سعی میکنند آنها را از میدان به در کنند.» (شبکه خبری --)
در ابتدای مقدمه ذکر شد که معمولی ترین انواع خشونت علیه زنان ، خشونت جنسی ، جسمی وکلامی است.خشونت جسمی شدید به دلیل نمود بیرونی اش به شکلهای از قبیل جراحات ، کبودی ، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، طبق قانون هر انسانی که مورد ضرب و شتم قرار می گیرد می تواند به پزشکی قانونی برد و پس از صدور گواهی مربوط به علیه شخص ضارب به مراجع

قانونی شکایت کند اما آنچه که در دادگاه ها مشهود است این است که معمولاً این نوع آزار واذیتهای جسمی با تعیین دیه والزام شخص ضارب به پرداخت آن فیصله پیدا می کند. خشونت جنسی نیز انواع متفاوت رابطه های نامتعارف و عدم گزارش خشونت جنسی را در بر میگیرد.زنان بخصوص در مناطق غیر شهری وغیر پیشرفته از فقر اطلاعاتی در این زمینه رنج می برند و به دلیل

وجود زمینه های تربیتی نادرست از صحبت کردن درباره این مشائل خوددداری می کنند.اما آنچه را که میتوان شایعترین نوع خشونت در ایران محسوب کرد خشونت کلامی است.
بسیاری از زنان ما هر روز در معرض این خشونت قرار دارند اما بنابر ملاحظات یا ترسهایشان به ندرت در برابر این نوع خشونت کاری انجام می دهد مصادیق خشونت کلامی بسیار وسیع است وبه علت بودن غیر قابل اثبات هستند»
(خشونت علیه زنان یک دقیقه دیگر هم نه صنم دولتشاهی سایت Google)
در متن اصلی بحث نظری ، بیشتر به موانع حقوقی حل این معضل در ایران پرداخته خواهد شد.
البته شکل های اعمال خشونت علیه زنان تنها محدود به خشونت خانوادگی نمیگردد.
شکل های خاص از خشونت مرتبط با درگیری های مساحتنه و مهاجرت ها وجود دارد.
« در زطول نزاع مسلحانه ومهاجرت ها ، اشکال گوناگون خشونت جنسی و وابسته به جنسیت مکن است بدتر شود.فشار ناشی از درگیری ، ناامیدی و ناتوانی و کاهش نقش سنتی مردان و و ضعیت مرتبط با مهاجرت ممکن است به شکل شیوع افزایش یافته ای از خشونت خانگی علیه زنا

ن منعکس شود.در این شرایط ، سوء مصرف الکل ، خشونت خانگی را تشدید می کند.در طی درگیری های مسلحانه ومهاجرت ها شکل های خاصی از خشونت جنسی اعمال می شود که از سایر مواقع متفاوت است مانند تجاوز جنسی گروهی ، اردوگاههای تجاوز جنسی ، فحشای اجباری ، ازدواج و حاملگی اجباری ، تعداد زیادی از زنان بر اثر این تجاوزات جان خوند را از دست می دهند.
(خشونت علیه زنان ، مولف سازمان جهانی بهداشت مترجم شهرام رفیع پور نشر تندیس 1380)


اما در این تحقیق بیشتر به خشونت های خانگی پرداخته خواهد شد و در بخش پرسشنامه به روی « اثر تحصیلات مردان بر نگرش آنها نسبت به اعمال خشونت علیه زنان متمرکز خواهد شد. متغیر وابسته یعنی میزان اعمال خشونت علیه زنان را می توان همراه بسیاری از متغیرهای دیگر همچون شغل ، طبقه اجتماعی ، سن ، وضعیت خانوادگی یا حتی میزان پایبندی شخص به مذهب ، نوع

اعتقادات مذهبی (سنتی یا متجدد) مورد ارزیابی و سنجش قرار داد. به منظور محدود کردن موضوع تحقیق تنها متغیر تحصیلات مد نظر قرار گرفته است. و میزان اعمال خشونت نیز در سه رده پایین ، متوسط ، و بالا اندازه گیری خواهد شد.
فرضیات:
• رابطه مستقیمی میان میزان تحصیلات مردان واعمال خشونت علیه زنان وجود ندارد.
• متغیر تحصیلات در کنار کتغیرهای دیگری چون پیشینه خانوادگی ، شغل ، سن ، نوع تربیت اجتماعی و نگرش مذهبی می تواند در نوع نگرش مردان نسبت به اعمال خشونت علیه زنان تاثیر بگذارد


• تا حدود زیادی همبستگی میان رده تحصیلای مرد و نگرش او راجع به زنان وجود دارد.
• هر چه تحصیلات مرد در سطوح بالاتری باشد میزان اعمال خشونت یا حداقل نگرش مثبت به خشونت علیه زنان کمتر خواهد شد.
« نظریه های مرتبط با اعمال خشونت علیه زنان »
نظریه های متفاوتی در رابطه با بحث خشونت خانوادگی وریشه خشونت مردان وجود دارد.نظریه تضاد معتقد است که ریشه خشونت در خانواده اساسا در تضاد منافع وجود دارد واساسا خشو

نت بدون تضاد منافع که منجر به تضاد علایق و در نتیجه تضاد اخلاقی و رفتاری گردد ، کاربردی در خانواده پیدا نمی کند.جامعه شناس نوین نشان می دهد ، تضاد علایق در خانواده بخشی از ساختار خشونت است بنابراین خشونت در خانواده امری اجتناب ناپذیر است زیرا تضاد علایق امری
طبق تعریف زیر از قدرت در خانواده هایی که مرد قدرت کافی برای تابع نمودن دیگری ندارد و می خواهد سلطه خویش را اعمال کند که تضاد در درگیری بیشتری وجود دارد.
اما شاید تئوری تضاد برای روشن شدن مکانیسم خشونت کاف ینباشد زیرا در تحقیقات مری اشتراوس ودیگران نشان می دهد که به رغم بیشتر بودن تضاد و کشمکش در خانواده هایی که اعضای آن برابری بیشتری دارند ، اعمال خشونت ، کمتر رایج است و آنها معمولاً تضادهایشان را با گفتگو حل وفصل می کنند.همچنین تحقیقات اشتراوس نشان می دهد که در خانواده هایی که مرد بر دیگرمنابع قدرت تسلط ندارد خشونت به عنوان آخرین ابزار قدرت بکار میرود.شاید به همین

دلیل است که خشونت در طبقات پایین اجتماعی به دلیل وجود تنش ها و سختی های بیشتر زندگی رایج تر است . زیرا آنها در قیاس با مردان دیگر منابع قدرت کمتری برای پیشبرد خواسته ها وایجاد توازن در زندگی خانوادگی در اختیار دارند »
(چرا مردان، اعمال خشونت بر علیه زنان ترغیب می شوند. مهرداد داریوش پور-زنان ش 6)
نظریه دیگری که به تبیین خشونت در خانواده می پردازد نظریه ساختار قدرت است که بر طبق آن «میان ساختار اجتماعی و شکل گیری روابط ونقش ها در خانواده ارتباط مستقیمی وجود دارد"


(جرج ریترز ، نظریه جامعه شناسی در دوران حاضر ترجمه محسن تلاشی)
بر طبق این نظریه ساختار قدرت در اجتماع وسازمان سلسله مراتبی حاکم بر آن که به تنظیم روابط ونقش ها در جامعه منجر می شود ، مردان را اعضای فرا دست و زنان و کودکان را اعضای فرودست جامعه فرض می کند. همچنین ایدئولوژی وسنت های تشبیت شده اجتماعی نیز توجیه گرایی این نوع از تبعیض های ناشی از ساختار قدرت می گردند بر طبق این نظریه ساختار اجتماعی وایدئولوژی مشروع کننده آن بازتاب مستقیمی در درون خانواده خواهد داشت.اینکه در این بحث از کلمه ایدئولوژی استفاده شد شاید بی ارتباط با نظریه مارکس در رابطه با ایدئولوژی ومعنای آن نبوده باشد.ایدئولوژی از نظر مارکس همان آگاهی کاذب است و آگاهی کاذب دستاویز و ابزاری است در دست طبقه بوژرو در جهت استثمار و در نتیجه استثمار طبقه کارگر واینکه آنان فکر کنند تامین شدن منافع طبقه ای خاص در جامعه و آنچه بر سر آنها می آید یا به عبارتی تسلط طبقه

ای که صاحب ابزار تولید است وتسلیم شدن عده ای که جز نیروی انسانی چز دیگری در اختیار ندارند ، طبیعی است واین طبیعی جلوه دادن امور به نفع طبقه بورژوا طبیعتاً به تامین منافع و تثبیت امتداد حاکمیت وجایگاه طبقاتی شان منجر خواهد شد به نظر می رسد آنچه که در ساختار جوامع مرد سالار ونیز در رابطه با مسئله ایدئولوژی مرد سالارانه رخ می دهد نیزهمینگونه باشد.
«جامعه وخشونت علیه زنان»


گذشته از مسائل حقوقی که به آن پرداخته خواهد شد که رسماً در برخی موارد اعمال خشونت علیه زنان را تبدیل به امری قانونی وسهل الوصول گردانده است ، نارسائی های اجتماعی ا زقبیل نبودن تسهیلات آموزشی و شغل مادی در جامعه از منافع قدرت مردان در جامعه مردم سالار محسوب می گردد و ایدئولوژی هایی در سطح رسانه های جمعی و حتی کتابهای درسی تبلیغ می شود که عملاً زنان را از منابع اقتدار دور نگه می دارند.


« زن در کتابهای درسی حضور موثری در عرصه های گوناگون اجتماعی ندارد واکثراً در نقش مادر وهمسر در حال ارائه خدمات سیار ابتدایی به دیگران است در فیلم ها و سریال های تلویزیونی گاه وبیگاه زنان در نقش پزشک یا وکیل نیز دیده می شوند.اما هنوز تصمیم گیری های اصلی خانواده به عهده مردان است و آنها به صورت موجوداتی که از لحاظ فکری نیز بر زنان برتری دارند به نمایش در می آیند.بدین تعرتیب در جامعه ای که مردان امکانات اجتماعی وحقوق گسترده ای در اختیار دارند ، عرصه آموزش واشتغال نیز بیشتر به روی آنان گشوده است وریاست خانواده را به عهده دارند

و در جامعه ای که بهترین راه ممکن برای زنان ازدواج معرفی میشود وموثرترین نقش آنها مادری وهمسری صرف تلقی می شود روبرو شدن با خانواده هایی که رئیس خانه برای رفع تعارضات درونی آن دست به اعمال قدرت می زند چندان دور از ذهن نیست (اعزازی – شهلا)


بدین ترتیب در جامعه ای که اعمال خشونت را به شرط آنکه از حد معقول متجاوز نکند مجاز می شمرند. و زنان حتی در مجامع عمومیمثل پارک ، تاکسی ، کوچه و خیابان از شوهران خود کتکمی خورند بدون آنکه دیگران بخصوص اقوام نزدیک زن دخالت کنند و در جامعه ای که حتی به دلیل تربیت جنسی خاصی که انجام می گیرد و از هر طرف اقتدار مرد وضعیف بودن زن را درونی می کند ، حتی بعضی زنان ، بالاخص زنان مسن آگاهانه حافظ منافع مردان هستند ، زنان کتک خوردن را

امری طبیعی ومعمولی می پندارند وحتی در رابطه با شکایات قانونی درراه رسیدگی به حقوق خود نیز پافشاری نمی کنند و اغلب در رابطه با انگیزه های خشونت شوهران خویش دلیل تراشی می کنند ، مثلاً اینکه مادر شوهر یا خواهر شوهر را اغواگران و در نتیجه مفصران اصلی حادثه م یپندارند.گذشته از خشونت های کلامی از قبیل توهین ، تهدید وتحقیر که حمایت های حقوقی خاصی در این باره در رابطه با زنان انجام نمی گردد ، تا جایی که می توانند از آزار واذیت های

جسمی و جنسی شوهران خویش نیز سخنی به میان نمی آورند مگر اینکه کارد به استخوانشان برسد. یکی از دلایلی که زنان ایرانی را به ادامه زندگی در شرایط سخت و خشونت بار خانوادگی سوق می دهد ، اجبارهای اجتماعی و ارزش گذاری های اجتماعی کاذبی است که در جامعه مشوق ادامه زندگی در هر شرایطی و با هر موقعیت سخت و دشواری است .عدم امنیت اقتصادی و سود منابع درآمدی ، ترس از آبروریزی زندگی مشقت باربعد از ازدواج و شاید ترس از ازدواج مجدد و تکرار حوادث زندگی مشقت بار یا ترس از جدایی از فرزندان یا تاثیرهای مخرب جدایی بر آینده آنه

ا و بدتر ا زهمه نگاه نکوهش گر اجتماع بر زن مطلقه می تواند از عوامل اجتماعی باشد که زن را به ادامه زندگی وادار میکند.همچنین مشکلاتی که زنان در رابطه با پیگیری مسئله طلاق و اثبات گناهکاری مرد در دادگاه ها ومجامع قضایی دارند وهفت خوان پر پیچ و خم که باید از آن بگذرند نیز مزید بر علت است.
بعد از ارائه تعریفی از خشونت خانگی بر برخی پارامترهای موجد ایدئولوژی مرد سالارانه اشاره خواهد شد. ساختار فرهنگ مرد سالار در جامعه وتاثیر اجتناب ناپذیر آن در ساختار روابط خانوادگی شاید مهمترین مسئله در رابطه با مسئله خشونت خانگی در میان زنان ایرانی باشد.
وخشونت خانوادگیخشونتی است که در محیط خصوصی به وقوع می پیوندد و عموماً میان افرادی که به سبب صمیمیت ارتباط خونی یا فانونی به یکدیگر پیوند خورده اند.این خشونت همواره

جرموابسته به جنسیت خاص محسوب می شود»
(پژوهشی در باب خشونت علیه زنان در ایران – مهرانگیز کار – انتشارات روشنگران سال 1381)
در بسیاری از موارد خشونت علیه زنان به کمک آداب و رسوم و سنت های غیر مذهبی توجیه می گردد.در میان گروههای مختلف اجتماعی از شهری-روستایی-عشایری ویژگی های فرهنگها و رسوممتفاوتی رایج است.نمونه ای از رسوم متداول و رایج در بافت قبیله ای بخشی از مناطق جنوب ایران چنین است:


« چنانچه زنی عمل خلاف عفت مرتکب شود و با مردی رابطه آزاد جنسی برقرار کند به دست افراد ذکور خانواده خود به قتل می رسد.اگرمردی از مردان یک قبیله دیگر را به قتل برساند برای ختم نفاق وخصومت پنج زن از قبیله جانی به عقد نکاح پنج مرد از قبیله مقتول در می آِد به این رسم در برخی مناطق فصل گفته می شودودر برخی مناطق دیگر خون بس»


• هر دختری در رجه اول باید با پسر عمویش ازدواج کند. امتناع دختر یا خانواده او تبعات خطرناکی در پی دارد همچنین آداب و رسوم شب زفاف که رفتار خشونت آمیز جنسی علیه زنان را تجویز می کند.رسم دم هجله ایستادن و تصرف کردن جسم زن توسط مرد در شب زفاف علاوه بر خشونت جنسی و جسمی فشارهای روانی و عصبی سختی بر زن وارد می کند.علاوه بر آداب و رسوم غلط اصطلاعات و ضرب المثل هایی که در فرهنگشفاهی ما رایج است و دهان به دهان می چرخد

نیز حامل پیام خشونت نسبت به زنان و ترغیب مردان به انجام آن می باشد.اصطلاح گربه را دم حجله باید کشت به معنای مطیع کردن زن از اوان زندگی است یا اصطلاح زن ذلیل نیزصفت تحقیر آمیزی است برای مردانی که به نظرات همسر خود احترام می گذارند.در متون فرهنگی – اساطیری

ایران نیز اشعار ونقل قولهایی وجود دارد که عموماً در جهت اثبات فرو دستی و سستی عقل و خرد و اراده زن است و بر رفتار تحکم آمیز و ریاست بی قید و شرط مرد بر او صحه می گذارد از قبیل این نمونه ها :
زن ناقص العقل است- زن سلیطه شوهر مرد است- از سه چیز باید حذر کرد.دیوار شکسته ، زن سلیطه ، سگ درنده یا « زن چو مار است زخم خود بزند/ بر سرش نیک زن که بد بزند (همان)
همچنین خانم کار از برخی سنتها وپاره ای تفاسیر سنتی از دین که بر نابرابری مطلق در روابط دو جنس صحه م یگذارد ، نام می برند.مثل این موارد:
• زن ناقص العقل وناقص الخط هستند. زیرا زن از زیادی گل مرد یا دنده چپ او آفریده شده است

وزنان همگز نمی توانند در شایستگی و کمال به مردان برسند.
• صندوق خانه منازل مناسب ترین مکان برا یعبادت زنان است.


• روا نیست زن را که با مرد بیگانه سخن بگوید- الا به درشت و به زجر
• زن نمی تواند در جامعه اسلامی بر مسند قضاوت بنشیند وحکم دهد.
ایشان همچنین به سازمان های اجتماعی نظیر مراکز آموزشی ، مدرسه ، مطبوعات ، رادیو ، تلویزیون وسازمان های ورزشی وهنری که عموماَ تحت کنترل دولت هستند اشاره می کنند و تبعیض هایی که در جریان اجرای برنامه های پیرو سیاستگذاری های فرهنگی جمهوری اسلامی بر زنان روا می دارند. مشکلاتی از قبیل اوقات فراغت ، تسهیلات نابرابر برای پر کردن اوقات فرقت

دختران ومطبوعات به خصوص سریال های تلویزیونی که « نه تنها به انگیزه ی اسلام گرایی بلکه به انگیزه ی مقابله با فرهنگ غربی ، روز به روز بر حجم تولیدات فرهنگی بر ضد تغییر نقش زنان جامعه و در مقابل با اشتیاق حضور زنان در امور سیاسی – اجتماعی می افزاید»
مصداق این سخن خانم کار را میتوان به شدت در یکی از سریال های تلوزیونی جذاب به نام کیف انگلیسی ساخته ضیاالدین دری که اخیراً نیز در تلویزیون (احیاناً به دلایل سیاسی ونزدیک شدن به انتخابات مجلس هفتم ، پخش می شود) مشاهده کرد. البته پرداختن ونقد کل فیلم نیاز به تخصص و تفکر نقادانه سینمائی دارند که نگارنده فاقد آن می باشد اما آنچه که در این سریال به مسئله

نگرش جامعه اسلامی به زنان در عرصه اجتماعی – سیاسی پیوند می خورد ، قسمت آخر فیلم است. مستانه دختر پیرایش یکی از سیاستمداران مطرح فیلم است که در ابتدای فیلم شیفته ادیبان حقوقدان از اروپا برگشته دموکرات اصلاح طلب (شاید انقلابی) می شود. که با اطمینان و اعتمادی که مردم به او می کنند در حالی که او را حامی و نامی خودمی پندارند به عنوان نماینده مجلس رای می آورند وقادر می گردد به مجلس نفوذ کند اما بعد از مدتی که اونیز به طیف نوکران

 

انگلیس می پیوندد. مستانه که در طول فیلم از نظر مالی ادیبان را حمایت می کند و به اصطلاح زنی آگاه به مسائل روز است و از اینکه به او همانند شیئی جنسی نگریسته شود ، بیزار است.او در واقع زنی روشن فکر و متفاوت از زنان خانه دار عصر خویش است که بیشتر دغدغه منزل و کارهای خانگی را دارند. در قسمت آخر فیلممستانه به دلیل سیاسی زندانی می شود و در زندان در کمال ناامنی بدون اینکه یک نفر از اعضای خانواده از اوحمایت کنند ، مورد آزار و اذیت روحی شدیدی قرار می گیرد و سرانجام توسط راننده آقای انگلیسی که قبلاً باید پدرش در ارتباط

سیاسی دائم بوده است ، در طی یک طوطئه پلید مورد تجاوز جنسی قرار می گیرد. این صحنه از فیلم که با تلو تلو خوردن مستانه در خیابان و تا حدی روانی شدن او ختم می شود ، شاید هیجان انگیزترین صحنه فیلم باشد طبیعتاً هیجان انگیز ترین صحنه فیلم باشد. طبیعتاً هیجان انگیز ترین صحنه فیلم می تواند تاثیر گذار ترین صحنه نیز محسوب شود.این پیام آنقدر آشکار است که نیازی به تفسیر آن نمی باشد.در این قسمت از فیلم به خوبی می تواند تاثیری بگذارد تا اینکه ترس و اضطرابی عمیق به دل زنان مردد راه پیدا کند تا برای همیشه فکر حضور در عرصه های سیاسی را از سر خود بدر کنند. هر چند نگارنده علاقه ای به بحث ارزشی دراین باره ندارد.
تاثیرات وپیام این قبیل فیلم ها را نمی توان نادیده گرفت که به زنان در خصوص حضور در عرصه های سیاسی اخطار جدی می دهد و آنان را از این کار باز می دارد.


«پژوهش های مرتبط با مسئله خشونت علیه زنان»
در باب پژوهشهایی همچون پژوهش های دکتر مهرانگیز کار مدنظر است که در بخش محدودیت های قانونی ونواقص موجود در آن را تشدید وتشویق فرایند خشونت علیه زنان تا حدی به آن

پرداخته خواهد شد وهمچنین پژوهش های تجربی آقای مهرداد درویش پور در میان ایرانیان مقیم سوئد که موعد این اعداست که فرهنگ مردم سالار نیرومند تر وموقعیت اجتماعی پائین تر دو علت اصلی بروز خشونت بیشتر در میان مردان است.ایشان در جریان یک تحقیق پیمایشی درباره زنان ومردان مطلقه ایرانی در هفت استان و زوج های ایرانی در نه شهر سوئد به این نتیجه رسیده اند که خشونت در خانواده متلاشی شده به مراتب رایج تر از خانواده هایی است که در آن زن وشوهر

همچنان به زندگی مشترک با یکدیگر ادامه می دهند. مردان در این گفتگوها ، غالباً شرایط بد روحی ، عدم همکاری همسرانشان در حل اختلافات و یا از دست دادن کنترل خود را دلایل اصلی اعمال خشونت ذکر کرده اند.به عبارتی دیگر خشونت که گاه آخرین وسیله برای جلوگیری از جدایی بود در عمل به محروم شدن از دید خشونت ذکرکرده اند. به عبارتی دیگر خشونت کهگاه آخرین

وسیله برای جلوگیری از جدایی بود در عمل به محروم شدن از دیدار زن و فرزند انجامیده است.آنچه که در این تحقیق بیشتر مورد توجه قرار میگیرد حمایت کامل جامعه ودستگاههای دولتی از زن مطلقه است.در سوئد بر خلاف ایران شکایت صرف زن منجر به طلاق می شود.این در حالی است که در ایران این وضعیت تنها مصداق مردان قرار می گیرد و زنان پس از طلاق از حمایت های اجتماعی ودولتی ابداً برخوردار نیستند.در سوئد مردان ایرانی جدا شده عموماً از حمایت جامعه

ومقامات رسمی ومداخله آنها در زندگی خصوصی ، شکایت دارند.
زیرا هنجارها وارزش جامعه سوئد خشونت در خانواده را مشروع نمی داند.همچنین این تحقیق با مشخص شدن کمتر بودن فرهنگ و تفکر وسنت مرد سالاری در میان مردان متاهل به این نتیجه رسیده است که در خانواده هایی که ارزش های پدرسالارانه به ویژه در مردان کمتر ریشه دارد شانس تداوم رابطه و ثبات زناشویی بیشتر است.
(مهرداد داریوش پور/مجله زنان شماره 56 ص 53) بدیهی است رابطه مبتنی بر گفت وگو و تصمیم گیری متقابل با حفظ موقعیت طرفین می تواند به تداوم زندگی زناشویی کمک کند یکی از دلایل دیگر اعمال خشونت علیه زنان در این تحقیق شغل و درآمد پایین ونبود اعتبار اجتماعی مرد در خانواده است. زیرا مردانی که منابع قدرت کافی در اختیار ندارند بیشتر احساس بی ثباتی وبی هویتی وانزوا میکنند ودر نتیجه به اعمال خشونت در خانواده می پردازند.البته صحیح نیست در

بررسی خشونت تنها منشا وریشه خشونت را در مردان جستجو کرد.دکتر سروش معتقدند «در طول تاریخ این فقط مردها نبودند که دیدشان نسبت به زنها به فرض نادرست وناروا بوده است بلکه زنان هم دیدشان نسبت به خودشان مثل مردها بوده است. در حقیقت تعامل چهار بینش تاریخ زنان را ساخته که عبارت است از تلقی زن از مرد وتلقی مرد از خود وتلقی مرد ا ز زن این چهار گزینش در فضای کلی تاریخی نظامی را پدید آورده است به نام نظام مردسالاری»

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید