بخشی از مقاله

یکی از مسائلی که از دیرباز ذهن اندیشمندان ، روانشناسان و دانشمندان علوم انسانی را به خود مشغول نموده است چگونگی رشد و پرورش خلاقیت و ابتکار عمل در دانش آموزان ، نوجوانان و جوانان می باشد.


اصولا یکی از شاخصه های رشد و ارتقای علمی در هر کشوری شکوفایی و تجلی خلاقیت و ابتکار عمل به عنوان زیر ساخت آن جامعه می باشد. جوامعی که بتوانند خلاقیت نسل جوان را احیاء و شکوفا سازند ، از میزان قابل توجه توسعه- رشد و شکوفایی علمی برخوردار خواهند بود و بالعکس . به هر میزان که خلاقیت ، پرورش و تعالی نباید رکود علمی، صنعتی و فرهنگی را باید برای آن جامعه انتظار داشت.
خلاقیت مقوله ای است که علی رغم اهمیت فوق العاده درمباحث آموزشی سال ها زیر غبار فراموشی پنهان مانده است. اما اکنون گویا برخی بخش ها درآموزش و پرورش نقش حیاتی آن را باز شناخته اند و درصددند به مسئله خلاقیت بپردازند.
این اثر حاصل مطالعه چند کتاب در این زمینه به علاوه تجارب شخصی ده سال مدیریت است که امید است مورد توجه واستفاده علاقه مندان قرار گیرد.

خلاقیت موضوع جالب توجه وبحث برانگیزی است وهمواره پرسش های زیادی دراین زمینه برای بشر مطرح بوده است.


درسه دهه اخیر عده ای از صاحبظران سعی براین داشته اند که تعاریف جامعی از خلاقیت عرضه کنند.گرچه کوشش های آنان کاملا موفقیت آمیز نبوده است ولی بررسی نتایج تحقیقات آنان می تواند ابهام تعریف خلاقیت را تا حدودی کاهش دهد.
شاید به جرات بتوان گفت که جامع ترین نظریه مربوط به خلاقیت توسط گیلفورد(1959-1950) دانشمند امریکایی عرضه شده است، گیلفورد با تحقیقات فراوان خود سرانجام به این نتیجه رسید که توانایی های فکری انسان را نمی توان دریک بعد خلاصه کرد وآن را هوش یا چیزی شبیه آن نامید . وی با استفاده از روشهای پیشرفته آماری وبرنامه های کامپیوتری دریافت که قوای فکری

انسان را می توان به 150 عامل مجزا که هریک به تنهایی قابل اندازه گیری است تقسیم کرد.
به نظر او بعضی از این خصیصه ها عبارتند از: روانی جریان فکر، انعطاف پذیری قوای فکری واصالت اندیشه وتصمیم گیری(گیلفورد1959) . این سه خصیصه به نظر گیلفورد تشکیل تفکر واگرا یا تفکر غیر متعارف را می دهند. افرادی که تفکر واگرا دارند درفکر وعمل خود با دیگران فرق دارند واز عرف وعادت دور می شوند وروش های خلاق وجدید را بکار می برند.

برعکس، کسانی که از این خصوصیات برخوردار نیستند تفکر همگرا دارند ودر فکر وعمل خود از عرف وعادت پیروی می کنند پس تفکر واگرا یعنی دور شدن از نقطه مشترک که همان رسم وسنت وعرف اجتماع است وتفکر همگرا یعنی نزدیک شدن به آن نقطه.( مطابق با شکل)


هر وقت کلمه خلاقیت را می شنویم ، بی اراده به یاد کارها وآثار برجسته دانشمندان وهنرمندان نامی می افتیم ولی باید به خاطر داشته باشیم که همواره لازمه خلاقیت نبوغ نیست .
هرکس ممکن است درانجام کارهای روزمره خود از خلاقیت استفاده کند منتها خلاقیت بعضی بیشتر وبعضی کمتر است .
می توان نتیجه گرفت که خلاقیت در همگان وجود دارد ولی خلاقیتی که درسطح جهانی قابل طرح باشد معمولا با نبوغ همراه است .
درزمینه خلاقیت سؤالهای زیادی مطرح است مثل آنکه آیا می توان خلاقیت را پرورش داد؟ اگر جواب مثبت است چه روش هایی برای این کار وجود دارد؟


دانش آموزی که در پاسخ به پرسش های امتحان از مطالب کتاب وگفته های معلم استفاده می کند همگرایانه وضد خلاقیت عمل کرده است. اگر پاسخ صحیحی بدهد که درکتاب درسی وگفته های معلم منعکس نبوده باشد وصرفا از ذهن خودس تراوش کرده باشد واگرایانه وخلاقانه عمل کرده است .


البته تفکر واگرا وقتی مترادف با خلاقیت است که منجر به نتیجه مثبت شود وگرنه یک بیمار روانی نیز ممکن است نظرات واعمال متفاوت با دیگران داشته باشد.
خلاصه ایکه گیلفورد معتقد است خلاقیت یعنی استعداد تفکر واگرا ، عرضه هدف ها وراه حل های جدید ومنحصر به فرد، امکان تفکر اصیل وجدید وانحراف از عقاید متعارف موجود .
نتیجه تحقیقات دانشمند دیگری به نام " مک کینون (1970)" حاکی از آن است که افراد خلاق معمولا افرادی هستند مبتکر ، سازنده ، دارای اعتماد به نفس وبرخوردار از قضاوت شخصی ومستقل.
دانشمندان دیگری گفته اند افراد خلاق می توانند روابط جدیدی مابین پدیده های موجود کشف کنند ومورد تجزیه و تحلیل قرار دهند به طور کلی تحقیقات نشان داده است که خلاقیت پدیده ایست کاملا طبیعی وکمابیش در تمام انسان ها وجود دارد و آنچه مهم است نقش محیط مستعد است که بتواند خلاقیت را بروز دهد وشکوفا کند .

دانشمندان مختلف روش های متفاوتی برای سنجش خلاقیت به کار برده اند که در زیر چند نمونه ذکر می شود.
"والاک وکوگان (1965)" روش بسیار جالب توجهی برای سنجش خلاقیت کودکان کوچکتر وضع کرده اند.
آنها پرسش هایی مثل پرسش های زیر به کار می برند واز روی پاسخ هایی که کودکان می دهند قدرت خلاقیت آنها را می سنجند.
پرسش ها چنین است :


1- همه اشیای حلقوی که به فکرتان می رسد نام ببرید.
2- همه چیزهایی که تولید صدا می کنند را نام ببرید.
3- همه چیزهایی که شکل مربع دارند نام ببرید.
4- همه چیزهایی که با استفاده از چرخ کار می کنند را نام ببرید.
در سئوال های بالا: لاستیک اتومبیل – سوت – دفتر – کتاب – اتومبیل ،پاسخ های عادی هستند اما سوراخ موش – صدای خروپف – تمبر ـ چرخ کوزه گری ،پاسخ های خلاقانه هستند.
پیشنهاد :
معلمین می توانند در کلاس ها (مخصوصا ابتدایی) این سئوالات را مطرح کنند ودانش آموزان

را به دادن پاسخ های زیاد تشویق کنند تا بالاخره دانش آموزان با تفکر بیشتر پاسخ های خلاقانه تری بدهند .
وبه این صورت میبینند ومی شنوند که دوستانشان پاسخ های متفاوت داده اند وسعی می کنند که خلاق باشند.
روش های دیگری که توسط والاک وکوگان ابداع شد منجر به پیدایش آزمون " معنی خطوط والگوها" شد.
در این آزمون یک رشته خطوط و الگوهایی که ظاهرا معنی ندارند به آزمودنی عرضه می شود، آزمودنی باید از طریق تداعی و تخیل بتواند معنی یا معانی خاصی را از این خطوط والگوها استنباط کنند.
در زیر نمونه هایی از این خطوط والگوها می آوریم .


به نظر شما هر یک ازاین خطوط والگوها چه چیزی را نشان می دهد؟


(1) (2) (3)

پاسخ های معمولی (1) طناب – (2) سه نفر که دور یک میز نشسته اند – (3) باران.
پاسخ های خلاقانه (1) خمیردندانی که ازلوله اش درآمده است – (2) سه موش که در حال خوردن یک تکه پنیر هستند – (3) پنج کرم آویزان.

"گتزلز و جکسون (1962)" نیز روش هایی برای سنجش خلاقیت به خصوص د ر مورد
دانش آموزان دبیرستانی به وجود آورده اند .آنان موقعیت یا داستان نیمه تمامی به آزمودنی ارائه می دهند ، او باید آن را به سلیقه خود تکمیل کند و یا اینکه از آزمودنی می خواهد شرح حال خود را بنویسد.
به عقیده آنان جواب هایی که توام با شوخ طبعی وغیر متداول باشد خلاق محسوب می شود.
با بررسی مواردی که از آزمون خلاقیت ذکر شد مشاهده می شود که نظریات با هم متفاوت است
اشکال عمده این آزمون ها پایین بودن درجه اعتبار وپایایی آنهاست .
ولی با آن که این روش ها استاندارد نیستند می توان از آنها برای شناخت افراد خلاق بهره برد.

آزمون های هوش استانداردی وجود دارد ونمره این آزمون ها را میتوان معرف هوش دانست ، اما آزمون های خلاقیت استاندارد وجود ندارد.

هنوز نحوه درستی برای اندازه گیری آنها در دست نیست .
بیشتر آزمون های هوش تفکر همگرا را مورد تایید وسنجش قرار می دهد این آزمون ها خلاقیت وتفکر واگرا را نمیتوانند بسنجند.برخلاف نظر مردم که تیزهوشی را لازمه خلاقیت می دانند این دو تا حدی از هم مستقل هستند.
آنچه از نتایج آزمون ها به دست می آید نشان می دهد همبستگی نمره های هوش وخلاقیت همیشه از نیم کمتر است.


گتزلز وجکسون در حین مطالعه ارتباط هوش وخلاقیت متوجه شدند که در مدرسه ها بیشتر معلمان دانش آموزان تیز هوش را به دانش آموزان خلاق ترجیح می دهند.ظاهرا سبب این است که آنچه در مدرسه تدریس می شود دانش آموز باید بیاموزد، بیشتر بر اسا تفکر همگرا است تا تفکر واگرا !
در مدرسه درس باید آموخته و پس داده شود ، در مدارس سنتی کسی که بخواهد راه دیگری را برود وراه حل جدیدی ارائه دهد طبعا مورد پسند معلمان سنتی قرار نمی گیرد زیرا خود معلمان نیز با روش های غیر خلاق پرورش یافته اند.
البته برای ترویج تفکر واگرا نباید از تفکر همگرا غافل شد چون اول باید راه حل های م

عمول آموخته شود تا راه حل های جدید به فکر افراد برسد.
پس هردو نوع تفکر لازم وملزوم یکدیگرند.

در اینجا خصوصیات افراد خلاق آورده شده است اما این به آن معنا نیست که تمام این خصوصیات با هم در افراد وجود داشته باشد
 تیزهوش تر از دیگران هستند.
 علاقه آنان به مسائل علمی وهنری،فرهنگی واجتماعی بیشتر از ودانش آنها در این زمینه وسیع تر است.
 درباره مسائل انتزاعی در مقایسه با مسائل عینی وملموس بهتر وعمیق تر می اندیشند.
 به نمره امتحانی کمتر اهمیت می دهند.
 در افکار خود غرق اند.
 نسبت به مسائل سیاسی اجتماعی حساس اند.
 انعطاف پذیر هستند وبیان طنز آلود دارند.
 خودخواه نیستند.
 شخصیت رشد یافته تر وبا اختلال کمتر دارند.
 در فکر وعمل اصالت ونوآوری دارند.
 ثبات عاطفی بیشتر دارند.
 فعال وکاری هستند.
 گاهی اوقات ممکن است با اطرافیان دچار مشاجره شوند

تعاریف خلاقیت گسترده و متعدد است. اما وجه اشتراک همه آنها "نو بودن و تازگی، ارزشمند بودن، وجود اکتشاف و نه الگوریتم است". بنا براین می توان خلاقیت را چنین تعریف کرد: هرچیز تازه و نو، ارزشمند و مفیدی که به صورت اکتشافی به دست آمده باشد.، یک مفهوم خلاقیت قالب شکنی است. حال اگر نظام آموزش و پرورش نظامی انعطاف ناپذیر باشد، طبیعی است که امکان دارد ضد خلاقیت باشد، اما اگر انعطاف پذیر باشد در صورت ضرورت تغییر و تحول را پذیرا می شود و خلاقیت را درخود جای می دهد.
آموزش و پرورش خلاق را یک جامعه خلاق می سازد و جامعه خلاق را افراد خلاق.
در آموزش و پرورش عناصر گوناگونی مانند محیط آموزشی، معلم و برنامه ریزی وجود دارد. خود این ها ارتباط متقابل و متعاملی با هم دارند و هر کدام که خلاق باشند بر دیگری
تاثیرگذارند ، زیرا یک جریان سیستمی است، اگر معلم خلاق باشد حتی اگر در یک فضای غیر خلاق قرار بگیرد می توانیم امیدوار باشیم خلاقیت او به کل جامعه سرایت کند.


برای مثال : ارزشیابی معلمین از دانش آموزان یک عامل ضد خلاقیت یا کشنده خلاقیت است.
معلمین باید حتی المقدور از ارزشیابی اجتناب کند( به صورت فعلی) و به جای ارزشیابی کمی از ارزشیابی کیفی استفاده کنند که آثار مخرب کمتری دارد.

ارزشیابی کیفی به این معنی که دانش آموز قوت و ضعف خود را در درس ها بفهمد تا در جهت رفع آن نقص برآید. هر چه که دانش آموزان را هدایت کند و به کارشان جهت بدهد جنبه کیفی دارد.
مسئولان باید موضوع خلاقیت را جدی بگیرند و آن را باور کنند. خلاقیت برای جامعه ما در حکم عامل بقا است.در واقع شرط بقای ما وجود خلاقیت های فکری و ذهنی و ایجاد فرصت برای پرورش این موضوع است.
در آموزش و پرورش ابتدا باید درمعلمان تحول ایجاد کرد، در این رابطه باید به سه نکته توجه کرد:
1. باید ابتدا نگاه معلمین را عوض کنیم. زیرا در بعضی موارد دیده شده است که معلمین افراد خلاق را دوست ندارند، باید کاری کنیم تا معلمین افراد خلاق را دوست بدارند.
2. معلمین باید اطلاعات لازم را کسب کنند، خلاقیت و دانش موضوعی علمی با وسعت زیاد است.
3. باید سعی کنیم معلمین با وقت اندک و با توجه به زمان اطلاعات اولیه را کسب کنند و درنهایت به مهارت های تدریس خلاق مجهز شوند تا نتیجه کارشان در کلاس خلاقیت پروری شود.
در حقیقت می بینیم نقش معلم یک نقش کلیدی است و او جایگاه خاصی دارد، زیرا ارتباطش با دانش آموزان بسیار گسترده است.حتی اگر محتوا مشکل داشته باشد یا نظام آموزشی بیمار باشد اما معلم خلاق باشد میتوان این ضعف ها را جبران کرد.


معلمین باید درزمینه پرورش قدرت تخیل دانش آموزان کوشا و پیگیر باشند. درتمام دروس حتی ریاضی و علوم باید مسائل علمی را با قوای تخیل دانش آموزان مرتبط کنند و قوه تخیل آنها را بکار گیرند و تقویت کنند و اگر این کار را انجام دهند به سمت خلاقیت حرکت کرده اند.
استفاده از کارهای هنری- نمایشی- نقاشی و موسیقی گامی به سوی خلاقیت است.
ما نباید شعار خلاقیت بدهیم.مهم این است که بتوانیم کاری انجام دهیم که در جهت رشد این توان دانش آموزان باشد. هر آنچه که فکر دانش آموزان را به فعالیت وادارد تا بتوانند ایده نو داشته باشند بدون اینکه ازهم تقلید کنند ، یک کار خلاقانه است. باید کنجکاوی دانش آموزان را تقویت کنیم و حساسیتشان را به مسائل و محرک ها بالا ببریم .اگر بتوانیم کاری کنیم که دانش آموزان بتوانند از دور ریختنی ها با توجه به ابتکار خود چیزهایی بسازند کار خلاقانه ای کرده ایم .باید به دانش آموزان فرصت بدهیم تا اعتماد به نفس کافی پیدا کنند. به این سبب باید ازمقایسه آن ها با ه

مدیگر پرهیز شود.به آنان فرصت بدهیم که حرف بزنند و ابراز عقیده کنند .
تمام این ها و خیلی موارد دیگر به این منجر می شود که یک کلاس خلاق و فعال داشته باشیم.
خلاقیت در عین پیچیدگی بسیار راحت ، ساده و قابل دسترس است و این را هر معلمی می تواند تجربه کند .بر عکس خیلی چیزهای دیگر ، خلاقیت حالت تزریقی ندارد و چون به حالت بالقوه در همه افرا هست همه معلمان می توانند هم خلاق باشند وهم خلاق پرور.


بنا براین مطالب راهکارهای پیشنهادی را به این صورت بیان میکنیم:

1. تقویت حس اعتماد به نفس و خود باوری در دانش آموزان که یکی از شاخصه های اساسی تفکر خلاق، خود باوری و اعتماد به نفس می باشد. اصولا ایده های مثبت و ایمان به توانایی های فردی شرط اول موفقیت و پیروزی می باشد.عدم پذیرش خود و استعدادهای عظیم نهانی باعث دل سردی ، یاس و ناتوانی می گردد، بنابراین تایید بر
اندیشه های مثبت و پذیرفتن توان خود و دوری از نا امیدی و ناتوانی ، قدم اول بروز اندیشه های خلاق در دانش آموزان می باشد.
2. اهمیت جدی برامر آموزش ابتکارعمل وخلاقیت - اصولا انسان موجودی است که تحت تاثیر آموزش وتربیت قرارمی گیرد واندیشه وتفکری وجود ندارد که قابل انتقال به دیگری نباشد.
3. استفاده ار آرای روان شناسان وجامعه شناسان در چگونگی آموزش دانش آموز خلاق - باید درجهت خلاقیت دانش آموزان از دو علم روانشناسی وجامعه شناسی استفاده کرد.
4. استفاده از سخنرانی دانش آموزان خلاق برای دیگر دانش آموزان - این اصل خیلی دارای اهمیت است که دانش آموز اندیشه های خلاق خود را در اختیار دیگران می گذارد. دوم اینکه دانش آموزان دیگر که این وضعیت را می بینند الگو گرفته وخود نیز به طرف آن خواهند رفت.


5. تشویق دانش آموزان به گمانه زنی- گمانه زنی درموضوعات علمی خود باعث ایجاد ابتکار وخلاقیت در دانش آموزان می شود.
6. استفاده از روش های فعال در تدریس- معلم نقش هادی و ناظر را اجرا میکند و دانش آموزان به فرآیند یاد گیری و تجزیه و تحلیل مطالب مشغول می شوند.
7. ایجاد فرصت مناسب برای بیان احساسات- در موضوعات مختلف وقتی دانش آموزان واک

نش نشان داده واحساسات خود را بازگو نمایند، باعث پیدایش خلاقیت درآنان می شود.
8. طراحی و ابداع سئوالاتی که ذهن دانش آموزان را به اندیشه وادار کند، خود زمینه هایی برای تفکر خلاق در دانش آموزان مهیا می شود.
9. روشی آرام و متین درپیش گرفتن و از عجله و شتاب زدگی دوری کردن- نباید به این فکر کرد که درمدتی کوتاه ، دانش آموزان را به ابتکار بکشانیم که این روش خود آفت خلاقیت خواهد بود.
10.توجه به تفاوت های فردی- که بسیار حائز اهمیت است، در پرورش خلاقیت توجه به این اصل ضروری به نظر می رسد که ما همگان را یکسان و برابر لحاظ نکنیم بلکه تفاوت ها را در نظر بگیریم.
11.نباید به دانش آموزان یک الگوی خاص را تحمیل کنیم تا فکر آزاد در دانش آموزان رشد یابد .باید حتی الامکان از تحمیل الگوهای خاص پرهیز نماییم.

12.دادن فرصت به دانش آموز جهت طرح سئوالات غیر معمول وبحث انگیز- همین امر باعث می شود که دانش آموز فرصت سئوال برای افکار خود پیدا کند. اگر این کار را نکنیم سدی آهنین در برابر خلاقیت دانش آموزان کشیده ایم.
13.تشویق ومعرفی دانش آموزان موفق وخلاق – با این روش هم دانش آموزان خلاق مورد تشویق قرار می گیرند وهم برای دانش آموزان دیگر الگو سازی نیز می شود.
14.باید زمینه رقابت های سالم وسازنده را فراهم نمود تا دانش آموز در محیطی آرام وبا نشاط در حال رقابت سازنده با یکدیگر برآیند.
15.خلاقیت زمانی اوج می گیرد که انتقادهای سازنده ودرست مطرح شود، البته انتقاد باید راهکار جدید نیز به همراه داشته باشد وغرض ورزی نیز نباشد.
16.به دانش آموزان اجازه دهیم در مسائل و مفاهیم دخل و تصرف نمایند تا نتیجه ی مطلوب تریبت دست آید.
17.ایجاد روشهای جدید درآموزش به جای روش های قدیمی و سنتی در سر کلاس های درس.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید