بخشی از مقاله

قیام 15 خرداد

پانزدهم خرداد، نقطه عطفی است در تاريخ معاصر؛ يادگاری است از پيوند معنوی توده های عظيم مردم کشور ما؛ واکنشی است از احساس عميق مذهبی ملت ايران؛ نمايشی است ازبه پاخاستن مردمی که می خواستند ظلم و ستم را از بن بر کنند؛ تجسمی است از تاريخ اسلام و درجه ای است برای سنجش فداکاری و از خود گذشتگی انسان هايي که به دنبال آرمان الهی حرکت می کنند. پانزدهم خرداد، روز قيام خونين مردم جان برکفی است که به نام اسلام و برای اسلام به ميدان آمدند تا سلطه طاغوتيان را از کشورشان برچينند

 

دستگيری امام خمينی (ره)
در سحرگاه پانزدهم خرداد سال 1342، دژخيمان رژيم ستم شاهی به خانه امام خمينی رحمة الله يورش بردند. آنها امام را که سه روز پيش از آن، به مناسبت عاشورای حسينی در مدرسه فيضيه، در سخنان کوبنده ای، از جنايات شاه و اربابان آمريکايی و اسرائيلی او پرده برداشته بود، دستگير و دور از چشم مردم، به زندانی در تهران منتقل کردند. هنوز چند ساعتی از اين حادثه نگذشته بود که خيابان های شهر قم، زيرپای مردان و زنان انقلابی – که در اعتراض به رژيم شاه و حمايت از رهبرشان فرياد برآورده بودند – به لرزه درآمد. اين صحنه، درآن روز در تهران و چند شهر ديگر نيز به وجود آمد و بدین ترتيب، مردم ايران با اين قيام گسترده، نشان دادند که خواستار برقراری حکومت اسلامی و پايان دادن به رژيم ستمشاهی هستند.

قيام پانزدهم خرداد قم
پس از انتشار خبر دستگيری امام (ره) در پانزدهم خرداد 1342، بسياری از مردم قم، به منزل ايشان رفتند و به اتفاق فرزندشان، حاج آقا مصطفی، در حدود ساعت شش بامداد، به سمت حرم مطهر حضرت معصومه (س) حرکت کردند. پس از مدتی، صحن مطهر و خيابان های اطراف، لبريز از جمعيتي شد که شعار " يا مرگ يا خمينی" را با هيجان شديدی تکرار می کردند. در همان زمان،علما و مراجع وقت هم با صدور بيانيه هايی، خواستار آزادی فوری حضرت امام (ره) شدند. در حدود ساعت ده صبح، با ورود نيروهای مسلّح برای تقويت نيروهای شهربانی قم، تيراندازی و رگبار مسلسل ها شروع شد و تعداد زيادی از مردم زخمی شده يا به شهادت رسيدند. شدّت تيراندازی به حدّی بود که امکان انتقال زخمی ها و اجساد شهيدان نبود و اين کشتار، تا ساعت پنج عصر ادامه يافت.

حمام خون در تهران
در پانزدهم خرداد 1342، مردم تهران هم چون ساير شهرها، در اعتراض به دستگيری امام خمينی (ره) به خيابان ها ريختند و قيام خونين خويش را آغاز کردند. سيل خروشان کشاورزان غيور و کفن پوش ورامين، دهقانان کن و نيز مردم جماران به سوی تهران سرازير شد. انبوه جمعيت بازاری، بار فروش، دانشگاهی و اقشار مختلف مردم، با فريادهای رعد آسای "يا مرگ يا خمينی" و "مرگ بر شاه" تهران را به لرزه درآورد. شاه که در برابر قيام قهر آلود ملٌت، تاج و تخت خود را درحال زوال م

ی ديد، با رگبار مسلسل به جنگ ملٌت مظلوم رفت و تهران را در پانزدهم خرداد 1342، به کشتارگاه مخوف و حمام خون تبديل ساخت.

راه پيمايی در ساير شهرها
در روز پانزدهم خرداد 1342، در بيشتر شهرها، درگيری، راه پيمايی، برگزاری جلسات و نيز سخنرانی بر ضد رژيم و اعتراض به دستگيری امام صورت گرفت. در بعضی از شهرها مانند شيراز، تبريز و مشهد، اعتراض از شدٌت و گشتردگی بيشتری برخوردار بود که در اثر اين حوادث، تعداد زيادی کشته، مجروح يا زندانی شدند.

تلاش رژيم برای تغيير واقعيت
قيام پانزدهم خرداد، جوششی از طرف مردم بود برای درهم کوبيدن رژيم سلطنت و گرچه به سرعت نتيجه قطعی نداد، آثار بسيار باقی گذاشت. از اين رو، عوامل رژيم حاکم، به روش های گوناگون کوشيدند با استفاده از همه امکانات و ازجمله رسانه های گروهی، جنبه اسلامی و

مردمی را از آن بگيرند و جهت خارجی به آن داده، افکار عمومی را فريب دهند. بنابراين رژيم مدعی شد که عده ای از مردم، برای به دست آوردن پول، به تهاجم بر ضد دولت دست زده اند و گفتند که اين پول ها را شخصی به نام "جمال عبدالناصر" فرستاده تا در ايران، توطئه هايی صورت گيرد. البته با همه اين تلاش ها و ادعاهای پوچ و بی اساس، شعله قيام پانزدهم خرداد 1342، روز به روز روشن تر می گرديد.

پانزدهم خرداد در مطبوعات جهان
پس از قيام پانزدهم خرداد 1342، مطبوعات خارجی به صورت های مختلف و با تيترهايی درشت، از اين روز نام بردند. برای مثال روزنامه "دی ولت" در شماره 129 خود نوشت: "در تهران، صدها نفر کشته شده اند. دولت عَلَم، حکومت نظامی اعلام کرد. ارتش با تانک و مسلسل، بر ضد طرفداران رهبر مسلمانان، [امام] خمينی که عليه اصلاحات شاه دست به اعتراض زده اند، وارد عمل شد". يا روزنامه "الاهرام" در 16 خرداد نوشت: "ديروز تهران در آتش خشم شعله ور شد... اين،

شديدترين تظاهرات ضد شاه بود وهنگامی آغاز شد که رهبر دينی، روح الله خمينی و ياوران او دستگير گرديدند".

انعکاس نهضت پانزدهم خرداد
پس از واقعه پانزدهم خرداد 1342، با وجود سانسورهای شديد دستگاه شاه، خبرهای دستگيری امام خمينی(ره) و قيام 15 خرداد؛ در مدت کوتاهی، تنها در سراسر کشور، که به فراتر از مرزها گسترش يافت و موجی از نفرت و خشم بر ضد شاه به راه افتاد. حوزه های علميه نجف، کربلا و کاظمين، به حمايت از امام خمينی (ره)، تلگراف هايی به سران کشورهای اسلامی و سازمان های بين المللی مخابره و کشتار پانزدهم خرداد رژيم را به شدٌت محکوم کردند. تمام اين جريان ها در حالی صورت می پذيرفت که در مطبوعات کشور هيچ خبری ازحقايق و وقايع منعکس نمی شد.

اعتراض شخصيت ها
پس از واقعه خونين پانزدهم خرداد 1342 و کشتار مردم ايران، شخصيت های سياسی و علمی نقاط مختلف جهان، با صدور اطلاعيه هايی، مراتب اعتراض خويش را اعلام می داشتند. از آن جمله می توان به اعلاميه اعتراض آميز شيخ محمود شلتوت، مفتی و رئيس دانشگاه الازهر مصر اشاره کرد که شش روز پس از قيام پانزدهم خرداد صادر شد. در اين بيانيه، دستگيری علما و اهانت به ساحت مقدٌس آنان، داغ ننگی بر پيشانی عالم انسانی معرفی گرديده است. وی طیٌ تلگرافی، خطاب به شاه خواست از تجاوز به حريم روحانيت و علمای اسلام خودداری کند وهر چه زودتر، علمای بازداشت شده را آزاد سازد.

آزادی امام امٌت
جنبش پانزده خرداد، اگرچه واکنش طبيعی مردم مسلمان در برابر مصوٌبات خلاف اسلام رژيم و بازداشت امام خمينی(ره) بود، آزادی فوری ايشان را در برنداشت. از اين رو، اعتراض ها از همه نقاط ادامه داشت و سرانجام علمای طراز اوٌل کشور،برای چاره جويی، در تهران اجتماع کردند. رژيم

حاکم که از يک پانزده خرداد ديگر بيمناک بود، کوشيد آنها را پراکنده سازد و قدمی در راه خواست آنها برندارد. از طرفی مراجع تقليد، اعلاميه ای صادر کردند مبنی بر اين که امام خمينی (ره) مجتهد جامع الشرايط و مرجع تقليد است و براساس قانون، از محاکمه و تعرٌض مصون است. سپس با انتشار اين مطلب، رژيم خود به خود مجبور شد برای فرو نشاندن نارضايتی های عمومی، امام خمينی را در هجدهم فروردين 1343 آزاد کند.

ندای ملکوتی امام
حادثه سترگ پانزدهم خرداد 1342، در اوج اصلاحات دروغين شاه خائن اتفاق افتاد؛ چرا که در آن زمان، اختناقی فراگير بر ايران سايه افکنده بود. در اين جوٌ، ناگهان ندای ملکوتی امام از شهر مقدس قم بلند شد و باافشای نقشه خائنانه شاه، مردم را از آن چه درپشت پرده ها می گذشت، آگاه کرد. آری، امام در ضمن بيدار کردن مردم، آنان را برای قيامی صددرصد اسلامی دعوت کرد

و چارچوب قيام را به آنان نشان داد. از اين رو در روز پانزده خرداد گروهی از متعهدان و مخلصان که خبر دستگيری امام را شنيدند، قيام خويش را آغاز نمودند و با شعارهای "لااله الا الله" و "يا مرگ يا خمينی" ديگران را از خواب غفلت بيدار و بنيان های انقلابی استوار را پايه ريزی کردند.

اسلامی بودن قيام پانزده خرداد
در قيام پانزدهم خرداد 1342، شعارهايی که از حنجره های دردمند ملٌت ايران بلند می شد، صرفاً اسلامی و مذهبی بود و به طور کلٌی حرکت پانزدهم خرداد، به دليل توهين به اسلام و رهبری اسلام که از هر طرف مورد هجوم قرار گرفته بود، برپاشد. اگر اين نهضت خداجويانه مردم در آن روز با آن وسعت به وجود نمی آمد، رژيم ستم شاهی جرأت بيشتری از خود نشان می داد و اساس اسلام را در کشورمان از بين می برد و اهداف اربابان آمريکايی خود را محقق می گرداند.

مردمی بودن نهضت پانزده خرداد
قيام پانزدهم خرداد 1342، قيامی کاملاً مردمی بود و تکيه گاهی جز مردم رنج ديده و مظلوم ايران نداشت. اصالت اين قيام، در خروش عاشقانی بود که عارفانه در راه رضای معبود خويش، به ندای رهبر دل سوزشان پاسخ مثبت دادند و برای حمايت از آرمان های او، آماده شهادت و جان فشانی شدند. اينان، نه چهره های سياسی محض بودند و نه مردمی که برای هواهای نفسانی و مادٌی قيام کرده باشند، بلکه همين مردم پاک دل کوچه و بازار بودند که يک صدا و يک نوا بر ضد ظلم و خيانت رژيم ستم شاهی پهلوی به پا خاستند. به همين دليل، رژيم شاه سخت به وحشت افتاد و چاره ای جز گلوله باران مردم نديد.


پايان افسانه جدايی دين از سياست
قيام پانزده خرداد، به افسانه جدايی دين از سياست که بيش از نيم قرن، از سوی استعمارگران رژيم های دست نشانده آنان تبليغ و ترويج شده بود، پايان داد و جداناپذيری اسلام از سياست را، برای همگان آشکار کرد و اسلام ناب محمٌدی را از اسلام آمريکايی باز شناسانيد. از آن پس، اسلام راستين که تا دیروز جايی در مجامع علمی و روشن فکری نداشت، در ميان نسل تحصيل کرده و به ويژه دانشگاهيان راه يافت و گام به گام گسترش پيدا کرد و فعاليت های سياسی بر پايه اسلام، به عنوان بزرگ ترين جريان سياسی در ايران اوج گرفت و پيشرفت کرد و زمينه ساز انقلاب اسلامی شد.

پانزده خرداد در کلام امام خمينی (ره)
امام خمينی (ره) آن پير فرزانه انقلاب، درباره روز پانزده خرداد 1342 چنين فرمودند: "روز پانزده خرداد، در عين حال که چون عاشورا، روز عزای عمومی ملٌت مظلوم است، روز حماسه آفرين 15 خرداد، بزرگداشت ارزش های انسانی در طول تاريخ است." ايشان در سخنانی ديگر فرمودند: "قيام پانزده خرداد، اسطوره قدرت ستم شاهی را در هم شکست و افسون ها را باطل کرد. شهادت جوانان رشيد و زنان و مردان در آن روز، سدٌ عظيم قدرت شيطانی را از بنيان سست کرد. خون سلحشوران کاخ نشين، کاخ های ستم را درهم کوبيد. ملٌت عظيم الشأن با قيام و نثار خون فرزندان عزيز راه قيام را برای نسل های آينده گشود و ناشدنی ها را شدنی کرد".


گرمی بخش جان ها
قيام پانزده خرداد سال 1342، جرقٌه ای آتش بار بر خرمن باروت جامعه خفقان گرفته و شب زده ايران افکند و زمينه جنب و جوش و شور و خروش ايثار گرانه و فداکارانه را فراهم کرد. ملٌت ايران با الهام از راه و روند حماسه آفرينان پانزدهم خرداد، به عنوان اسوه های ايثار و شهادت، درس جانبازی، فداکاری و پايداری آموختند، روزهای شور و حماسه فراوانی پديد آوردند و نهضت اسلامی امام بر ضد طاغوت را تداوم بخشیدند. مبارزه پی گير و مقاومت خستگی ناپذير ملٌت ايران، از سال 42 تا 57 که به انقلابی اسلامی کشيده شد ريشه در قيام خونين پانزده خرداد داشت و برگرفته از جانبازی های زنان و مردان قهرمان آن روز تاريخی بود.

 

بررسی تحلیلی درباره ریشه‏های قیام 15 خرداد
ریشه‏های نهضت مقدس پانزده خردادِ سال 1342 (ه•• .ش) را باید در این نقشه دشمنان جستجو نمود كه می‏خواستند با انواع و اقسام حیله‏ها، سیل تهمتها و مخدوش ساختن سنتهای مذهبی، مردم را از اسلام اصیل و ارزشهای الهی جدا سازند.
زمینه ‏ها
ریشه‏های نهضت مقدس پانزده خردادِ سال 1342 (ه.ش) را باید در این نقشه دشمنان جستجو نمود كه می‏خواستند با انواع و اقسام حیله‏ها، سیل تهمتها و مخدوش ساختن سنتهای مذهبی، مردم را از اسلام اصیل و ارزشهای الهی جدا سازند. آنها در خیزشهای امت مسلمان به رهبری علما، قیام تنباكو و واقعه رژی، مبارزات شیخ فضل اللّه‏ نوری در دفاع از موازین شرعی و قیام مردم به رهبری آیة اللّه‏ كاشانی در برابر توطئه‏های استعماری؛ به این واقعیت رسیدند كه تا مردم به دیانت و صیانت از مقدّسات، پای‏بند باشند؛ این حماسه‏ها با شدّت تمام به رهبری عالمان فرزانه ادامه و استمرار خواهد داشت.
رضاخان برای مقابله با این حقیقت هرگونه جلسه مذهبی، حتی عزاداری را ممنوع می‏نماید و پوشیدن عبا و عمامه را جُرم قانونی و كیفرش را زندان قرار می‏دهد. او به عنوان ترقّی‏خواهی و مخالفت با كهنه‏پرستی و ارتجاع، سعی می‏كند مردم را از معنویت دور نماید و آنان را از محتوای

اسلامی كه رشد دهنده و تحوّل آفرین است، تهی سازد. این جرثومه فساد و عامل استعمار، برای تداوم بخشیدن به تسلّط شوم خود، دو محور اصلی؛ یعنی «شعائر و سنتهای دینی» و «حوزه و روحانیت» را مورد یورش بی‏امانِ خود قرار می‏دهد. از سوی دیگر برای مقابله با اسلامی شدن جامعه و جلوگیری از رشد تفكر اصیل شیعی در میان اقشار مردم، در دو جهت نقشه‏های پلید خود را پیاده نمود: نخست: مراكز فرهنگی جدیدی تأسیس كرد تا این كانونها را رویاروی حوزه‏های علمیه قرار

دهد و در مرحله بعد؛ زمینه‏های رشد رشنفكران غرب‏زده و خود باخته را فراهم آورد تا بتواند به مقابله خود با روحانیت ادامه دهد.
یك قرن قبل، سید جمال الدین اسد آبادی نوشت: «هر مسلمانی باید بداند كه انگلیس قصد دارد دین اسلام را براندازد و مسلمانان را در هر جای كره زمین، نابود سازد. اگرچه این كار شدنی نیست.1»
این تجربه سیاسی آگاهانه در میان علما و امت مسلمان، هیچ‏گاه به دست فراموشی سپرده نشد؛ بلكه همواره آن را نسل به نسل به یكدیگر منتقل كردند و از این جهت موضع‏گیری آگاهانه خویش را در برابر استبداد رضاخان و نقشه‏های ابرقدرتها بخوبی بروز دادند.
با این وجود؛ در دوران حكومت منحوس پهلوی، مسلمانان ایران در میان اشك و خون روزگار می‏گذرانیدند. مقدسات اسلام همواره هتك گردید، حرمت اسلام فراموش شد، علمای اسلام زندانی، تبعید و یا شهید شدند، وعاظ و طلاّب به زندانها و شكنجه‏گاهها فرستاده شدند، مجالس سوگواری برای خامس آل عبا ممنوع گشت، مدارس اسلامی بسته شد، چادر از سر زنان مسلمان برداشته شد و ستیز بر علیه ارزشهای دینی و جلوه‏ها و مظاهر آن پی‏گرفته شد؛ زیرا استكبار و نیز عوامل ستم و كارگزاران استعماری آنان به درستی متوجه بودند؛ یكی از مهمترین پایگاههای اجتماعی كه مایه قوام و اتحاد ملت می‏شود؛ مذهب است و پای‏بندی به اعتقادات در پهنه

سرزمینهای اسلامی، ابرقدرتها را مورد حمله و هجوم قرار داده است.
ایمان و تمایلات مذهبی، منشأ تحولات و دگرگونیهای مهمی چون اقتدار معنوی گشت و سدی بزرگ و استوار به وجود آورد تا اجازه ندهد قدرتهای زر و زور و تزویر به مقاصد پست و پلید خویش نایل آیند. بنابراین دشمنان تصمیم می‏گیرند ارزشهای اصیل رانشانه گرفته و مردم را از سلاح دین و ایمان خلع كنند.
تبانی استبداد با استكبار پس از كودتای 28 مرداد 1332 (ه•• .ش)
كودتای 28 مرداد سال 1332 (ه•• .ش) در زمان ریاست جمهوری «آیزنهاور» و با نقشه «كیم روزولت» با حمایت آمریكا در ایران به وقوع پیوست كه به كمك آن محمد رضا پهلوی توانست تا

مشهور به كیم، عضو سیا و كارشناس امور خاورمیانه امریكا، در مصاحبه‏ای گفته بود: «كودتای ایران نخستین عملیات مخفی علیه یك دولت خارجی بود كه بوسیله سازمان مركزی جاسوسی امریكا (سیا) تنظیم شده بود.2»
در پی این توطئه ننگین، دولتهایی كه پس از كودتا روی كار آمدند، برای از بین بردن هویت فرهنگی و خدشه‏دار نمودن استقلال ایران و سركوب ساختن حركتهای مذهبی به اقدامات و عملیات ذیل الذكر روی آوردند:
1. انتخابات فرمایشی مجلس، در سایه حكومت نظامی كه بر اساس آن حامیان امریكا و انگلیس روی كار آمدند؛
2. تصویب قراردادهایی با كنسرسیوم و واگذاری نفت جنوب به انحصارهای امریكایی، انگلیسی، هلندی و فرانسوی كه بیشترین سهم به انگلستان تعلق داشت. بدین ترتیب قانون ملی شدن صنعت نفت اگرچه به طور رسمی ملغی نشد، اما در عمل پایمال گردید؛


3. شاه كه دریافته بود مردم مسلمان ایران او را فردی وابسته به بیگانگان می‏دانند و برای حكومتش اعتباری قائل نمی‏باشند، پس از كودتا ضمن تكیه افزون‏تر بر بیگانگان ـ به خصوص امریكا ـ برای تداوم سلطه‏طلبی خود به سیاست سركوب مخالفان روی آورد و در گام نخست خود در این زمینه، در سال 1335 (ه•• .ش) سازمان اطلاعات و امنیت كشور (ساواك) را ایجاد كرد. اعضای این سازمان مخوف در امریكا و اسرائیل آموزش می‏دیدند و این تشكیلات مهم‏ترین ابزار برای شناسایی، دستگیری و به شهادت رسانیدن مخالفان مسلمان به شمار می‏رفت؛


4. دریافت وامهای اسارت‏آور از كشورهای اروپایی و همچنین امریكا؛
5. گشودن دروازه‏های كشور بر روی انبوهی از كالاهای خارجی و ایجاد زمینه برای نابودی تولیدات داخلی و تبلیغ در راستای تغییر دادن فرهنگ مصرفی مردم؛
6. شركت در پیمان استعماری و تجاوزكارانه بغداد (سنتو) در سال 1334 (ه•• .ش)؛
7. تصویب قانون جلب و حمایت سرمایه‏های خارجی در سال 1334 (ه•• .ش)؛
8. امضاء قرارداد دو جانبه نظامی با امریكا در سال 1337 (ه•• .ش)؛
9. پیش گرفتن سیاست حمایت از ابرقدرتهای جهان به رهبری امریكا و توطئه علیه نهضتهای آزادی‏بخش و جنبشهای اسلامی؛
10. سركوب نمودن حركتهای دانشجویی، كارگری و سایر اقشار جامعه؛
11. محدود نمودن آزادیهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی.
باوجود اختناق شدید، مردم مسلمان ایران در سالهای پس از كودتا، در مقابل غارت منابع حیاتی كشور، حاكمیت بیگانگان و تهدید هویت اسلامی و مخدوش گردیدن

فرهنگ برخاسته از باورهای شیعی؛ حتی یك لحظه از مبارزه و مقاومت دست برنداشتند.
سلاح بی‏خاصیت اصلاحات ارضی
اختناق و سركوب پس از كودتا، فساد هیأت حاكمه، رشد مبارزات مردمی به رهبری علما، فقر و محدودیتهای اقتصادی ـ اجتماعی، دولت امریكا را به موقعیت انفجاری جامعه ایران آگاه ساخت. به همین دلیل پس از انتخاب «كندی» (از حزب دموكرات) به ریاست جمهوری، امریكا برای حفظ حاكمیتش در ایران و تبدیل این كشور به بازار فروش و جذب هرچه بیشتر كالا و سرمایه و بدست آوردن نقش ابرقدرتی مسلط در منطقه، «اصلاحات ارضی» و سایر مواد انقلاب سفید را جهت بیرون راندن رقیبان و مقابله با موج انقلابی در كشور ایران، تجویز نمود. در راستای عملی ساختن این برنامه «شریف امامی» از نخست وزیری بركنار و «علی امینی» با برخورداری از حمایت سفیر امریكا «جولیوس هملس» توسط رییس جمهور امریكا به عنوان نخست وزیر محمد رضا شاه در 15

اردیبهشت 1340، تحمیل گردید. دكتر امینی كابینه خود را معرفی كرد و مجلس سنا و شورای ملی را كه جناح انگلیسی و مالكان در آن دارای قدرت بودند، منحل نمود و قانون اصلاحات ارضی را در تاریخ سه شنبه 19 دیماه 1340 (ه•• .ش) به تصویب رساند. محمدرضا پهلوی كه توسط دكتر علی امینی از صحنه كنار نهاده شده بود، برای حفظ قدرت خود در فروردین سال 1341 رهسپار كاخ سفید واشنگتن گردید و در حضور ارباب خود متعهد گردید رأسا اقدام به پیاده نمودن برنامه‏های جدید امریكا نماید و بدین گونه توانست در تیر ماه 1341، پس از بازگشت از امریكا تحت عنوان اختلاف بر سر بودجه نظامی، امینی را بركنار و مهره مورد اعتماد خود؛ یعنی «امیر اسداللّه‏ علم» را به جای وی بنشاند3.
در واقع نخستین مرحله از طرح اصلاحات امریكایی؛ همین اصلاحات ارضی بود كه با تبلیغات فراوان به اجرا در آمد. در این طرح كارگزاران استبداد و مجلس فرمایشی، هیچ اعتنایی به علما نكردند.

مرحوم آیة اللّه‏ خوانساری علیه این نقشه اقدام كرد و پیشاپیش جمعیت به عنوان اعتراض در بازار راه افتاد، ولی شرایط آشفته و ایستادگی عوامل حكومتی در مقابلش، موجب گردید تا او نتواند به تلاش اعتراض‏آمیز خود ادامه دهد.
البته هدف دشمنان این بود كه اگر مراجع با این طرح مخالفت كردند، آنان را مخالف كشاورزان و حامیان زمین‏داران و افراد فئودال معرفی كنند و بدین وسیله حیثیت اجتماعی علما را زیر سؤال ببرند. منظور امریكاییها و دولت وقت از اصلاحات ارضی آن بود كه اگر همه كشاورزان صاحب زمین شوند، با دولت سازش می‏كنند و از مخالفان كاسته می‏شود. امام خمینی رحمه‏الله كه حیله دشمن را دریافته بود و از طرفی هنوز ابعاد و نتایج عملی این نقشه روشن نشده بود، به انتظار توطئه‏های دیگر نشست؛ چون با بصیرت عمیقی كه داشت می‏دانست كه این رشته سر دراز دارد!


انفكاك دیانت از سیاست
در عین حال تا سال 1340 كه زمان آغاز نهضت جدید به رهبری امام خمینی رحمه‏الله است، به دلیل وجود مانع بزرگی ـ كه همان نفوذ روحانیت بود ـ عملاً رژیم پهلوی نتوانست در طرح اسلام زدایی به مقاصد خود دست یابد. زیرا نفوذ فوق العاده آیة اللّه‏ بروجردی در میان اقشار مختلف مردم به قدری زیاد بود كه جرأت هرگونه اقدام آشكار برای مقابله با اسلام را از شاه می‏گرفت. در این دوران، قدرت روحانیت و ارزش و اهمیت مراجع تقلید مورد توجه قرار گرفت. به همین دلیل شاه می‏خواست مراجع را تا حد ممكن طرفدار خود نشان دهد یا حداقل مركزیت روحانیت را به خارج از

ایران انتقال دهد تا از اعتراضات و خیزشهای عمومی به رهبری زعمای دینی، مصون باشد و در واقع دین و سیاست را از هم منفك نماید.
همین حقایق قدرت روحانیت را در چشم كارگزاران ستم و اجانب پرمخاطره می‏ساخت؛ از این جهت زمانِ ارتحال آیة اللّه‏ بروجردی، رژیم ستم‏گستر، تلگراف تسلیتی به آیة اللّه‏ حكیم كه در عراق بسر می‏برد، مخابره نمود و خواست ادعا كند؛ مرجع جدید اوست تا بتواند كانون روحانیت را به بیرون از ایران انتقال دهد كه در این راه توفیقی به

دست نیاورد4.
غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی
یكی از مظاهر زننده نادیده گرفتن اسلام؛ غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی است. در تاریخ 16 مهر 1341، مطابق با 8 جمادی الاول 1382 (ه•• .ق)، جراید عصر، خبر تصویب نامه مذكور را درج كردند كه قید اسلام را از شرایط انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان برداشته و در مراسم سوگند به امانت و صداقت، به جای قرآن؛ كتاب آسمانی آورده شده بود. همان گونه كه امام پیش بینی كرده بود؛ رژیم، دومین نمایش ضد دیانت را به اجرا گذاشت. هدف از تصویب این لایحه، موارد ذیل بود:
1. واداشتن جامعه روحانیت به واكنش جهت شناخت روحیه و افكار آنان، ارزیابی میزان هوشیاری سیاسی علما و پیش‏بینی مخالفتهای لازم؛


2. آماده كردن زمینه، جهت تجاوز به اساس قرآن و برچیدن مذهب در كشور كه سالیان متمادی شاه آرزوی این خیانت را در ذهن خویش می‏پروراند؛
3. توطئه دستبرد به قانون اساسی و تغییر و تبدیل برخی از موارد قانونی كه مانع مقاصد و اغراض دربار و هیأت حاكمه فاسد بود؛


4 ـ فراهم آوردن زمینه به منظور اعطای پستهای حسّاس به دست اقلیتهای مذهبی كه نقش ستون پنجم را در كشورهای اسلامی بازی می‏كردند و مقدمه‏چینی برای پیوستن به غاصبان قدس شریف و صهیونیستها؛
5 ـ زنان ایرانی؛ همانند مردان این كشور به علت سیاستهای استعماری، ارتجاعی و ضد مردمی شاه از ضروری‏ترین و ابتدایی‏ترین حقوق خود محروم بودند و رژیم شاه كه خود بوجود آورنده این وضع اسف‏بار بانوان بود، از همین نقطه ضعف سوء استفاده كرد و در قبال تعطیل كردن دراز مدّت مجلس شورا و سنا، به اسم تصویب نامه هیأت دولت و به عنوان فریبنده آزادی زنان به اساس مشروطه تجاوز كرد تا گناه تیره بختی زنان را به گردن اسلام و قانون اساسی ایران بیاندازد و بدین وسیله زمینه را جهت كم رنگ نمودن مذهب، محو و مسخ قانون اساسی فراهم كند؛


6 ـ شاه با تصویب این لایحه، پایگاه فرمانروایی خود را در میان خانواده‏ها بكار می‏گرفت و انتظارات امریكا را با دیده تمكین پاسخ می‏گفت؛
7 ـ ایجاد محكی در توان و كیفیت بالقوه و بالفعل برای اقدامات آتی؛
8 ـ با توجه به ارتحال آیة اللّه‏ بروجردی و تقسیم قدرت مرجعیت؛ شاه موقعیت را برای انشقاق بیشتر روحانیت مساعد می‏دید و در نهایت نیز در افكار عمومی مردم، علما را مخالف ترقی خواهی و منفور جلوه می‏داد. از اینرو در دستگاههای دولتی تعارض میان جناح مترقی، نو اندیش و...، به سردمداری شاه، با مخالفین كه به زعامت روحانیت به اصطلاح از سنّتهای ارتجاعی و قرون پیش آمد تا رسالت تاریخی و وظیفه اسلامی خویش را آغاز نماید و از این مصوبه ضد اسلامی به عنوان انگیزه‏ای برای بیداری و به حركت در آوردن امّت مسلمان استفاده كند.
به دنبال اعلام تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی در جراید عصر، امام خمینی رحمه‏الله بی‏درنگ علمای طراز اول قم را به نشست و گفتگو پیرامون این توطئه دعوت كرد و ساعتی بعد اولین جلسه علمای قم در منزل مرحوم آیة اللّه‏ حاج شیخ عبدالكریم حائری تشكیل شد. امام خمینی رحمه‏الله در این نشست، محورهای ذیل را مطرح نمود:
1 ـ ترسیم دور نمای سیاه و وحشت‏بار آتیه؛
2 ـ نقشه‏های خانمان سوز و ویران كننده رژیم شاه و مأموریت او در پاسداری از منافع استكبار جهانی كه با نابودی اسلام و ملت مسلمان همراه می‏باشد؛
3 ـ توطئه‏ها و دسیسه‏های خطرناكی كه پشت پرده علیه اسلام و مبانی قرآن در دست اجرا بود و این تصویب نامه نمونه بارز و بازگو كننده آن است؛
4 ـ حضرت امام رحمه‏الله مسئولیت خطیر علما و زعمای روحانیت را در این عصر تاریك در قبال نقشه‏های خطرناك عوامل و ایادی استعمار علیه اسلام و استقلال كشورهای اسلامی یادآوری نمود و هشدار داد؛ اگر در مقابل این خطرات مسامحه كنیم محكوم به فنا شده، اسلام و امت مسلمان و مناطق اسلامی را در معرض سقوط و زوال قرار داده و در برابر قرآن و رسول اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مسئول خواهیم بود.


به دنبال بیانات بیدار كننده امام خمینی رحمه‏الله و سخنان دیگر حاضرین، و تبادل نظر در خصوص مفاد تصویب نامه؛ تصمیمهای ذیل اتخاذ شد:
الف: طی تلگرافی به شاه، مخالفت علمای اسلام با محتوای تصویب نامه اعلام و لغو فوری آن درخواست شود كه این موضوع اجرا شد و علمای قم در روز 17 مهر 1341 تلگرافهایی به شاه مبنی بر مخالفت با تصویب نامه مخابره كردند.
ب: طی نامه و پیغام به علمای تهران و شهرستانها عوارض ناگوار و غیرقابل اغماض تصویب‏نامه بازگو شود و برای مقابله و مبارزه با آن، از آنان دعوت به عمل آید.
ج: هر هفته یك‏بار و در صورت لزوم بیشتر، جلسه مشاوره و تبادل نظر میان علمای قم برگزار شود.
امام خمینی رحمه‏الله علاوه بر مخابره تلگرافهایی خطاب به شاه و نخست وزیر وقت (اسداللّه‏ علم)، طی نامه‏هایی خطاب به علما و مقامات روحانی تهران و نواحی دیگر و حتی علمای خارج از كشور، خطرهایی كه اسلام و استقلال مسلمانان را تهدید می‏كند گوشزد نمود و تمامی طبقات

مردم را به استقامت، اتحاد و همكاری فراخواند و از آغاز قیام علیه تصویب نامه با شیوه‏ای شایسته و برنامه ریزی شده گام به گام به سوی یك تحول فكری تأثیرگزار در جامعه اسلامی پیش رفت و پس از 57 روز مقاومت و مخالفت شدید امام و سایر مراجع عظام و امت مسلمان ایران، این غائله پایان پذیرفت و جامعه دینی به رهبری عالمان در دفاع از مقدسات پیروز گردید و تصویب‏نامه مذكور لغو گشت6.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید