بخشی از مقاله


مقدمه
همه افراد بشر مشكلاتي دارند و اين مشكلات در نتيجه محروميت و دوري از عقايد اسلامي گاهي توليد مي شود و به عبارت ديگر ريشه در اكثر مسائل انسان و رنجهاي حاصل از آن است كه اغلب براي افراد انسان دشوار و يا حتي غير ممكن است كه مستقيماً به مشكلي حمله بياورند و آن را از بين ببرند گاهي مديريت و دوري از عقايد اسلامي منجر به پرخاشگري مي شود كه پرخاشگري كه در نتيجه محروميت ايجاد شده ممكن است متوجه فرد يا افرادي كه آن را به وجود آورده اند بشود ي

ا اينكه به سوي جانشينان آنها سوق داده شود پرخاشگري ممكن است به جانب خود فرد نيز هدايت شود . جان دالر ، روان شناس امريكايي و همكارانش در كتاب خود به نام پرخاشگري چني

ن مي نويسد كه رفتار پرخاشگري هميشه بعد از ناكامي ايجاد مي شود يعني وجود محروميت و نبود چيزي در زندگي منجر به نوعي رفتار پرخاشگرانه خواهد شد روان پزشكان براي تشخيص و درمان احساس پرخاشگري در كودكان علاوه بر روشهاي جالب و مفيد آموزش با مسائل مذهبي و مطالب ديني هم انتخاب كرده اند كه در اين روش به كودك يك خانواده آشنايي با اصول دين و آموزش داده مي شود تا شايد بتوانند از ميزان خودخواهي و پرخاشگري در جهت رسيدن به اهداف خود بكاهند اگر پدر و مادر را مسئول محروميت كودك بدانيم خوب رفتار پرخاشگرانه كودك منجر به آنها خواهد شد . رفتار پرخاشگري اغلب در نزد پيشوايان عقايد و افكار جديد ومصلحان اجتماع ديده مي شود اگر احتياج شخص براي رسيدن به مقام اجتماعي سركوب شود در اوتنفر شديدي نسبت به تبعيض طبقاتي پيدا مي شود و در نتيجه زندگي خود را وقف به دست آوردن حقوق مساوي براي افراد بشر خواهد كرد . هنگامي كه مي خواهيم رفتار ديگري را بفهميم بايد به دقت و صحت بدانيم كه او براي چه منظوري تلاش مي كند و با چه عواملي در جنگ است زيرا افراد اغلب بر عليه آن رفتارهايي مي جنگند كه خود ميل دارند انجام دهند اگر پرخاشگري به جاي متوجه ديگران شدن جانب خود شخص هدايت گردد از لحاظ سلامت فكر خطر بيشتري ايجاد خواهد كرد . و پرخاشگري يك رفتاري است كه در قبال بعضي از ناكامي ها در فرد به وجود مي آيد كه فرد با جايگزين كردن رفتارهاي مناسب مي تواند پرخاشگري را در خود كاهش دهد . ( شاملو – سعيد – 1383 )

 


بيان مساله
نيازهاي انسان متعددند آنهايي كه ارضا نمي شوند ، به ايجاد تنش در فرد منجر مي شوند از آنجا كه تنش حالت خوشايندي است فرد در جستجوي هدفي بر مي آيد كه با رسيدن به آن قادر مي گردد تنش خود را كاهش داده و به تعادل دست يابد نيازهاي نوجوانان و جوانان نيز همانند ساير افراد متنوع و متفاوتند برخي از اين نيازها جسماني و اساسي اند و بعضي ديگر روان شناختي و متعادلي و مذهبي كه برآوردن نيازهاي اساسي ضامن بقاي حيات است كه در اين رابطه مسائل و آشنايي با مسائل ديني مي تواند ميزان اضطراب و تندخويي را كاهش دهد . خوب يكي

از عوامل موثر در كاهش پرخاشگري بوسيله افراد مخصوصاً جوانان مي تواند استفاده بهره گيري از عواطف خود و نگرش خود نسبت به مسائل ديني و مذهبي كه از طريق كتاب و يا آشنايي با ائمه باشد ميزان اضطراب و پرخاشگري را در خود كاهش داده كه به اعتقاد صاحبنظران گرچه استفاده از جابجايي از اين طريق پاره اي از خطرات و تهديدات را كاهش م دهد اما خود فرد بايد روحيه ديني خود را با هر روشي تقويت كند تا بتواند جايگاهي از اين مسائل در زندگي خود داشته باشد، پرخاشگري باعث بالا رفتن اضطراب و ناراحتيهايي در فرد مي شود كه جهت جبران اين خسارتها مي تواند به مواردي خود را نزديك كرد تا اين اضطراب را كاهش دهد .

سوال مسئله
آيا پرخاشگري در بين جوانان خانواده هاي داراي عقايد مذهبي با جوانان خانواده هاي بدون عقايد مذهبي داراي تفاوت است ؟

اهداف تحقيق
هدف از تحقيق مورد بحث عبارتند از مقايسه پرخاشگري در بين جوانان در گروه از خانواده مي باشد اينكه پرخاشگري در خانواده هاي مذهبي و جوانان آنان كه تحت تاثير عقايد مذهبي هستند كمتر است پرخاشگري در خانواده هاي غير مذهبي است و اينكه آيا عقايد و اعتقادات مذهبي و پايبند بودن به اصول ديني مي تواند در كاهش پرخاشگري نقش داشته باشد يا نه .

اهميت و ضرورت تحقيق
جامعه شناسان و كارشناسان امور فرهنگي بر اين باورند كه محيط زندگي نوجوان و جوان و اوضاع خانواده و اعتقادات ديني و تمايل به فرائض آسماني مي تواند در كاهش رفتارهاي نامناسب و اختلالات نقش بسزايي داشته باشد كه اميد است با پژوهشهايي كه در اين زمينه انجام مي گردد بتوانيم عقايد مذهبي و جايگاه آن در زندگي افزايش داده و ميزان رفتارهاي ناپ

سندانه و پرخاشجويانه را در زندگي كم و كمتر كنيم گكه استفاده از اين تحقيقات در مراكز و نهاد خانواده مورد توجه زياد قرار خواهد گرفت .

فرضيه تحقيق
بين پرخاشگري نوجوانان داراي عقايد مذهبي و نوجوانان داراي خانواده هاي عقايد غير مذهبي تفاوت وجود دارد .


بين پرخاشگري و مذهب رابطه وجود دارد .

واژه ها و متغييرها
پرخاشگري متغير وابسته
دو گروه خانواده هاي مذهبي و غير مذهبي دو گروه مستقل متغير مستقل


تعاريف عملياتي و نظري واژه ها و مفاهيم
پرخاشگري عبارتند از رفتارهاي خشن كه به شكل ناسزاگويي و يا حتي حمله هاي بدني كه فرد در برابر اضطرابها و شكستها و ناكاميها در برابر زندگي از خود نشان مي دهد كه در صورت كنترل نشدن به عنوان يك مشكل رواني به حساب مي آيد و بالاخره عبارتند از نمره اي است كه آزمودني از آزمون پرخاشگري بدست مي آورد .
خانواده هاي مذهبي عبارتند از خانواده هايي كه به اصول دين واعتقادات ديني پايبند هستند و تمام رفتارهاي خود را منطبق با اصول دين انجام مي دهند و در برابر رفتار نامناسب خود را مسئول مي دانند .
و خانواده هاي غير مذهبي عبارتند از خانواده هايي كه به اعتقادات و اصول ديني اعتقاد ندارند به قولي هر چه دل آنها مي گويد عمل مي كنند و به اصولي پايبند نيستند .


فصل دوم
پيشينه و ادبيات تحقيق


پرخاشگري
پرخاشگري يكي از پديده هاي مهم رواني – اجتماعي است كه قسمت اعظم تاريخ مدون انسان پيرامون آن رقم خورده است . برخي سپيده دم تاريخ را با بيان قتل ها بيل به دست قابيل آلوده به پرخاشگري و خشونت مي دانند . كوالكسي بر اساس پژوهشهاي انجام شده خود مي نويسد : از 5600 سال قبل تا امروز بشر فقط 292 سال در صلح و صفا گذرانيده و بقيه را در جنگ و ستيز بوده است اگر تاريخ انسان را ورق بزنيم پر است از خونخواري و قتل و غارت

 

و كشتار . بزرگترين افتخار قهرمانان تاريخ اين بوده است كه توده هاي گسترده تري از انسانها را كشته يا به كشتن داده اند . از آن سردار رومي مي توان نام برد كه چهل هزار غلام را در روم به صليب كشيد و پادشهاي كه فرمان داد تا هزاران نفر از هواداران يك عقيده را در زمين بكارند و يا از آتيلا و چنگيز ذكري به ميان آورد كه مردم شهرهاي چند هزار نفري را قتل عام كردند و تيمور كه سراسر ايران را از كله انسان مناره ساخت و يا از ترومن كه صدهزار ژاپني را در لحظه اي به هلاكت رساند ... اين است بيلان تاريخ بشر !
در طي اين جنگ و ستيزها ، شمارافرادي كه كشته شده و يا در اثر بيماريهاي واگيري از ميان رفته اند بالغ بر سه ميليارد و ششصد ميليون نفر بوده است يعني معادل كل جمعيت فعلي كره زمين . اهميت موضوع وقتي روشن مي شود كه بدانيم شمار كشته شدگان در امريكا بين سالهاي 1971 تا 1975 بيشتر از تلفات ارتش امريكا در ويتنام بوده است . در سال 1975 از هر ده هزار نفر امريكايي يك نفر به طور پرخاشگرانه كشته شده است . در مقايسه آماري پرخاشگري و خشونت در ايران باديگر كشورها – كه مثلاً در هر پنج دقيقه يك نفر به قتل مي رسد و در هر 10 دقيقه يك نفر مورد تجاوز جنسي قرار مي گيرد نشان مي دهد كه در كشور ما هنوز در مقايسه با بسياري از كشورهاي بزرگ ، حتي معدل خشونت و پرخاشگري در جهان ، بسيار پايين است .
روان شناسان اجتماعي ، پرخاشگري را به عنوان يكي از رفتارهاي بيمار گونه مورد مطالعه قرار مي دهند و در تلاشند تا عوامل موثر در پيدايي افزايش يا كاهش آن را معلوم دارند .

تعريف پرخاشگري
پرخاشگري را رفتاري تعريف كرده اند كه هدف آن صدمه زدن به خود يا ديگري باشد . آنچه در اين تعريف حائز اهميت است قصد و نيت رفتار كننده است ، يعني آسيب رسانيدن تصادفي به شخص ديگر پرخاشگري نيست . در عمل بسياري از پژوهشگران تركيبي از اين دو تعريف را به كار مي برند رفتاري كه به ديگران آسيب مي رساند پرخاشگري ناميده مي شود به خصوص وقتي كه كودك بداند رفتارش به ديگري آسيب مي رساند . اعمال خصمانه اي كه از روي قصد باشد نيز پرخاشگري تلقي مي شود ( ماسن و همكاران 1376، 425)


از اين رو ارائه تعريفي روشن و دقق از پرخاشگري همچون تعريف ساير مفاهيم علوم اجتماعي دشوار است اين مشكل از آنجا ناشي مي شود كه همواره نمي توان مرز روشن و قاطعي بين رفتارهاي پرخاشگرانه و غير آن رسم كرد . به عنوان مثال دقيقاً نمي

توان گفت كداميك از رفتارهاي زير نمونههايي از پرخاشگري محسوب مي شود :
سارقي كه به هنگام دزدي با صاحب مال گلاويز مي شود .
مال باخته اي كه در دفاع از اموال خود با دزددرگير مي شود .
يك شكارچي كه حيواني را شكار مي كند .


ك جوخه اعدام كه موظف به تيرباران محكوم است .
فردي كه خودكشي مي كند .
مردي كه حضور همسرش را در يك مهماني ناديده مي گيرد .
رفتارهاي فوق هر كدام بخشي از عناصر يك رفتار پرخاشگرانه اند . اما بين آنها بايد تفاوت قائل شد در برخي از آنها يك موجود زنده مورد آسيب قرار مي گيرد ( اعدام يك انسان يا شكار يك حيوان ) در بعضي آسيب به غير از موجود زنده معطوف مي گردد در بعضي اوقات گزند ارادي است . و زماني رو به خويشتن دارد ( مثل خودكشي ) .

انواع پرخاشگري
روان شناسان اجتماعي دو گونه پرخاشگري رااز هم تميز م

ي دهند :
1- پرخاشگري هدفي : كه در آن پرخاشگري خودش هدف است و غالباً باايجاد درد و هيجان همراه است وقتي خواهر و برادري با هم دعوا مي كنند و به يكديگر مشت مي زنند و با توهين به كسي كه از او متنفريم و يا صدمه زدن به فردي براي جبران تحقيري كه روا داشته نمونه هايي از اين نوع پرخاشگري هستند .
2- پرخاشگري وسيله اي : اين نوع پرخاشگري به دليل خشم يا براي هيجان ايجاد نمي شود بلكه هدف به دست آوردن پاداشهاي مطلوب همچون پول يا كالاي باار . كودكي كه كودك ديگر را مي زند تا اسباب بازي مورد علاقه خود را به دست آورد يك بازيكن فوتبال كه عملاً به بازيكن تيم مخالف آسيب مي رساند تا او را از بازيبيرون كند و احتمال پيروزي تيم خود راافزايش دهد . نمونه اي از پرخاشگري ابزاري يا وسيله اي است .
انواع ديگر رفتار پرخاشگرانه را مي توان به شرح زير برشمرد :
1- پرخاشگري ناشي از خشم : اين نوع پرخاشگري عموماً با علايم بر انگيختگي هيجاني و اغلب ناشي از درد يا ناكامي است . براي مثال : اگر دو موش با هم در قفسي جاي داده شوند وقتي به آنها ضربه الكتريكي وارد شود به يكديگر حمله مي كنند اگر يك موش باشد به عروسك يا شيء ديگري حمله مي كند در ناكامي اگر از حيوان گرسنه در رسيدن به غذا جلوگيري شود پاسخ پرخاشگرانه در پي خواهد داشت كبوتري كه آموخته براي دريافت دانه به ميله اي نوك بزند اگر از خوردن دانه باز داشته شود به كبوتر ديگر حمله مي كند .
2- پرخاشگري ناشي از حس غارتگري يا به خاطر شكار : در اين حالت حيوان بدون احساس خاصي به شكار خود حمله مي كند . اين رفتار تا حدودي نتيجه تقليد و ي

ادگيري است گربه اي كه به طور طبيعي از مادرش يادگرفته كه به موشها حمله كرده آنها را بكشد كشتن موشها را بدين وسيله ياد گرفته است اما اگر به تنهايي پرورش يابد موشي را نخواهد كشت ( فرجي ، 1372 : 83 )
3- پرخاشگري ناشي از ترس : هر حيواني كه ترسيده باشد وقتي حيوان تهديد كننده خيلي به او نزديك شد امكان دارد براي دفاع از خود او را گاز بگيرد .
4- پرخاشگري به خاطر حفظ قلمرو : بسياري از حيوانات قلمروي را برا

ي خود تعيين كرده و آن را به صورتهاي مختلفي نشانه گذاري مي كنند مثلاً با ادرار كردن روي مرزهاي قلمرو . سپس هر عضو نا آشنايي از نوع خود كه وارد قلمرو شود تهديد به حمله مي كند اگر حيوان به مكان ديگري انتقال يابد رفتار پرخاشگرانه ناشي از حفظ قلمرو از او سر زده نمي شود .
5- پرخاشگري نوع دوستانه : پرخاشگري پرنده اي كه از جوجه هاي خود ، يا پستاندار ماده اي كه از بچه خود ، زنبور عسل سربازي كه از كندو خود محافظت مي كند نمونه هايي از پرخاشگري نوعدوستانه است .
6- پرخاشگري ناشي از نر بودن : در بسياري از انواع حيوانات واكنش نر بزرگسال نسبت به نر ناآشنا خصمانه است . اين واكنش با حفظ قلمزرو رق دارد . زيرا در هر مكان و موقعيتي ممكن است رخ دهد . محرك فراخوان حمله، بوي نر حيوان ديگر است اگر بوي حيوانات نر به وسيله بوي ماده مصنوعي تغيير كند و يا دستگاه احساس بو با عمل جراحي برداشته شود حيوانات ديگر به همديگر حمله نمي كنند علاوه بر اين پرخاشگري ناشي از نر بودن با رقابت بر سر ماده هلا نيز ارتباط نزديكي دارد زيرا بيشتر در اين فصل جفتگيري تفاق مي افتد.

علل و انگيزه هاي پرخاشگري
ريشه هاي پرخاشگري در كجاست ؟ و پاسخ به اين پرسش به عهده كيست ؟ زيست شناس ؟ روان شناس ؟ يا جامعه شناس و يا تركيبي از اين سه ( مدل زيستي – رواني – اجتماعي ) ؟ ... و يا هيچ كدام روان شناس اجتماعي سه نظريه عمده را درباره علل و انگيزه هاي پرخاشگري مورد تبيين قرار داده اند.
1- نظريه يستي پرخاشگري
قديمي ترين علت شناخته شده براي پرخاشگري حول مور اين نظريه مي چرخد كه انسانها از نظر ماهيت زيست شناختي براي پرخاشگري برنامه ريزي شده اند . نخستين و معروفترين نظريه در اين باره مربوط به زيگموند فرويد ( 1933 ) را مي توان نام برد .


فرويد كليه اعمال آدمي را با دو غريزه زندگي و مرگ تحليل مي كند و مي گويد غريزه مرگ هم بايد به شكلي تخليه شود يا به بيرون به صورت پرخاشگري و خشونت و ديگر كشي و يا به درون به صورت اعمال خود – تخريبي و خود كشي . به همين دليل است كه نمي توان خشونت را به كلي ريشهكن كرد و حداكثر كاري كه مي شود كرد والايش است يعني هدايت كارمايه‌( انرژي ) اين غريزه در جهتي كه مورد قبول اجتماع و به سود آن باشد . مثل : ورزش ، فعاليتهاي سياسي ، و رقابتهاي سالم حرفه اي .


يافته هاي جالب زيست شناسي درباره خشونت نيز قابل توجه است : مطالعات انجام شده در دانشگاه بيل در دهه 1960 نشان مي دهد كه پرخاشگري شكل واحدي ندارد ، تحريك الكتريكي منطقه خاصي از هيپوتالاموس گربه باعث مي شود كه حيوان جيغ بكشدموهايش سيخ شود ، مردمك چشمش گشاد شود و به موشي كه در قفسش قرار دارد با چنگ و دندان حمله كند . سروتونين خون وقتي پايين باشد موجب پرخاشگري مي گردد مك گواير خون 45 گروه مختلف از ميمونها را مورد آزمايش متعدد قرار داد سر انجام مشاهده كرد كه يكي از مواد شيميايي وجود در خون ميمون حاكم با ساير ميمونها تفاوت دارد در انسانها نيز چنين است او خون اعضا و مديران يك انجمن دانشگاهي را آزمايش كرد در خون آنان سروتتونين بيشتري يافت ( رفيعي ، 1373 : 20 )

كروموزمهاي جنسي و پرخاشگري
در زمان حاضر بعضي از پژوهندگان براي اينكه اثبات كنند پرخاشگري پايه و مبناي زيستي ( بيولوژيك ) دارد به كروموزومهاي جنسي اضافه اشاره مي كنند . با تحقيقات انجام شده مشخص گرديده است مرداني كه داراي يك يا چند كروموزوم y يا x اضافي هستند بسيار پرخاشگراند و در ميان مرتكبان جنايتهاي خشن درصد بالاتري را تشكيل مي دهند در سال 1966 ريچارد اسپك كه متهم به كشتن هفت پرستار در شيكاگو شده بود الگوي كروموزومي xyy داشت پس از كشف اين قضيه پژوهشهاي گوناگوني در ايالات متحده امريكا صورت گرفت تا معلوم دارد آيا ميان كروموزوم و رفتار پرخاشگرانه رابطه اي وجود دارد يا نه تا اين زمان هيچگونه دليلي دال بر رابطه ميان آنها پيدا نشده است .


بلوغ جنسي و پرخاشگري
زيست شناسان بر اين باورند بيشترين تغييراتي كه هنگام پرخاشگري در بدن و اعمال آن روي مي دهد همانهايي است كه هنگام به كار افتادن اميال جنسي به وقوع مي

پيوندد در واقع بايد گفت همانطور كه ميل جنسي جانور نر را به جنب و جوش مي اندازد و او را متجاوز تنسلط جو يا پرخاشگر مي سازد ، انسان غالباً با نرمش نوازش و ريشخند طرف معاشقه همراه است و اين امر خشونت و تجاوز را تعديل مي كند ولي گاهي هم اين چاشني دلپذير در كار نيست و تجاوز صورتي خشن و آزار دهنده به خود مي گيرد كه در كساني كه به بيماري دگر آزاري مبتلايند ديده مي شود اين افراد از آزار رساندن و شكنجه دادن طرف معاشقه لذت مي برند . و احياناً بدون اين رفتار خشونت آميز كه گاه ممكن است منجر به قتل نيز شود نمي توانند شهوت جنسي خود را ارضا كنند . روانكاو انگليسي درك ميلز عقيده دارد كه نو

جواني و بلوغ دوره ناسازگاريهاست و در اين دوران نوجوانان ناراحت و مضطرب هستند البته اين عقيده اي است كه به آساني مورد قبول واقع نمي شود اما در بيشتر اجتماعات اين نكتهمورد قبول قرار گرفته كه نوجواني و بلوغ دوره اي است كه طي آن نوجوان به موجوديت و هويت خود پي مي برد و اين كار براي او معمولاً از راه تضادها و اختلافات واكنشهاي ديگري از جمله سركشي و نافرماني و ناسازگاري و پرخاشگري و در مراحل حادتر رفتار نوروتيكي و غير طبيعي و انواع بزهكاري نوجوانان را به دنبال مي آورد .

2- نظريه ناكامي – پرخاشگري
آيا پرخاشگري پاسخي به ناكامي است ؟ به باور جان دالرد و همكارانش پرخاشگري هميشه پيامد ناكامي است و ناكامي هميشه منجر به پرخاشگري مي شود هيچ يك نمي توانند بدون ديگري صورت گيرند هر چيزي كه مانع رسيدن به هدف شود ناكامي را سبب مي گردد در نظريه ناكامي پرخاشگري به جاي تاكيد روي گرايش انواع آدمها به پرخاشگري به انواع وضعيتها يا تجربه هايي كه ممكن است پرخاشگري را در هر فردي رشد دهد ، تاكيد مي شود خاستگاه ناكامي ممكن است در ساختار شخصيت فرد و يا در محيط خارجي وي باشد . شدت ناكامي متغير است شدت تمايل دروني به پرخاشگري نيز متغير است ( اشرف ، 1355 : 152 )
روانكاوان نيز نظريه ناكامي – پرخاشگري را مي پذيرند و ناكامي را به عنوان يك عامل مهم در پيدايي پرخاشگري مي دانند . بروكوويتز ( 1989 ) نشان مي دهد كه ناكامي حتي زماني كه غيره منتظره و شديد باشد هميشه منجر به پرخاشگري نمي شود احساسي كه به شما دست مي دهد در بروز پرخاشگري مهم است . يكي از مطالعات گروه ييل به اين صورت بوده است كه از آزمودنيها خواسته شد كه خودشان را در 16 موقعيت ناكامي و سرخوردگي تصور نمايند و آنگاه از آنها پرسيده شد كه چه احساسي در اين حالت دارند . به عنوان مثال در يك وضعيت افراد تحت آزمايش تصور كرده اند كه در انتظار اتوبوس هستند و راننده اتوبوس در ايستگاه از كنار آنها گذشت . بنابراين افرادي كه در انتظار سوار شدن بودند ناكام ماندند آزمايش شوندگان در اين رابطه گزارش دادند كه در اين شرايط و 15 شرايط ديگر آنها احساس عصبانيت داشتند ( عصباني شده بودند ) ين آزمايش فرضيه ناكامي – پرخاشگري را اثبات مي كند .

 

درستي و نادرستي نظريه ناكامي – پرخاشگري
مخالفان اين نظريه معتقدند كهافراد ناكام هميشه با كلمات يا رفتار پرخاشگرانه واكنش نشان نمي دهند بلكه چنين افرادي طيف وسيعي از واكنشها را نسبت به ناكامي از خود بروز مي دهند . مانند كناره گيري ، نا اميدي و از طرف ديگر تلاش غلبه بر اين نا اميدي و از بين بردن ناكامي همچنين همه پرخاشگريها به خاطر ناكامي نيست ، بلكه دلايل متعددي دارد مثلاً بوكسورهاي حرفه اي ضربه هاي محكمي به سر طرف مقابل مي زنند كه با آسيبهاي جدي همراه است به علت اينكه قانون بوكس اجازه مي دهد و ديگر اينكه اشتياق فرد براي برنده شدن و دريافت جايزه است نه به دليل ناكامي . يا در زمان جنگ سربازان عليه دشمن يورش مي برند چون دستور مافوق را اجرا مي كنند .
پاستور ( 1925 ) اثبات كرد كه همواره ناكامي نيست كه افراد را پرخاشگرانه مي كند بلكه تصور نا به جا و نادرست ناكامي است كه آنها تصور مي كنند مثلاً در مثال فوق مسافران منتظر اتوبوس فقط ناكام نشده بودند بلكه حقشان هم از بين رفته بود و اين مساله نشان مي دهد كه دليل راننده براي عبور از كنار مسافران اين نتيجه را پديد آورده و بر آنان تاثير گذارده و موجب عصبانيت آنها شده است ( يعني تصور به حق تبديل شده است )

3- نظريه يادگيري اجتماعي
نظريه يادگيري اجتماعي بر اين حقيقت تاكيد دارد كه رفتار پرخاشگرانه مانند ديگر رفتارهاي اجتماعي آموخته مي شود . روان شناسان اجتماعي پا فشاري مي كنند كه پرخاشگري يك رفتار اجتماعي است كه در نتيجه پاداش و تنبيه و نيز از طريق تقليد از لگوها آمو

خته مي گردد نمونه اين يادگيري در كودكي ديده مي شود كه براي بهدست آوردن چيزي پا به زمين مي كوبد و داد و فرياد مي كند تا چيزي را كه مي خواهد به دست آورد .
به همين دليل از لحاظ اجتماعي پرخاشگري نه تنها قابل آموزش بلكه قابل پيشگيري و كنترل است .در تاييد اين عقيده دلايل بسياري آورده شده است :
1- دشمني حيوانات با يكديگر فطري نيست بلكه اكتسابي است .


2- وجود كروموزم ( y ) اضافي دليلي بر ذاتي بودن پرخاشگري نيست بلكه افرادي كه داراي اين الگوي كروموزومي هستند داراي اندامي درشت و قوي و قدي بلند بوده و همين امر از نظر اجتماعي سبب گزينش آنان به كارهاي خشن مي شود . مدتها بود كه تصور مي شد كه كروموزوم ( y ) اضافي مردان را به طرف ابر مرد بودن و بسيار پرخاشگر بودن سوق مي دهد . مطالعات دقيق با زندانيان داراتي الگوي كروموزومي xyy مشخص كرد كه اغلب آنها در اثر جناياتي غير خشونت بار مثل سرقت اتومبيل – دزدي – اختلاس و ... دستگير شده اند و تنها تعداد كمي مرتكب جنايات خشونت آميزي شده بودند ( اون 1927 ) .
3- تحريك الكتريكي هيپوتالاموس حيواني وقتي باعث رفتار پرخاشگرانه مي شود كه در برابر حيوان ضعيف تر از خود قرار مي گيرد . اگر در برابر حيوان قوي تر قرار بگيرد واكنش او فرار و ترس است شناخت نيز در اين ميان موثر است ممكن است فردي كه با كلمه توهين آميزي عصباني مي شود فرد ديگرنشود اگر ذاتي بود بايد هر دو عصباني مي شدند .
4- در بسياري از فرهنگها چيزي به عنوان پرخاشگري وجود ندارد . مثلاً به گفته اتوكلاين برگ در يكي از قبايل وقتي دو نفر اختلافي دارند به جاي جنگ و دعوا اختلاف خود را با شعر گويي در حضور جمع مطرح مي كنند و قبيله داوري مي كند برنده مشاعره برنده دعواست همچنين در جامعه اي كه پرخاشگري يك رفتار هنجاري تلقي مي شود در مقايسه با جوامعي كه چنين وضعي را ندارند پرخاشگري به مراتب بيشتر است به بيان ديگر همه ما اين مفروضه نسبتاً جهاني را به ياد داريم كه مردان هميشه سلطه جو و پرخاشگرند در حالي كه زنان مطيع و صلح جويند . اما اين الگو ظاهراً از آن چيزي كه جهاني تلقي مي شود بسيار فاصله دارد در بين افراد آراپش كوه نشينان گينه نو ، هم مردان و هم زنان رفتاري از خود بروز مي دهند كه آن را صفات زنانه مي ناميم . مطالعات انجام شده نشان مي دهد كه يادگيري رفتار پرخاشگرانه در فرهنگهاي گوناگون در مورد پسران و دختران به ويژه در سنين 3 تا 6 سالگي نتايج اجتماعي متفاوتي را به همراه دارد كودكان به سرعت مي آموزند كه دختر كوچكي كه هرگز بچه هاي ديگر را نمي زند و يا با عبارتهاي تند مورد خطاب قرار نمي دهد خانم كوچكي است اما پسر بچه اي كه در مقابل ديگران جو

اب تند نمي دهد يا نمي تواند حق خود را از همسالان خود بگيرد يك ترسو يا آدم زن صفتي ناميده مي شود ( فرهنگي ، 1372 : 81)
5- تحقيقات بركوويتز ( 1986) نشان مي دهد كه مشاهده آلات و ابزار پرخاشگري در شخص مشاهده كننده حالت پرخاشگرانه را بر مي انگيزد او عقيده دارد كه وجود محركهاي خشونت و پرخاشگري ارتباط مستقيمي با ارتكاب خشونت دارد هر چه ميزان حضو

ر اين محركها براي فر بيشتر وجود داشته باشد ميزان خشونت و مبارزه جويي اونيز بيشتر خواد شد . بركوويتز بر اين باور است كه اين سلاحها در بسياري از موارد و موقعيتها با ارتكاب خشونت و جنايت ارتباط دارد حتي اگراز آنها استفاده نشود همين وجود آنها در صحنه تمايل شخص را به پرخاشگري و دست زدن به كارهاي خلاف بيشتر مي سازد .

پرخاشگري چگونه ياد گرفته مي شود ؟
تجربه شخصي و مشاهده ديگران به ما ياد داده است كه پرخاشگري اغلب بي نتيجه نيست مطالعات نشان مي دهد كه حيوانات رامي توان با كمك يك سري درگيريها از موجوداتي مطيع و سر به راه به جنگنده هايي افسار گسيخته تبديل كرد . كودكان را نيز مي توان تحت تاثير قرار داد كودكي كه پرخاشگريش نسبت به ديگر كودكان با موفقيت همراه باشد استعداد پرخاشگري بيشتري را در آينده دارد ( پترسون و همكاران 1967 ) به همين ترتيب بازيكنان پرخاشگري هاكي – كساني كه در بازيهاي خشن خطاهاي بيشتري را مرتكب مي شوند- گلهاي بيشتري مي زنند تا بازيكنان غير پرخاشگر . بندورا دو گروه كودك را انتخاب كرد و هر گروه را در معرض تماشاي يكي از دو فيلم كوتاه قرار داد . در يكي ازاين فيلمها الگو يك فرد بزرگسال بود كه عروسكي ( دلقك باد شده ) را به شيوه خشونت بار مورد ضرب و شتم قرار مي داد . در فيلم ديگر الگو به روشي غير خشونت آميز و آرام و كاملاً ساكت با عروسك بازي مي كرد بعد از نمايش فيلم به كودكان هر دو گروه اجازه داده شد كه آزادانه در يك اتاق كه پر از اسباب بازيها ازجمله عروسك مورد استفاده الگو بود بازي كنند مشاهده رفتار آنان نشان داد كه كودكاني كه رفتار پرخاشگرانه و خشونت آميز مدل را ديده بودند بيشتر از گروهي كه چنين رفتار را نديده بودند تمايل به انجام رفتار پرخاشگرانه و خشونت آميز با عروسك را داشتند .

نقش رسانه هاي گروهي و فيلمهاي تلويزيوني در آموزش پرخاشگري
رسانه هاي گروهي در شكل دهي و آموزش رفتارهاي گوناگون نقشمهمي به عهده دارند . همان طوري كه در بحث از نظريه بندورا مطرح شد يادگيري مشاهده اي و سر م

شق گيري از ديگران بخش مهمي از يادگيريهاي ما را تشكيل مي دهد بر اساس گزارش مجله اخبار امريكا و گزارشهاي جهان كودكان امريكايي روزانه يازده ساعت با ويدئو ، تلويزيون كابلي و تلويزيونهايي كه بابت هر بار تماشا بايد براي آن پول پرداخت سر و كار دارند . بر اساس تحقيق پرايل ( 1981 ) يك كودك امريكايي بين 5 تا 15 سال به طور متوسط بيشتر از 13400 صحنه خشونت بار و خرابكارانه را از تلويزيون تماشا مي كند .
رسانه اي گروهي هر روز بيش از پيش فيلمهاي خشن و وحشيانه را به نمايش در مي آورند .و كتاب و نوارهايي از همين مقوله را منتشر مي سازند يافته هاي پژوهشي

نشان مي دهد كه فيلمهاي سينمايي ، تلويزيوني ، و ويدئويي از عوامل بسيار موثر در كجرويها و بزهكاريهاي جوانان هستند نمايش اعمال خشونت بار ، كشتار ، جنايت خون آشامي و نيز صحنه هاي هيجان انگيز در فزوني و تشديد كجرويها اثر بسزايي دارد البته بايد توجه داشت كه همه تماشاگران به يك اندازه تحت تاثير فيلمهاي بد آموز قرار نمي گيرند بلكه با توجه به آموخته ها و تجربه هاي پيشين خود برداشتهاي گوناگوني دارند هنگامي كه افراد براي تماشاي فيلم مي روند داراي ضميري چون لوح سفيد نيستند بلكه قبلاً زمينه انفعالي پيدا كرده اند كه انتخاب نوع فيلم ، خود دليل انديشه پيش ساخته آنان است .
البته نقش رسانه هاي گروهي را در كم كردن پرخاشگري نمي توان نادسيده گرفت براي نمونه چنانچه عملكرد رسانه هاي گروهي به شكلي باشد كه انتظارات بيش از حدي از نظر اجتماعي و شخصي در مردم پديد آورد كه با واقعيات زندگي آنها انطباق نداشته باشد اين مساله موجب رنجش تحريك پذيري ، و توهم خواهد شد و كوتاهترين راه براي پالايش رواني براي فرد ، پرخاشگري است . اما اگر رسانه هاي گروهي واقعيتهاي اجتماعي را عرضه كنند و راهكارهاي مقابله با ناكامي را به افراد بياموزند و بتوانند افرادي را به عنوان الگو مطرح كنند كه به خاطر شخصيت سالم و پشتكار و ويژگي هاي مثبت ديگر در زندگي خود موفق شده اند . مي توانند نقش مهمي را در بهسازي جامعه ايفا كنند .

 

كنترل پرخاشگري
روان شناسي فرويد ، كليه اعمال آدمي را با دو غريزه زندگي و مرگ تحليل مي كند و مي گويد غريزه مرگ هم بايد به شكلي تخليه شود يا به بيرون ، به صورت پرخاشگري و ديگر كشي ، و يا به درون . به صورت اعمال خود – تخريبي و خودكشي . به همين دليل است كه نمي توان پرخاشگري را به كلي ريشه كن كرد حداكثر كاري كه مي شود كرد پالايش آن است يعني هدايت كارمايه ( انرژي ) اين غريزه در جهتي كه مورد قبول اجتماع و به سود آن باشد مثل : مسابقات ورزشي ، فعاليتهاي سياسي و رقابتهاي سالم . به تعبير فرويد براي پالايش رواني و كنترل پرخاشگري ر

اه حل هايي وجود دارد :
1- صرف نيرو در فعاليتهاي بدني از قبيل بازيهاي ورزشي ، جست و خيز ، مشت زدن به كيسه بوكس و غيره . بازيهاي رقابتي راه گريزي است براي كنترل پرخاشگري .
2- اشتغال به پرخاشگري خيالي و غير مخرب . شواهد حاكي از آن است كه خيالپردازي درباره پرخاشگري احساس بهتري به مردم مي دهد و حتي مي تواند منجر به كاهش موقتي در پرخاشگري گردد .
3- اعمال پرخاشگري مستقيم حمله به ناكام كننده ، صدمه زدن به او ، ناراحت كردن او ، ناسزا گفتن به او و جز اينها
4- دوري جستن از موقعيتهاي پرخاشگري
5- براي رهايي از تنشهاي رواني ، بزرگسالان بايد فرصتهايي به دست آورند تا مانند كودكان رفتار كنند اين روش به آنان اين امكان را مي دهد تا مانند زماني كه در مهد كودك بوده اند تقريباً هر كاري را كه دوست دارند در محيط گردهمايي خود انجام دهند ( بازگشت به زمان كودكي )

رابطه محروميت با بهداشت رواني
همه افراد بشر مشكلاتي دارند و اين مشكلات در نتيجه محروميت توليد مي شود . به عبارت ديگر ريشه اكثر مسائل انسان ، محروميت و رنجهاي حاصل از آن است . اغلب براي افراد انسان دشوار و يا حتي غير ممكن است كه مستقيماً به مشكلي حمله بياورند و آن را از بين ببرند .
به اين دليل بشر براي كاستن اضطراب ناشي از محروميت مجبور است دست به رفتارهاي موسوم به رفتارهاي جبراني يا سازشي بزند . اين رفتارها اكتسابي و از لحاظ مقدار متفاوتند و مي توان آنها را رفتارهاي عادي و طبيعي دانست زيرا هر فردي برخي از اين رفتارها را داراست و به ع شوند محروميت عبارت است از حالتي كه در نتيجه ارضاء نشدن يا احتياج پديد مي آيد . محروميت به دلايلي محيطي اجتناب ناپذير است . زيرا در محيط شخص هميشه عواملي موجود است كه مانع از برآورده شدن تمام احتياجات او مي شود . مثلاً در مواقع بحران اقتصادي و يا مرگ منسوبين و يا جنگ و امثال آن محروميت از خارج بر موجود تحميل مي شود و گريز از آن امكان پذير است .

اين عواطف شخص را از آنچه كه مي خواهد و يا از آنچه كه مي تواند انجام دهد باز مي دارد مثلاً يك دانشجوي دانشگاه كه بسيار باهوش است با پشتكار زياد خود را براي گذراندن امتحان آماده مي كند ولي در زمان امتحان ممكن است به واسطه ترس از شكست ، قدرت بيان و يادآوري او مختل شود و از عهده گذراندن امتحان بر نيايد . محروميت در يك احتياج مهم نسبت به محروميت در يك احتياج ناچيز ، نتايج وخيم تري را در بر خواهد داشت . مثلاً در برآوردن احتياج به غذا تاخير شود به دليل اهميت زيادي كه در زندگي انسان دارد احساس محروميت خيلي شديد خواهد بود

 

. در حالي كه محروميت شخص براي لباس شيك يا اتومبيل مدل جديد در مقايسه با محروميت غذا ، چندان شدت نخواهد داشتافراد بشر از لحاظ تحمل مقدار محروميت با يكديگر تفاوت بسيار دارند بدين معني كه يك واقع براي فرد به خصوصي ممكن است غير قابل تحمل باشد ولي ديگري آن را با خونسردي بپذيرد .


بنابراين محروميت را هميشه بايد با در نظر گرفتن خصوصيات فردي اشخاص تعريف كرد .

پرخاشگري
محروميت اغلب منجر به پرخاشگري مي شود پرخاشگري كه در نتيجه محروميت ايجاد مي شود ممكن است متوجه فرد يا افرادي كه آن را به وجود آورده اند بشود و يااينكه به سوي جانشينان آنها سوق داده شود .
رفتار پرخاشگري هميشه بعد از محروميت ايجاد مي شود يعني وجود محروميت هميشه منجر به نوعي رفتار پرخاشگرانه خواهد شد . ممكن است بر اساس تجارب روزانه تصور شود كه به آساني مي توان رفتار پرخاشگري را به محروميت به خصوصي كه سبب ايجاد آن شده است مرتبط كرد ولي عملاً چنين نيست .
پرخاشگري مستقيم روشي معمولي براي جلوگيري از جريحه دار شدن غرور به دليل محروميت است . روانپزشكان براي تشخيص و درمان احساس پرخاشگري در كودكان ، روش جالب و مفيدي را اتخاذ كردند در اين روش به كودك يك خانواده تعدادي عروسك مي دهند بدين معني كه تعداد عروسكها درست مساوي تعداد افراد خانواده اوست . در اين خانواده پدر و مادر و خواهر و برادر وجود دارند .رفتار پرخاشگري اغلب در نزد پيشوايان عقايد و افكار جديد و مصلحان اجتماع ديده مي شود اگر احتياج شخص براي رسيدن به مقام اجتماعي سركوب شده در او تنفر شديدي نسبت به تبعيض طبقاتي پيدا مي شود و در نتيجه زندگي خود را وقف بدست آوردن حقوق مساوي براي افراد بشر خواهد كرد . همچنين اگر از ميل به نوشيدن مشروبات الكلي در شخص جلوگيري شود ممكن است بعد از مدتي در او مخالفت شديد و متعصبانه نسبت به نوشيدن الكل پايدار شود . هنگامي كه مي خواهيم رفتار ديگري را بفهميم بايد بدقت و صحت بدانيم كه او براي چه منظوري تلاش مي كند و با چه عواملي در جنگ است زيرا افراد اغلب بر عليه آن رفتارهايي مي جنگند كه خود ميل دارند انجام دهند اگر پرخاشگري به جاي متوجه ديگران شدن به جانب خود شخص هدايت گردد از لحاظ سلامت فكر خطر بيشتري ايجاد خواهد كرد .

مكانيزم هاي سازگاري
هرگاه فرد به مقصود و هدفي تمايل پيدا كند كه قدرت دستيابي به آن را ندارد طبعاً به يك يا چند نوئع از مكانيزم هاي سازگاري دست خواهد زد . مكانيزم سازگاري وسيله اي است براي ارض

اي غير مستقيم احتياجات با كاستن اضطراب و يا به دست آوردن احساس اعتماد به نفس به طور طبيعي هر فردي گاهي احساس محروميت مي كند و چون هر كس بايد از شكست غرور خود جلوگيري كند بنابراين مي تواننتيجه گرفت كه هر شخصي متوسل به مكانيزم هاي سازگاري شود . اين مكانيزم ها به ما اجازه انعطاف پذيري با موفقيتهاي متلف را مي دهد و شامل رفتار پسنديده است و حتي براي مقابله با محروميت هملازمك مي باشد ولي افراط در اين رفتارها ممكن است به ناراحتي هاي رواني منجر شود . مكانيزمهاي اصلي سازگاري عبارتند از : جبران همانند سا

زي ، عذر تراشي ، روياي روز ، بازگشت و سركوبي عواطف و احساسات .

جبران
جبران به عنوان يك مكانيزم سازگاري عبارت است از اغراق در يكي از مشخصات با رفتارهاي شخص، به منظور كاستن احساس حقارتي كه بر اثر رفتارها يا مشخصات نامطلوب به وجود آمده است .نوع ديگر از رفتار جبراني تمايل زياد به تسلط بر ديگري است كه خود طريقي براي پوشاندن احساس حقارت است .
در جنگ جهاني دوم هيتلر و همكارش گوبلز كه از پا ناقص بود براي جبران كمبودهاي خود دست به قدرت طلبي خطرناكي زدند كه نزديك بود نسل بشر را معدوم سازد و البته اين يكي از عوامل

روحي بروز جنگ جهاني دوم بود . رفتار جبراني هميشه به احساس خود كم بيني و تصور عدم لياقت و كفاين بستگي دارد بر خلاف آنچه كه ادلر مي گفت هميشه سرچشمه اين احساس كم ارزشي و بي لياقتي نواقص جسمي نيست بلكه اغلب در اثر ارضاء نشدن احتياجات صورت مي گيرد .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید