بخشی از مقاله

بسمه تعالي
نخود به خانواده بقولات تعلق دارد . بذور رسيده و خشك نخود داراي ارزش غذايي زياد مي باشد و يكي از مهمترين منابع غذايي سرشار از پروتئين
( 18 تا 23 درصد ) مي باشد و نيز از قابليت نگهداري و انبار داري خوبي برخوردار است .
علاوه بر اهميت نخود به عنوان يك منبع غذايي مهم براي تغذيه انسان و دام، اين گياه مي تواند در حاصلخيزي خاك ، بويژه در مناطق خشك موثر باشد . با توجه به اينكه اين گياه نسبت به ساير حبوبات سازگاري بيشتري با شرايط اقليمي كشور دارد و مي تواند بخشي از نيازهاي پروتئيني كشور را تأمين كند، بايد بيشتر مورد توجه كشاورزان و مسئولان كشور قرار گيرد .


ازدياد جمعيت و نياز روز افزون بشر به مواد غذايي از يك طرف و محدوديت منابع توليد از طرف ديگر انديشه محققان و دولتمردان را در اين راستا سوق داده كه تنها راه دستيابي به خود كفايي كشاورزي ،به دليل محدود بودن منابع آب و خاك هر كشور افزايش عملكرد در واحد سطح مي باشد و اين ميسر نمي گردد مگر با توليد ارقام پر محصول كه با بهره گيري از علم ژنتيك مي توان به اين مهم دست يافت .


آگاهي و اطلاع از نحوه عمل ژن در كنترل صفات، كمي و كيفي بودن صفات ‌تعداد ژن كنترل كننده ، نقشه كروموزومي و ساير اطلاعات ژنتيكي مي تواند ما را در اهداف دورگ گيري ياري نمايد . لازم به ذكر است كه در چند سال اخير دورگ گيري بر روي گياه نخود تيپ كاملي با موفقيت در بخش تحقيقات حبوبات كرج و چند شهرستان از جمله گرگان آغاز گرديده است .
از ديدگاه اصلاح نبات برخي از دلايل كاهش عملكرد و پتانسيل عملكرد پايين در ارقام كنوني نخود عبارتند از : حساسيت ارقام به بيماريها ، خسارات آفات ‌و عدم واكنش ارقام كنوني به مديريت فشرده مثلاً استفاده از كود ، آبياري: از اين رو عمده تلاش متخصصين اصلاح نباتات معطوف به كشف راههاي چگونگي افزايش پتانسيل ژنتيكي در عملكرد نخود مي باشد .
مطالعات نشان داده است كه يكي از راههاي افزايش عملكرد نخود ،‌ افزايش بيوماس و بهبود شاخص سطح برداشت مي باشد . با انجام عملياتي مانند تلاقي هاي بين گونه اي ، تلاقي بين دسي – كابلي، ايجاد تيپهاي پا بلند و ارقام حساس به كود و آبياري مي توان بيوماس گياه و در نتيجه شاخص برداشت آن را افزايش داد .

فصل اول ( كليات )


سيستماتيك نخود :‌
نخود زراعي با نام علمي Cicer aritinum مي باشد كه به خانواده بقولات
( Fabaceae ) تعلق دارد و رده بندي گياهي آن به صورت زير است :
شاخه Megnolio Phyta
رده Megnolio Psida
زير رده Rosidae
رسته Fabales
تيره Fabaceae


زير تيره Faboideae
جنس Cicer
گونه C.arietinum
معرفي جنس Cicer ( توصيف كلي همراه با تأكيد ويژه بر روي گونه C.arietinum ) .
جنس Cicer شامل گونه هاي يكساله مانند C.arietinum و گونه هاي دائمي است . گياهان اين جنس گاهي به صورت درختچه اي بوده ولي هرگز به اندازه يك درختچه يا بوته حقيقي رشد نمي كنند . اين گياهان داراي كرك بوده و كركهاي آنها ممكن است غده دار يا بدون غده باشند ،‌ساقه ها منشعب ،‌ راست يا خميده ، بر روي زمين خوابيده يا ايستاده ، كم و بيش شيار دار مي باشند . برگها جفت پري1 و تك شانه اي2 داراي پيچك و يا بدون پيچكند .
كاسه گل در قاعده منظم و در قسمت پشتي محدب است . جام گل سفيد همراه با رگه هاي بنفش ،‌ آبي يا صورتي مي باشند .
خامه نازك و نخ مانند ،‌ صاف و بي كرك است ،‌ ستون پرچمي و يا دلفوس
( 1+9 ) و شكل قرار گرفتن آنها در كاسه گل كمي اريب است
گل آذين جانبي داراي 1-5 گل ( گونه C.arietinum شامل يك يا ندرتاً دو گل ) هستند.
گلها منفرد يا خوشه اي روي دم گلهاي محوري قرار دارند . نيام محتوي 1-10 بذر (C.arietinum داراي يك تا سه بذر ) است .
منشأ تاريخچه نخود :‌ ( ال . جي . جي . واندر ميزن )
نخود زراعي (C.arietinum ) يكي از اولين لگومهاي دانه اي است كه در دنياي قديم اهلي شده است .
به احتمال زياد نخود از نواحي جنوب شرقي تركيه و مناطق مجاور آن در سوريه منشأ گرفته است در اين منطقه سه گونه وحشي يكساله از جنس ( Cicer ) كه ارتباط زيادي با نخود

زراعي دارند پيدا شده است . اين سه گونه عبارتند از :
1- C.echinos permum
2- C.reticulatum
3- C.bijugum
دي كندول ( 1883 ) منشأ نخود را به منطقه جنوب قفقاز و شمال ايران نسبت داد و واويلوف ( 1950 ، 1949 ، 1926 ) دو مركز اوليه ( مركز تنوع فعلي ) جنوب غربي آسيا و مديترانه و يك مركز ثانويه ابتدايي را به عنوان مركز منشا نخود معرفي نمود . وي گزارش كرد ككه مشابه ديگر لگومهاي دانه اي ،‌ ارقام دانه درشت در حوزه درياي مديترانه گسترش يافته است , در حالي كه ارقام دانه ريز به سمت مشرق گسترش پيدا كرده اند . شواهد نشان مي دهد كه نخود هاي دانه در

شت و كرم رنگ از دو قرن پيش از طريق افغانستان به هندوستان وارد شده است كما اينكه نام هندي آن ( نخود كابلي ) را نسبت به پايتخت افغانستان
مي برد . ارقام دانه ريز و سياه رنگ نخود به نام دسي معروف هستند و هم اكنون اين طبقه بندي به صورت گسترده اي به منظور تشخيص دو گروه اصلي از ارقام نخود استفاده مي شود . نخود از طريق دست نوشته هاي قديمي شناخته شده است . واژه هالورو1 بدين نكته دلالت مي كند كه نخود از زمانهاي بسيار گذشته ( بيش از سه هزار سال قبل از ميلاد ) به عنوان يك ماده غذايي ثابت ،ولي كم اهميت در بين النهرين مصرف مي شده است .
نام Cicer داراي منشا لاتين 2و احتمالاً از واژه Kickere در زبان هند و اروپايي اقوام اوليه يونان كه در شمال يونان مي زيسته اند مشتق شده است .
دان ( 1883) معتقد است كه Cicer از واژه عبري Kikus به معناي كروي مشتق شده است .
گامز ( 1924) واژه Cicer را با واژه عبري Kelsech مقايسه كرده است . قديمي ترين منبع لاتين در مورد اصلاح arietinum در كارهاي كولوميلا مشاهده شده است , كه احتمالاً به عنوان ترجمه واژه يوناني Krios ميباشد . اسامي Ram و Chickpea نيز مربوط به حالت و شكل بذر است .
در تركيه , روماني , بلغارستان , ايران و نواحي مرزي شوروي سابق در اين كشورها نخود تحت عنوان nakhut_nohutناميده مي شوند , كه مشتق از واژه هايي مانند nut يا nohot است . 1
طبقه بندي غير اختصاصي جنس Cicer :
در جنس Cicer چهار بخش مشاهده مي شود :
بخش اول : (Mono Cicer M.G.POPOV) جالب ترين بخش براي مختصصين اصلاح نباتات بوده و داراي گونه هاي يك ساله ,گلريز ,ساقه ايستاده تا خوابيده و برگهاي تك شانه اي و يا داراي پيچك در انتهاي محور اصلي برگ مي باشد .


بخش دوم : (Chamae Cicer M.G.POPOV ) داراي گونه هاي بوته اي يكساله و يا چند ساله با شاخه هاي خزنده نازك كه در هر برگ داراي سه تا هفت برگچه است .
بخش سوم : (Poly Cicer M.G.POPOV) داراي گونه هاي چند ساله است و بيشتر گونه ها گل درشت و با برگهاي تك شاخه اي بوده و در انتهاي محور اصلي برگ داراي پيچك مي باشد .
بخش چهارم : (Acantho Cicer M.G.POPOV) گونه هاي چند ساله با گلهاي بزرگ و بادوام است و محور برگ كرك دار و داراي كاسبرگ دندانه اي و كرك دار مي باشد .


طبقه بندي بر حسب عادات رشدي :
به طور كلي گونه هاي نخودرا بر حسب عادات رشد (محل رشد ي) مي توان به چهار نوع تقسيم كرد :تيپ هاي زراعي ؛ تيپ هاي علفي ,تيپ هاي موجود در شيب هاي سنگ لاخي خشك و نسبتاً ملايم و تيپ هاي موجود در مناطق جنگلي با خاكهاي بسيار مرطوب غني از هوموس .
با اين وجود ممكن است برخي گونه ها منحصراً در يك رويش گاه ديده نشوند نخود به خاكهاي نرم تا حدي كلوخي و سنگلاخي بيشتر از خاكهاي با بافت ريز (نرم ) سازگاري نشان مي دهد .
نخود گياهي است مقاوم به خشكي و در عين حال تنوع ژنتيكي در آن وجود دارد ريشه اصلي نخود بيش از يك متر در خاك نفوذ مي كند و مشابه بسياري از ديگر گونه هاي مناطق كوهستاني نيازمند زه كشي و تهويه مناسب مي باشد .گونه هاي يك ساله C.bijugum, C.echinospermumاغلب در محيط هاي نامناسب مانند حاشيه مزارع ,مزارع آيش و چمنزار ها رشد مي كند .
اغلب گونه هاي چند ساله يك ريشه اصلي طويل و چوبي دارند ,قسمت هاي هوايي گياه بعد از ريزش بذر خشك شده و از بين مي رود و گياه در زير برف به خواب زمستاني مي رود .گونه هاي چند ساله به ندرت به صورت متراكم ديده مي شوند .شيبهاي ملايم سنگلاخي و طاقه سنگ هاي درشت محيط هاي مناسب براي رشد اين گونه ها مي باشند .
از آنجا كه بذر آنها درشت بوده و براي پرندگان جذابيت دارند چنانچه در بين سنگ ها ريزش كنند و بعداً در زير خاك جوانه بزنند بقاي بهتري خواهند داشت . تيپ هاي رشدي نوع چهارم در جنگل هاي غني از مواد آلي و مرطوب بلوط و كاج در تپه هاي كناره درياي آژه در سلسله جبال كاروس وجود دارد .
كنتاند يپولوس و همكاران 1972 گونه هاي چند ساله نخود (Cicer Spp) در مناطق مديترانه اي و رويشگاههاي آنها را به تفضيل مورد بحث قرار داده اند گونه هاي چند ساله نخود (Cicer Spp) توسط و اندر ميزان و پوندير 1984 معرفي و ارائه شده است .
طبقه بندي بر حسب اندازه بذر :
الف : نخود كابلي1 ، در نخود نوع كابلي رنگ معمولاً سفيد است و هر غلاف يك يا دو بذر درشت دارد و وزن هزار دانه آن بيشتر از 250 گرمي مي باشد .ارتفاع بوته متوسط تا بلند و بدون ما ده رنگي آنتو سيانين (گلها سفيد رنگ ) است.بيشتر ارقام نخود در دنيا از نوع كابلي هستند به جز قسمت هاي كوچكي در ايران و در دره نيل كه به كشت نوع محلي اختصاص يافته است .نخود كابلي را در بهار كشت مي كنند .
ب: نخود محلي يا دسي :1 نخود دسي داراي بذور كوچك با شكلهاي نامنظم و رنگ هاي مخت

لف هستند .معمولاً در هر غلاف 2 تا 3 بذر وجود دارد ارتفاع گياه كوتاه و حاوي مواد رنگي آنتوسيانين (گلهاي ارغواني رنگ ) است .نخود هاي دانه سياه متعلق به گروه نخود محلي هستند و دانه آنها معمولاً به صورت لپه استفاده مي شود .نخود هاي دانه سياه از لحاظ مقاومت به بيماريها و آفات نسبت به نخود هاي دانه سفيد مقاومتر مي باشند .
وضعيت نخود و اهميت جهاني آن :
حبوبات يكي از مهمترين منابع پروتئيني در رژيم غذايي بسياري از مردم كشور ها در حال توسع

ه مي باشد .ميزان پروتئين حبوبات حدوداً دو برابر غلات است و منبع ارزان پروتئين با كيفيت مناسب مي باشد كه پروتئين غلات را تكميل نموده و بنابر اين در نقاطي كه غلات غذاي اصلي را تشكيل مي دهند ارزش غذايي آن را افزايش مي دهند .مقدار پروتئين نخود (مهمترين جزء نخود از لحاظ تغذيه ) متوسط 7/20 % ( ماده خشك ) كمتر از تمام لگومهاي غذايي است .(هالس 1975 ) در مقايسه لپه هندي ,عدس , باقالا به ترتيب 29,28,24 درصد پروتئين دارند ,نخود از اين نظر كه مكمل پروتئين غلات است مورد توجه بوده و تا آنجا كه مقدور است بايد ژنوتيپ هاي با پروتئين بالا گزينش شوند .
نخود در بسياري از مناطق جهان به صورت سنتي كشت مي شود در كشور هاي در حال توسعه نخود مشابه با ساير حبوبات نقش مهمي در سيستمهاي كشت سنتي ايفا مي كند . علاوه بر اهميت اين گياه به عنوان يك منبع تغذيه مهم براي تغذيه انسان و دام اين گياه مي تواند در مديريت حاصل خيزي خاك به ويژه در مناطق خشك كمك نمايد .(شارما وجود ها 1984, سوزاكي ,كونر 1982 ) علاوه بر اهميت اين گياه به عنوان يك منبع غذايي مهم براي تغذيه انسان و دام اين گياه مي تواند در مديريت حاصلخيزي خاك به ويژه در مناطق خشك كمك نمايد .( شارما وجود ها ,1984 سوزاكي كونر 1982 ) براساس آرما فائو1 در سال 1995 : نخود مقدار 1115600 هكتار از زير سطح كشت كل حبوبات را به خود اختصاص داده بود كه اين مقدار سطح كشت 8036000 تن توليد شده است در سال زراعي 74-73 سطح زير كشت نخود در كشور 720975 هكتار بوده كه از اين مقدار 686792 هكتار آن به زراعت ديم و 34183 هكتار به زراعت آبي اختصاص داشته است .با توجه به ارقام فوق گياه نخود ميزان 65% از سطح زير كشت حبوبات را به خود اختصاص داده است . ميزان توليد نخود در همين سال354934 تن بوده كه از اين مقدار 315969 تن آن به زراعت ديم و 38965 تن آن به زراعت آبي مربوط بوده است كه در مجموع مقدار 3/57 % از كل توليد حبوبات كشور را شامل مي شده است .


جدول صفحه 7
سال نـــخــود كــــل حـبـوبـات
سطح
(100 هكتار) توليد
(1000 تن) عملكرد
(كيلوگرم در هكتار) سطح
(100 هكتار) توليد
(1000 تن) عملكرد
(كيلوگرم در هكتار)


1979 9696 6070 624 60756 40631 669
1993 10112 6745 667 66711 56871 852
1994 10014 7074 706 69200 57329 828
1995 11156 8036 720 70502 56649 804


(ب) (الف)

نمودار :
الف-سهم سطح زير كشت هر يك از حبوبات در سال زراعي 74-73 .
ب- سهم توليد هر يك از حبوبات در سال زراعي 74-73 .
فصل دوم ( زراعت نخود) :
نخود نباتي يكساله طالب روزهاي بلند است . مناطق عمده جغرافيايي كشت نخود در دنيا عبارتند از شعبه قاره هند , غرب آسيا , شمال آفريقا , اروپا , ايتيوپي و ارتفاعات شرقي آفريقا , آمريكا و استراليا , مناطق توليد نخود در غرب آسيا (شمال افغانستان , ايران و تركيه ) و نواحي غرب آسيا مي باشد .
كشت نخود در اكثر مناطق ايران به استثناي سواحل درياي خزر كم و بيش معمول است و مهمترين مناطق كشت آن عبارتند از : آذربايجان شرقي و غربي و دشت مغ

ان , قزوين , باختران , استان فارس , خراسان . كرمان , لرستان , كردستان و استان مركزي
شرايط محيطي كشت نخود :
نخود به آب و هواي گرم و نيمه خشك به خوبي سازگار بوده , همچنين سرما را به خوبي حتي تا منهاي 9 درجه سانتي گراد تحمل مي نمايد , ولي بهترين حرارت , براي رشد نخود بين بيست و پنج تا سي درجه سانتي گراد است , در نواحي كه زمستانهاي خيلي سرد دارند , نخود را بهاره كشت مي كنند و در نواحي گرمسيري آن را در پائيز مي كارند . نخود قادر است در دامنه وسيع از واكنش خاك , (ph ) 8 _ 6 رشد نمايد , ولي براي كشت در خاكهايي كه واكنش اسيد يته بيش از 5/8 دارند , مناسب نيستند . اين گياه بر روي اكثر خاكها مخصوصاً لومهايي كه به اندازه كافي داراي آهك هستند رشد مي كنند . بافتهاي سنگين رسي , مرطوب , مطلوب

اين گياه نيستند بدليل اينكه به تهويه نامناسب و رطوبت خيلي زياد حساس است .
كاشت نخود :


نخود در نقاطي گرم و خشك و همچنين سرد به خوبي محصول مي دهد. درجه حررات لازم براي جوانه زدن آن 5 درجه سانتي گراد است . دماي مناسب براي رشد نخود بين 20 تا 30 درجه سانتي گراد مي باشد . نخود گياهي است كه نسبت به سرما زياد حساس نيست و اگر در بهار زودتر كاشته شود , سرما به بوته ها صدمه اي نمي زند , ولي ميزان محصول كاهش مي يابد . موقع كشت آن در مناطقي كه زمستانهاي خيلي سرد دارند , در اواخر زمستان يا اوايل بهار , ولي در نواحي زمستانها ملايم مي باشد , ممكن است , آن را در پائيز كشت نمايد
عمليات آماده نمودن زمين جهت كشت نخود , در نقاط مختلف به نوع تناوب و طرز كشت بستگي دارد . تناوب زراعي معمول در ايران , تناوب غلات _ نخود و در مناطق خشك تناوب مي تواند , تناوب غلات _ نخود و آيش باشد . بدين طريق كه در بهار نخود را كشت كرده و در تابستان برداشت مي كنند , بلافاصله در پائيز همان سال گندم كشت مي كنند و بعد از برداشت گندم , در تابستان , زمين را در طول پائيز و زمستان به صورت آيشن رها كرده و در بهار بعدي مجدداً به كشت نخود اقدام مي نمايند .
در موقع كشت نخود حدود 20 كيلو گرم ازت در هر هكتار استفاده مي شود . واكنش نخود به فسفر متغيير است , جائي كه آب عامل , محدود كننده بر رشد گياه باشد معمولاً به فسفر واكنش نشان مي دهد , به هر حال حدود 90 كيلوگرم
فسفر در هر هكتار بدون تماس بذر و در عمق پائين تر از آن مصرف مي شود براي دستيابي به حداكثر عملكرد نخود نياز به مقدار كافي گوگرد است . بدون گوگرد ،‌ نخود قادر به تثبيت ازت به ميزان لازم نخواهد بود ،‌ بايستي حدود 20 الي 30 كيلوگرم گوگرد در هكتار مصرف شود .
كشت نخود به دو طريق دستپاش و يا خطي انجام مي گيرد . در كشت دستپاش بعد از آماده كردن زمين بذر را بطور يكنواخت پاشيده و روي آنها را ماله مي كشند ،‌ اين طريق كشت ساده ، و بيشتر در ديمكاري از آن استفاده مي كنند . در اين روش كاشت ، ميزان بذر لازم حدود 100-120 كيلوگرم در هكتار خواهد بود .
در كشت خطي پس از هموار كردن , زمين و ايجاد پشته ها به فاصله الي 50 سا

نتي متر بذر را در وسط پشته هايي به فواصل 10 _ 5 سانتيمتر از يكديگر در عمق 5 تا 7 سانتيمتري بر حسب نوع خاك قرار مي دهند. اين روش كاشت مي تواند , توسط دست يا ماشين بذر افشان روي خطوط انجام گيرد . مقدار بذر مصرفي در اين طريقه كاشت 80 _ 50 كيلوگرم در هكتار مي باشد .
عمليات كاشت در زراعت نخود :
در ايران به دو صورت ديم و آبي ( فارياب ) كشت مي گردد , نخود ديم را در كوهپايه

ها به كمك رطوبت زمين و بارندگيهاي فصلي كشت و زرع مي نمايند . در زراعتهاي فارياب مقدار آب مورد نياز گياه با توجه به شرايط آب و هوايي و خاك منطقه كشت , تعيين مي گردد . نوبت اول آبياري بلافاصله بعد از كاشت و نوبتهاي بعدي از هنگام به گل نشستن تا رسيدن دانه , ادامه خواهد داشت .
زراعت نخود به دو الي سه دفعه وجين احتياج دارد و همراه با وجين عمل سله كشي نيز زمانيكه بوته ها , كمي رشد كرده و در زمين محكم شدند , مي تواند انجام بگيرد .
برداشت نخود :
پس از اينكه برگهاي پاييني بوته شروع به زرد شدن و افتادن كرد و رنگ غلافها نيز كم كم زرد شدند , بايد آبياري نخود را قطع نمود . تا زمان برداشت يكنواخت شود . علت قطع آب در اين مرحله , جلوگيري از دامنه رشد رويشي گياه است , زيرا نخود داراي رشد نامحدود بوده و ادامه گلدهي يكنواختي توليد و برداشت را از بين مي برد .
از آنجائيكه نيامهاي نخود باز نشده و ريزش نمي كنند , برداشت آن از حبوبات ديگر كمتر اشكال ايجاد مي كند و زمان برداشت , را تا زمان رسيدن كامل و خشك شدن شاخ و برگها مي توان به تاخير انداخت .
بطور كلي در نقاط مختلف ايران رشد كامل نخود حدود 5 _ 3 ماه به طول مي انجامد . از نظر تجربي بهترين زمان برداشت نخود هنگامي است كه در صورت فشرده شدن , زير دندان دانه بشكند اما له نشود , برداشت نخود با دست و با كمباين امكان پذير است . براي برداشت با دست مي توان ساقه ها را با داس درو نمود و حتي براي خشك كردن در محلي نگهداري نمود , سپس براي جدا كردن , دانه ها و كلش اقدام به خرمنكوبي كرد .
فصل سوم ( سيتولوژي نخود ) :
سيتولوژي نخود : متخصصين اصلاح نباتات از اطلاعات سيتوژنتيكي در مجموعه كروموزومي خالص يا قطعات و رفع مشكلات خاص استفاده مي كنند اطلاعات مورد نياز معمولاً از طريق بررسي هيبريد هاي بين گونه اي , سطوح مختلف پلوئيدي و تغييرات ساختماني در كروموزومها حاصل مي شود . در نتيجة برنامه هاي تحقيقاتي اطلاعاتي سيتولوژيكي زيادي در نخود موجود است كه مي تواند توسط اصلاح كنندگان مورد استفاده قرار گيرد .
تعداد كروموزومها :
تقسيم غير جنسي در نخود براي اولين بار توسط دومبروسكي و اسلودسكي در سال 1927گزارش شد . بعد از آن ، بسياري از محققين شمارش كروموزوم و مورفولوژي آن را در نخود مورد برسي قرار دادند اكنون به خوبي مشخص شده است كه نخود داراي 16= n كروموزوم است

. اگر چه مطالعات اخير بعضاً 14 = n 2 كروموزوم را ذكر كرده اند دومبروسكي و اسلودسكي در سال 1927 تعداد كرومومهاي نخود را 14 عدد ( 14 = 2) گزارش كردند اين موضوع توسط رائو( 1927) , فرام ليليولو (1957) سينگ ( 1964) و فول كرانز ( 1967) تائيد شد .
بر اساس گزارشات متعدد درباره تعداد كروموزمها در گونه هاي مختلف نخود اين مطلب واضح است كه در اكثر گونه ها تعداد كروموزمهاي سوماتيك 16= X2=n2مي باشد . اختلاف تع

داد در كروموزمهاي بين 14 تا 16 كه در گونه هاي C.arietinum و C.songaricum مشاهده شده شايد غلط باشد بر اساس بررسي گونه هاي C.arietinum و C.singaricum و C.pinnatifidumمرسي و همكاران (1974) معتقدند كه گياهان با 14=n2 كروموزوم به ندرت وجود داشت و اين گونه ها در طبيعت زنده نخواهند ماند بنابراين تعداد كروموزومهاي پايه جنس نخود Cicer احتمالاً 8=x مي باشد .
مور فولوژي هسته :
در مطالعات كروموزومي جنس نخود اغلب از نوك ريشه استفاده مي شود . تقسيمات ميوزي در نوك ريشه ها آسانتر از تقسيمات ميتوزي سلولهاي مادر گرده بدست مي آيد علاوه بر اين كروموزمها در مرحله پاكيتين در حد فشرده هستند كه محدوديتهاي جدي را در بررسي ها ايجاد ميكنند . كاريوتايپ نخود كه از مشاهدات سيتولوژيكي حاصل شده است عبارتند از :
1_ يك جفت كروموزم بسيار طويل داراي ساتليت و ساب متا سنتريك .
2_ شش جفت كروموزم متا سنتريك تا ساب متا سنتريك .
3_ يك جفت كروموزم متا سنتريك .
البته تنوع زيادي درباره مورفولوژي كاريو تايپ C.arietinum و ديگر گونه هاي نخود به ويژه در تعداد كروموزمهاي نخود در هسته ، تعداد كروموزمهاي داراي ساتليت ، طول كروموزم , طول كل كروماتين , هاپلوئيد و فور كياسما در گزارشها وجود دارد در C.arietinum هستك يك فرم ثابت و با دوام دارد كه ارتباط خودش را با كروموزم تا مرحله تقسيم پروفاز كه ناپديد مي شود ادامه مي دهد . اينگار (1939) توماس و ريول (1946) ميناكشي و سوبرا ماينام (1963) ثبات هستك به عنوان يك حالت ويژه گونه اي قابل توجه است كه در تاكسو نومي گراسها به كار مي رود ( براون وايمري 1957) .
پلي پلوئيدي :
از كلشي سين با غلظتها و دوره تيمار مختلف بر روي بذر خيس يا خشك و يا ساقه چه جهت القاي پلي پلوئيدي استفاده شده است .توليد تترا پلوئيد ها و دوام مطلوب آنها به نسبت غلظت و طول دوره تيمار با كلشي سين متغير است كه در حقيقت وابسته به مواد ژنتيكي مورد مصرف مي باشد .اوتو تترا پلوئيد ها در ابتدا از نظر سيتو لوژيكي ناپايدار هستند اما در نسلهاي بعدي به ويژه اگر عمل گزينش انجام شود تمايل به سمت تشكيل باي والانت خواهد بود كه اين عمل سبب بهبود باروري

در تترا پلوئيد ها مي شود .
رامونا وجوشي (1941) اولين كساني بودند كه در گونه C.arietinum باكلشي سين تترا پلوئيدي ايجاد كردند .توليد و دوام مطلوب تترا پلوئيد ها هنگامي صورت گرفت كه بذور مرطوب به مدت 30 دقيقه با محلول 25 % كلشي سين تيمار شدند گياهان نسل اول c1 از نظر پلوئيدي مخلوطي از n2 و n4 بودند ولي در نسل دوم c2 گياهان كاملاً تترا پلوئيد بودند .گياهان n4 در مقايسه با گياهان n2 خصوصيات برتري مانند ساقهاي ضخيمتر برگچه هاي پهن تر ,گلها و غلافهاي طويلتري توليد كردند .


مشاهده شد در نسل دوم c2 كاهش يافت .در تترا پلوئيد ها ميوز كاملاً منظم بوده و غالباً 7 كوادري والانت1 در هر سلول مادر گرده مشاهده شد .
مينا كشي و سوبرا ماينام (1966-1967) مطالعه اي را بر روي ميتوز نوك ريشه نخود انجام داده اند و گياه تر يپلوئيدي را مشاهده كردند كه در نهايت از بين رفت آنها همچنين موارد معدودي از تتراسومي در ريشه هاي اوليه و و ثانويه 5 لاين نخود گزارش كردند . سلولهاي تترا سومي اغلب محدود به بافتهاي خارجي بود .گياهان ترايپلوئيد و سلولهاي تترا سوميك به كمك تعداد كروموزمهاي داراي ساتليت كه سه عدد براي تريپلوئيد و چهار عدد براي تترا سومي ها بودند مشخص مي شدند .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید