بخشی از مقاله

فصل اول: رنگ
پيش گفتار
از جمله نشانه هاى چشمگير الهى در جهان هستى، رنگ است. رنگ ها با تجلى و ظهور در پيكر موجودات جاندار و بى جان جلوه و جمال خاصى به طبيعت بخشيده، ادامه چرخه حيات و شكوه زندگى را مرهون خود ساخته اند. بى مبالغه بايد اذعان كرد كه بدون رنگ و جهان رنگ ها، سردى و افسردگى و بى نشاطى در همه جا رخ مى نمود. در سايه تأثير متنوع رنگ هاست كه ره آوردهاى متناوب روانى در انسان و ساير موجودات تظاهر پيدا مى كند و روح جنبش و تكاپو دميده مى شود و از اين رهگذر، يكسويى و يكنواختى از فضاى زندگى مادى رخت بر مى بندد و دلپذير مى گردد.


خداوند حكيم در آياتى چند از قرآن مجيد به رنگ هاى مختلف موجودات و آثار زيست شناختى آن ها اشاره فرموده و آن را از نشانه هاى بارز تدبير خويش دانسته است. شهيد دكتر پاك نژاد در اين زمينه مى نويسد:
«در قرآن نسبت به رنگ در آيه اى به اثر فيزيولوژيك آن اشاره شده در آيه]اى [ديگر به اثر پسيكولوژيك آن ... حتى ... به خواص غذايى و شفابخشى رنگ ها ]نيز [توجه شده كه تازه در علم جديد مى خواهد براى آن جايى بازگردد و نامى از آن به ميان آيد.»[1]
بدون شك تمامى رنگ ها وجودشان براى ادامه حيات لازم و ضرورى است و هر كدام نيز اثر خاصى دارند و نقش ويژه اى را ايفا مى كنند[2] به گونه اى كه تصور طبيعت منهاى آن ها مشكل و يا غيرممكن است. بدون گزافه بايد اذعان كرد و پذيرفت كه روان آدمى به اندازه اى كه در برابر رنگ ها قرار مى گيرد و با آن ها مواجه است، با چيز ديگرى ارتباط ندارد[3] و از اين رو چيز ديگرى به اين اندازه او را متأثر نمى سازد و به اسارت در نمى آورد.[4] جرانت آلن گويد: قوه اى بزرگ تر يا بيشتر و گوناگون تر از احساس رنگ ها در زندگى ما اثر ندارد.[5] اثرات روانى رنگ ها تا حدى است كه مى توانند محيط را شاد يا حزن آور، سبك يا سنگين، گرم يا سرد جلوه دهند و در انسان احساس خوشحالى يا غم، قوت يا ضعف، اضطراب يا سكون و جز آن ايجاد كنند.[6]
تا آن جا كه تاريخ به ياد دارد، هميشه انسان به رنگ و آثار آن توجه داشته و از فرايندهايش در گذران زندگى، خاصه در پوشش ها و خوراكى ها بهره گرفته است. ديگر موجودات نيز هر يك به فراخور وسعت و گستره وجودى خود، متأثر از رنگ ها و آثار آن ها هستند و در ادامه حيات خويش بدان وابسته اند.
به دليل نقش ضرورى و اهميت غيرقابل انكارى كه رنگ ها در چرخه حيات، به ويژه حيات انسانى ايفا مى كنند، خداوند رحمان در آياتى چند از اين عنصر حياتى ياد كرده و به برخى از آثار آن اشاره فرموده است.


ما در اين پژوهش، علاوه بر آيات از روايات و آراء فقها و گفته هاى روان شناسان و متخصصان علوم تجربى نيز در مورد پوشش هاى رنگى سود جسته ايم. پيش از ورود به اصل بحث به جاست درباره مفهوم رنگ و تفاوت آن با نور مطالبى تقديم كنيم.
مفهوم رنگ
رنگ كيفيتى است كه از ظاهر چيزى ديده مى شود مانند سفيدى، سرخى، سبزى.[7]
زبيدى گفته است: رنگ كيفيتى است كه از قرمزى و زردى و جز آن به وسيله چشم درك مى شود.[8]
ابن منظور در اين باره گويد: رنگ هيأتى است چون سياهى و قرمزى. رنگ هر شى چيزى است كه باعث تمايز آن از شىءِ ديگر مى شود.[9]


طريحى نيز رنگ را چون ابن منظور تعريف كرده است.[10]
بنابراين بايد گفت كه رنگ از مفاهيم بسيار واضح و معروف در ميان عرف و فرهنگ هاى عمومى است به گونه اى كه برخى از اهل لغت نيازى به تعريف آن نديده اند.[11] نكته مهم، تفاوت آن با نور است كه در قسمت بعد به آن مى پردازيم.
مفهوم نور
مفهوم نور نيز چون رنگ از نظر عرفى بسيار بديهى و بى نياز از توضيح است. شيخ سهروردى در اين باره نوشته است:
«ان النور لا يحتاج الى تعريف ... لا شىء اظهر من النور فلا شىء اغنى منه من التعريف.»[12]
«نور به تعريف احتياج ندارد; زيرا هيچ چيزى ظاهرتر از نور نيست. از اين رو هيچ پديده اى در تعريف بى نيازتر از نور نيست.»
ملاصدرا در اين مورد مى نويسد:
«النور غنى عن التعريف كتعريف المحسوسات.»[13]
«نور چون ديگر امور حسى، مستغنى از تعريف است.»


علامه طباطبايى نوشته است:
«مفهوم نور، واضح است. نور، چيزى است كه به وسيله آن اجسام سبك تر و متراكم، قابل رؤيت مى شوند.»[14]
نور از نظر علم فيزيك
برخى از پژوهشگران در تعريف نور از ديدگاه علم فيزيك گفته اند:
«نور، تابش مريى الكترومغناطيسى است كه در خلاء با سرعت 298000 كيلومتر در ثانيه انتشار پيدا مى كند.»[15]
«نرمان. مان» درباره مفهوم فيزيكى نور و منشأ نور سفيد گويد:
«درباره نور، چنين تصور مى شود كه از تركيب امواج الكترو مانيتيك و امواج انرژى نورانى كه از يك منبع مثل خورشيد سرچشمه مى گيرد، تشكيل مى شود. نور سفيد از تركيب همه امواج نورى تشكيل مى شود.»[16]
دهخدا در همين زمينه به نقل از برخى محققان، نور سفيد را مجموعه هفت رنگ، دانسته و نوشته است:
«در رنگ هاى اصلى كه به وسيله منشور ظاهر مى گردد، هفت رنگ است: قرمز، نارنجى، زرد، سبز، آبى، نيلى، بنفش.
نيوتن دانشمند معروف قرن هيجدهم، نخستين بار حدس زد كه بايد نور سفيد، مجموعه اين رنگ ها باشد و اين امر را به وسيله گردش صفحه معروف خودش آزمود و ثابت كرد مجموعه اين رنگ ها با هم، اثر نور سفيد بر چشم مى گذارند.»[17]


البته تعبير دهخدا خالى از تسامح نيست، و صحيح ـ همان گونه كه مان و ديگران گفته اند ـ اين است كه گفته شود نور سفيد، مجموعه هفت نور و يا به تعبير دقيق تر، مجموعه همه امواج نورى است.[18]
تفاوت ميان رنگ و نور
در اين كه ميان نور و رنگ تفاوتى هست يا نه، پاسخ هاى گوناگونى از سوى فلاسفه و دانشمندان داده شده است.


صدرالمتألمين در اين باره گويد:
«برخى بر اين باورند كه رنگ، حقيقتى ندارد و كليه رنگ ها خيالى اند و سفيدى به نور و سياهى به ظلمت باز مى گردد و ديگر رنگ ها از تفاوتى كه در تركيب اجسام شفاف با هوا وجود دارد، تخيل مى شوند. ولى پژوهشگران گويند كه رنگ ها كيفياتى حقيقى هستند.»[19]
وى در پاسخ به اين سؤال كه آيا نور كيفيتى زايد بر رنگ است يا اين كه همان ظهور رنگ در عالم خارج است، گويد: ما در تعليقات خود بر كتاب «ضوابط الاشراقيين» بر اين نظريه پافشارى كرده ايم كه نور حسى از آن جهت كه محسوس است، عبارت است از گونه اى وجود جوهرى مشاهَدِ حاضر نزد نفس در غير اين عالم. و اما آنچه در مقابل نور در خارج وجود دارد، وجودش اضافه بر وجود رنگ نيست.[20] به بيانى ديگر، ملا صدرا نور و رنگ را چون ماهيت و وجود مى داند كه بالذات يكى هستند و به اعتبار متغاير.[21]
ملاصدرا در توضيح مطلب فوق گويد: زيرا مفهوم نور به وجود خاصى كه عارض برخى از اجسام مى شود، باز مى گردد و ظلمت يعنى عدم آن وجود خاص; و سايه يعنى عدم فى الجمله آن وجود خاص. رنگ، تركيبى است با صورت هاى مختلف ميان حامل اين وجود نورى و حامل عدم آن.
وى در ادامه با اشاره به ضعف سخن كسانى كه رنگ ها را زايد بر مراتب تركيب نورها مى دانند، نتيجه گرفته كه هم صحيح است بپذيريم نور، ظهور رنگ است و هم صحيح است بگوييم نور، رنگ نيست. زيرا از آن جهت كه نور است، مختلف نيست و تركيب با عدم يا ظلمت در آن راه ندارد، به خلاف رنگ ها كه مختلف اند.[22]
نتيجه اى كه به طور خلاصه از سخن اين حكيم و عارف گرانقدر مى توان گرفت اين است كه نور و رنگ دو مفهوم متغايرند ولى مصداقاً يكى هستند. بنابراين تفكيك دقيقى از آن ها در جهان خارج نمى توان ارائه كرد. فيزيك دان ها و دانشمندان علوم تجربى نيز تفكيك روشنى از آن ها به دست

نداده اند و به ناچار در تعريف هر يك از آن ها از ديگرى استمداد جسته اند و به اصطلاح دچار دور شده و در تعيين مصاديق نور و رنگ هم به اشتباه رفته و در مواردى بر هر دو عنوان رنگ را اطلاق كرده اند. به نظر مى رسد كه تسامح صورت گرفته ـ به طور آگاهانه يا ناخود آگاه ـ به سبب همان مطلبى است كه ملاصدرا گفته كه نور و رنگ در هر شىء بالذات يكى است ولى به اعتبار، متفاوت.
شهيد پاك نژاد ضمن بحث از رنگ سفيد گفته است:[23]
«قرآن هم اولين اشعه هاى ارسالى از طرف خورشيد را به رنگ سفيد معرفى فرموده: (كلوا واشربوا حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود).»[24]


وى در ادامه مطلب، طى نتيجه اى كه از كاربرد رنگ هاى سفيد در قرآن گرفته، گويد:
«به طورى كه ملاحظه فرموديد، بسط دانه رنگ سفيد از ظاهر جماد هست تا رخساره بهشتيان ... .»[25]
برخى از محققان در توضيح رنگ هاى اصلى و منشأ نور سفيد گفته اند:
«رنگ هاى اصلى ... هفت رنگ است ... نيوتن ... نخستين بار حدس زد كه بايد نور سفيد مجموعه اين رنگ ها باشد ... و ثابت كرد مجموعه اين رنگ ها با هم، اثر نور سفيد بر چشم مى گذارند.»[26]
برخى ديگر در اين باره گفته اند:
«آن كه ما رنگ مى ناميم، به طول موج بستگى دارد. چنان كه طول موج رنگ قرمز بيش از ساير رنگ هاست و بنفش داراى كوتاه ترين طول موج مى باشد و طول موج رنگ هاى ديگر، ميان اين دو مقدار است.»[27]
همان گونه كه ملاحظه مى شود منشأ رنگ كوتاهى و بلندى موج نور عنوان شده، تقريباً عكس آنچه از نيوتن درباره منشأ نور سفيد نقل كرديم.
بنابراين متوجه مى شويم كه دانشمندان علوم تجربى نتوانسته اند تمايز دقيق و آشكارى ميان نور و رنگ بيان كنند و با نوعى تسامح از آن گذشته اند. اما كسانى چون ملاصدرا تفاوت ميان آن دو را بيان كرده اند.
رنگ در قرآن مجيد
در قرآن مجيد از رنگ هاى زرد، سبز، سفيد، قرمز و سياه[28] به صراحت ياد شده است و از رنگ هاى ديگر به اجمال.
در اين نوشتار ابتدا به گفت وگو درباره رنگ هايى كه به اجمال از آن ها ياد شده، مى پردازيم و سپس به رنگ هاى زرد و سبز و قرمز و سياه معطوف مى شويم.
جداى از رنگ هاى طبيعى و حسى، از رنگ ديگرى نيز در قرآن كريم سخن به ميان آمده و آن، رنگ الهى است. در سوره بقره در اين باره مى خوانيم:
(من احسن من الله صبغة)[29]


«چه رنگى از رنگ خدايى بهتر؟»
اين آيه در دنباله آياتى است كه خداوند تعالى از مردم خواسته به او و دستورات وحيانى او كه بر رسول خدا ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ و ديگر پيامبران نازل كرده، ايمان بياورند و از تفرقه بپرهيزند.
در آيه 138 بقره از چنين ايمانى كه متجلى در اسلام است، به رنگ الهى تعبير شده است. در تفسير قمى ذيل اين آيه آمده است: از امام باقر يا امام صادق ـ عليهم السلام ـ نقل شده كه مقصود از «صبغة الله» اسلام است. علامه طباطبايى مى گويد: ظاهر سياق آيات مزبور، اين روايت را تأييد مى كند.[30]
ميبدى در تفسير كشف الاسرار در مورد اين آيه گفته است: «صبغة الله» يعنى از دين خدا و سنت او تبعيت كنيد.
اين آيه در معارضه با مسيحيان شهر عموريه است كه فرزندان خود را به رنگ آبى متمايل به زرد ملون مى ساختند و مى گفتند: ما او را به رنگ نصرانيت درآورديم. اما خداوند فرمود: من او را به توحيد و اسلام سرشتم و اين صبغه همان است كه قرآن فرموده: «فطرة الله التى فطر الناس عليها»،[31] و پيامبر ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ فرمود: «كل مولود يولد على الفطرة».


از ابن عباس روايت شده كه پيامبر ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ فرمود: بنى اسرائيل به موسى ـ عليه السلام ـ گفتند: آيا پروردگارت رنگ آميزى مى كند؟ موسى ـ عليه السلام ـ به خداوند عرض كرد: خدايا، آيا رنگ آميزى مى كنى؟ خداوند فرمود: آرى من به رنگ هاى قرمز و سفيد و سياه، رنگ مى بخشم و رنگ هاى همه از رنگ من است.
باز از ابن عباس روايت شده كه مردى نزد پيامبر ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ آمد و عرض كرد: آيا پروردگارت رنگ آميزى مى كند؟ حضرت فرمود: آرى ولى نه چون قرمز و سفيد و زرد و سياه.[32]
ميبدى در جايى ديگر در همين زمينه گويد: صبغة الله رنگ بى رنگى است. هر كه از رنگِ
در قرآن مجيد ضمن چند آيه به بسيارى از رنگ هاى موجود در طبيعت اشاره شده و اين يكى از وجه هاى اعجازى اين كتاب شريف است:
1ـ رنگ هاى نباتات، حيوانات و انسان.
(الم تر ان الله انزل من السماء ماءً فاخرجنا به ثمرات مختلفاً الوانها ... و من الناس و الدواب و الانعام مختلف الوانه)[34]
«آيا نديدى خداوند از آسمان آبى فرستاد كه از آن ميوه هاى رنگارنگ برآورديم ...؟! و از انسان و جنبندگان و چهارپايان انواعى با رنگ هاى مختلف آفريديم.»
2ـ رنگ تيره هاى گوناگون انسان.
(و من آياته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتكم و الوانكم اِنَّ فى ذلك لآيات للعالمين)[35]
«و از جمله نشانه هاى خداوند، آفرينش آسمان ها و زمين و تفاوت زبان ها و رنگ هاى شماست. در اين موضوع، نشانه هايى است براى انديشمندان.»
شهيد پاك نژاد درباره شگفتى ها و وجه اعجازى اين آيات مى گويد:
«الف ـ (در اين دو آيه) به رنگ هاى گوناگون جمادات و نباتات و حيوانات اشاره شده است.
ب ـ در رأس هر سه مطلب; يعنى در آغاز آيه، سخن از نزول باران است و به دنبال آن، ابتدا به رنگ هاى نباتات و بعد جمادات و آن گاه انسان و جنبندگان و انعام، اشاره گرديده است. و ما مى دانيم رابطه نباتات با آب باران و رنگ ها، بيشتر از جمادات، و جمادات، بيشتر از انسان و جنبندگان و انعام است. بدين معنا كه با نزول باران ـ كه در هر عمل شيميايى وجود آب لازم است ـ گياهان، رابطه رنگى فتوسنتزى كلروفيلى داشته و جمادات با عوالم شيميايى رنگين شده و حيوان و انسان نيز با اعمال شيميايى مخصوصى، پيگمان ها و رنگدانه هاى خود را مى سازند و قرآن به هر سه قسمت اشاره فرموده است.»[36]
3ـ رنگ هاى متنوع و گوناگون نعمت ها


(وما ذرأ لكم فى الارض مختلفاً الوانه إن فى ذلك لاية لقوم يذكرون)[37]
«و آنچه را كه خداوند براى شما در زمين به رنگ هاى مختلف آفريد در اين موضوع، نشانه روشنى براى گروهى كه متذكر مى شوند، وجود دارد.»
واژه «ذرأ» به معناى «خلق»[38] و «ماذرأ» شامل كليه نعمت هايى است كه خداوند متعال در روى زمين براى رفاه انسان ايجاد و در اختيار او قرار داده است.
طبرسى ذيل اين آيه گويد: يعنى خداوند براى پايدارى بدن هاى شما پوشيدنى ها و خوردنى ها و مناكح را در زمين آفريد. اين آيه شامل انواع حيوانات و نباتات و معادن و جز آن از نعمت ها مى گردد.[39]
بنابراين در اين آيه به طيف بسيار وسيعى از رنگ هاى انسان و حيوان و نبات و جماد اشاره اجمالى شده است.
4ـ رنگ هاى متفاوت عسل
(ثم كلى من كل الثمرات فاسكلى سبل ربك ذللاً يخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فيه شفاء للناس إن فى ذلك لاية لقوم يتفكرون)[40]
«سپس از تمامى ثمرات و شيره گل ها بخور و راه هايى را كه پروردگارت براى تو تعيين كرده است، به راحتى بپيما. از درون شكم آن ها نوشيدنيى با رنگ هاى مختلف خارج مى شود كه در آن براى مردم شفاست. به يقين در اين موضوع، نشانه روشنى براى انديشمندان وجود دارد.»
رنگ هاى گوناگون عسل و نيازهاى آدمى
از آن جايى كه خداوند مهربان به حالت هاى مختلف انسانى و گرايش هاى گوناگون او نسبت به رنگ خوردنى ها و نوشيدنى ها توجه داشته، عسل را نيز به رنگ هاى متفاوتى خلق و در دسترس آدمى قرار داده است. و اين واقعيتى است كه نوع بشر از قديم الايام تاكنون رعايت مى كرده و سفره غذاى خويش را با خوردنى هاى مختلف و ملون، تزيين مى نموده است.
امروزه هم انسان از راه عناصر طبيعى و يا غيرطبيعى و به وسيله مصنوعات شيميايى و يا تركيبى از محصولات طبيعى و شيميايى به رنگ غذاها و نوشيدنى ها و تزيين آن ها مى پردازد.
شهيد پاك نژاد درباره رنگ هاى مختلف عسل كه متأثر از گياه مورد استفاده زنبور است، گويد:
«برحسب آن كه زنبور بر چه گلى و ثمره اى نشسته و از آن بهره اى براى به وجود آوردن عسل

برداشته، رنگ آن تفاوت مى كند. چنان چه عسل گلِ زيزفونِ شيردار، قهوه اىِ تار; شمشاد، بى رنگ; تيره خردل ها (خردل سفيد); مارچوبه و تيره ماش و باقلا، مايل به سبز; phacelie و pseudoacasia سفيد; سوفراژ اپونيكا، زرد; شبدر سفيد، سفيد; اسپرس ها، سفيد; نعناعيان، روشن; رومادنى ها، زرد طلايى; بادرنجوبه، سفيد; تمشك، سفيد; گل گاوزبانيان، روشن; سارازنى هات قرمز; گالئوپيسى ها، خرمايى; پيسين لى ...، خوشرنگ طلايى، سانتوژه، آبى مايل به سبز; فوگنيوم، سفيد; آويكولار، كمرنگ; ارالياسه ها، سفيد; نارنجى ها، سفيد; شوندها، سفيد و حتى

نوعى ساپين داسه ها، عسل سياه رنگ مى دهند.»[41]
از آيه 69 سوره نحل به خوبى مى توان فهميد كه ميان رنگ گل ها و محصولى كه زنبور عسل توليد مى كند، ارتباط مستقيمى وجود دارد. حتى برخى گويند كه در آيه شريفه به اين نكته توجه شده كه رنگ عسل در تأثير بر بيمارى ها دخالت دارد و به علاوه در آيه مزبور به طور ضمنى اشاره شده كه عسل در زمره شيرينى هاست; زيرا رنگ گل ها از قندهاى گياهى است و بالتبع محصول آن يعنى عسل هم شيرين خواهد بود. دكتر پاك نژاد در اين باره نوشته است:


«قرآن از خاصيت شفابخشى عسل و برداشت از گل ها و الوانى عسل سخن گفته و اين نكته را رسانده است كه آنچه سبب رنگ گل ها و در نتيجه موجب رنگ عسل ها مى شود، شفابخش است. و با ملاحظه به كتاب هاى گياه شناسى مى بينيم بيشتر(ين) اثر درمانى گياهان، مربوط به دسته قندهايى است كه در آن ها وجود دارد; همان قندهايى كه رنگ گياه را سبب شده اند.»[42]
وى در جاى ديگر افزوده است:
«در آيه مربوط به عسل ]آيه 69 نحل[ شفاى آن را (وا)بسته به رنگ عسل دانسته و چون رنگ عسل بيشتر مربوط به رنگ و اثر گياهى است كه مورد استفاده زنبور قرار گرفته، از اين رو شفاى هر رنگى از عسل، اثر شفادهندگىِ همان گياه مورد استفاده را دارد.»[43]
5ـ رنگ هاى گوناگون گياه
(الم تر ان الله انزل من السماء ماءً فسلكه ينابيع فى الارض ثم يخرج به زرعاً مختلفاً الوانه ...)[44]
«آيا نديدى خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد و آن را به صورت چشمه هايى وارد زمين نمود، سپس با آن زراعتى به عمل آورد كه رنگ هاى گوناگونى دارد؟!»


رنگ هايى كه به تفصيل در قرآن ياد شده اند
رنگ زرد
رنگ زرد انواع متنوعى دارد. در قرآن مجيد از رنگ زرد و برخى از انواع آن سخن به ميان آمده و تعدادى از مصاديق آن ها به تصوير كشيده شده است:
الف: زرد ليمويى
قرآن كريم در سوره بقره فرموده است:
(قالوا ادعُ لنا ربَّكَ يُبيّن لنا ما لونها قال انّه يقول اِنها بقرة صفراء فاقع لونها تسر الناظرين)[45]
«گفتند: از پروردگار خود بخواه كه براى ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد؟»
اين آيه و آيات پيش از آن در مورد ويژگى هاى گاوى بوده كه خداوند در راستاى يافتن قاتل فردى از قوم حضرت موسى ـ عليه السلام ـ دستور ذبحش را به آنان داده بود. اين قوم كوته فكر با پرسش هاى مكرر خود ـ كه بهانه هايى بيش نبود ـ به دنبال دانستن خصوصيات دقيق گاو بودند، و سرانجام با آن كه به اطلاعات مورد نظر خويش رسيدند ولى تمايلى به انجام تكليف الهى نداشتند: «فذبحوها و ما كادوا يفعلون»; زيرا قيمت گاوى كه مى بايست به ذبحش بپردازند، بسيار زياد بود. اما سرانجام از روى نيتى زشت و پليد به اين كار اقدام كردند; زيرا به حضرت موسى ـ عليه السلام ـ سوءظن داشتند و مى پنداشتند كه آن حضرت قاتل واقعى است و اميدوار بودند با ذبح گاو، آن حضرت رسوا شود.[46]
مرحوم فيض در مورد اين آيه و رنگ گاو مورد نظر كه با ويژگى «صفراء فاقع» معرفى شده، گفته است: مقصود از «صفراء فاقع» زرد زيباست كه نه از كمىِ رنگِ زرد به سفيدى بزند و نه از پُرى به سياهى.[47]
شهيد پاك نژاد اين نوع از رنگ زرد را ليمويى دانسته و نوشته است:
«در اين جا تأييديه قرآن مجيد را درباره اين مطلب ذكر كنيم كه نوعى از رنگ زرد ليمويى مخصوص را بهجت آور و مسرت بخش دانسته، مى فرمايد: صفراء فاقع لونها تسر الناظرين ... .»[48]
وى در جايى ديگر درباره اين نوع از زرد گويد:


«زردِ اندك متمايل به پررنگى كه ناظرين را به نشاط و مسرت مى رساند.»[49]
در موضعى ديگر «صفراء فاقع» را به «زرد پررنگ روشن» تفسير كرده است.[50]
ويژگى هاى گاو زرد
شهيد پاك نژاد در مورد ويژگى ها و خواص گاو زردى كه در قرآن مجيد از آن ياد شده، گويد:
«1ـ رنگ مسرت آور بر دوشنده شير اثر مطلوب مى گذارد و باعث مى شود دوشيدن شير بهتر انجام گيرد و اين اشاره به اثر روانى رنگ است كه اسلام به آن اشاره كرده است.
2ـ رنگ زرد مخصوصى فرارى دهنده پشه هاست و ممكن است گاوانى كه چنين رنگى دارند از حملات پشه ها در امان و مصون باشند و به نوعى از بيمارى كه ناقل آن پشه است، مبتلا نشوند و بالتبع انسان را هم دچار نسازند.
3ـ آنچه يقينى است نه احتمالى، اين كه نسبت تركيبات شير بر حسب رنگ موى انسان، متغير است. و اين حاصل تحقيقات دو دانشمند غربى به نام هاى vernots و beavrel است. آنان با زحمات زياد خود، دنياى دانش را آگاه ساختند كه تركيبات متغير شير با رنگ مو(ى) انسان ارتباط دارد.
براى اسلام اين افتخار بس كه 14 قرن قبل به اثر رنگ در دگرگونى تركيبات شير حتى در چهارپايان اشاره كرده است.


وى در دنباله درباره برترى شير گاو زرد گويد: در كتاب هاى اسلامى مبحثى است تحت عنوان استحباب اختيار گوسفند سياه و گاو زرد براى شير و خوردن با عسل و خرما. گمان نمى كنم اين بحث در تحولات علوم جديد تغذيه هنوز وارد شده باشد كه شير گاو زرد و گوسفند سياه از شير گاو سياه و گوسفند سفيد بهتر است. به هر حال، ذكر اين نكته كه شير با عواملى از جمله رنگ حيوان ارتباط كمى و كيفى دارد، از معجزات قرآن است.»[51]


ب: زردِ چوبى
قرآن مجيد به اين نوع از رنگ زرد در آيه 20 سوره حديد و آيه 51 سوره روم و آيه 21 سوره زمر اشاره فرموده است. در سوره حديد در نكوهش زندگى دنيوى و عدم ثبات و ناپايدارى آن به همراه تمثيلى مى فرمايد:
(اعلموا انما الحياة الدنيا لعب و لهو و زينة و تفاخر بينكم و تكاثر فى الاموال و الاولاد كمثل غيث اعجب الكفار نباته ثم يهيج فتراه مصفراً ثم يكون حطاماً ...)
«بدانيد زندگى دنيا بازيچه و لهو و زينت و فخرفروشى و زياده طلبى در اموال و اولاد است، همانند بارانى كه برزگران را به شگفتى مى اندازد. آن گاه آن زراعت به تحرك مى افتد، پس آن را زرد مى بينى و بعد خشك مى گردد.»
در آيه 51 سوره روم بعد از آن كه به نشانه رحمت الهى يعنى زنده شدن زمين پس از مرگ آن اشاره شده، آمده است:
(و لئن ارسلنا ريحاً فرأوه مصفراً لظلوا من بعده يكفرون)
«و اگر بادى بفرستيم و باغ خود را زرد و پژمرده ببينند، راه كفران پيش مى گيرند.»
در آيه 21 سوره زمر آمده است:
(الم تر ان الله انزل من السماء ماءً فسلكه ينابيع فى الارض ثم يخرج به زرعاً مختلفاً الوانه ثم يهيج فتريه مصفرا ثم يجعله حطاماً ...)


«آيا نمى بينى خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد و آن را به صورت چشمه هايى وارد زمين كرد؟! سپس با آن زراعتى به عمل آورد كه رنگ هاى مختلفى دارد. آن گاه آن زراعت به تحرك مى افتد، پس آن را زرد مى بينى. بعد خداوند آن را خشك مى گرداند.»
ج: زرد شترى
با توجه به سخن جمعى از مفسران، به رنگ زرد شترى در آيه 32 و 33 مرسلات، در توصيف رنگ و شراره هاى آتش دوزخ، اين گونه اشاره شده است:
(انها ترمى بشرر كالقصر كانه[52] جمالت[53] صفر[54])


«آن آتش شراره هايى از خود پرتاب مى كند ]كه در بزرگى[ چون قصر و ]در رنگ [گويى شتران زرد رنگ است.»
آثار زيستى ـ روانى رنگ زرد
شهيد پاك نژاد در مورد اثرات روانى و تأثيرات زيستى رنگ زرد مى نويسد:
«پشه و بسيارى از حشرات از رنگ زرد گريزانند و بعضى ]در[ باغ هاىِ خود براى دور شدن حشرات، لامپ هاى زرد ساخته اند.»[55]
همو در جايى درباره خواص رنگ زرد گويد:
«زرد، گرم كننده است; رنگ خوشخويى و خوشحالى است. آزمايشات پسيكولوژيك ثابت كرده اند كه رنگ زرد، خوشحالى زياد مى بخشد[56] ... رنگ زرد اگر روشن باشد، نگاه به آن سرورآور و خوشحالى بخش است. و اگر به نارنجى تمايل پيدا كند، اثر گوارشى نيز دارد و درخشنده و تابان و هيجان انگيز و مسكن است و ضربان نبض را به آرامى زياد مى كند.»[57]
وى درباره حالت و احساس گرمابخشى رنگ زرد و تعدادى از ديگر رنگ هاى روشن گويد: با آزمايش ثابت شده كه كارگران كارخانجات رخت شويى از محل كار خويش كه با زرد كمرنگ يا قرمز يا نارنجى روشن رنگين شده، هيچ گونه شكايتى از سرما نمى كرده اند ولى اگر در محيطى كه با آبى يا بنفش ـ كه احساس سرما در انسان ايجاد مى كنند ـ ملون شده، كار مى كرده اند، از سرما شاكى بوده اند.[58]
دكتر اردوبادى درباره آثار روانى رنگ زرد نوشته است:
«رنگ زرد، رنگ زنده و فعال، محرك و مفرح است و ايجاد وجد و سرور در بيننده مى كند به طورى كه در قرآن به اثر سروربخشى آن به انسان اشاره شده است: "انها بقرة صفراء فاقع لونها تسر الناظرين"، بنابراين، رنگ زرد كه در بالايى حد فاصلِ رنگ متعادلى مانند سبز قرار گرفته است مى تواند به عنوان يك رنگ محركِ معتدل، پذيرفته شود در حالى كه رنگ مادون آن يعنى سبز، رنگ مفرح و آرام بخش است و رنگ نارنجى كه در فوق آن قرار گرفته، رنگ مطبوع و محرك است.»[59]
رنگ سبز


به رنگ سبز در نُه آيه قرآن مجيد به صراحت اشاره شده است; برخى از آن ها مربوط به عالم طبيعت و موجودات دنيوى است و برخى مربوط به جهان ديگر و بهشت برين و موجودات آن جا.
1ـ رنگ سبز زمين[60]
(الم تر ان الله انزل من السماء ماءً فتصبح الارض مخضرةً ان الله لطيف خبير)[61]
«آيا نديدى خداوند از آسمان آب نازل كرد و بر اثر آن زمين سرسبز گشت؟! خداوند لطيف و آگاه است.»
2ـ رنگ سبز درختان
(الذى جعل من الشجر الاخضر ناراً فإذا انتم منه توقدون)[62]
«[خداوند] همان كه براى شما از درخت سبز آتش به وجود آورد و شما به واسطه آن، آتش مى افروزيد.»

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید