بخشی از مقاله

درباره نوروز

مي اندر مجلس آصف به نوروز جلالي نوش
كه بخشد جرعة جامش جهان را ساز نوروزي
ز كوي يار مي آيد نسيم باد نوروزي
از اين باد ار مدد خواهي چراغ دل بيفروزي
حافظ
رويدادهاي طبيعي، زمان يخبندان ها، موسم يارگيري پرندگان و ديگر جانوران، انسان نخستين را متوجه بازگشت فصل ها، دگرگوني طبيعت و از اين راه، سنجش و تقويم زمان مي كرد.
برخي از مردم شناسان بر اين باورند كه انسان ها در كهن روزگاران، آغاز سال را با دگرگوني طبيعت يكي مي دانستند، از اينرو، سال نو را، از نخستين روزهاي: بهار، پاييز و زمستان حساب مي كردند و براي اين روزها ويژگي مي دادند .


مي دانيم كه آريايي هاي نخستين در سرزميني بسيار سرد زندگي مي كردند و از اينرو ده ماه سرما و دو ماه گرما داشتند. در دوران هخامنشي نيز، سال ايراني به دو فصل بلند گرما و سرما بخش مي شد. فصل تابستان هفت ماه و فصل زمستان پنج ماه و پنج روز بود. در اين دوره، در آغاز هر يك از دو فصل بزرگ جشني برپا مي شد. نخستين جشن، در آغاز بهار و زمان نوزايي طبيعت برپا مي شد و ديگري در آغاز پاييز كه فصل خوشه چيني و روي آوري طبيعت به سرما و يخبندان بود. براي اين دو فصل، نمادي هم داشتند: شير ، نماد تابستان و گاو نشانة زمستان بود. اين دو نماد (شير و گاو) در سنگنگاره هاي تخت جمشيد، در حال ستيز با يكديگر نقر شده اند. اين ستيز نشانة روند طبيعت و پيروزي شير برگاو علامت دگرگوني طبيعت به سوي تابستان است. آيين قرباني گاو هم كه در مهرآييني وجود دارد و در نقش هاي ميترايي ديده مي شود، از همين اعتقاد سرچشمه مي گيرد .


نوروز ريشه در افسانه دارد و گرچه آن را در استوره هاي ايراني به جمشيد نسبت مي دهند، ولي اين جشن پيشينة بسيار كهن دارد و در اصل، جشن كشاورزان و چوپانان و مردم عادي بوده است كه دگرگوني طبيعت آنان را به شادماني و جشن وا مي داشت.
ابوريحان بيروني نيز، پرواز جمشيد به آسمان را آغاز جشن نوروز مي داند: «چون جمشيد براي خود گردونه بساخت، در اين روز سوار شد. ديوها گردونه را به هوا بردند. مردم از


جهان انجمن شد بر تخت اوي از آن بر شده فره بخت اوي
به جمشيد بر گوهر افشاندند مر آن روز را روزنو خواندند
به نوروز نو شاه گيتي فروز بر آن تخت بنشست فيروز روي
بزرگان به شادي بياراستند مي و رود و رامشگران خواستند
محمد جرير طبري، نوروز را برآغاز دادگري جمشيد مي داند. سرانجام، خيام مي نويسد كه جمشيد به مناسبت باز آمدن خورشيد به برج “حَمَل” نوروز را جشن گرفت: «سبب نهادن نوروز آن بود كه آفتاب را دو دور بود، يكي آن كه هر سيصد و شصت و پنج شبان روز و ربعي از شبانه روز به اول دقيقة حمل باز مي آمد و به همان روز كه رفته بود بدين دقيقه نتواند از آمدن، چه هر سال از مدت همي كم شود. چون جمشيد آن روز دريافت (آن را) نوروز نام نهاد و جشن و آيين آورد و پس از آن پادشاهان و ديگر مردمان بدو اقتدا كردند.» ولي جشن نوروز پيش از جمشيد نيز برگزار مي شده است. ابوريحان بيروني، با اينكه نوروز را به جمشيد منسوب مي كند، يادآور مي شود كه «آن روز كه روز تازه اي بود، جمشيد عيد گرفت، اگرچه پيش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود.» نوروز بزرگترين جشن ايرانيان از روزگاران كهن تا به امروز است و همچنين نمايان ترينِ جشن هاي بهاري جهان بشمار مي رود.


نوروز و مهرگان، دو جشن بزرگ طبيعي هستند كه نخستين آن، در آغاز بهار و دومين در آغاز پاييز برگزار مي شوند. هرچند كه نوروز پيشينه اي كهن دارد و يكي از كهن ترين جشن هاي ايرانيان است، اما در اوستا به روشني از آن ياد نشده است. در زمان هخامنشيان، نوروز به شيوه و مراسمي بسيار باشكوه و طولاني به رهبري مغان برگزار مي شد. مراسم اصلي اين جشن در تخت جمشيد برپا مي شد كه بخشي از آن را از روي نقش هاي روي پلكان هاي كاخ آپادانا مي توان برداشت كرد. آنچه از اين نقش ها برمي آيد، گنجانيدن درخت سرو، در بينا بين پيكرهاي ارمغان آوران مي باشد. اين نگاره ها نمايانگر بهره گيري از كاج تزييني در آيين هاي نوروزي مي باشد. در اين نقش ها نمايندگان كشورهاي مشترك المنافع ايران، و ساتراب ها، بهترين فراورده هاي سرزمين خود را براي پادشاه به ارمغان آورده اند.
از دوران ساسانيان نيز، در خبرها و گزارش حادثه ها، يادي از اين جشن بزرگ و مهرگان را مي يابيم. از لحاظ شمول سنت ها، باورهاي مردمي؛ بزرگداشت هيچ جشني، چه ديني و چه ملي، بدين پايه و مايه در تاريخ ما وجود ندارد. اينگونه يادكردها را در منابع پهلوي و فارسي، در نوشته هاي تاريخنگاران و ستاره شناسان ايراني مي توان يافت، كه به فارسي و عربي نيز نوشته شده اند .

گاهشماري براي نوروز
همزمان با پادشاهي خشايارشا، به گمان زياد، مغاني كه از شكل ديني زرتشتي منتشر در شرق ايران الهام گرفته بودند، نوعي جنبش مذهبي راه انداختند كه طي آن، مذاهب اصلي رايج و غالب در ايران، يعني: گروه هاي زرتشتي گري، مزديسنا، زرواني، ميترايي و مغان اصلاح طلب؛ گرد هم

آمدند و به اراية يك گاهشماري التقاطي موفق شدند. در اين تركيب، ماه سي روز تعيين شد،‌ هر روز به نام ايزد يا خدايي نامور شد و در نام هاي دوازده ماه سال نيز، نام هاي امشاسپندان و مهين فرشتگان گنجانيده شدند. گمان مي رود كه از اين راه بود كه جشن سال نو در اعتدال ربيعي و آغاز بهار به غرب ايران راه يافته و همچون ميتركان (مهرگان) آيين ها و آداب و رسوم معمول را به خود جذب كرده باشد.


تقويم ايرانيان كهن كه ريشه در اوستا دارد، بسيار ساده بود: به هريك از روزهاي سي گانة ماه ، يك نام داده بودند و در ماه ديگر دوباره از نخستين نام، روزها را تا پايان سي روز تكرار مي كردند. در نتيجه سال ايراني 360 روز يعني 12 ماه سي روزه بود كه براي نزديك شدنش به سال خورشيدي حقيقي 5 روز بر آن مي افزودند. ولي اين سال هم حقيقي نبود، زيرا سال حقيقي 5 ساعت و چهل و هشت دقيقه و 45 ثانيه از 365 روز بيشتر است. در آن روزگاران، هر روزِ زرتشتيان، نامي مقدس داشت و نمي شد ترتيب روزها – و به دنبال آن، ترتیب نامها را – بهم زد. به همین سبب، بجاي اينكه مثل زمان ما هر چهار سال يك بار يك روز را، به عنوان كبيسه، بر سال بيفزايند، هر صد و بيست سال، يك ماه بر سال مي افزودند و در آن ماه سيزدهم ماليات ها بخشوده مي شد.


خليفگان عرب، كه برخي از مظاهر فرهنگ ايران را پذيرفته بودند، چند بار به فكر اصلاح تقويم افتادند، ولي انجام قطعي اين كار تا به دوران ملكشاه سلجوقي به درازا کشید؛ در سال 467 هجري، این اصلاح به دست حكيم عمر خيام نيشابوري، رياضي دان و شاعر بنام ايراني، انجام شد و تقويم پارسي نام گرفت و در آن، نوروز در اولِ "برگ" (یا برج) حَمَل – آغاز بهار – قرار گرفت. نوروزهاي معروف دیگری نيز از اين زمان در كتابها ياد شده اند كه از جملة آنان به نوروز جمشيدي، نوروز

معتضدي، نوروز عضدي و نوروز جلالي مي توان اشاره كرد.
نوروز جمشيدي
جمشيد كه هويت او در هاله اي از ابهام و ناشناختگي فرو رفته است، داراي جام گيتي نما بود. مي گويند، انگشتري و شراب از ساخته هاي اوست و آيين شراب را همو بنيان نهاده است. تخت جمشيد را شاهان هخامنشي بنياد گذاشتند ولي به نام جمشيد ناميدند. از جمله كارهايي هم كه به او نسبت مي دهند، بنيانگزاري جشن نوروز است.


نوروز معتضدي
المعتضد بالله، خليفة عباسي كه دورة خلافتش 279-289 هجري قمري بوده است، اصلاحي در نوروز كرد كه از وقايع سال 282 هجري قمري، برابر با 895 ميلادي و برابر با سال 264 يزدگردي بوده است. در دوران خلافت عباسيان، بنا بر رسم و آييني كه در دورة ساسانيان برقرار بود، ماليات ها در آغاز سال گردآوري مي شد. چون از زمان انوشيروان به بعد كبيسه انجام نشد، سال سيار

شد - يعني نوروز از جاي حقيقي اش، كه آغاز اعتدال ربيعي يا بهار باشد، دور شد و در امر دريافت ماليات ها اختلال به وجود آمد. نوروز اين سال نسبت به زمان يزدگرد، تقريبا دو ماه جلوتر افتاده بود. معتضد براي تسهيل كار در گرفتن و پرداختن خراج، امر كرد تا كبيسه كردند و نوروز را به يازدهم ماه رومي حزيران (ماه نهم از سال سرياني) قرار دادند و ثابت نگاهداشتند .


نوروز عضدي
دو جشن به عضدالدوله ديلمي نسبت داده مي شود، كه ابوريحان بيروني شرح آن را چنين آورده است: يكي در "سروش روز" (روز هفدهم) از فروردين ماه و ديگري در "هرمزد روز" (روز نخست) از آبان ماه است. جشن نخستين به سبب آب رساني به روستاي «كرد فنا خسرو» در نزديكي شيراز بود. در اين روز، عضدالدوله ديلمي اين روستا را احداث كرده بود؛ و دومين جشن به سبب آغاز به آباداني و آبرساني اين روستا بود. از سال 333 يزدگردي (حدود سال 349 هجري قمري) به بعد، همه ساله در آغاز هريك از اين دو جشن، بازاري هفت روزه همراه با شادي، عيش و نوش ترتيب داده مي شد و افزون بر مردم اين روستا، ار روستا ها و شهرهاي نزديك نيز مردم مي آمدند و در اين جشن ها شركت مي كردند.
نوروز سلطاني- جلالي


نوروز سلطاني- جلالي مهم ترين و مشهور ترين اصلاحي است كه در گاهشماري (تقويم) ايران انجام گرفته و رايج مانده است. در سال 471 هجري قمري به فرمان ملك شاه سلجوقي، وقتي كه اعتدال ربيعي در نوزدهم فروردين ماه قديم واقع بود، تاريخ ملكي تأسيس شد و اول سال در اول "حمل" -روز اول بهار قرار گرفت و به همين جهت، نوروز كه تا آن زمان در سال خورشيدي سيار بود، ثابت و به نوروز سلطاني معروف شد.
نوروز در دوران اسلامي نيز از اهميت بسزايي برخوردار بود، و گاهي دستگاه خلافت، از ايرانيان نيز در زنده نگاهداشتن آن پيشي مي گرفت. اين توجه به نوروز، از سويي بدليل اهميت جشن و از سوي ديگر براي اخذ ماليات بود، كه براي دريافت آن به حساب دقيق و شمار روز و ماه و سال و كبيسه نياز داشتند.
در نوشته هاي پيشينيان آمده است كه: جشن نوروز به روزگار خوارزمشاهيان، از سوي مردم برگزار مي شده است، چنانكه از «جامه هاي نوين و رنگارنگ» مردم اسفهان در اين روز ، اين امر آشكار بوده است (الصياد، نوروز و تاريخچة آن، برگ 18)
كمپفر در سفرنامة خود مي نويسد: «در زمان شاه اسماعيل صفوي، جشن هاي نوروزي در ميدان هاي عمومي شهر برگزار مي شد و سه هفته به درازا مي كشيد.» (ا. كمپفر، در دربار شاهنشاه ايران، برگ 240)
دروويل اشارة كوتاهي به برگزاري جشن نوروز مي كند و مدت زمان تعطيلي آن را در زمان فتحعليشاه قاجار، دو هفته مي نويسد. (سفرنامة دروويل، فصل 20)
جكسن، جهانگردي كه به هنگام نوروز از ايران ديدن كرده است، در سفرنامة خود مي نويسد كه در برنامة روزهاي نوروز، جامة نوروزي پوشيدن، ارمغان به هم دادن، شادباش به هم گفتن، شاد بودن و نشاط كردن گنجانده شده بود. (سفرنامة جكسن، برگ 118)

سنت هاي مردمي و آيين هاي نوروزي
1 - اسب دواني و چوگان بازي


چوگان زلف و گوي زنخدان يار گير
در روز عيد رسم بود گوي باختن
بر اسب باده سوي طرب تاختن بريم
زيرا به عيد رسم بود اسب تاختن
ديوان اديب صابر، برگ 283
2 - كشتي گرفتن و مسابقه هاي پهلواني بين پهلوانان محله ها
اين گونه نمايش ها، به هر مناسبتي كه ممكن بود، انجام مي گرفت و گذشته از اينكه جنبة ورزشي و پرورشي داشت، انگيزة سرگرمي مردم و زورنمايي پهلوانان

را نيز با خود داشت.
3 - جامة نوروزي به تن كردن و كلاه نوروزي بر سر گذاشتن
پوشيدن جامة نو ، در هر جشني در ايران امري بديهي است . حتا كساني كه درآمد براي نونواري مداوم ندارند، جامه اي را براي مناسبت هاي جشن و شادماني كنار ميگذارند . جامة پاكيزه ، نو يا مناسب براي جشني پوشيدن ، نمايشي از توجه و احترام به ديگران نيز مي باشد . در نوروز ، بسياري از خانواده ها ، اگر هم نتوانند بزرگسالان را به جامة نو بيارايند، مي كوشند تا كودكان را نونوار كنند.
كين فسون را كه؟ آموزست «جامه نو كن» كه فصل نوروز است
هفت پيكر،نظامي، برگ 19
4 - آرايش، زينت و زيور عيد بر خود بستن، از عطر و غالية عيد نيز استفاده كردن
شرق به عود سوخته دندان سپيد كرد چون بوي “عطر عيد” برآمد ز مجمرش
ديوان خاقاني، برگ 221
5 - حنا بندان


براي برگزاري هرچه باشكوه تر جشن نوروز، كه جشن پيروزي و شادماني همگاني بود، مردم از همة توانايي هاي زيبايي و آرايشي استفاده مي كردند. زنان به آرايش خويش مي پرداختند، به دست و پاي خود حنا مي بستند و آن ها را نگارين و پرنقش مي كردند. استفاده از اين گياه، تنها به بهانة آرايش نبود، بلكه از اين راه مي خواستند پوست دست و پايشان تقويت شود.
دست ها كرده به رنگ نو و پا كرده به بند زانكه چون چشم نگارست و چو زلف دلبر
ديوان فرخي سيستاني، برگ 195
همچو خرم دل، جوانان در شب نوروز و عيد پاي ها اندر حنا و دست ها اندر نگار
ديوان وحشي بافقي، برگ 284
6 - حلواي عيد
پختن حلواي عيد نيز در بسياري از خانواده ها رسم بود. اين رسم نيز با گذشت زمان گسترش پيدا كرد و در بين خانواده هاي دارا، به رسم «شيريني پزان» نوروز بدل شد.
شكري از لب شكرشكنت مي خواهم زانك خواهند از ارباب كرم “حلواي عيد”
ديوان خواجوي كرماني، برگ 144
7 - آرايش و آذين
مردم، كه از چند هفته به نوروز مانده، با خانه تكاني و نو نوارسازي خود و خانه شان به پيشواز نوروز مي رفتند، مي كوشيدند كه از پس پيرايش هرآنچه كهنه و پلاسيده شده بود، به آرايش و آذين بندي نيز بپردازند.
اين عيد متفق نشو خلق را نشاط عيد آنكه بر رسيدنت “ آذين” كنند و زيب


كليات سعدي، برگ 524

8- نيكوكاري، بخشش و آزادي زندانيان
حتا در ادبيات فارسي، شواهدي وجود دارد كه بر نيكوكاري و بخشش در روزهاي نوروز تاكيد شده است: «چنين گويند كه رسم ملكان عالم عجم چنان بوده است كه روز مهرگان و روز نوروز، پادشاه مر عامه را بار داداي و هيچكس را بازداشت نبودي و پيش به چند روز منادي فرمودي كه بسازيد فلان روز را تا هر كسي شغل خويش بساختي و قصة خويش بنوشتي و حجت خويش بدست آوردي و خصمان كار خويش را بساختندي و چون آن روز بودي، منادي ملك از بيرون در بايستادي و بانگ كردي كه: "اگر كسي مر كسي را بازدارد از حاجت برداشتن درين روز، ملك از خون او بيزار است". پس ملك قصه هاي مردم بستدي و همه پيش بنهادي و يك يك بنگريدي ...» (سياستنامه، برگ 57)
به نوروز چون بر نشستي به تخت به نزديك او موبد نيك بخت
... هر آنكس كه درويش بودي به شهر كه اورا نبودي ز نوروز بهر
به درگاه ايوانش بنشاندي درم هاي گنجي برافشاندي
شاهنامه، برگ 527
جانم از غم رهان چو عيد رسيد عيد زندانيان كنند آزاد
ديوان كمال خجندي، برگ 519
به روز عيد كه زندانيا ن كنند آزاد به هر دلي كه ظفر يافت، كرد زندانش
ديوان ظهير فاريابي، برگ 169


در آيين جشن سال نو، يكي از آداب همسان ميان قوم ها و ملت ها، راندن ديوها، شيطان ها، جانوران زيانكار، بيماري ها و گناهان بوده است. شكل راندن و دور كردن نيز با مراسمي نمادين و رمزآميز همراه بوده است: روشن كردن آتش، برپاداشتن كارناوال هايي با شركت انبوه مردم، سوزاندن دانه هاي خوشبو كننده و عفونت زداينده، ايجاد سروصدا با كوبيدن بر تشت و طبل، دميدن در بوق و كرنا، و بكارگيري انواع سازها؛ از ابزارهاي اين گونه مراسم بودند.
شيوة برگزاري جشن نوروز، با گذشت زمان، دگرگوني هايي به خود ديده است و هر گروهي از مردم بر پاية باورهاي خود آيين هايي بر آن افزوده يا از آن كاسته اند؛ ولي هستة مركزي اين

جشن بزرگ همچنان پايدار مانده است. آيين هاي پيشوازي نوروز، سبزه و دانه روياندن، چهارشنبه سوري، آيين فروردگان، سفره چيني، دورهم نشيني براي درك لحظة ورود سال نو، شادباش گويي، پيشكش و نوروزي دهي بزرگان به كوچكترهاي خانواده، ديد و بازديد، آشتي و سازش كنان، و آيين پاياني سيزده بدر هنوز هم در بين بسياري از گروه هاي ايراني معمول هستند.
برگزاري جشن هايي در آغاز سال نو، كه در آنها بسياري از قيد و بند ها برداشته مي شوند، نیز، بويژه در ميان جامعه هاي كشاورز و شباني، رواج داشته است. از آن جمله می توان از جشن

گزينش زيباترين يا نيرومندترين مردان شهر و ده، كه با زيباترين و جوان ترين دوشيزگان ده و قبيله مراسم زناشويي برگزار مي كنند، نام بردکه از رسمهای بسيار كهن به شمار می رود و نه تنها در جشن آغاز بهار رایج بوده اند، بلکه در هنگام جشن هاي فصلي، يا گاهنبارها، و در هنگام كشت و دانه افشاني نیز برگزار مي شده اند.
جشن هاي همگاني در كشتزارها و ميدان هاي شهر، درحاليكه مردم صورَتَك به چهره هايشان دارند و خود را آراسته اند، هنوز هم در بسياري از شهرها و روستاهاي ايران به صورتي تشريفاتي و نمادين برگزار مي گردند، مانند: آيين مير نوروزي يا كوسه برن

شين.

مير نوروزي
سخن در پرده مي گويم ، چو گل از غنچه بيرون آي
كه بيش از پنج روزي نيست حكم مير نوروزي
در زمان هاي پيشين، به هنگام نوروز، دلقكي را براي مدت پنج روز به جاي شاه، امير يا حاكم مي نشانيدند و به او “مير نوروزي” مي گفتند. او در آن مدت كوتاه از همة اختيارات شاه يا امير برخوردار بود. از اينرو، اين دلقك با استفاده از قدرت كوتاه مدت ، حكم به گرفتن جريمه، زنداني كردن بزهكاران، ضبط دارايي ستمگران و كارهايي اين-چنيني مي كرد. پس از سپري شدن پنج روز، مير نوروزي را بر خري سوار مي كردند و هر كس شاپلاقي بر سر و روي او وارد مي آورد.
كوسه بر نشين


ابوريحان بيروني نيز در كتاب التفهيم، نقل مي كند كه: «به روزگاران خسروان (پادشاهان ساساني) به نخستين روز بهار از بهر “فال” (شگون) مردي بيامدي كوسه، بر خري مي نشست و كلاغي به دست ميگرفت و با بادبزن خود را باد مي زد و زمستان را وداع مي كرد و از مردم چيزي مي طلبيد. به زمان ما به شيراز همين كرده اند. اگر اورا پس از آن مي ديدند، سيلي مي خورد.»
غرض از به“ روزگار خسروان” كه ابوريحان ياد مي كند، پيش از حملة عرب ها به ايران است. جملة «به روزگار ما در شيراز همين كرده اند» نشان مي دهد كه آن دانشمند، نخست از روزگار گذشته سخن گفته و آنگاه ادامة آن رسم را تا زمان خود بيان كرده است. ابوريحان به موثق بودن معروف است و هميشه نوشته هاي تاريخي را از متن هاي بازمانده قديمي گرفته است.
مراسم مربوط به “مير نوروزي” پيشينه اي دراز دارد. نشانه هاي آن را در نوشته هاي پيش از يورش عرب ها نيز مي توان يافت. از اين مراسم، اسكندربيگ مُنشي نيز داستان ه

اي شيوايي از زمان شاه عباس صفوي نقل مي كند.
اين مراسم منحصر به مرزهاي جغرافيايي ايران نبوده بلكه در سرزمين هايي نيز كه فرهنگ ايراني در آن ها نفوذ داشت، جشن نوروز و مراسم جانبي آن برگزار مي شد. براي نمونه، در تمام مدت دولت خلفاي فاطمي مصر و پس از آن، جشن نوروز در آن سرزمين برگزار مي شد و علت توجه اين خلفا به نوروز، كه با عباسيان مخالف و رقيب بودند، كاملا روشن نيست. شايد انگيزة كار همان رقابت بود. ناگفته نماند كه وزير خليفة فاطمي، سيدنا مؤيد شيرازي بود كه ترويج فرهنگ و آيين هاي ايراني را وجهة همت خود قرار داده بود. خلفاي فاطمي نيز كه مصر را مركز خلافت اسماعيليه قرار داده بودند، از فرستادن مبلغان خود به ديگر كشورها، از آن جمله ايران، كوتاهي نمي كردند. يكي از برجستگان آنان در ايران، ناصرخسرو، شاعر و گردشگر معروف بوده است .


موضوع قابل توجه ديگر اين است كه در مصر، "قبطيان" نیز نوروز را برگزار مي كردند. اينان، فرزندان مردم مصر باستان بودند كه دين اسلام را نپذيرفته بودند و خود شعبه اي از مسيحيت را تشكيل مي دادند. علامه محمد قزويني در شمارة دهم سال اول مجلة “يادگار”، گفتة “مقريزي” را در جلد دوم “خطط” زير عنوان “نوروز قبطيان” چنين نقل مي كند: «در جشن نوروز، تمام گروه ها در مصر شركت داشتند و اين شادماني منحصر به قبطيان نبود. حكومت نيز در اين جشن حضور فعالانه داشت و به كارمندان و خانوادة آنان لباس و پول و انواع ميوه ها، از خربزه ، انار، موز، خرما ، به و عناب پخش مي كرد. اين جشن چند روز طول مي كشيد. در شب نوروز، مردم در همه جا در گذرگاه آتش مي افروختند. در كوچه ها و خيابان ها به يكديگر آب مي پاشيدند. انواع بازيها، تفريحات و عيش و نوش ها مي كردند. در كوچه ها فيل ها را گردش مي دادند. پيشه وران محل كسب و كار خود را تعطيل مي كردند و مغازه ها و بازار ها را آذين مي بستند . آوازخوانان در زير قصر لؤلؤ، جايي كه خليفه ايشان را مي ديد، گرد مي آمدند و ساز مي نواختند و آواز مي خواندند و آشكارا شراب و آبجو مي خوردند. اين مراسم تا پیش از تسلط “امير برقوق” در مصر معمول بود. او اجراي اين مراسم را ممنوع كرد و براي مرتكبين مجازات هاي خيلي سخت تعيين كرد.....»
برمكيان، وزيران خلفاي عباسي در بغداد، كه فرهنگ و آيين هاي ايراني را در قلمرو حكومت خليفه رواج مي دادند، حتا خليفه را تشويق مي كردند كه در مراسم نوروز، لباس عربي را كنار گذاشته و لباس ايراني بپوشد.
يزيدي ها (ايزدي ها) در آذربايجان و علوي ها در تركيه، در شب و روز آدينة آخر سال، به يادبود درگذشتگان ، به گورستان هاي شهر مي روند و از سه روز مانده به پايان سال، بر گور ها خوردني مي نهند، چنانكه زرتشتيان نيز در جشن فروردگان چنين مي كنند. رومي ها در عيد “فراليا” نيز چنين رسم هايي داشتند.


ميان مردم پيشاور در پاكستان رسم است که در نخستين روز از روزهاي نوروز، پس از برگزاري مراسم تحويل سال، همگان به گردش به بيرون شهر و سبزه زارها و چمنزارها بروند و اين كار را "سبزه لگد كردن" مي گويند و آن را شگون نيك و سبب استمرار شادي و نيك بختي در سال نو مي دانند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید