بخشی از مقاله


دلایل جدایی گزینی مهاجرین افغانستانی در محله ی گلشهر مشهد


چکیده

جداییگزینی فضایی و اجتماعی از ویژگیهای مهم شهرها محسوب میشوند؛ زیرا الگوهای تمایز و جداییگزینی اجتماعی، قواعد سازماندهی فضای شهری را تشکیل میدهند. در جوامعی که از گروههای اجتماعی نامتجانس تشکیل شده است، جداییگزینی به تبع وجود فاصلهی اجتماعی، از واقعیتهای اجتماعی شهر محسوب میگردد. به همین دلیل بیشتر مطالعات انجام شده دربارهی جداییگزینی در شهرهای بزرگ و مهاجرپذیر انجام شده است. مشهد به عنوان یکی از بزرگترین شهرهای مهاجرپذیر ایران، میزبان تعداد بالایی از مهاجرین افغانستانی است که عمدتا در محلهی گلشهر تمرکز یافتهاند. در این پژوهش، »دلایل جداییگزینی مهاجرین افغانستانی در گلشهر مشهد« با استفاده از روش مردم نگاری و تکنیک مشاهدهی مشارکتی و مصاحبه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که جدایی مذکور در نزد کنشگران، هم نوعی جداییگزینی و هم نوعی جداییسازی ادراک شده است. دلایل جداییگزینی ایشان در چهار دسته قرار میگیرند: دلایل اقتصادی نظیر محدودیتهای شغلی مهاجرین، جایگاه ایشان در نظام تقسیم کار و قدرت پایین رقابت در بازار مسکن؛ دلایل سیاسی نظیر محدودیت های قانونی؛ دلایل اجتماعی نظیر نیاز به سرمایهیاجتماعی و شبکهاجتماعیِ حمایتکننده از مهاجرین در مواردی که نهادهای اجتماعی حمایتکنندهی آنان نیستند؛ دلایل فرهنگی نظیر حفظ هویت و فرهنگ ملی و احساس تعلق به هویت و فرهنگ محلی.

واژگان کلیدی: جداییگزینی، مهاجر، افغانستانی، مشهد، گلشهر


مقدمه

جداییگزینی 4 که در برخورد فضا و نابرابری تجلی می یابد(افروغ، (1377، یکی از مهمترین وجوه شهر و لذا یکی از مهمترین موضوعات جامعه شناسی شهر را تشکیل میدهد. الگوهای تمایز و جداییگزینی اجتماعی، قواعد سازماندهی فضای شهری را تشکیل میدهند. این قواعد که به لحاظ فرهنگی و تاریخی تفاوت میپذیرند، ساختار زندگی اجتماعی را نشان میدهند و نشانگر چگونگی ارتباط گروه های اجتماعی در فضای شهری هستند(کالدیرا5،.(213: 2000

بر اساس کار زیمل، این اعتقاد بطورگستردهای وجود دارد که جدایی گزینی فضایی ناشی از جدایی اجتماعی است(ایجیک 6،.(6: 2010 شهر، جدایی را به عنوان یک عنصر ذاتی در خود نهفته دارد. هیچ شهری را نمیتوان بدون جداییگزینی ساکنین آن متصور شد؛ زیرا مبنا و پایهی تشکیل و توسعهی شهر، تقسیم کار است و تقسیمکار، منتهی به جداسازی افرادِ قرار گرفته در نظام تقسیمکار بر اساس تخصص، منزلت شغلیاجتماعی،- درآمد و در نهایت سبکِ زندگی خواهد شد(فیالکوف، .(76 :1383 از طرف دیگر شهر، بستر زندگی با بیگانگان بوده و لذا همواره متضمن میزانی از فاصلهی اجتماعی7 بین افراد با سایر شهروندانی است که بیگانه تلقی میشوند. جداییگزینی را صورت کموبیش نهادیشدهی فاصلهی اجتماعی دانستهاند (فیالکوف، 1383؛ افروغ، 1377؛ شکویی، .(41-40 :1365

مهاجران خارجی و یا شهروندانی که منشا ملی متفاوتی دارند، از عمده گروه هایی هستند که دچار جداییگزینی میشوند یا آن را انتخاب می کنند. لذا تشکیل محلات خاص مهاجرین، از شایعترین جداییگزینیهایی است که در فضای شهری رخ میدهند. محلات متفاوتی که در اثر جداییگزینی مذکور به وجود می آیند، به محل تولید، ظهور و بازتولید فرهنگ و سبک زندگی ویژهای بدل میشوند که تا حدود زیادی متاثر از جداییگزینی و نیز فرهنگ و سبک زندگی گروهِ جداشده است.

نظریههای تمایز فضایی اعم از اقتصادی، فرهنگی و یا اجتماعی فرض را بر این میگیرند که جدایی سکونتی8 نتیجهی طبیعی رشد شهری است. عوامل بازار، منافع توسعهدهندگان و تعصبات و تنظیمات جمعیتهای شهری به ایجاد الگوهای جدایی فضایی میانجامد که بین شهرهای مختلف از لحاظ شدت خطوط قومی و طبقاتی متفاوت است، اما بهرحال در همه جا حضور دارد. جداییگزینی فضایی، محلاتی متفاوت به لحاظ کیفیت زندگی و کیفیت امکاناتی نظیر آموزش و بهداشت و سلامتی را به وجود میآورد. از این منظر، محله عامل مهمی در نابرابری و بازتولید آن میشود(ویلسون و روبرتس،(6-5: 2009

در فضای شهری مشهد، چنین محلاتی که در امتدادِ منشاء ملی یا محلی شکل گرفته باشند قابل مشاهدهاند. از جمله ی این محلات، محلهی گلشهر است که عمدهی مهاجرین افعانستانی ساکن مشهد در آن تمرکز یافتهاند. این محله نوعی تمرکز اقلیتی را نمایان میسازدکه یکی از ابعادِ جداییگزینی است. چنانکه بنا بر پژوهش میدانی جمشیدیها و علیبابایی((1381، عمدهی جمعیت این محله را افغانستانیها تشکیل میدهند.


این محله که در شمال شرقی مشهد و در منطقهی 5 شهرداری واقع شده است، حدود 371,84 هکتار مساحت و بر اساس برآوردهای مربوط به سال1385 در حدود 34650 نفر جمعیت دارد. گلشهر از سال 1372 در محدوده طرح جامع شهری قرار گرفته است(پیری، زالی و تقیلو، .(1391 چنانچه در نقشه ی مشهد پیداست، این محله از شمال با پنجتن و شهرک التیمور همسایه است، از غرب به کمربندی صدمتری بزرگراه شهید همت و از جنوب به بولوار میامی و از شرق به کال اقبال محدود میشود.

بطور کلی انتظار میرود که با افزایش مدت اقامت، مهاجر با کاهش فاصلهی اجتماعی و احساس جدایی، در جامعه جذب شود. اما مهاجرین افغانستانی اکنون در حالتی بین تضاد و همسازی قرار دارند (جمشیدیها و عنبری،55 :1383و)واقعیتِ نمرکزِ فضایی آنها دالِ بر تداوم جدایی گزینی ایشان است. از این رو، این مقاله به دنبال پاسخ به این سوال است که انگیزهها و دلایل مهاجرین افغانستانی ساکن گلشهر برای جداییگزینی در فضای شهری مشهد چیست؟

ادبیات تحقیق

نمیتوان به سادگی به پرسش جداییگزینی چیست پاسخ داد، همانگونه که پاسخ به سؤال مقابلِ آن یعنی چیستی یکپارچگی9 نیز دشوار مینماید. زیرا این مفاهیم نه تنها مفاهیمی پیچیده که مفاهیمی پویا بوده و پیوسته مورد بحث و مجادله هستند (فینی و سیمپسون10، .(8 :2009 در واقع جداییگزینی با توجه به مفاهیم مرتبط با آن نظیر یکپارچگی و فاصلهی اجتماعی باید تعریف و تحدید گردد. از این منظر، جدایی گزینی، به تمایل ارادی و اجباری اقشار و گروههای مختلف اجتماعی به جدایی فیزیکی از یکدیگر در عرصههای مختلف زندگی اطلاق میشود(افروغ، .(243 :1377

جداییگزینی حالتی مطلق و ثابت نیست؛ یعنی میتواند نسبت به سایر افراد باشد یا نسبت به کل جامعه. میتواند ارادی باشد یا غیر ارادی و می تواند کامل باشد یا خفیف. می تواند در مسکن و شبکه روابط، اشتغال یا آموزش و پرورش باشد(فینی و سیمپسون،.( 19: 2009 جداییگزینی می تواند گستره ی متفاوتی داشته باشد و از مفهوم جدایی ساده تا مفهوم ایزوله شدن یا انزوا11 تغییر پذیرد؛ میتواند علت متفاوتی داشته باشد و به جای اینکه نوعی گزینش باشد، تا مفهوم طرد اجتماعی 12 پیش رود؛ در واقعیت، جداییگزینی، اغلب کامل نیست. بلکه، »اکثریت« ساکنین یک محلهی جدا شده از افراد متعلق به یک گروه شغلی، قومی، نژادی یا طبقاتی هستند(شکویی، .(29 :1365 از اشکالِ افراطی و کامل جدایی گزینی، گتو13 و فراجداییگزینی14 است.


گتو را میتوان مجموعهای از محلات دانست که منحصرا توسط افرادی متعلق به یک گروه اجتماعی ویژه مورد سکونت قرار گرفتهاند و تقریبا تمام اعضای آن گروه مورد نظر در این محلات زندگی میکنند. با این تعریف، گتوهای یهودنشین و محلات سیاهان در شهرهای امریکایی و اروپایی را می توان نمونهای از گتوها در نظر گرفت(دنتون، .(19-18 :2001

جداییگزینی در 5 شکل و بعد شناخته میشود: یکنواختی15؛ افشا یا نمایش16؛ خوشهبندی17؛ تمرکز18؛ تراکم)19مسی و دنتون20، (1988بعد. اول، میزان یکنواختیِ پراکنش و توزیع گروههای اقلیت و اکثریت در یک محیط شهری را نشان می دهد. این بعد که با شاخص عدم تشابه سنجیده میشود بین )0عدم جداییگزینی) تا )100جداییگزینی کامل) تغییر می کند و به عنوان درصدی از اعضای اقلیت که باید محل سکونت خود را تغییر دهند تا در آن محیط شهری توزیع یکنواخت گروهها حاصل آید، تفسیر میشود(مسی و دنتون، .(554 :1979 بعد دوم به پتانسیل تماس بین گروههای اقلیت با اکثریت اطلاق میشود و نشاندهندهی میزان مواجههی دو گروه است که به واسطهی اشتراک آنها در محلههای مشترک ایجاد میشود(مسی و دنتون، .(373 :1989 این شاخص با استفاده از محاسبهی احتمال تماس دو گروه اقلیت و اکثریت اندازهگیری می شود(مسی و دنتون، .(806 :1987 بعد تراکم، اشاره دارد به نسبت سکونتِ گروه های اقلیت به اکثریت در یک محیط شهری که با محاسبهی درصد جمعیت اقلیتی که در یک محل خاص ساکن هستند، اندازهگیری میشود(مسی،.(555 :1979 خوشهبندی به میزان متصل شدن نواحی اقلیتنشین به یکدیگر در فضا گفته میشود. خوشهبندی حداکثری زمانی است که محلات اقلیتنشین به هم متصل شده و تشکیل یک گتوی بزرگِ بهم پیوسته را در فضای شهری بدهند. اما زمانی که این محلات بطور گسترده ای در فضا پراکنده باشند، خوشهبندی، حداقلی است. تمرکز، درجهی ساکن شدن اعضای یک گروه اقلیت در اطراف یا داخل مرکز شهر

است که به عنوان یک منطقهی کسبو کار مرکزی در شهر شناخته شده باشد (مسی و دنتون،.(373: 1989 بروز هر یک ازاین ابعاد، دال بر جدایی گزینی خواهد بود اماابعادِمختلفِ جداییگزینی لزوماً با هم روی نمیدهند. لذا وقتی چند بُعد به طور همزمان به مقادیر بالا دست مییابد، مورد توجه خاصی قرار می گیرد. وقتی این امر روی میدهد اصطلاحاً به آن، »فراجداییگزینی)«یا جدایی گزینی بیش از حد) میگویند(مسی و دنتون، .(374- 373 :1989 در واقع، فراجدایی گزینی زمانی اتفاق میافتد که یک اقلیت، سطوح بالایی از جدایی گزینی در سه یا بیشتر از سه بعد از ابعاد مذکور را تجربه کردهباشند(فوست21،.(2 :2001


جداییگزینی میتواند در امتداد موضوعات مختلف اجتماعی که متمایز کنندهی گروه های اجتماعی هستند شکل بگیرند یا در عرصههای اجتماعی متفاوت بروز یابند. جدایی گزینی فضایی بطور کلی مربوط به تراکم فضایی خانوارهایی با وضعیت اجتماعی مشابه است؛ صرفنظر از اینکه ملاک تفاوت اجتماعی ایشان با دیگران، چه چیزی باشد(سباتینی22،.(7 :2003 بنابراین تراکم


فضایی خانواده هایی که به لحاظ یک خصیصهی اجتماعی، صرفنظر از اینکه نژاد باشد یا پایگاه اقتصادی-اجتماعی یا ریشهی مهاجر یا امثال این موارد، جدایی گزینی سکونتی یا فضایی نامیده میشود.

طبیعی است که این شباهتِ درونگروهیِ مناطق جداشده با تفاوت بینگروهی و در واقع نابرابری بین گروهی همراه است. هرچند جداییگزینی فضایی میتواند در بین خانهها در یک محله یا بین محلات در یک شهر یا بین شهرها و مناطق اطراف آن اتفاق بیفتد(فیرمن 23، (350 :2004 اما در هر حال، جدایی گزینی اجتماعی در فضای شهری، یک پدیدهی فضایی است که ارتباطاتی پیچیده با تفاوتها و نابرابریهای اجتماعی دارد؛ ارتباطاتی آنچنان پیچیده که گاه به سردرگمی منجر شده است(سباتینی، .(7 :2003 سردرگمی مذکور در ادبیات این مفهوم نیز خود را نشان میدهد.

نظریههای معاصر جدایی گزینی فضایی شهری، در زمینه شهرهای صنعتیِ درحال ظهور ایالات متحده به وجود آمدند( ویلسون و روبرتس24، (3 :2009 و تاریخچهای به درازای چندین دهه دارند. اما بطور کلی مطالعات جداییگزینی، به دنبال فهم و شناخت مکانیابی افراد در فضای اجتماعی است (واتس25، .(2005 بنا بر دستهبندی افروغ((1377، نظریههای فضا و نابرابری اجتماعی را – که در مفهوم جداییگزینی بهم مرتبط میشوند- میتوان به دو دستهی کلی نظریهی کارکردگرایی و نظریههای قدرت تقسیم کرد.

به اعتقاد پارک26 که در دستهی اول قرار دارد، فرایندهای درونی و طبیعی شهر به دلیل رقابت بر سر منابع کمیاب شکل میگیرند. رقابت بین افراد و گروههای شغلی، طبقاتی و اجتماعی مختلف، به تمایزیافتگی کارکردی بر اساس نوعی همکاری رقابتآمیز منجر میشود. تمایزیافتگی کارکردی به صورت فضایی تجلی میکند؛ یعنی رقابت با ایجاد تقسیمکار، گروههای مختلف اقتصادی را در نواحی متناسب با آنها توزیع میکند. نابرابری در دستیابی به منابع کمیاب، این توزیع فضایی را نیز نابرابر میسازد. بنابراین نواحی طبیعی به معنای محل سکونت گروههایی که به دلیل زندگی در قلمرویی مشترک، فرهنگی خاص و متمایز دارند، بیشتر حاصل گرایشات ذاتی فرایندهای شهری هستند تا حاصل برنامهریزی قبلی(افروغ، .(202- 200 :1377 بنابراین، دیدگاه بومشناختی بر رقابت برای فضا به عنوان عامل جداییگزینی اشاره دارد(فیرمن،.(353: 2004

مارکس و انگلس27 که در دسته ی دوم جا دارند، از بین اشکال مختلف نابرابری، اهمیت اساسی را به طبقات می دهند و بر این اساس، رابطهی آن را با فضا بررسی میکنند. از این منظر، شکل فضایی شهر را باید در ارتباط با مفهوم شیوهی تولید درک کرد. تبدیل فضا به کالا و یک منبع کمیاب در حال تولید توسط نظام سرمایه داری، با تولید گسترده و روزافزون فضا باعث تمرکز بخشیدن به مرکز تصمیم گیری(تمرکز سرمایه در مرکز) و ایجاد مستعمره های پیرامونی(دفع مردم به پیرامون) شامل حواشی شهری از قبیل گتوها و محلههای حاشیهنشین شهری میشود (افروغ، .( 213- 204 :1377 بطور کلی رویکرد مارکسی و نئومارکسی، جدایی گزینی را تابعی از طبقهی اجتماعی میدانند(فیرمن،.(353: 2004


وبر 28، محل اقامت را به عنوان یکی از نمادهای منزلتی گروه های منزلت در نظام اجتماعی برمیشمارد. از نظر وی یکی از مظاهر سبک زندگی گروه بندیهای قومی، نژادی و مذهبی یا به تعبیر وی گروههای منزلت، علاوه بر ازدواجهای درونگروهی، شیوهی سخن گفتن، شیوهی پوشش، عادات، فعالیتهای اوقات فراغت، مرام و ایدئولوژی، جداییگزینی فضایی و مسکونی است. بنابراین شهر توسط گروههای منزلتی و طبقات به فضاهای متمایز و نابرابر تقسیم میشود. این فضای نابرابر توسط نظام حقوقی و مذهبی نیز مورد حمایت قرار میگیرد. وجود گروهبندیّهای توزیعی با ایجاد امکان جدایی گزینی، تقسیمبندی های طبقاتی را تقویت میکند و جدایی گزینی فضایی گروههای منزلت که با تفاوت صریح در عقاید و شیوهی زندگی همراه است نیز وجود دارد(افروغ،.(217- 213 :1377 بنابراین دیدگاه نئووبری، جداییگزینی را پیامد دسترسی متفاوت گروههای منزلتی به بازار مسکن میداند(فیرمن،.(353: 2004

در مورد اثر موقعیت اجتماعی و طبقهی اجتماعی بر جداییگزینی قومی و نژادی و فرایند انتخاب محلات جداگانه توسط گروههای متفاوت برای زندگی، دو فرضیه متفاوت مطرح میشود: اول فرضیهی جذب است که میگوید هرچه طبقهی اجتماعی و پایگاه اقتصادیاجتماعی بالاتر رود، ادغام فضایی گروه اقلیت در اکثریت بیشتر می شود. یعنی در طبقات بالای اجتماعی، جداییگزینیِ گروه های قومی و نژادی کمتر میشود. فرضیه دوم که فرضیهی فاصلهی اجتماعی است، معتقد است که فاصلهی فیزیکی در فضای شهری ارتباط مستقیمی با فاصلهی اجتماعی گروههای قومی دارد که به معنای جداییگزینی گروه های قومی به دلایل فاصلهی اجتماعی است و نه پایگاه اجتماعیاقتصادی متفاوت آنها. هرچند نتایج تحقیقات زیادی دال بر تایید فرضیهی جذب و ادغام فضایی اقلیت در اثر ارتقاء پایگاه اقتصادی و اجتماعی ایشان است، نمیتوان لزوما این نکته را برای رد فرضیه دوم بکار برد. در واقع همبستگی قومی که از نوع همبستگی مکانیکی است، عامل تداوم جدایی گزینی قومی و نژادی در طی زمان و علیرغم تغییر پایگاه اجتماعیاقتصادی ایشان میشود. اما بهرحال ارتقاء موقعیت اجتماعی دارای اثری منفی بر جداییگزینیِ ناشی از علت قومی و نژادی است(مسی،.(649 :1981

بطور کلی سه عامل عمده میتوانند منشاء جداییگزینی در شهرها شوند:

عرصه زیستی-جتماعی یا نظم زیستی و اظهاری شامل نیاز به هویت، خودگردانی، نیاز به قلمرو، امنیتِ هستیشناختی، مراقبت از خویشان، گروه بندیهای جنسی، قومی، نژادی، منزلتی و مذهبی میشود(افروغ، .(235 :1377 جدایی گزینی فضایی طبقات اجتماعی معمولا تابعی از یک عمل اجتماعی معمولی و قابل درک است که بطور خاص به خاطر جستجوی هویت اجتماعی یا اشتیاق به کیفیت زندگی بهتر انجام میشود(سباتینی، .( 8 :2003 در واقع یکی از علل جداییگزینی اقلیتهای اجتماعی، تلاش ایشان برای ایجاد و حفظ هویت اجتماعی است که مسلما در زندگی میان همگروهیهایشان سادهتر محقق خواهد شد.

مردم بر اساس دیدگاه های نژادی و قومی و نیز سطح اعتماد خود، محل زندگیشان را انتخاب می کنند. افراد دارای اعتماد و یا افراد دارای مدارای اجتماعی بیشتر، احتمال بیشتری دارد که از میان گروه های مختلف و متفاوت دوستانی برگزینند، اما افراد بیاعتماد از چنین ارتباطها و تعاملهایی با افراد گروه های دیگر پرهیز میکنند (یوسلانر29، .(428 :2010 اعتماد بیشتر به گروه


خودی و برقراری تعاملات بیشتر بصورت انحصاری در گروه خودی که امری طبیعی است، باعث احتمال انتخاب محل زندگی تفکیکشده از گروههای نژادی و قومی دیگر میشود.

دولت و نظم ساختار سیاسی که شامل میزان دخالتهای دولت و مدیران شهری در توزیع فضا و منابع شهری و نظارتهای رسمی بر نابرابریهای طبقاتی، جنسی، نژادی، قومی و مذهبی می شود(افروغ، (235 :1377 دومین علت عمدهی جدایی گزینی محسوب میشود.

انتخاب مسکونی شهروندان میتواند با سیاستهای دولت تحتتاثیر قرار بگیرد، اما این سیاستها نمی توانند تفکیک فضای شهری را در جهت سازگار شدن، بازسازی کنند. سیاست های دولت با ایجاد بلوکهای همگن متشکل از مساکن ارزان قیمت میتواند موجب افزایش جداییگزینی سکونتی شود و از طرف دیگر میتواند با ایجاد مساکن چندقیمتی(و نه صرفا ارزان قیمت) موجب کاهش این جداییگزینی طبیعی گردد. ماهیت و شدت جداییگزینی با توجه به متغیرهای برد متوسطی نظیر توپوگرافی، ماهیت بازار زمین، زیرساختهای حمل و نقل، سازماندهی ساختار صنعت، توزیع درآمد در داخل شهر، شکاف های قومی و میزان دخالت دولت در شهرهای مختلف تغییر میکند(روبرتس و ویلسون، .(6-5 :2009

بر اساس الگوی تایبوت30، اگر خدمات عمومی توسط دولتهای محلی تامین شوند، افراد با ارزیابی خدمات و منابع ارائه شده در هر یک از این ایالات و مناطق و بر اساس توانایی ها و رجحان های خود که دو بعد امکانات اقتصادی و ذوق و سلیقه31 را در بر میگیرد، مایل به زندگی در هر یک از این مناطق خودمختار می شوند. لذا وجود دولتهای محلی چنانکه در ایالات متحده امریکا وجود دارد باعث ایجاد جداییگزینیهای فضایی در شهر میشود که بر پایهی درآمد، طبقه و حتی نژاد و قومیت شکل گرفتهاند. نکتهی مهم این است که این جدایی گزینی با جداییگزینی قومی و نژادی که بر پایهی تعصبات قومی و نژادی گروه ها صورت میگیرد متفاوت است(واسمر32، .(5-3 :2002

نظم اقتصادی یا ساختار اقتصادی که شامل سازو کار تولید، توزیع و روابط طبقاتی ناشی از آن بطور خاص و نظام تقسیم کار فنی و گروهبندیهای توزیعی بطور عام میشود(افروغ، 235 :1377 )، علت عمدهی سوم است. در واقع، درجه تفکیک فضایی در شهر بیشتر تحت تاثیر انتخاب مصرفکنندهی شهری در انتخاب نوع خانه و نوع محله است (واسمر، (6 :2002 که ارتباطی مستقیم با توانایی اقتصادی شهروندان برای معامله در بازار مسکن دارد.

جداییگزینی سکونتی اغلب با تمرکز فقر در بین گروه های ایزوله شده دیده میشود . هرچند تمرکز فقر تنها متاثر از جداییگزینی سکونتی نمیشود و از جداییگزینی بر اساس موقعیت فقر در درون یک نژاد و از جداییگزینی گروههای درآمدی متوسط و بالا در نژادهای دیگر هم اثر می پذیرد. مسی و دنتون در اینباره استدلال میکنند که جداییگزینی، گروه های نژادی دچار سطوح بالای فقر را از گروههای نژادی کمترفقیر جدا میکند و بدین ترتیب فقر در اجتماع اقلیتهایی که در سطوح بالای فقر قرار دارند، تمرکز مییابد(گوئیلین33، .(357 :2012مکانیزمِ اثر جداییگزینی بر تمرکز فقر، انحصار روابط طبقاتی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید