بخشی از مقاله

خلاصه
با سرعت گرفتن تخريب هاي محيطي بشر بر روي زمين هاي بارور که حيات تمام موجودات زنده بر آنها وابسته هستند، نگرانيها هر روزه بر اين موضوع بيشتر و بيشتر شده است . همراستا با اين موضوع ، تغيير اقليمي که ديگر نه يک موضوع براي آينده پژوهي است بلکه واقعيتي عيني در تمام دنيا شده است ، باعث شده تا در طول سي سال اخير تلاش هاي بسياري در تمام حوزه ها عليالخصوص منظر صورت گيرد. اين موضوع با کليد واژه اکولوژي در ادبيات بسياري از دانش ها نفوذ کرده است . در حوزه توسعه شهري، زيرساخت سبز به عنوان استراتژي برنامه ريزي، طراحي و مديريت در دو دهه اخير مطرح شده است که مقبوليت بسياري يافته است و علي الخصوص در انگلستان و ايالات متحده به عنوان يکي از ايده هاي سياستگذاري در حال استفاده است و شواهد نشان ميدهد که در بهره گيري از آن و گسترش دانش آن تسريع بسياري ايجاد شده است . با اين حال به علت تکثر در استفاده از آن ، نوعي آشفتگي در تعريف اين رويکرد و تبيين اصول آن وجود دارد. در اين مقاله با بيان و معرفي ايده ها و نظرياتي که بر اساس آن ايده زيرساخت سبز رشد يافت و متاثر از آنها شکل گرفته است ، تلاش شده تا به تبيين اين رويکرد به عنوان رويکردي چندمقياسي در طراحي و برنامه ريزي منظر کمک کند.
کلمات کليدي: زيرساخت سبز، برنامه ريزي منظر، اکولوژي، اکوسيستم .
١. مقدمه
زيرساخت سبز به طور گسترده اي در ادبيات موضوع برنامه ريزي حفاظتي در حوزه طراحي، برنامه ريزي و مديريت منظر مورد استقبال دانشمندان ، سياست گذاران و مديران شهري قرار گرفته شده است . ميتوان گفت که علاقه به انديشه يا استراتژي زيرساخت سبز در ايالات متحده با مورد تاکيد قرار گرفتن اين موضوع در گزارش انجمن رياست جمهوري ايالات متحده در سال ١٩٩٠ افزايش و گسترش پيدا کرد. در آن گزارش آمده که "سيستم حمايت زندگي طبيعي ملت ما- شبکه اي به هم مرتبط از زمين محافظت شده و آب است که گونه هاي بومي را مورد حمايت قرار ميدهد، فرايندهاي طبيعي اکولوژيکي را پشتيباني ميکند، منابع آب و هوا را حفظ ميکند و بر سلامت و کيفيت زندگي براي جوامع آمريکايي و مردم مشارکت ميکند." خدمات اکوسيستمي شامل تمام منافع و سودهايي ميباشد مانند کنترل سيل ، آب ، بيماريها و يا تفريح ، رفاه و ...، که مردم از اکوسيستم به دست ميآورند . پس از اين گزارش برخي موسسات در سطح کشور و ايالت ها ايجاد شد تا دستورکارها و اقداماتي در اين زمينه انجام دهند، به طور مثال "صندوق محافظت " يکي از اين موسساتي ميباشد که وظيف آن حمايت از پروژه هاي زيرساخت سبز ميباشد و به پژوهش در اين زمينه پرداخته است .
فرايند توجه به زيرساخت سبز در انگلستان با برپايي سمينار متمرکز بر زيرساخت سبز با تاکيد بر تلفيق وجوه دانش اکولوژيک ، طراحي منظر و برنامه ريزي منظر شهري در آپريل ٠٦ ٢٠، با عنوان "برنامه ريزي زيرساخت سبز: شهرهاي پايدار در قرن بيست و يکم "* در نيوکاسل شروع جدي پيدا کرد. اين رويداد سازمان يافت و به عنوان مجمعي براي بحث درباره برنامه ريزي راهنماي زيرساخت سبز با تيمي از برخي موسسات محلي و کشوري توسعه يافت که در آن بحث بر زيرساخت سبز تحت عنوان استراتژي برنامه ريزي فضاهاي سبز باز شد.
در طي اين سال ها اکنون در بريتانيا، اروپا و آمريکاي شمالي به عنوان يک استراتژي در برنامه ريزي، طراحي و مديريت شناخته ميشود. نسبت به اين استراتژي رويکردهاي مختلفي گرفته ميشود، عده اي در برخي مناطق استقبال زيادي از آن کرده اندنداناا و در برخي ديگر نسبت به آن بي اهميت و عده معدودي آن را چندان موثر نيافتند. در مورد اين استراتژي ميتوان گفت که آن از جديدترين رويکرد در اين حوزه است و پس از مشاهده تغييرات شديد اقليمي بسيار مورد توجه قرار گرفته شده است . به علت تلاش هايي که در آن براي بهره گيري از تئوريهاي جديد در حوزه سيستم ها و تعريف سيستمي محيط براي در نظر گرفتن پيچيدگيها و رفتارهاي غيرقابل پيش بيني محيطي شده و نيز نهادي بودن اين مفهوم (يعني گسترش آن توسط نهادهاي مختلف که تعاريف متنوعي از آن ارائه داده اند)، تعريف هاي مختلفي در نقاط مختلف دنيا از جانب متخصصان براي آن ارائه شده است که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
اين ايده ريشه در بسياري از نظريه ها و دانش ها در حوزه معماري منظر در گذشته دارد که همه آنها در بستر سنت هاي مديريت ، طراحي و برنامه ريزي فضاي سبز شهري، آمايش سرزمين برنامه ريزي فضايي در کشورهاي غربي مانند ايالات متحده و بريتانيا دارد. بيان اين سير رسيدن به اين تئوري از ميان تئوريها و تجارب مختلف گذشته ، فهم و کاربرد اين استراتژي را براي ما خارج از زمينه تاريخي و فرهنگي آنها آسان ميکند. به علاوه تصميمات ما در زمينه فرهنگي و جغرافيايي خودمان را نيز هدايت خواهد کرد. در بيان اين استراتژيها دو گسست کلان در ايده ها ديده ميشود. اولين اين گسست ها پس از رويکرد پيکچرسک در طراحي ميباشد. در اين رويکرد تنها ظاهر و زيبايي طبيعي و يا ميتوان گفت ويژگي بصري طبيعت و منظر مورد توجه بود. اين رويکرد با گسترش رويکرد اکولوژيکي به طراحي و گسترش آلودگيهاي محيط زيستي و مشهود شدن عواقب آن تغيير يافت و تا دهه هفتاد با ظهور ايده هاي توسعه پايدار به اوج خود رسيد.
گسست ديگر حاصل تغييرات اقليمي و نيز فجايع طبيعي و نيز برآمده از تئوري عدم قطعيت ميباشد. عدم قطعيت در پيش بينيها و نيز رفتارهاي غيرخطي طبيعت بسياري از برنامه هاي قطعي توسعه پايدار را با شکست مواجه کرد از اينرو توجه به اين مسائل طراحان ، برنامه ريزان ، مديران و دانشمندان را متوجه خود کرد که در اين بين آنها تئوري سيستم ها و تاب آوري را از ديگر علوم وام گرفتند و در سيستم هاي تصميم سازي خود دخيل دانستند. در آينده به بيان نظريه هاي غالب تاثيرگذار بر اين حوزه پرداخته ميشود که منجر به ظهور ايده زيرساخت سبز شده است .
٢. رهايي از پيکچرسک
محدوده هاي سبز در اوايل قرن هجدهم عمدتا براي زيباسازي شهرها و نيز بهبود فضاها و بهداشت شهري مهم دانسته ميشدند. باغ هاي باروک در قرن هجدهم ، و يا کوچه باغ ها با درختان کاشته شده در امتداد محور حرکتي در شهرها به عنوان نمونه هايي از سبزسازي شهرها بدين منظور (زيباسازي) دانسته ميشوند. از اين تاريخ به بعد بود که تعريف مجزا و متمايزي براي منظر در جهانبيني (دوگانه ساز انسان -طبيعت ) مدرن ارائه شد. منظر به عنوان مبحثي مستقل انديشيده شد و سبک و رويکرد تعريف شده و مجزايي براي طراحي در آن مطرح شد. در اين شروع هدف از آوردن طبيعت به شهر و يا طراحي منظر شهري ، زيباسازي محيط ساخته شده بود و توجه به بهبود جلوه هاي بصري محيط محور اصلي اين اقدامات بود، و رويکردي از طراحي محيط و منظر در آن تعريف شد که "پيکچرسک " ناميده شد. اين مفهوم که ايده اي خام و ناپخته در بهره گيري از طبيعت بود، در واقع به عنوان اولين تعريف در مورد ارتباط و بهره گيري از طبيعت در محيط هاي شهري و انسان ساخت معرفي شد. هر چند که ارتباط و بهره گيري انسان از طبيعت و دست اندازي در محيط طبيعي قدمتي به بلنداي تمدن بشري دارد، اما در رهايي از بسياري از سنت ها و شکل گيري دنياي مدرن اين مفهوم يکي از اولين واژه هايي است که تعريف کننده نوع رابطه استفاده از طبيعت توسط بشر است که ميتوان گفت نوع مقدماتي طراحي منظر است . هدف از بيان اين مفهوم و رويکردهاي طراحي منظر در آن ، نشان دادن اين موضع است که تئوريهاي طراحي اکولوژيکي منظر مانند زيرساخت سبز بر بستر چه مفاهيم مقدماتياي شکل گرفته اند و تکامل يافته اند.
واژه پيکچرسک از زمان ظهورش در قرن هفدهم در موقعيت هاي متنوعي يا در معاني مختلفي استفاده شد. اين واژه برآمده از لغت "pittoresco" ايتاليايي و "pittoresque" فرانسوي به معني "مانند تصوير" يا "آنگونه که با نقاش " است که در انگلستان معني دوم بيشتر مقبول بود و تا اواخر نيمه دوم قرن هجدهم در حوزه نقاشي استفاده ميشد. اما بعدها بر موضوعات طبيعي و طراحي شده اي مانند باغات ، سرزمين هاي دور، ترکيبات پرطمطراق هنري و ترکيبات اتفاقي، بخش هايي از نقاشي که با قلم مو کار شده و يا به کل به يک نقاشي نيز اطلاق گشت . به زعم "اوداله پرايس " پيکچرسک بر تمام کيفيت هاي طبيعت و هنر دلالت دارد که ميتواند در نقاشي به تصوير کشيده شود که حاصل اين نوع تفکر ظهور سبکي در طراحي باغات بود که در آنها از ترکيب بنديهاي رسمي همانند آنچه که در نقاشيها قابل مشاهده بود استفاده مي شد. "مير" ميگويد که منظر مدرن با پيکچرسک آغاز شده است و در واقع اين مفهوم شکل جداناشدنياي از مدرن سازي و شهريسازي است پيکچرسک در واقع يکي از اولين چارچوب هاي نظري در دوره مدرن بوده که داراي زبان خاص خود ميباشد. بسياري از زيباييهاي پيکچرسک ، صدمات و بيماريهايي بر درختان وارد ميکرد و البته باعث از دست رفتن ويژگيهاي محلي ميشد. تصاحب ملکي با چنان زيباييهاي مصنوع و غيرتوليدياي، آنچنان گرانقيمت و لوکس بود که تنها ثروتمندان توانايي خريد آن را داشتند. پيکچرسک البته از همان ابتدا سبک طراحي منظر متمولين بود. اين تاکيد بر بصريبودن و قابل ثبت بودن ، منظر را به سطحي دوبعدي يا به نقشه اي جغرافيايي تبديل کرد. اين فاصله گرفتن از طبيعت به همراه اعتقاد به تسلط علمي بر جهان پيش نيازي براي توسعه دانسته ميشد. ازاين رو بود که اين انديشه بسيار مورد توجه قرار گرفت و ساليان سال محور تفکر مدرن بود. بر اثر اين شکاف انسان ها به طور فزاينده اي از دنياي غيرانساني اطرافشان جدا شدند و آنچه که پيشتر رابطه اي دروني با دنياي حيات بخش بود تبديل به رابطه اي بيروني با دنيايي مکانيزه و منطقي شد. ساکنان جهان مبدل به متخصصان صحنه هاي بصري (منظر پيکچرسک ) يا مشاهده گران و اندازه گيران متغيرهاي قابل اندازه گيري منظر شده اند. انديشه هاي برآمده از اين سبک تفکر ما را براي ما نه تنها در بند استبداد بصري تحميل شده از ميراث زيباييشناسي آن گرفتار کرده است و حتي دامنه امکان تحريک و لذت بصري ما بيدليل تنگ شده و کاهش يافته است و ساير احساسات و در واقع ذهن و روح مان را از شعف و لذت بيشتر و خوشايندتر محروم کرده است . انسان مدرن ميراثي از اين انديشه را در خود دارد و براي رهايي از آن نياز به شناخت اين آسيب ها و نيز جايگزيني انديشه و مفاهيم والاتر و اصيل تري دارد.
٣. منظر شاخه اي از طراحي و برنامه ريزي محيط
زمينه نظري معماري منظر بيشک يکي از زمينه هاي مطالعاتي بحث برانگيز است . همانطور که گفته شد اين شاخه از دانش برآمده از سنت هاي باغباني بود و در زندگي مدرن و شهرهاي جديد تعريف جديدتري براي خود يافت . در دهه هاي ١٩٦٠ و ١٩٧٠ با بروز نهضت محيطي که حاصل از تخريب ها و آلودگي در شهرها بود توجهات به سمت برنامه ريزي و طراحي اکولوژيکي در اين حوزه رفت و نفوذ حوزه هاي مختلف به اين ديسيپلين آن قوام يافت و هويتي براي خود يافت .
اين تلاش ها در دهه ١٩٨٠ به سمت نظريه هاي معناگرايانه و تلفيق هنر با طراحي محيط پيش رفت . در دهه ١٩٩٠ جست و جو به سمت يافتن زبانشناسي و نمايش زيباييشناسي حاصل از طراحيهاي اکولوژيکي منطقه اي پيش رفت . فعاليت هاي تخصصي روز به روز تخصصيتر و متنوع تر شد که الگوي کاملي درباره مسائل مورد نظر و پاسخ هاي مربوط به آنها در اختيار قرار گرفت که سوآفيلد آنرا در پنج موضوع ارائه ميداند:
١- فرايند طراحي در معماري منظر جاي خود را يافته و انعطاف پذيري لازم را بدست آورده است که غالبا اصول يکساني را ارائه داده اند:
٢- معنا و اهميت در معماري منظر در محدوده زمينه و روابط بالقوه تعيين ميشود که شامل مفاهيم طبيعي و
فرهنگي است ، اما داراي محدوديت هايي نيز ميباشند.
٣- روش نمايش منظر در طرح ، تصوير و متن ميتواند معني آن را تغيير دهد که حاصل از تغيير در زبان شناختي است .
٤-اصلاح اکولوژي در درون فضاهاي شهري در مقياس هاي مختلف از دغدغه هاي اصلي در رشته منظر است .
٥- يکپارچگي منظر نيازمند توجه به مقياس هاي مختلف ميان سايت ، محله و منطقه است . امروزه تفکر چند مقياسي بسيار مورد توجه قرار گرفته شده با اينحال همچنان بحث هاي بسياري بر سر آنکه معماري منظر اساسا طراحي سايت است يا برنامه ريزي منظر وجود دارد. اما تلاش ها در اين حوزه گوياي همگرايي اين دو ديدگاه به هم ميباشد. منظر همانند مقياس هاي چندگانه اش داراي تجارب متعددي است و هر سايت مکاني براي بروز تجارب و معنايي انساني است .
"جکسون " منظر را مفهومي ميداند که چگونگي اثرگذاري انسان ها بر فضاي جغرافيايي و موقعيت هاي عيني را ميآزمايد. در راستاي نظرات تجربي و تحليلي "جکسون " در مورد منظر، اينجا توضيح داده خواهد شد که چگونه دوگانه تحليل و تجربه در منظر آنرا کاتاليزوري در ترکيب علوم و براي رويکردي در طراحي اکولوژيکي ميسازد. ناسوآر اما از نگاهي ديگر بيان ميکند که منظر يک چشم انداز نيست ؛ واحدي سياسي نيز نيست . هرگز يک فضاي ساده طبيعي نيز نيست ، تنها وجهي از محيط طبيعي نيست ؛ آن هميشه مصنوع ، هميشه ترکيبي، همواره موضوع تغييرات ناگهاني و غيرقابل پيش بيني ميباشد.... [منظر] جايي است که فرايندهاي تدريجي طبيعي رشد، بلوغ و زوال مييابند، کنار گذاشته ميشوند و تاريخ جايگزين آن ميشود.
"مير" نيز بيان ميکند طراحي منظر همانند نظرات فمنيستي مبتني بر مشاهدات تجربي است و يا آني و حسي (تمام حواس ) هستند، بنابراين موقعيتمند و مکانمند هستند، تاريخي، رويدادي و خلق الساعه هستند جهاني و آرمانگرايانه نيستند، بلکه موردي و سايتي هستند. بسياري از مورخان ، معماري منظر مدرن به عنوان يک رشته علمي و حرفه اي ضدروشنگري و غيرنظري تفسير ميکنند. اغلب در اين رويکرد به مقولات جهان با رويکردي دوعنصري مانند انسان و طبيعت ، صوري و غيرصوري نگريسته ميشود که در آن ظرفيت بينابيني منظر ناديده انگاشته ميشوند. اين نظريه هاي مربوط به چيزها (اوبژه ها) هستند که بايد جاي خود را به نظريه هاي مربوط به روابط ميان چيزها بدهند. به طور مثال بايد توجه داشت که فضايي مانند پارک ديگر به منزله چيزي مستقل نيست ، بلکه فرايندي از روابط مداوم ميباشد
سه موضوع اصلي به طور تاريخي در اين حوزه مورد توجه قرار گرفته شده است . اول تعريف قالبي براي دانش نظري در اين حوزه ، دوم فرايند طراحي در معماري منظر ميباشد و سوم مشخصات فضا، فرم ، معني، تجربه و درک در اين حوزه ميباشد. اما در سال هاي اخير سه موضوع ديگر مطرح گشته اند؛ ارتباط بين جامعه ، زبان و نمود دانش معماري منظر، طراحي اکولوژيکي و زيباشناختي پايدار و همچنين انسجام ارزش هاي متعدد در يک مکان ، محل و منطقه .
"سوآفيلد" معماري منظر را تلاشي فعال و در عين حال مقاوم در تاريخ مدرنيته و مدرنيزاسيون ميخواند و بيان ميکند که در طول اين دوره که جهان بيني بر گفتمان عقلانيت و سرمايه داري صنعتي بنا شده بود، يک شاخه از نظريه و عمل معماري منظر که محيط گرايي در آن بود، بعدها به تدريج در غالب اکولوژي مطرح گشت . اين گرايش در دهه شصت در آمريکا و حدود ده سال بعد در اروپا با نوعي محيطگرايي شکل گرفت که حاصل نه تغيير در رفتار نسبت به طبيعت بلکه به علت ضعف و نقصان تکنولوژيکي انسان و مستاصل شدن او در حل مشکلاتش در طبيعت پديدار گشت و باعث تکامل انديشه هاي زيست محيطي بشر و شکل گيري دانش اکولوژي شد.
٤. اکولوژي
با گسترش دست اندازيها به طبيعت و تخريب آن تحرکات و اعتراض هايي شايد ابتدا نه با دغدغه هايي همانند آنچه دانش امروز براي ما ايجاد کرده که با هر دليل ساده اي به اعتراض و مقابله با اين نوع توسعه ها پرداخته شد. اين تحرکها و تلاش هاي محيطي در ايالت متحده (به عنوان پيشرو در اين حوزه ) در اواخر قرن نوزدهم شروع شد. اين حرکت به طور گسترده اي تحت تأثير کار نويسندگان و متفکران محيطي بود. اقدامات و تحولات بعدي در اواسط قرن بيستم شروع شد که در واقع پاسخي به موضوع سلامت محيط و حفظ منابع بود که در گذشته به طور معمول حفظ ميشده اند. اقدامات محيطي در ايالات متحده و عنوان نتيجه اي از سياست هاي محافظتي و نگهداري در ايالت متحده با کمک فعالان محافظت محيط مانند "جورج پارکينز مارش "* شروع شد. او در کتاب معروفش با نام "انسان و طبيعت " بيان تاثيرگذاري داشت که "انسان در هر کجا عامل آشفتگي است ، و هر کجا که پا نهاده است ، توازن طبيعت را به نازيبايي و ناهماهنگي تبديل کرده است ."
تلاش هايي اينچنين در حوزه محيط طبيعي به فهم اکولوژيکي امروزين ما منجر شد که مؤکدا با ايده هايي همچون اتصال سيستم هاي طبيعي و نيز توجهي به فرايندهاي محيطي و منظر در حال افزايش است . اين نسل به حفظ فضاي سبز به عنوان سرمايه حياتي براي حفظ کيفيت بالاي زندگي در ميان شهرها و به همان اندازه حفظ محيط مينگرند. از اينرو شخصيتش با ايجاد تمايل براي يکپارچه کردن سلامت انسان و استفاده از منافع با حفظ بلندمدت از سيستم هاي طبيعي شکل گرفت . در نگاهي ساده ، اکوسيستم به مشارکت اجتماعي از موجودات زنده در محيط هاي غيرزنده اطلاق ميشود که انسان يکي از آن دسته است . اين روش به ما اجازه ميدهد که طبيعت را به مثابه نوعي فرايند درک کنيم و دوم آنکه به ما اجازه ميدهد که فرايندهاي طبيعي را به منزله ذخائر تفسير کنيم و امکان استفاده از زمين را نه فقط به طور جداجدا، بلکه در جوامع ، در آينده تعيين و حتي پيشگويي کنيم .
٤.١. بسط مفهوم منظر در اکولوژي شهري
پيش از شهرسازي، "شهر" و "منظر" نه يک دوگانه و نه دو روي مقابل هم بودند. در واقع ايده و يا مفهوم "منظر شهرگرا"‡ و ظهور و استفاده آن در تئوري و عمل گوياي اين تفکيک در معنا است که برنامه ريزي، معماري منظر، و اکولوژي در زمينه شهر ديده ميشود. تنها بعد از دوره صنعتيسازي است که شهر، منطقه و منظر (و رشته هاي وابسته شان در عمل ) مجزا و در عمل بخش هايي منفک از هم شده اند. به هر حال فهم جديد در اکولوژي به طور اساسي فرضيات قابل پيش بيني بودن و کنترل سيستم هاي زندگي را زير سوال برده است . اين فهم با مفاهيم ديگر مانند جهانيسازي و تمرکززدايي تلفيق گشت که منجر به ظهور منظرهاي پساصنعتي در شهرسازي جديد با رويکرد تنوع ، چندفرهنگي، چندگانگي و پيچيدگي شده است . پروژه هاي اخير در سايت هاي پساصنعتي گواهي هستند بر برتري منظر به عنوان واسطي براي نظم هاي جديد شهر که در آنها خوانش هاي جديدي از استفاده از اکولوژي در طراحي شده است . طراحان مختلف بازسازيهاي پسا صنعتي را مسير حرکت جديدي از استراتژي ها در احيا، دوباره تعريف ، تبديل و تنظيم دوباره سايت ها دانسته اند. "جيمز اميدون " آن را نکاح دوباره طبيعت با چيزهاي ديگر پس از قرن ها جدايي ميداند. در اجرا منظر شهرسازي نگرانيها بر ايجاد پروسه هايي بود که طراحي را در زمينه سيستم هاي پيچيده و پويا فرهنگي-طبيعي تسهيل بخشد. آن يک شهرسازي جديد نيست ، بلکه نگرانيهايي بيش از يک فرم شهري و مراکزي در پاسخ به مشکلات پيچيده تر امروزين خود را در خود دارد. آن يک موقعيت چندلايه و چندگانه فرهنگي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، ساختاري و اکولوژيکي در خود دارد که لايه لايه ، غامض و متقابلا در هم تنيده هستند.
در اين راستا "چارلز والدهيم " اشاره ميکند که منظر تنها لنزي براي بازنمايي نيست ؛ بلکه واسطي براي ساخت ميباشد. از اين نظر منظر پديده اي ترکيبي، لايه بندي شده ، در بردارنده بيش از يک سطح دو بعدي است . اگر که تحليل ما از سايت و زمينه و از ميان سطح زمين حرکت کند و ديناميک هاي سياسي-اقتصادي و اجتماعي-فرهنگي از منظرها را در بر داشته باشد، لازم است گونه شناسي جديدي از زيرساخت ظهور کند. در واقع شهرسازي معاصر نياز به رويکردي چندگانه دارد که مفاهيم فرم ، عملکرد، زمينه و جريان ها را در ميان لايه هاي ديناميک خود داشته باشد. در اين رويکرد وجوه "فرهنگ " و طبيعت " نه مجزا و نه مغشوش و به هم ريخته هستند، بلکه به يکديگر از ميان منظر کلان شهرها به هم بافته شده اند.
مفهوم پايداري نيز به جهت پتانسيلش بر توجه به ارتباطات پيچيده و توازن شکننده ميان انسان و محيط ، به طور روز افزوني در زمينه اکولوژي منظر به بحث گرفته شد تا شهرها راه حلي پايدار براي جمعيت در حال افزايش جهان ، براي ايجاد بهره وري مطلوب و جاي دادن جمعيت هاي متراکم در محدوده نسبتا کوچکي از زمين تطبيق بيابند. اين شهرها بايد بهترين راه حل هاي هزينه -مؤثر را داشته باشند که حمل و نقل ، خدمات بهداشتي، الکتريسيته ، و ديگر خدمات اجتماعي را مهيا کنند. ايجاد شهرهاي پايدارتر با اينحال چالشي پرتنش باقي مانده است ، از آنجايي که ما به دنبال استراتژيهايي براي اندازه گيري موفقيت و معيار مناسب براي به خدمت گيري آنها به عنوان شاخص هاي پايداري ميباشيم . به علاوه ، به خاطر ارتباط متقابل ميان شهرها و مناظر اطراف نزديک و دور، راه حل هاي پايدار با توجه به اکولوژي منظر حتي فراتر از حدود سياسي شهرها هستند
در واقع ، پايداري شهري به عنوان ضرورتي براي سلامت منظر بزرگ تر و سياره (به عنوان يک کل ) مورد توجه قرار گرفته شده است . طراحان منظر نقشي مهم در ارائه راه حل هاي پايدار و ايجاد ارتباط علم به عمل و نهايتا به سياست بازي ميکنند. با اينحال ، دانشمندان ، سياست سازان ، طراحان ، مالکان زمين و ذينفعان ، بر سر چالش هاي ظهور يافته براي يافتن مقياس مناسبي براي اقدامات و موثرسازي آنها در جدال هستند براي برآمدن از عهده مشکلات ، روش هاي بهتري براي به تصويرکشي، برقراري ارتباط و مقايسه گزينه هاي مختلف طراحي پايدار با مالکان زمين و مديران نياز است .
٤.٢. طراحي اکولوژيکي منظر
طراحي اکولوژيکي شهري تناقض ها و پتانسيل هاي منظر ساخته شده به دست انسان را مجسم ميکند. اکولوژي اصطلاحي محوري در آن است . جدال بر روي رسيدن به فهمي کافي از طبيعت براي مداخله اي هوشمندانه است ، از آنجايي که ما به ناچار مداخله خواهيم کرد، مويد اظهارات "جکسون " است که ".... نظم دهي جديد از زمان نه تنها بر طبيعت بايد تاثير بگذارد، بلکه بايد بر ما نيز تاثير بگذارد" . ميتوان نتيجه گرفت که علم براي مداخلات هوشمندانه ضروري است ، و اکولوژيکي که به طور گسترده اي به علوم اجتماعي-محيطي معطوف است ، ميتواند دانشي آگاهي بخش براي عمل مهيا کند. اصطلاح طراحي براي معنيدهي به "تغيير عمدي منظر" مورد استفاده است و در بردارنده تغييراتي متاثر از حرفه هاي طراحي مانند مهندسي، معماري منظر، و برنامه ريزي ميباشد؛ تغييري متاثر از توسعه املاک و مستغلات يا مديريت منابع طبيعي، و مهمتر از همه ، تغييري برآمده از "سنت هاي محلي، تطبيق عملي به موقعيت ها، و تغييرپذيري غيرقابل پيش بيني" از مردمي ميباشد که در آنجا زندگي ميکنند.
تعمق درباره شهر به عنوان يک اکوسيستم همراه با انسان ها به عنوان اجزاي آن توسط "آن وينسون اسپيرن "
در کتاب قابل تقديرش ، "باغ هاي مستحکم طبيعت شهر و طراحي انسان " مورد ستايش قرار گرفته ، و به دنبال ارائه مبنايي براي برنامه ريزي و طراحي شهري به برهم کنش هاي پيچيده ميان نيازهاي اجتماعي و سلامت محيطي توجه شده است . با اينحال رعايت عملکردهاي اکولوژيکي را نه تنها سخت ، بلکه بسيار چالش برانگيز ميداند. مفاهيم جديدي مانند اکوروستاها، اکوشهرها با توجه به اصول طراحي اکولوژيک مانند: تجميع زمين هاي کشاورزي، جمع آوري آب باران ، کنترل آب هاي سطحي و زهکش ها، توجه به اکوسيستم ها و تنوع بيولوژيکي و زيستگاه هاي طبيعي ساختارهاي سبز به وجود آمدند. در اينجا منظور از شهر تنها اشاره اي بر ابرمناطق محل سکونت بشر نيست که به شدت متاثر از الگوهاي زيرساخت ، تجارت و سفر شده است ، بلکه به همان اندازه براي اشاره به زمين هاي جلگه اي کنار رودخانه اي است که زنجيره توليد و توزيع جهاني را تغذيه ميکند، و در هم تنيده و شبکه شده اند و اين خصوصيات حيات بخشي آنها بود که آنها را جاذب جمعيت هاي بشري کرد و به همين اندازه براي زندگي ديگر گونه ها حيات بخش ميباشند. با اين تعريف ، در قرني که جمعيت انساني به طور غالب شهري شده است ، تمام مناظر ميتوانند شهري دانسته شوند به گونه اي که آنها جهت ارائه خدمات اکوسيستم مديريت شده اند.
در طراحي اکولوژيکي نه تنها اکولوژي به عنوان استعاره اي به خدمت گرفته ميشود، بلکه به عنوان مکانيزم تحليلي است که طراحان را براي کار کردن با ديناميک محيطي و پديده انساني، پيش بيني شگفتيها، و با کمک رويکردهاي هنجاري ترکيبي براي فرمول بندي تغيير عمدي منظر به پيش ميراند. آن منبعث از دانشي حاصل از تلفيق علم و عمل براي ايجاد منظرهايي باشد که به طور واضح عملکردهاي مجزاي اجتماعي و محيطي را ترکيب ميکنند و آينده را پيش بيني ميکنند . نکته ديگر طراحي عملکردي زيرساخت هاي اکولوژيکي ميباشد. عملکرد ارزشي از کاربري و استفاده از يک محصول ميباشد عملکرد زيرساخت ويژگيهاي ضروري و حياتي آنرا روشن ميکند. ديدگاه اکولوژيکي در فرايند طراحي به دنبال تضمين نقش زيرساخت و درعين حال برآوردن نيازهاي روزانه مردم ميباشد. اساسا طراح با عملکردي مناسب براي زيرساخت ها ميتواند سودمندي آنها را براي حفظ محيط نيز تضمين کند. زيرساخت داراي عملکردي منطقي ميتواند به درستي رفتار مورد انتظارش را هدايت کند. به طور مثال سطل هاي زباله اي که دسته بندي زباله را براي کاربران را تسهيل ميکنند هم آگاهي مردم و هم عملکرد بازگشت زباله به چرخه حياتش را براي مسئولين امر ممکن خواهند کرد. سوما زيرساخت هايي با عملکردهاي مختلف که ترکيب آنها کاملا منطقي باشد در بهره گيري از زيرساخت ها به کاربران کمک خواهد کرد و هم تسهيل بخش رسيدن به عملکرد صحيح ميباشد.
"ناوه " و "ليبرمن " بيان ميکنند که يکي از وجوه اصلي تئوري اکولوژيکي منظر تشخيص نقش پويايي انسان ها در منظر و تقاضا براي مطالعات سيستماتيک و بدون تعصب بر اثرات اکولوژيکي آن است . رويکرد اکولوژيک به معماري منظر مشتمل بر سه اصل ميباشد؛ استفاده بلندمدت ، برنامه ريزي بلندمدت و پايداري اکوسيستم ها. در طول سال هاي اخير مباحث متنوعي در حوزه طراحي و برنامه ريزي منظر و مديريت کاربري زمين مانند "مديريت رشد و توسعه "، "توسعه هوشمندانه "، "توسعه پايدار"، "شهرسازي جديد" مطرح گشت و در طراحي و برنامه ريزي شهري و توسعه شهري و طرح هاي هادي و جامع رويکرد با محدوديت طبيعت و مردم گرايي به طور جدي مورد بحث قرار گرفت که يکي از اصول اصلي در طراحي شهري جديد شده است .
اکولوژي منظر به عنوان شاخه اي از علم که به تأثيرات فضايي و زماني توسعه ها بر کاربري زمين ، تنوع بيولوژيکي و برنامه ريزي بر اکوسيستم ها ميپردازد در اين نياز گسترش و رشد يافت . اکولوژيکي منظر اصول سازماندهي فضاهاي سبز را براساس تئوري "جزيره هاي جغرافياي زيستي" ترسيم ميکند. در واقع لکه هاي بزرگ ارتباط ميان آنها و هم جواري آنها پروراننده عملکردهاي اکولوژيکي و تنوع گونه هاست . اين چنين مفاهيم در شهرسازي جديد و طراحي منظر شهري به طور گسترده اي مورد توجه و پذيرش قرار گرفته اند. اخيرا کدها و ضوابط طراحي منظر به عنوان قوانين توسعه شهري در اکثر کشورها، جزء ضوابط توسعه شده است و ضوابط محلي و منطقه اي بر اساس مطالعات منطقه واقع گرايانه براساس شرايط هر بخش وضع شده است .
فرمن چهار دليل را بر اهميت اکولوژي منظر براي پژوهشگران برنامه ريزان طراحان و مديران در حوزه هاي مختلف ميآورد و روشن ترين دليل براي گسترش سريع اکولوژي منظر "موضوع " آن است . آن داراي مقياسي انساني مي باشد، منظر جايي است در طبعيت و مردم در تعامل و ارتباط با يکديگر و جايي که برنامه ريزي زمين ، طراحي، حفاظت ، مديريت و سياست همه در کيفيت آن و وجود آن نقش دارند. مردم فهم اکولوژي را در اين مقياس و در اين نزديکي درک ميکنند. دليل دوم رويکرد تحليلي آن است اين رويکرد در فهم و توانايي پيشگويانه در کاربرد محصولات ، گونه ها، بازيها، آب شرب ، مسکن ، تفريح و ديگر اهداف غالبا متضاد باهم اجتماعي ايجاد ميکند و مواقع تمرکز استفاده هوشمندانه منظر و اکولوژي منطقه اي در تمام مباحث کاربري زمين ميباشد. دليل سوم کل نگري اين رويکرد ميباشد. موزاييک منظر از اجتماع بخش هاي مختلفي بيرون ميآيد. پيش نياز اصلي برنامه ريزي هوشمندانه منظر شهري فهم فرايند طبيعي و اجتماعي و تأثيراتش بر منظر و طبيعت به مثابه يک کل و پارامترهاي مرتبط و نيز تا حدودي که اين پارامترها بر منظر تأثيرگذار است . دليل چهارم نسخه ها يا محدوده هاي سوددهي اکولوژي است ، معني کامل اکولوژي مستند برهم کنش ميان ارگانيزم ها و محيط ميباشد تا آنچه امروز از آن ميطلبند. منظر اکولوژي بر فهمي از منظرهاي ناهمگن دلالت دارد و تغييراتي منبعث از مداخله انساني يا فرايندهاي طبيعي است اکولوژي منظر طراح را با يک سري از مطالعات و تئوريها و دانش در حوزه منظر به طور خاص مرتبط با ساختار منظر، خاستگاهشان ، و فرايندهاي که تغيير دهنده ساختارهاي فضايياند آشنا ميکند و همچنين چارچوب هاي نظرياي مهيا ميکنند که از طريق آن برنامه ريزان مييابند که چگونه ساختار زمين در فرايند طبيعي مداخله ميکند.
تعاريف مختلف بر وجه مهم اکولوژيک منظر شهري تأکيد دارد و آن را نيز از شاخه هاي اکولوژيکي متمايز ميکند.
نکات قابل توجهي در اين تعاريف مشخص ميشود. اولا آنکه در اکولوژي منظر تنها نگران آن نيستند که منظر تا چه حد متشکل از اجزاي مشخصي است بلکه نگران بيشتر بر سازماندهي و چگونگي سازمان يافتگي اکولوژي در شهر ميباشد. دوم آنکه مطالعات در اين حوزه غالبا تلاش ميکردند تا درباره نوع خاصي از سيستم بدون توجه به ابعاد يا موقعيت آن در يک موزاييک بزرگتر نظر دهند و از اينرو از منظرهايي ناهمگون و اکولوژيهايي منفک بهره برده ميشد و مورد برنامه ريزي و طرح ريزي قرار ميگرفت . از اينرو اکولوژي منظر به انواع ديناميک ها در ميان محدوده هاي گسترده تري اشاره ميکند. اگر چه اين محدوده ها بزرگتر از آنچه که استفاده شده اند هستند، در اغلب مطالعات محلي مقياس هاي فضايي مطلق نيستند.
يعني منظر اکولوژيک يک مقياس فضايي تعريف شده اي نميدهد که قابل تعميم در مناطق مختلف دنيا باشد. اين دو وجه يعني، بروز رفتارهاي ناهمگون فضايي و توجه به مقياس هاي فضايي انحصاري نيستند، بلکه محدوده گسترده تري از اکولوژي منظر را در بر ميگيرند.
تصوير ١ : موضوعات مشترک اکولوژي منظر و اجزاي مهم هر موضوع
اکولوژي منظر بر سه ويژگي منظر توجه ميکند: "ساختار"، "عملکرد"و "تغيير"ساختار منظر روابط فضايي ميان اکوسيستم هاي مجزا و يا عناصر موجود در آنهاست

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید