بخشی از مقاله

طلاق عاطفی

چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی طلاق عاطفی در زوجین و به طور اخص، میزان مدارا و سازش در زوجین ایرانی است. این پژوهش به روش مبنایی صورت گرفته است. جمعآوری اطلاعات از طریق مصاحبه و ارائه پرسشنامه به سینفر از زوجینی بود که به صورت هدفدار انتخاب شده بودند. بعد از ارزیابی نظرات و تحلیل پرسشنامههایی که به آزمودنیها ارائه شد سعی کردیم به پیامدهای طلاق عاطفی و استراتژیهای مواجهه با آن در زنان و مردان بپردازیم. زنان پیامدهای طلاق عاطفی را مواجهه خود و فرزندان با فشارها و مشکلات روحی بیان کردهاند. آنان استراتژیهای متفاوتی را در مواجهه با طلاق عاطفی دنبال کردهاند. استراتژیهای دسته اول که رابطهمحور هستند در پی اصلاح و بهبود بخشی رابطهی همسری است. استراتژهای دسته دوم که بعضی از زنان در مواجهه با پیامدهای طلاق عاطفی دنبال میکنند استراتژیهای خویشتن محور است که در جهت بازیابی خویشتن و بهبود زندگی شخصی اتخاذ میشوند. و در آخر استراتژیهای دسته سوم، استراتژیهای فرزند محور است که هدف آن بهبودبخشی وضعیت فرزندان در زمینههای مختلف است. همچنین استراتژیها بر اساس تاثیری که بر رابطه همسری دارند به سهدسته مثبت، منفی و خنثی تقسیم میشود. در مجموع استراتژیهای رابطه محور، استراتژیهای مثبت یا خنثی هستند و استراتژیهای خویشتن محور و فرزند محور استراتژیهایی منفی یا خنثی هستند. در پایان میتوان گفت در درمان طلاق عاطفی توجه به تفاوتها ضروری است و نمیتوان به روشهای درمانی یکسان برای خانوادههای مختلف بسنده کرد.

واژگان کلیدی: طلاق عاطفی، پیامدها، استراتژی، مدارا

مقدمه

خانواده به لحاظ قدمت،ابتداییترین و ازلحاظ گستردگی،جهانشمولترین نهاد اجتماعی است.بنابراین از آنجا که خانواده مهمترین نهاد جامعه است و منشا جامعه سالم،خانواده سالم است،وارد شدن هر آفت و زوالی به این نهاد و کارکردهای آن،از امور مهم و شایسته کنکاش میباشد.یکی از مهمترین آسیبهای خانوادگی طلاق است. ا

کارشناسان بر این باورند که فرایند طلاق در اکثر مواقع این سیر را طی میکند:اختلافات جزئی،تکرار اختلافات جزئی و جدی شدن آنها،جدایی یا بیمیلی یکی از زوجین به طرف مقابل،قهرهای طولانی و تکرار آن،خستگی زوجین از قهرها و درگیریها،طلاق عاطفی و طلاق قانونی.اما آمار رسمی طلاق به طور کامل نشاندهنده میزان ناکامی همسران در زندگی زناشویی نیست،زیرا که در کنار آن آماری بزرگتر اما کشف نشده به طلاقهای عاطفی اختصاص دارد.شاید دو برابر آمار طلاقهای قانونی را بتوانیم به زندگیهای خاموش و خانوادههای توخالی که زن و مرد در کنار هم به سردی زندگی میکنند ولی هیچگاه تقاضای طلاق قانونی نمیکنند اختصاص دهیم.

خانواده توخالی،خانوادهای است که اعضای آن به زندگی با یکدیگر ادامه میدهند،ولی از روابط و کنش متقابل با یکدیگر و حمایت احساسی محروم هستند.در طلاق عاطفی،همسران زیر یک سقف زندگی میکنند،در حالیکه ارتباطات بین آنها کاملا قطع شده یا بدون میل و رضایت است.طلاق عاطفی نماد وجود مشکل در ارتباط سالم و صحیح بین زن و شوهر است.با توجه به اینکه طلاق عاطفی نقش مهمی در بهخطر انداختن سلامت خانواده و جامعه دارد و با در نظر گرفتن این نکته که تاکنون علی رغم توجه به طلاق،مسئله طلاق عاطفی کمتر موردبررسی قرار گرفته و از آنجا که بررسی پیامدهای طلاق عاطفی و استراتژیهای افراد در مواجهه با آن میتواند در شناخت بهتر این پدیده و بالطبع در پیشگیری و درمان آن موثر باشد.مسئله پژوهش حاضر بررسی پیامدهای طلاق عاطفی و میزان مدارا و سازش در زوجین بوده است.

روش

روش پژوهش حاضر کیفی و بر پایه راهبرد نظریه مبنایی می باشد.که هدف از آن بررسی عمیق رفتارها،عقاید و تفکرات افراد و گروهها به همان نحوی است که در زندگی واقعی آنها روی میدهد.

تاریخچه طلاق

تاریخچه طلاق به تاریخچه ازدواج بر میگردد.به همان علت که بشر بنا به درخواست طبیعی خود پیوند ازدواج میبندد تا در کانون گرم خانواده و در کنار همسر خود به سکون و آرامش برسد،به همانگونه نیز ممکن است به دلایلی از ادامه زندگی چه به صورت قانونی و چه به صورت عاطفی خودداری کرده و طلاق رسمی یا عاطفی را بپذیرد.

جامعه،نمونه و روش نمونه گیری

جامعه پژوهش حاضر،زوجینی بودند که گمان میرفت رگههایی از طلاق عاطفی در آنها دیدهشود.یعنی زوجینی که امکان داشت به دلایلی ریشه های محبت و علاقه بین آنها سست شدهباشد،از آنجائیکه در اوایل ازدواج علاقه و محبت بین زوجین زیاد است و زمان باید سپری شود تا به عللی این ریشه ها سست شود،پس به سراغ زوجینی رفتیم که حداقل 5-6 سال از عمر ازدواجشان گذشته باشد و در حال حاضر با همسرشان زندگی کنند.برای انتخاب افراد از روش نمونهگیری مبتنی بر هدف استفاده شده است.بنابراین 30نفر از زوجین انتخاب شدند.

ابزار پژوهش

در پژوهش حاضر اطلاعات از طریق پرسشنامه و مصاحبه جمعآوری شده و سپس داده های حاصل از پرسشنامه با نرمافزار آماری((SPSS تحلیل شده و درصد فراوانی هر یک از مولفههایی که سعی بر آن داشتیم در پرسشنامه بسنجیم را بهدستآوریم.

فرضیهها

بررسی علل ترک زوج یا زوجه و فرزندان(بدون واقعه طلاق)

اآیا پایبند نبودن به اعتقادات دینی میتواند باعث طلاق عاطفی شود؟

اآیا مدارا و سازش در زوجین میتواند از طلاق عاطفی جلوگیری کند؟

اآیا داوری و قضاوت در مسائل زندگی میتواند زمینه ساز طلاق عاطفی شود؟

اآیا وجود تصاویر و کلیشههای ذهنی درباره زندگی زناشویی در ایجاد طلاق عاطفی موثر است؟

اآیا خود محور بودن یا دیگر محور بودن در زندگی زناشویی مهم است؟

اآیا چشم پوشی و اغماض در زندگی مشترک،عاملی هست که بتواند مانع طلاق عاطفی شود؟

اآیا این اعتقاد در زوجین وجود دارد که باید در مسائل زناشویی با مدارا و بخشش رفتار کرد؟

اآیا روابط سرد عاطفی بین اعضا خانواده میتواند سبب طلاق عاطفی شود؟

اآیا پذیرش موقعیتهای زندگی به همان صورت که هست در جلوگیری از طلاق عاطفی موثر است؟

اآیا عصبانیت،عاملی است که میتواند سببساز طلاق عاطفی شود؟

 

  1. اعلل شکلگیری
  • اعدم شناخت از یکدیگر قبل از ازدواج : اولین علت اصلی طلاق در جامعهایران، نداشتن شناخت مناسب زوج ها نسبت به

یکدیگر پیش از ازدواج است. به بیان دیگر خانواده و خود فرد نسبت به خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی و رفتاری شریک آینده زندگیاش آگاهی ندارد.

  • اتوانایی نداشتن ارتباط موثر و سازگار نبودن(عدم تفاهم):زوجها برای ادامه یک ارتباط رضایتمند باید از مهارتهای زندگی مانند گفتوگو کردن، گوش دادن و توانایی حل مسئله آگاهی داشته باشند و این را بدانند که با تشکیل زندگی "من" و "منیت" از بین رفته و "من" تبدیل به "ما" می شود.
  • اآبیاری نشدن رابطه (تکراریشدن) : سومین علت اختلاف و طلاق میان زوجها، تکراری شدن زن و شوهر برای یکدیگر است. این را باید دانست که رابطه زناشویی مانند یک گیاه است و باید برای رشد آن و جلوگیری از خراب شدن و پژمرده شدن به آن رسیدگی کرد. منظور این است که حسها و نگاههای تازه که در روزهای نخست آشنایی وجود داشته را دوباره بسازیم.
  • ادخالتهایی از بیرون : چهارمین علت اصلی طلاق را میتوان دستهای دخالتگری از بیرون دانست، دخالتها میتواند شامل موارد ذیل باشد:

ادخالت خانواده: متاسفانه بسیاری از زوجها این مجال و اجازه را به خانوادههایشان میدهند که از همان روزهای اولازدواج در زندگیشان مداخله کنند.

  • ادخالت امور شغلی و کاری: اهمیتدادن بیش از اندازه به کار و شغل سبب میشود که زوجها نتوانند وقت مفید و کافی کنار یکدیگر داشته باشند.

ادخالت اهداف شخصی: گاهی یکی از زوجین اهداف خود را بزرگ جلوه داده و به آن بها میدهد، مثلا ممکن است یکی از همسران دوست داشته باشد به خارج از کشور مهاجرت کند یا اینکه در منطقه خاصی خانه داشته باشد، در حالی که طرف مقابل چنین تفکری نداردک ا

 

  • ادخالت فرزندان: زوجها برخی اوقات به فرزندانشان بیش از اندازه بها میدهند، به طوری که تصمیمات را فرزندان بر عهده میگیرند تا جایی که حتی زن و شوهر به دلیل توقعات بالای فرزندانشان لحظهای نمیتوانند با همسرشان خلوت کنند.

.2  ایافته ها

سستی روابط عاطفی به دلیل مشکلات و گرفتاریهای متعددی که افراد را احاطه کرده است باعث شده که دیگر از آن اتحاد و حمایتهای عاطفی که گذشته بین اعضا خانواده وجود داشت،خبری نباشد.در واقع در پاسخ به فرضیهای که گفتیم آیا سردی روابط عاطفی میتواند زمینهساز طلاق عاطفی شود؟متخصصین این امر پاسخ دادهاند که روابط سرد عاطفی رابطه مستقیم با طلاق عاطفی دارد.(افخمی-کارشناس ارشد مددکاری اجتماعی).وقتی در خانواده روابط عاطفی مناسب نباشد،عملا نوعی طلاق عاطفی صورتگرفتهاست.چرا که هیچ نیروی محرکی وجود ندارد که سبب گرم شدن کانون خانواده شود و زمانی که انگیزه قوی در خانواده برای ابراز محبت و عاطفه وجود نداشته باشد،سفره طلاق عاطفی پهن خواهدشد و اگر اعتقادات مذهبی ریشه در وجود اعضا خانواده نداشته باشد.

مطمئنا هر کدام به دنبال محبت در بیرون از خانواده رهسپار خواهند شد و این یعنی عمق فاجعه.در پاسخ به فرضیه اول (آیا پایبند نبودن به اعتقادات دینی می تواند باعث طلاق عاطفی شود؟)،متخصصان بیان کردهاند که بله- در صورت پایبند نبودن به اعتقادات مذهبی ممکن است به سبب ارتباط با زنهای دیگر یا مردهای دیگر و یا عدم رعایت اخلاق اسلامی در رفتار با زوج یا زوجه،طلاق عاطفی ایجاد شود.از طرفی این عدم پایبندی تا حدود زیادی هرج و مرج و بیبندوباری میآورد.در پاسخ به فرضیه دوم(آیا مدارا و سازش میتواند مانع طلاق عاطفی شود؟)متخصصان اعلام کردهاند که در بسیاری از موارد تساهل و تسامح باعث میشود که بسیاری از مشکلات ایجاد نشود.زمانیکه طرفین با دیده اغماض و مدارا به مشکلات ایجادشدهبنگرند،در اغلب موارد با خود میاندیشند که طرف مقابل من نیز انسان است و ممکن است خطایی از او سر بزند.یعنی در واقع اشتباه او را سهوی تلقی کنیم نه عمدی.سعی کنیم با سازش و آرامش در مورد مسائل و مشکلات ایجادشده گفتگو کنیم تا راهحلی برای مشکل ایجاد شده بیابیم.یافتههای ما در پاسخ به فرضیه 3 و 4 (آیا داوری و قضاوت در مسائل زندگی و هم چنین وجود تصاویر و کلیشههای ذهنی درباره زندگی زناشویی در ایجاد طلاق عاطفی موثر است؟) متخصصان اعلام کردهاند که داوری و قضاوت اگر یکطرفه باشد و طرف فقط با اصول فکری خود و بدون در نظر گرفتن موقعیت طرف مقابل و شرایط او باشد،مسلما میتواند زمینهساز طلاق عاطفی باشد.اگر زوجین دست از نفی و داوری طرف مقابل خود بر ندارند و سعی کنند همه کارهای طرف مقابل خود را قضاوت کنند بدون اینکه دلیل انجامش را بدانند،نوعی رنجش در طرف مقابل ایجاد میشود که اگر این رنجش طولانی شود،در ایجاد طلاق عاطفی موثر است.اما در مورد وجود کلیشههای ذهنی نیز متخصصان اعلام کردهاند که وجود این تصاویر باعث میشود فرد در برخورد با مشکلات به طور خودآگاه یا ناخودآگاه به پیش داوری در برابر طرف مقابل بپردازد که این خود در ایجاد واکنش در طرف مقابل و سپس درگیری و اختلاف بیتاثیر نیست.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید