بخشی از مقاله

هدف ازاين پژوهش شناسايي عوامل موثر در يادگيري مهارت هاي شهروندي دانش آموزان دخترمدارس دوره اول متوسطه ، آموزش وپرورش منطقه ٢ شهر تهران ميباشد. جامعه آماري دراين پژوهش شامل والدين و دبيران مدارس متوسطه دوره اول آموزش وپرورش منطقه ٢ تهران درسال تحصيلي ٩٤-٩٣ مي باشد؛ که تعداد آنها ٩٠٣٦ نفراست . براي تعيين حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد که درنهايت حجم نمونه (٣٦٨) نفربه دست آمد. روش پژوهش توصيفي پيمايشي و مبتني برنظرسنجي از والدين و معلمان ميباشد. جهت جمع آوري داده ها از ابزاراندازه گيري، پرسش نامه محقق ساخته مربوط به مهارت هاي شهروندي دانش آموزان استفاده گرديد و روايي صوري و محتوايي پرسش نامه به وسيله متخصصان اساتيد راهنما تائيد شده است . پايايي ابزار با محاسبه ضريب آلفاي کرونباخ محاسبه گرديد.
پس از جمع آوري داده هاي حاصل از پرسش نامه ، براي آزمون سوالات پژوهش ازآمار توصيفي ، فراواني، درصد ميانگين ، انحراف معيار و از آماراستنباطي t تک نمونه اي و آزمون رتبه بندي فريدمن استفاده شد. تجزيه و تحليل داده ها نشان داد؛ عوامل خانواده ، همسالان ، معلمان ، برنامه هاي درسي ، رسانه ها،فوق برنامه در يادگيري مهارت هاي شهروندي موثر هستند و يافته هاي پژوهش نشان مي - دهد که به ترتيب عوامل خانواده ، معلمان ، برنامه هاي درسي، رسانه ها بيشترين نقش و عامل فوق برنامه و همسالان کمترين نقش را در يادگيري مهارت شهروندي دارند.
واژگان کليدي: يادگيري مهارت هاي شهروندي، خانواده ، معلم ، رسانه ، همسالان ، مشارکت در فعاليت - هاي مدرسه (فوق برنامه )


مقدمه
شهروندي مفهومي است که از گذشته هاي دورتا کنون در تحول مداوم بوده است وشهروندان هر جامعه عناصر اصلي وبنيادي آن جامعه را تشکيل مي دهند. بنا بر اين دارا بودن شهرونداني که نسبت به حقوق ووظايف خود آگاه باشند؛ امري لازم وضروري مي باشد. شهرونداني که نسبت به جامعه ي خويش مسئول بوده ودر امور مختلف آن مشارکت داشته باشند واين موضوع ضامن بقاي جوامع مي باشد. اگر چه شهروندي تنها شامل حقوق نيست وبا مجموعه اي از تعهدات در قبال آن متوازن مي شود اما اين آگاهي از حقوق شهروندي است که شهروندان را نسبت به وظايف خود آگاه ومتعهد مي کند. درعصر حاضر رعايت حريم حقوق مردم در عرصه هاي مختلف به عنوان يک پديده اجتماعي ويکي از ضروريات زندگي محسوب مي شود. شهروندان عموما با سليقه و انگيزه هاي مختلف در جامعه به فعاليت مي پردازند. از اين رو، زندگي اجتماعي مستلزم وجود روابط حقوقي بين افراد وگروه هاي مختلف جامعه مي باشد که بايد تحت نظم و قاعده هاي قانوني در آيد. بديهي است ؛ در صورت عدم وجود نظم و ضوابط در جامعه ، زور، اجحاف و تزوير حاکم شده و سبب ايجاد هرج و مرج و نابساماني خواهـد شـد. بنابراين ، دولت ها و نهادهاي عمومي در قرون اخير با تعيين و تدويـن قواعـد و مقررات مربوطه ، سياست خاصي را در جهت تنظيم اين روابط در پيش گرفته اند. از سوي ديگر، امروزه مسائل مربوط به جامعه بدليل افزايش و تنوع ارتباطات و نيازمندي ها توســعه فراواني يافته است . نوع روابط و گستردگي باعث شده مسائل مستقل و جديدي همچون مسئوليت هاي مدني و کيفري در جامعه بروز و ظهور داشته باشد. اصليترين بحث در حيطه حقوق شهري، آشنايي شهروندان با قوانين و مقررات مورد عمل و جاري است . قانون اساسي به عنوان مهم ترين منبع قانوني که اصول اساسي حقوق يک دولت در آن بيان شده و تشکيلات و روابط بين قواي مختلف و قدرت هاي عمومي و ... را بيان مينمايد، شامل قواعد کلي در خصوص جنبه هاي حمايتي و پيگيرانه از حقوق شهروندي است .
آنچه که در زمينه توجه به تربيت شهروندي در مدارس کشوررا بيشتر توجيه مي کند جهت گيري هاي اساسي نسبت به توسعه دانايي محور در سند چشم انداز بيست ساله و برنامه هاي توسعه کشور مي باشد. يکي ازاهداف اصلي، بازنگري در برنامه هاي درسي با تاکيد برتربيت ديني وروح اجتماعي و تربيت شهروندان مطلوب معرفي شده است . تحول و اصلاح برنامه هاي درسي دوره هاي مختلف تحصيلي با تاکيد برتغيير کارکرد آموزشي به کارکرد فرهنگي و اجتماعي به منظور حفظ هويت ملي، ارزش هاي فرهنگي و تعميق تربيت ديني، شهروندي ملي با مناسبات جهاني، توسعه مهارت هاي دانايي، استقلال سازنده ، مفيدزيستن از جمله اولويت هاي مهم در برنامه هاي آموزشي است . اين نکته بديهي است که با ارتقا سطح کيفي آموزش ها و اتخاذ تدابير خاص در زمينه تربيت شهروند مطلوب ، مي توان بسياري از متغير هاي مخرب اجتماعي را کنترل کرد.
شهروندي و آموزش آن ميتواند در مکان هاي مختلف ديگري مثل خانواده يا محل کار و يا از طريق مشارکت درفعاليت هاي اجتماعي اتفاق بيفتد. دانش آموزان مقطع متوسطه اول با توجه به اقتضاي سن خود در مناسب ترين زمان براي آشنايي و يادگيري ارزش ها، مباني و حقوق شهروندي بسر ميبرند؛ چراکه گردش چرخ هاي يک ملت در آينده دردست دانش آموزان امروزي است . پرورش و تعليم و آماده نمودن آنان جهت ورود به عرصه هاي مختلف جامعه و ايفاي نقش هاي متعدد بدون آگاهي از حقوق و تکاليف خود در برابر ديگران ، دولت ، نهادها، موسسات جامعه را دچار آشفتگي نموده و تعادل و توازن واقعي جامعه را بر هم خواهد زد.
يکي از مسائل مهمي که در رابطه با مفهوم شهروند و شهروندي وجود دارد، اين است که چگونه مي - توان آن را تعليم و آموزش داد تا بر اساس آن ، شاهد اجراي صحيح آن در جامعه و شناخت و ظايف و تکاليف مبتني بر آن بود. در اين رابطه صاحب نظران ، مدرسه را بهترين مکان براي آموزش و تعليم اين مقوله ميدانند. آنها معتقدند چون مدرسه بعد از خانه دومين محيطي است که کودکان و نوجوانان قسمت اعظم وقت خود را در آن سپري ميکنند، نقش مهمي در رشد شخصيت و انتقال دانش و مهارت هاي زندگي به آنها دارد، در نتيجه آشنايي با شهروند و شهروندي نيز از جمله مهارت هايي است که بايد در مدرسه آموزش داده شود و دانش آموزان پايه هاي مختلف تحصيلي حقوق ، تکاليف و مسئوليت هاي شهروندي را در مدرسه فرابگيرند؛ به عبارت ديگر گنجاندن مطالب مهم و ضروري در مورد حقوق شهروندي براساس اصول و قواعد در برنامه درسي و کاربردي ساختن آنها توسط نظام آموزش و پرورش حاکم بر هر کشوري، افراد متعهد و مسئول و آگاه را پرورش خواهد داد که خواهند توانست نظام نماينده شهروند را که نظامي عادل و قانونمند است را بنا نهند. نظامي که افراد جامعه در آن حق آزادي، حق مشارکت ، حق انتخاب و... را داشته بادشند.
درعصر حاضر تأکيد نظام آموزش و پرورش بر انتقال دانش نيست و نقش مدرسه با گذشته بسيار تفاوت کرده است . آموزش و پرورش به جاي پرداختن به مواد درسي به کل انسان مي پردازد و به تمام ابعاد زندگي او توجه ميکند. معلم در نظام جديد آموزش وپرورش در مقام ياور در بالندگي انسان ، ايفاي نقش ميکند و انتقال دهنده اطلاعات نيست . شاگرد پرسشگر، خردگرا و فعال است وشنونده اي منفعل و پذيرا نيست . آموزش و پرورش ناگزير است کارکردهاي نويني را متناسب با روح زمانه براي خويش برگزيند. گزينش و دستيابي به کارکردهاي نو، مستلزم نگاهي نو به نظام آموزش وپرورش است .
نگرشي نو در ابعاد و محورهاي گوناگوني چون تعاريف ، اصول ، اهداف ، ساختار، محتوا، مديريت ومنابع انساني. آماده ساختن دانش آموزان به مهارت هايي که در آينده به آن نياز دارند. ازاين رو تقاضا براي آموزش مهارت هاي شناختي ايجاب ميکند در مدارس به اين مهارت ها پرداخته شود ويکي از موارد، آموزش مهارت هاي شهروندي مي باشد.
نهادينه کردن يک ارزش در ذهن و روح افراد، نياز به زمان دارد و اين آموزش ها بايد با سن دانش - آموزان متناسب باشد. مسئوليت اين کار برعهده دولت ها و آموزش وپرورش و... ميباشد. آموزش - وپرورش يکي از مهم ترين نهادهاي رسمي است که نقش مهمي در جامعه پذير نمودن افراد و مباني حقوق شهروندي را دارد و از ابزاري چون کتاب هاي درسي براي اجتماعينمودن دانش آموزان استفاده ميکند.
امروزه اهميت موضوع شهروندي به حدي است که در بسياري از ادبيات موجود و مدون در سال هاي نخستين هزاره سوم تاکيد ويژه اي به آن شده است . به طور مثال اتحاديه جهاني حفاظت "مهارت آموزش براي زندگي پايدار"که مقوله شهروندي يکي از مهم ترين ابعاد و مکمل آن است را توسعه پايدار ناميد. هدف از اين عمل را ارتقا آموزش وپرورش به عنوان مبنايي براي جامعه انساني پايدارتر و تلفيق توسعه پايدارتر در نظام هاي آموزشي دانسته است . کشورايران در سه دهه اخير، تحولات فرهنگي، سياسي و اجتماعي زيادي را شاهد بوده است . جنگ تحميلي، مهاجرت گسترده ، افزايش معلومات عمومي کودکان ، گسترش انتظارات جامعه از مدرسه ، لزوم توجه بيشتر شهروندان به قانون گرايي وجامعه مدني و... از عمده ترين چالش هاي فرهنگي و اجتماعي سه دهه اخير تلقي ميگردد و در بازنگري برنامه هاي درسي بايد به آنها توجه کرد.
چهار نهاد اصلي جامعه پذيري دانش آموزان يعني خانواده ، آموزش وپرورش ،گروه هاي همسالان و رسانه ها در ايفاي اين نقش تاثيرگذار هستند. دراين ميان نهاد آموزش و پرورش در نهادينه کردن رفتارهاي شهروندي بايد بيش از اين فعال باشد. براي نمونه نهاد آموزش وپرورش ميتواند در کتاب هاي درسي بخشي را به آموزش حقوق شهروندي و آموزش قوانين راهنمايي و رانندگي به دانش آموزان اختصاص دهد تا آنها را از سنين کودکي با اين مسائل آشنا کند و از همان سنين رفتار درست در آنها نهادينه شود. متاسفانه نهاد آموزش و پرورش ما در آموزش رفتار مطلوب به دانش آموزان دچار خلأ است و به همين دليل به يک بازنگري جدي در کتاب ها و مواد آموزشي دوران ابتدائي، دوره اول ودوره دوم متوسطه نياز دارد. بايد آموزش حقوق شهروندي و رفتارهاي مطلوب در چرخه آموزشي قرار بگيرد تا آموزش و پرورش بتواند در کنار ساير نهادهاي جامعه پذيري، رفتارهاي درست را به افراد آموزش دهد. هرکدام از اين نهادها، بخشي از رفتار مطلوب را به افراد ميآموزند و به همين دليل آموزش و- پرورش ميتواند در کنار خانواده و ساير نهادها از افراد، شهرونداني متعهد بسازد که به حقوق شهروندي و اخلاق مدني آگاهي داشته باشند و خود را ملزم به رعايت قوانين بدانند. اختصاص مباحثي در کتاب هاي درسي به حقوق شهروندي و عمل به قوانين ، حداقل کاري است که آموزش و پرورش ميتواند در راستاي عمل کردن به اين وظيفه مهم خود انجام دهد.
شهر و شهروندي از مهم ترين مفاهيم اجتماعي سياسي است که همواره در طول تاريخ راه پر فراز و نشيبي پيموده است و از طرف متفکران و صاحب نظران علاقمند به مسائل اجتماعي از دوران باستان تاکنون مورد بحث و چالش قرار گرفته است . با گسترش شهرنشيني هر روز شاهد افرادي هستيم که به نوعي خود را از روستاها جدا کرده و به شهرها نزديک ميشوند. اگر بخواهيم به لحاظ لغوي شهروند را تعريف نماييم ، بايد گفت "شهروند" مرکب از دو کلمه شهر به معناي جامعه انساني و "وند" به معناي عضو وابسته به اين جامعه است . مفهوم شهروند به خودي خود و به صرف جمع شدن و تجمع افراد در کنار يکديگر حاصل نميشود؛ بلکه اين مفهوم در چارچوب و قلمروي جامعه مدني شکل ميگيرد. شهروند در مفهوم فرهنگي کلمه ، يک موجود اجتماعي است ، در واقع شهروندي بيان يک هويت مشترک است و شهروند به همه اعضاي جامعه بزرگي اطلاق ميشود که عنوان يک فرهنگ را به خود ميگيرد و از اين منظر ميتوان عنوان شهروندي را به همه قلمرو و يک تمدن و فرهنگ سوق داد. انسان مدني که توانسته معيارها و ملاکهاي يک شهروند را به طور کامل در خود نهادينه کرده و به همه وظايف و اختياراتي که يک شهروند بايد داشته باشد آگاهي دارد و خود را ملزم به رعايت آنها بداند اگر چه در شهر هم ساکن نباشد. البته شهروند واژه اي وارداتي مي باشد، حال آنکه در فرهنگ اسلامي واژه هايي همچون امت ، ملت ، مردم و رعيت داريم و هر يک از اين واژه ها داراي معاني متفاوتي ميباشد. شهردرلغت به معناي آبادي بزرگ که داراي خيابان ها، کوچه ها ، خانه ها و دکان ها و ساکنين بسيار باشد، مانند بلد و بلده گفته ميشود و شهري به کسي گفته ميشود که از مردم شهر و منسوب به شهر و اهل شهر است . پس شهروندي نه تنها به معناي سکونت در يک شهر به مدت مشخص که به معناي مجموعه اي از آگاهيهاي حقوقي، فردي و اجتماعي است . زندگي شهري يک زندگي جمعي است و براي موفقيت در اين نوع زندگي بايستي فردگرايي و منفعت طلبي تا حدودي مهار شده و اخلاق جمعي رواج يابد. حقوق شهروندي ترکيبي است از وظايف شهروندان در قبال يکديگر، شهر و دولت يا قواي حاکم و مملکت و همچنين حقوق و امتيازاتي است که وظيفه تأمين آن حقوق بر عهده ي مديران شهري(شهرداري)، دولت يا به طور کلي قواي حاکم ميباشد.
شهروندي در ميان جامعه بشري قدمتي طولاني به اندازه شکل گيري جوامع بشري دارد. يونگ استدلال کند شهروندي مجموعه اي از ارتباطات مختلف بين مردمي است که از حالت طبيعي دوري کنند و رفاه و امنيت را در زندگي اجتماعي خود بالا ببرند و ضرورتا به اين امر ميپردازد که افراد يک جامعه بايدطوري رفتار کنند تا به اهدف خود برسند. مهارت هاي شهروندي، مهارت هايي آموختني و قابل يادگيري هستند و بايد اين آموزش و يادگيري متناسب با هر دوره سني فرد انجام بگيرد. در آموزش وپرورش ما به خصوص در برنامه هاي مدارس نگاه ويژه و خاصي نسبت به اين موضوع نشده است .
آموزش شهروندي مهم است چون افراد جامعه بايد ياد بگيرند که به نحوي موثر در بهبود بخشيدن به امور گوناگون جامعه محلي و ملي و جهاني مشارکت کنند. تربيت شهروندان فعال و مسئول کمک بزرگي به پيشرفت فردي و اجتماعي و حفاظت از طبيعت و محيط زندگي است . اين آموزش ها مي - تواند توسط خانواده و مدرسه و رسانه هاي همگاني و نهادهاي اجتماعي صورت گيرد، اما مسئوليت اصلي آن بر دوش نظام آموزش و پرورش است که بايد به گونه اي عملي و در جريان ارتباط هاي دانش - آموزان با يکديگر و با ساير افراد و گروه ها از آنان شهرونداني فعال و مسئول بسازد.
آموزش حقوق شهروندي از وظايف نظام آموزشي و اجراي آن در مدرسه مي باشد. مهمترين هدف يک مدرسه تربيت يک شهروند خوب براي جامعه است ، از جمله کشورهايي که در زمينه آموزش حقوق بشر وشهروندي توسط مدارس پيشرفت زيادي داشته است ، کشور سوئد است . در مدارس ، آموزش حقوق شهروندي بايد در تمام مراحل برنامه درسي گنجانده شود و به صورت رشته درسي جداگانه تشکيل و برنامه ريزي نشود.
نخستين نشانه عزم راسخ براي تربيت شهروندي، وجود برنامه هاي درسي متعدد براي اين موضوع ميباشد تا از طريق اجراي آنها، دانش آموزان يک فضاي مردم سالار را تجربه کنند. اجراي اين برنامه ، مستلزم آن است که سياست گذاران آموزشي و مدارس بازانديشي مجددي را نسبت به مناسب بودن موضوعات درسي براي تربيت شهروندي انجام دهند. براي آموزش تربيت شهروندي به دانش آموزان از طريق برنامه هاي درسي دو ديدگاه وجود دارد: ابتدا حقوق شهروندي از طريق برنامه هاي متعدد در اين شيوه ، آموزش داده شود و برنامه درسي تربيت شهروندي با توجه به پارامترهاي زمان ، شرکت کنندگان و معلمان تدوين و اجرا ميشود. دوم اينکه آموزش از طريق برنامه هاي درسي درهم تنيده . در اين شيوه ، تربيت شهروندي با موضوعات و برنامه هاي درسي ديگري که در مدارس آموزش داده ميشوند تلفيق و ترکيب ميگردد؛ اين روش انعطاف پذيري بيشتري را فراهم ميکند.
فضا و فضاي کلي مدرسه ، خود نمونه اي مطلوب از يک جامعه مردم سالار ديني و مناسب براي تربيت شهروندي است . از اين رو تمام افراد در جامعه تربيتي مدرسه يعني تمامي معلمان ، مديران ، دانش آموزان و والدين بايد به درک مشترکي از معناي شهروند خوب برسند و سپس لازم است در خصوص محيط آموزشي مناسب براي چنين ويژگيهايي به بحث بپردازند. در اين جهت ميتوان به برگزاري کارگاه ها و همايش ها و نيز ايجاد ارتباط و مشارکت بين مدارس و مراکز دانشگاهي و پژوهشي اشاره کرد. تدريس دروس شهروندي و مدني به تنهايي نقش مهمي در افزايش مشارکت مدني ايفا نميکند و به جاي آن ايجاد فرصت هاي لازم براي مشارکت دانش آموزان در فرآيندهاي اداره مدرسه همراه با فراهم سازي فرصت لازم براي بحث در خصوص مسائل جاري و مورد علاقه ميتواند مؤثر باشد. يک جامعه مردم سالار نيازمند شهرونداني است که آگاه ، متفکر و مشارکت جو باشند. از اين رو اگر زمينه هاي فرهنگي موجود در مدارس به نحوي باشد که به معلمان فرصت و امکانات لازم براي مشارکت در تصميم گيريها را ندهد طبيعي است که آنها نيز به نوبه خود چنين امکاني را براي يادگيرندگان در جهت اتخاذ تصميمات مشترک و مشارکت جويي نميدهند. يکي از متغيرهاي کليدي در اين راستا، مديران مدارس هستند که بايستي از لحاظ روان شناختي و شخصيتي آمادگي داشته باشند تا بتوانند قدرت را در سطح مدرسه تقسيم نمايند و محيط مدرسه را تبديل به محيطي مناسب براي فعاليت و مشارکت دانش آموزان ، معلمان و والدين کنند.
فعاليت هاي فوق برنامه مبتني بر فعاليت هاي خودجوش و طبيعي يادگيرندگان است . يکي از مهم ترين ويژگيهاي فعاليت هاي فوق برنامه آن است که مبناي هرگونه آموزش و يادگيري را بر فعاليت هاي خودجوش و طبيعي يادگيرندگان قرار ميدهد و به اين دليل دانش آموزان از انگيزه و علاقه بيشتري براي مشارکت در يادگيري برخوردارميباشند.محيط فعاليت هاي فوق برنامه به واسطه متفاوت بودن از محيط رسمي و خشک مدارس ؛ امکان يادگيري بهتري را فراهم مينمايد. محيط غيررسمي، دوستانه و مبتني بر فعاليت هاي مستقل يادگيرنده زمينه مساعدتري را براي تربيت شهروندان فراهم مي کند.
با توجه به مطالعات انجام شده و با استناد به منابع و پايگاه هاي اطلاعاتي موجود و معتبر، هيچ تحقيق مستقلي در خصوص شناسايي عوامل موثر در يادگيري مهارت هاي شهروندي دانش آموزان دختر متوسطه اول در داخل و يا خارج کشور صورت نگرفته است . با اين حال در بعضي پژوهش ها و رساله ها به صورت غير مستقيم به عوامل تاثير گذار در آموزش شهروندي پرداخته که به بعضي از آنها اشاره مي شود.
پيشينه پژوهش
پژوهشي به وسيله صدوقي (١٣٩٢) با عنوان "بررسي تاثيرروش تفحص گروهي بر مهارت هاي شهروندي دانش آموزان دختر پايه ي سوم راهنمايي شهر يزد" انجام شده است . نتايج نشان داد که روش تفحص گروهي درمقايسه با روش سخنراني تاثير مثبت و معنا داري بر مهارت هاي شهروندي دانش آموزان داشته است .
هزارجريبي(١٣٩٠)، درمقاله اي با عنوان "آگاهي زنان از حقوق شهروندي و عوامل موثربرآن " به بررسي ميزان آگاهي زنان از حقوق شهروندي وعوامل موثر برآن دربين زنان شاغل درشهرداري تهران است که به صورت استخدام رسمي يا قرار دادي دراين سازمان مشغول هستند. نتايج تحقيق نشان مي دهدکه ميانگين نمره آگاهي ازحقوق شهروندي پاسخ گويان برابر 11.32 با انحراف معيار 0.726 است .
درنتيجه 35.2 درصد از پاسخگويان آگاهي پاييني از حقوق شهروندي داشتند و19.3 درصد ازآگاهي بالايي برخوردار بوده اند. ميزان حضوردر عرصه عمومي، ميزان استفاده از رسانه هاي جمعي، پايگاه هاي اقتصادي اجتماعي و نگرش به حقوق شهروندي با ميزان آگاهي زنان از حقوق شهروندي ارتباط معناداري داشته اند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید