بخشی از مقاله

چکیده

فوردیسم، برگرفته از نام هنری فورد، به نظریات گوناگون در مورد تولید و پدیده های اجتماعی- اقتصادی مرتبط با آن اشاره دارد. این واژه در حوزه های مختلف و نیز از نظر محققان مارکسیست و غیرمارکسیست معانی گوناگون اما مرتبط به هم دارد که در بین سال های 1940 تا 1960 باعث پیشرفت زیاد غرب خاصه در آمریکا گردید .. به دنبال بحران های سیستم فوردیسم در دهه ی 1970، شیوه ی پست فوردیسم به عنوان شیوه های جدید نگریستن به تولید و مصرف مطرح شد. این مقاله در صدد است تا با استفاده از روش اسنادی و تحلیل محتوا به بررسی فرآیند شکل گیری و زوال فوردیسم و پست فوردیسم در غرب بپردازد و همچنین تدثیراتی که این سیستم بر جهان سوم داشته اند را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد.

واژه های کلیدی: تیلوریسم، فوردیسم، تولید انبوه، مصرف انبوه، پست فوردیسم، اطلاعات گرایی، تولید انعطاف پذیر

مقدمه

هنری فورد سیستمی متشکل از همزمانی، دقت و تخصص را در شرکت ایجاد کرد. این ایده ی خلاقانه به پدیده ی فوردیسم انجامید و به افزایش رونق و شکوفایی اقتصادی در ایالات متحده در دهه های 1940 تا 1960 کمک نمود، ولی با پایان یافتن رشد سریع دوران پس از جنگ جهانی دوم در اواخر دهه ی 1960 و اوایل دهه ی 1970 به دلیل رکود مزمن اقتصادی و برخورد طبقات اجتماعی، این سیستم دچار بحران طولانی شد. به طور کلی این سیستم باعث فرو کاستن نیروی کار به کالایی که در بازار کار در معرض فروش قرار می گیرد و نابودی محیط زیست گشت و با گسترش بازارها و ایجاد اشتغال، بخشی از جامعه را به خود جذب کرده و بخش دیگری را حذف کرده است که با از دست دادن وسیله ی معیشت خود در نظام قبلی، جذب نیروی کار نظام جدید نشدند. در این میان زنان با شدتی بیشتر از مردان قربانی چنین شرایط اقتصادی ناپایداری می شدند.

در سیستم پست فوردیسم به جای آن که بازار انبوه زیر مجموعه ی تولید انبوه قرار گیرد، مصرف کنندگان به عنوان گروه های مختلف که اهداف مختلفی را دنبال می کنند دیده شدند که می توانستند کالاهای تخصصی تر دریافت نمایند. در این سیستم رقابت به سوی عواملی غیر از قیمت، مثل افزایش کیفیت و عملکرد محصولات و پاسخگویی به مشتریان تمرکز یافت. در نگاه جدید، که از بعد از جنگ جهانی دوم شاهد آن هستیم با دو کلید واژه ی جامعه مصرفی و سبک زندگی گره خورده است. در این دوره، به جای یکسانی، تفاوت است که نقش کلیدی بازی می کند و به جای سیطره ی یک سبک زندگی همانند دوران سیطره ی مدرنیته، می توان از سبک های گوناگون زندگی سخن راند.

قبل از ورود به بحث فوردیسم و پست فوردیسم، ابتدا بحث مختصری در مورد جامعه شناسی صنعتی سنتی (تیلوریسم) آورده می شود، زیرا فوردیسم خود بر پایه ی اصول علمی تیلور است که بنا گرفت.

جامعه شناسی صنعتی از دید سنتی (تیلوریسم)

جامعه شناسی صنعتی با کار فردریک تیلور، پایه گذار مدیریت علمی شروع می شود. تیلور، در اوایل قرن بیستم، زمانی که سرمایه داری بزرگ آمریکایی هنوز نوپا بود، مطالب خود را عرضه کرد. او معتقد بود که اگر کارخانه ها و شرکت ها متدهای علمی او را در اداره ی واحدهای خود به کار ببرند، میزان سود به حداکثر می رسد. این عملیات جدید، عبارت است از یک روش زمان سنجی که توسط آن میزان وقت مصرف شده در انواع وظایف کارگران یادداشت شده و به کارگری که بیشترین کار را در یک زمان محدودی انجام داده است، پاداش بیشتری پرداخت شده و به کارگر دیگری که همان کار را در مدت زیادتری انجام داده، پاداش کمتری داده می شود. شعار معروف تیلور عبارت بود از »فرد مناسب برای کار مناسب.« آن چه از تیلوریسم به ذهن متبادر می شود، افزایش سرعت در تولیدات صنعتی، بره کشی و استثمار و افزونی قدرت مدیران صنعتی است (شرمن و وود (50-49 :1381 با ظهور تیلوریسم تقسیم کار توسعه یافت شدیدتر شد و نیز تأثیر فراگیری بر سازماندهی تولید صنعتی و فناوری در بسیاری از کشورها داشت. تیلوریسم در حقیقت تبدیل تمام فرایندهای صنعتی به فرایندهای ساده ی قابل زمان بندی و سازمان دهی بود. تیلور به طور مشخص معیار کارایی، تولید بیشتر و معیار تکنیکی اش را مطابق با نسبت زمانی که کارگران مصرف می کنند تا یک محصول را تولید نمایند، ایجاد کرد. (لوییس پیرسال (35 :1383

اهداف و ارزیابی های سرمایه گذاری تیلوریان

اهداف سرمایه گذاری تیلوریان

• کارایی
• رشد تولید حجیم

ابزارهای رسیدن به این اهداف

• تقسیم کار

• سازمان یا کار علمی

• استخدام کارگران عیر متبحر • مکانیزه کردن خط تولید

(لوییس پیرسال (41 :1383 به نظر تیلور تمام کار ذهنی (فکری) بایستی از کارگاه بیرون رفته و در بخش برنامه ریزی یا طراحی به دست روسایی

سپرده شود که روی این امر به صورت جدی کار می کنند. بخش برنامه ریزی در سازمان، بهترین افراد را برای یک کار انتخاب می کرد. وظیفه ی مدیران این بود که تصمیم بگیرند که کارگران چه باید انجام دهند. جوهره ی تیلوریسم چنین بود: جدایی فکر و عمل. (انتظاری و دیگران .(76 :1386

طبق تئوری تیلوریسم، انسان به عنوان یک موجود مادی نگریسته می شود که مرتباً باید کنترل شود. منابع نیروی انسانی برابر با نیروی صنعتی فرض می شود و انسان بر مبنای این تئوری مدیریتی-اقتصادی واحد تجزیه و تحلیل مدیریت در سازمان است (سرمدی و دیگران .(197 :1388

گذار از تیلوریسم به فوردیسم

فورد بر پایه ی تیلوریسم، اهمیت رابطه ی بین کارگر و کارفرما را درک کرد. و حقوق بیشتری در نتیجه ی افزایش تولید به کارگران پرداخت. در واقع در مبنای خرد، می توان فوردیسم را همان نظام مدیریت تیلوری به اضافه ی ماشینیسم دانست. بدین گونه که تقسیم کار پیچیده کار به اجزای ساده و سپردن هر یک از این اجزا به کارگران غیرماهر به قوت خود باقی می ماند. با گسترش سرمایه داری، افزایش شهرنشینی و مهاجرت داخلی و خارجی در دهه ی 1930 هجوم نیروی کار از روستاها به شهرا و مهاجرت از اروپا به آمریکا برای داشتن شغل در بخش صنعت نیاز به تولید و مصرف انبوه دیده شد.
فورد دو نوآوری را به هم پیوند زد. خط تولید نیمه اتوماتیک که در سال های بین 1910 و 1914 پذیرفته شد و 5 دلار بابت 8 ساعت کار در روز (پیت و هاروت ویک .(167 :1384 این دو جریان نقش مهمی در بدعت جدیدی از تولید شد که بعدها فوردیسم نام گرفت.

تاریخچه فوردیسم

هنری فورد به عنوان کارآموز در مغازه های مختلف ماشین آلات در میشیگان و سپس در سال های بعد به عنوان مهندسی ماهر در شرکت روشنایی توماس ادیسون مشغول به کار شد. در این جا بود که او دانشی مستقیم در مورد نحوه ی عملکرد صنایع کسب نمود. اگرچه هنری فورد مخترع اتومبیل نبود، اما شیوه های بی نظیر تولید و بازاریابی را طراحی نمود که به طبقه ی کارگر آمریکایی امکان داشتن اتومبیل را می داد. فورد قصد داشت خودروهایی را تولید نماید که کارگرانش توان خرید آن ها را داشته باشند. وی شرکت فورد موتور را تأسیس نمود که یکی از تولیدکنندگان متعدد اتومبیل بود که در اوایل قرن بیستم پا به عرصه نهاد. پس از سه سال تولید، وی مدل سادوپسیک Tرا معرفی نمود که به حد کافی برای رانندگی در سیستم جاده ای نسبتاً ابتدایی آن زمان آمریکا، محکم بود. موفقیت هنری فورد و تکنیک های تولید متحول کننده ی او از آن زمان فوردیسم نام گرفت (Fonder 2006: 591)

موفقیت شرکت فورد موتور به واسطه ی معرفی وسیله نقلیه ی کوچک و در عین حال بسیار محکمی تحت عنوان مدل T بود. تولید انبوه این اتومبیل، قیمت واحد آن را پایین آورده و آن را برای توده ی عظیمی از مشتریان قابل خرید نمود. بنابراین فورد با افزایش دستمزد کارگران برای آن ها این امکان را فراهم ساخت تا آن ها اولین مشتریان اتومبیلش گردند. این عوامل به مصرف انبوه انجامید .(Sward 1984: 53) در حقیقت مدل T، به تمام انتظارات و نیازهای ماشینی جامعه ی آن روز آمریکا پاسخ گفت. چون به اوج 60 درصد بازده ی اتومبیل در ایالات متحده دست یافت .(Rae 1969: 45)

هنری فورد، سیستمی متشکل از همزمانی، دقت و تخصص را در شرکت ایجاد نمود (همان: (36 این ایده های خلاقانه که در نهایت به فوردیسم انجامید، به افزایش توسعه و شکوفایی اقتصادی ایالات متحده در دهه های 1940 تا 1960 کمک کرد.

بنیان های نظری فوردیسم

فورد بر پایه ی تیلوریسم اهمیت رابطه ی بین کارگر و کارفرما را شناخت. او با شعار 8» ساعت کار- 5 دلار در روز« روزکاری 8 ساعته را ابداع کرد و حقوق بیشتری را در نتیجه ی افزایش تولید به کارگران پرداخت نمود .(Harvey 1989: 141)

همچنان که »اسکات(Scott 1988 :172) « ذکر می کند، فوردیسم یک رژیم سرمایه داری است. اقتصاد سرمایه داری بر پایه ی تولید کالا و منطق »انباشت«، همچنین تمام آن سازمان هایی که جهت خدمت به نیازهای این سیستم به وجود آمده اند، قرار دارد.

اصطلاح فوردیسم که مارکسیست برجسته ی ایتالیایی، آنتونیو گرامشی ابداع کرده، ناظر بر نحوه ی اداره ی صنایع اتومبیل سازی هنری فورد است (وهابی .(1388 گرامشی در تعبیر خود از فوردیسم، نوع جدیدی از هژمونی را کشف کرد. دستیابی به رضایت ارادی از طریق مصرف انبوه. وی معتقد بود که جنبش های سوسیالیستی برای گسستن پیوندهای ایدئولوژیکی و فرهنگی موجود برای ایجاد ایده ها و ارزش های جدید جهت رهایی بشر، باید »ضد هژمونی« ایجاد کنند .(Boggs 1976)

هدف فورد ایجاد نوع جدیدی از کارگر بود، کارگری کاملاً آمریکایی مآب و متعهد به موازین اخلاقی قرار دادی که هرگز به اتحادیه ای نپیوندد. فوردیسن شامل استاندارد کردن تولید، جدا کردن مفهوم سازمان و کنترل کار یدی بود، سیستمی که منجر به افزایش سریع حجم کالاهای تولیدی به نسبت افراد شد. این گسترش بهره وری با رشد یکسان مصرف انبوه، ابتدا توسط مزدبگیران اتحادیه و سپس توسط همه ی بخش های جمعیت تعدیل شد. در شیوه ی کنترل فوردی، مکانیسم های رقابتی قرن نوزده به نفع قراردادهای اجباری بین سرمایه و کار، سلطه ی شرکت های بزرگ و کنترل دولتی از طریق سیاست های اقتصاد کلان کینز کاهش یافت. همچنین رشد مصرف انبوه با ترغیب توده ی مردم توسط تبلیغات تجاری و کنترل افکار توسط فرهنگ عامه تحت تأثیر رسانه های گروهی حاصل شد. (پیت و هاروت ویک .(167- 166 :1384

از دیدگاه اقتصاد خرد، فوردیسم همان نظام مدیریت علمی تیلوری به اضافه ی ماشینیسم است. بدین معنا که قاعده ی تقسیم کار تیلوری بین طراحی ( مدیریت) و اجرا (کارگران) و تجزیه و تقسیم روند پیچیده ی کار به اجزای ساده و سپردن هر یک از این اجزا به کارگران غیرماهر به قوت خود باقی می ماند. فیلم کلاسیک »عصر جدید« چارلی چاپلین تصویر درخشانی از این شیوه ی جدید اداره ی بنگاه های تولیدی است که به مدیریتی سلسله مراتبی و عمودی استوار است.

شعار هنری فورد دایر بر 5» دلار برای هر 8 ساعت کار « در شرایطی که حداقل دستمزد کارگز غیرماهر 2/5 دلار در روز بود، متضمن افزایش حقوق کارگران اتومبیل سازی به دو برابر میزان رایج در بازار بود. فورد با دو برابر کردن حقوق مزدبگیران، انگیزه ی آنان را برای افزایش محصولات تقویت می کرد و بدین سان طبقه ی مزدبگیر را در تقویت سلطه ی سرمایه ذی نفع می ساخت. بنابراین تضمین شغلی، ایجاد تأمین و بیمه های اجتماعی (یا دولت رفاه) و نیز افزایش دستمزدها متناسب با رشد بارآوری کار موجد افزایش مصرف توده ای اکثریت مزد و حقوق بگیران برای خرید محصولات مصرفی با دوام نظیر وسایل الکتریکی، خانگی، اتومبیل و نیز مسکن بود. ایجاد یک نظام اعتباری بانکی فعال مبتنی بر نرخ بهره ی واقعی صفر درصد یا منفی نه تنها سرمایه گذاری از جانب کارفرمایان را تسهیل می کرد، بلکه گسترش مصرف توده ای را موجب می شد. از این رو فوردیسم در سطح اقتصاد کلان با تولید انبوه و مصرف انبوه مترادف است.

درواقع تولید انبوه تنها به مفهوم ساخت کالاها نیست، بلکه به منزله ی سیستمی از تکنولوژی ها، بازارها و سازمان ها می باشد. لازمه ی تولید انبوه، سرمایه گذاری های عظیم در خطوط تولیدی بسیار پیچیده ای است که نیاز به ماشین آلات گران قیمت تک منظوره و به شدت تخصصی دارند و همچنین نیاز به کارگرانی است که در نتیجه ی تخصصی نمودن کار از طریق تفکیک وظایف کاری، تنها در یک زمینه ی خاص تربیت شده اند .(Eraydin1991 ) این تکنولوژی و پیشرفت های فنی است که مسیر تقسیم کار بر اساس تخصص ها و گسترش بازارها را سبب می شود (قره باغیان .(114 :1386
تولید انبوه فقط زمانی می تواند سودآور باشد که بازارهایی آن چنان بزرگ وجود داشته باشند که بتوانند چنین طیف عظیم کالاهای مصرفی استاندارد را جذب کرده و آن چنان ثابت و پایدار که بتوانند منابعی را که در تولید این کالاها نقش دارند،

همواره به کار گیرد . این بازارها به خودی خود به وجود نمی آیند، بلکه آن ها را کشورهای سرمایه داری ایجاد می کنند . این موضوع بسیار مهم بوده و می تواند علت دخالت های کشورهای سرمایه داری در سایر کشورها و دلیل بسیاری از جنگ های امپریالیستی را روشن سازد. زیرا در این کشورها صادرات حافظ منافع رژیم سرمایه داری است. همچنین این امر دلیل بین المللی کردن سرمایه و شیوه های زندگی آن است. به بیان دیگر »تولید انبوه« نیازمند »مصرف انبوه« است.

از عوامل مصرف گرایی در آمریکا، افزایش شهرنشینی و میزان بالای مهاجرت داخلی و خارجی در دهه ی 1930 می باشد .(Whit field 2004: 338) هجوم نیروی کارگر از مناطق روستایی به شهری و همچنین مهاجرت از اروپا به آمریکا برای داشتن شغلی در بخش صنعت شکل مصرف را در ایالات متحده متحول کرد. از سال 1945 به بعد آمریکا از لحاظ اقتصادی و شکل مصرف دوره ی جدیدی را تجربه کرده است. فوردیسم و کینزیانیسم. این دو فرآیند که تأکیدشان بر تولید انبوه کالاهای استاندارد برای مصرف انبوه بود، موج جدیدی از تولید و مصرف را در ایالات متحده ایجاد کرد .(Barker 2004:154)

ویژگی های فوردیسم

در واقع با تکیه و بسط شعارهای معروف تیلور مبنی بر استفاده از فرد مناسب برای انجام کار مناسب و بهترین طریق انجام کار و تلفیق با تقسیم کار، هنری فورد توانست به تولید انبوه نائل شود. با توجه به مطالبی که پیشتر بیان شد می توان ویژگی های زیر را برای فوردیسم ذکر کرد؛

بسط اصول مدیریت علمی به تولید انبوه سیستم با اعتماد پایین، بیگانگی کار و کارگر فناوری ثابت و مختص ماشین تولید نسبتاً ارزان برای مصرف بازار

نیروی کار از هم متفرق، وظایف و تشخیص اندک کنترل فنی بالا سلسله مراتب اقتدار (سعیدی .(1389

فوردیسم در ایالات متحده

رژیم انباشت فوردیسم عمدتاً در دوره ای که تقریباً از دهه ی 1930 شروع و به دهه ی 1970 ختم می شود، به شدت شکوفا شد. در طی این دوره، فوردیسم شکل غالب صنعت و صنعتی شدن بود، هر چند که سایر اشکال (همچون تولید پیشه وری استاد-شاگردی، و گارگاه های خوشه ای کوچک مقیاس) نیز به موازات آن به حیات خود ادامه دادند .(Scott 1988)

در ایالات متحده، فوردیسم سیستم تولید انبوه و شاخصه ی مصرف اقتصادهای کاملاً توسعه یافته در طول دهه های 1940 و 1960 می باشد. ایده ی فوردیسم، آمیختن مصرف انبوه با تولید انبوه جهت تولید رشد اقتصادی پایدار و پیشرفت گسترده بود. دهه های 1990-1970 دوره ی رشد آرام تر و افزایش نابرابری درآمد بود. در طول این مدت، نظام سازماندهی تولید و مصرف احتمالاً تغییر شکلی ثانویه را متحمل گردیده که به صورت تحقق یافتن نویدها و پیمان ها، دومین جرقه ی رشد اقتصادی به شمار می آمده است. به این سیستم جدید اغلب »سیستم تغییرپذیر(FSP) « یا »سیستم مدیریت ژاپنی « گفته می شود. از نظر تولید، ویژگی FSP، کاهش هزینه اطلاعات و هزینه های کلی بالاسری مدیریت کیفیت .(TQM) کنترل به موقع موجودی کالا و گروه های کاری بدون سرپرست می باشد. از نقطه نظر مصرف، از طریق جهانی شدن بازارهای کالاهای مصرفی، چرخه ی حیات سریع تر محصول و تفکیک بیشتر بازار تولید به چشم می خورد .(Williamett 2009)

فوردیسم در ایتالیا

طبق نظر مورخی به نام چارلز مایر، فوردیسم در اروپا مقدم بر تیلوریسم، تکنیک سازمان دهی محیط کار و رشته ی حرفه ای بر اساس مطالعات علمی بر بهره وری انسان و سیستم های تکنیکی بود. فوردیسم بسیاری از روشنفکران مارکسیست و غیرمارکسیست اروپا به ویژه آلمان و ایتالیا را در نیمه ی اول قرن بیستم به خود جلب نمود .(Maier 1970)

اما پس از سال 1918،هدف بازدهی نیروی کار تیلوریست در اروپا ظاهراً به طرف فوردیسم جهت یافت. یعنی سازماندهی مجدد کل فرآیند تولید از طریق خط مونتژ متحرک، استاندارد سازی و بازار انبوه. »بحران بزرگ« در اواخر دهه ی 20، حکومت سالاری آرمانی آمریکایی را کم رنگ نمود، اما جنگ جهانی دوم و حوادث بعد از آن، آن را بار دیگر احیا کرد. اصول تیلوریسم به سرعت توسط لنین در صنعت در حال پیدایش شوروی اعمال شد. بعدها تحت القائات آنتونیو گرامشی، مارکسیست ها در دهه ی 1930 مفهوم فوردیسم را برگزیدند و در دهه ی 1970، »پست فوردیسم « را مطرح نمودند .(Williamett 2009) آنتونیو و بونانو (2000)، توسعه ی فوردیسم و مراحل اقتصادی بعد از از جهانی سازی تا جهانی سازی نئولیبرال را در طول قرن بیستم با تأکید بر نقش آمریکا در جهانی سازی دنبال نمودند. برای مارکسیست ایتالیایی، آنتونیو گرامشی، فوردیسم به معنای به جریان انداختن و فشار بر نیروی کار برای ارتقاء تولید بود. آن ها بر این نظر بودند که که فوردیسم در دهه های بعد از جنگ جهانی دوم در زمان چیرگی و مصرف انبوه آمریکا به اوج رسید، ولی به دلیل بحران های سیاسی و فرهنگی در دهه های 1970 فرو ریخت.

مشخصه ی سیستم اقتصادی ایتالیا تا قبل از دهه ی 1950-60 دوگانگی آشکاری بود که بین مناطق عقب مانده ی جنوب، مرکز و شمال شرقی که اکثراً روستایی بودند و مناطق صنعتی پیشرفته ی شمال این کشور وجود داشت. در اواخر دهه ی 60 تغییرات ساختاری مهمی به وقوع پیوست و مناطق واقع در مرکز و شمال شرقی این کشور فرایند صنعتی شدن سریعی را تجربه نمودند. یکی از اولین شاخص های تغییر ساختاری، سهم نیروی کار در بخش کشاورزی ایتالیا بود. شعار شاغلین در بخش کشاورزی طی دهه های 60 و 70 در مناطقی که بعدها به ایتالیای سوم موسوم شدند به شدت کاهش یافت. تا اواسط دهه ی 70 فرایند صنعتی شدن عمدتاً بر صنایع کوچک و متوسط متمرکز بوده و در برخی از مناطق مرکز شمال شرقی ایتالیا به وقوع پیوست ( رابلوتی (32 :1382

فوردیسم در آلمان

بزگترین سازمان کارفرمایی در آلمان کنفدراسیون اتحادیه های کارفرمایی (BDA) متشکل از فدراسیون های اتحادیه های کارفرمایی در کلیه ی شاخص های اقتصاد شامل صنعت، معدن، بانکداری، بیمه و... بوده است. اهداف عمده ی این سازمان عبارتند از: تنظیم سیاست های دستمزدها، تعقیب سیاست های اجتماعی مساعد به حال کل فدراسیون های عضو، تحکیم همبستگی کارفرمایان در کل زمینه های اقتصادی در خصوص تضمین مالکیت خصوصی و جلوگیری از دخالت دولت در تصمیم گیری های بخش خصوصی. در درون این سازمان سرمایه ی بزرگ سلطه داشته و علی رغم وجود زمینه های اختلاف بالقوه، سازمان مزبور نماینده ی منافع عمومی و مشترک اعضا بوده است. در حوزه ی صنعت نیرومندترین سازمان کنفدراسیون صنایع آلمان (BDI) متشکل از فدراسیون های صنایع بوده است. این کنفدراسیون در سال 1958 شامل 75 اتحادیه بود و بوروکراسی خصوصی عظیمی در اختیار داشت. اعضای هیأت های تصمیم گیری در درون کنفدراسیون خود از صاحبان صنایع و مدیران شرکت های بزرگ بوده اند. انسجام درونی BDI که به واسطه ی منافع و ایدئولوژی های مشترک تأمین می شود در نتیجه ی وفاداری اعضا آن به احزاب سیاسی مختلف از بین نمی رود و از احزاب بورژوازی به واسطه ی منابع مالی سرشاری که به دست می آورند نمی توانند نظارت BDI را نادیده بگیرند. گرچه حزب دموکراتیک مسیحی سعی در تلفیق علایق اجتماعی و اقتصادی مختلف داشته است لیکن تردیدی نیست که نقش و نفوذ سازمان های صاحبان صنایع و بازرگانان در آن بسیار مسلط بوده است (بشیریه .(152- 151 :1387

فوردیسم در ژاپن

دهه های 1950 و 1960 برای دنیای سرمایه داری به عصر طلایی مشهور است. در ژاپن نیز در سال 1956 تنها 10 سال پس از جنگ، منابع به سمت به کارگیری تکنولوژی جدید انتقال یافت و با وجود وجود اضهار بعضی نظریات مأیوسانه، اقتصاد ژاپن

در فاصله ی سال های 1956-1973 که به دوره ی رشد سریع شهرت دارد به طور متوسط به میزان 10 درصد در سال رشد کرد. جمعیت روستایی به شدت کاهش پیدا کرد. مزدهای واقعی و تولید تقاضا برای کالاهای سرمایه داری و مصرفی در بازار داخلی افزایش یافت و الگوی مصرف خانوار ژاپنی و به طور کلی شیوه ی زندگی مردم این کشور نیز تغییر نمود (نقی زاده -591 : 1386 (590

در دهه ی 1950، نیمی از جمعیت کارگر، در کشاورزی و دیگر تولیدات اولیه اشتغال داشتند. با آغاز رشد سریع صنعتی، این جمعیت به یک ذخیره ی بزرگ کارگز تبدیل شده که در جستجوی کار به کارخانه های مناطق شهری سرازیر گشت. سرعت این انتقال جمعیت کارگر حیرت آور بود. در سال 1950، 50 درصد جمعیت جمعیت جوانانی که دوره ی متوسطه و دبیرستان را تمام می کردند، وارد فعالیت های کشاورزی می شدند. تا سال 1960، این رقم به 10 درصد و تا سال 1965 به تنها 5 درصد تقلیل یافت. نیروی کار ژاپن مولفه ی تعیین کننده ای در جهشی بود که دردهه ی 1960 و اوایل دهه ی 1970 در اقتصاد پدیدار شد (اسمیت (155 :1377
ژاپنی ها در استخدام نیروی کار، رویکرد استخدام طولانی مدت را اتخاذ کردند. پیامد طبیعی این نوع مدیریت شخصی این بود که انباشت مهارت و توسعه ی سرمایه انسانی دربازارهای نیروی کار داخلی عمدتاً اتفاق می افتاد. از ابزارهایی برای تحریک و کنترل توسعه ی سرمایه ی انسانی در بنگاه، مانند قوانین پیشکسوتی و تعیین رتبه بندی کیفیت که نیاز به مدیریت شخصی بلندمدت داشت، برای تعدیل و تصحیح سیستم استفاده می شد. .(Holzhausen 2000: 226) در واقع مدیریت روابط کارگری و رفتارهای اقتصادی، اجتماعی در ژاپن ویژگی های خاصی دارند که در ذیل به اختصار به آن ها اشاره می شود:

دارا بودن کارآمدترین نظام مدیریت، همزیستی بین ارزش های اخلاقی و معنوی سنتی و توسعه ی چشمگیر اقتصادی، حفظ و نگهداری الگوی مصرف سنتی همراه با میل به پس انداز بالا.

وجود هماهنگی و مصرف ملی در سراسر جامعه.

داشتن جامعه ی متشکل و گروه گرا که اهداف ملی، بالاترین ارزش گروهی و جمعی آن ها راتشکیل می دهد. وجدان کاری به عنوان یک ارزش ملی پذیرفته شده توسط عموم.

برخورداری از تحصیلات عالیه (متوسلی (66 :1384

اثرات فوردیسم در کشورهای در حال توسعه

تمام استراتژی های صنعتی کشورهای جهان سوم از دهه ی 1950 الی اواخر 1970 بر پایه انتقال یک مدل سازمانی تکنولوژی یعنی تولید انبوه از غرب بوده است. منطق بسیاری از چنین سیاست های صنعتی در ویژگی ذاتی فوردیسم (تولید انبوه، مصرف انبوه) نهفته می باشد. البته از بسیاری جنبه ها موفقیت چنان سیاست هایی محرز بود و افزایش در تولید صنعتی، پیشرفت

æ پیچیدگی محصولات ساخته شده و طیف و تنوع تولیدات کارخانه ای و سطح درآمد تا سال 1980 تماشایی بود، اما چنان که استارپر بیان می دارد، در دهه ی 1980 این کشورها مواجه با یک نابسامانی اجتماعی و اقتصادی شدند. به خاطر دلایلی چون فقر

æ محرومیت نسبی و مطلق جمعیت، مهاجرت سریع روستا به شهر و زایش اقشار خطرناک در شهرها، سیکل تورم بسیار بالا و رکود، افزایش بدهی ها، بوروکراسی های بسیار بی محتوا، تعهدات صنعتی و زیربنایی با بودجه های قرض گرفته شده از خارج (در حالی که نیازهای اساسی مردم رفع نشده بود)، همچنین به مثابه جزء لاینفک این پروسه، ظهور مراکز شهری هیدروسفالیک (دارای رشد غیرعادی) است که در نتیجه ی نادیده گرفتن سایر مناطق کشور، توسعه ی بی مورد یافته بود و به همراه سایر مسائل پیش آمده، مدل صنعتی شدن در این کشورها نیز در دهه ی 1980 زیر سوال قرار گرفت. (انتظاری و دیگران .(1386
بحران فوردیسم

در اثر سیستم فوردیسم، تا مدتی، تولید بر حسب کارخانه و باروری بر حسب کارگر، به طور مداوم رو به افزایش بود. همچنین تا مدت زمانی تمامیت رژیم فوردیسم و سیستم تولید انبوه وابسته بدان، به طور قابل توجهی خوب عمل نمود، اما با پایان

یافتن رشد سریع دوران پس از جنگ جهانی دوم در اواخر دهه ی 1960 و اوایل دهه ی 1970 به دلایل رکودهای مزمن اقتصادی و برخورد بین طبقات اجتماعی، این سیستم کلاً وارد بحرانی طولانی شد .(Schmitz 1989: 173) در این دوران، در کشورهای مرکزی، باروری تولید به طور آشکار کاهش یافت. به صورتی که از نظر روانی و اجتماعی نمی توانست قابل کنترل باشد. عکس العملی که سرمایه داری به این مسئلهنشان داد، گسترش روش های فوردیستی به کشورهای پیرامون بود که عمدتاً از طریق سرمایه گذاری مستقیم توسط شرکت های چند ملیتی جهت یافتن نیروی کار ارزان قیمت در این کشورها انجام گردید .(Stroper1990 ) رقابت از طرف ژاپن و سایر کشورهای تازه صنعتی شده بیش از پیش گردیده و ضربه های جدی بر پیکر بخش های تولید انبوه در کشورهای مرکزی در آمریکای شمالی و اروپای غربی وارد کرد. این بحران با افزایش تدریجی و موجی از تورم و رکود اقتصادی که باعث کاهش باروری تولید و افزایش بیکاری گردید، تشدید شد و هزینه های عمومی که جهت نگه داشتن دولت رفاه کینز مورد نیاز است، به طور خیلی ساده در عمل نتوانست بدون انحراف از سیاست های متعارف مالی حفظ شود . در اواخر دهه ی 1970 کلیت رژیم انباشت فوردیسم همراه با نظم اجتماعی آن برپایه ی دولت رفاه کینز دست خوش طوفان های مهم گردید .(Scott 1988: 174) اشباع بازار داخلی و عدم تمرکز فضایی سرتاسری در پاسخ به متحد شدن صفوف کارگران موجب رکود بازارهای داخلی شد. نتیجه ی بارز آن تشدید لزوم بازساخت صنعتی و تجدید سازمان در کشورهای صنعتی بود که موجب بسته شدن کارخانه های فراوان، عدم تمرکز جغرافیایی بیشتر و بیکاری شدیدتر گردید. در این گیر و دار رکود اقتصادی، کاهش باروری تولید و رقابت خارجی، اساس پایه های مالی دولت رفاه کینز در نیمکره ی شمالی شروع به لرزش کرد و نمود خود را در رکود طولانی دهه ی 70 به ثبت رساند. .(Stroper 1990: 430) بحران های نفتی نیز به این بدبختی دامن زد. این شیوه ی انباشت از اواخر دهه ی 60 میلادی و بالاخص از هنگام اولین شوک بزرگ نفتی در سال 1973 دچار بحران عمیقی شد، بحرانی که
در ادبیات اقتصادی به رکود تورمی با تورم و رکود توأمان مشهور است (انتظاری و دیگران .(1386

انتقاد به تفکر فوردیسم

بر سیستم فوردیستی انتقادات چندی وارد شده است که در زیر به برخی از این انتقادات اشاره می شود:

در این سیستم کار، امر اجباری و حوزه ای بدون استقلال عمل کارگر بود که در آن تعیین وظایف تنها به عهده ی مدیریت و مرتابط با ماشین ها بود. در چنین سازماندهی که به قول وبر گسترش نظم آن جزء اجتناب ناپذیر زندگی در جامعه ی مدرن شده بود، استقلال و آزادی افراد و رویه های دموکراتیک جای خود را به نظم سلسله مراتبی می داد که خلاقیت ها و محیط دموکراتیک را بر نمی تابید.

به وجود آمدن توده ی بزرگ زحمتکشان تثبیت نشده و ناپایدار که به دلیل ناتوانی در چانه زنی (به دلیل پایین بودن مهارت یا نداشتن مدارک اقامت و تابعیت و یا به دلیل تبعض نژادی و قومی) شرایط متزلزلی داشتند. به همین دلیل مسئله باعث مستمندسازی در مقیاس چشمگیر در میان کارگران شد (امین .(42 :1386

مهاجرت های سریع روستاییان به شهر، زایش طبقات خطرناک در شهرها، رشد غیرعادی شهرها (مراکز شهری) و نادیده گرفتن سایر مناطق کشور از تبعیات دیگر فوردیسم بود (انتظاری و دیگران .(1386

فرو کاستن نیروی کار به کالایی که در بازار کار در معرض فروش قرار می گیرد و نیز نابودی زیربنای محیط زیست ضروری برای بازتولید زندگی و تولید و ایجاد شکاف عمیق در توزیع ثروت در سطح جهانی.

گسترش بازارها و ایجاد اشتغال، بخشی از جامعه را به خود جذب کرده و هم بخشی دیگری را حذف کرده است که با از دست دادن وسیله ی معیشت خود در نظام پیشین، جذب نیروی کار جدید نشدند (محیط .(1387

بسیاری از کارگران در جریان کار مونتاژ نمی توانستند هویت شخصی خود را بیابند و در نتیجه بیگانه شدن کارگر از روند کار، آن ها با قسمت اعظم زندگی جدید خود بیگانه شدند و این امر باعث شد که از احترام و اعتبار فرد به خود بکاهد (شرمن وود .(1381

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید