بخشی از مقاله


مدیریت پایداری پروژه


مقدمه

با پیچیدهتر شدن روزافزون صنایع مختلف و ایجاد فصل مشترکهای گستردهتر بین بخشهای مختلف صنعتی و شاید مهمتر از این دوعامل، ارتباط تنگاتنگ، اقتصاد، فرهنگ، سیاست و صنعت با توسعه پایدار، ضرورت بهرهگیری هدفمند و سیستماتیک از تیمهای Cross functional در درون پروژهها و پا به پای آن در فصل مشترک پروژهها با ذینفعهای آن افزایش مییابد. بدون شک یکی از مباحث ارزندهای که با تدوین و جاری سازی آن میتوان کمک شایانی به کارآیی و اثربخشی مدیریت پروژه نمود، جایگاه این تیمها در چرخه عمر پروژه است. این سوء تفاهم که پروژههای فرعی میتوانند این نقش را برای تیم پروژه بازی کنند، نخست مرا برآن داشت که موضوع مقاله را به این تیمها درون پروژه و در چارچوب مدیریت پروژه ببینم. لیکن مطالعات اولیه موضوع مهمتر و شاید لازمتری را پیش آورد. واقعیت این است که این تیمها در بعد کلان Project Sustainability Management را یاری میرسانند. به بیان روشنتر دلیل وجودی این تیمها در ساختار مدیریت پروژه ایجاد گفتگوی روشن و شفاف در مورد تأثیرپذیری و تأثیرگذاری بخشهای تخصصی مختلف بر یکدیگر و اتخاذ شیوههای مستند تصمیمگیری در انتخابهاست. کاری که به هیچوجه از عهدۀ تیمهای پروژۀ فرعی در ساختار مدیریت پروژه برنمیآید.

در سطح کلان همانطور که پروژههای طراحی و ساخت به پروژههای عمرانی یا ملی و بینالمللی تبدیل میشوند، ابعاد این تأثیرپذیری و تأثیرگذاری بین بخشی، از یک قشر یا طبقه به یک ملت و از یک دهه به چند دهه و از یک میلیارد به دهها میلیارد گسترش مییابد. حتی ممکن است مسائلی مانند، حاشیهنشینی، مهاجرت، بیکاری، زیان به منابع طبیعی، آلودگی محیط زیست و تهدید سلامتی یک منطقه را به همراه داشته باشد.

با رشد و توسعه دانایی بشر دربارۀ سیستمهای اکولوژیک، توجه و مراقبت از منابع در فعالیتهای مختلف انسان، نقش تعیین کنندهتری به خود اختصاص داده است. به گونهای که صاحبان پروژههای مختلف عمرانی، اقتصادی و حتی فرهنگی سعی دارند با احداث و نوسازی تسهیلات و زیرساختهای مناسبی بهرهگیری از منابع را اثربخشتر نمایند.

دستیابی به این هدف این سئوال را برای مالکان پروژهها مطرح میکند که آیا طرحها و فرآیند های اجرایی پروژۀ آنها در راستای توسعه پایدار قرار دارد؟ و چگونه میتوان پروژهای را به اجرا در آورد که به توسعه پایدار کمک کند و این میزان را سنجید؟ در این مقاله ضمن پاسخگویی به این سئوالات نتایج فعالیتهای بینالمللی انجام گرفته توسط سازمانهای صاحبصلاحیت برای یادگیری و استفادۀ مدیران و مالکان پروژهها ارائه میشود.

اهداف توسعه پایدار به مسائل و مشکلات کل جامعه مانند گرم شدن زمین، تنوع انواع، دسترسی به آب سالم و منابع طبیعی و انرژی، نظر داردطبیعتاً. پاسخگویی به چنین مسائل مهمی نیز به کل جامعه برمیگردد، لیکن مالکان پروژهها در فعالیتهای عمرانی و اقتصادی خود انتخابهایی را در اختیار دارند که تأثیر مستقیمی بر این مسائل دارد. به بیان روشنتر مالکان پروژهها میتوانند و باید الزامات مربوط به توسعه پایدار را تعریف و مشخص نمایند.

به منظور تدوین روشی که بتواند نیل به این اهداف را برای مالکان پروژه میسر سازد، فدراسیون بینالمللی مهندسان مشاور 1 FIDIC اسناد و مدارکی در این زمینه دارد که به چنین مسائل بنیادی میپردازد. فرآیند مدیریت پایداری پروژه PSM ، با برقراری همکاری بین مالک پروژه و مهندسان مشاور در زمینه انتخاب اهداف مناسب برای پروژه و تعیین شاخصهای مربوط به توسعه پایدار، کمک مینماید که دیدگاه مالک پروژه نسبت به هزینههای موجود متقاعد گردد.

از ویژگیهای فرآیند مدیریت پایداری پروژه این است که نظر طرفهای ذینفع در پروژه، پژوهش و مورد توجه قرار میگیرد، همانگونه که به دیگر اهداف پروژه در طرح مدیریت کیفیت پروژه برخورد میشود.
PSM مالکان و مهندسان مشاور پروژه را قادر میسازد که برای برآورده ساختن خواستها و توجه به نگرانیها و مسائل طرفهای ذینفع، به ابداع شاخصهایی متناسب با نیاز بپردازند و در عین حال نشان دهند که این تمهیدات از پیوندی محکم و علت و معلولی با نگرانیها و اهداف بنیادی توسعه پایدار برخوردار هستند.
این روش درضمن اینکه تعهد کارفرمایان و مهندسان مشاور را به توسعه پایدار نشان میدهد، یک متدولوژی همسنجی عملکرد پروژۀ توسعه پایدار را نیز به دست میدهدنهایتاً. نسبت به این امر که پیشرفت در یکی از ابعاد توسعه پایدار به بهای نادیده گرفتن یک بعد دیگر نیست، اطمینان خاطر به وجود میآورد.

مؤسسات صاحبنظر در مدیریت پروژه، PSM را به عنوان عرصه تازهای از مدیریت دانش برای استفاده در پروژهها پیشنهاد میکنند تا به موازات عرصههای موجود مانند مدیریت کیفیت، ریسک و یکپارچه سازی فعالیتها، مورد بهرهبرداری قرار گیرد.

مهندسان مشاور و دیگر تصمیمگیرندگان متخصص در پروژههای عمرانی و اقتصادی از طریق این روش میتوانند کارفرمایان را متقاعد سازند که با به کارگیری فرآیندها سیستمها و تکنولوژیهای جدید و سازگار با توسعه پایدار، ارزش جدیدی به کار خود بیافزایند. این روش با ایجاد زمینههای مناسبی برای نوآوری سبب میشود کلیه طرفها بتوانند در جوی سازنده با یکدیگر همکاری کنند.

پیشزمینه

تحول در سبک مدیریت پروژهها و چگونگی به کارگیری سرمایهها در طراحی و اجرای زیر ساختها که استفادۀ کارآمدتری از منابع و انرژی را سبب شود، بیانگر تعهد طرفهای درگیر در فعالیتهای عمرانی است. حراست از سیستمهای بوم شناختی و در نظر گرفتن نیازهای جوامع محلی در احداث یا توسعه تسهیلات و زیر ساختها یکی از موارد بسیار مهم است.
آشفتگی موجود در برداشت از توسعه پایدار و همچنین شاخصها و سنجههای آن، توجه به نکاتی که به طور مستدل در
PSM به عنوان تطابق اهداف یک پروژه با اهداف و اولویتهایی که توسط جامعه به عنوان یک کل به رسمیت شناخته شده است و مورد قبول است را ضروری میسازد. این فرآیند همچنین می تواند اهداف را با شرایط و اولویتهای محلی هماهنگ سازد.

دست یابی به توسعه پایدار به این معناست که سیستمها، تکنولوژیها و زیر ساختهای موجود بازبینی گردند و با نمونههایی که انرژی و منابع و مواد سمی کمتری مصرف میکنند و در ضمن از محیط زیست و جامعه حراست بیشتری میکنند، جایگزین شوند. این مورد برای کشورهای درحال توسعه با دو ویژگی خاص از اهمیت بالاتری برخوردار است.

از یکسو این کشورها هدف انتقال تکنولوژیهای آلاینده هستند، از سوی دیگر نیاز روزافزون این کشورها به افزایش اشتغال در سطوح غیر تخصصی توسعه تکنولوژیهایعمدتاً مکانیکی و کمتر دانش بر را ارجح مینماید. که هر دو مسئله می تواند خطر جدی برای پروژههای عمرانی و صنعتی به شمار آید.

یکی از بزرگترین چالشها و فرصتهایی که تا به حال در برابر حرفه مهندسی مشاور قرار گرفته، مجهز کردن سیستمها، تکنولوژیها و زیرساختها به ابزارهای تازه برای توسعه پایداراست. بی شک مالکان پروژهها از متخصصان و صاحبنظران مدیریت پروژه میخواهند که آنان را در این تغییر و تبدیل یاری نموده و راهنماییها و خدمات لازم را برای ارزیابی پروژهها در اختیار آنها قرار دهند.

 


از جمله پیش شرطهای موفقیت، می تواند وجود محیط و جو مساعد برای نوآوری باشد. یعنی محیط کاری که در آن یادگیری و خلاقیت بال و پر یابد و ارج نهاده شوند. محیطی که در آن مهندسان مشاور تشویق شوند تا روشهای تازهای را به آزمایش گذارند، تکنولوژیهای جدید را محک بزنند و تکنولوژیهای کهنه را با تکنولوژیهای جدید و پایدارتر تعویض نمایند. صراحت، صداقت و شفافیت از عناصر اصلی این محیط است. گفتگو و تبادل نظر بین کلیه طرفهای درگیر در سراسر چرخه توسعه، طراحی و انجام پروژه فرآیندی کارآمد و اثربخش را برای دستیابی به شیوههای سازگار با توسعه پایدار به وجود میآورد.

تعریف توسعه پایدار برحسب شیوۀ تفکر مردم در مورد توسعه و تأثیر آن بر محیط زیست و جامعه متفاوت است. این مفهوم مسیری به جلو را تعریف میکند به گونهای که جامعه بتواند کیفیت زندگی خود را حفظ و بهبود بخشد، بدون اینکه توانایی نسلهای آینده برای انجام همین کار را به مخاطره اندازد.

در حال حاضر ما منابع حساس و ظرفیت تحمل بوم شناختی زمین را با سرعتی بیش از آنکه بتوان آنها را تجدید، تعویض یا دوباره تأمین کرد، مصرف میکنیم. از جمله آلودگی محلی آبراههها و دریاچهها، تا از بین رفتن تنوع زیستی و گرم شدن زمین که همگی از فعالیتهای بشر ناشی شده است. به طورهمزمان رقابت بر سر منابع کمیاب که برای مثال مستلزم خالی کردن آب رودخانهها، سفرههای آبی مهم، از بین رفتن جنگلها، کاهش منابع ماهی اقیانوسها و غیره سبب تعارضات اجتماعی- سیاسی در درون و بین کشورها شده است. این شواهد از نظر بسیاری از ناظران کافی است تا لزوم تغییر رویکرد کنونی به رشد اقتصادی را مطرح کنند.
با توجه به اینکه نیل به توسعه پایدار نیاز به تلاش سازمانیافته و جهانی برای به اجرا گذاشتن روشهای مناسب به همراه پیشرفتهای تکنولوژیک چشمگیر دارد، در نبود چنین تلاش جهانی، توسعه پایدار تنها به صورت پروژه به پروژه وتوسط مالکان پروژهها و مهندسان مشاور تحقق خواهد یافت. پیشرفتها در این مسیر از طریق تعیین سطوحبالاتر و بالاتر برای عملکرد پروژه و دستیابی به این اهداف میسر خواهد شد. اهداف از طریق تلفیق تجربه و نوآوری تعیین خواهد شد و به سمت دستیابی به سطوح بالاتر عملکرد متوجه خواهد بود. هر تلاش به خرد جمعی جامعه دربارۀ اینکه چه چیزهایی کارایی داشته و چه چیزهایی عملی نبودهاند اضافه میکند و این امکان را میدهد که تعدیلهای مناسب انجام شود.
به منظور پیشرفت به سمت دستیابی به توسعه پایدار چارچوب و فرآیندی برای تنظیم اهداف پروژه و سنجش میزان پیشرفت به سوی اهداف و اولویتهای توسعه پایدار لازم است. این فرآیند باید بتواند:

- به مالک پروژه و مهندس مشاور در تدوین اهداف عملی پروژه برای دستیابی به توسعه پایدار کمک کند و توازنی میان آرمانهای مالک پروژه ، علائق طرفهای ذینفع و مسائل مربوط به هزینه و قابلیت حصول ایجاد نماید.

- در سراسر چرخه عمر پروژه، مشارکت قابل ملاحظه طرفهای ذینفع را در این روند تأمین کند . با این کار رعایت کلیه مسائل عمده را تضمین کند.

- از نظر اهداف، مشارکت طرفهای ذینفع و انتظارات مربوط به عملکرد پروژه، صریح و شفاف باشد.

- ساز و کارهایی برای کسب بازخور، ارزیابی نتایج، معیار گذاری برای عملکرد پایداری و به اشتراک گذاردن دانش ارائه کند.

یک جزء اساسی این فرآیند، مجموعه جامعی از اهداف برای توسعه پایدار و شاخصهای همراه با آنها در سطح پروژه است. این مجموعه باید طیف کامل مسائل مربوط به پایداری را در برگیرد و مهندسان مشاور را قادر سازد که کمکهای ویژهای را که به توسعه پایدار به عمل میآید و همگی با اهداف 2Agenda 21 پیوند دارند را اندازه بگیرند.

آنچه اهمیت تعیین کننده دارد محیط مناسب برای نوآوری است. برای دستیابی به توسعه پایدار، پدیدآوری محیط مناسب برای نوآوری، یعنی محیط کار یادگیرنده و خلاق پیش شرط شناخته شد. در این محیط از مالکان پروژه که شاهد دستاوردهای دیگران هستند مصرانه خواسته میشود که اهداف وسیعی برای تعیین معیارهای جدید و بالاتر عملکرد پایداری مشخص کنند. همزمان مهندسان مشاور تشویق میشوند که روشهای تازهای را به آزمایش بگذارند، تکنولوژیهای جدید را آزمون کنند و شیوههای کهنه را با شیوههای جدید و راه حلهای پایدارتر جایگزین کنند.


بنا به ماهیت تیمهای دائمی و موقت Cross functional در مدیریت پروژه، ایجاد صراحت و شفافیت از اجزاء اساسی وظایف آنها شمار میآیند. مالکان پروژهها و مهندسان مشاور باید گروههای ذینفع را در سراسر مراحل توسعه، تدوین، طراحی و اجرای پروژه در یک گفتگوی دوسویه درگیر کنند تا این اطمینان حاصل شود که مسائل و نگرانیهای گروههای ذینفع به طور کامل در نظر گرفته شده است. فرآیند گفتگوی دوسویه بین ذینفعهای متعدد پروژه در دو جهت عمل میکند، طرفهای ذینفع مسائل و نگرانیهای خود را در ارتباط با یک پروژه مطرح میکنند تا بتوان مسائل و نگرانیها را توسط مالک پروژه و مهندس در سراسر چرخه عمر پروژه مورد توجه قرار داد. مالک پروژه و مهندس، گروههای ذینفع را در مورد میزان پیشرفت تکنولوژیک فعلی و محدودیتهای آنچه قابل حصول است مطلع میکنند. برای اینکه این فرآیند به یک فرآیند اثربخش و کارآمد تبدیل شود، کلیه طرفها باید در ایجاد جو اعتماد و همکاری تلاش کنند. عاملی که بر میزان پیشرفت تأثیر تعیین کننده دارد توانایی مهندسان در نوآوری است: یعنی به تصور در آوردن ، ابداع کردن، توسعه دادن، آزمودن و به کاربستن فرآیندها، سیستمها و تکنولوژیها.

نقش شاخصهای پروژه

در حالی که اهداف پروژه جهت حرکت آن را تعیین میکنند، شاخصهای پروژه وسایل سنجش میزان پیشرفت را به دست میدهند. این شاخصها به مالکان پروژه، مهندسان و طرفهای ذینفع امکان میدهند که میزان پیشرفت به سمت توسعه پایدار را از طریق مقایسه عملکرد به دست آمده در یک پروژه، با عملکرد مورد انتظار اندازه بگیرند. مجموعه جامعی از شاخصهای پروژه در عین حال ابزاری اساسی برای اندازهگیری موفقیتها و دستاوردها، نشان دادن میزان شفافیت برای طرفهای ذینفع و به وجود آوردن یک بانک دانش برای متخصصان است. هدف و استفاده از شاخصها برای امر توسعه پایدار در زیرنویس به طور خلاصه بیان شده است.3
برای اینکه شاخصها بتوانند از کارکرد مناسبی برخوردار باشند باید:
- در اصول، اهداف و اولویتهای فراگیر توسعه پایدار ریشه داشته باشند.

- برای در برگرفتن کلیه جنبههای مربوط به توسعه پایدار از جامعیت کافی برخوردار باشند.

- به اندازهای باشند که قابل کنترل و اداره و از نظر تفهیم و اطلاع رسانی اثربخش باشند.

- قابلیت انطباق با موارد مختلف را داشته باشند و بتوان آنها را با استفاده از فرآیندی که صریح و شفاف است، با احتیاجات و شرایط محلی تطبیق داد.

در تصویر شماره یک نشان داده شده است، هدف پروژه را میتوان روی یک مقیاس متغیر به نمایش در آورد. شرایط پایداری در محیطی در طیف بالاتری قابل حصول است. یعنی در هدفی که بسته به شرایط محلی، شواهد مربوط به منابع و ظرفیت باربری و هر گونه تحولات تکنولوژیک دیگر بتواند تعریف توسعه پایدار را برای این هدف ویژه تغییر دهد، تغییر میکند. برای مثال دانش جدید دربارۀ محدودیتهای ظرفیت باربری بوم شناختی( اکولوژیکی) می تواند این هدف را به سطوح بالاتر منتقل کند. برعکس، اختراع تکنولوژی کم هزینه و کم مصرف برای شیرین سازی آب، می تواند به میزان چشمگیری فراهم بودن آب شیرین را دگرگون سازد و بدین طریق هدف مورد نظر را به سطحی پایینتر سوق دهد.


٣. در تعیین شاخصها باید ویژگی، معیار،هدف،شاخصهای سطح پروﮊه، نقش شاخص، منابع دادهها، سطح دقت دقیقاﹰ تعیین و مستند گردد.


تصویر شماره1 اهداف پروژه برای توسعه پایدار

پس از اجلاس سران جهان دربارۀ زمین4، سازمان ملل متحد به کمسیون توسعه پایدار((CSD خود اختیار داد تا مجموعهای از شاخصهای مورد نیاز برای توسعه پایدار را تدوین کند تا براساس مسائل، اهداف و اولویتهای مشخص شده در کارپایه 21

بتوان میزان پیشرفت به سمت اهداف را اندازه گیری و تنظیم کرد. هدف از اینکار که به تهیه فهرستی از شاخصها براساس چارچوب مضامین اصلی و مضامین فرعی قابل پیگیری در کارپایه شماره 21 شد، برگردان اهداف این کارپایه به فرمی بود که برای تصمیمگیرندگان در سطح ملی قابل دسترسی باشد و بتوان از آنها به عنوان راهنمایی در تصمیمگیریهای حساس استفاده کرد.

اگر پیشرفت به سمت توسعه پایدار را بتوان بر یک اساس پروژه به پروژه انجام داد، در آن صورت شاخصهای CSD را باید به شاخصهای سطح پروژه برگرداند که مجموعه جامعی هستند و حاوی کلیه اجزاء اصلی توسعه پایدار میشوند. حذف هر یک از این اجزاء، ارزیابی را مخدوش میکند و ارزش نقش پروژه را در کمک به استقرار توسعه پایدار زیر سئوال میبرد. به عنوان مثال، یک پروژه می تواند با افزودن به مصرف انرژی یا کمیت مواد سمی میزان آب مورد استفاده را کاهش دهد. از این رو در نظر نگرفتن کلیه اجزاء می تواند حصول به یکی از اهداف پایداری را به بهای نادیده گرفتن اهداف دیگر میسر سازد امری که به پیشرفت ناچیز یا حتی منفی منتهی خواهد شد.

شاخصهای پایداری پروژه در عین حال که تضمین میکنند، پیشرفت در یکی از جنبههای توسعه پایدار به بهای نادیده گرفتن جنبههای دیگر صورت نگیرد، همچنین به عنوان نشانههای راهنما و معیار و الگو عمل میکنند و نشان میدهند که کدام دستاوردهای دیگر حاصل شدهاند و برای همگان در تعیین سطوح عملکرد جدید و بالاتر الهام بخش و شوق برانگیزاند.

اصول مدیریت پایداری پروژه

برای مرتبط کردن شاخصهای پایداری کل جامعه به شاخصهای سطح پروژه، فیدیک5 اصول زیر را در رابطه با توسعه پایدار مورد پذیرش قرار داده است. این اصول توسعه پایدار را با ویژگیهای زیر در نظر میگیرد:
- خواستار مفهومی در سطح کل جامعه است.
هرگونه تلاش اندازهگیری میزان کمک یک پروژه به پیشبرد توسعه پایدار باید براصول کامل و مورد قبول توسعه پایدار استوار باشد.
- بیانگر یک هدف متحرک است

 


- جریان رویدادها و ظهور دانش جدید، مشکلات و مسائل را به شکلی که امروز در تصور میآیند، به میزان قابل توجهی تغییر خواهد داد. گذشته از این، این امر محتمل است که تغییرات در چارچوب چرخه عمر پروژههای تیپ رخ دهند. از این روست که هم بزرگی کمی یک شاخص و هم خود شاخص که در آغاز یک پروژه تعیین شدهاند ممکن است بسیار متفاوت از مقادیری باشند که به هنگام برچیدن یا نوسازی مشاهده میشوند.

- به محل وابسته است

بسیاری از مسائل و عوارضی که در رابطه با توسعه پایدار در یک نقطه از جهان واجد اهمیت است، ممکن است در نقطه دیگر بی اهمیت باشند. برخی از مسائل نظیر اقلیم، از بین رفتن لایه اوزون و از بین رفتن جنگلها در همه جا مطرح است.

- به محیطی برای نو آوری نیاز دارد.

پیشرفت تنها هنگامی تحقق مییابد که مهندسان مشاور از آزادی بررسی و اکتشاف، ابداع، آزمایش ، به کار بستن و ارزیابی فرآیندها، سیستمهاو تکنولوژیهای نوید بخش، که عملکرد بهتر و پایدارتری را به ما ارائه میدهد، برخوردار باشند. این امر به صراحت و شفافیت زیادی نیاز دارد تا تفاهم میان طرفهای ذینفع و توسعه دانش و به اشتراک گذاردن آن میان مهندسان را تقویت کند.

مدیریت پایداری پروژه با هدف راهنمایی مالکان پروژه و مهندسان در جهت چگونگی جاری سازی اصول پایداری پروژه در تک تک پروژهها ، دارای دو جز، زیر است:

- چارچوبی از اهداف برای توسعه پایدار و شاخصهای متناظر آنها که هر دوی آنها به مسائل، اهداف و اولویتهای کار پایه شماره 21 پیوند میخورند.

- فرآیندی برای تعیین و اصلاح اهداف و شاخصهای پروژه که آنها را با برداشت و دید و اهداف مالک پروژه هماهنگ می سازد، با کار پایه شماره 21 انطباق میدهد و با مسائل و اولویتهای محلی و علایق طرفهای ذینفع مطابقت میدهد.

درحقیقت سازمانهای که در ارتباط با دانایی توسعه پایدار و به اجرا در آوردن آن احساس مسئولیت میکنند، از جمله فیدیک، نیز دو مجموعه تدوین نمود که اولی مجموعهای از اهداف و شاخصهای اصلی برای توسعه پایدار در هماهنگی با کار پایه 21 و

مجموعه دوم فرآیندی برای اصلاح و تغییر این اهداف و شاخصها، که این امکان را فراهم مینمود که در عین حفظ پیوند خود با کار پایه شماره 21 خود را با شرایط پروژههای واقعی مطابقت دهند. این فرآیند چرخه عمر پروژه را از تدوین مفهوم تا طراحی، ساخت، بهرهبرداری، بازسازی و از دور خارج کردن را مورد توجه قرارمیدهد.

- یک استفاده کننده می تواند در همان حال که پیوند نزدیکی را با مسایل، اهداف و اولویتهای توسعه پایدار کل جامعه حفظ کند، مجموعه شاخصهای پروژه را بر اساس ارتباط یک شاخص با دامنه پروژه، شرایط و محیط پروژه، با آن متناسب سازد.

- این فرآیند پیشرفتهایی را که در وضعیت روشهای جاری عمل و تعیین معیارها و الگوهای تازه برای توسعه پایدار صورت میگیرد، به حساب میآورد و از طریق ابداعات و به کاربردن موفقیت آمیز آنها به تغییرات در قابلیت فرآیندها، سیستمها و تکنولوژیها دست مییابد.

- این فرآیند سازوکاری برای تعیین معیارها و الگوهای عملکرد به وجود میĤورد که دستاوردهای دیگران را مورد مقایسه قرارمیدهد و به طور مرتب اهداف بالاتری را تعیین میکند. از این رو این فرآیند میپذیردکه هر چند مسائل پایداریکاملاً جا افتادهاند، روشهای برخورد با آنها به سرعت در حال تغییر و تحولاند.

برای اینکه یک پروه بتواند کمک واقعی و قابل تحققی به امر توسعه پایدار به عمل آورد، باید به شیوهای طراحی و انجام شود که اثر قابل سنجش، خالص و مثبتی بر همه ابعاد پایداری در سراسر چرخه عمر پروژه باقی گذارد. این کار سادهای نیست. در غیاب راهنماییهای جامع در این زمینه، دولتها، سازمانهای غیر دولتی، گروههای ذینفع عمومی و دیگران سیستمهای اندازهگیری بسیاری برای توسعه پایدار به وجود آوردهاند. مرتبط کردن این سیستمها که بر شالودۀ نگرش محدودی استوار هستند، به مجموعه متعادلی از راهحلها که در پروژههای واقعی پدیدار میشوند، کار دشواری است و حتی ممکن است اهداف متعارضی به بار آورد.

PSM در نقطه مقابل این روش ، با طیف گستردهای از اهداف شاخصها آغاز میشود که در اصولی از توسعه پایدار ریشه دارند که مورد قبول گستردهاند. مالکان پروژهها و مهندسان آنها میتوانند با استفاده از PSM در پیوند با تضمین کیفیت و مدیریت پروژه، اهداف و شاخصها را به گونهای تعدیل کنند که بازتاب دهنده شرایط محلی و نیز طیف گسترده راه حلهای بالقوه باشند.


- این واقعیت که پیشرفت تدریجی است و کمال زودگذر و دست نیافتنی است.

- توسعه پایدار توجه خود را بر دستیابی به پیشرفتهای تدریجی بر اساس انباشت دانش و تجربهای متمرکز میکند که از طریق نوآوری به دست می آید.

- این روش به مالک پروژه امکان میدهد که کمک خود را به توسعه پایدار به شیوهای که هم شفاف و هم قابل اثبات باشد، به نمایش گذارد.

PSM برای مهندسان مشاور نیز از ارزش بالایی برخوردار است. مهندسان مشاور برای آنکه بتوانند به شیوهای کار آمد به مسائل توسعه پایدار پاسخ دهند و نیازهای مالک پروژه را برآورده سازند، به وسیله این روش به درک عمیقی از اهداف پروژه در طول چرخه عمر پروژه دست مییابند. این امر رابطه نزدیکی با کارفرما و محیط نوآورانه و ابتکاری خلق میکند که به مهندسان امکان میدهد خدماتی ارایه کنند که بر کیفیت و دانش پروژه از روشها و تکنولوژیهای توسعه پایدار استوار هستند. PSM همچنین با تحت پوشش قرار دادن فرآیندهایی که به تدوین و کاربست شاخصها مربوطند و فعالیت به موازات حوزههای جا افتاده مدیریت هزینه، زمان، دامنه کار، منابع انسانی، ریسک، تهیه و تدارک ، ارتباطات و کیفیت، بعد تازهای از مدیریت پروژه را به کار اضافه میکند.

PSM حیطه خدمات مهندسی را گسترش میبخشد و به حرفه امکان میدهد که خدمات توسعه پایدار را به خدمات پیشنهادی به کارفرما اضافه کند.

مدیریت پایداری پروژه فرآیندی برای تعیین، نشان دادن و تحقیق دربارۀ میزان کمک یک پروژه به توسعه پایدار پیشنهاد میکند.
اگر مالک پروژه بخواهد تا اهداف مربوط به توسعه پایدار را در یک پروژه بگنجاند، در این حالت PSM فرآیندی ارائه میدهد که به کمک آن میتوان اهداف مورد نظر را به طور مطمئن در هماهنگی با اهداف و اولویتهای مورد قبول کل جامعه تعیین کرد.

پیشرفت به سمت این اهداف را میتوان نسبت به مسائل، مشکلات و اولویتهای اساسی اجتماعی اندازهگیری کرد.

تلاش مدیریت پایداری پروژه

- چگونگی وارد کردن اهداف مالک پروژه در مورد توسعه پایدار در یک پروژه

- چگونگی نشان دادن پیوند میان دستاوردهای یک پروژه معین و اهداف و اولویتهای کل جامعه

- چگونگی ایجاد و حفظ شفافیت در تدوین اهداف و شاخصها

- چگونگی در نظر گرفتن و لحاظ کردن اهداف و نیازهای طیف وسیعی از گروههای ذینفع

- نشان دادن اینکه چکونه اهداف و شاخصهای پروژه بر اهداف و طراحی پروژه تأثیر میگذارد.

شاخصهای پروژه

شاخصها پارامترهای مشاهده یا محاسبه شدهای هستند که از وجود شرایط یا یک روند حکایت میکنند یا وضعیت آن را نشان میدهند. آنها ابزارهایی برای اندازهگیری و زیر نظر گرفتن پیشرفت به سمت اهداف هستند وشالودهای برای قضاوت دربارۀ میزان پیشرفت به دست آمده یا اقدامات اصلاحی مورد نیاز فراهم میکنند. آنها همچنین ابزار مدیریتی مهمی برای انتقال ایدهها، اندیشهها و ارزشها به دست میدهند. همانطور که سازمان CSD سازمان ملل متحد نیز متذکر شده است، " ما آنچه را برایش ارزش قائل هستیم اندازه میگیریم و برای آنچه اندازه میگیریم، ارزش قائلیم."

همانطور که گفته شد شاخصهای توسعه پایدار در یک فرآیند دو مرحلهای به وجود آمدهاند. نخستین مرحله شامل ترسیم و تدوین اهداف توسعه پایدار و سازمان دادن آنها به صورت موضوعات و مضامین اصلی و موضوعات و مضامین فرعی است. این چارچوب بدین طریق شاخصهای مربوط به مضامین و موضوعات گوناگون را به اهداف کلی که در متن جهانی تعریف شدهاند پیوند میدهد.

چنین چارچوبی به ما کمک میکند:
- محرک ارائه پیشنهاد دربارۀ آن چیزهایی باشیم که باید اندازه گیری شوند.

- مسائل را طبقه بندی و ایدهها را سازمان دهیم.

- یک واژگان مشترک به وجود آوریم.


مرحله دوم از مجموعهای از مدلهای مفهومی برای منطبق کردن و پیوند دادن مضامین و موضوعات اصلی و فرعی به یکدیگر استفاده میکند. این کار تضمین کنندۀ این امر است که شاخصها به اهداف عام و جهانی پیوند داشته باشند. این مدلها عملکرد پروژۀ مورد بحث را در مورد هر یک از مضامین و موضوعات فرعی در قالب پارامترهای قابل اندازهگیری توصیف میکنند.

این پارامترها روابط علت و معلولی در متن پروژه را به طور خلاصه بیان میکنند و ضامن آن هستند که شاخصهای انتخاب شده عملکرد پروژه را اندازهگیری کنند. اگر میخواهیم که شاخصها بر نتایج تأثیر گذارند و به تغییرات عوامل خارجی پاسخ دهند، باید آنها را برای یک پروژۀ معین انتخاب کنیم.

به عنوان مثال چارچوب هدف جهانی و عام بهبود سلامت، می تواند شامل موضوعات فرعی آب آشامیدنی، به همراه یک مدل مفهومی باشد که اگر آب آشامیدنی بهداشتی در دسترس درصد بزرگی از جمعیت قرار داشته باشد، سلامت عمومی ارتقا خواهد یافت. پس بدین طریق شاخص مورد نظر عبارت خواهد شد از درصد جمعیت که به آب سالم دسترسی دارند. برای پروژهای در یک جهان توسعه یافته، این موضوع در برگیرنده مسایلی در رابطه با حفظ کیفیت آبی خواهد بود که از شیرهای آب هر ساختمان خارج میشود. برای جهان در حال توسعه، سطح بهبود در این استاندارد میتواند ابتداییتر باشد و شاید به منبع تأمین آب سالم یک جامعه محلی مربوط شود. برای مورد اخیر، واضح است که اگر جامعه را در گفتگویی دربارۀ امکان سنجی و عملی بودن استفاده از سیستمها و روشهایی در گیر کنیم که قرار است مورد استفاده قرا رگیرند و نیر بحث دربارۀ شاخصهایی به راه اندازیم که برای توصیف نتایج حاصل از پروژه انتخاب میشوند، بسیار مفید خواهد بود.

شاخصهای اصلی پروژه

نقطه شروع PSM تدوین مجموعهای اصلی از مضامین و موضوعات اصلی و فرعی و شاخصهای پروژه برای توسعه پایدار است که از اهداف و آرمانهای ملی و بینالمللی اخذ شده و به اهداف اصلی وکار پایه شماره 21 درباره کل جامعه پیوند یافته است و برای درست شدن پیوند و ربط آنها به پروژهها، تغییر نگارش یافته و تعدیل شده است. این چارچوب همان چارچوب UNCSD
است که از چهار بعد تشکیل شده است: اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی و نهادی. CSD خواستار مدلی بود که شاخصهای آن نیروی محرکه را تعریف و هر یک از مسائل مرتبط به هر چهار بعد را مشخص کنند . بدانها پاسخ دهند. این مدل مجموعهای متشکل از 134 شاخص را ارایه داد که سپس به 65 شاخص کاهش یافت که با به کار بستن یک مدل دیگر در 38 موضوع و مضمون فرعی سازمان یافتهاند، به شکلی که این شاخصهامستقیماً به خط مشیهای ملی مرتبط میشوند.
- شاخصهای خاص پروژهای

- مجموعه اصلی شاخص پروژهای PSM، با به کاربستن یک مدل دیگر به دست میآید، و هر شاخص باید:

- الف) کمک قابل توجهی به پیشبرد اهداف توسعه هزاره ارایه دهد و

- ب) بتوان آن را در متن پروژه مورد تعریف مجدد قرار داد، تا به فعالیتهای پروژه ارتباط پیدا کند.

باید متذکر شد که فهرست شاخصهای اصلی PSM شامل شاخصهای اصلی UNCSD نیز میشوند.6 نتیجه آن است که شاخص UNCSD تحت عنوان در صد جمعیتی که زیر خط فقر زندگی میکنند، در قالب شاخص اصلی پروژه PSM تحت عنوان نسبت کارگران با شرکتهای محلی که به استخدام پروژه مورد بحث در آمدهاند، باز تعریف شده است. در این مثال مالک و مهندس پروژه میتوانند با استخدام کارگران و شرکتهای محلی بر میزان جمعیتی که زیر خط فقر زندگی میکنند ، تأثیر بگذارند.
در فرآیند PSM فهرست شاخصهای اصلی پروژه را میتوان اصلاح کرد و آن را با به کار بردن شاخصهای محلی در مورد توسعه پایدار و اطلاعات کسب شده از گروههای ذینفع و استفاده از مشارکت آنها به صورت مجموعههایی از مراحل در آورد. اما این فرآیند این اجازه را به ما نمیدهد که شاخصی را که مربوط به توسعه پایدار در نظر گرفته میشود، پاک کنیم یا به شکلیکاملاً بنیادی تغییر دهیم.

اجرای PSM

 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید