بخشی از مقاله

مطالعه تطبيقي سرلوحه شماره هاي نخست روزنامه هاي وقايع اتفاقيه و دولت عليه ايران


چکيده

روزنامه هاي وقايع اتفاقيه و دولت عليه ايران ، از اصليترين روزنامه هاي زمان قاجار بودند. اين روزنامه ها، داراي سرلوح رسمي دولت ايران در آن زمان هستند که نشان از اهميت و رسميبودن آنها دارد. دو هنرمند بزرگ دوران قاجار، ميرزا عليقلي خويي، هنرمند مردمي و پرکار دوران قاجار سرلوح روزنامه وقايع اتفاقيه را و ميرزا ابوالحسن خان غفاري(صنيع الملک )سرلوح روزنامه دولت عليه ايران را در روزنامه ها مصورکرده اند.
تلاش نگارندگان در مقاله حاضر برآن بوده تا با معرفي روزنامه هاي وقايع اتفاقيه و دولت عليه ايران از وجه بصري و هنرمندان آنها، به شباهت ها و تفاوت هاي سرلوحه اين دو روزنامه با تأکيد بر ارزش هاي بصري آنها که هدف اين پژوهش نيز هست ، دست يابند. آنچه در اين پژوهش مورد بررسيقرارگرفته ، اهميت روزنامه هاي قاجار و تزئينات اطراف نشان رسمي دولتي است آن چنان که ، کيفيت و ظرافت تصويرها و نقش هاي اطراف شير و خورشيد نيز، متفاوت تصويرشده اند.
بنابر آنچه بيان شد، پرسش هاي اين مقاله بدين ترتيب است :
هماهنگي موجود در فضاي تزئيني اطراف نشان شيروخورشيد، چگونه طراحيشده است .
در طراحي سرلوحه هاي دو روزنامه وقايع اتفاقيه و دولت عليه ايران ، چه تفاوت ها و شباهت هايي ديده ميشود.
روش تحقيق به کارگرفته شده ، توصيفي- تاريخي است و روش گردآوري اطلاعات ، اسنادي و کتابخانه اي با توجه به منابع مکتوب و آثار هنري آن دوران است . نهايت ، آنچه در بخش نتيجه گيري به دست آمد اين است که هر دو روزنامه داراي سر لوحه هايي خلاقانه بوده و متأثر از اتفاقات روزنامه ها هستند. افزون براينکه ، آثار ميرزاعليقلي خويي عاميانه و آثار صنيع الملک ، رسمي و دربارياند.
کليدواژگان : سرلوحه روزنامه وقايع اتفاقيه ، سرلوحه روزنامه دولت عليه ايران ، چاپ سنگي،.
* اين مقاله ، برگرفته از رساله دکتري الهه پنجه باشي رشته پژوهش هنر دانشگاه الزهرا(س ) باعنوان "بررسي تطبيقي پيکرنگاري درباري دوره متقدم و متأخر قاجار"، به راهنمايي دکتر ابوالقاسم دادور است .
** دانشجوي دکتري پژوهش هنر، دانشکده هنر، دانشگاه الزهرا(س )، تهران (نويسنده مسئول ). yahoo.com@١٤١_elaheh
*** دانشيار، دانشکده هنر، دانشگاه الزهرا(س )، تهران .


مقدمه
عصر قاجار را ميتوان دوراني دانست که تأثيرپذيري از هنرهاي غربي که شروع آن از دوره صفويه بود، در آن شدت گرفت . زمان ناصرالدين شاه ١ قاجار، تغييراتي در هنر اين دوران رويداد، به سبب تماس گسترده ايران با اروپا و سياست استعماري دولت هاي روسيه و انگليس ، سرنوشت آن با سياست کشورهاي ديگر آميخته شد. مجموعه اين عوامل افزون بر تحولات داخلي، دگرگونيهاي اجتماعي بزرگ و عميقي را پديدآورد. توسعه صنعت چاپ ، رواج باسمه ، بنيان گذاري مدرسه دارالفنون ، ايجاد ارتش ، پيدايش روزنامه ، فرستادن دانشجويان به فرنگ ، گسترش افکار دموکراتيک ، تماس با فرهنگ غرب و پرورش متفکراني همچون : ميرزا تقيخان
اميرکبير٢، ميرزا آقاخان و ميرزا فتحعلي آخوندزاده ، تحولي را در نظم و نثرفارسي ايجادکرد. پيدايش عکاسي و تأثير اين
صنعت بر هنر نقاشي نيز، از مسائل اجتماعي تأثيرگذار بر هنر اين عصر است . دوران پنجاه ساله سلطنت ناصرالدين شاه ، طولاني و به نسبت آرام بود و امکان پرداختن به امور هنري و ذوقي براي شاه ، شاهزادگان و درباريان وجودداشت .
در چنين شرايطي، دو گروه از هنرمندان رشدکردند. يک گروه ، هنرمنداني مردمي بودند که با شيوه سنتي و عاميانه برمبناي تجربيات خويش ، دست به خلق هنر ميزدند.
گروه ديگر، هنرمندان درباري بودند که رياست کارگاه يا نقاش خانه همايوني را داشته و داراي لقب نقاش باشي بودند.
اين هنرمندان ، با تأثير از رئاليسم ٣ اروپايي و سليقه دربار، آثار خود را ميآفريدند. آنچه در مقاله پيش رو مورد بررسي قرارگرفته اين است که روزنامه هاي چاپ سنگي قاجار از تزئينات سرلوحه ها برخوردارند و هر سرلوحه با ديگر سرلوحه ها، متفاوت تنظيم شده است .
بنابر آنچه گفته شد اين پژوهش که ماهيتي تاريخي دارد، درراستاي مطالعه روزنامه هاي دوران قاجار و تزئينات و تقسيمات سرلوحه هاي آنها شکل گرفته است . در روزنامه هاي مورد بحث تزئينات ، متفاوت از يکديگر ترسيم شده و هماهنگ با فضاي تصويري دوران قاجار است . بدين منظور، در مقاله حاضر مستقيماً از سرلوحه هاي روزنامه هاي وقايع اتفاقيه و دولت عليه ايران ، استفاده شده و کيفيت تصويرهاي ترسيمي هنرمندان آنها، بررسيشده است . ضمن اينکه ، چگونگي مصورشدن تزئينات و هماهنگي آنها با فضاي سرلوحه روزنامه ها و تأثير نگاه هنرمندان بر کيفيت آثار نيز، در اين پژوهش تحليل شده است . براي تحليل ، از شيوه تطبيقي بهره گيريشده و با تکيه بر اين روش ، تلاش شده است تا شباهت ، تفاوت و کيفيت آثار هم ، بررسيشوند. براي چنين تبيين و بررسياي، روزنامه وقايع اتفاقيه اثر ميرزا عليقلي خويي نقاش و تصويرپرداز مردمي و روزنامه دولت عليه ايران زيرنظر ميرزا ابوالحسن خان غفاري از هنرمندان تحصيل کرده چاپ و نقاشي در اروپا، گزينش شده است . آخرين موردي که در اين مقاله به آن پرداخته شده ، تطبيق سرلوحه روزنامه ها است . نهايت ، آنچه در بخش نتيجه گيري به دست آمد، اين بود که سر لوحه روزنامه دولت عليه ايران به قلم ميرزا ابوالحسن غفاري داراي هماهنگي بيشتر بوده ، مدرن تر ترسيم شده و از وقار، تنوع تصويري، ظرافت و هماهنگي نيز برخورداراست .


روش تحقيق
اين مقاله مبتنيبر روش تحقيق تاريخي- توصيفي و شيوه گردآوري اطلاعات آن هم ، ازگونه اسنادي(کتابخانه اي) است . رويکرد آن ، تطبيقي است بنابر اين رويکرد، سرلوحه روزنامه ها و شباهت و تفاوت و تزئينات آنها با يکديگر تطبيق داده شده است . درپايان هم ، تطبيق خصوصيات سرلوحه ها و نتيجه برتري کيفيت و ظرافت تصويري سرلوحه روزنامه دولت
عليه ايران اثر ميرزا ابوالحسن خان غفاري مشخص ميشود.

پيشينه پژوهش
چاپ سنگي، بخشي از هويت و فرهنگ ايراني در دوران قاجار است . روزنامه هاي چاپ سنگي معمولاً با کتاب هاي اين
دوران بررسيشده اند. فشارمهاجر(١٣٨٤) درکتاب "هنرمند ايراني و مدرنيسم "، به اين نتيجه رسيده که علت استفاده از چاپ سنگي، شباهت آن با خط نسخ است که مورد پذيرش ايرانيان بوده است . ضمن اينکه ، تزئينات اطراف صفحه عنوان روزنامه ها نيز، متأثر از فضاي تصويري و فرهنگي دوران قاجار است . هاشمي دهکردي(١٣٦٣)، در مقاله خود تزئينات اطراف شيروخورشيد را برگرفته از فضاي نقوش تذهيب و تشعير ميداند. جلالي جعفري(١٣٨٢) در کتاب "نقاشي قاجاريه نقد زيباييشناسي" که بخشي از پايان نامه دکتري اوست ، کادرهاي دوره قاجار را متأثر از فضاي سنتي معماري ايران دانسته و براين باور است که هنرمند قاجار آن را همواره آگاهانه به کارگرفته است . ذکاء(١٣٤٢و ١٣٨٢)، حسيني(١٣٧٧) و اولريش مارزلف ٤(١٣٤٧) نيز، در پژوهش هاي خويش درباره چاپ ، آثار ميرزا ابوالحسن خان صنيع الملک و ميرزا عليقلي خويي را ارزيابي و بررسيکرده اند.
با اين همه ، آنچه موضوع اين پژوهش را از ديگر پژوهش ها متمايزميکند اين است که در مقاله پيش رو کوشش شده تا با رويکردي تطبيقي و بهره گيري از پژوهش هاي يادشده ، سرلوحه روزنامه هاي دولت عليه ايران و وقايع اتفاقيه بررسي و تزئينات آنها و کيفيت و نگاه هنرمندان مورد تطبيق قرارگيرد.


پيشينه چاپ سنگي در ايران
کتاب هاي فارسي پيش از اينکه در ايران به چاپ رسند، درکشورهايي مانند: هندوستان (بمبئي وکلکته مصر(قاهره )، اروپا(لندن ،پاريس ،رم ) وترکيه (استانبول ) چاپ ميشده اند.
نخستين چاپخانه سنگي، زمان محمدشاه قاجار در ايران ، آغاز به کارکرد. پس از احداث آن ، چاپخانه هاي ديگري پاگرفتند که سيستم حرکت آنها ابتدايي و شبيه چرخ چاه بود(شهريباف ، ١٣٦٨: ١٤١-١٤٠). پيش ازآنکه اصطلاح مطبعه و چاپخانه در ايران رايج شود، اصطلاحات باسمه ، باسمه خانه ، باسمه چي،کارخانه ، دارالطباعه و مطبع رايج بوده است (افشار،١٣٤٥: ٢٨). چون پيدايش کتاب هاي چاپ سنگي و استفاده از عناصر بصري براي پيام رساني و انتقال مفاهيم و محتواي کتاب به مردم ، پديده اي مهم و مؤثر در حيات فرهنگي و هنري کشور است و ازآنجاکه ميتوان از تجارب هنري آن براي رسيدن به زمينه هاي تازه بهره برد، هرگونه بررسي دقيق هنري در اين باره ، سودمند به شمارميرود. بررسياي کوتاه و اجمالي در اين زمينه نشانگر آن است که حرکت کتاب سازي و کتاب آرايي چاپ سنگي، دقيقاً مبتنيبر حرکت هاي پيشين کتاب سازي و کتاب آرايي بوده است . همچنين ، کاربرد عناصر بصري و ساير اصول از همان مباني هنري دوره هاي گذشته همچون استفاده از سطر، جدول ، کتابت و تصويرگري مخصوص صفحه هاي ويژه و مناسبت هاي معين ، پيرويميکنند. درباره تزئين صفحات هم ، عناصر بصري با جلوه اي تازه تکرارشده اند.
باتوجه به حذف رنگ در تذهيب و آرايش صفحات ، از طراحي
و اسليمي و ختايي و امثال آنها بهره گيريشده است . نکته مهم دراين باره ، مسأله بيان تصويري و مجلس سازي است بکنه ابرضحمذن ف حرنفگ ظ ، اتهزمئيينات ت ،صلبوايس ر وافرتاأدکيودبنباري سساادخگتيمان رهاح محدود يا بسيار خلاصه شده است . درعوض ، بر قدرت طراحي و بيان تصويري تأکيدشده است . به گونه ايکه در اين زمينه ، ً
شيوه هاي طراحي کاملا براساس زمانه قاجار تصويرشده اند.
آرايش سرلوحه در روزنامه هاي چاپ سنگي دوران قاجار
آرايش صفحه هاي روزنامه در چاپ سنگي همراه تزئينات درون آن وکليه فنون ديگري که درآنها به کارميرفت ، برگرفته
از کتاب ها و نسخه هاي خطي دوره هاي گذشته بود. تأثير هنر غربي که اواخر دوره صفوي شروع شده بود، دوره قاجار
به اوج خود رسيد. شيوه اروپايي، افزون بر نقاشيها و تصاوير کتاب ها، بر تذهيب و گل و بوته سازي کتاب آرايي هم ، کارساز بود. قاعدتاً اين تأثير به کتاب هاي چاپ سنگي هم منتقل شد
و آنها را نيز، تحت تاثير خود قرارداد. اين امر، امکان آن را فراهم ميآوردکه صفحه بزرگي از متن ، روي لوح سنگي چاپ شود و خود، زمينه تازه اي را براي هنر نقاشي قاجار پديدآورد(فريه ،١٣٧٤: ٢٣٠). در هنرکتابت ايراني، هماهنگي
چشم نواز و ارزشمندي بين عناصر اصلي؛ نگاره ، متن ادبي، خوش نويسي و تذهيب و حاشيه ها و ديگر تزئينات صفحه در طول قرن ها، صيقل مييابد که اين وابستگي و ارتباط محکم ، به هماهنگي ارزشمند اجزا با يکديگر منجرميشود.
بيشترين خطي که دوره قاجار رايج بوده ، نستعليق است .
ازنظر فني، هماهنگي نستعليق با خط فارسي به دليل سه ويژگي آن : ١. گردي و قوس فزاينده ، ٢. کاربرد متناسب و مشخص پهنا و کلفتي متغير خط و ٣. انعطاف پذيري افزوده شده به شکل و ترکيب عمودي حروف است .
سير طبيعي خط نستعليق به گونه مشخص و عيني، توانايي آن را داشت که آهنگ شعر فارسي را در خود بازتاب دهد. ورود صنعت چاپ به ايران و پذيرش و استقبال از چاپ سنگي به خاطر شباهت آن به نسخه هاي خطي، سبب شد تا خوش نويسان گوناگوني ظهورکنند که بيشتر با خط نستعليق براي کتاب ها و نشريه هاي چاپ سنگي خوش نويسيميکردند (افشارمهاجر،١٣٨٤: ١٤٠-١٣٩).
در چاپ سنگي، عنصر خط بسيار مهم است و ازنظر فني، با روش چاپ سنگي تطابق بيشتري دارد. براي نشان دادن
سايه روشن و مشخص شدن حالت سه بعدي عناصر تصويري، از تکرار خطوط کنار يکديگر استفاده ميشده است . بدون آنکه ، تلاشي براي ايجاد پرسپکتيو مانند نقاشيهاي غربي که هم زمان با آنها کارميشد، مد نظر باشد. حالت سه بعدي عناصر موجود در تصوير، با تکرار خطوط کنار يکديگر تداعيميشود. اين حالت ، چيزي نزديک به سطح است .
نور، معمولاً از روبه رو بوده جاييکه چشم تماشاگر تصوير ِ
قرارگرفته ، نور بر تصوير تابانده ميشده است . هيچ گاه ، سايه هاي شديد و طولاني در اين تصويرها ديده نميشد آن چنان که ، تأثيرگذار و چشم نواز هم بوده است . نخستين صفحه از روزنامه صفحه عنوان ، ناميده ميشد. معمولاً در اين صفحه ، عنوان به خط نستعليق و يا انواع خطوط همراه با طراحيهاي تزئيني نوشته ميشد و مطالب روزنامه هم ، با اين صفحه آغازميگرديد. اين صفحه ، هميشه تزئينات بسيار جالبي داشته و بيشتر، بين يک سوم تا دوسوم صفحه را دربر
ميگرفته است . اين تزئينات ، معمولاً با تذهيب و گاه استفاده از نقش هاي تشعير ساخته ميشد. نقش ها بيشتر شامل گل و بوته هاي ختايي و اسليمي همراه با شکل سازيهايي از حيوانات به ويژه شيروخورشيد که نشان رسمي دولت ايران با نقوش هندسي و تذهيب است ، بودند(هاشمي دهکردي،١٣٦٣: ٩٥).
براساس علم نجوم ، نشان دولت عليه ايران را شمس در اسد که همان شيروخورشيد باشد، قرارداده اند(اصغرزاده ،١٣٨٧:
٤٥-٤٤). نشان شيروخورشيد به طور رسمي از زمان محمدشاه قاجار، به پيروي از دولت هاي اروپايي که هريک نشان ويژه اي داشتند، به عنوان نشان رسمي دولت ايران استفاده شد(افشار مهاجر،١٣٨٤ : ٨٨). شکل شير وخورشيد، درترکيب کلي سرلوحه ها نمايشي است . بدين معني که نقش ها در وسط و دوطرف ، به صورت مثلث يا نيم دايره است . بالاي سرلوحه را تارک يا تاج ميگفتند. چراکه نقش آن به تاج شباهت داشت .
پائين سرلوحه ، عموماً کتيبه اي بود که بر آن بيشتر بسم الله الرحمن الرحيم و يا به گونه خلاصه ، بسم الله نوشته ميشد(هاشمي دهکردي،١٣٦٣ :٩٥). بيشتر اين تصويرها، درون طرح خاصي همراه با عناصر بصري شامل : ترنج ، سرترنج ، لچک ،گوشواره و شمسه تزئين ميشده است . همان گونه که مارزلف ميگويد «صنعت مشخصه اين گونه تصويرپردازيها اين است که چون يک دوره از مجالس تصوير حکم نمونه را مييابد و تثبيت ميگردد، تقليدهايي که ازآن پس در تصويرها ميشود تنها با اختلافاتي بس ناچيز است .»(مارزلف ،١٣٤٧: ٣٨). نقاش دوره قاجار، کادر برخي از آثار خود را برحسب فضاي معماري
سنتي مشخص ميکند. بدين سبب ، در بيشتر آثار نقاشي اين دوره باتوجه به تاقچه ها و معماري آنها ضلع بالايي، کادري قوسي شکل دارد. ريشه اين کار ميتواند در قوانين معماري سنتي ايران باشد که درباره شکل هاي قوس دار همچون
ورودي مسجدها و شبستان ها مشخص ميشد. ذوق و قريحه هنرمند ايراني در صفحه آرايي پيوند نوشته ،کادر و تصوير از اين مورد جدانيست به گونه ايکه ، نگارگر نقش مؤثري را در کادربندي و گزينش نوع کادر دارد(جلاليجعفري،١٣٨٢: ٤٨-٤٧). ادراک هندسي کادر در نقاشي قاجار، برگرفته از فضاهاي سنتي معماري ايران است و هنرمند آگاه اين دوره ، از آن براي تزئين کتاب ها نيز، بهره ميگرفته است .

روزنامه وقايع اتفاقيه و روزنامه دولت عليه ايران
روزنامه وقايع اتفاقيه پانزده سال پس از کاغذ اخبار، اولين روزنامه فارسي، در سومين سال سلطنت ناصرالدين شاه با تشويق و همت ميرزاتقيخان اميرکبير منتشرشد. وزير دانشمند ناصرالدين شاه ، اميرکبير، براي بيداري ايرانيان به
اقدامات بزرگي دست زد. انتشار روزنامه وقايع اتفاقيه هم زمان با احداث مدرسه بزرگ دارالفنون ٥ ازاين موارد است . پس از شهادت اميرکبير به دستور ميرزاآقاخان نوري(١٢٦٧ه .ق )، روزنامه وقايع اتفاقيه ، با مديريت ميرزا جبار ناظم المهام ، آغاز به کارکرد. نخستين شماره اين نشريه ، روز جمعه پنجم ربيع الثاني(١٢٦٧ه .ق )، با جمله يا اسدالله غالب و شيروخورشيد رقم شده که در دوطرف آن صورت دو درخت نقش بسته بود.
وسط آن هم عنوان روزنامه ، اخباردارالخلافه ، همراه با فرماني
از ناصرالدين شاه چاپ شد(صباگردي مقدم ،١٣٨٩: ١٥). از شماره دوم اين روزنامه دوستون بدون تصويرسازي است .
تنها، تصويرسازيهاي موجود در اين روزنامه ، تصويرهاي شيروخورشيد هستند که معمولاً در يک سوم ابتداي صفحه اول قرارگرفته اند. در هر شماره ، نحوه تصويرسازي اين شيروخورشيدها تغييرميکرده است . از نظر چگونگي صفحه آرايي نيز، اين روزنامه به نسبت شيوه ثابتي داشته و تا پايان نيز، به همان روش صفحه بندي شده است . خريد روزنامه
وقايع اتفاقيه براي تمام امراي دولت ، حاکمان ، مباشرين ، اعيان و تاجران و صاحب منصبان نظام ، اجباري بوده است .
مسلم است که هدف اميرکبير از راه اندازي اين روزنامه آن بودکه تمام کساني که به گونه اي در انجام امور دولتي دخالت دارند، افرادي آگاه و آشنا به پيشرفت هاي ممالک خارج باشند. از روزنامه وقايع اتفاقيه درکل ٤٧١ شماره انتشاريافت . شماره ٤٧١ اين روزنامه ، ٢٨محرم ١٢٧٧ه .ق . با نام وقايع ، زيرنظر ميرزابوالحسن خان ، منتشرشد.
روزنامه وقايع از شماره ٤٧٢ در تاريخ ٥ صفر١٢٧٧ ه .ق ، به نام روزنامه دولت عليه ايران که اولين روزنامه مصور دولتي است ، تغيير نام يافت و مسئوليت رسمي آن هم به ميرزاابوالحسن خان غفاري واگذارشد. پس از اين شماره اداره
روزنامه تابع وزارت علوم شد که تا شماره ٥٩٢ يعني ١٢٠ شماره ، منتشرشد. اين نخستين روزنامه مصوري بود که در
تهران انتشاريافت (آرين پور،١٣٥٣: ٢٣٨). ميرزابوالحسن خان غفاري، روزنامه را به تصويرهايي بسيار عالي مصورساخت و افزون بر اخبار درباري، تصويرهايي نيز از رجال ، شاهزادگان و حاکمان در آن ترسيم کرد. شيوه صفحه آرايي اين روزنامه متنوع است . ستون بندي آن هم به صورت افقي و عنوان ها به گونه عمودي کنار متن قرار گرفته اند. سراسر روزنامه به خط نستعليق است و عنوان ها و متن به آساني، قابل تشخيص و جدا ازيکديگر هستند. تصويرها به گونه اي زيبا، لابه لاي نوشته ها جاي دارند. تصويرهاي شيروخورشيد در اين روزنامه ها، هماهنگ تر از روزنامه وقايع اتفاقيه طراحيشده اند که شايد به دليل ثابت کردن درايت صنيع الملک است . تزئينات مدرن اين روزنامه ، به گونه زيبايي در سرلوحه ، عنوان و متن مطرح شده است . انتشار روزنامه مدت بسياري طول کشيد آن چنان که ، ١٩٦ شماره از آن منتشرشد(صدرهاشمي،١٣٧٧: ٣-٢). تنوع در طراحي نشان شيروخورشيد، در چشم و ابروهاي خورشيدها ديده ميشود.
به ظاهر، نشان شيروخورشيد تنها در روزنامه هاي دولتي قابل مشاهده است و روزنامه هاي خصوصي حق استفاده از اين نشان را نداشته اند. اين نشان ، گاه با تصويرها و نقش هايي مانند شاخه هاي زيتون ، درخت و فرم هاي هنري تزئيني ارائه شده است . گاه نيز، ساده و بدون وجود تصوير و نقش ديده ميشود. همچنين ، در برخي از روزنامه ها شکل قرينه سازي براي نقش شيروخورشيد، به کارگرفته شده است .
تصويرسازي شيروخورشيد، بيشتر درفضايي خالي قراردارد چنان که ، ترکيب نوشته و تصوير بسيار چشم نواز است . بيشتر تصويرهاي شيروخورشيد، در فضايي قرينه کنار گل و بوته ، درخت ، نقوش اسليمي و طاق قرارگرفته اند. تصويرسازي معمولاً يک سوم بالاي صفحه را دربرگرفته است (رضواني،١٣٧٥: ٣).
اين روزنامه تا شماره ٦٦٨ تاريخ هفتم (١٢٨٧ ه .ق ) به شرح اخبار دربار، وزارتخانه ها، اخباردارالخلافه (پايتخت ) و ولايت هاي ايران و ممالک خارجي پرداخت .

سرلوح روزنامه وقايع اتفاقيه به قلم ميرزا عليقلي خويي
بااينکه ميرزاعليقلي خويي، از پرکارترين تصويرگران کتاب هاي چاپي عهد قاجار بود ليکن ، درباره زندگي او اطلاعات کمي دردست است . بااين همه ، بنابر انتشار اندک و منابع تطبيق دوران کاري اين هنرمند و آثار نوشته شده به دست او با اوضاع اجتماعي زمان قاجار ميتوان به نتايجي در زندگي وي، دست يافت . او از اهالي آذربايجان بوده و در شهرخوي متولدشده است (صمدي،١٣٨٨: ٢٦). محمدعلي کريم زاده تبريزي درکتاب "احوال و آثار نقاشان قديم ايران "
درباره خويي چنين آورده است «او از نقاشان ساده کار و خوش دست دوره ناصري به شمارميآمد و آثار اين هنرمند
در اغلب کتاب هاي چاپي رقم دارد. از مهم ترين آثار او، تصاوير چاپي شاهنامه اي است که در دوره ناصري چاپ شده و يکي از آن تصاوير که اسيرشدن خاقان چين به دست رستم را نشان ميدهد به رقم ميرزا عليقلي خويي است .»(کريم زاده تبريزي،١٣٦٣: ٣١٧). عليقلي خويي، دوران جواني خود را در شهر تبريز گذراند. هم زمان با تحولات فرهنگي و هنري و ورود صنعت چاپ به ايران ، طبق سنت آموزش آن زمان نزد پدرش شاگردي و آغاز به فعاليت کرد. مجموعه اي ازآثار از او در تبريز پيداشده که قدرت تخيل فوق العاده اين هنرمند را آشکارميسازد. پس از انتقال چاپخانه ها به تهران ، عليقلي به کار در آنجا مشغول شد. از سال هاي ١٢٦٧تا١٢٧٢ ه .ق .، سي و پنج جلد کتاب را تصويرسازيکردکه بيست نسخه آن مرقوم
و اکنون ، تمامي آنها موجوداست . ايرج افشار، اين هنرمند را صورتگر مجلس ساز ميخواند. عليقلي خويي، هنرمندي پرکار و حرفه اي بود و باوجود آثار بسيارش ، درشمار نقاشان کارگاه هاي وابسته به دربار قرارنگرفت . اوج فعاليت کاري وي، از دهه شصت تا نيمه اول دهه هفتاد قرن سيزده ه .ق بود. خويي در طول دوره کاري خود، بيش از ١٢٠٠تصويرگوناگون را ترسيم کرد. در طراحي دقيق جزئيات ، حالت چهره ، حرکات بدن و طراحي حيوانات و طبيعت پردازي، صاحب شيوه شخصي بود. در آثار او تأثير هنر پيکرنگاري سنتي هم ، ديده ميشود. اين هنرمند، با حفظ سنت هاي نگارگري به فضاي دوبعدي تصوير پايبند بود و هيچ گاه شيفته طبيعت پردازي و پرسپکتيو غربي نشد و توانست با نوآوري و تخيل خود در حيطه سنت تصويري ايران ، پيشرفت کند. کتاب هايي همچون : طوفان البکاء، عجايب المخلوقات ، خمسه نظامي، شاهنامه فردوسي، گلستان سعدي، مصيبت نامه ، ديوان حافظ و حمله حيدري، ازجمله آثار نگارگري اين هنرمند خلاق است . نسخه چاپ سنگي کتاب هزارويکشب مصور سال ١٢٧٢ ه .ق .، از آخرين آثار خويي است (افشار،١٣٤٥: ٩٣).
تحقيقات وي که به صورت تخصصي آثار چاپ سنگي ايران را بررسيکرده است ، بيشترين اطلاعات را درباره وي، ارائه ميدهد. بنابر ديدگاه وي، بيشتر شيروخورشيدهاي سرلوح روزنامه وقايع اتفاقيه سال هاي اول ، به دليل شباهت زياد آن با شيروخورشيدهاي تصويرشده در سرلوح کتاب روضـۀ الصفا چاپ شده سال ١٢٧٠-٧٤ ه .ق .، به قلم عليقلي خويي است (صمدي،١٣٨٨: ٢٦). درآثار او، از سنت پرداز براي نشان دادن فضا در آثار استفاده شده و عناصر تزئيني بدون سايه روشن تصويرشده اند. عليقلي، به سبب استفاده نکردن از رنگ با پرکردن يا کاستن هاشورها، تأکيد خود را بر تفاوت گذاشتن ميان اشيا گذاشته است .
آخرين آثار او که داراي امضا هستند، مربوط به سال ١٨٥٥م ..١٢٧٢ه .ق . است که عبارتند از: هزارويکشب ، طوفان البکاء و روضـۀ الصفا. در آخرين جلد کتاب روضـۀ الصفا، امضاي عبدالرحيم شيرازي سال ١٨٥٤م ..١٢٧١ه .ق .، ديده ميشود. سبک کار شيرهاي روي صفحه اول روزنامه ، شباهت به شيرهاي اين کتاب داشته که نشريه عبدالمحمد
درتهران ، آن را چاپ کرده بود. اين نشريه قبلاً، سه اثر از عليقلي خويي را به چاپ رسانده بود: شاهنامه فردوسي، قانون
نظام و گلستان سعدي(پنجه باشي،١٣٨٧: ١١-٨).
شيرهاي تصويرشده در سرلوحه روزنامه وقايع اتفاقيه که به قلم خويي است ، زمان طولاني ثابت بوده و از تاريخ
١١ذيالقعده ١٢٧١ه .ق .، ناگهان تغييرميکنند(تصوير٢).



تصوير١. سرلوحه وقايع اتفاقيه شماره (١)(روزنامه دولت عليه ايران ،١٣٧٠:ج ١)


تصوير٢. سرلوحه وقايع اتفاقيه پس از عليقلي خويي(همان ).
در سرلوحه هاي ابتدايي اين روزنامه ، وضوح بيان ، وحدت و تناسب تصوير با متن به چشم ميخورد. محدوديت تکنيک چاپ سنگي دربرابر تواناييها و تخيل ميرزاعليقلي خويي، شکسته شده و هنرمند از آن براي عمق بخشيدن به تصويرها
استفاده کرده است . تنوع طرح در هر شماره ، اغراق در تصويرها و نشان دادن حالت هايي مانند سردرگمي و تحير در شيرها، به طنز تلخي درآثار او اشاره مينمايد. خط هاي تزئيني و پرپيچ وخم اطراف کار درحکم امضاي مخفي آثار او بوده که درترکيب بندي آثار پيشين وي نيز، ديده ميشود.
سرلوحه روزنامه وقايع اتفاقيه (تصوير١)، از عناصر تزئيني زير برخورداراست :

 سرلوح داراي بخش هاي مختلف و منظم است و نشان شيروخورشيد، در شماره نخست ميان دو درخت ولي در شماره هاي بعدي، درون دو نيم دايره داخل هم قرارگرفته است .
 خورشيد با چهره قاجاري و ابروان پيوسته مانند شاهزادگان اين دوره است .
 عنوان روزنامه درون کتيبه اي بالاي سرلوح به خط نستعليق نوشته شده که به ترتيب شامل نام روزنامه و تاريخ انتشار آن است .
 در شماره نخست ، عبارت اسدالله الغالب ديده ميشود.
 متن به خط نستعليق و در دو ستون تنظيم شده است .
 در شماره نخست ، فضاي اطراف شير با درخت وگل و بوته هاي تزئيني، پرشده است .
 در فضاي خارجي باقيمانده بين جدول ها و نيم دايره سرلوح بهاي روزنامه ، آدرس و محل توزيع روزنامه را به نستعليق کتابت کرده اند.
سرلوح روزنامه دولت عليه ايران به قلم ابوالحسن غفاري
ميرزا ابوالحسن خان فرزند ميرزامحمد که در شجره خاندان او ابوالحسن مستوفيکاشاني يادشده است ، حدود
سال ١٢٢٩ه .ق . تولديافت . از دوران اوليه زندگي اين هنرمند اطلاعي دردست نيست (کريم زاده تبريزي،١٣٦٣: ٢٣). از خاندان غفاري، هنرمندان بسياري برخاسته اند که در پيشرفت هنر ايران و نيز سير تحول هنر نقاشي در دو قرن اخير تأثير فراوان گذاشته اند. هنرمند شاخصي که در شکل گيري چاپ سنگي دوران قاجار نقش اساسي داشته ، ميرزاابوالحسن غفاري است . وي در تهران ، زيرنظر استاد مهرعلي، نقاشي را فراگرفت . ميرزا ابوالحسن خان غفاري موسوم به ابوالحسن ثاني– صنيع الملک ، از نقاشان دوران ناصرالدين شاه است . وي در جواني براي تکميل هنر خود به ايتاليا رفت و پس از بازگشت درمجموع ، معيارهاي نويني را در هنر ايران مطرح کرد. ميرزا ابوالحسن خان ، به عنوان يک چهره پيشرو در نگارگري ايران بعد از بازگشت و فراغت از تحصيل ، توانست زمينه هاي لازم را براي ارائه هويت خاص ايراني منطبق با نيازهاي زمان خود ترسيم کند. وي از سال ١٢٢٧ه .ق .، افزون بر فعاليت هاي هنري گسترده خويش با
بنيان گذاري نخستين مدرسه نقاشي ايران (مجمع دارالصنايع )، تلاش تازه اي را براي معرفي و اشاعه چاپ سنگي و انتشار روزنامه وقايع اتفاقيه ٦، آغازکرد. سال ١٢٨٣ ه .ق .، رياست کليه امور چاپخانه هاي ايران به او واگذارشد. اين روزنامه ها که نام آنها در زير هم آورده شده ، با نظارت و راهنمايي و مديريت هنري صنيع الملک ، اداره ميشدند:
 روزنامه دولت عليه ايران (با تأثير از نقوش اروپايي در صفحه آرايي)،
 روزنامه دولتي(بدون تصوير)،
 روزنامه دولتي يا ملت سنيه ايران ،
 روزنامه علمي يا روزنامه دولت عليه ايران .
صنيع الملک را به دليل پيشگامي در کارهاي چاپ و طراحي، صفحه آرايي روزنامه ها و تصويرسازي براي آنها، مديريت هنري چند روزنامه ، نسخه شش جلدي نفيس


هزارويکشب و تأسيس اولين مدرسه دولتي نقاشي، پدر هنرگرافيک ايران خوانده اند (افشارمهاجر،١٣٨٤: ٩٩). وي با روحيه اي پويا و جستجوگري که داشت ، توانست طي مدت اقامتش در ايتاليا، افزون بر کسب تجارب نقاشي به امور چاپ و ليتوگرافي نيز بپردازد و اصول آنها را بياموزد.
صنيع المک پس از بازگشت به وطن ، سال ١٢٧٧ه .ق .، توانست سرپرستي اداره انطباعات را برعهده گرفته و چهارصد شماره از روزنامه يادشده را با دقت و ظرافت خاص ، به گونه اي آبرومند چاپ کند. آشکاراست که در شکل گيري اين اقدام دشوار تنها پشتيبان او، ذوق و ابتکارات هنرمندانه اش بود. وي، بسياري از مشکلات وکمبودها را با ياريگرفتن از خلاقيت خويش برطرف ساخت و توانست شخصاً دستگاه چاپ سنگي را در ايران آماده استفاده کند(منشي قمي، ١٣٥٩: ٢٧).
ابوالحسن خان ، نام روزنامه را به دولت عليه ايران ، تغييرداد و با کاغذ بهتر و قطع بزرگ تر و خط خوب منتشرساخت .
در سرلوح اين روزنامه ، نقش شيروخورشيد که در هر شماره ، نقاشي آن تجديدميشد، به چاپ ميرسيد(ذکاء،١٣٤٢: ١٦).
وي در نخستين شماره روزنامه ، تک چهره اي از خود را چاپ کرد و نهايت ، توانست پنجاه و هفت تصوير از رجال دربار را براي روزنامه فراهم آورد. ناصرالدين شاه ، کارهاي او را بسيار پسنديد و هفت ماه پس از شروع کار او، در شماره
٥٢٠، تاريخ ٢٧ شوال ٢٧٨ه .ق .، او را به لقب صنيع الملک مفتخرکرد(فلور و اختيار،١٣٨١: ٥٢). صنيع الملک بيش از همه به انسان ها علاقمند بود و به همين علت ، تعداد فراواني تک چهره از قيافه هاي مختلف از خود به يادگارنهاده که
بيشتر آنها با پرداز نقطه کارشده است . وي از روي فراست ،

تصوير٣. محمد رحيم خان علاءالدوله (ذکاء،١٣٨٢: ١٥٤).
مشخصات و خصوصيات روحي و ظاهري اشخاصي را که مدل او قرارميگرفتند، به خوبي ميشناخته و با قدرت ديد و دست قوي تصوير ميکرده است (ذکاء،١٣٨٢ : ٥٤).

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید