بخشی از مقاله

چکيده
اين پژوهش با هدف تعيين نقش مديريت ارزش در سازمان هاي آموزشي ميباشد. روش پژوهش ، اسنادي-تحليلي با استفاده از منابع چاپي و الکترونيکي ميباشد و يافته هاي اين پژوهش بيانگر آن است که مديريت ارزش فرايندي سامان يافته و نظام مند براي تصميم سازي است .
اين فرايند با تعريف کارکردهاي مورد نياز براي دست يابي به اهداف و تلاش براي تحقق اين کارکردها با حداقل هزينه (مصرف منابع ) و با شرط حفظ کيفيت کارآيي در پي دست يابي به حداکثر ارزش براي پروژه يا فرايند است . مديريت بر پايه ارزش ها به طور تدريجي به شکل چارچوبي کلان براي بازآفريني دوباره و مستمر فرهنگ سازماني در ميآيد و به وسيله اين فرهنگ نو تعهد جمعي براي نوآوري به وجود ميآيد. لذا مديريت بر پايه ارزش ها به دليل جذب پيچيدگيهاي سازمان ، به کارگيري مباني مديريت اقتضايي، تخصص گرايي، دانش محور بودن و پاسخ گويي را در بين کارکنان به ويژه در محيط هاي آموزشي افزايش داده و ارتقاي سطح کيفيت محصول يا خدمات ارائه شده به مشتريان را افزايش خواهد داد.
کلمات کليدي : مديريت ارزش ، سازمان آموزشي ، کيفيت .
مقدمه
شتاب تحولات در عصر ما، به حدي است که نميتوان وقايع و رويدادهاي آينده را با معادلات عادي و ساده پيش بيني کرد. تغييرات در دنيا هم چون گذشته خطي نبوده و در نتيجه بايد گفت آينده ادامه گذشته نيست . پيچيدگي و رشد فزاينده پديده ها سبب شده است ديگر نتوانيم با اتکا به تجربه ها و رويکردهاي سنتي، موفقيت سازمان هاي کسب و کار را در آينده تضمين کنيم . مجموع اين شرايط سبب شده است صاحب نظران رويکردهاي جديدي را براي مقابله با چالش هاي فوق بيانديشند. يکي از اين رويکردهاي نوين ، رويکرد مديريت بر مبناي ارزش ها است . اگرچه درگذشته مقوله ارزش ها، بين رويکردهاي مديريتي از اهميت زيادي برخوردار نبود، ولي امروزه ، ارزش ها در روندهاي مديريتي از نقش محوري برخوردار هستند. اين تغيير جهت در کانون توجه مديريت ، به طور عمده ناشي از تقاضاي فزاينده مديران به مسئوليت پذيري حرفه اي، کيفيت و مشتريمداري بوده است . از طرفي دنيا هم مکان نامطمئن تر و پيچيده تري شده است و مديران نميتوانند از توجه به پيچيدگيها اجتناب کنند و براي مواجهه با پيچيدگيها به مهارت هايي از قبيل درک تئوري پيچيدگي، تئوري سيستم ها و تئوري آشوب نيازمندند. امروزه محدوده پيشرفت و رشد پيچيدگي پديده ها (شخص ، سازمان و جامعه ) دروني و همراه با ساده سازي سطح پديده هاست و به همين دليل «زنگ هشدار مديريت » بايستي به صدا درآيد.
سازمان هاي آموزشي از پرارزش ترين نهادهايي هستند که جامعه براي پيشرفت و توسعه در اختيار دارد. از يک سو حافظ و انتقال دهنده ميراث فرهنگي و ارزش هاي حاکم بر جامعه اند و از سوي ديگر پاسخگوي نيازهاي اجتماعي براي کسب اشاعه و توسعه دانش و فناوري ميباشند. براي دستيابي به چشم اندازي مناسب از موقعيت کنوني و مسائلي که سازمان هاي آموزشي کشورهاي توسعه يافته و درحال توسعه پيش رو دارند بايد نظام آموزشي به صورت دقيق مورد بررسي قرار گيرد و مؤلفه ها، عناصر و عوامل تأثيرگذار بر آن و سهم هريک از آن ها در اين عرصه مشخص شود.
سازمان ها براي اينکه در بازارهاي امروزي بتوانند قابليت رقابت پذيري خود را حفظ کنند، به الگوي مديريتي جديدي نياز دارند؛ چرا که چنين بازارهايي هر روز جهانيتر، پيچيده تر و تخصصيتر ميشوند و در عين پويايي، جهت گيري آن ها به سمت کيفيت و خشنودسازي بيشتر مشتري بوده ، که «مديريت بر پايه دستورالعمل ها» و «مديريت بر پايه اهداف » در شرايط امروزي نتايجي بسيار ناکافي به بار ميآورند. از سوي ديگر «مديريت بر پايه ارزش ها» که با استفاده صحيح از منابع انساني، توسعه مهارت ها، ترويج هم افزائي و خلاقيت ها به دنبال بيشينه کردن کارايي سازمان است ، به عنوان ابزار استراتژيک رهبري، که از پتانسيل هاي رشد زيادي برخوردار است ، در حال ظهور است (اعرابي، .(1393
نظام آموزشي، عهده دار وظايف و مسؤوليت هاي مهمي در زمينه رشد و توسعه اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و تربيتي جوامع است . در کشور ما نيز آموزشي وظيفه مهم تربيت نيروي انساني متخصص مورد نياز بخش هاي مختلف را براي تأمين خودکفايي در علوم و فنون ، صنعت ، کشاورزي و ... به عهده دارد شيمون ال . دولان و همکاران (١٩٩٩) نگاهي به روند تحولات جاري نظام آموزشي، حاکي از آن است که آموزش بايد ضمن توجه به بحران افزايش کمي و تنگناهاي مالي، به حفظ ، ارتقاء و ارتقاي کيفيت بپردازد. شواهد گوناگون نيز حاکي از آن است که اين نظام در صورتي از عهده وظايف و اهداف خود بر ميآيد که از نظر کيفيت آموزشي در وضعيت مطلوبي باشد. رهبـري واقعي در بنيـاديترين معنا، گفتمان درباره ارزش هاست . آينده هر سازماني بر پايـه مبين ارزش ها، استعاره ها، نمادها و مفـاهيمي که فعاليـت هاي روزانه مولد ارزش ها را هـدايت ميکنـد و همچنيـن به وسيـله کارکنـان در همـه سطـوح و بخش هاي وظيفـه اي سازمان شکـل ميگيرد. به بيان ديگر، بايـد بـراي آرمان استـراتژيک و بنيادي سازمان تفسيري «انسان دوستـانه » فـراهم ساخت کـه اين خـود بـراي بقـا و رشد و همچـنيـن دست يـابي به سود خوب ، بسيـار مؤثر واقع ميشود چريستوفر.دي(٢٠٠٩)مديريت بر پايه ارزش ها به طور تدريجي به شکل چارچوبي کلان براي بازآفريني دوباره و مستمر فرهنگ سازماني درميآيد و به وسيله اين فرهنگ نو تعهد جمعي براي نوآوري به وجود ميآيد. اگر قرار است که نيروي انساني متخصص ، عملکردي باکيفيت بالا داشته باشد، بايد براي عوامل کيفي يا ارزش هايي همچون اعتماد، خلاقيت يا صداقت اهميت يکسان و شايد بيشتري در مقايسه با مفاهيم سنتي اقتصادي مانند کارايي يا نرخ بازگشت سرمايه قائل شويم .
تعاريف نظري پژوهش مديريت
مديريت فرايند به کارگيري مؤثر کارآمد منابع مادي و انساني در برنامه ريزي سازمان دهي بسيج منابع و امکانات هدايت و کنترل است که براي دستيابي به اهداف سازماني و بر اساس نظام ارزشي مورد قبول صورت ميگيرد.
بخشي از مديريت را ميتوان از طريق مديريت آموزش فرا گرفت و بخشي ديگر را ضمن کار بايد آموخت در واقع بخشي را که با آموزش فرا گرفته ميشود علم مديريت است . بخشي را که موجب به کار بستن اندوخته در شرايط گوناگون ميشود هنر مديريت مي نامند. به عبارتي ديگر «سخن علم دانستن است و هنر توانستن » (رضاييان ،١٣٨٥).
ارزش
در فرهنگ لغات معاني مختلفي از قبيل بها، اعتبار، کارايي و يا آن چه منجر به يک چيز مطلوب يا مفيد ميگردد و مانند اين ها براي ارزش تعريف شده است . از آنجا که ارزش از يک طرف يک کيفيت ذهني مانند ظاهر، سبک و غيره است که توسط احساسات تعيين ميگردد در نتيجه مفهومي است که به راحتي قابل تعريف نيست . تفاوت بين بها يعني مقبوليتي که محصول از ديد مشتري دارد و قيمت يعني مبلغي که مشتري بابت محصول ميپردازد معيار ارزش براي مشتري است (شيمون ال . دولان و همکاران ،١٩٩٩).
مفهوم لغوي و اصطلاحي ارزش
در تعريف لغوي ارزش مي توان گفت «هر آنچه مفيد، خواستني يا تحسين کردني است براي شخص يا گروه و براي آن ها داراي ارزش است ». در واقع ميتوان گفت که ارزش از بنياديترين عوامل در تبيين انديشه ، عمل يا اعمال فرد و هم چنين شکل گيري حيات اجتماعي است . براي همين ارزش ها معيارهايي هستند که به فرهنگ کلي و جامعه معنا مي دهد». انسان ها همواره ايده هايي درباره آنچه خوب يا بد، مناسب يا غير مناسب و ضروري و يا غيرضروري است داشته اند. به اين گونه ايده ها ارزش گفته مي شود و هنگامي که اين ارزش ها در نظامي از معيارها و ملاکها، براي ارزيابي ارزش اخلاقي و شايستگي رفتار، سازمان دهي مي شوند يک نظام ارزشي را پديد مي آورند (دانايي- فر،١٣٨٨).
تعريف مديريت ارزش
مديريت ارزش فرايندي سامان يافته و نظام مند براي تصميم سازي است . اين فرايند با تعريف کارکردهاي مورد نياز براي دست يابي به اهداف و تلاش براي تحقق اين کارکردها با حداقل هزينه (مصرف منابع ) و با شرط حفظ کيفيت کارآيي در پي دست يابي به حداکثر ارزش براي پروژه يا فرايند است . فرايند مديريت ارزش با برگزاري کارگاه هايي با حضور عوامل کليدي مرتبط با پروژه در مقاطع زماني مشخص از دوره عمر پروژه يا در فرايند بازبيني خدمت يا محصول انجام ميگيرد. اين روش انعطاف پذير بر پايه فعاليت هاي تيمي و تحت سرپرستي تسهيل گر مستقل مهندسي ارزش اجرا ميشود. مديريت ارزش فرايندي از بالا به پائين است که پس از شناخت نيازها و اهداف استراتژيک به بررسي علل و ريشه ها ميپردازد. نتيجه اين فرايند توافق عوامل کليدي ذينفع در پروژه در مورد نيازها و اهداف پروژه يا خدمت محدوده ، کارکردهاي اصلي و ريسک است . به علاوه در اين رهگذر فرصت هاي نوآوري و خلاقيت نيز شناسايي ميگردد. مديريت ارزش به جاي هر يک از اجزا و مؤلفه ها، کل پروژه را به صورت يک پارچه مورد توجه قرار ميدهد (حيدري،١٣٩٠).
در تعريفي ديگر از مديريت ارزش از ديدگاه شيمون ال . دولان ، تعهد نسبت به واگذاري قدرت مشارکت واقعي در سازمان وجود سيستمي را ضروري ميسازد که احترام و ارتقاء هر فرد را به صورت هدفمند در نظر داشته باشد.
چنين دستگاهي براي همه کارکنان امکــــان مشارکت را مهيا ميسازد و همچنين شرکت را طوري سازمان دهي ميکند که به مشتري حداکثر بها را ميدهد. ضمن اينکه به هر کارمند به خاطر ارزش مشارکتش پاداش ميدهد، در نتيجه او را در عملکرد سازمان شريک ميکند. چنين چارچوب جامعه مديريت مبتني بر ارزش ناميده ميشود. هدف اين نوع مديريت افزايش سودآوري بلند مدت شرکت از طريق توجه به مشتري است . هدف نهايي اين است که هر شخص را به عنوان يک مالک و يک کارمند، قدرت اقتصادي ببخشد (شيمون ال . دولان و همکاران ،١٩٩٩).
تحليل بازده ارزش
تحليل بازده ارزش کمک ميکند تا فعاليت هاي سازمان در راستاي خلق ارزش بيشتر براي مشتري (و مزيت رقابتي براي سازمان ) مديريت شوند. براي اين تحليل ابتدا يک معيار معرفي ميشود؛ بازده ارزش به صورت ميزان ارزش ايجاد شده براي مشتري به ازاي يک واحد هزينه براي سازمان تعريف مي شود (بازرگان ،١٣٨١).
توانمندسازي استراتژيک سازمان بر پايه ارزش ها
بعد از مرحله شناخت ، حرکت بر مبناي شناخت ، کاري منطقي و قابل توصيه است . منطق عمومي اين حرکت ، انتقال منابع سازمان از حوزه کم بازده به حوزه پربازده است . اين اقدام چنانچه به نحو صحيحي انجام گيرد، سبب ميشود تا سازمان منابع خود را بر فعاليت هاي ارزش آفرين براي بازار متمرکز کند و توانمندي استراتژيک خود را (در خلق ارزش براي مشتري و مزيت رقابتي براي سازمان ) افزايش دهد. اين امر کليه منابع مادي (تجهيزات ، امکانات ، نقدينگي، فناوري) و غيرمادي (منابع انساني، هيجانات روحي سازمان ، راستاي توجه مديران ارشد) را در برميگيرد (زين آبادي ،١٣٨٣ ).
مفهوم ارزش در سازمان ها
ارزش هاي سازماني به آن دسته از ارزش هايي اشاره دارند که هدايت گر رفتار، کردار و انديشه کارکنان و مديران سازمان بوده و بر آن ها تأثير مي گذارند، ارزش هاي اصلي سازمان که به مقياس وسيع مورد توجه همگان قرار ميگيرند معرف فرهنگ آن سازمان ها هستند. ارزش هاي سازماني مبناي تصميم گيري بوده و راهنماي قضاوت امور هستند، ارزش هاي محوري سازمان ، مجموعه باورهايي هستند که در يک سازمان ، رفتارهاي مطلوب را شکل ميدهند و مشابه صافيهايي عمل ميکنند که همه اقدامات و تصميمات سازماني از آن ها عبور مي کنند. ارزش هاي سازماني فرضياتي مشترک در حوزه فرهنگ سازماني هستند که از فرايند (دروني سازي) توسط اعضاي سازمان ناشي ميشوند (هويدا ،١٣٩١).
اصول ارزشي سازمان ها
به اصول بنيادي و ماندگار هر سازمان اصول ارزشي سازمان گفته ميشود. شمار اين اول اصول راهنما و براي کساني که درون سازمان هستند ارزش و اهميت ذاتي دارند. ارزش هاي سازماني منعکس کننده باورها و اولويت هاي سازمان از جنبه هاي اخلاق حرفه هاي و حوزه مأموريت هاي سازماني بوده و راهنماي تصميم گيري رهبران و هدايت گر رفتار کارکنان هستند. ارزش هاي سازماني همان چيزي هستند که يک سازمان داراي جايگاهي جهاني را از شرکت هاي کوچک و متوسط و متمايز مي سازد. افراد و سازمان ها با پيروي از نظام ارزشي حاکم بر ارزش ها تصميمات و اقدامات خود را بطور مستقيم برقرار مي کنند (شيمون ،١٣٨٤).
اصول اصلي مديريت ارزش
مديريت بر پايه ارزش ها را مي توان به دو اصل زير تجزيه کرد:
مديريت بر پايه ارزش ها يک ابزار رهبري استراتژيک «نوين » است . مديريت بر پايه ارزش ها علاوه بر اينکه شيوه هاي نويني براي مديريت سازمان ها ارائه ميدهد، رويکرد جديدي براي فهم و به کاربستن دانش علوم رفتاري که قدمت آن ها به اواسط قرن بيستم بر ميگردد، فراهم ميآورد. اکنون در اقصي نقاط جهان ، مديران بيشماري هستند که مديريت بر پايه ارزش ها را به اشکال مختلف در عمل به کار بسته اند. البته بايد اشاره کرد که اکثر آن ها به منظور حفظ بقاي بنگاه و متمايزسازي بيشتر آن و همچنين در مسابقه به سمت آينده اي روشن تر، از اين ابزار نو به شيوه اي بسيار شهودي و ناقص بهره برده اند. سودمندي مديريت بر پايه ارزش ها را به عنوان ابزار رهبري نوين ميتوان در سطوح مختلفي بررسي کرد. اما اصولا اين ابزار نو اهداف سه گانه ساده سازي، هدايت و تضمين تعهد را محقق مي سازد (شارع پور،١٣٩٠).
مؤلفه هاي مديريت ارزش
- تخصص گرايي
- مشتريگرايي
- استقلال عمل
- پاسخگويي
- مبدل شدن رئيسان به تسهيل کنندگان امور
- ايجاد ساختارهاي تخت سازماني
گام هاي استقرار مديريت ارزش در سازمان
گام اول : شفاف سازي رسالت ، هدف و ارزش هاي سازماني. پس از تهيه فهرست اوليه اصول ارزشي، در مورد هر يک از آن ها اين پرسش را طرح کرده و به آن پاسخ دهيد. اگر شرايطي پيش آيد که به خاطر پايبندي به اين اصل آسيب ببينيم ، آيا بازهم آن ها حفظ خواهيم کرد؟ اگر پاسخ صادقانه شما آري نباشد، معلوم ميشود اصل انتخابي، اصل ارزشي نيست و بايد از فهرست حذف شود.
گام دوم : همگاني کردن رسالت و ارزش هاي سازماني. براي همگاني کردن ارزش ها، به کار بستن آن ها در امور و فعاليت هاي جاري و تصميم گيرهاي سازماني اهميت دارد.
گام سوم : همسوسازي اقدامات روزمره با رسالت و ارزش هاي سازماني و مباني اخلاقي (وحيدي مطلق ،١٣٨٤).
شکل ١: گام هاي پياده سازي مديريت ارزش
مديريت ارزش به عنوان «جاذب هاي» آشوب در سازمان هاي آموزشي

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید