بخشی از مقاله

چالش انرژي هاي فسيلي و ضرورت اقبال به انرژي هاي جايگزين
1
چکيده:
طي چند دهه گذشته مدام بر اهميت اقتصادي، سياسي ، نظامي و امنيتي نفت افزوده شده است و اين ماده حياتي به يکي از مهم ترين ضرورتهاي تداوم زندگي مدرن، نظام بين الملل مبتني بر دولت ملت و نظام سرمايه داري تبديل شده است . همين مسئله باعث شده که علي رغم کاهش منابع نفت ، روند افزايش تقاضا همچنان با سرعت ادامه داشته باشد و جهان در آيندهاي نزديک با شکافي بزرگ بين ميزان توليد و مصرف مواجه شود. همچنين مصرف بالاي انرژيهاي فسيلي ، بويژه نفت و زغالسنگ باعث ايجاد چالش هاي گسترده زيست محيطي ، امنيتي و اقتصادي براي تمامي کشورها و به طور کلي نوع انسان شده است . در نتيجه اين نگراني ها، کشورها تحقيقات گستردهاي بر روي انرژيهاي جايگزين ، با توجه به ويژگي هاي مثبت آنها به خصوص تجديدپذيري، انعطافپذيري، پاکبودن و ايجاد اشتغال، نمودهاند. با اين وجود تاکنون سرمايه گذاري گسترده کشورها در نهايت منتج به توليد انرژيهاي جايگزين به شکلي که قابليت رقابت با نفت را داشته باشد، نشده است . با توجه به اين موضوع، هدف مقاله حاضر ارزيابي تهديدات و مشکلات کنوني در عرصه مصرف انرژيهاي فسيلي و واکاوي ضرورت رويآوردن بر انرژيهاي جديد به شکلي است که در نهايت منتج به کاهش مشکلات کشورها در حوزه انرژي گردد.
کليدواژهها: انرژيهاي فسيلي ، انرژيهاي جايگزين ، مشکلات زيست محيطي ، انعطافپذيري، پاکبودن.
مقدمه
واقعيت آنست که انرژي نقشي انکارناپذيري در تمامي ابعاد زندگي انسان دارد. در واقع زندگي انسانها بدون انرژي با مسائل و مشکلات فراواني مواجه مي گردد. در اين راستا صنعت ، کشاورزي، سرمايش ، گرمايش ، حمل ونقل ، بخش خدمات، نظامي گري و دفاع، بخش پزشکي ، تحقيقات و پژوهش هاي علمي و ساير جنبه هاي زندگي انسانها به وجود انرژي وابستگي شديد دارند. به علاوه به دليل ارتباط تنگاتنک انرژي با زندگي روزمره مردم و جوامع ، ارتباط قوي بين سياست کشورها و بحث انرژي وجود دارد. به عنوان مثال مسئله امنيت انرژي طي ٦٠ سال گذشته ، هميشه يکي از مهم ترين متغييرهاي تاثيرگذار در سياست خارجي آمريکا، به خصوص در قبال منطقه خاورميانه بوده است . همچنين امروزه يکي از مهم ترين حوزههاي رقابت ابرقدرتها، رقابت بر سر به دست آوردن کنترل مناطق نفت خيز بويژه در منطقه خاورميانه است . در واقع اهميت انرژي در عرصه سياست به حدي است که الگوي از روابط کشمکش زا، درگيرانه ، همگرايانه و واگرايانه را در عرصه روابط بين الملل شکل داده است (احمدي، پاييز١٣٨٥:٤٠٥-٤٠٤).
در اين بين نفت خام به دليل ويژگي ها و مزيت هاي برجسته اي که در بين تمامي انرژيها دارد، جايگاه اول را در ابعاد مختلف به خود اختصاص داده است . جايگاه نفت به حدي برجسته است که اصولاً نمي توان آن را با هيچ کدام از انرژيهاي ديگر مقايسه نمود. بر اين اساس نفت در تمامي ابعاد سياسي ، اقتصادي و اجتماعي تمام کشورها و همچنين در عرصه بين المللي نقش برجسته اي دارد، به شکلي که بدون آن تحولات گستردهاي در ابعاد مختلف سياسي ، اقتصادي و امنيتي جهان رخ خواهد داد. براي اثبات اين موضوع کافيست به آمارهاي بين المللي در اين زمينه توجه نمود. به عنوان نمونه ٩٥ درصد از تمامي توليدات صنعتي به نفت يا فرآوردهاي نفتي وابسته هستند. همچنين نفت ٤٠ درصد از انرژي موردنياز کشورها و بيش از ٩٠ درصد سوخت بخش حمل ونقل کل کشورهاي جهان را تامين مي کند. بر اين اساس هرگونه خلل در توليد و انتقال نفت مي تواند توليد، حمل ونقل و در نهايت کل سيستم اقتصادي را با تهديد مواجه نمايد(٢٠٠٢:١ ,Campbell).
به علاوه ارزش وجود نفت به حدي است که بخش مهمي از پيشرفت هاي صنعتي ، اقتصادي، کشاورزي و نظامي تمامي کشورها به تداوم عرضه اين ماده حياتي بستگي دارد. بر اين اساس نفت در تمامي ابعاد سياسي ، اقتصادي و نظامي کشورها و در نتيجه در ماهيت روابط بين الملل کنوني مبتني بر سرمايه داري، نقش حياتي ايفا نموده است و تاکنون باعث بروز کودتاها، جنگ ها و رويدادهاي سياسي کلاني در مناطق و کشورهاي نفت خيز شده است . همچنين نفت مهم ترين کالاي وارداتي کشورهاي صنعتي غرب و مهم ترين عامل بقاي بسياري از کشورهاي در حال توسعه ، بويژه در منطقه خاورميانه و بسياري از کشورهاي آفريقايي محسوب مي شود.
ضمن اينکه اهميت تداوم جريان نفت ارزانقيمت به حدي است که ثبات اقتصادي و سياسي غرب به قيمت هاي متعادل آن بستگي دارد. تجربه يکصد سال گذشته نيز به خوبي نشان مي دهد که هرگونه افزايش در قيمت نفت ، منجر به يک دوره بحران اقتصادي و سياسي در اين کشورها شده است ( Center for German
٢ :٢٠١٠ July ,Army Transformation, -٣). به عنوان نمونه بحرانهاي نفتي دهه ٧٠ منجر به افزايش پديده رکود اقتصادي در کشورهاي غربي گرديد. همچنين افزايش قيمت نفت در اواسط دهه جاري، پيامدهاي مهمي براي کشورهاي غربي به دنبال داشت . به باور بسياري از کارشناسان، يکي از مهم ترين دلايل ايجاد بحران مالي اخير در غرب، افزايش قيمت نفت تا مرز ١٥٠ دلار طي سالهاي گذشته بوده است (٢٠٠٨:١.٣ , ,Cinti).
بر اين اساس امروزه انرژي و بويژه نفت نقش بنياديني در ابعاد مختلف زندگي انسان و همچنين در تامين و تداوم حيات سياسي ، اقتصادي و حتي امنيتي کشورها دارد. به همين دليل بيشتر کشورها، بويژه کشورهاي بزرگي که به واردات گسترده انرژي وابستگي دارند، انرژي و مسايل مرتبط با آن را در سطح راهبردي و همچنين در حوزه امنيتي مورد بررسي قرار مي دهند. علي رغم اين موضوع در حال حاضر بسياري از کشورها با مشکلات گستردهاي در حوزه انرژي مواجه هستند. به عنوان نمونه وابستگي گسترده به نفت خاورميانه ، خطر و تهديدات تروريستي و مشکلات زيست محيطي ناشي از مصرف نفت ، تنها بخش کوچکي از پيامدهاي کلان منفي سياسي ، اقتصادي، امنيتي و زيست محيطي مصرف نفت محسوب مي شود.
همين مسائل باعث شده است که که کشورها ضرورت گذار از انرژيهاي فسيلي را درک و سرمايه گذاريهاي نسبتاً خوبي بر انرژيهاي جديد نمايند.
بر اين اساس هدف مقاله حاضر شناخت و بررسي مهم ترين پيامدهاي منفي وابستگي کشورها به خصوص کشورهايي غربي به واردات و مصرف نفت و ساير انرژيهاي فسيلي و همچنين شناسايي ويژگي هاي مثبت انرژيهاي جايگزين است . با توجه به اين موضوع، مقاله حاضر شامل دو بخش اصلي و چند بخش فرعي مي گردد. در بخش اول به بررسي پيامدهاي منفي گسترش وابستگي و همچنين مصرف نفت در عرصه جهاني پرداخته مي شود. در بخش دوم نيز به معرفي و بررسي ويژگي هاي مثبت و در نتيجه ضرورت روي آوردن به انرژيهاي جايگزين پرداخته خواهد شد. در نهايت در آخر جمع بندي و نتيجه گيري ارائه مي شود.
١- چالش هاي انرژيهاي فسيلي
واقعيت آنست که امروز جهان با مشکلات مهمي در عرصه تامين و مصرف انرژيهاي فسيلي مواجه است .
در اين زمينه مي توان به نتايج تحقيقات گستردهاي اشاره نمود که توسط کارشناسان، کشورها و همچنين نهادهاي بين المللي در حوزه انرژي صورت گرفته است . مطالعه نتايج تحقيقات صورتگرفته نشان مي دهد که به طورکلي کشورها، بويژه کشوورهاي بزرگ واردکننده انرژيي همچون آمريکا و چين با مشکلات عمده در عرصه انرژي مواجه هستند. اين مشکلات شامل محدوديت در عرضه منابع جديد، روند فزاينده مصرف انرژي، بي ثباتي در عرضه کشورهاي توليدکننده انرژي، بروز اقدامات خرابکارانه به خصوص گسترش حوادث تروريستي و در نهايت مشکلات زيست محيطي مي باشد. با توجه به اين موضوع، در ادامه تلاش مي شود هرکدام از اين مشکلات با جزئيات بيشتري مورد بررسي قرار گيرند، سپس به بررسي اهميت و ويژگي هاي مثبت انرژيهاي جديد پرداخته خواهد شد تا ضرورت روي آوردن به اين انرژيها به شکل کامل مورد واکاوي قرار گيرد.
١-١ محدوديت در عرضه منابع جديد
يکي از مهم ترين مشکلات کشورها در عرصه انرژي، کاهش منابع انرژيهاي فسيلي و ناموفق بودن تلاش کشورها براي جايگزين نمودن انرژيهاي جديد به جاي آنها است . به عنوان نمونه بخش مهمي از ذخاير و منابع نفتي در شرف پايان قرار گرفته است . در اين راستا، بسياري از ميادين نفتي عمده جهان دوران اوج خود را پشت سر گذاشته اند و هنوز ميادين نفتي مهم جديدي شناخته نشده است . به عنوان نمونه ، در حال حاضر ٥٠ درصد نفت عرضه شده در جهان از ١٢٠ ميدان بزرگ استخراج مي شود که نيمي از آنها بيش از
٤٠ سال و ٩٥ درصد آنها بالاي ٢٥ سال عمر دارند؛ در نتيجه مي توان پيش بيني نمود که طي چند سال آينده با توجه به گذار دوران اوج اين ميادين ، بخش مهمي از توان توليدي نفت جهان به پايان مي رسد(٢٠٠٥:٣ ,Simmons).
به علاوه بر اساس اطلاعات ارائه شده برآورد مي شود که توليد نفت خام جهان با ٩٧ درصد ظرفيت صورت مي گيرد و کشورهاي توليدکننده نفت تنها توان توليد ٢ ميليون بشکه نفت اضافي را دارند. در حال حاضر تنها عربستان سعودي است که داراي ظرفيت توليدي بيشتري است و تقريباً تمامي کشورها با تمامي توان خود توليد مي کنند. جالب آنکه حتي برخي از کشورهاي عمده توليدکننده نفت اوپک، به سختي توانايي توليد ظرفيت توافق شده را دارند و حتي برخي ديگر زير ظرفيت اعلامشده خود توليد مي کنند( ,NRDC
٢٠٠٤:٢). با توجه با اين شرايط مي توان گفت ، يکي از مهم ترين مشکلات کشورها در عرصه انرژي، عدم توانايي کشورهاي عمده توليدکننده نفت براي توليد بيشتر با توجه به کاهش منابع نفت و همچنين پايان عمر مفيد چاههاي عمده نفتي است (به اطلاعات جدول زير رجوع شود).
ذخيره، توليد و نرخ ذخيره ـ توليد بزرگترين مناطق نفتي جهان

به علاوه تمامي سرمايه گذاريهاي صورتگرفته در انرژيهاي جايگزين تاکنون نتوانسته نتايج دلخواه را به دنبال داشته باشد. به عنوان نمونه ، طي چند دهه گذشته تمامي کشورهاي وابسته به انرژي وارداتي ، همچون آمريکا، کشورهاي اروپايي و ژاپن ، سرمايه گذاريهاي گسترده اي روي انرژيهاي جديد نموده اند؛ با اين وجود تاکنون اين انرژيها با توجه به هزينه بالاي توليد توانايي رقابت با نفت ارزانقيمت را نداشته اند.
هزينه توليد تمامي انرژيهاي جديد، همچون انرژي خورشيدي، بادي، بيوماس و درونگرمايي بسيار بيشتر از انرژيهاي فسيلي است . البته طي چند سال گذشته کشورهاي غربي بويژه آمريکا سرمايه گذاري هاي بيشتري در حوزه ارزان نمودن انرژيهاي جديد نموده اند، که اميد مي رود در آينده با توجه به افزايش قيمت نفت مصرف انرژيهاي جديد را اقتصادي نمايد. با اين وجود کارشناسان پيش بيني مي کنند که طي چند دهه آينده، همچنان نفت برتريهايش را بر ساير انرژيها حفظ کند(٢٠١٠, ,Obama-Biden).
در اين زمينه مي توان به جايگاه نفت و ساير انرژيهاي جايگزين در ميزان مصرف کشورهاي بزرگ جهان اشاره نمود. همانگونه که اطلاعات جدول زير نشان مي دهد، در چين بيش از ٩٠ درصد انرژي مورد نياز تنها از نفت و ذغالسنگ تامين مي شود. در مقابل انرژيهاي تجديدپذير تنها ٠,٠٦ درصد از انرژي مورد نياز اين کشور را تامين مي کند.

تقريباً همين شرايط در ساير کشورها وجود دارد. به عنوان مثال بر اساس آمار سال در سال ٢٠٠٨، آمريکا به تنهايي ٩٩,٣ «کادريليون»٣ انرژي مصرف نموده است . آمريکا با اين رقم حيرتآور در زمينه ميزان مصرف انرژي با فاصله زياد از ساير کشورها در جايگاه اول جهان قرار گرفته است . در کل مصرف انرژي آمريکا، نفت با ٣٧ درصد، گاز با ٢٤ درصد، ذغال سنگ با ٢٣ درصد، انرژي هسته اي با ٩ درصد و انرژيهاي تجديدپذير با ٧ درصد انرژي آمريکا را تامين مي کنند.(٢٠٠٨-٢٠٠٤ ,EIA ) ضمن اينکه آمريکا خود جزو بزرگترين کشورهاي صاحب ذخاير و در عين حال يکي از بزرگترين کشورهاي توليدکننده انرژي محسوب مي شود. در سال ٢٠٠٨ آمريکا در حدود٧٧ کادريليون انرژي توليد نموده است . سهم هر کدام از منابع انرژي در مجموع ياد شده به ترتيب شامل ذغال سنگ ٢٣,٩، گاز طبيعي ٢١,٢، نفت خام ١٠,٥، برق هسته اي ٨,٥، بيومس ٣,٩، برق آبي ٢,٥، و ساير انرژي ها ٣,٤ مي گردد(٢٠٠٨ ,Energy Information Administration).
همانطور که مشخص است هرچند آمريکا بيش از چين بر انرژيهاي تجديدپذير سرمايه گذاري نموده است ، با اين وجود همچنان نقش اين انرژيها در تامين انرژي آمريکا بسيار نازل است .

٢-١ افزايش مصرف انرژي
يکي ديگر از مهم ترين نگراني کشورها در حوزه انرژي، افزايش مصرف در مقابل کاهش توان توليد است .
در واقع در حالي که عمر بسياري از ميادين نفتي عمده جهان در شرف پايان است ، در مقابل هر روز کشورها به ميزان بيشتري انرژي و نفت نياز پيدا مي کنند. به عنوان نمونه مي توان به روند افزايش مصرف آمريکا و چين اشاره نمود که مقام اول و دوم جهان در ميزان مصرف نفت را در اختيار دارند. همان گونه که اطلاعات جدول زير نشان مي دهد، ميزان مصرف نفت چين از سال ٢٠٠٤ مدام در حال افزايش بوده است .
بر اين اساس ، ميزان مصرف اين کشور از ٤,٥٧٠,٠٠٠ بشکه نفت در سال ٢٠٠٤ به ٧,٨٨٠,٠٠٠ در سال
٢٠٠٩ رسيده است .

همين شرايط در مورد آمريکا، هند و ساير کشورهاي بزرگ مصرفکننده نيز وجود دارد. به عنوان نمونه ، مي توان به روند روبه افزايش مصرف نفت آمريکا اشاره نمود. اين کشور که طي چند دهه گذشته مقام اول را در مصرف نفت جهان داشته است ؛ در سال ٢٠٠٣ روزانه چيزي در حدود١٩٦٥٠٠٠٠ نفت مصرف مي نمود. در حال جاضر اين رقم بالغ بر ٢٠ تا ٢٢ ميليون بشکه نفت است که براي يک کشور رقم حيرتآوري محسوب مي شود.

به علاوه با توجه به کاهش و يا پايان منابع انرژيهاي کشورهاي پيشرفته ،آنها بيش از گذشته به واردات انرژي به ويژه نفت وابسته مي شوند. به عنوان مثال ، آمريکا و ساير کشورهاي غربي در حالي هر روز به انرژي بيشتري نيازمند مي شوند که توان توليد داخلي آنها روبه کاهش است . در کنار اين مسئله جهان با کشورهاي بزرگ و جديدي مواجه است که به دليل رشد گسترده اقتصادي طي چند سال گذشته وارد بازار رقابت با کشورهاي صنعتي شدهاند. در اين زمينه هند و چين با جمعيت گسترده و همچنين رشد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید