بخشی از پاورپوینت
اسلاید 1 :
ادبيات فارسي بعد از حمله مغول
محاضره هفته هشتم
اسلاید 2 :
چنانكه ديديم، در قرن هفتم در نتيجه استيلاي مغول نهتنها كتابخانهها، مدارس و محافل علمي يكسره از بين رفت، بلكه تعداد كثيري از علما و صاحبنظران ايران بهدست اين قوم خونخوار از ميان رفتند و آثار و افكار آنان يكباره فاني شد.
قبل از استيلاي مغول، غالب شهرهاي خراسان، ماوراء النهر، و خوارزم مركز علما و دانشمندان و داراي كتابخانه، رصدخانه و مدارس گوناگون بود.
علاوه براين، الموت و بغداد از مراكز مشهور علم و دانش بود، كه با هجوم هلاكو به دست خرابي سپرده شد و بسياري از كتب علمي و ادبي اين دو منطقه نيز از بين رفت، منتها همانطور كه رسوخ علم و فرهنگ در جوامع بشري به سرعت امكانپذير نيست، قطع ريشه دانش و معنويات نيز در ميان يك قوم متمدن به فوريت انجام نميگيرد، بلكه آثار ترقي يا انحطاط در تمدن و فرهنگ ملل پس از مدتي دراز تجلي و تظاهر ميكند.
اسلاید 3 :
در مورد حيات ادبي ايران پس از حمله مغول نيز اين حكم صادق است، چنانكه ديديم نمونههاي اوليه نثر فارسي نخست در عهد سامانيان ظاهر شد و در دوره غزنويان، سلاجقه و خوارزمشاهيان بهتدريج نثر فارسي پخته و محكم گرديد و در مرحله تصنع و ظرافتكاريهاي ادبي وارد گرديد و دنباله اين سير تكاملي تا عهد مغول ادمه يافت.
پس از سستشدن قدرت خلفا و تشكيل حكومتهاي مستقل، زبانهاي ملي و محلي رشد و تكامل يافت و دوران فضلفروشي و تأليف و انشاء كتب به زبان عربي تا حدي سپري گرديد و عدهيي از نويسندگان و اهل علم به پيروي از تمايلات عمومي، آثار علمي و ادبي خود را به زبان فارسي نوشتند و جمعي از دانشمندان به تشويق ارباب ذوق بسياري از كتب سودمند عربي را به زبان فارسي ترجمه كردند.
اسلاید 4 :
رواج سادهنويسي: در دوره استيلاي مغول چون اين قوم اهل علم و ادب نبودند، بازار شعر و شاعري و مديحهسرائي در حوزه قدرت آنان رواجي نداشت و شعرا و گويندگاني كه چون سعدي به حكم اتفاق از اين ورطه هلاك رسته بودند تحت تأثير محيط، به عالم عرفان و تصوف روي آوردند.
يكي از مشخصات ادبي عهد مغول سادهنويسي و پرهيز از القاب است، در كتاب جهانگشاي جويني نيز به اين موضوع اشاره شده است: «. ابواب تكلف . بسته گردانيدند، هركس كه بر تخت خاني نشيند يك اسم در افزايند «خان» ياقاآن و بس .
ميان سلطان و عامي فرق ننهند و مخ و مقصود سخن نويسند و زوائد القاب و عبارات را منكر باشند.» چنگيز يكي از منشيان خود را كه از دستور او عدول كرده و به عادت منشيان ايران، عبارتپردازي كرده بود سياست كرد و بياسا رسانيد.
اسلاید 5 :
كتب و آثار تاريخي
در اين دوره بهعلت توجهي كه قوم مغول به بقاي نام خود داشتند، تاريخنويسي بسيار مورد توجه قرار گرفت. در كتاب منهاج سراج مينويسد كه روزي چنگيز خان خطاب به قاضي وحيد الدين گفت: نام بزرگي از من در جهان باقي خواهد ماند؟ قاضي پس از شنيدن اين جمله از چنگيز به جان امان خواست و گفت: «نام جايي باقي بماند كه خلق باشد» چون بندگان خان جمله خلايق را بكشند نام چگونه بماند. از اين جمله پيداست كه چنگيز و بازماندگان او با همه سبعيتها و درندهخوئيهايي كه از خود نشان دادند به تاريخ و بقاي نام ننگين خود توجه داشتند و به همين علت مورخان بزرگي نظير عطاملك جويني و خواجه رشيد الدين فضل اله و حمد اله مستوفي وصّاف و قاضي بيضاوي و بناكتي و هند و شاه و غيره در اين عصر ظهور كردند.
خواجه رشيد الدين فضل الله وزير دانشمند ايراني كه با تنظيم تاريخ عمومي به نام جامع التواريخ خدمت بزرگي به فرهنگ بشري كرده است؛ چون به ماهيت رژيم فئودالي و عدم ثبات اوضاع اجتماعي آن دوران كاملا واقف بود براي حفظ آثار خود تدابيري انديشيده است.
اسلاید 6 :
مساعي رشيد الدين فضل الله در راه حفظ آثار خود: «براون» در تاريخ ادبيات خود از قول كاترمز، مساعي رشيد الدين را در راه حفظ كتب و آثار خود بديننحو خلاصه ميكند: «اولا مقرر فرمود كه چند نسخه از مؤلفات او براي دوستان و آشنايان و همچنين علما و دانشمندان استنساخ شده به ايشان عاريه داده شود و آنها مجاز باشند كه از روي آن استنساخ كنند، ثانيا امر كرد كه ترجمههاي عربي كتب فارسي او و ترجمههاي فارسي همه مولفات عربي وي را مهيا ساخته و از هردو، نسخ متعدد نگاشتند. و براي مطالعه يا استنساخ هركس از اهل علم كه مايل و طالب باشد در كتابخانه مسجد محلهيي كه بهنام او موسوم به ربع رشيدي بود بگذارند، ثالثا مقرر فرمود كه از جمله رسائل و كتب تأليفيه و مجموعه بزرگي منضم به صور و نفشههاي چند فراهم ساخته در كتابخانه عمومي مسجد همان محله بگذارند و آنرا «جامع التّصانيف الرشيديّه» نام داد و از چهار مجلد كتبي كه در طب و طرز حكومت مغول تحرير فرموده بود مقرر داشت كه به سه زبان فارسي و عربي و چيني ترجمهها آماده سازند.
بالاتر از همه اينها اجازه و آزادي تام داده بود كه هركس طالب، باشد كتب مزبور را بخواند يا سواد بردارد، به اين نيز قانع نشده همه ساله از محل موقوفهيي كه براي مسجد و مدرسه خود وقف كرده بود مبلغي را براي استنساخ كتب خود يكي به فارسي و يكي به عربي اختصاص داد كه همهساله يك نسخه كامل تحرير كنند و به يكي از شهرهاي ممالك اسلام هديه سازند و قرار گذاشته بود كه اين نسخ را روي بهترين كاغذ بغدادي و به بهترين و خواناترين خطي بنويسند و با نسخه اصل دقيقا مقابله و تطبيق كنند . بعد آن را صحافي و تذهيب كرده و به مسجد ميبردند و در كتابداني مابين منبر و محراب قرار ميدادند .»
اسلاید 7 :
بطوريكه ديديم، پس از پايان حكومت مغولان و استقرار دولت ايلخانان وزراء و زمامداران ايراندوست آرام ننشستند و سعي كردند با تغيير مذهب خانهاي مغول و آشنا ساختن آنان به فرهنگ و تمدن، «رنگ ايراني به دولت ايلخانان مغول دهند، اما در اين مورد نيز با سرانجام اندوهباري رسيدند، عطاملك جويني صدر اعظم دانشمند ايراني به دست مغولان كشته شد و خواجه رشيد الدين فضل الله صدر اعظم ديگر ايراني را كه از طبيبان و نويسندگان معروف است از كمر دو نيمه كردند، مقارن اين احوال سلسلههاي كوچك محلي از قبيل ملوك آل مظفر و اينجو پيدا شدند كه نتوانستند روزنه اميدي براي ملت بازكنند، بلكه با يكديگر سرگرم به زدوخورد بودند و بر مصائب مردم ميافزودند.
احمد قاسمي مينويسد: «بهطوريكه ملاحظه ميشود ملت ايران در طي هفت قرن پيوسته گرفتار بليهيي بود، و بارها براي رهايي خويش به جنبشهاي قهرمانانه دست زد، ولي هربار با بال و پر شكسته دوباره به كنج قفس افتاده است.
اين تاريخ ملت ايران بود كه او را بهتدريج از كوشش و تلاش روگردان كرد و بدبيني و يأس و مبارزه منفي، يعني چشمپوشي از زندگي را در او تقويت نمود.
اسلاید 8 :
يكي از بنيادهاي صوفيگري كه از قرن دوم هجري رشد و نمو يافت، همين عامل است، بشر خافي يكي از اولين صوفيان معروف است، (خافي يعني پابرهنه) ميگويند، اين شخص يك روز كفش خود را براي تعمير به پينهدوز داد، اما چون پينهدوز درباره او تحقير و استخفاف روا داشت، وي كفشهاي خود را به دور افكند و تصميم گرفت از آن به بعد پابرهنه راه برود. اين حكايت، نمونهيي از سرگذشت ملتي است كه در مبارزه زندگي شكست خورده و چشم از زندگي پوشيده است. بهترين نمودار اين تحول همان ادبيات ملت ايران است كه هرچه پيشتر ميآيد، پرسوزتر، و كماميدتر ميشود، يك مقايسه كوچك از اشعار فرخي سيستاني با اشعار سعدي و حافظ ميتواند گواه اين معني باشد، فرخي بامعشوق خود ميگويد:
اي وعده تو چون سر زلفين تو نه راستآن وعدههاي خوش كه همي كردهيي كجاست
اسلاید 9 :
چون دشمنان كناره گرفتي ز دوستانتا قول دوستان من اندر تو گشت راست ملاحظه كنيد كه عاشق در مقابل معشوق با سرفرازي ايستاده است. در جاي ديگر ميگويد:
دل آن ترك نه اندر خور سيمين بر اوستسخن او نه ز جنس لب چون شكر اوست
با لب شيرين با من سخنان گويد تلخسخن تلخ نداند كه نه اندر خور اوست
از همه شهر دل من سوي او دارد ميلبيهوده نيست پس اين كِبر، كه اندر سر اوست شاعر آنقدر به خود اميدوار است كه عشق خويش را باعث مباهات معشوق ميداند.
اين اشعار، با اين گفتار سعدي قابل مقايسه است:
من بيمايه كه باشم كه خريدار تو باشمحيف باشد كه تو يار من و من يار تو باشم . شايد بعضيها به رابطهيي كه ميان مبارزات ملت با ادبيات عاشقانه او موجود است واقف نباشند، ولي همانطور كه گفته شد شئوون مختلف زندگي با يكديگر داراي رابطهاند و در يكديگر تاثير متقابل دارند، بشر فقط آنروز در مقابل قدرتها به زانو در آمد، كه اختلاف طبقاتي بهوجود آمد و ارباب را براي بشر به سوغات آورد، بشر در مقابل ارباب خشمگين، مجبور بود به زانو درآيد، گوسفند بكشد، رشوه بدهد، ناله و زاري كند. اين پديدهي زندگي در معتقدات بشري نيز موثر واقع شد و از اين زمان بشر براي ارباب انواع خويش قرباني داد و در مقابل آنها همان حركاتي را كه ارباب از او ميخواست تكرار كرد.
شكستخوردگي و نوميدي در ادبيات ايران بعد از حمله مغول و تيمور به موازات نوميدي و شكستخوردگي ملت ايران فزوني گرفت.