بخشی از پاورپوینت

اسلاید 4 :

حیات
فکری و سیاسی
امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام)

اسلاید 5 :

قال الامام علی بن موسی الرضا(ع):
أحْسِنِالظَّنَّ بِاللّهِ، فَإِنَّ مَنْحَسُنَ
ظَنُّـهُ بِـاللّهِ، كــانَ عِنْـدَ ظَنِّـهِ،
وَمَنْ رَضِىَ بِالْقَليلِ مِنَ الرِّزْقِ،
قُبِـلَ مِنْهُ الْيَسيرُ مِنَ الْعَمَـلِ، وَ مَنْ رَضِىَ بِالْيَسيرِ مِنَ الْحَـلالِ،
خَفَّتْ مَؤُونَتُهُ وَ نُعِّمَ أهْلُهُ . (تحفالعقول/449)

اسلاید 6 :

امام علی بن موسی الرضا(ع)

- نام: علی- القاب: رضا، صابر، رضی، وفی،و. که مشهورترین آنها رضا است.

- کنیه: ابو الحسن، ابو الحسن ثانی، ابوعلی 

- پدر و مادر: موسی بن جعفر(ع) ؛ تُکتَم(نجمه)

- تولد: یازدهم ذیقعده سال 148(نقل مشهور)

- شهادت: آخر ماه صفر سال 203(نقل مشهور)

- فرزندان: محمد(امام نهم) ابوجعفرثانی، جعفر، ابومحمدحسن، ابراهیم وفاطمه(به نقل سبط بن جوزی) 

ابن شهر آشوب در مناقب می گوید: « محمد بن علی» تنها فرزند اوست

- نقش انگشتری: حسبیالله، یا به روایت دیگر ما شاءالله ولاحول ولا قوة الا بالله

- امام رضا(ع) تا سال 201 هجری در مدینه بودند و در این سال بهدستور مـأمون به طوسی آمدند و در سال 203 هجری به شهادت رسیدند.

- حوادث سیاسی مربوط به امام رضا(ع) بیشتر از دوران ولایتعهدی آن حضرت می باشد.

- امامت امام رضا(ع) مـانند سایر ائمه نیز در ابتـدا مشکلاتی را داشت و آن هم بواسطه پیچیدگی اواخر عمر امام موسی بن جعفر(ع) بود. اگرچه اختلاف بوجود آمده از عصرامام صادق(ع) سبب شد که اصحاب در موضوع جانشینی دقت و احتیاط بیشتری به خرج دهند و قبل از شهادت امـام کاظم(ع) در بارة شناخت جانشین اصرار ورزند.

- روایات متعددی است که اصحاب وقتی سؤال میکردند، امـام موسیبن جعفر(ع)فرزندش علی را نشان میدادند.

اسلاید 7 :

- دو عامل عمده موجب انحراف در مسأله اعتقاد به امامت امام رضا(ع) شده بود:

عامل اول کسانی بودند که در آخـرین حبس امـام مـوسی بن جعفر(ع) امـوالی نزدشان بود که برای سود جویی، شهادت آن حضرت را منکر شدند وادعای زنده بودن حضرت میکردند و در نتیجه انکارجانشینی داشتند و با توجه به وکالت داشتن عدهای هم متابعت از آنها نمودند.

عامل دوم اعتقاد به مسأله مهـدویت امـام کاظم(ع) و طرح آن از سوی عـدهای ناآگاه؛ این گروه اعتقاد داشتندکه امام کاظم(ع) زنده است و«ائمه بعدی تنها امرای امام کاظم(ع) هستند.» البته این گروه نه از روی عناد بلکه از روی ضعف اعتقادی به این نتیجه رسیده بودند. 

- اگرچه بزرگانی چون هِشام بن حَکَم، هِشام بن سالم، یونس بن عبدالرحمن وعـلی بن اسماعیل، از بزرگانی بودندکه تلاش وافری داشتند تا مانع رسوخ انحرافات در مذهب شیعه شوند و فرهنگ حدیثی شیعه را نیز با کمک اصولِ تألیف شده، حفظ کردند. لـکن همان جهل به مسـأله ولایت و عدم معرفت کافی انحراف را در عدهای بوجود آورد.

اسلاید 8 :

ولایتعهدی امام رضا(ع)

- دیدگاهها مختلف در مورد علل تصمیم مأمون مبنی بر ولیعهد قرار امام رضا(ع)

1- عدهای معتقدند کـه مـأمون برای نشان دادن حق باوری خـود به علویان و اعتقاد به آنان، با نیتی خالص، امام رضا(ع) را ولیعهد قرار داد.(مانند سیدبن طاووس،م664هجری و .)

2- گـروهی هم معتقدند مـأمون فقط برای تقـویت پایه های حـکومتی و براثر اضطرار، چارهای جز این کار نداشت و تمام این کارهایش ترفندی بیش نبوده است.

- در عصرمأمون، درمیان گرایشات مذهبی، علاوه بر شیعه امامیه و زیدیه، اهل حدیث و معتزله نیز حیات داشتند.

گروه دوم دلایل خود را چنین بیان میکنند:

* اهالی بصره عثمانی مـذهب بودند و موضعشان نسبت به امیرالمؤمنین(ع) منفی، امـا در بغداد به خلاف بصره گرایش مثبتی نسبت به امیرالمؤمنین(ع) وجـود داشت، به همین خـاطر اهل حـدیث آنهـا را متهم بـه شیعه میکردند، و به معتـزله، شیعه گفتند و به همین دلیل مـأمـون را نیز شیعه میشناختند.

* اگرچه مأمون حضرت علی(ع)را مقدم برتمام خلفا میشناخت و حتی در بحث با علمای سنی اثبات نمود که اولین مرد ایمان آورنده به پیامبر اکرم(ع) حضرت علـی(ع)- با وجـود سن کم - بوده و ایمانش نیز مورد قبول بوده است، اما این هیچ منافاتی با روش سیاسی او ندارد. - مأمون در مقابل اعتراض عدهای نسبت به ولیعهدی امام گفت:

اسلاید 9 :

فَقَالَ الْمَأْمُونُ قَدْ كَانَ هَذَا الرَّجُلُ مُسْتَتِراً عَنَّا يَدْعُو إِلَى نَفْسِهِ فَأَرَدْنَا أَنْ نَجْعَلَهُ وَلِيَّ عَهْدِنَالِيَكُونَ دُعَاؤُهُ لَنَا وَ لِيَعْتَرِفَ بِالْمُلْكِ وَ الْخِلَافَةِ لَنَا وَ لِيَعْتَقِدَ فِيهِ الْمَفْتُونُونَ بِهِ أَنَّهُ لَيْسَ مِمَّا ادَّعَى فِي قَلِيلٍ وَ لَا كَثِيرٍ وَ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَنَا مِنْ دُونِهِ وَ قَدْ خَشِينَا إِنْ تَرَكْنَاهُ عَلَى تِلْكَ الْحَالَةِ أَنْ يَنْفَتِقَ عَلَيْنَا مِنْهُ مَالَا نَسُدُّهُ وَ يَأْتِيَ عَلَيْنَا مِنْهُ مَا لَا نُطِيقُهُ وَ الْآنَ فَإِذْ قَدْ فَعَلْنَا بِهِ مَا فَعَلْنَاهُ وَ أَخْطَأْنَا فِي أَمْرِهِ بِمَا أَخْطَأْنَا وَ أَشْرَفْنَا مِنَ الْهَلَاكِ بِالتَّنْوِيهِ بِهِ عَلَى مَا أَشْرَفْنَا فَلَيْسَ يَجُوزُ التَّهَاوُنُ فِي أَمْرِهِ وَ لَكِنَّانَحْتَاجُ أَنْ نَضَعَ مِنْهُ قَلِيلًا قَلِيلًاحَتَّى نُصَوِّرَهُ عِنْدَ الرَّعَايَا بِصُورَةِ مَنْ لَايَسْتَحِقُّ لِهَذَا الْأَمْرِثُمَّ نُدَبِّرَفِيهِ بِمَايَحْسِمُ‏عَنَّا مَوَادَّ بَلَائِه‏(عیون اخبار الرضا،ج2،ص170

)«این مرد کارهای خود را از ما پنهان کرده ومردم را به امامت خود میخواند. اورا بدین جهت ولیعهد قرار دادیم که مردم را به خدمت ما خوانده وبه سلطنت وخلافت مااعتراف نماید ودرضمن، فریفتگانش بدانند که اوآنچنان که ادّعا میکند نیست واین امر(خلافت) شایسته ما است نه او،وهمچنین ترسیدیم اگراورا به حال خود گذاریم درکار ما شکافی به وجود آورد که نتوانیم آن را پرکنیم و اقدامی علیه ما بکندکه تاب مقاومتش را نداشته باشیم.اکنون که با وی این رویه را درپیش گرفته ودرکار اومرتکب خطا شده وبا بزرگ کردنش،خودرادرلبة پرتگاه قراردادهایم، نبایددرکار وی سهل انگاری کنیم، بدین جهت باید کمکم ازشخصیت وعظمت او بکاهیم تا اورا پیش مردم بهصورتی درآوریم که ازنظر آنها شایستگی خلافت نداشته باشد، سپس در بارة او چنان اندیشه کنیم که ازخطرات او که ممکن بودریشه مارا برکند جلوگیری کرده باشیم.

اسلاید 10 :

عکس العمل امام

در مقابل تصمیم مأمون به انتقال امام به مرو، امام ابتدا مخالفت ولی وقتی که الزام را دید، با رسول خدا(ص) و اهل خود خدا حافظی کرده و به آنان فرمود که بـرایم گریه کنید تا گریهها را بشنوم، زیرا برگشتی ندارم.

- مخالفت امام با ولیعهدی

- وقتی امام رضا(ع)ناچار به پذیرش ولایتعهدی شد فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي حَفِظَ مِنَّا مَا ضَيَّعَ النَّاسُ وَ رَفَعَ مِنَّا مَا وَضَعُوهُ حَتَّى لَقَدْ لُعِنَّا عَلَى مَنَابِرِ الْكُفْرِثَمَانِينَ عَاماً وَ كُتِمَتْ فَضَائِلُنَا وَ بُذِلَتِ الْأَمْوَالُ فِي الْكَذِبِ عَلَيْنَا وَ اللَّهُ تَعَالَى يَأْبَى لَنَا إِلَّا أَنْ يُعْلِيَ ذِكْرَنَا وَ يُبَيِّنَ فَضْلَنَا. (عیون اخبار الرضا،164/2)

سپاس خدای را که آنچه را که مردم ازما تباه کرده بودند، حفظ فرمود و قدر ومنزلت ما را که پایین برده بودند، بالا برد. هشتاد سال بر بالای منارههای کفر، ما را لعن ونفرین کردند، فضایل ما را کتمان کردند و در دروغ هزینههایی را بر ما تحمیل کردند و خداوند، جز بلندی یاد ما و آشکار شدن فضل ما را نخواست. 

وبعد بهمأمون فرمود: إِنْ كَانَتْ هَذِهِ الْخِلَافَةُ لَكَ وَاللَّهُ جَعَلَهَا لَكَ فَلَا يَجُوزُ لَكَ أنْ تَخْلَعَ‏ لِبَاساً أَلْبَسَكَ اللَّهُ‏ وَ تَجْعَلَهُ لِغَيْرِكَ وَ إِنْ كَانَتِ الْخِلَافَة لَيْسَتْ لَكَ فَلَا يَجُوزُ لَكَ أَنْ تَجْعَلَ لِي مَا لَيْسَ لَك‏.

وقتی از امام سؤال شد چرا ولایتعهدی را پذیرفتی؟ فرمود:

قَدْ عَلِمَ اللَّهُ كَرَاهَتِي لِذَلِكَ فَلَمَّا خُيِّرْتُ بَيْنَ قَبُولِ ذَلِكَ وَ بَيْنَ الْقَتْلِ اخْتَرْتُ الْقَبُولَ عَلَى الْقَتْل‏ (عیون اخبار الرضا،139/2)

- شرط پذیرش، عدم مداخله در امور سیاسی و جاری

اسلاید 11 :

مامون و تشیع مامون عالمترین خلفا وبلکه شایدعالمترین سلاطین جهان است. درمیان سلاطین جهان شایدعالمتر، دانشمندتر و دانش دوستتراز مامون نتوان پیدا کرد. تمایل روحی وفکری مأمون هم به تشیع بوده، چون مامون نه تنها درجلساتی که حضرت رضا شرکت میکردند وشیعیان حضورداشتند دماز تشیع میزده است بلکه در جلساتی که اهل تسنن هم حضور داشتهاند نیز چنین بوده است.

«ابن عبدالبر» که یکی از علمای معروف اهلتسنن است هم این داستان را که در کتب شیعه هست، نقل کرده است که روزی مامون چهل نفر از اکابر علمای اهـل تسنن در بغداد را احضار میکند که صبح زود بیاییدنزد من. خود نیزصبح زود میآید واز آنها پذیرایی میکند، و میگوید من میخواهم با شما در مساله خلافت بحث کنم و در مساله خلافت امیرالمؤمنین مباحثه کرد و همه را مغلوب نمود.

در روایات شیعه هم آمده است، ومرحوم شیخ عباس قمی نیز در کتاب منتهیالآمال نقل میکند که شخصی از مامون پرسید که تو تشیع را از چه کسی آموختی؟ گفت: از پدرم هارون. و بعد میگوید پدرم تمایل شیعی داشت، به موسی بن جعفر نیزارادت داشت، ولی در عین حال با موسی بن جعفر به بدترین شکل عمل میکرد. من یک وقت به پدرم گفتم توکه چنین اعتقادی درباره این آدم داری پس چرا با او این جور رفتار میکنی؟گفت: «الملک عقیم» یعنی ملک فرزند نمیشناسد تا چه رسد به چیز دیگر.گفت: اگر توهم که فرزند من هستی با من برسر خلافت به منازعه برخیزی، آن چیزی را که چشمانت در او هست از روی تنت برمیدارم.

اسلاید 12 :

- اصرار مأمون به شرکت امام رضا(ع) در نماز عیدفطر

امام فرمود:« من شرط کرده بودم که در امور مملکتی دخـالت نکنم؛ و نماز عید ونماز جمعه از امور مهم مملکتی است.» 

مأمون :« من فقط میخواهم امر ولایت عهدی شما در قلبها تثبیت شود.» 

امام: « مرا عفو کن و دست از من بدار. من اگر نماز بخوانم، مانندجدم رسول خدا و پدرم امیرالمؤمنین علی برای نمازعید خارج میشوم!»

مأمون: « هرطور که صلاح می فرمایید، خارج شوید.» و سپس اعلام کرد که همه کارگزاران مملکتی و سایر مردم، صبح روز عید بر در خانه امام اجتماع کنند. 

امام صبح عید غسل کرد و عمامهای سفید بر سر بست و عصایی در دست گرفت و با پای برهنه از خانه بیرون آمد و دستور داد همهی خدمتکارانش هم مانند او از خانه بیرون بیایند.

هنگام بیرون آمدن چهار تکبیر گفت، وگویی در و دیوار با اوتکبیر گفتند. بزرگان قـوم که همه با لباسهای مجلل وسلاحهای مجهز و سوار بـر اسبهای قیمتی انتظار امام را میکشیدند، با دیدن این منظره، ناگهان خـود را بر زمین انداختند وکفشهای خود را از پا درآوردند..امام هر ده قدم که میرفت، میایستاد و چهار تکبیر میگفت و مردم که در راهها و بامها اجتماع کرده بودند، نیز با اوتکبیر میگفتند وگریه میکردند. شهر مرو یکپارچه ولوله و گریه شده بود.

مأمون ترسید کهاگرامام با این کیفیّت به مصلّی برسد، مردم شیفته و مفتون او بشوند. بههمین دلیل نگذاشت امام به راه خود ادامه دهد؛ فرستادهای نزد او فرستاد و پیغام داد که : « ما شما را به رنج و زحمت انداختیم. بازگردید وخود را به مشقّت نیاندازید. دستوردادم شخصی که هرسال نمازعید میخواند،امسال نیز بخواند.» و به این ترتیب، امام مراجعت فرمود. (عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 149- 151)

اسلاید 13 :

شهادت امام رضا(ع)(آخر صفر سال 203 هجری قمری)درخصوص شهادت امام رضا(ع) نیز دو دیدگاه عمده وجود دارد :

1- گروهی از جمله سید بن طاووس و اربلی معتقد نیستند که مأمون امام را به شهادت رساند.

2- دستهای دیگر که اکثریت علمای شیعه را در بر میگیرد مأمون را عامل شهادت امام میدانند.

درعین حال مأمون پس ازدفن امام(ع) که به صورت پابرهنه شرکت کرده بود، سه شبانهروز حاضر به ترک آرامگاه امام نشد که گروهی این حرکت را نیز نیرنگ و تزویر مأمون میدانند.

- مأمون در سال 210 هجری فدک را به اهلبیت برگرداند.

اسلاید 14 :

تبلیغات مسموم عباسیان علیه علویان

- یکی ازتبلیغات مسموم که احتمالاً از زمان هارون شایعه شد این بود که میگفتند: علویان آنچنان حقی برای خود قائل هستند که سایر مردم را «عبد» و بردة خود میدانند.

نمونه اینکه وقتی شافعی به یمن رفت و به همراه یکی ازعلویان درصدد قیام برآمد هـارون دستور توقیف شافعی و اعزام به بغداد را صادر کرد.

وقتی شافعی در برابرهارون قرار گرفت موضوع را تکذیب کرد وگفت: آیا چنین نیست که علویان مردم را بردة خود میدانند، در این صورت چگونه من مردی از آنها را برجنگ علیه توعَلَم کنم که خود مرا در صورت پیروزی بردة خود خواهدکرد؟ هارون از این سخن خشنود شد و او را خلعت پوشانید.(الفتوح،248/9)

امام رضا(ع) که این مطالب را میشنید در موارد مختلف موضوع را تکذیب میکرد، از جمله به شخصی به نام اسحاقبن حسین عباسی فرمود: نه، قسم بهقرابتی که با رسول خدا(ص) دارم، نه من خود چبزی گفتهام و نه از یکی از اجـدادم شنیدهام کـه چنین بگوید و نه از یکی از پدرانم چنین روایتی رسیده ولی من میگویم: اطاعت از ما بر مردم واجب است، آنان فرمانبردارما و ازنظر دینی موالیان و دوستان ما هستند. این مطلب را حاضران به دیگران برسانند.

ودر جای دیگر فرمود: خدایا توآگاهی از ستمهایی که از این مردم به ما روا داشته میشود که این هم یکی از آنهاست. اگر همة مردم را بردگان خود میدانیم! پس به چه کسی آنها را میفروشیم؟ 

2- جعل احادیث غلوآمیز و یا تخریب کننده برای پایین کشیدن شأن و منزلت ائمه(ع) .

اسلاید 15 :

امام رضا(ع) و مسائل کلامی

دوران امام رضا(ع) از دورانهایی است که بحثهای کلامی به سرعت رشد کرد. دو جریان عمده:

1- معتزله : که عقل را بر نقل ترجیح میدادند.

2- اهل حدیث: که نقل را بر عقل مقدم میدانستند.

- از داغ ترین بحثها، یکی مسأله امامت بود که یک پایة آن بر عقل و پایة دیگر بر نقل استوار بود.

و دیگری مباحث مربوط به توحید و صفات خداوند و به خصوص صفات عدل بود که مستقیما با موضوع جبر و اختیار ارتباط داشت.

- ازطرفی هم موضوع سختگیری عباسیان سبب دوری شیعیان از امام میشدکه موجب مشـکلاتی در فراگیری اعتقادات صحیح بوده و لذا گرایشاتی به مباحث انحرافی روز را بوجود آورد.

- اهل حدیث خود را محصور در ظواهر آیات و روایات که حاصل سوء تفسیر مغرضانهای که از سوی امویان یا یهودیان ترویج شده بود میکردند. مشکل عمدة اینان این بود که نمیتوانستند از محکمات برای تفسیر متشابهت استفاده نمایند. ازجمله با استناد به برخی روایات خدا را بهصورت جسم تصور میکردند و لذا برای او اثبات چشم و دست و پا و. میکردند.

- شیعه از همان ابتدا «تشبیه و جبر» را نفی میکرد. لکن اعتقاد غلات (حلول روح خدا در وجود امام و.) سبب میشد که شیعه را نیز متهم به تشبیه نمایند.

- امام فرمود: هرکس قائل به تشبیه و جبر باشد کافر است و ما در دنیا و آخرت از او بیزاریم.

مَنْ شَبَّهَ اللَّهَ بِخَلْقِهِ فَهُوَ مُشْرِكٌ وَ مَنْ وَصَفَهُ بِالْمَكَانِ فَهُوَ كَافِر (توحید، شیخ صدوق،69)

اسلاید 16 :

- اهل حدیث معتقدند که:

1- قلوب بندگان خدا میان دو انگشت او قرار دارد.

2- خدا در روز عرفه بهآسمان زمین میآید.

3- در روز قیامت آتش جهنم زبانه میکشد تا خدا پاهایش را روی آن بگذارد.

4- از قول رسول خدا میگویند که او فرمود: من پروردگارم را در بهترین شکل دیدم.

و در جای دیگربیان میکنند که: آن صندلی که خدا روی آن مینشیند همة جسم خدا را میگیرد و تنها مقدارچهار انگشت از آن باقی میماند که مخصوص رسول خداست تا خدا او را در کنار خودش بنشاند (رسول جعفریان،حیات فکری و سیاسی.،/454 به نقل از طبقات الحنابه،67/2)

- امام ضمن پاسخهای دقیق و مستدل میفرماید:  إِذَا كَانَتِ الرِّوَايَاتُ مُخَالِفَةً لِلْقُرْآنِ كَذَّبْتُ (توحید، شیخ صدوق،/111)‏

برای مطالعه بیشتردرخصوصتشبیهاتوپاسخهای امام بهکتاب توحید«مرحومصدوق» مراجعه شود.

اسلاید 17 :

- درعصر امامرضا(ع) بحثها با تفصیل بیشتری شکل عقلی به خود گرفت. 

- در «مسند الامامالرضا» حدود500 روایت در فصل «الامامة» آمده است.

- مهمترین دلیلی که امام دربیان ارتباط ولایت با توحید مطرح شده حدیث معروف مطرح شده در نیشابور بوده است: 

سَمِعْتُ أبِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍيَقُولُ سَمِعْتُ أبِي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ سَمِعْتُ أبِي مُحَمَّدَ ْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ سَمِعْتُ أبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ يَقُولُ سَمِعْتُ أبِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ أبِي طَالِبٍ يَقُولُ سَمِعْتُ أبِي أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أبِي طَالِبٍ يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ يَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ يَقُولُ:

لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي. بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا (توحید، صدوق، /25)

اسلاید 18 :

قیامهای علویان و عدم تایید صریح امام رضا (ع) 

از مهمترین و خطرناکترین شورشهائی که عباسیان با آن روبرو گردیدند ، شورش « محمد بن ابراهیم الحسین » معروف به « ابن طباطبا علوی » بود.

ابن طباطبا ، از مدینه به سمت کوفه حرکت کرد تا قیام خود را بر ضدعباسیان انجام دهد . مردم کوفه که دیدند دعوت او با «الرضا من آل محمد » است ، و او برای آنان بیعت میطلبد ومیگوید که حکومت باید طبق کتاب خدا وسنت پیامبر(ص) و سیره علی(ع) باشد ، به دورش جمع شدند.

تکیه گاه وامید «ابنطباطبا» دراعلام انقلاب خود، براساس پشتوانه پایگاههای مردمی دوستانش بود که مردمی موافق و مؤید خط مکتب امام علی(ع) داشت .

نخستین واکنش قیام «ابن طباطبا» این بود که در برابر سپاه انقلابی او، همه لشکریانی که عباسیان برای خاموش کردن شورش او فرستاده بودند ، شکست خورده و پای بفرار گذاشتند . کوفهای که حضرت علی(ع) را یاری نکرد، به حسین (ع) خیانت کرد و زیدبن علی را تنها گذاشته بود، در کنار «ابن طباطبا» ، قهرمانانه برای دفاع از انقلاب و هدفهای آن، ایستادگی کرد .

پس ازآنکه قیام «ابنطباطبا » شکست خورد، عمال اودرمناطقیکه حکومت میکردند، اعلام استقلال و خود مختاری نمودند .

اسلاید 19 :

دریمن، « ابراهیم بن موسی بنجعفر »پس از اخراج نماینده مامون ازآنجا، به آنجا حمله کرد و حکومت را در دست گرفت .

در مکه ، « حسین بن حسن افطس » حمله برد و حکومت را قبضه کرد .

در بصره، « زیدبن موسی بن جعفر ، حکومت را به تصرف خود درآوردو این شخص به اندازهای خانه های عباسیان و طرفداران آنان را سوزانید که به « زید آتشافروز » معروف گردید . اگر کسی ازسیاه جامگان را میدید، اورا آتش میزد وعلاوه براموال عباسیان ازاموال بازرگانان نیزبسیارتصاحب کرد. اما عاقبتش شکست بود و دستگیری و گردن زدن.

 (عیون اخبار الرضا ج 2 ص 208و 233 ؛ تاریخ ابن اثیر ج 5 ص 175– 177)

- امامرضا(ع) بواسطه تقیه وبهدلیلاعتقاد بهاینکه اینگونه قیامها سرانجامی ندارد از تأیید صریح آنها خودداری میکرد.

اسلاید 20 :

مناظرات امام رضا(علیه السلام)
مأمون به وزیر خود، فضل بن سهل، دستور داد بزرگان ادیان مختلف از جمله: عمران صابی« بزرگ صابئین» و هربذ اکبر«ازعلمای بزرگ زرتشتی» وجاثلیق«بزرگ مسیحیان»و. را جمع کند تا با آنها سخنی را در میان بگذارد. 

فضل بن سهل همهی آنها را جمع کرد. مأمون به آنها گفت:« من پسر عمویی دارم که میخواهم با او مناظره کنید. فردا صبح همه شما نزد من حاضر شوید.» و ضمنا فرستاده ای را نزد امام فرستاد و از او نیز دعوت بعمل آورد.

پاسخ امام علیه السلام به فرستاده مأمون:

به مأمون سلام برسان وبگو من منظور تو را میدانم و انشاء الله فردا صبح در مجلس تو خواهم بود.

امام فرمود: « مأمون از کار خود پشیمان خواهد شد. من با علمای تورات با تورات خودشان، با علمای انجیل با انجیل خودشان، با علمای زبور با زبور خودشان، با صابئین به زبان عبرانی، با هرابذه به فارسی، و با علمای رومی به زبان رومی استدلال خواهم کرد و همهی آنها را مجاب خواهم نمود که لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.»

در متن اصلی پاورپوینت به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر پاورپوینت آن را خریداری کنید