تحقیق لئونارد (۱۹۷۵) نشان داد که بین انسجام و کیفیت نمایه سازی - در جایی که کیفیت " به کارايي بازیابی اشاره دارد - یک رابطه مثبت وجود دارد. حتی اگر چنین رابطه ای کشف نمی شد، تحقیقات مربوط به انسجام باز هم چنین مقادیری را نشان می دادند. هوپر (۱۹۶۶) کاربردهای متعددی را برای انسجام برشمرده است، ازجمله:
۱. در گزینش یا آموزش نمایه سازان، نمایه سازان یا کارآموزان با مجموعه ای از استانداردهای از پیش تعیین شده ارزیابی می شوند.
۲. در کنترل کیفیت فعالیت های جاری نمایه سازی:
۳. تشخیص مشکلات استفاده از یک واژگان کنترل شده؛ مثلاً شناسایی اصطلاحات یا انواع اصطلاحاتی که به دلیل ابهامات یا همپوشانی، کراراً ناسازگار مورد استفاده قرار گرفته اند.
۴. تشخیص مشکلاتی که ممکن است در رابطه با قواعد نمایه سازی وجود داشته باشند.
۵. تعیین اینکه آیا ممکن است در حوزه های موضوعی معین یا انواع مدارک، نسبت انسجام
کمتر باشد یا خیر.
کیفیت نمایه سازی با کارایی بازیابی به یک معنا فرض شده است. توجه داشته باشید که همهٔ افراد، کیفیت را به همین شیوه تعریف نکرده اند. مثلاً رولینگ (۱۹۸۱) میگوید، کیفیت نمایه سازی را می توان درجهٔ توافق بین اصطلاحاتی که نمایه ساز اختصاص داده و گروهی از اصطلاحات مطلوب" یا مناسب تعریف کرد. او اشاره میکند که مطلوب از طریق نوعی اجماع کارشناسانه " حاصل میآید. می توان کار یک نمایه ساز را با نظر اکثریت مقایسه کرد و او را به خاطر استفاده نکردن از اصطلاحاتی که متخصصین بر ان توافق داشته اند و نیز به دلیل استفاده از اصطلاحاتی که بر آنها توافقی وجود نداشته است تنبیه کرد. رولینگ، که به نظر میرسد از کار لئوناردو بی خبر بوده است، میگوید که سنجش کارایی عملی نیست، و مطالعات انسجام نیز قابل اعتماد میباشند. او پیشنهاد میکند که در تحقیقات مربوط به کیفیت باید بر روش اجماع تکیه کرد و در مطالعات مربوط به انسجام، فقط عوامل مؤثر و گرایشات را مورد توجه قرار داد. در صفحات بعدي این فصل مثالی از امتیازدهی به نمایه سازی ارائه خواهد شد که براساس پیشنهادات رولینگ تهیه شده است.
محققین دیگری تلاش کرده اند تا نمایه سازی را در خارج از بافت نظام بازیابی - بافتی که نمایه سازی در آن روی می دهد - مورد بررسی قرار دهند. مثلا وایت " و گریفیث" (۱۹۸۷) روشی را شرح داده اند که در آن از الگوهایی خارج از نظام بازیابي مورد مطالعه، برای ایجاد مجموعه ای از مدارک با محتوای مشابه استفاده شده است. در استفاده از مجموعه هایی از این دست (که آنها آن را خوشه های مدارک مهم* می نامند) به عنوان زیربنای ارزیابی، آنها بر سه ویژگی اصطلاحات نمایه اي اختصاص یافته به مدارک نظر داشته اند که در مجموعه یک پایگاه اطلاعاتی خاص وجود دارند:
۱. دامنه ای که در آن، مدارک مرتبط از طریق اصطلاحات با یکدیگر رابطه برقرار میکنند. مقیاس بارز این مسئله، تعداد اصطلاحاتی است که بر همه یا اکثریت مدارک مجموعه اعمال شده است. اگر چندین اصطلاح موضوعی در همه مدارک به کار رفته باشند، میتوان گفت که آن مدارک با یکدیگر ارتباط بسیار نزدیکی دارند.
۲. دامنه ای که در آن می توان اصطلاحات را در بین مجموعه های موجود در پایگاه تمیز داد. مهمترین سنجه برای این مسئله، بسامد اصطلاحات مشترک در بیشتر مدارک مجموعه است که براساس آن بسامد، اصطلاحات در کل پایگاه تکرار میشوند. اصطلاحات خیلی مشترک، توصیفگرهای مناسبی نیستند. مثلاً در پایگاه مدلاین ممکن است اصطلاح انسان برای هر فقرهٔ اطلاعاتی موجود در یک مجموعه به کار رود اما این اصطلاح برای ایجاد تمایز بین این مجموعه از سایر مجموعه ها ارزش چندانی ندارد چراکه در بسیازی از مدارک موجود در پایگاه مورد استفاده قرار گرفته است. ازسوی دپگر، اصطلاحاتی که به ندرت در کل پایگاه تکرار می شوند، برای جستجوهای بسیار خاص مناسب هستند اما برای شناسایی مجموعه های تقریباً بزرگ استفاده زیادی ندارند.
۳. دامنه ای که در آن میتوان اصطلاحات را در میان مدارک منفرد به خوبی تمیز داد. اتفاق نادر اصطلاحی است که در اینجا نیز کاربرد دارد. اصطلاح "جامع نگری نمایه سازی نیز چنین است؛ ممکن است یک اصطلاح در همهٔ مدارکی یک مجموعه به کار رود اما نمیتوان آن را در میان سایر اصطلاحات تشخیص داد؛ هرچه اصطلاحات بیشتری به هر مدرک اختصاص یابد، تمیز اختلافات موجود در بین اصطلاحات دشوارتر می شود.