در توضیح و تشریح عقاید پارسونز باید اشاره کرد که عقاید پارسونز در مورد خانواده آمریکایی که منطبق با نظریه عمومی جامعه شناسی او بود، چند دهه بر جامعه شناسی حاکم بود. به اعتقاد پارسونز در جوامع صنعتی پیشرفته، خانواده تقریباًتمام کارکردهای اجتماعی خود را از دست داده و تبدیل به خانواده منزوی شده است، در عین حال سایر کارکردهای خانواده به سایر نهادها و سازمانهای دیگر اجتماعی واگذار گشته است.
اما از آنجا که ضرورت وجود خانواده کارکردی را درخواست میکند، پارسونز به اهمیت کارکرد اجتماعی کردن کودکان و حفظ تعادل و استحکام شخصیت بزرگسالان تاکید میکند. خانواده مورد نظر او هستهای، نومکان ومعمولاً به دور از مکان زندگی خانوادههای جهتیاب زن و شوهر است و از لحاظ برخورد و رابطه اجتماعی با سایر خویشاوندان، منزوی است، البته زوج جوان به دیدار دیگر خویشاوندان خود میرود، اما از دید پارسونز این روابط بیشتر جنبه تشریفاتی و رسمی دارند. از لحاظ اقتصادی نیز زوج جوان به دیگر خویشاوندان وابسته نیست، مورد حمایت و پشتیبانی خویشاوندان قرار نمیگیرد و به عبارتی »از نظر اقتصادی مستقل است.
« پایگاه اجتماعی این خانواده نیز بدون توجه به تبار خانوادگی، فقط از طریق پایگاه شغلی مرد تعیین میشود. نظر پارسونز در مورد خرده نظام اجتماعی خانواده این است که شرایط دستیابی به حداکثر کارکردهای خانواده هستهای وجود دو تفاوت اساسی در میان اعضاء گروه کوچک خانواده است. اولین شرط عبارتست از وجود دو قطب مخالف رهبری و زیردستان و دومین شرط عبارتست از وجود اختلاف در میان نقشهای ابزاری و نقشهای بیانگر.
تنها با وجود تقسیم نقش براساس جنس و همچنین تقسیم نقش براساس نقشهایی که جنبه ابزاری و نقشهایی که جنبه بیانگر دارند امکان بقا و همبستگی خانواده بوجود میآید. در این تقسیم نقش حدود وظایف هریک از والدین مشخص شده تا از اغتشاش نقشها و از ایجاد یک وضعیت رقابتی در خانواده جلوگیری نماید(.(parsons, 1956