پاسخ به حس گرايان ( بيروني و دروني )
علاوه بر پاسخهاي بالا بايد گفت انسان يک موجود يک بعدي و تک ساحتي نيست ، بلکه عنصر مرکبي است که استثنائاً عناصر ترکيب شونده وجود او، استقلال و هويت خود را حفظ نموده اند. بنابراين تمايلات وانگيزه ها و احساسات دروني او فقط غريزي و غير ارادي نيست که از طريق روان شناسي و روانکاوي متکي بر جبر غرايز حيواني و بالفعل او شناخته شود. بلکه او موجود آزاد و مريدي است که مي تواند با استمداد از استعدادهاي بالقوه عقلاني و روحاني خود همه مراتب هستي را انکشاف و همه ابعاد وجودي خود را محقق سازد.
پاسخ به عقل گرايان دکارتي
١- انسان بالفعل ، ابتدائاً از حوزة دريافتهاي حسي و تجربي وارد عالم معقول و دريافتهاي ذهني و عقلاني مي شود و وجود او به هر دو حوزه نيازمند است و با هر دو حوزه به تناسب مراتب آنها مي تواند ارتباط برقرار نموده و دريافتهايي داشته باشد.
در ضمن اينکه حقايق در عالم وجود دارند که تنها با استمداد از قواي عقلاني بشر قابل تفسير و توجيه نيستند و نياز به متدهاي ديگر شناخت مانند حواس يا علم حضوري پيدا مي کنند.
پاسخ به مشائين
١- دريافتهاي حسي و عقلي ، ارتباط با واسطه با عالم خارج و علوم حصولي هستند، انسان از آنجا که داراي نفس روحاني است ، مي تواند با شيوة تزکيه روح، هم ابعاد برتر وجودي خود را بالفعل نمايد و هم به عوالم برتر وجود معرفت بي واسطه وحضوري داشته باشد.
٢- عقل در نهايت يقين و معرفت باواسطه و حصولي ايجاد مي کند، نه يقين و معرفت بي واسطه و حضوري و اختلاف نظر فيلسوفان و انديشمندان از اين منظر توجيه پذير است و از آنجا که دريافتهاي حضوري وعرفاني مستلزم طي مراحلي است ، به همين دليل ارسال پيامبران و انزال وحي براي هدايت انسانها (يعني عقل کل و انسان کامل )، ضرورتي اجتناب ناپذير تلقي مي شود.