نظریه پردازی مدرنیستی
سرچشمه اصلی نظریه خانواده، آمریکای شمالی به ویژه ایالات متحده است. سابقه جامعه شناسی خانواده و مطالعات خانواده در ایالات متحده به دهه 1920 بر میگردد. چیل کانادایی نوعی »همگرایی« را در میان دیدگاههای پس از جنگ جهانی دوم تشخیص داده است. به نظر او این دیدگاهها به سوی نوعی نگرش »روشمند« و »علمی« میروند و سرانجام به نظریه واحدی در مورد »خانواده« میرسند. چیل شکل اصلی تمام این دیدگاهها را مفروض پنداشتن این مطلب میداند که هسته عام و جهانشمولی در زندگی خانوادگی وجود دارد که میتواند تعریفی عینی از »خانواده« در اختیار ما قرار دهد(تقوی، .(1380
جامعهشناسی خانواده مدرنیستی تقریباًپوزیتویستی بوده است. در قلمرو زندگی خانوادگی، پوزیتویسیم معمولاًتاکید شدیدی بر عقلانیت دارد و منظور از عقلانیت هم عبارت است از »نظام«کاملاًساختیافته ای با »هدف« یا »وظیفه«ای رفتاری و نهادهایی که درون آن نظام قرار دارند. در چارچوب تستهای پژوهشی امریکایی مجموعه وسیعی از نظریهها وجود دارد که اغلب »نظریه های سیتمی« نامیده میشود. این دسته از نظریهها انگاره »خانواده« را مبنای مفهومی خود قرار میدهد که مطابق آن، خانواده مانند سیستم ارگانیکی است که "در مقابل فشارهایی که از خارج بر آن وارد میشود، مبادرت به حفظ تعادل میکند".
"نظریه سیستمی خانواده" در آمریکای پس از جنگ جهانی دوم ظهور کرد. این نظریه از انگارههایی بهره می گیرد که در علوم فیزیکی مطرح شده و خانواده را به صورت »مجموعهای از اجزا« میبیند که بین آنها و نیز بین آنها و محیطشان رابطه متقابل برقرار است. دیدگاه مشابهی که »نظریه زیست بوم انسانی« نام دارد بیشتر بر رابطه متقابل با محیط بیرونی تاکید میکند(روزن بام، (1367 رهیافت نظری دیگری که هم از انگاره سیستمها و هم از زیست بومشناسی بهره می گیرد، »نظریه تکوین خانواده« است. این نظریه نیز ربطهی متقابل اعضای خانواده را در ارتباط با محیط بیرونی و فرآیندهای درونی آن (از قبیل بچه دار شدن و بزرگ کردن بچهها) مورد توجه قرار میدهد، اما این کار را در چارچوب تکوینی متمایزی انجام می دهد که مطابق آن، زندگی خانوادگی حامل رویدادهای متوالی زمانی پیشبینی پذیر قلمداد میشود(برناردز، (1389