گاهی نوشته ای نه تشریحی و نه وصفی است اما مجموعهٔ جمله های آن نوشته حالتی ، اعم از شادی یا غم را ، در روح خواننده ایجاد می کنه و او را با فکر نویسنده شرکت میدهد . این نوع نوشته ها را نوشتهٔ تخیلی می ناهند .
البته از کلمه « تخیلی » نباید تصور کرد که آنچه زائیدهٔ خیال و اندیشه است ، نوشتهٔ تخیلی نامیده می شود بلکه همانگونه که در نوشته های تشریحی گفته شد ، گاهی ذهن انسان منظره یا حالت یا داستانی را در خود ایجاد می کند و آنرا بصورت نوشته ای بخوانندگان عرضه می دارد و این نوع نوشته را نوشتهٔ تشریحی ذهنی مینامند که در مقابل آن نوشتهٔ تشریحی، عینی قرار دارد .
بنا بر آنچه گفته شد مقصود از نوشتهٔ تخیلی نوشته ای نیست که ذهن و اندیشه انسانی منظره یا حالت یا داستانی را تخیل کرده باشد ، بلکه مقصود ایجاد ارتباط بسیار ضعیفی است میان حوادث مختلف و صحنههای متفاوت (که گاهی هم این ارتباط از بین میرود، و خواننده احساس کمبود و گسیختگی در میان داستان می کند ) تا حالتی که نویسنده انتظار دارد در خوانندهٔ خود ایجاد کند و غالباً منظور از این نوشته ها ایجاد یات اندوه و حالت حزن است که نویسنده خود از آن بهره ور است و حالت ذهنی
او ، او را واداشته است که چنین اثری بوجود آورد .
این نوع نوشته ها بیش از نوشته های دیگر ، نمایندهٔ روح نویسندهٔ خود میباشند . و ذهن خلاق نویسنده نتوانسته است تحمل رنج یا شادی بیحد بنماید و آن
رنج یا شادی را در لباس نوشته ای بخوانندگان یعنی افرادی دیگر عرضه داشته است.
و از این نظر است که این نوع نوشته غالباً هنرمندانه و گیر است.
آنچه خوانندهٔ این نوع نوشته ها را محدود می کند، عدم در له اساسی این این نوع نوشته هاست . یعنی خواننده انتظار دارد که بیات داستان سر و ته دار و باور کردنی دست یافته باشد ، اما بیند که آنچه را می خواند ، انتظار او را بر نمی آورد بلکه سرتاسر این نوشته ابهام و نا هماهنگی و عدم ارتباط است و خوانندهٔ نا آگاه شاید چند صفحه از آغاز نوشته را که خواند از آن بیزار گردد . اما همین خواننده اگر اثر این نوشته را ( همان چند صفحهٔ اول را) در روح خود دریا بد خواهد دید که آن نوشته تأثيرش بیش از یك داستان سروته دار بوده است .
داستانهائی که به اسم «فانتزی » در دوره های اخیر در کتب و مجلات می خوانیم نوع بیمار گونه ای از این سبات نویسندگی است که نسبت بشدت و ضعف قوهٔ نویسنده خوب و بد دارد .
بهترین نمونهٔ این نوع نوشته ها را شادروان صادق هدایت نویسندهٔ چیره دست ایرانی برای ایرانیان بوجود آورده است و گرامی ترین نوشته اش از این دست ، کتاب بوف کور اوست که مقبولیت عام پیدا کرده است و شهرتی جهانی برای این اثر پدید آورده است، اما چون آن کتاب طولانی است ما یافث داستان دیگر ( یعنی سه قطره : خون ) از آن نویسندهٔ نامدار را برای بدست دادن نمونه ای در اینجا نقل می کنیم که نمو داری ضعیف است از کتاب نامدار بوف کور . اما هر چه هست از قلم همان نویسندهٔ نام آور است