بخشی از مقاله

چکیده :

روان انسان از کهن ترین موضوعاتی است که از دیرباز مورد مطالعه قرار گرفته است.از دید دانشمندان معاصر، مطالعه روح و جسم از هم جدا نیست و به موازات یکدیگر مورد توجه قرار می گیرند. علم روانشناسی مدعی است که می خواهد سبک زندگی انسان را نشان دهد که البته این مهم بدون کمک از مکاتبی که جهت گیري هاي ارزشی از آنها اخذ می شود، امکان پذیر نیست. در این میان روانشناسی اسلامی با تغییر و اصلاح ابعاد معرفتی و رفتاري انسانها سعی در بهبود روند زندگی دارد. یازده سال پیش مقام معظم رهبري از جامعه اساتید و صاحب نظران علوم انسانی با تاکید بسیار می خواهند که تولید علم کنند. متاسفانه در کشور ما با وجود آموزه هاي ناب اسلام در زمینه روانشناسی ،این رشته تا حدزیادي مغفول مانده است .

واژه هاي کلیدي: روان شناسی ، روان شناسی اسلامی ، تولید علم ، علوم انسانی

مقدمه:

گاه سؤال میشود آیا با وجود پیشرفتهاي روان پزشکی و وجود انواع درمانهاي دارویی و رواندرمانیها، نیازي به استفاده از امور معنوي و دین در کاربرد روان شناسی هست؟ فشارهاي روانی ناشی از مسائل زندگی و دگرگونی هاي آن از عوامل مهم آشکارساز یا تشدیدکننده یا پدیدآورنده بیماريها، اعم از روانی یا جسمی است.آیا انسان میتواند بدون ایمان زندگی کند؟ براي پاسخ گفتن به این سؤال، باید دید مقصود از زندگی چیست؟ اگر مقصود از زندگی همین حرکت و احساس طبیعی و خواستنهاي ناشی از اشباع غرایز حیوانی است و بس، نه تنها ایمان براي چنین زندگیاي مورد نیاز نیست، بلکه مزاحم و مُخلّ آن نیز محسوب میشود؛ امّا اگر مقصود از زندگی، عبارت است از زندگی با همه ابعاد و استعدادهاي انسانی، محال است که بدون ایمان، از چنین زندگیاي برخوردار گشت. اکثر نظریه هاي مطرح شده در روان شناسی - مثل روانتحلیلگري، نظریه روابط شیء، نظریههاي انسان گرایی و وجودي، نظریههاي شناختی و رفتاري و نظریه نظامها - تا حد زیادي معرّف ارزشهاي فرهنگ غرب بودهاند.

اکثر این نظریه ها بر دیدگاه فردگرایی تأکید دارند. هدف اکثر درمانها نیز بالا بردن فردیّت است. امّا آیا این نظریه ها، نظریه هایی جهانی هستند؟ آیا ممکن است مختص به فرهنگ و منعکس کننده سوگیريهاي فرهنگی باشند؟ وقتی این نظریه ها و درمانگرانی که از آنها استفاده میکنند، با افرادي مواجه میشوند که این ارزشها را قبول ندارند،چه اتفاقی میافتد؟ - سروش ،1392، - 1روانشناسی به عنوان یک علم سازمان یافته به مفهوم کنونی و مصطلح، داراي سابقهاي طولانی نیست. ولی روان انسان از کهنترین و پرسابقهترین موضوعاتی است که از دیرباز مورد تحقیق و مطالعه قرار گرفته است. منظور از روان، مجموعه پدیده ها و حالات روانی و افکار و تداعی هاست که در ظرف آگاهیهاي انسان، وجود دارد. ورود روانشناسی عمومی به جرگه علوم طبیعی، یک رویداد تازه است که در اواخر قرن نوزدهم و در اثناي قرن بیستم میلادي اتفاق افتاد.

روانشناسی، آخرین شاخه علوم و دانشهایی است که طی قرن بیستم از شجره فلسفه جدا گشت و علی رغم پیشرفتهاي عظیمی که نصیب آن شده است، هنوز نمیتوان ادعا کرد که به مراحل پایانی خودش رسیده است چون روان انسان، بیاندازه مرموز و پیچیده است - شریعتمداري، ؟، . - 21هنگامی که روان شناسی به عنوان یک حوزه پژوهش علمی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ظهور یافت ، یکی از مهمترین آثار نگارش یافته درباره ي پدیده ها و باورهاي دینی بود. از دید دانشمندان معاصر، مطالعه روح و جسم از هم جدا نیست و باید به موازات یک دیگر، مورد مطالعه قرار گیرند - مقدم ،1357، . - 46 با وجود این در بحث روان شناسی و دین به طور کامل به روابط میان این دو پرداخته نمی شود زیرا دین صرفا موضوع پژوهش روان شناختی نیست . روان شناسی یک حوزه پژوهش علمی است که به شدت از تنوع گرایش ها و مکاتب فکري و متفکران منحصر به فردي برخوردار است.

از سوي دیگر دین،علم نیست بلکه هدایت الهی است،دست کم آن دسته از ما که خود را دین باور می دانیم ، دین را این گونه درك می کنیم . از این رو یکی از مهم ترین جنبه هاي رابطه میان دین و روان شناسی را باید زیر مجموعه رابطه ي میان دین و علم دانست. خاستگاه بسیاري از علوم فلسفه است و روان شناسی نیز از این امر مستثنی نیست.از این رو فلسفه می تواند به مثابه پلی میان برخی از دیدگاه هاي دینی و روان شناختی عمل کند.به تازگی گرایش جدیدي در میان روان شناسان و روان درمانگران پدید آمده است تا به تاثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی در شخصیت و نیازهاي انسان بیشتر توجه شود. این گرایش طرفدار توجه بیشتر به دین براي سلامت روان و درمان بیماریهاي روانی است. آنان بر این باورهستند که در ایمان به خدا نیروي خارق العاده اي وجود دارد که نوعی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید