بخشی از مقاله

خلاصه

مدیریت راهبردی یا مدیریت استراتژیک یک تجزیه و تحلیل در خصوص مسایل مهم و برجسته سازمان است که توسط راهبران ارشد سازمان به نمایندگی از مالکان، به منظور کنترل منابع در محیطهای خارج از سازمان، اتخاذ میشود. این فرایند شامل مشخص کردن ماموریت، چشم انداز، داراییهای سازمان و توسعه برنامههای و سیاست سازمانهای سازمان و همه فعالیتهایی که برای نیل به آنها نیاز است، نیز میشود.

مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را میدهد که به شیوهای خلاق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث میشود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیتهایش به گونهای درآید که اعمال نفوذ نماید و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد. در این مقاله از طریق مطالعه کتابخانه ای و مروری با ارائه مفاهیم کلیدی در مدیریت استراتژیک اهمیت و ضرورت استفاده از آن در مدارس بررسی و استقرار آن در مدارس و سازمانهای آموزشی پیشنهاد شده است .

مقدمه

برنامهریزی استراتژیک عوامل اساسی خطرآفرین محیطی را تحلیل میکند و برای رسیدن به هدف از کوتاهترین راه ممکن، راهحلهای مناسب ارایه میدهد. به عبارت دیگر، برنامهریزی استراتژیک فرآیند تعیین اهداف سازمان و تصمیمگیری درباره ی طرحهای جامع عملیاتی و اجرایی برای تحقق آن اهداف است. با وجود اهمیت برنامهریزی استراتژیک هنوز در بسیاری از سازمانها تاثیر حیاتی آن در رسیدن به اهداف سازمان به خوبی درک نشده است و حتی در بعضی مواقع مدیران آن را یک امر تجملی و پرهزینه میدانند. به عقیده بعضی از اندیشمندان برنامهریزی استراتژیک بیانگر قدرت خلاقیت مدیران و ساختن آینده است.

به عبارت دیگر، مدیران از طریق برنامهریزی استراتژیک آیندهسازی میکنند. در عصر اطلاعات و ارتباطات الکترونیکی، هر سازمانی با هر اندازه ای، با تغییراتوتحولات سریعی روبروست وباید فعالیتهای خود را طوری برنامه ریزی و مدیریت کند که در محیط متلاطم و بازار به شدت رقابتی موفقیت کسب کرده و تداوم حیات داشته باشد .باتوجه به مفهوم برنامه ریزی استراتژیک، این امر مستلزم بهره گیری ازاین نوع برنامه ریزی است. بکارگیری برنامهریزی استراتژیک توسط مدیران میتواند در درازمدت ثمرات مثبتی برای سازمانها به بار آورد. در چنین شرایطی استراتژیستهای سازمانی تنها افرادی هستند که میتوانند مسئولیت موفقیت یا شکست سازمان را بر عهده بگیرند

برنامه ریزی استراتژیک قبل از آن که یک تکنیک و یا فن باشد یک نحوه تلقی و باور است .که مدیران را به تفکر دراز مدت و آینده نگری و پیش بینی افقهای دور ترغیب م یکند .درسازمانی که این باور و اعتقاد وجود نداشته باشد بستر مناسبی برای رشد و ایجادبرنامه ریزی استراتژیک وجود نخواهد داشت - الوانی ، - 1368 تفکر استراتژیک و توان دیدن آینده و شناخت پویایی محیط و حضور اثربخش سازمان یا واحد مورد نظر برای کسب موفقیت مستمر در طی زمان دلالت دارد

ضرورت استفاده از مدیریت استراتژیک

مدیران با هوش دریافته اند که با تعیین و تبین اهداف و مأموریتهای سازمان در دراز مدت بهتر می توانند برنامه های خود را به ثمر برسانند .سازمان بهتر کارمی کند و نسبت به محیط واکنش مناسب تری نشان میدهد، به کمک این برنامه ریزی مدیران جهتگیری های خود را در آینده مشخص کرده و سازمان را در مقابل تغییرات و تحولات فردا مجهز می کنند .داشتن این شیوه تفکر وبرنامه ریزی به مدیران کمک می کند تا تصویر روشنی از سازمان و هدفهای آن بدست آورند و فعالیتهای سازمان را تحت یک برنامه واحد هماهنگ کنند.

تعریف استراتژی و مدیریت استراتژیک

تعاریف مختلف و گاه ناسازگاری از استراتژی و مدیریت استراتژیک ارائه شده است. به تعبیر یکی از متخصصان مدیریت این عبارات مانند» هنر« است که وقتی آنها را میبینیم تشخیص دادن آنها آسان است اما وقتی در پی تعریف کردن و توضیح دادن آنیم خیلی مشکل به نظر میرسد .

استراتژی

واژه استراتژی Sterategyاز ریشه یونانی strategema به معنای فرمانده ارتش مرکب از stratus به معنی ارتش و ago به معنای رهبر گرفته شده است. مفهوم استراتژی ابتدا به معنای فن، هدایت، تطبیق هماهنگ سازی نیروها جهت نیل به اهداف جنگ در علوم نظامی بکار گرفته شد

به نظر می رسد کاملترین جمع بندی در رابطه با مفهوم استراتژی توسط مینتزبرگ صورت گرفته است. او با تأکید بر این موضوع که مفاهیم عمومی به طرق مختلف مورد استفاده قرار می گیرند معتقد است که امکان ارائه یک تعریف برای استراتژی وجود ندارد و لذا تعاریف زیر را از مفهوم استراتژی مطرح می نماید:

.1 استراتژی بعنوان طرح: استراتژی در این تعریف بعنوان یک طرح بیان می گردد؛ نوعی بدیل آگاهانه و خطوط راهنما برای رو به رو شدن با یک موقعیت. بر مبنای این تعریف استراتژی دو مشخصه اصلی دارد:

-    قبل از انجام عمل، تنظیم و تهیه می گردند.

-    به طور آگاهانه و هدفدار، تنظیم می شوند. .

.2 مانور: بعنوان طرح استراتژی ها ممکن است عمومی یا خاص باشند که در اینجا معنای خاص آن یعنی مانور مورد نظر است. یک مانور خاص که هدفش خارج کردن یک مخالف یا رقیب است.

.3 الگو: تعریف استراتژی بعنوان یک طرح تنظیم شده قبل از عمل کافی نیست. ما نیاز به فهم استراتژی هایی داریم که سازمانها واقعا" به آن دست یافته اند نه آنچه آنها قصد دنبال کردن آن را داشته اند.

بدین ترتیب تعاریف استراتژی بعنوان طرح و الگو می توانند کاملا" مستقل از یکدیگر باشند. طرحها امکان دارد عملی نگردیده و غیرواقعی باشند..

.4 موضع: روملت معتقد است که استراتژی یک شخص ممکن است تاکتیک دیگری باشد چرا که آنچه استراتژیک است بستگی به این دارد که شما کجا نشسته اید و در چه موقع، آنچه که امروز تاکتیک محسوب می گردد می تواند فردا استراتژیک به حساب آید، بنابراین جواب به این سؤال که استراتژی پیرامون چه چیز؟ این است که پیرامون هر چیز، محصولات، فرایندها و مصرف کنندگان.

بر مبنای این تعریف استراتژی نیرویی واسط - نیروی تطبیق دهنده - میان سازمان و محیط می باشد.

.5 چشم انداز یا دیدگاه: در حالی که تعریف اخیر ما از استراتژی جستجو کننده سازمان در محیط خارج و در پی یافتن جایگاه سازمان در محیط خارجی آن است، نگاه ما در این تعریف - چشم انداز - ، توجه به درون سازمان و در حقیقت در درون ذهن استراتژیستهاست. در این تعریف استراتژی بعنوان چشم انداز مطرح است. در این معنا استراتژی فقط شامل یک موضع انتخابی نیست بلکه نوعی تصور ذهنی پایدار نسبت به جهان را در بر می گیرد.

طبق تعاریف بیان شده، برداشت و تعریف یکسانی از مفهوم استراتژی وجود ندارد. اگر چه همه آنها در این نکته اتفاق نظر دارند که دربرگیرنده مسایل و موضوعات مهم و حیاتی سازمان است اما در زمینه چگونگی شکل گیری استراتژی و حوزه و حیطه تعریف آن اختلاف نظرهایی مشاهده می گردد

یک مدیر استراتژیک باید هم به برنامه ریزی و هم کنترل بپردازد چرا که نمی توان بدون برنامه ریزی سعی در کنترل فعالیت ها نمود. لذا فرایند مدیریت استراتزیک به صورت زیر تعریف می شود:

مدیریت استراتژیک عبارت است از هنر و علم فرمول بندی اجرا و ارزیابی تصمیمات چندبعدی- با تأکید بر یکپارچه سازی عوامل مدیریت، بازاریابی، امورمالی، تولید یا خدمات تحقیق و توسعه و سیستم های اطلاعاتی - جهت رسیدن به اهداف سازمانی

مدیریت استراتژیک به فرآیند هدایت برنامه ای استراتژیک و حصول اطمینان از اجرای خوب آن برای کسب اطمینان از موفقیت سازمان در بلند مدت دلالت دارد

مدیریت استراتژیک راهبردی است که مشتمل بر هدفهای کلان سازمان وانتخاب گزینه ها و روشهای مناسب برای تحقق آنها و تخصیص منابع لازم برای دستیابی به آن اهداف مذکور است. داشتن این شیوه تفکر مدیران را وادار میکند بنابراین هم اکنون باید تصمیم گرفت، قبول مخاطره کرد، دست به اقدام زد، تخصیص منابع کرد، منابع انسانی کیفی را به کار گرفت تا آینده شکل گیرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید