ضمن کندوکاو در این مورد که نظریه خانواده چه منظوری را دنبال میکند، باید بگوییم که:
نظریههای خانواده هم به اندیشههای ما درباره خانواده شکل میدهد، هم به مشاهدات و تغییر یافتهها و نحوه استفاده از اطلاعـات در برنامهریزیها و سیاستگذاری هایی که به زندگی تأثیر می گذارد. از این رو، نظریه ها بر آنچه ما در مورد خانواده میدانـیم تـأثیر عمیقی به جا میگذارد. به طور کلی، ضرورت ساخت و پرداخت نظریه ناشی از دو دلیل است:
نخست اینکه نظریه پردازیهای جاری به لحاظ سرشت خود به شدت دچار محدودیتاند، مثلاً الگـوی سـنتی خـانواده اشـاره بـه تنشها، کشمکشها و بدرفتاریها را جزیی از زندگی خانوادگی متعارف نمیدانند و آنرا کنار میگذارند. اگر هم ایـن ابعـاد منفـی در نظر گرفته شوند، بیشتر به صورت یک »مسئله « به حساب میآیند. بر این اساس، طلاق و تک والدی بـودن مسـئله بـه شـمار میآید، حال آنکه شاید برخی از کسانی که درگیر آن هستند راهی برای رسیدن به وضعیت قابل تحملتر باشد.
دوم اینکه، لازم است راهی در پیش بگیریم که در درک متعارف روزمره و در برداشت های قالبی مـردم رسـوخ کنـد. از آنجـا کـه زندگی خانوادگی جزیی جدی از زندگی همه ما به حساب می آید دستخوش این تصوریم که به نحوی از انحا درباره ایـن موضـوع چیزهایی میدانیم، این فکر بزندگیا روزمره ما کاملاً تناسب دارد، زیرا ما برای ادامهی زندگی خود چیزهای بسـیاری را در مـورد سرشت و ماهیت »خانواده« مفروض میگیریم. اما در مطالعه علمی زندگی خانوادگی اتکا به درک متعارف و آزمون نشده به هـیچ وجه پذیرفتنی نیست(توسلی، .(1386
چیل میگوید که رهیافتهای نظری میتوانند ما را در کسب پنج چیز یاری دهند:
1 -رهیافتهای نظری مفاهیمی در اختیار ما قرار میدهند که میتوانیم از آنها برای تجزیه و تحلیل و مرتبط کـردن مشـاهداتمان با یکدیگر استفاده کنیم. مفهوم »خانواده« به نحوه نگریستن به زندگی خانوادگی »شکل« داده است. اکنون نیاز به وضـع مفـاهیم بدیل داریم.
-2رهیافتهای نظری پرسش هایی را مشخص می کنند که باید پرسیده شود. رهیافتهای نظری چیزهایی را که پیش تر از دید مـا »پنهان « بود، آشکار میکنند. تاکید بر »خانواده« معطوف به پرسش هایی درباره نفسیم جنسی کار فردی و غیرفردی و »به هنجار بودن« ساختاری خاص است. این تاکید بخش مهمی از زندگی خانوادگی همچون نارضایتی های معمولی، بدرفتاری یـا تجـاوز بـه همسر را از دید ما پنهان میکند.
-3رهیافتهای نظری راههایی پیش پا می گذارند تا بتوان به پرسش در مورد سرمشق ها و مفروضاتی که جهت و معنای مشاهدات را مشخص میکنند، پاسخ داد. تصور سنتی از »خانواده« فرودستی زنان، به ویژه در مشاغل فردی را توجیه میکند، چنانکه سـهم بسیار اندک مردان را در بزرگ کردن بچه ها و کارهای بدون فرد (در خانه) توجیـه مـی کنـد. کارهـای تحقیقـاتی سـنتی نیـز بـر چگونگی انس گرفتن کودکان با والدین تاکید داشتهاند و از تاثیر کودکان بر والدین غفلت کردهاند.
-4رهیافتهای نظری ما را در تغییر کردن یاری می دهند، رهیافتهای نظری باید رویـدادها را تشـریح کننـد و درکـی از نظـم، ساخت یا معنا پدید آورند. این امر به ما امکان میدهد تا با وضوح بیشتری »ببینیم.« این موضوع دقت بسیار میخواهد زیـرا بـاور کردن این فکر که درک و فهم وابسته به طرح نوعی »تبیـین« روشـن و کامـل ماننـد الگـوی »خـانواده هسـتهای « اسـت. امـری اغواکننده است. رهیافتی نظری که بخواهد ما را در کار تغییر یاری دهد باید بتواند تصوری از غنا و پیچیدگی فـوقالعـاده زنـدگی خانوادگی به دست دهد.
-5رهیافتهای نظری حامل داوری های ارزشی درباره هدف و کاربرد دانش علوم اجتماعی اند. ادعاهای مهمی را کـه چیـل مطـرح کرده کسانی که به مطالعه زندگی خانوادگی می پردازند به ندرت جدی گرفته اند. از آنجـا کـه انگـاره خـانواده بـه گونـه ای بسـیار سطحی »حقیقی« و »بدیهی« پنداشته شده، عده اندکی متوجه شده اند که برگزیدن این مدل به منزله پذیرفتن ایثارهای ارزشـی بسیار روشن آن است(برناردز، (1389