ناطق باید هم به محتوای غنی و سودمند و نکات جالب و سازنده و نو توجه کند، هم شیوه عرضه و قالب بیان و تدوین مطالب را به صورت به هم پیوسته و مرتبط و منسجم رعایت کند. سخن، باید دارای نکات برجسته باشد، شروع خوب و خاتمه مناسب داشته باشد، از مطالب تکراری یا تکرار مطالب پرهیز شود، هر مطلب در جای خود باشد و نظم منطقی بر مجموعه سخن حاکم باشد. با یک تشبیه، میتوان ویژگی های خطابه خوب و بد را اینگونه مثل ترتیب اعداد، بیان کرد:
صحبت خوب: سه - مثل ترتیب ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، (مرتب) صحبت بلد : -> مثل ترتیب ۲، ۱، ۴، ۳، ۵، ۶، (بی ترتیب) صحبت بدتر: -> مثل ۲، ۱، ۳، ۱،۲، ۶) (بی ترتیب و با تکرار) سخنرانی هم مثل بنایی و خیاطی، نیازمند به طرح و محتواست؛ همانطور که در بنایی، نقشه و هدف ساختمان، مصالح ساختمانی و معمار لازم است، و در خیاطی، نیاز به مشخص بودن نوع لباس، مدل و الگو، پارچه و خیاط است، در یک خطابه نیز هدف از سخنرانی، نقشه کلی و طرح سخن، مواد اولیه و مطالب، ظریف کاریها و هنرنماییها لازم است. معين شود. همچنانکه در مدیریت یک مؤسسه، یا هدایت یک عملیات، یا هماهنگی یک مراسم، لازم است که طرح و نقشهای تنظیم شود و مرحله به
۲- داستان، روشن و گویا و جذاب باشد.
۳- موجز و مختصر و دور از زواید و صحنههای غیر لازم و جزئیات بی فایده باشد.
۴- درست و مستند باشد؛ نه دروغ، یا بی سند و ضعیف.
۵- بادآموزی نداشته باشد.
۶- حسش کنجکاوی را تحریک کند. هر سخنران که بیشتر حکایت بداند و از داستان استفاده بجا و مناسب کند، سخنش گیراتر خواهد بود. برای این کار، باید اهل مطالعه بود و قصههای سازنده را به صورت موضوعی و تناسب با هر مسأله، شناسایی کرد. دامنه حکایت بسیار وسیع است و در کتب مختلفی (چه خاض داستان یا بطور ضمنی) آمده است. محورها اینهاست:
- حکایات مربوط به انبیا و ائمه و صحابه و علما و نوابغ
- داستانهای مربوط به اقوام پیشین و حکومتها و تمدنها - شرح حال بزرگان علم و اخلاق و حکایتهای عرفانی و سازنده
-- حکایات قدیم و حوادث جدید و معاصر
- داستانهای تخیلی و افسانه های قدیمی و حکایات تمثیلی تمثیل نیز برای محسوس ساختن معقول و عینی کردن موضوعات عقلی و ذهنی بسیار خوب است. تمثیل هم می تواند در قالب حکایت مطرح شود (نظیر آنچه در داستانهای تمثیلی مثنوی یا شعرهای پروین اعتصامی یا بوستان سعدی آمده است) هم به صورت بیان تشریحی و عادی و غیر داستانی. البته مناسب است که برای هر قشری از مخاطبان، به تناسب سطح فکر، خودشان و برگرفته از محیط زندگی و مسایل محسوس و ابزار مأنوس با آنان به کار رود، تا این اثرگذاری سریعتر انجام گیرد.