در موقع نوشتن هر بند نیز باید به همین اندازه وسواس داشت و برای به کار بردن هر کلمه و هر جملهٔ آن و برای هماهنگ بودن کلیهٔ جمله های هر بند همانقدر دقت کرد که یک عکاس برای تنظیم دوربین و هماهنگی فاصله و نور و زاویهٔ موردنظر دقت میکند. در غیر این صورت بندها (یا عکسها). تار و مبهم و نارسا به وجود خواهند آمد. موضوعی را که بند دربارهٔ آن گفتگو میکند معمولاً در یک جمله مشخص کرده و آنرا جملهٔ اصلی می نامیم. جمله های دیگر بند مربوط به شرح و تفسیر و ذکر شواهد و دلایل برای اثبات این موضوع خواهد بود که میتوانیم آنها را شاهد بنامیم. معمول آن است که جملهٔ اصلی را در ابتدای بند قرار دهیم ولی به دلایل مربوط به موضوع مورد بحث با نحوه و سبک نوشته میتوان آنرا در وسط با آخر بند نیز قرار داد. جمله های شاهد باید در درجهٔ اول برای اثبات موضوع کافی باشند.
هر چه دلایل و شواهد بیشتری برای بیان موضوع بیآوریم موضوع برای خواننده روشنتر خواهد شد. دوم شواهد باید قابل اثبات و از نظر خواننده قابل قبول باشد. بنابراین نویسنده قبل از آوردن دلایل و مثال ها باید از هر نظر از صحت آنها اطمینان داشته باشد. از این جهت نوشتن عقاید شخصی به خصوص در زمینه های علمی - از نظر خواننده چندان چنگی به دل نخواهد زد مگر آنکه (مثلاً در آزمایشگاه) نظریات خود را به نتیجه رسانیده باشیم.(و یا در زمینه های ادبی و ذوقی قلمفرسایی کنیم) در نوشته های پژوهشی به طور معمول میبایستی توجه کنیم که ذکر شواهد باید بر مبنای حقایق موجود در زمینه هائی چون علوم، تاریخ، آمار، نظریات کارشناسان و متخصصین با نتایج به دست آمده در آزمایشگاه و جز آن استوار باشد. برای انسجام جمله های بند باید از موصول و یا کلمه ها و عبارت های مناسب استفاده کرد: مثال:
در اوایل مردم میپنداشتند که زمین صاف و مسطح است. چنان به نظر میرسد کهزمین تا حد افق گسترش داشته و در نقطهای به پایان میرسد. ولی بعدها متوجه شدند که وقتی کشتی از ساحل دور میشود ابتدا بدنه، بعد عرشه و دکلها و آخر از همه نوک سالها، بادبانها ناپدید میشود. " باعث شد که فکر کنند زمین به طریقی محدب است.دانشمندان متوجه شدند که به هنگام خسوف سایه ی زمین روی ماه نیم دایره است.