سنگواره ها و مجسمه گونه هاي فوق نماد همه هنرمندان و معماراني هستند که خود محور و خود بنياد بوده و تمايلات نفساني و برتري جويي هاي متکبرانه و مغرورانه به ايده هاي آن ها جهت مي دهد، فرآيند کارشان، هنر براي هنرمند و هنر براي هنر و هنر براي تقدس بخشيدن به اجزاء و عناصري از طبيعت است ، که در قالب فرم پرستي (فرماليسم ) در معماري ظهور پيدا مي کند در نقطه مقابل و از منظر اسلامي ، زماني که هنر و معماري تجلي گاه معنا و بستر ساز تعالي انسان ها باشد، هنر مند، هنر و مخاطب ، همه در مسير تکاملي خود قرار مي گيرند و مواد و صورت هاي به کارگرفته شده نيز، هم آهنگ با قانون حاکم بر هستي شأن حقيقي خود را که در خدمت انسان ها و صيرورت آنها است باز مي يابند.
برخي از محققين با عدم توجّه به شأن و جايگاه مکتب اسلام، مطرح مي نمايند که مسلمانان از خود عناصر و سبک هاي خاصي را در معماري پديد نياورده اند، بلکه از معماري هاي ساير تمدن ها، نظير ايران، مصر، يونان و روم وام گرفته اند.
در اين مقوله بايد به چند نکته اساسي توجّه نمود:
اولاً آنها مسلمانان را مساوي اعراب، آن هم اعراب شبه جزيره عربستان تلقي مي نمايند، درحاليکه به تدريج در همه تمدن هاي برجسته آن روز افراد زيادي مسلمان شده اند و از تجربيات معمارانه خود بهره برداري نموده اند.
دوماً مکتب اسلام، عقل جزيي و تجربي همه انسان ها را به عنوان مرتبه اي از مراتب پيامبر دروني آنها تأييد مي نمايد و از دستاوردهاي تجربي و علوم مهندسي در هر کجاي دنيا که باشد استقبال مي نمايدو اين حديث نبوي که «علم را کسب کنيد حتي از چين »٢٦، آن هم کشوري که در آن زمان مردمش مسلمان نبوده اند، دليلي بر تأييد اين مطلب است