بخشی از مقاله
قسامه , تعدد افراد یا تكرار قسم
براساس دیدگاه مشهور فقها اگر ولی دم نتوانست پنجاه نفر برای سوگند فراهم آورد بلكه تعدادكمتری آورد یا فقط خود او بود، قسم تكرار می شود تا به عدد قسامه (پنجاه نفر) برسد سپس به نفع او حكم صادر می شود. اگر مدعی قسم نخورد و قسم به مدعی علیه منتقل شود، باز همین گونه است. در غنیه و خلاف و ریاض براین مطلب ادعای اجماع شده است.
شیخ مفید درمقنعه می گوید:
بینه برقتل اقامه نمی شود مگر با دو شاهد مسلمان عادل یا با قسامه. قسامه آن است كه پنجاه نفر از اولیای مقتول هركدام به اسم جلاله (الله) سوگند یاد كنند كه این متهم، شخص مقتول را كشته است.اقامه قسامه تنها درصورتی درست است كه مدعی علیه درموضع تهمت باشد. اگر قسامه با این وصف، وجود نداشت، اولیای مقتول پنجاه بار سوگند یادمی كنند و دیه به ایشان پرداخت خواهد شد().
شیخ طوسی در نهایه می نویسد:
هرگاه اولیای مقتول ، شاهد نداشته باشند و افرادی برای قسامه نیز نداشته باشند، باید مدعی علیه پنجاه نفر بیاورد كه بر برائت او سوگند یاد كنند. اگر پنجاه نفر نداشته باشد، خود او پنجاه بار قسم را تكرار می كند و تبرئه می شود.
محقق در شرائع می نگارد:
قسامه در قتل عمد، پنجاه سوگند است. اگر ولی دم به تعداد افراد قسامه(پنجاه نفر) گروهی راداشته باشد، هركدام یك سوگند یاد می كنند و اگر از این تعداد كمتر باشند، باید سوگند را تكراركنند تا عدد قسامه تكمیل شود.
قسامه در قتل خطای محض و خطای شبه عمد بیست و پنج سوگند است. برخی از فقهای ماموارد قتل عمد و قتل خطا را یكسان دانسته اند. این رای از وثاقت بیشتری برخوردار است، اماتفصیل میان موارد عمد وخطا در مذهب ما روشن تر است.
اگر مدعیان ، جماعتی باشند، پنجاه سوگند در قتل عمد و بیست و پنج سوگند درقتل خطا میان آنها به طور مساوی تقسیم می شود.
اگر متهمان بیش از یك نفر باشند حكم آن مردد است و روشن تر آن است كه همانند حالت انفراد علیه هریك باید پنجاه سوگند اقامه شود، زیرا هریك از این افراد به صورت منفرد مورداتهام هستند. اما اگر متهم یك نفر باشد و پنجاه نفر از خویشان خود را حاضر كند كه به برائت اوشهادت دهند، هریك از ایشان باید یك بار سوگند یاد كند، ولی اگر كمتر از پنجاه نفر باشند باتكرار سوگند باید عدد تكمیل شود.
اگر ولی دم افرادی را برای قسم نداشته باشد و خود او نیز قسم یاد نكند، می تواند متهم را پنجاه بار قسم دهد و اگر متهم افرادی داشته باشد كه برای او سوگند یاد كنند، خود او نیز مانند یكی ازایشان سوگند داده می شود.()
امام خمینی(ره) در تحریر الوسیله می گوید:
اگر مدعی به تعداد افراد قسامه خویشاوندانی داشته باشد، هریك از ایشان یك بار سوگند یادمی كند و اگر تعداد، كمتر از عدد قسامه باشد، قسم تكرار می شود تا عدد قسامه تكمیل شود.اگر خویشاوندان او بیش از عدد قسامه باشند، مختارندكه در قتل عمد پنجاه نفر و در قتل غیرعمد بیست و پنج نفر از میان خود تعیین كنند.
مساله 2 اگر مدعی افرادی برای قسامه نداشته باشد یا داشته باشد، ولی همه آنان یا بعضی ازآنان از ادای سوگند امتناع ورزند، خود مدعی و موافقان او سوگند داده می شوند و سوگندایشان تكرار می شود تا عدد قسامه تكمیل گردد و اگر هیچ كس جز خود او نباشد، سوگند اوتكرار می شود تا عدد به اتمام برسد.
مساله 6 اگر خود مدعی یا خویشان او سوگند یاد نكنند، می تواند سوگند را به مدعی علیه برگرداند و مدعی علیه نیز باید پنجاه نفر از خویشان خود را حاضر كند كه به برائت او شهادت دهند و باید هریك بر برائت او سوگند بخورد و اگر كمتر از پنجاه نفر باشند، برای تكمیل عدد،سوگند تكرار می شود و حكم به برائت او از قصاص و دیه می شود.
اگر مدعی علیه خویشاوندی برای سوگند نداشته باشد، خود او پنجاه سوگند یاد می كند وحكم به برائت او از قصاص و دیه خواهد شد.()
آیت الله خویی درمبانی تكملة المنهاج میان قسامه مدعی و قسامه مدعی علیه تفصیل داده است و در قسامه مدعی موافق مشهور و در قسامه مدعی علیه خلاف مشهور نظر داده و گفته است:
مگر اجماع باشد بر این كه در مورد مدعی علیه سوگند پنجاه مرد معتبر است و گرنه ظاهرا پنجاه سوگند مدعی علیه كافی است و نیازی به آوردن اشخاص دیگر نیست.()
در برابر این دو قول، دو احتمال دیگر نیز مطرح است:
احتمال اول:
تعدد پنجاه مرد برای سوگند، هم در مدعی و هم درمدعی علیه شرط است و درهیچ یك نمی توان به تكرار قسم اكتفا كرد.
احتمال دوم:
تعدد پنجاه مرد برای سوگند در جانب مدعی شرط است اما در جانب مدعی علیه به تكرار پنجاه سوگند اكتفا می شود، چه تعداد پنجاه نفر برای ادای سوگند وجود داشته باشد وچه نداشته نباشد.
پس چهار احتمال دراین بحث وجود دارد و باید دید كدام یك با ادله سازگار است. این بررسی را در چند جهت پی می گیریم:
جهت اول:
بی شك اگر از قسامه مانند تواتر، علم برای قاضی حاصل نشود، مقتضای اصل اولی، عدم حجیت قسامه در مقام فصل خصومت است مگر آن كه دلیلی بر آن وجود داشته باشد، زیرا مقتضای اصل، عدم حجیت چیزی است كه حجیت آن مشكوك است بلكه مقتضای اطلاق ادله (البینة علی المدعی و الیمین علی من انكر) نیز همین است. قدر متیقن ثبوت قسامه كه از روایات مستفیض و اجماع به دست می آید، تنها اكتفا به قسامه پنجاه مرد است. اما اگركسی قائل به اعتبار كمتر از این تعداد و اكتفا به آن، هرچند درصورت نبود پنجاه نفر باشد، بایدبا تكیه برادله، آن را اثبات كند و گرنه، روشن است كه مقتضای قاعده، عدم حجیت قضایی آن است.
جهت دوم:
روایات بسیاری فی الجمله دلالت برآن داردكه قسامه از ادله اثبات قضایی درمواردقصاص و دیه است و حقیقت آن نزد ائمه(ع) مكتوب بوده و پیامبر درماجرای مشهور میان انصار و یهود خیبر، براساس آن حكم كرده است.
اما سخنان علمای اهل سنت دراین باره مختلف است. برخی آن را به طور مطلق قبول و برخی دیگر آن را به طور مطلق رد كرده وخلاف اصل دانسته اند و برخی نیز درخصوص اثبات دیه آن را قبول كرده اند. در روایات ائمه ما ضمن باز تاب اختلاف آرای اهل سنت، تاكید شده كه حقانیت قسامه نزد ما مكتوب بوده وقسامه از جانب پیامبر اكرم(ص) تاسیس شده و خود ایشان در ماجرای انصار و یهود، طبق آن حكم فرموده است و ناچار باید آن را پذیرفت.
نیز تاكید شده كه با وضع قسامه خون مسلمانان حفظ شده و مانع از آن می شود كه فاسقان و فاجران، دشمنان خویش را پنهانی و بی خبربكشند. روایت حنان بن سدیر نیز شاهدی بر استنكار رای عامه از سوی ائمه(ع) است. دراین روایت از قول امام صادق(ع) آمده است:
سالنی ابن شبرمة: ما تقول فی القسامة فی الدم؟ فاجبته بماصنع النبی(ص). فقال: ارایت لو لم یصنع هكذا كیف كان القول فیه؟ قال: فقلت له: اما ما صنع النبی(ص) فقد اخبرتك به و اما مالم یصنع فلا علم لی به،()
ابن شبرمه از من پرسید: شما در باره قسامه برای اثبات قتل چه می گویید؟ به آنچه پیامبر انجام داد پاسخ دادم. گفت: اگر پیامبر چنان نمی كرد، شما در مورد قسامه چه می گفتید؟ گفتم: من تورا از آنچه پیامبر انجام داد آگاه كردم، اما از آنچه انجام نداد، آگاهی ندارم.
روایت سلیمان بن خالد نیز شاهد دیگری است:
قال ابو عبدالله(ع): سالنی عیسی و ابن شبرمة معه عن القتیل یوجد فی ارض القوم، فقلت: وجدالانصار رجلا فی ساقیة من سواقی خیبر، فقالت الانصار : الیهود قتلوا صاحبنا. فقال لهم رسول الله(ص): لكم بینة؟ فقالوا: لا . فقال: افتقسمون؟ فقالت الانصار: كیف نقسم علی مالم نره؟ فقال:فالیهود یقسمون.
فقالت الانصار: یقسمون علی صاحبنا؟ قال: فوداه رسول الله(ص) من عنده.فقال ابن شبرمة: ارایت لو لم یؤده النبی(ص)؟ قال: قلت: لانقول لما قد صنع رسول الله(ص) لولم یصنعه . قال: فقلت: فعلی من القسامة؟ قال: علی اهل القتیل،()
امام صادق(ع) فرمود: عیسی كه ابن شبرمه همراهش بود درباره كشته ای كه در زمین دیگران پیدا شده باشد، از من سؤال كرد. گفتم: انصار جنازه مردی را در یكی از قنات های خیبر یافتند وگفتند: یهودیان او را كشته اند. پیامبر به ایشان فرمود: آیا بینه دارید؟ گفتند: نه. پیامبر(ص) فرمود:آیا سوگند یاد می كنید؟ گفتند: چگونه برچیزی كه ندیدیم سوگند یاد كنیم؟ پیامبر فرمود: پس باید یهودیان سوگند یاد كنند. انصار گفتند: آیا آنها علیه دوست كشته ما سوگند یاد كنند؟ پس پیامبر دیه او را از خود داد.
ابن شبرمه گفت: اگر پیامبر دیه او را نمی پرداخت چه می گفتید؟ امام فرمود: گفتم: ما درباره كاری كه پیامبر انجام داد نمی گوییم: اگر آن را انجام نمی داد«چه می شد».سپس ابن شبرمه گفت:پرسیدم:قسامه برعهده كیست؟ فرمود: برعهده خویشان مقتول است.
براین اساس درمذهب ما اصل قسامه به منزله یك دلیل قضایی پذیرفته شده و در روایات مامورد تصریح قرار گرفته است و دراین، هیچ بحثی نیست، بلكه بحث ما در این جا در كیفیت قسامه و لزوم تعدد سوگند خورندگان یا عدم لزوم آن است.
روایات قسامه را از این جهت می توان به چهار قسم تقسیم كرد:
دسته نخست:
روایاتی كه فقط به اصل تشریع قسامه پرداخته اند و نظری به كیفیت اقامه و عددآن ندارند، از قبیل روایت صحیح حلبی از امام صادق(ع):
سالته عن القسامة، كیف كانت؟ فقال: هی حق و هی مكتوبة عندنا و لولا ذلك، لقتل الناس بعضهم بعضا ثم لم یكن شیء و انما القسامة نجاة للناس، ()
درباره قسامه از امام صادق(ع) پرسیدم. فرمود: قسامه حق و نزد ما مكتوب است و اگر قسامه نبود، مردم یكدیگر را می كشتند.قسامه برای نجات مردم است.
همانند این روایت، روایات معتبر دیگری نیز وجود دارد كه از آن میان می توان به دو روایت ازابن سنان و روایات سلیمان بن خالد و زراره و حنان بن سدیر اشاره كرد.()
دسته دوم:
روایاتی كه دلالت برآن دارند كه افراد قسامه باید پنجاه مرد یا پنجاه نفر باشند.براساس ظاهر این روایات، در قسامه تعدد سوگند خورندگان به تعداد پنجاه نفر شرط است. ازجمله این روایات ، صحیح بریدبن معاویه از امام صادق(ع) است:
قال:سالته عن القسامة. فقال: الحقوق كلها البینة علی المدعی و الیمین علی المدعی علیه الا فی الدم خاصة. فان رسول الله(ص) بینما هو بخیبر اذ فقدت الانصار رجلا منهم فوجدوه قتیلا،فقالت الانصار: ان فلان الیهودی قتل صاحبنا. فقال رسول الله(ص) للطالبین: اقیموا رجلین عدلین من غیر كم اقیده برمته فان لم تجدوا شاهدین فاقیموا القسامة خمسین رجلا اقیده برمته.فقالوا: یا رسول الله ! ما عندنا شاهدان من غیرنا و انا لنكره ان نقسم علی مالم نره فوداه رسول الله(ص).
وقال: انما حقن دماء المسلمین بالقسامة لكی اذا رای الفاجر الفاسق فرصة من عدوه حجزه مخافة القسامة ان یقتل به فكف عن قتله. و الا حلف المدعی علیه قسامة خمسین رجلا:(ما قتلناه و لاعلمنا له قاتلا.) و الا اغرموا الدیة اذا وجدوا قتیلا بین اظهرهم اذا لم یقسم المدعون،()
از امام صادق(ع) درباره قسامه پرسیدم، فرمود: درهمه حقوق، باید مدعی بینه بیاورد و سوگندبرعهده مدعی علیه است مگر درخون. پیامبر درخیبر بود كه مردی از انصار گم شد سپس كشته اورا یافتند. انصار گفتند: فلان شخص یهودی او را به قتل رسانده است. پیامبر(ص) به آنان فرمود: دو مرد عادل از غیر خودتان برای شهادت بیاورید تا آن شخص یهودی را درعوض كشته شما قصاص كنم و اگر دو شاهد پیدا نكردید پنجاه مرد برای قسامه بیاورید تا او راقصاص كنم. انصار به پیامبر گفتند: ما شاهدی غیر از خود نداریم و دوست نداریم برای چیزی كه ندیدیم قسم یاد كنیم. پس از آن، پیامبر دیه آن مرد را پرداخت .
امام صادق(ع) فرمود: خون مسلمانان با قسامه حفظ می شود، زیرا هرفاسق و فاجری نمی تواندهرگاه فرصت یافت، دشمن خود را بكشد، چون از قسامه می ترسد و می داند كه اگر كسی راكشت درعوض او كشته خواهد شد.
اگر مدعی نتوانست قسامه را اقامه كند، مدعی علیه پنجاه نفر را برای قسامه می آورد كه این گونه سوگند یاد كنند:
(مانكشتیم و قاتل را نمی شناسیم.) درغیر این صورت اگر كشته ای میان مردمی یافت شد و مدعیان قسم یاد نكردند و متهمان نیز بر بی گناهی خود قسم نخوردند، متهمان بایددیه را بپردازند.
صحیحه زراره وروایت ابوبصیر نیزازاین دسته هستند.() این روایات ظهور در شرطیت تعداد پنجاه مرد در قسامه هردو طرف دعوا دارند.
دسته سوم:
روایاتی كه دلالت براعتبار پنجاه سوگند دارند. این دسته فقط شامل معتبره مسعدة بن زیاد از امام باقر(ع) است:
قال: كان ابی رضی الله عنه اذا لم یقم القوم المدعون البینة علی قتل قتیلهم و لم یقسموا بان المتهمین قتلوه، حلف المتهمین بالقتل خمسین یمینا بالله: ( ما قتلناه و لاعلمنا له قاتلا.) ثم یؤدی الدیة الی اولیاء القتیل. ذلك اذا قتل فی حی واحد. فاما اذا قتل فی عسكر او سوق مدینة، فدیته تدفع الی اولیائه من بیت المال،()
امام باقر(ع) فرمود: هرگاه مدعیان، بینه برقتل كشته خویش اقامه نمی كردند و سوگند نیز نمی خوردند كه این متهمان او را كشته اند، پدرم متهمان به قتل را پنجاه بار به اسم جلاله به این صورت سوگند می داد كه :(ما او را نكشتیم و قاتل او را نمی شناسیم)، سپس دیه را به اولیای مقتول می پرداخت. این در صورتی است كه مقتول در محدوده یك قبیله پیدا شود، اما اگر كشته ای درمیان لشكر یا بازار شهری پیدا شد، دیه او از بیت المال به اولیای او پرداخت می شود.
برخی گفته اند كه مقتضای اطلاق این روایت آن است كه حتی اگر مدعی یك نفر باشد پنجاه سوگند او كفایت می كند، اما چنان كه بعدا در تفصیل معنای حدیث خواهیم گفت، این روایت كفایت پنجاه سوگند را فقط در طرف منكر و برای نفی تهمت مطرح كرده است نه در طرف مدعی و برای اثبات قتل.
دسته چهارم:
روایاتی كه درباب قسامه جراحات آمده است. دراین روایات در مورد زخم هایی كه دیه آنها هزار دینار است حكم به قسامه شش نفر شده. و در مورد زخم هایی كه دیه آنها كمتراز این مقدار است به همان نسبت نیز افراد قسامه آنها تعیین شده است. این روایات دركتاب ظریف كه در بردارنده احكام و فتاوای امیر المؤمنین(ع) درباب دیات است آمده است. ظاهرااین كتاب بین راویان معروف بوده و ظریف بن ناصح آن را بر امام صادق(ع) و یونس بن عبدالرحمن برامام رضا(ع) خوانده اند. اگر چه دركتاب ظریف بن ناصح روایات مرفوع وجوددارد، اما می توان ادعا كرد كه كتاب او معتبر است، زیرا این كتاب میان راویان شهرت داشته واسناد معتبر متعددی در آن وجود دارد كه دلالت می كند این كتاب برائمه(ع) قرائت و از سوی ایشان امضا شده است.
درخصوص همین روایت كه مربوط به بحث ماست، طریق معتبری وجود دارد و آن معتبره یونس بن عبدالرحمن از امام رضا(ع) است:
فیما افتی به امیر المؤمنین(ع) فی الدیات. فمما افتی به فی الجسد و جعله ست فرائض:
النفس و البصر و السمع و الكلام و نقص الصوت من الغنن و البحح و الشلل فی الیدین والرجلین. ثم جعل مع كل شیء من هذا قسامة علی نحوما بلغت الدیة.
والقسامة جعل فی النفس علی العمد خمسین رجلا و جعل فی النفس علی الخطا خمسة وعشرین رجلا و علی ما بلغت دیته من الجروح الف دینار ستة نفر و ماكان دون ذلك، فبحسابه من ستة نفر و القسامة فی النفس و السمع و البصر و العقل و الصوت من الغنن و البحح و نقص الیدین و الرجلین، فهو ستة اجزاء الرجل.