بخشی از مقاله
مهاتما گاندي
از تولد تا شروع مبارزه :
رهبر آزاده هندوستان مهنداس كر مچند گاندي در دوم ماه اكتبر سال 1869 د شهر پور بندر متولد شد.مادرش « پوت لي باي » و پدرش كابا گاندي باكر مچند بود . پدر و پدر بزرگش هر دو نخست وزير هند بوده اند . از محيطي ثروتمند و هوشمند و تربيت شده برخاسته است ولي از طبقات ممتاز نيست . مذهب او هندو بود و به آهيمسا ( بدي نكردن و تعدي نكردن و صدمه نزدن به هر ذيحتاتي
است) معتقد بود در هشت سالگي نامزد گرفت و در 13 سالگي با كاستور باي 13 ساله عروسي كرد و صاحب 4 پسر شد.در سن 15 سالگي پدر را از دست داد و در سال 1887 ديپلم دبيرستان خود را گذراند و در سن 18 سالگي به انگلستان رفت و با تلاش و كوشش موفق شد. در سال 1891 از دانشگاه لندن ، مدرسه حقوق تحصيلات خود را در رشته حقوق و سياست تكميل و به هندوستان برگردد ،چه بازگشت غم انگيزي!
مادرش تازه مرده بود .در دادگاه جنائي بمبئي به وكالت پرداخت ولي چون آنرا خلاف اخلاق تشخيص داد از شغل خود كناره گيري كرد. بعد به دعوت يك بازرگان ثروتمند سر از آفريقاي جنوبي در آورد و به كار وكالت پرداخت . در سال 1893 است كه فعاليت گاندي براي هند شروع مي شود و آنرا به دو دوره تقسيم مي كنند : از سال 1893 تا 1914 كه ميدان فعاليت او در آفريقا ي جنوبي است و از سال 1914 به بعد كه در هندوستان به منصة ظهور مي رسد . گاندي در افريكا يك انجمن تربيتي براي هنديان بنياد نهاد وبعد روزنامه اي تحت عنوان عقيدة هندي منتشر نمود.
در سال 1906 درباره براهما چاريا با خود عهد كرد . ( يعني تسلط بر نفس و خويشتن داري از جهات مختلف ) در افريقا مزرعه تولستوي را تاسيس كرده بود و در آنجا خودش و همكارانش و شاگردانش و پيروانش اصول تعليمات اورا عمل مي كردند . فونيكس نام يكي ديگر از مراكز آموزشي بود كه گاندي در آفريقاي جنوبي تاسيس كرده بود . او در سال 1915 مقارن جنگ جهاني اول به هند بازگشت و هنديان آنچنان استقبالي از او بعمل آوردند كه در تاريخ هندوستان سابقه نداشت
. او با لباس ساده و رفتار حكيمانه خود توجه عموم هنديان را به خود جلب كرد و دستور داد پارچه هاي انگليسي تحريم شود و لباسهاي وطني و بافتني معمول شود و تجارت انگليسيها را به تقليل داد . در اول مارس 1919 به اتفاق آراء از طرف نمايندگان فرق مختلف كه براي استقلال هند فعاليت مي نمودند به رهبري انتخاب شد. او در سپتامبر 1921 گام ديگري در راه استقلال برداشت . يعني جامة فقيرترين فقير را پوشيد . لنگي به كمر مي بست و در هواي سرد شال وطني بر دوش مي انداخت.
و بعد در يك سخنراني اعلام كرد كه هند بايد آزاد باشد و … انگلستان هرگز استقلال را به ما نخواهد بخشيد . به تاريخ نگاه كنيد ، گرچه دوستدار آزاديند اما هرگز به ملتي كه خود آزادي را به دست نياورد آن را نخواهد داد . ( آزادي بخشيدني نيست).
گاندي از طرفداران خود مي خواهد هرگز دست به خشونت نزنند و در برابر تحريكان ديگران به منظور برانگيختن احساسات آنان ايستادگي كنند و هميشه بر روش هاي مسالمت آميز و آرام خود تاكيد مي كرد، بعداَ روش ديگري در پيش مي گيرد و از مردم مي خواهد به نشانة اعتراض به عهد شكني هاي بريتانيا و ظلم و ستم فرمانروايان انگليسي وهندي يك روز كامل را دست به سوگواري و نيايش ( عزا و دعا) بزنند و مي گويد : ديوانگي را با ديوانگي پاسخ نگوئيد . در برابر ديوانگي عاقلانه رفتار كنيد.
در سال 1919 قانون رولات « وضع گشت كه به دولت مركزي هند اجازه مي داد هر نوع انتقاد و مخالفتي را با خشونت از ميان ببرد و خاموش سازد. ( درحقيقت اين قانون هنديان را از بعضي حقوق اساسي محروم ساخت). و در اين موقع حساس بود كه گاندي وارد صحنه شد و پيام نبوغ آميز خود را براي مبارزة عدم خشونت كه آنرا ساتيا گراها و قدرت حقيقت مي ناميد منتشر ساخت . (ساتيا گراها در اصل به معني هوادار حقيقت است . اما گاندي اين كلمه را براي مبارزه خاص خود كه مقاومت همراه با عدم خشونت بود بكار برد ) و دعوت كرد كه در مقابل نيروي خشن دشمن متجاوز با قدرت تحمل رنج و فداكاري در راه حق و با روش عدم خشونت مبارزه شود.
مذهب و حقيقت:
فكر گاندي داراي دو طبقه بود : يكي زير بناي مذهبي كه بسيار قابل توجه است و ديگري تحرك اجتماعي است . مذهبي وبدن او ذاتي و سياستمدار بودنش برحسب ضرورت . مذهب او دو ناظر دارد ، يكي وجدانش و ديگري عقلش . او ميگويد من از مذهب بت نميسازم و هيچ عمل بدي را كه در لواي نام مقدس او انجام بگيرد نمي بخشم … هيچ اشتياق ندارم كه كسي را به دين خود بياورم مگر آنكه بتوانم از عقلش مدد بگيرم.
در نظر من خدا حقيقت و محبت ، اخلاق و نيكي ، نترس و بي باك است، سرچشمه روشنايي و زندگي و برتر وماوراي همه اين چيزهاست. من در تلاش آن هستم كه از راه خدمت به خلق و بشريت خدا را ببينم زيرا مي دانم كه خدا نه در آسمانها است ونه در اعماق زير بلكه در وجود هر فرد است . من پيرو هيچ چيز جز حقيقت نيستم و هيچ انضباطي را نسبت به هيچكس نميپذيرم جز به خاطر حقيقت و هيچ مذهبي برتر و والاتر از حقيقت و راستي نيست . او در مورد صلح بينالمللي مي گويد كه هدف من دوستي با تمامي جهان است و من مي توانم عالي ترين حد محبت را با حداكثر مخالفت نسبت به دورغ و نار استي در هم آميزم ، اگر اين جهان نتواند روزي به صورت جهاني واحد در آيد ، هيچ ميل ندارم كه در آن زندگي كنم
دموكراسي و مردم :
گاندي مي گويد تصور من از دموكراسي اين است كه در اين وضع بايد ضعيف ترين و نيرومندترين مردم امكانات مساوي داشته باشند ، چنين وضعي جز از راه عدم خشونت نمي تواند برقرار شود و دموكراسي واقعي توده هاي مردم هرگز نميتواند با وسايل نادرست و خشونت آميز تحقق پذيرد. و معتقدم دموكراسي واقعي فقط محصول و نتيجه عدم خشونت است. دموكراسي همراه با انضباط و روشن بيني ، زيباترين چيز جهان است.
در مورد فرهنگ ميگويد:
هيچ ميل ندارم كه در اطراف منزل خود ديوار بكشم و پنجره هاي آن را مسدود سازم . ميخواهم كه نسيمي از فرهنگ تمام سرزمينها ، هر چه آزادانهتر به درون خانه من بوزد. اما نميگذارم و نميخواهم كه هيچ تندبادي مرا از جا بر كند و از پاي بيندازد.
و درمورد وقت شناسي مي گويد از انگليسيها وقت شناسي ، سكوت ، بهداشت عمومي ، استقلال فكر و اجراي عدالت را آموخته است. تنها وقت شناسي او در سرزميني كه بوقت وعده و ترتيب كار اهميت نميدهند، وقت شناسي گاندي و تعليم آن به پيروانش تاثير تازه اي در اجتماعي و سياست هند بجاي گذاشت.
اشرام احمد آباد:
در هند باستان ، اشرام نوعي صومعه و خانقاه بوده است. گاندي مراكزي را براي زندگي هم مسلكان خود بوجود آورده بود و آنها را «اشرام» ناميد كه در آنجا زندگي و كار و درس و تفكر بهم آميخته بود . در اين كلاسها جامعه شناسي ، علم اقتصاد و سياست و مذهب تدريس ميشد و دانشجويان تعهد داشتند كه موارد زير را رعايت كنند:
1ـ حقيقت نگري ، حقجويي تمام عيار 2ـ عدم خشونت 3 ـ مجرد بودن 4ـ سرقت نكردن 5ـ كنترل تشكيل و دائقه 6ـ بي نيازي يعني تسليم خواسته هاي … و اسباب مالكيت نشدن 7ـ سواد شي يعني خودمختاري ، استفاده از صنايع داخلي و وفاداري به ميراث فرهنگي كشور 8ـ بي باكي و رشادت.
گاندي در مورد ترس و زورگويي مي گويد:
آنجا كه امر منحصراَ بر انتخاب ترس و زور گويي داير است من زورگويي را توصيه مي كنم … من هزار بار بيشتر راغبم تن به زورگويي بدهم ولي نسلي را از مردي و مردانگي نيندازم… من بسيار ترجيح ميدهم كه هند براي دفاع از شرافت خود دست به اسلحه ببرد ولي بزدلانه ناظر بي آبرويي خود نشود … ليكن مي دانم كه عدم زور بي اندازه بر زور گويي برتري دارد و بخشايش مردانه تر از كيفر دادن است.
ورود به سياست :
گاندي با ورد به سياست ميگويد : اگر به نظر مي رسد كه من در سياست شركت جسته ام فقط براي اين است كه امروز سياست ما را همچون ماري در حلقه هاي چنبر خود مي فشارد و به هيچ تدبيري نميتوان از بند آن نجات يافت . بنابراين من مي خواهم بوسيلة مار نبرد كنم… من سعي ميكنم مذهب را با سياست در آميزم. ليكن «تاگور» ( را ببيندرا نات تاگور شاعر معروف هندوستان) بر چنين لزومي تاسف مي خورد و چنين مي نويسد: آن شور و شوق روحاني كه در زندگي مهاتما گاندي ديده ميشود براي ما لازم است . گذاشتن چنين گنجي گرانبها بر روي كشتي شكننده
سياست ما كه به دست امواج بي حد و انتهاي فحاشي ها و ناسزا گوئيهاي خشم آلود تودهها رها شده است ، بدبختي بزرگي براي كشور ما است و … بعد از مدتي ناگهان شروع به ستايشگري مي كند و ناگهان ستايشگري قطع و بدنبال آن سرخوردگي مي آيد و ميگويد گاندي حكيم جز اين ندا ندايي در نداد كه : « بريسيد و ببافيد!» . ايا همين است نداي عصر جديد به خلق جديد ؟ و گاندي جوابي احساساتي و تاثير برانگيز به او ميدهد و لقب ديدبان بزرگ را به تاگور
ميدهد و از او تشكر مي كند كه هند را از بعضي خطرها برحذر مي دارد و … و تاگور را از صبر و حوصله سخن مي گويد و به سرودن اشعار زيبا قناعت ميكند: اكنون جنگ است! به شاعر بگو كه جنگ خود را بر زمين نهد! بعدها مجال نغمه سرايي خواهد بود.» وقتي خانهاي آتش گرفته باشد هركس سطل آبي بر مي دارد تا آتش را خاموش كند… «… چرخ نخريسي براي ميليونها محتضر آية زندگي است … شاعر براي فردا زندگي ميكند و مي خواهد كه ما چنين كنيم… بايد نخريسي كرد… اين تكليف امروز است . فكر فردا را خدا خواهد كرد . و تاگور لقب مهاتما ( يعني روح بزرگ) را به گاندي داد.
گاندي در دادگاه :
مهاتما گاندي در سال 1921 سه مقاله نوشت كه در آنها اعلان « جنگ تا اخرين نفس ديده ميشود» : ما مي خواهيم دولت را واژگون كنيم و او را مجبور سازيم تا تابع اراده ملت شود… با استند به سه مقاله فوق گاندي متهم بود به اينكه « روح مهر و مودت را در مردم كشته و خشم و نفرت عمومي را عليه دولت قانوني اعليحضرت پادشاه انگلستان برانگيخته است» و …
مهاتما گاندي به دادگاه فرا خوانده ميشود و تمام موارد اتهام را به راحتي اعتراف ميكند و به قاضي مي گويد يا بايد پيشة قضاوت را رها كند يا اورا به سختي به مجازات برساند و در مورد عدم همكاري بريتانيا مي گويد عدم همكاري با شيطان به اندازه همكاري با خدا اهميت دارد. گاندي به شش سال زندان محكوم ميشود و به نظر او حكم صادره خفيفترين حكمي است كه قاضي مي تواند صادر كند و در طي دورة محاكمة خود انتظارييش از اين ارفاق را نداشت.
پس از دو سال زنداني بعلت بيماري از زندان آزاد شد ولي تا چند سال به كوشش هاي سياسي چنداني دست نمي زند اما درعوض به فعاليت هاي مذهبي و اخلاقي و آموزش مردم هند ميپرداخت . گويي هنوز توده هاي مردم را براي درك روشهاي ويژهاش در مبارزه هاي سياسي آماده نمي بيند.
ورود دوباره به سياست:
با آغاز سال 1938 او بار ديگر با نيروي بيشتري پا به ميدان مي گذارد و … او در سال 1929 به رياست كنگره برگزيده شد.
راهپيمايي نمك و استقلال هند:
مهاتما گاندي در سال 1929 به انگليس اعلام كرد كه اگر به هندوستان مانند كانادا و استراليا خودمختاري ندهد و آنان را در سلك كشورهاي مشترك المنافع نياورد مبارزه خود را عليه دولت تشديد خواهد كرد و چون با بي اعتنايي انگليس مواجه شد پا را فراتر نهاد و د رخواست استقلال هند را نمود و به نايب السلطنه جديد هند پيغام داده تشديد مبارزه او در باره بستن ماليات زياد و ظالمانه به نمك ومواد معدني خواهد بود. و اعلام كرد كنگره از راه مبارزههاي ارام استقلال را خواهد گرفت.