بخشی از مقاله
هيپرليپدميا
هايپرليپيدمي عبارت است از سطح بالاي چربيهاي خون شامل كلسترول و تري گلسيريدها هستند.
تعدادي از تركيبات شيميايي مختلف در غذاها در بدن تحت نام ليپدها يا چربيها طبقهبندي ميشوند. اين مواد عبارتند از : 1- چربيهاي خنثي يا تري گلسيريد
2- فسفوليپيد 3- كلسترول
قسمت ليپيدي پايه تري گلسيريد و فسفوليپيد اسيدهاي چرب ميباشد.
اگر چه كلسترول محتوي اسيد چرب نيست اما هسته استرولي آن از فرآوردههاي تجزيه مولكولهاي اسيد چرب تشكيل ميشود و به همين علت به آن خواص فيزيكي و شيميايي مواد ليپدي را ميبخشد.
تري گليسيريدها به طور عمده در بدن براي تأمين انرژي براي رونههاي مختلف متابوليك، به صرف ميرسند و از اين نظم سهم برابرري با كربوهيدراتها دارند. همچنين ليپيدها در تشكيل غشاءهاي سلولي و اعمال داخل سلولي مورد استفاده قرار ميگيرند.
تري گليسيريدها
تري گلسيريدها از 3 موكول اسيد چرب با زنجيرة بلند و يك مولكول گلسيرول تركيب شدهاند. وقتي مقدار TG بالا ميرود در بافت چربي رسوب ميكند. عوامل بالا برندة تري گليسيريد: و صرف غذاهاي چرب، و صرف الكل، حاملگي، داروهاي بالابرنده: كلسيته امين، انستروژن، ضدبارداري.
داروهاي كاهنده، اسيد اسكوربيك، آسپارژنياز، كلوفيبرات
كلسترول:
مهمترين چربي كه باعث بيماري آرتريو اسكلروتيك عروق ميشود كلسترول است. براي توليد استروئيدها اسيد صفراوي و غشاي سلولي استفاده ميشود. بيشتر از چربيهاي حيواني بدست ميآيد. كبد كلسترول را در فرم آزاد متابوليزه كرده و فرم آزاد توسط ليپوپرتئين منتقل ميشود. 75%كلسترول، IDL و 25%، VLDL متصل ميشود. پائين بودن آن نشانة بيماري شديد كبدي ميباشد چرا كه كبد مسئول متابوليزه كردن فرآوردههاي كلسترولي خوراكي است. سوء تغذيه نيز سبب كاهش كلسترول ميشود. كلسترول به تنهايي نشانگر دقيقي از بيماريهاي قبلي نيست. مقادير كلسترول در دورفه متفاوت ممكن است متفاوت باشد. تغييرات وضعيتي و بيماريها روي آن تأثير ميگذارد. حاملگي سطح آن را بالا ميبرد.
داروهاي افزايش دهندة كلسترول: هورمون آدرنوكورتيكو تروپيك، استروئيد، بلوكههاي آدرنرژيك، كورتيكواستروئيد، اپي نفرين، داروهاي خوراكي جلوگيري از بارداري، فني تئوين، سولفوناميد، ديورتيك يتازيدي، سيكلوسپورين و ويتامين D.
داروهاي كاهندة كلسترول: آلوپرينول، آندروژن، عوامل اتصال يابنده به اسيدهاي صفراوي، كاپتوپريل، كلوفيبرات، اريترومايسين، ايزونيازيد، لووستاتين، مهار كندههاي مونوآمينواكسيد از، نئومايسين، نيايسين و نيترات.
HDL، IDL، VLDL:
ليپوپروتئينها پروتئينهاي موجود در خون بوده وظيفه اصلي آنها انتقال دادن كلسترول، تري گليسريد و بقية چربيها ميباشد. IDLها در اصل كلسترولاند، VLDL عمدتاً تري گليسريد و HDL غالباً پروتئين.
HDL ناقل كلسترول است به نظر ميرسد وظيفة آن اين است كه كلسترول را از بافتهاي محيطي برداشته و جهت دفع، كبد ميبرد. همچنين ميتوانند با ممانعت از برداشت سلولي كلسترول و ليپيد اثر محافظتي داشته باشد و اين همان اثر محافظت كنندگي آنها در برابر بيماريهاي قلبي – عروقي ميباشد.
نسبت HDL، كلسترول توتال حداقل بايد باشد و نسبت ايدهآل است.
LDL غني از كلسترول است. كلسترولي توسط IDLها منتقل ميشوند ميتوانند در بافتهاي محيطي رسوب كنند و باعث افزايش ريسك خطر بيماريهاي قلبي عروقي شوند. پس سطوح بالاي IDL آتروژنيك ميباشد. سطح IDL در مبتلايان، بيماريهاي قلبي عروقي بايد كمتر از 120 و در افراد غير مبتلا كمتر از 180 باشد. هر چند VIDLها مقدار اندكي كلسترول را حمل ميكنند ولي بيشترين حمل كنندة تري گليسريد خون هستند و با درجات خفيفي در افزايش ريسك بيماريها آرتويو اسكلروتيك انسدادي نقش دارند.
اندازهگيري مقادير HDL، IDL، VLDL بخشي از تست Lipid Profile ميباشد. اين تست براي بررسي ريسك بيماري عروق كرونر به كار ميرود. مقادير بالاي HDL ريسك بيماري كرونري را كم كرده و در صورت مقادير بالاي LDL و VLDL ريسك بيماري انسدادي عروق كرونر افزايش مييابد.
ميزانها: كلسترول توتال كمتر از 200
HDL : مطلوب بالاي 45
LDL: كمتر از 130
تري گلسيريد: كمتر از 200
Total Cholesterol (توتال كلسترول): افزايش سطح توتال كلسترول وابسته است با افزايش خطر CHD. يك توتال كلسترول مطلوب معمولاً كمتر از ميباشد. توتال كلسترول بين در مرز خطر يا Border line است و و بيشتر نشانة كلسترول بالايي است.
بيشتر تصميم گيريها در مورد دارو درماني روي ميزان HDL كلسترول و يا LDL پايهگذاري ميشوند تا توتال كلسترول. توتال كلسترول در هر ساعتي از روز اندازهگيري ميشود و نيازي، NPO بودن ندارد.
LDL Cholesterol: ( كلسترول به نيز ناميده ميشود). صحت پيشگويي آن در CHD نسبت به توتال كلسترول بيشتر است و وابستگي افزايش وقوع CHD با ميزان بالاي LDL در بيشتر مطالعات نشان داده شده است. بطور ايدهآل سطح LDL بايد كمتر از يا حتي كمتر از (در بيماران مبتلا به CHD) نگه داشته شود. افراد با سطح سرمي يا بيشتر در معرض خطر CHD قرار دارند. سطح به طور متوسط خطر CHD را افزايش ميدهد.
اندازهگيري سطح LDL با NPO بودن بعد از 12-24 ساعت انجام ميشود.
Triglycerides تري گليسريد: ميزان تري گليسيريد با افزايش خطر ايجاد CHD نيز رابطه دارند. سطوح گليسيريد:
مطلوب كمتر از
Borderline high
خيلي بالا: بيشتر از
نرمال كمتر از
بالا
اندازهگيري سطح TG نيز مانند LDL با NPO بودن بعد از 14-12 ساعت انجام ميشود.
HDL Cholesterol : همه كلسترولها بدنتينه. سطح بالاي HDL خطر بروز CHD را پائين ميآورد. در حقيقت HDL خيلي بالا (بالاتر از ) به عنوان يك عامل خطر منفي براي CHD مطرح شده است. به عبارت ديگر، پزشكان دارو درماني را براي افراد با HDL پائين (كمتر از ) ممكن است توصيه كنند بخصوص اگر از قبل مبتلا به CHD بودهاند.
پزشكان همچنين نسبت توتال كلسترول به HDL را بعنوان راهنمايي براي درمان استفاده ميكنند.
اندازهگيري سطح سرمي HDL نيازي با NPO بودن ندارد.
سطح HDL در بيماراني كه فعاليت فيزيكي داشته يا افرادي كه مقادير متوسط الكل مصرف ميكنند بالا ميرود.
مقادير VLDL، صورت درصد كلسترول تام بيان ميشود. مقادير بيشتر از 50-25% ريسك بيماريهاي كرونري را افزايش ميدهد. مقدار LDL از كسر كردن مجموع HDL و تري گلسيريد از كلسترول تام به دست ميآيد:
(HDL + - كلسترول كل LDL:
سيگار و مصرف الكل سطح HDL را كاهش ميدهد. افزايش سطح HDL را در بيماريهاي كبدي داريم و كاهش سطح LDL و VLDL را در سوء تغذيه و سوء جذب داريم.
ليپوپروتئين a و آپوليپوپروتئين:
جزء پروتئين ليپوپروتئينها وظيفه اصلياش انتقال ليپيد است از چندين پلي پپتيه مخصوص، نام آپوليوپروتئين تشكيل شده است. به علاوه Apoprote، ليپوپروتئينها را به رسپتور آنها در سطح سلولي متصل ميسازند تا برداشت ليپيد توسط سلول آسانتر شود.
APO-A : پلي پپتيه اصلي تشكيل دهنده HDL ميباشد دو شكل APOA-L و APOAII دارد. نوع T، 75% و نوعII 20% كل پروتئين HDL را تشكيل ميدهد. اگر HDL زياد شود، APO I نيز زياد ميشود. در زمان HDL بيشتر از مردان است.
I APOA اندكس بهتري براي تشخيص و تخمين ريسك آترواسكلروز ميباشد تا اندازهگيري HDL.
APO- B : پلي پپتيه اصلي تشكيل دهنده LDL و حدود 80% اين ماده را تشكيل ميدهد. همچنين 40% بخش پروتئيني VLDL نيز از APOB تشكيل شده است.
APO- B : پلي پپتيه اصلي تشكيل دهنده LDL و حدود 80% اين ماده را تشكيل ميدهد. همچنين 40% بخش پروتئين VLDL نيز از APOB تشكيل شده است.
APO-B با دو فرم APOB100 و APOB 48 وجود دارد نوع APOB 100 در كبد منتشر شده و در ليپوپروتئينهايي با منشأ آندروژن مثل VLDL و LDL يافت ميشود مكانيسم اصلي انتقال براي كلسترول آندروژن ميباشد.
APOb 100 تمايل به اتصال يافتن، رسپتور LDL در سطح سلولهاي بافتهاي محيطي دارد و با رسوب كلسترول سلولي ارتباط دارد. بر روي همين اصل عدهاي معتقدند APOb 100 اندكس بهتري براي بيماريهاي آترواسكلروتيك قلب است تا LDL. بخش دوم APOB، APOB 48 است از منشأ روده ميباشد و در كيلوميكرونها يافت ميشود و مسئول انتقال ليپيدهاي داخل رودهاي به خون است.
Lipoprote(a):
ليپوپروتئين a (LD(a)) كه با نام ليپوپروتئين a كوچك Lipoprote – littlea نيز ناميده ميشود. ليپوپروتئين ديگري است و شامل دو بخش پلي پپيتي ميباشد. APO(a) و پروتئين شير LDL حاوي APOB 100 است. تحقيقات اخير نشان ميدهد افزايش سطح LD(a) يك ريسك فاكتور مستقل براي آترواسكلروز است. ثابت شده است APO(a) يك پلاسمينوژن تغيير شكل يافته است وظيفة آن ليز نمودن لخته است اين شباهت قوي بين Apolipoprot و پلاسمينوژن ميتواند
مشخص كننده ارتباط بين ليپيدها، مكانيسم تشكيل لخته و آتروژنز باشد. ميكروترو منوزهاي حاوي فيبرين روي ديواره عروقي با هم يكي شده و پلاكهاي آترو اسكلروتيك را تشكيل ميدهند و به دنبال آسيب آندوتيلوم LD(a) ، داخل ديواره شرياني وارد شده و با پلاسمينوژن براي فيبرين اضافي رقابت كرده و سبب مهار تخريب فيبرين در ميكروترومبورها ميشود. ضايعه آنزواسكلروزي ديواره شريان به سرعت ادامه مييابد و ايجاد بيماري انسدادي يا آنوريسم ميكند. اخيراً بررسي كمي آپوليپوپروتئينها به عنوان يك شيوه كلنيكي روتين شروع شده است.
مطالعات نشان ميدهد APOA-I و AOPB 100 شاخصهاي بهتري براي تشخيص آترواسكلروز هستند تا ليپيدها يا ليپوپرتئين. كاهش APOA I و APOB 100 به معني افزايش ريسك بيماريهاي عروق كرونر قلب است. گزارشات نشان ميدهند اگر نسبت كاهش يابد پيش آگهي بيماري كرونري قلب بهتر است. افرادي غلظتهاي بالاتري از LD(a) دارند ريسك بيشتري براي ابتلا به بيماري كرونري قلب دارند. افزايش سطح LD(a) در هيپركلسترونمي فاميلي، بعضي فرمهاي نارسايي كليه، سندرم نفروتيك و كمبود استروژن در زمان بالاي 50 سال نيز ديده ميشود.
عوامل مداخله كننده:
APOAI : 1- ورزش سطح آن را بالا مي برد. 2- سيگار سطح آن را پائين ميآورد.
3- رژيمهاي پركربوهيدرات و رژيمهايي كه چربيهاي غير اشباع فراوان دارند سطح آن را كاهش ميدهند.
4- داروهايي سطح APOAI را افزايش ميدهند: كاربا مازپين، استروژنها، اتانول، لووتاتين نياسين، قرصهاي ضدبارداري، فنوباربيتال، سيمواستاتين و پراواستاتين.
5- داروهاي كاهش دهندة APOAI: آندروژنها، بلوكهها، ديورتيكها، پروژستينها.
APOB: رژيمهاي غني از چربي اشباع شده و كلسترول سطح آن را بالا ميبرد.
داروهاي افزايش دهنده سطح APOB: آندروژن، بلوكه، ديورتيك، و صرف زاتانول و پروژستينها داروهاي كاهندة سطح APOB: كلستي امين، استروژن، لووستاتين، سيموستاتين، نئومايسين، نياسين تيروكسين.
LD(a): داروهاي كاهش دهندة سطح LD(a) شامل، استروژنها، نياسين، نئومايسين، استانوزولول.
يافتههاي غيرطبيعي
APOAI
APOAI
- هايپرآلفا ليپروپروتئين فاميلي • بيماري شريان كرونري • ديابت قندي كنترل نشده
- حاملگي • بيماري اسكيمي كرونري • بيماري Tangier
- كاهش وزن • سكتة قلبي • سندروم نفروتيك
• هيپوآلفاپروتئين فاميلي • نارسايي مزمن كليه
• بيماري چشم ماهي • كلستاز
• هموديالينه
APOB
APOB
هيپرليپوپروتئين بيماري Tangier
سندروم نفروتيك هيپرتيروئيدي
حاملگي سوء تغذيه
همودياليز بيماري التهاب مفاصل
انسداد صفراوي بيماري مزمن ريوي
بيماري شريان كرونري كاهش وزن
ديابت آنمي مزمن
هيپوتيروئيدي سندروم ري
آنوركنيسا نوروزا
سطح LD(a)
سطح LD(a)
بيماري شريان كرونري نارس الكليسم
تنگي شريان مغزي سوء تغذيه
ديابت قندي كنترل نشده بيماري مزمن هپاتوسلولار
هيپوتيروئيدي شديد
هيپركلسترونمي فاميلي
نارسايي مزمن كليوي
كمبود استروژن
افزايش مقادير ليپوپروتئين a همانند ساير عوامل خطر قلبي عمل مي نمايد در مطالعات باليني ثابت شده است پائين آوردن سطح LD(a) سبب كاهش خطر قلبي ميشود. ميانگين ميزان LD(a) در جميعت عادي است. مقادير بالاتر از به عنوان سطوح بالا در نظر گرفته ميشود و به نظر ميرسد خطر پيدايش بيماريهاي قلبي عروقي در اين موارد به طور معني داري بيشتر است. مقدار ليپوپروتئين (a( كاملاً وابسته به وضعيت ژنتيكي فرد ميباشد و به نظر نميرسد با رژيم غذايي و فعاليت بدني كاهش پيدا كند. در حال حاضر تنها درمانهاي مؤثر براي كاهش سطح اين چربي، نياسين (نوعي ويتامين B) و استروژن ميباشند.
سطوح بالاي هموسيتئين:
هموسيستينوري واقعاً يك لغت ملموس نيست و نبايد هم باشد زيرا هموسيستينوري كلاسيك تنها در يك نفر از 000/20 نفر جمعيت به وجود ميآيد. اين بيماري با تجمع مقادير زياد هموسيتئين (يك آمينو اسيد) در خون، احشاء و ادرار همراه با بيماري عروقي خيلي زودرس (از جمله قلبي) مشخص ميشود افراد مبتلا به اين اختلال، فاقد آنزيمي به نام سيستاتيون سينتتاز (CS) هستند. مطالعات متعددي طي چند سال گذشته براي تعيين ميزان اهميت هموستيئين بالا به عنوان يك عامل خطر بيماري قلبي انجام شده است.
همه اين مطالعات به يك نتيجه رسيدهاند: «حتي افزايش خفيف هموسيتئين، به طور معني داري موجب افزايش خطر بيماري قلبي ميشود». يك خبر اميدوار كننده اين است در تمامي موارد افزايش هموستيئين يك درمان ساده استفاده از مكمل خوراكي اسيد فوليك است. مصرف روزانه 5-1 ملي گرم اسيد فوليك (معمولاً بيش از 2 ميلي گرم در روز مصرف نميشود) به طور كامل موجب طبيعي شدن سطح هموستيئين خواهد شد. گاهي اوقات ممكن است مصرف ويتامين و نيز ضروري باشد.
«مصرف غذاي غني از اسيد فولي در افراد ب سطوح طبيعي هموستيئين، مانع افزايش آن خواهد شد».
پيشنهاد پزشكان اين است ترجيحاً افراد 400 ميكروگرم اسيد فوليك مصرف گردد. ليست غذاهاي غني از اسيد فوليك (فولات) در جدول زير آمده است. اگر اين مواد در غذاهاي روزانه شما وجود ندارند، سعي كنيد از آنها استفاده كنيد. اگر اين امر امكان پذير نباشد، ميتوانيد روزانه از يك مولتي ويتامين حاوي 400 ميكروگرم وفلات يا اسيد فوليك استفاده كنيد.
جدول غذاهاي غني از اسيد فوليك
غذا فولات (ميكروگرم)
همة حبوبات (4/3 فنجان) 400
عدس ( فنجان، پخته)
313
نخود فنجان، پخته)
145
اسفناج ( فنجان، پخته) 131
اسفناج (1 فنجان، خام) 109
آب پرتقال (1 فنجان غليظ) 109
كاهوي فرانسوي (1فنجان) 76
چغندر ( فنجان، پخته)
45
به نظر ميرسد همويستئين ميتواند به طور مستقيم به سلولهايي درون عروق را ميپوشانند، آسيب برساند.
به علاوه افزايش همويستئين در خون ممكن است سبب افزايش سلولهاي عضلاني صاف گردد و در حقيقت اين حالت منجر به توليد پلاكها يا رسوبات در ديواره عروق بزرگتر شود. همچنين مداركي دال بر دخالت همويستيئن در توليد لخته در داخل عروق خوني وجود دارد.
انتقال چربي در خون:
تقريباً كليه چربيهاي رژيم غذايي به استثناء اسيد چرب با زنجيره كوتاه از روده به داخل لنف جذب ميشوند.
در جريان هضم بيشتر چربيها، مونوگلسيريدها و اسيدهاي چرب تجزيه ميشوند سپس حين عبور از سلولهاي اپي تليال روده مجدداً به تري گلسيريدها تبديل شده با يكديگر جمه شده و به صورت قطرات ريز موسوم به كيلوميكرونها وارد لنف ميگردند. مقداري آپوپروتئين B جذب آنها شده در تعليق نگه داشتن آنها و عدم چسبيدن به ديواره لنف كمك كننده ميباشد.
قسمت اعظم كلسترول و فسفرليپيدهاي جذب شده از لوله گوارش نيز وارد كيلوميكرونها ميشود. پس كيلو ميكرونها به طور عمده از تري گليسريدها تشكيل شده اند 9% فسفرليپيد، 3% كلسترول و يك درصد آپو پروتئين B. بعد از طريق قنات صدري صعود كرده و وارد خون ميشود. حدود يك ساعت بعد از صرف غذا محتوي مقدار زياد چربي، غلظت كيلوميكرون پلاسما 1 تا 2 درصد بالا ميرود ؟
سبب كدر شدن و زرد رنگ شدن پلاسما ميشود ولي با توجه به نيمه عمركوتاه آنها ظرف چند ساعت توسط ليپوپروتئين ليپاز موجود در ديواره آندوتليوم مويرگ از پلاسما گرفته شده و پلاسما ظاهر سفيد رنگ خود را پيدا ميكند. قسمت اعظم كيلوميكرونها هنگام عبور از مويرگ بافت چربي و كبد از خون گرفته شده و به صورت تري گليسريد در بافت چربي ذخيره ميشوند.
در مرحلة بعد از جذب بيش از 95% كليه ليپيدها به صورت ليپوپروتئين در پلاسما منتقل ميشوند محتوي مخلوطي از TG، فسفرليپيد، كلسترول و پروتئينها مي باشد.
انواع:
• ليپوپروتئين با دانستيتة بسيار پائين VLDL محتوي غلظت زياد TG و غلظت متوسط فسفرليپيد و كلسترول.
• ليپوپروتيئن بينابيني LDL ليپوپروتيئن با دانستيتة بسيار پائين قسمت اعظم TG گرفته شده و غلظت Chol و فسفرليپيد آنها افزايش يافته است.
• ليپوپروتئين با دانستيتة پائين LDL: تمام تري گليسيريد گرفته شده و يك غلظت بالاي كلسترول و غلظت نسبتاً بالاي فسفرليپيد دارند.
• ليپوپروتئين با دانستيتة بالا HDL: محتوي غلظت بسيار بالاي پروتئين و غلظت كمتر كلسترول و فسفرليپيد تمام ليپوپروتئينها در كبد تشكيل ميشوند قسمت اعظم ليپيدها در آنجا سنتز ميشود. عمل اصل آنها انتقال ليپيد در خون است.
مخازن چربي: 1- بافت چربي 2- كبد
عمل اصلي بافت چربي ذخيره TG ميباشد تا زماني كه براي تأمين انرژي به آن نياز پيدا شود.
به عنوان عايق حرارتي نيز به كار ميرود.
مقادير زيادتري گليسيريد در حالات زير در كبد ظاهر ميشود.
• درجريان بيغذايي
• ديابت قندي
• يا هر حالت ديگري چربي براي تأمين انرژي به مصرف برسد.
در چنين شرايطي تري گليسريد از بافت چربي آزاد شده وارد كبد ميشود و جهت تأمين انرژي تجزيه ميشود.
كلية سلولها به استثناء مغز از اسيدهاي چرب به جاي گلوكز براي تأمين انرژي استفاده ميكنند. هرگاه كربوهيدرات بيشتري از آنچه ميتواند بلافاصله براي تأمين انرژي به مصرف برسد يا به شكل گليكوژن ذخيره شود وارد بدن گردد زيادي آن به سرعت به تري گليسريد تبديل شده و در بافت چربي ذخيره ميشود.
پروتئين اضافي در بدن نيز به صورت تري گليسيريد ذخيره ميشود.
شديدترين افزايش مصرف چربي در جريان فعاليت سنگين به وجود ميآيد در اثر تحريك هورمون تجزيه كننده چربي توسط اپي نفريز و نوراپي نفريز حاصل از فعال سمپاتيك ميباشد.
آترو اسكلرونز:
يك بيماري شريانهاي بزرگ و متوسط است در آن ضايعات چربي موسوم به پلاكهاي آترومي در سطوح داخلي جدار شريان بوجود ميآيند. اين پلاكها با رسوب بلورهاي كوچك كلسترول در اينتيما و عضله صاف زير آن شروع ميشود. با گذشت زمان بلورها بزرگتر شده و به يكديگر ميپيوندند تا بستههاي نمدي شكل بزرگ از بلورها تشكيل دهنده علاوه بر آن بافتهاي فيبري و عضلاني اطراف تكثير يافته و پلاكهاي بزرگ و بزرگتري تشكيل ميدهند. رسوب كلسترول به اضافة تكثير سلولي ميتواند آنقدر بزرگ شود پلاك به داخل رگ برآمدگي پيدا كند و جريان خون را شديداً كاهش دهد و يا رگ را به طور كامل ببندد.
حتي بدون پيدايش انسداد، فيبر و پلاستهاي پلاك چنان مقدار وسيعي از بافت همبند متراكم توليد ميكنند فيلروز چنان شديدي ايجاد ميشود جدار شريان سخت و غير قابل انعطاف ميگردد.
در مرحلة بعد املاح كلسيم همراه با كلسترول و ساير ليپيدها در پلاك رسوب ميكنند و منجر به كليسنيكاسيون سخت استخواني ميشوند شريان را به لولهاي سخت تبديل ميكند.
اين شريانها قابليت ارتجاع و استاع خود را از دست ميدهند و به علت پيدايش نواحي دژنراتيو به آساني پاره ميشوند.
همچنين در جايي، كه پلاك به داخل رگ برآمدگي پيدا ميكند ناهمواري سطح موجب تشكيل لخته خون شده نتيجة آن ترومبوس يا آمبولوس است.