بخشی از مقاله
پرواز بدون موتور:
سرعت و شتاب شاهين هاي ايدهآل بهنگام شيرجه زدن و اوج گرفتن.
خلاصه:
برخي از شاهين ها همانند بازها (Falco Peregrinus) در هوا و با حداكثر سرعت شيرجه به شكار خود حمله ميكنند. و تصور ميشود كه آنها سريعترين حيوانات هستند. حداكثر سرعت آنها بهنگام شيرجه در حدود 157 متر بر ثانيه اندازه گيري شده است، البته سرعت به اين بالايي به دقت اندازه گيري نشده است. در اين بخش تاثير نيروهاي آتروديناميكي و جاذبه اي (گرانشي) را برروي شاهينهاي ايدهآل مورد بررسي قرار داده و براي محاسبه سرعت و شتاب حين شيرجه زدن از مدلهاي رياضي استفاده مي كنيم. شاهين ايدهآل (مدل) داراي جرمي معادل 5/0 تا 2 كيلوگرم هستند از نظر خصوصيات اندام شناسي در آنروديناميكي مشابه شاهين هاي واقعي هستند.
حداكثر سرعت شيرجه زدن بستگي به وزن پرنده و زاويه و مدت شيرجه دارد. در زمان مناسب شاهينهاي ايدهآل مي توانند در يك شيرجه قائم به حداكثر سرعتي بين 89 تا 117 متر برثانيه برسند، در صورتيكه ضريب مقاومت هوا را 18/0 فرض كنيم پرندههاي سنگينتر مي توانند به سرعتهاي بالاتري نيز برسند. اين مقادير در پروازهاي با سرعت كم اندازهگيري شده است در پروازي با سرعت بالاتر مي توان اين مقدار را تا 07/0 كاهش داد. در اينحالت حداكثر سرعت بين 138 تا 174 متر بر ثانيه خواهد بود. در يك شاهين ايدهآل به وزن يك كيلوگرم كه با زاويه بين 15 تا 90 درجه شيرجه ميزند بعد از حدود 1200 متر به 95% حداكثر سرعت خود ميرسد. مقدار زمان سپري شده و افت ارتفاع براي رسيدن به 95% حداكثر سرعت در رنجي بين 38 ثانيه و 322 متر در زاويه 15 درجه تا 16 ثانيه و 1140 متر در زاويه 90 درجه قرار دارد.
بهنگام اوج گرفتن مجدد پس از يك شيرجه قائم و در حداكثر سرعت، يك شاهين ايدهآل با وزن يك كيلوگرم با تغيير فاصله بالهاي خود مي تواند نيروي بالا برندهاي تا 18 برابر وزن خود ايجاد كند در حاليكه نيروي بالا برنده در هنگامي كه بال، كاملاً باز است 7/1 وزن بدن مي باشد.
شاهين هنگام اوج گرفتن پس از يك شيرجه 60 متر از ارتفاع خود را از دست ميدهند با كاهش زاويه شيرجه مقدار افت و افزايش ارتفاع نيز كاهش پيدا مي كنند. يك شاهين يك كيلوگرمي مي تواند با افزايش مقاومت هوا و زاويه بالهاي خود سرعت شيرجه زدن را كاهش دهد. هم نيروي بالابرنده و هم نيروي مقاومت هوا را ميتوان با زاويه حمله افزايش داد ولي شاهين مي تواند نيروي بالا برنده را با نگه داشتن بالهاي خود به شكل يك گودال (يا فنجان) افزايش دهد بنحوي كه بخشي از اين نيرو از بغل وارد شود. فشار هواي افزايش يافته توسط بالها ميتواند حداكثر نيروي بالا برنده را ايجاد كند. اين نيرو آنقدر بزرگ است كه شاهين مي تواند در يك شيرجه با زاويه 45 درجه سرعت 41 متر بر ثانيه (نصف حداكثر سرعت) با شتابي معادل 5/1- برابر شتاب جاذبه از سرعت خود كم كند.
شاهينهاي واقعي ميتوانند با تغيير در بالها و انتخاب طول شيرجه سرعت خودشان را كنترل كنند. با استفاده از شيرجه شاهينهاي ايدهآل در سرعتهاي بالا مي توان به مزايا و معايب آن در شاهينهاي واقعي پي برد همچنين مي توان نحوه حفظ اين سرعتها را نيز بررسي نمود.
مقدمه:
بسياري از پرندگان با بالهاي باز و در يك مسير مستقيم و با سرعت شيرجه بالا به شكار خود حمله ميكنند. اين رفتار عمدتاً ويژگي بازها ميباشد (Falco Peregrinus) شاهينها مي توانند در هوا به ساير پرندگان بچسبند، معمولاً اين عمل بعد از يك شيرجه شگفت انگيز كه صدها متر بالاتر از شكار شروع مي شود، انجام ميگيرد. قبل از شيرجه يك باز عموماً با بال زدن سرعت خود را افزايش مي دهد،
سپس با جمع كردن بالهاي خود شروع به شيرجه زدن كرده و با تغيير مسير خود، به مسيري كه با افق زاويهاي 15 تا 90 درجه ميسازد قرار ميگيرد. پرنده در طي شيرجه با صرف انرژي پتانسيل به سرعت خود اضافه مي كند. و ممكن است به حداكثر سرعتي كه يك جانور مي تواند برسد، دلت پيدا كند، اين سرعت به ميزان تا 157 متر بر ثانيه برآورد شده است. حتي اگر اين برآورد صحيح هم باشد دقت آن شناخته شده نيست زيرا اندازهگيري سرعت شيرجه يك شاهين مشكل است. براي اين كار به وسايل اندازهگيري پيچيده نياز است.
زمان شيرجه كوتاه و محل و زمان شيرجه غير قابل پيش بيني بوده و در فاصله دوري از مشاهده گر قرار دارد. Alerstam (1978) براي غلبه بر اين مشكلات از رادار استفاده كرد و به اين طريق سرعت شيرجه يك باز را 39 متر بر ثانيه اندازهگيري كرد. Clark (1995) سرعتهاي شيرجهاي بيشتر از 41 متر بر ثانيه را اندازهگيري كرد.
حداكثر سرعتي كه در يك شيرجه بدست ميآيد به ويژگيهاي آتروديناميكي پرنده، زاويه شيرجه نيروي جاذبه و زمان و فضاي در دسترس براي شيرجه بستگي دارد. و بررسي هركدام از اين پارامترها مي تواند محدوديتهايي كه يك شاهين با آنها مواجه است را مشخص كند. براي پروازهاي بدون موتور چندين مدل رياضي وجود دارد و آلراستام (1987) يكي از آنها را براي شيرجه اصلاح كرد. با اينحال هيچكدام از اين مدلها براي اندازه گيري سرعت حين شيرجه يا اوج گرفتن طراحي نشدهاند. اين مقاله مدل رياضي را براي شيرجه «شاهين هاي ايدهآلي» كه به صورت رياضي تعريف شدهاند، ارائه ميكند.
اين نام بعد از خصوصيات مفيد شيميايي فيزيكي ideal gas مطرح شد. شاهينهاي ايدهآل داراي وزنهاي مختلف هستند و خصوصيات مورنولوژيكي و آئروديناميكي آنها مشابه نمونه اي واقعي هستند و به سوالاتي كه در ادامه مطرح مي شوند پاسخ ميدهند. بهنگام شيرجه آنها به چه سرعتي دست پيدا ميكنند؟ براي سرعت گرفتن آنها به چه زمان و ارتفاعي نياز دارند؟ زاويه شيرجه چه تاثيري بر سرعت دارد؟ آنها براي اوج گرفتن پس از شيرجه چه ميزان نيروي آميروديناميكي توليد ميكنند؟
بهنگام اوج گرفتن آنها چه ارتفاعي را از دست ميدهند؟ به چه ميزان آنها ميتوانند بهنگام شيرجه سرعتشان را كنترل كنند؟
پاسخ به اين سوالات چارچوبي را براي بررسي عملكرد شيرجه شاهينهاي طبيعي در طبيعت بدست ميدهند ولي آنها لزوماً نمي توانند كليه موارد مرتبط با شاهينهاي طبيعي را توضيح دهند.نيروهاي آئروديناميكي در مورد شاهينهاي ايدهآل بر مبناي اندازه گيري هاي انجام شده در سرعتهايي كمتر از 5/1 شاهينهاي واقعي بدست آمده اند و شاهينهاي ايدهآل ممكن است داراي اشكال باشند كه به هيچ نحو نميشود آن را در مورد شاهينهاي واقعي اندازهگيري كرد. شاهينهاي ايدهآل داراي اين امتياز فوقالعاده هستند كه از طريق آن ها مي توان روابط رياضي را بيان نمود كه آنها را ميتوان ارزيابي، آزمايش و اصلاح نمود.
انواع بال زدن:
پرندگاني كه بال نمي زنند با توجه به سرعت خود بالهايشان را در فاصلهاي متغيرا: بدنشان نگه ميدارند. در سرعتهاي كم آنها بالهايشان را كاملاً باز ميكنند. و بتدريج با افزايش سرعت بالهايشان را جمعتر مي كنند. در سرازيريها و شيرجه هاي سريع آنها ممكن است تا آنجا كه امكان دارد بالهايشان را به بدنشان نزديك كنند حتي تا نزديكي نشينگاهشان. (شكل1) در تحقيق فعلي از فاصله بالها جهت تشخيص شيرجه از دو نوع ديگر پرواز يعني اوج گرفتن و تغيير جهت استفاده شده است.
اوج گرفتن اغلب به پروسهاي اطلاق ميشود كه پرنده در آن وضعيت ارتفاع خود را ثابت نگه داشته يا با پرواز در هوا و حركت در به سمت بالا يا شتاب گرفتن ارتفاع خود را افزايش ميدهد. در اصطلاح ارنيتولوژي (پرنده شناسي) اين واژه بيانگر حالتي است كه در آن پرنده با حداكثر فاصله بين بالها و دم كاملاً كشيده در حال پرواز است. مثلاً پرندگاني كه كمتر بال ميزنند اغلب اين ارتفاع با چرخاندن بالهايشان در 90 درصد يا 100 درصد فاصله بالها بدست مي آورند.
براي بدست آوردن چنين فاصلهاي آنها بالهايشان را به جلو حركت داده و دمشان را از هم باز ميكنند تا اثر اوج گيري لحظه اي را خنثي كنند. اين رفتار را ميتوان در پرندگاني كه كمتر بال مي زنند در طبيعت مشاهده كرد. وتوكر (1992) اين مطلب را در يك تونل باد روي يك شاهين Marris مورد بررسي قرار داد. از نظر پرنده شناسي در سرعتهاي بالاتر از حد اوج گيري دم جمع مي شود در يك محدودهاي از سرعت يك پرنده مي تواند در امتداد يك مسير با حداقل زاويه نسبت به افق كج شود. خم بالها و فاصله بالها در بالاترين سرعت اين محدوده تقريباً به ميزان 70% ماكزيمم آن كاهش مييابد. در اين حالت پرنده از حالت «Flexgliding» است. پرندگان شكارچي عمدتاً پس از رسيدن به ارتفاع خاص و در يك سرعت بالا شروع به سرخوردن مي كنند.
پرندگان ميتوانند با شيب دادن به زاويه حركت و خم كردن بالهايشان سريعتر نيز سر بخورند. دقيقاً همانند زماني كه شيرجه ميزنند. بعنوان يك قرار داد كه نشان دهنده شيرجه زدن است من توضيح ميدهم كه پرندهاي در حال شيرجه است كه فاصله بالهايش كمتر از 70 درصد حداكثر فاصله بالهايش است و مسير سرخوردن آن نيز مستقيم است. پرنده اي كه در حال شيرجه زدن است، نيز يك شيرجهزن نيست زيرا عليرغم اينكه فاصله بالهايش كمتر از 70% حداكثر است مسير پرواز آن مستقيم است.
خصوصيات اندام شناسي و آئروديناميكي شاهينهاي ايدهآل:
شاهين هاي ايدهآل (يا به اختصار «شاهينها» كه با شاهين هاي واقعي متفاوت هستند) داراي جرم m هستند و از دو طرف متقارن هستند. آنها داراي محور بلندي هستند كه از راس نوك شروع و راس دم ادامه داشته و پرونده نسبت به اين محور تقارن دارد. برشهاي عمود بر محور مدل يك شاهين باعث ايجاد مناطق مختلفي مي شود كه از نظر سطح با هم متفاوت هستند.
منطقهاي كه در برش عرضي داراي حداكثر مساحت است (بجز بالها) Sb نام دارد. و مساحت منطقهاي از برش عرضي كه داراي حداكثر مساحت است (شامل بالها) فاصله بالها نام دارد رباط نشان ميدهند. يك شاهين كه داراي جرم معيني است داراي Sb ثابتي است اما ميتواند فاصله بالهايش را بين مقدار حداقل و حداكثر تنظيم كند (bman , bmin). از آنجائيكه فاصله بالها متفاوت است مساحت بالها (SW) نيز بين مقدار حداقل و حداكثر (Swmin , Swmax) تغيير مي كند. SW منطقه اي از بالها است كه عمود بر محور تقارن بوده و داراي محور طولاني است. مساحت بال شامل مساحتي از بدن پرنده است كه بين بالها قرار دارد.
بعنوان يك استثناء بالهاي شاهينها دو سطحي نمي باشد خطوط قوسي بالها در منطقه بالها بدن را به دو قسمت تقسيم مي كنند. يك خط تومي، خطي است بر اثر برشي در امتداد محور تقارن بدن در بالها ايجاد شده و دو لبه بال را بهم وصل مي كنند. خط تومي باتوجه به فاصله بالها متفاوت است.ولي طول متوسط توس است كه برابر است با:
C = Swmax / bmax (1)
حالت استثنا همانند شاهينهاي واقعي در شاهينهاي ايدهآل وجود دارد (شكل 1) كه ممكن است بالهايشان را در اطراف بدنشان به شكل يك فنجان جمع كنند. (شكل6). سطح زيرين بالهاي فنجاني شده در امتداد بدن است هنگام فرود آمدن ولي فضاي خالي آن بين بالها و بدن قرار دارد. در مقاله حاضر به بالهاي فنجاني شده تنها در بخش كنترل سرعت شيرجه اشاره ميكنند.
همزمان با پرواز يك شاهين بردار وضعيت (P) مسير حركت در فضا را در هر زمان (t) نشان ميدهد. يك وضعيت در فضا از آنجائيكه فضاي مورد مطالعه با دو بعدي است به صورت دو نقطه x,y تعريف ميشود. شاهين در امتداد مسير پرواز با سرعت V=dp/dt حركت مي كند كه اين سرعت داراي بردارهاي متناظي Vy , Vx ميباشد و مسير پرواز هنگام شيرجه زدن خطي راست است كه با محور اتمي x زاويه(0) را ايجاد مي كند.
فرض مي شود كه باد مي وزد بنابراين شاهين مي تواند با توجه به اينرسي موجود با سرعت V در هوا شيرجه بزند و ميتواند با تغيير سرعت نه جهت شتاب خود را افزايش دهد. بهنگام اوج گيري پس از شيرجه، شاهين با تغيير جهت سرعت خود را افزايش ميدهد نه با تغيير سرعت.
در مقاله حاضر از عبارت y بعنوان افت ارتفاع استفاده شده است و مقادير روي محور x با مقادير روي محور y نسبت عكس دارند. با چرخش مسير پرواز در جهت عقربههاي ساعت مقادير x به سمت راست افزايش مييابد و زاويه 0 نيز افزايش مي يابد (شكل2).
شكل و نيروهاي آيروديناميكي و گرانشي:
يك شاهين در حال پرواز دو نوع نيرو را تحمل ميكند، يك نيروي ثابت گرانشي (وزن) و يك نيروي متغير آئروديناميكي كه بر اثر حركت باد در بالاي بدن و بالها ايجاد ميشود. وزن به طور كاملاً عمود به سمت پايين است مقدار W برابر است با mg كه در آن m جرم بدن و g شتاب جاذبه زمين (ms 81/9) است. نيروي وزن را ميتوان به دو مولفه كه نيروي آيروديناميكي نيز داراي اندازه و جهت است كه با V و شكل بدن پرنده و زاويه بالها تغيير ميكند. زاويه حمله بالها زاويه بين يك خط توسي نماي عمودي و مسير پرواز كه شامل خط ترس است، مي باشد.
از آنجائيكه يك شاهين در يك مسير مستقيم شيرجه ميزند در جهت عمود بر مسير پرواز شتاب ندارد و مجموع بخش عمودي نيروي آيروديناميكي و جاذبه بايستي صفر باشد. در عرض مجموع بخش موازي نيروهاي آيروديناميكي و جاذبه بهنگام شيرجه زدن صفر نيستند.
بخش هاي عموي و موازي نيروي آيروديناميك در يك (1-) ضرب مي شوند و به ترتيب بعنوان بلند كننده (L) و سپس (D) معرفي مي شوند. بنابراين در حين شيرجه
L = W Cos 0 (2)
Dv/dt = g 0 – D/M (3)
زمانيكه پس (D) برابر با مولفه موازي وزن باشد. و شاهين در حال سكون است و در يك مسير موازي با سرعت ثابت Ve در حال پرواز است. بعبارت ديگر شاهين در حال تعادل است و شتاب نمي گيرد.
واژه شكل به ابعاد جهت شاهين اشاره مي كند كه ميتوانند نيروي آيروديناميكي حاصل از يك سرعت را تحت تاثير قرار دهند. براي مثال پرندگان مي توانند با تغيير در زاويه حمله بالها، فاصله بالها و وضعيت پاها نيروي پس را تغيير دهند. آنها همچنين مي توانند با فنجاني كردن بالهايشان يا با تغيير در زاويه محور بدنشان با محور (مسير) پرواز نيروي پس را تغيير دهند. «ضريب شكل» وضعيتي از شكل است كه مي تواند به صورت عددي همانند فاصله بالها يا زاويه حمله بيان شود.
نمودارهاي قطبي كارآيي و سرعت:
در نمودار كارآيي (شكل 3الف) مقدار Vy را در برابر Ve كشيده شده ا ست و روش قراردادي براي توضيح تعادل پرواز پرندگان است. در اين مقاله از تبديل نمودار كارآيي- نمودار قطبي سرعت- براي توضيح شيرجه تعادلي و غيرتعادلي در شاهين ها استفاده شده است و بنابراين من خلاصه اي از جوانب مختلف نمودار كارآيي را بعنوان مقدمه اي براي نمودار قطبي سرعت بيان ميكنم.
ارتباط بين Vy و Ve به زمان پس در حالت تعادل بستگي دارد.
D = WE0(4) , E0 = Vy/Ve (5) === Vy = Dve/W (6)
براي بسياري از كارخانجات سازمان گلايدر در پس در حالت عادي و در پرواز در مسير مستقيم تابع ساده اي از Ve است و نمودار كارآيي به فرم يك خط راست در ميآيد كه تحت عنوان «پرواز قطبي» شناخته شده است. با اينحال پرندگان gliding (سرخور) مي توانند محدودهاي از پس (0 ) در سرعت معين Ve داشته باشند. زيرا آنها مي توانند شكل خود را تغيير دهند مخصوصاً فاصله بالهاي خود را در نتيجه اين نمودارهاي كارآيي را مي توان به دو منحني تقسيم كرد، منحني حداكثر كارآيي (يا سوپر قطبي) و خط كارآيي حداقل، منطقه محصور بين اين دو خط را ناحيه كارآيي مينامند. يك پرنده در حال پرواز با سرعت Ve زماني كه 0 حداقل باشد داراي حداقل پس است، زماني كه پرنده در حالت تعادل سرعت است كه Ve = VE كارايي حداكثر باشد.
نمودار حداكثر كارآيي مقدار Vy را در برابر VE نشان مي دهد و خط كارآيي حداقل نشان دهنده آن است كه پرندگان در حالت شيرجه هاي عمودي هستند يعني Vy=Ve در اين حالت پس براي هر Ve حداكثر بوده و برابر با وزن است. خطوط مستقيمي كه در شكل (3الف) رسم شده اند نشان دهنده جهت هاي مختلف مسير پرواز است.
نمودار قطبي سرعت (شكل 3ب) شامل اطلاعات مشابهي همانند نمودار كارآيي است با اين تفاوت كه بجاي آنكه Vy را در مقابل Ve نشان دهد، Vy را در برابر Vx رسم كرده است. Vy , Vx مولفه هاي بردار سرعت V هستند كه مي توان در نمودارهاي قطبي آنها را مشاهده كرد. Ve در 0 برابر با از حداقل زاويه پرواز صفر تا 90 درجه نشاندهنده منحني حداكثر كارآيي است و خط كارآيي حداقل بر محور Vy مماس است. منطقه كارآيي محصور بين نمودار كارآيي حداكثر و محور Vy در مقادير بزرگ 0 بنحو چشمگيري افزايش مي يابد. خطوط مستقيمي كه در شكل 3ب رسم شدهاند
نشان دهنده جهتهاي مختلف پرواز هستند و مقادير مساوي از V در كمانها زماني كه Vy , Vx برابر باشند ظاهر مي شود. در اين مطالعه، نمودار قطبي سرعت پرواز تعادلي و غير تعادلي را تشريح مي كند. در مقادير معين 0 و t پرنده مي تواند تا سرعت V به سرعت خود بيافزايد يا اگر پس برابر WE0 باشد در حالت تعادل قرار گيرد. در حالت تعادل سرعت پرنده اگر مقدار 0 كمتر از حد ماكزيمم باشد معادل Ve و اگر 0 ماكزيمم باشد Ve است. تصوير كنيد كه پرنده اي در نمودار قطبي به آرامي ازابتداي شيرجه و در مسير پروازي كه همراستا با بردار V است شروع به پرواز مي كنند. همچنانكه پرنده سرعت ميگيرد. بسياي آن افزايش مي يابد تا آنكه به WE0 ميرسد و سپس سرعت در حد Ve يا VE با توجه به شكل پرنده ثابت مي ماند.
مدل رياضي:
مدل رياضي پرواز تعادلي و دو نوع از پرواز غير تعادلي:
شيرجه زدن هنگامي كه 0 ثابت است و سرعت تغيير مي كند و اوج گيري پس از شيرجه زماني كه سرعت ثابت است و 0 تغيير مي كند را توضيح مي دهد. در بخشي از مدل كه در برگيرنده پرواز تعادلي است از نتايج توكر(1987) استفاده شده است. و بخشهاي مربوط به پرواز غيرتعادلي جديد هستند. بخش بعدي مدل را براي پرواز تعادلي در حداكثر كارآيي خلاصه مي كنند و روابط مورد استفاده در بررسي شيرجه غيرتعادلي و اوج گيري پس از شيرجه را نشان مي دهند.
پرواز تعادلي در حداكثر كارايي
پرنده اي كه مي خواهد در حداكثر كارآيي و سرعت VE پرواز كند بايستي شكل خود را بنحوي تغيير دهد كه او فشار را تحمل كند، بالها بايستي نيروي بالابرندهاي معادل با Wcos0 را ايجاد كنند و بدن و بالها بايستي حداقل پسا را در سرعت VE داشته باشند. توكر (1987) پارامترهايي كه بر شكل بدن تاثير داشتند را در نيروهاي بالابرنده و پسا در سرعتتي هاي VE كمتر از 30 متر بر ثانيه مورد بررسي قرار داد. در اين مقاله اين بررسي به سرعتهاي غير تعادلي بالاتري تعميم يافته است. خلاصه زير متغيرها و روابط بين آنها را كه براي مطالعه اين مقاله لازم است را نشان مي دهد.
فشار ديناميكي (q) به كرات در معادلات مربوط به بالارفتن و فرودآمدن بكار برده ميشود:
q = 0.5 PV2(V) كه در آن چگالي هوا P برابر با Kgm-3 23/1 است اين مقادير براي هواي استاندارد در سطح دريا و در درجه حرارت 0C 15 صادق مي باشد.
عدد رينولد (Re) ضرايب پسايي را تحت تاثير قرار مي دهد. (8) Re = pdv/M كه در آن d ابعاد طولي شاهين و M ديسكوزيته هوا است. در هواي استانداردي كه براي P در بالا توضيح داده شد Kgm-1s-1 6-10 × 8/17 = M مي باشد. مقادير M , d, p و اغتشاش هوا همگي براي شاهين مورد مطالعه در اين مقاله ثابت هستن و فقط ضرايب پسا (drag) توابعي از V و شكل شاهين هستند. مولفه بالابرنده L همراه با Sw و q ضريب بالا برنده CL را منحني مشخص مي كند كه برابر است با:
CL = L / (qSw) (q)
و از آن براي تعيين پروفايل ضريب پسا (كه در ادامه توضيح داده ميشود) استفاده ميشود. در يك شيرجه با زاويه معين فقط عامل مشكل است كه CL را تحت تاثير قرار ميدهد از آنجائيكه L (در معادله2) ثابت است Sw فقط با فاصله بالها تغيير ميكند. پسا مجموع سه آيتم است. پساي اوليه حاصله از نيروي بالابرنده ايجاد شده، پساي پروفايل كه برابر است با پساي بالها منهاي پساي اوليه و پساي فراهم كه بعلت بدن به استثناي بالها ايجاد ميشود.
عامل شكل براي پساي اوليه (Di) فاصله بالها است.
Dp = 7.7L2 / (T) qb2 (10)
عامل شكل براي پساي پروفايل (Dpr) نيز فاصله بالها است.
Dpr = qSwCD,pr (11)
از آنجائيكه ضريب پساي پروفايل CD,pr تابعي از CL است بنابراين b و CD,pr نيز زماني كه پارامتر فاصله براي Re و متر باشد.
عامل شكل براي پساي مزاحم (Drop) برش عرضي (Sb) از بدن است.
Dpar = qSbCpar (12)
مقادير Sb ضريب پساي مزاحم CD,par براي يك شاهين با وزن ثابت، ثابت مي باشد. CD,par به وضعيت پاها، دم و وضعيت محور طولي بدن با مسير پرواز بستگي دارد. شاهينهاي ايده آل براي كاهش CD,par بهنگام پرواز در حداكثر كارايي شكل بدن خود را تغيير مي دهند. CD,par به Re نيز بستگي ندارد.
اين ضريب با افزايش Re كاهش مي يابد براي مثال prandtl و Tietjens (1957) براي يك نمونه مشابه پرنده كه داراي مقدار بيش از حد Re اعالي به شاهينها بوده مقدار كاهش بيش از 50درصد براي Cd, par گزارش كردهاند. بنابراين مدل با تغيير Re مقدار CD,par را ثابت نگه ميدارد. اين مقاله نمونه اي را ارائه مي كند كه در آنها تاثيرات مقادير اندك CD,par را بر كارآيي شيرجه توضيح داده شده است.
پساي D برابر است با مجموع سه معادله 10و11و12 در يك سرعت معين وبه صورت تابعي از b است كه در آن در فاصله b0 پس مقدار حداقل (Drmin) را دارا است. براي مثال، اگر يك شاهين فاصله بالهاي خود را افزايش دهد، پساي اوليه كاهش مييابد، اما پساي پروفايل با افزايش در SW افزايش مييابد. با اينحال افزايش در SW مقدار CL را كاهش مي دهد
در حاليكه كاهش در CD,par و سبك شدن پساي پروفايل را افزايش مي دهد. در مجموع، اين تغييرات جهت ايجاد پساي حداقل زماني رخ مي دهد كه شاهينها بالهاي خود را در حداكثر فاصله قرار دارد و سرعتشان كم است و بالهايشان را خم ميكنند تا در سرعت بالا فاصله بالها را كم كنند دقيقاً همان كاري كه شاهينهاي واقعي در طبيعت و دو تونل باد انجام مي دهند. در مدل رياضي منحني هاي حداكثر كارايي براي شاهينهاي ايدهآل با قرار دادن Dd/db=0 و پيداكردن b0,Dmin بدست مي آيد. هر دوي اين ها تابعي (f) از V هستند.
Dmin = f (V) (13) , b0 = f (V) (14)
با توجه به اينكه b0 نمي تواند از bmax بيشتر باشد توكر (1987) اين معادلات را توضيح داده و روشي تكراري را براي يافتن نمودارهاي كارآيي حداكثر براي پرندگان در حال پرواز بيان نمود و توماس (1996) با استفاده از روشي مشابه حداقل نيروي لازم براي پرواز فلپ را محاسبه نمود.
سرخوردن غير تعادلي:
شيرجه:
هنگام شيرجه غيرتعادلي يك شاهين در امتداد يك مسير مستقيم كه با افق زاويه 0 را ميسازد و با تنظيم فاصله بالهاي خود سرعت خود را افزايش ميدهد و با استفاده از تنظيم CD,par در هر سرعتي پسا را در حداقل نگه ميدارد. از معادلات 12و3 داريم.
Dv/dt = gE0 – f(v)/m (15)
با حل اين معادل ديفرانسيل را مي توان با استفاده از روشهاي عددي انجام داد و سرعت شاهين را در هر زمان بدست آورد.
V = f3(t) (16)
در هر سرعتي b0 داراي مقدار خاصي است و رابطه بين b0 و V عبارت است از:
b0 = f4 (V) (17)
كه از تركيب معادلات 14و16 بدست مي آيد. فاصله اي (S) كه شاهين در هر زمان مي تواند پرواز كند را ميتوان با عددگذاري در معادله 16 بدست آورد و افت ارتفاع شاهين (y) برابر است با:
Y = SE 0 (18)
معادلات f1 تا f4 به خصوصيات وابسته به جرم شاهينهاي ايدهآل بستگي دارد كه در بخش بعدي توضيح داده خواهد شد. براي محاسبات فوق يك برنامه كامپيوتري كه توسط مولف طراحي شده است نيز در دسترس است.
اوج گيري پس از شيرجه:
شاهينهاي ايده آل با استفاده از پرواز با سرعت ثابت در يك مسير ايده آل شكل پس از شيرجه اوج ميگيرند تا اينكه مسير پرواز افقي شود. اين ويژگيها بررسي اوج گيري را آسان ميكند اما بهنگام اوج گيري افت ارتفاعي شناسايي ميشود كه احتمالاً بزرگتر از ميزان لازم براي شاهينهاي واقعي است. ( y). شاهينهاي واقعي بهنگام اوج گيري سرعت خود را كاهش مي دهند و نيازي به طي مسيري دايرهاي شكل ندارند. هر دو عامل y را كاهش ميدهد ولي بررسي آنها هدف اين مقاله است.
يك شاهين كه در مسيري دايره اي با شعاع r (شكل 4) حركت مي كند شكل خود را براي ايجاد نيروي جانب مركزي ثابت (mr2/r) تنظيم مي كند. اين مولفه با مولفه بالابرنده و نيروي گرانشي Wes0 متفاوت است.
r = mv2 / (L1 – W) (19) بنابراين
از آنجائيكه مخرج ثابت است و زمانيكه 0 = 0 باشد L = L1 است. L1 حداكثر نيروي بالابرندهاي است كه شاهين مي تواند در سرعت V ايجاد كند زيرا شاهين در حين اوج گيري y و در نتيجه r را در حداقل نگه مي دارد.
y به زاويه 0 مسير پرواز در ابتداي شعاع بستگي دارد.
از شكل 4 داريم (20) y = r (1 – e 0 )
با تركيب معادلات 19و20 داريم (21) y = mv2 (1 – es0 ) / (L1 – w )
با نگاه اوليه ممكن است فكر كنيم كه شاهين مي تواند حداكثر نيروي بالابرنده را در زمان اوجگيري با حداكثر كردن CL ايجاد كند كه چون سرعت كم است اين كار با افزايش فاصله بالها و مساحت بالها ميسر است.
با اينحال در سرعتهاي بالا نيروي بالابرنده بالها در اين وضعيت گشتاور غيرقابل تحملي را به محل اتصال بالها وارد ميكند. شاهين مي تواند اين گشتاور را با خم كردن بالهاي خود و كاهش فاصله و مساحت بالها، تقليل دهد. بنابراين به طور موقت باز در اجراي گشتاور و نيروي بالابرنده بالها كاهش ميدهد. در برخي فواصل بالها، گشتاور زماني كه نيروي بالابرنده بالها متناسب با آن فاصله حداكثر است و L = L1 مي باشد، فوقالعاده غيرقابل تحمل است. بررسي زير نشان مي دهد كه چگونه L1 را پيدا كرده و حداقل مقدار y لازم براي اوج گيري را محاسبه كرد.
او شاهينهاي ايده آل، نقطه مركزي نيروي بالابرنده يك بال در نقطه اي بين نوك بال و محل اتصال كتف قرار دارد. بنابراين بازوي لحظه اي براي گشتاور اطراف اتصال كتف زماني كه بالها در حداكثر فاصله خود قرار دارند (bmax – bmin) / 4 ميباشد. حداكثر گشتاوري كه شاهين مي تواند با حداكثر فاصله بالها تحمل كند L(bmax – bmin) / 8 است كه در آن L /2 حداكثر نيروي بالابرنده يك بال است. در فاصله هاي كمتر از bmax بازوي لحظه اي براي گشتاور يك بال (b – bmin) /4 است و نيروي بالابرنده (LT) هر دو بال در گشتاور ماكزيمم برابر است با:
LT = L (bmax – bmin) / (b – bmin) (22)
با اينحال ممكن است بالها فاصله كافي جهت ايجاد مساحت لازم براي توليد LT را نداشته باشند در اينحالت حداكثر نيروي بالابرنده توليدي برابر است با:
L = 1.6 qsw (23)
كه در آن 6/1 حداكثر مقدار CL براي شاهينهاي ايده آل است. در برخي فاصلهها (b1) حداكثر نيروي بالابرنده اي كه بالها مي توانند ايجاد كنند برابر LT است (شكل5) در اينچنين حالتي L = L1 است. b1 را مي توان با تشكيل معادلات LT و T و جايگذاري SW از معادله 25 بدست آورد.
B1 = (bmax – bmin) [L / 1.6qsw max] ½ + bmin (24)
با قرار دادن b1 به جاي b در معادله 22 و L1 = LT و از آنجائيكه مقدار L1 در دست است مي توان y را با استفاده از معادله (21) بدست آورد.
كنترل سرعت بهنگام شيرجه زدن:
يك شاهين ايدهآل سرعت خود را بهنگام شيرجه با افزايش پسا و به روشهاي مختلف كنترل ميكند. در اين قسمت تنها افزايش پسا با استفاده از بالها مورد بررسي قرار ميگيرد. مثل پساي اوليه و پروفايل.
شاهين مي تواند اين دونوع پسا را با استفاده از افزايشزاويه حمله بالها افزايش دهد اما در اينحالت يك مشكل ايجاد مي شود، افزايش در زاويه حمله ميزان نيروي بالابرنده را نيز افزايش مي دهد در حاليكه نيروي بالابرنده بايستي بهنگام شيرجه زدن با يك زاويه معين ثابت بماند. (معادله2) . شاهين بر اين مشكل بافنجاني كردن بالهاي خود بنحوي كه نسبت به محور بدن متقارن باشند و سطح قابل توجهي نيز داشته باشد فائق ميآيند. در نتيجه هر بال يك مولفه از نيروي آيروديناميكي ايجاد ميكند كه بر نيروي پسا عمود است و مولفه ديگر نيز جانبي است. (شكل6).
هنگام جمع برداري، مولفه هاي جانبي حذف مي شوند و شاهين ميتواند زاويه حمله و نيروي پسا را بدون تغيير در L افزايش دهد. اطلاعات كافي براي محاسبه دقيق پساي ايجاد شده با فنجاني كردن بالها در دسترس نيست، اما براي اهداف فرضي، من بايستي از معادلات براي محاسبه پسا و CL استفاده كنم. اگر CL انتخاب شده باعث ايجاد نيروي بالابرنده اي بيش از آنچه كه در معادله 2 مشخص شده شود. نيروي بالابرنده اضافي بعنوان مولفه هاي جانبي در نظر گرفته ميشود كه بايستي حذف شوند.
خصوصيات مرتبط با جرم شاهينهاي ايدهآل:
شاهينهاي ايده آل از نظر هندسي داراي اشكال مشابه هستند و وزني بين 5/0 تا 2 كيلوگرم براي قوشهاي نر كوچك و يك سنقر ماده بزرگ دارند. با توجه به معين بودن وزن يك شاهين ايدهآل، تمامي ويژگيهاي آيروديناميكي كه كيفيت پرواز را در اين مطالعه تحت تاثير قرار مي دهد را مي توان با ثابت دانستن برخي مقادير آيروديناميكي (جدول1) براي او شاهين واقعي محاسبه كرد: يك falco Juggen lagger با وزن Kg 570/0 و يك شاهين با وزن Kg713/0 .
مساحت بالها به طور خطي با فاصله بالها تغيير مي كند:
SW = Swmax (b – bmin) | (bmax – bmin) (25)
اين رابطه مشابه با مقدار اندازه گيري شده در يك قوش واقعي است. كمترين فاصله بالي كه يك شاهين مي تواند درحين پرواز داشته باشد bmax 1/0 است كه بزرگتر از bmin ميباشد.
نيروي بالابرنده و ضريب پساي پروفايل در يك بال ساخته شده با فاصله ثابت به زاويه حمله بستگي دارد و توكر (1987) نشان داد كه بين اين ضرايب در پرندگاني كه با حداقل زاويه مي خورند و داراي سرعتهاي مختلف با فاصله بالهاي متفاوت هستند نيز با هم ارتباط دارند. از آنجائيكه محاسبه CD,pr مستلزم جداكردن پساي مزاحم از پساي كل است، اين ارتباط به Sb و CD,par بستگي دارد.
براي شاهينهاي ايدهآل:
CD,par – 0.0512 – 0.084 CL +0.0792 CL
اين معادله براي CLهاي بين 53/0 و 65/1 در 105=Re و d = C صادق است.
CD,pr هنگامي كه CL به كمتر از 53/0 در Re معين مي رسد تغيير نميكند. معادله 26 با استفاده از اطلاعات جمع آوري شده براي lagger با Sb و CD,par بدست آمده از بدول يك بدست آمده است. در شاهينهاي ايده آل CD,par با Re بالاتر از105 مقدار CD,pr را محاسبه كرد. Re فقط در مقادير تا 105 × 5 بر CD,pr اثر دارد و در مقادير بالاتر از آن تاثيري ندارد. شاهينهاي ايده آل مي توانند هنگامي كه فاصله بالها حداكثر است
حداكثر نيروي بالابرنده L تا W7/1 ايجاد كنند در چنين حالتي گشتاور اطراف محل اتصال كتف غيرقابل تحمل است. اين مقدار براي L با اندازهگيري حداكثر وزني كه قوشهاي Harris در سرعت كم مي توانند حمل كنند بدست آمده است. اين وضعيت براي توانايي حمل حداكثر وزنه اي كه ساير پرندگاني كه 25% وزن بدنشان ماهيچه هاي پروازي است نيز صادق است.
ويژگيهاي شيرجه در شاهينهاي ايدهآل:
سوالات مطرح شده در مورد شيرجه كه در مقدمه آورده شده بود را حالا مي توان پاسخ داد و در اين بخش پاسخ آنها را با توجه به يك سري از پارامترها نشان خواهيم داد. اول اينكه، اين فصل تاثيرات وزن بدن را با توضيح عملكرد شيرجه در شاهينهاي بزرگ و كوچك در دو حد محدوده وزني نشان مي دهد و سپس تاثيرات زاويه پرواز 15و 30و 45و 90 درجه را روي كارايي يك شاهين كه از نظر وزني با يك قوش بزرگ يك كيلوگرمي قابل مقايسه است نشان ميدهد. اين بخش همچنين اوج گيري پس از شيرجه را توضيح داده و اثرات فنجاني شدن بالها را روي سرعت بهنگام شيرجه زدن را نشان مي دهد.
اثر وزن بدن:
هنگام پرواز تعادلي با VE فاصله بالها به سرعت در هر دو نوع شاهين بزرگ و كوچك كم مي شود. (شكل7) شيرجه با سرعتهاي 15 تا 20 متر بر ثانيه شروع مي شود در حالي كه فاصله بالها به كمتر از bmax7/0 مي رسد. شاهين هاي بزرگتر داراي VE بزرگتر هستند (در يك زاويه 0 معين نسبت به انواع كوچكتر).
براي هردو پرنده VE بهنگام شيرجه زدن حتي در 0 كم نيز زياد است. در 90=0 مقدار VE = Vmax است اما حتي در يك شيرجه كوتاه با 20 = 0 مقدار VE بزرگتر از Vmax 5/0 است در 45=0 مقدار VE بيشتر از Vmax 8/0 است. مقادير Vmax در شكل 8 بسيار بالاتر از مقدار استاندارد براي جانوران زميني است
. شاهين بزرگتر مي تواند به سرعتهايي بالاتر از سه برابر سرعت سريعترين حيوان درنده دست پيدا كند. وسايل داراي چرخ محدودي مي توانند به سرعتهاي 100 متر بر ثانيه برسند مثلاً ملخ هواپيماها در هنگام پرواز. مقادير VE در شكل 8 كمي محتاطانه است زيرا مبتني بر مقدار 18/0 براي CD,par است كه با Re تغيير نمي كند. در صورتي كه CD,par به opv كاهش پيدا كند و Re افزايش يابد، همان چيزي كه براي برخي تجهيزات ساخته شده اتفاق ميافتد مقدار Vmax براي شاهينهاي كوچك و بزرگ به ترتيب مي تواند 138و174 متر بر ثانيه باشد. بهنگام شيرجه غير تعادلي شاهينهاي كوچك و بزرگ در امتداد مسيريبا زاويه 45 درجه به سرعتشان اضافه مي كنند. منحنيها (شكل 9و10) نشان ميدهد كه در فاصله بين افزايش سرعت از 15 متر بر ثانيه تا VE 95/0 شيرجه غير تعادلي است زيرا V به VE نزديك مي شود.
شاهينهاي بزرگ و كوچك براي افزايش سرعت از 15 متر بر ثانيه به VE95/0 به زماني بين 18 و 23 ثانيه نياز دارند و در طي اين مدت 679 تا 1078 متر از ارتفاع خود را از دست مي دهند. اين زمان و فاصله بنحو چشمگيري بزرگ هستند و چنين تصور ميشود كه شاهينهاي واقعي در بيشتر موارد بندرت با سرعتهاي نزديك به VE شيرجه ميزنند. اگر شروع شيرجه در هوا باشد آنها در آنچنان ارتفاعي شيرجه خواهند زد كه با چشم غير مسلح نمي توان آنها را ديد. بهنگام فرود آنها بر روي يك كوه يا صخره فرود ميآيند كه بلندترين سازه هاي دنيا هستند و فقط 623 متر ارتفاع دارند. يك مشاهدهگر (ناظر) فقط مي تواند بخش محدودي از شيرجه را مشاهده كند زيرا فاصله طي شده در حين شيرجه زياد است در يك شيرجه 45 درجه 4/1 برابر از ارتفاع كم ميشود.
اثر زاويه شيرجه:
اين بخش اثر زاويه شيرجه را روي شتاب گرفتن يك شاهين يك كيلوگرمي در حين شيرجه مورد بررسي قرار ميدهد. همچنانكه زاويه شيرجه افزايش مي يابد، شاهين از ms15 به VE95/0 مي رسد و كاهش ارتفاع نيز افزايش مي يابد (شكل12) مجموع فاصله طي شده بهنگام افزايش سرعت به VE95/0 تقريباً مستقل از زاويه شيرجه است در حدود 6% مقدار 1211 متر. به اين معني كه اگر شاهين قصد حمله به شكاري كه سرعتش VE95/0 است داشته باشد بايستي شيرجه اش را از ارتفاع 1200 متري طعمه شروع كند و زاويه شيرجه نقشي در اين ميان ندارد.
اگر ضريب پساي مزاحم بجاي 18/0، 07/0 مي بود فاصله طي شده تقريباً 5/2 برابر شده و به 2964 متر ميرسيد. البته در سرعت VE تمامي پسا، پساي مزاحم است. (شكل13). براي مثال در شروع يك شيرجه 45 درجه بوسيله يك شاهين يك كيلوگرمي تقريباً يك چهارم پسا به صورت پساي اضافي است. همچنانكه پرنده سرعت ميگيرد اين بخش اضافه مي شود تقريباً به 90 درصد مي رسد در حاليكه پساي پروفايل و مزاحم تقريباً ثابت هستند.
اوج گيري پس از شيرجه :
جدول 2 عملكرد يك شاهين ايده آل يك كيلوگرمي را هنگام اوج گيري پس از يك شيرجه با سرعت VE و در زاويه هاي مختلف را نشان مي دهد. شاهين بنحو چشمگيري مقادير بزرگتري از نيروي بالا برنده را با خم كردن بالهايش كسب مي كند. حتي بيشتر از حداكثر نيروي بالابرنده ناشي از حداكثر فاصله بالها. سرعت اوج گيري نيز ممكن است بالا باشد بيشتر از ميزان جاذبه (g). نسبت سرعت به شتاب جاذبه برابر است با نسبت L1 به W منهاي يك.
كنترل سرعت بهنگام شيرجه زدن
شاهين هاي ايده آل با فنجاني كردن بالهاي خود مي توانند سرعت خود را ثابت نگه داشته يا حتي با تنظيم زاويه حمله بالها به شدت آن را كاهش دهند. مثلاً شاهين يك كيلوگرمي كه با سرعت VE5/0 با زاويه 45 درجه شيرجه زد، و سرعت گرفته است ميتواند با افزايش پساي خود تا حد WS0 جلوي افزايش سرعت خود را بگيرد. اين پرنده مي تواند فقط با افزايش ضريب بالابرندگي خود تا 77/0 و افزايش فاصله بالهاي خود تا bmax 37/0 اين پسا را بدست آورد، در اين پسا حداكثر گشتاور قابل تحمل براي محل اتصال كتف ها ايجاد ميشود. (معادله 24).
شاهين مي تواند براي نگاه داشتن گشتاور ايجاد شده در حد قابل تحمل شتاب خود را به ميزان g5/1- كاهش داده و CL را به ميزان 6/1 افزايش داده و فاصله بالهاي خود را به bmax 28/0 كاهش دهد. اين ميزان شتاب براي استانداردهاي انساني خيلي بزرگ است كه حتي در مانورهاي شديد اتومبيلها نيز بدست نمي آيد. اتومبيلها در يك جاده مسطح مي توانند حداكثر شتابي معادل ضريب اصطكاك بين لاستيكها و جاده ايجاد كنند كه به صورت ضريبي از g بيان مي شود. براي مثال حداكثر شتاب منفي ايجاد شده در حين ترمز گرفتن در يك جاده با اصطكاك بالا g8/0- است و شتاب منفي g1- بوسيله كمربند ايمني فردي كه در يك ماشيني به طور عمودي از سپرش آويزان شده است احساس ميشود.
نتيجه گيري:
مزايا و معايب سرعتهاي بالا:
تجزيه و تحليلهايي كه در بالا ارائه شد نشان مي دهد كه شاهينهاي ايده آل مي توانند به سرعتهايي معادل 100 متر بر ثانيه يا بيشتر دست پيدا كنند و تصور مي شود كه شاهينهاي واقعي در طبيعت نيز ميتوانند به اين سرعتها دست يابند. در واقع شاهينها علاقه دارند كه با سرعت بالا به طعمه خود حمله كنند، آنها سريعاً به طعمه مي رسند و شانس بهتري دارند تا آن را شكار كرده و با سرعت بيشتري به آن برخورد كنند.
در مجموع سرعت بالا باعث مي شود كه از ديد شكار، شاهين نزديكتر مشاهده شود دقيقاً همانند نوك ملخهاي هواپيماهاي سبك كه هنگامي كه هواپيما در باند پرواز پارك است باعث مي شوند كه هواپيما نزديك تر ديده شود. در اين شرايط نوك ملخها با سرعتي نزديك به 100 متر بر ثانيه حركت مي كنند.
با اينحال سرعتهاي بالا داراي معايبي نيز است و بهمين دليل ممكن است شاهينها بخواهند سرعتشان را با اصلاح شكل بدن جهت افزايش نيروي پسا يا با شروع شيرجه در نزديكي طعمه در زير VE نگه دارند. در سرعتهاي بالا، شاهين ممكن است بهنگام برخورد با طعمه به خود آسيب برساند و يك طعمه كند مي تواند با چرخش سريع مانور شاهين را خنثي كند. براي رسيدن به سرعتهاي بالا، شاهين بايستي شيرجه خود را از ارتفاع زيادي نسبت به طعمه شروع كند در حاليكه ارتفاع مناسبي نيز بايستي براي اوج گيري مجدد داشته باشد. يك شاهين ممكن است در سرعتهاي نزديك به VE95/0 دچار اشكال ديد براي مشاهده طعمه شود.
يك شاهين ايده آل يك كيلوگرمي با ضريب پساي مزاحم 18/0 براي رسيدن به سرعت VE95/0 لازم است كه 1200 متر را طي كند (بدون توجه به زاويه شيرجه) در اين فاصله يك ناظر شاهين را به صورت يك نقطه در فضا مشاهده ميكند. يك شاهين يك كيلوگرمي داراي قوه بينايي دو برابر قويتر از انسان است. كه بوسيله آن مي تواند شكار خود را كه نصف خودش است از فاصله 1200 متري و با پس زمينه اي غير آسماني مشاهده كند. احتمال اينكه شاهين با كاهش ضريب پساي مزاحم به 07/0 در Re بالا در نزديكي طعمه به سرعت VE95/0 برسد كم است. در اين شرايط شاهين بايستي شيرجه را از 2900 متري طعمه شروع كند كه فاصله زيادي براي ديدن طعمه است.
مقادير y در جدول 2 نشان مي دهد كه يك شاهين براي شيرجه زدن در مقادير بالاي VE لازم است كه بهنگام نزديك شدن به طعمه دقت كند كه به زمين برخورد نكند. به نظر مي رسد كه پرندگان بلند پرواز شيرجه مطمئن تري دارند ولي آنها بايستي قبل از رسيدن به ارتفاع پرواز پرندگان كوتاه پرواز مجدداً اوج بگيرند. شاهين بايستي از سر خود بهنگام اوج گيري مجدد در برابر نيروهاي بزرگ وارده محافظت كند و احتمالاً شكل بدون گردن و به شكل اشك بودن بهنگام شيرجه به اين خاطر است.
ساير مدلها براي پرواز تعادلي:
شكل 14 چهار مدل رابراي پرواز تعادلي شاهينهايي با وزن يك كيلوگرم در هوايي با چگالي Kgm-323 را نشان مي دهد.مدلها نتايج متفاوتي را ارائه مي كنند هرچند آنها از يك مدل اصلي كه بوسيله pennycuick معرفي شد اقتباس شده اند كه در ان پساي كامل به پساي اوليه و ساير پساها تقسيم شده است. در ادامه و جدول 3 مدلها خلاصه شده اند و علت تفاوت نتايج توضيح داده شده است.
مدل آلراستام (1987) مشابه با مدل اصلي پني كوئيك است كه در آن نيروي بالابرنده مجاز با 0 تغيير مي كند. پرها در تمامي زواياي پرواز داراي حداكثر فاصله هستند و مقدار CD,pr براي پساي بالها و بدن در نظر گرفته ميشود. از انجائيكه اين مقدار در مقايسه با CD,pr و CD,par بالا است و سطح بالها هميشه حداكثر است احتمالاً مقدار VE از مقداري كه شاهينهاي واقعي مي توانند داشته باشند كمتر خواهد بود.
مدل توكر (1987) مدلي است كه در مطالعه حاضر براي پرواز تعادلي بوسيله يك شاهين ايده آل مورد استفاده قرار گرفته است و شامل پارامترهاي عمده اي همانند فاصله بالها، نيروي بالابرنده و CD,pr متغير با 0 مي باشد. پساي پروفايل و مزاحم از نظر عددي جداي از هم هستند و ميانگين مقدار CD,par با اندازه گيري هاي انجام گرفته بر روي يك مدل از بدن شاهين بدست آمده است. مقادير VE تقريبي هستند زيرا به احتمالاً با افزايش سرعت CD,par كاهش مي يابد.
در مدل پني كوئيك (1989) امكان تغيير فاصل بالها وجود دارد اما نيروي بالابرنده يا CD,pr با 0 تغيير نمي كند. نيروي بالابرنده ثابت مي تواند باعث ايجاد پساي بالا در مقادير بالاي 0 شوند اما دليل عمده براي مقادير كم VE مقدار بالا براي CD,par در مقايسه با ساير اندازه ها ميباشد. مقادير VE تقريباً بزرگتر از ميزان آن در مدل آلراستام (1987) است زيرا با افزايش سرعت فاصله بالها كم ميشود.
پني كوئيك حدس مي زند كه مقدار CD,par نسبت به مدل مورد استفاده در سال 1989 به ميزان 6/1 كاهش پيدا كرده باشد. مدل 1996 نشان داده شده در شكل 14 مشابه مدل 1989 است با اين تفاوت كه VE به نسبت افزايش يافته است. مقادير VE در تمامي مدلها نسبت به CD,par بسيار حساس هستند زيرا در سرعت VE و بهنگام شيرجه شاهينها بيشتر پسا به صورت پساي مزاحم است (شكل13).
پرواز با شيرجه سرعت بالا در شاهينها:
در اين مدلها فرض بر اين است كه شاهينها در يك شيرجه مي توانند به سرعت 100 متر بر ثانيه و احتمالاً تا 150 متر بر ثانيه برسند. چه شاهينهاي واقعي به اين سرعت ها برسند و چه آنها شنابهاي بزرگي را شاهينهاي ايدهآل به هنگام شيرجه و اوج گرفتن تحمل كنند بايستي مقادير زيرا اندازه گيري شود.