بخشی از مقاله
چکیده
در عصر صفویّه، ایران باری دیگر پس از گذشت قرنها توانست تحت لوای پادشاهی ایرانی قرار گیرد و شاهان صفوی توانستند وحدت ملّی را در کنار وحدت دینی میان ایرانیان برقرار سازند. از اینرو عصر صفویّه یکی از مهمترین دورههای تاریخی است که بازجویی هویّت ملّی و فرهنگی در مرکز توجّه تاریخنگاران و شاهان صفوی قرار گرفت و شاهنامه را که در برگیرنده عناصر هویّتساز ملّی و فرهنگی است، بدین منظور برگزیدند.
بر این اساس پژوهش حاضر با بررسی برجستهترین متون تاریخی عصر صفویّه، رویکرد شاهان صفوی و مؤلّفان متون تاریخی را به شاهنامه بررسی کرده و میزان تأثیر و نفوذ شاهنامه را در این عصر نمایان ساخته است. حاصل پژوهش نشان میدهد که شاهان صفوی با آگاهی به ارزشهویّت-شناسنده شاهنامه و با تأثیرپذیری از آن، سعی در منسوب کردن خود به پادشاهان ایرانی شاهنامه و ملزومات پادشاهی ایرانیو احیای سنّتها و آیینهای فرهنگی چون برگزاری و بزرگداشت اسطوره نوروز و رواج شاهنامهخوانی در میان مردم داشتهاند.
تاریخنگاران نیز در تلاش خود برای بازجویی و حفظ هویّت ایرانی به بازتاب اسطورههای ایرانی در متون تاریخی پرداختهاند. همانند ساختن شخصیّتهای تاریخی به قهرمانان شاهنامه، بهرهگیری از شخصیّتهای اسطورهای و حماسی برای توصیف مناظر طبیعت و کاربرد موجودات اسطورهای در تصویرسازیهای گوناگون، نمودهای دیگر شاهنامه در متون تاریخی این عصر هستند.
مقدّمه
عصر صفویّه و دوران حکومت شاهان صفوی بر ایران یکی از مهمترین ادوار تاریخی به شمار میآید؛ چرا که شاهان صفوی برای بار دیگر توانستند پس از گذشت قرنها که ایران تحت سلطه بیگانگان قرار داشت، میهن خودرا از زیر لوای حکومت بیگانگان خارج و وحدت ملّی را میان ایرانیان ایجاد کنند. تأسیس» حکومت صفویّه در سال 905 - ه1501/ م - نقطه عطفی در تاریخ ایران بود؛ زیرا سراسر »ایرانشهر« یکپارچه زیر فرمان یک پادشاه ایرانی قرار میگرفت « - سیوری. - 278 :1374 2 در این عصر، ایران مورد هجوم بیگانگان بسیاری قرار داشت که مهمترین آنها ترکان عثمانی و ازبکان بودند، دشمنانی که با هجومهای متوالی خود خواهان تصرف و حکمرانی بر ایران بودند.
از این رو شاهان صفوی و نگارندگان متون تاریخی برآن شدند تا ایرانیبودن و هویّت ایرانی را در کنار هویّت دینی و یکپارچگی مذهب تشیّع، تبلیغ و احیا سازند. بنابراین شاهنامه را که حماسه ملّی ایرانیان و بهترین منبع برای بازنمود هویّت ملّی و فرهنگی در عصر صفویّه و عامل وحدتبخش ایرانی محسوب میشد، بدین منظور برگزیدند.اولریش مارزولف درباره اهمّیّتبعد هویّتساز شاهنامه و نقش فردوسی در احیای هویّت ایرانی چنین میگوید: »ایران دارای یک حماسه زنده است که تاریخ آن را از عصر اسطورههای رازآلود تا دوران اسلامی و تا به امروز در مینوردد.
این حماسه همواره جاری است و وجود چنین حماسه ملّی به ایرانیان مقدار زیادی شناخت هویّت ملّی و خودی میدهد - «مارزولف1، 43 :1385مؤلّفان - . در متون تاریخی این عصر، ابیات و عناصر هویّتساز شاهنامه را متناسب با موقعیّت و فضای کلامی خودلحاظ، کردند تا قدم مؤثّر و مفیدی در مسیر هویّتجویی ایرانی برداشته باشند.اساس،براین پژوهش حاضر بر آن است با توجّه به اهمّیّت عصر صفویّه درشناختباز و تحکیم وحدت ملّی و هویّت ایرانی در مقابل هویّتهای بیگانه، متون تاریخی دست اوّل و برجسته این عصر را از دیدگاه نقش و حضور مؤثّر شاهنامه در آنها،بررسی و تحلیل کند.
متون تاریخی برجسته عصر صفویّه که پادشاهی شاه اسماعیل اوّل، بنیانگذار این سلسله و پادشاهان بعدی صفوی تا شاه عباس کبیرو انقراض این دولت ملّی را در بر میگیرد؛ عبارت است از:-1 تاریخ عالمآرای صفوی؛ -2احسن التّواریخ؛ -3 تاریخ عالمآرای بّاسیع؛ -4 نقاو الآثار؛ -5مجمع التّواریخ و -6 فتوحات شاهی. متون تاریخی مذکور، شرح وقایع از آغاز تشکیل دولت صفوی تا انقراض آن را شامل میشود و بنابراین اطلاعات مناسب و کاملی از عملکرد شاهان صفوی و مؤلّفان کتب تاریخی در قبال هویّت ایرانی نشان میدهد.
پژوهشحاضر بر آن است با بررسی متون تاریخی فوق الذّکر به پرسشهای زیر پاسخ دهد: -1در عصر صفویّه چه اقداماتی برای احیا و استحکام هویّت ایرانی و حفظ ایران از سوی شاهان صفوی و تاریخنگاران، صورت گرفته است؟ -2 نقش شاهنامه در بازجویی هویّت ایرانی در متون تاریخی عصر صفویّه چه اندازه است؟ -3 کدام یک از شاخصههای هویّتساز مندرج در شاهنامه در حفظ و نگاهداشت هویّت ایرانی در عصر حکومت شاهان صفوی بر ایران، مؤثّر بوده است؟ در ادامه به پاسخ پرسشهای مطرح شده خواهیم پرداخت.
-1شاهان صفوی و هویّتجویی ایرانی بر پایه شاهنامه
در این بخشعملکرد، و تلاش شاهان صفوی را در ایجاد وحدت ملّی و بازشناخت هویّت ایرانی بر اساس آنچه در متون تاریخی عصر صفویّه ذکر شده است، نمایان ساخته و بدین گونه ارزش و اهمّیّت شاهنامه را در برههای مهم از تاریخ ایران که نیاز به هویّتجویی ایرانی بوده است، نشان میدهیم:
-1-1 بازسازی پادشاهی ایرانی، میراث کهن ایران
آنچه از متون تاریخی دریافته میشود این است که شاهان صفوی سلطنت ایرانی را باری دیگر در ایران به وجود آوردند و سعی داشتند به شیوه پادشاهان باستان تاجگذاری کرده و بر تخت پادشاهی بنشینند. »شاه اسماعیل در بدو ورود به تبریز در برابر خلفای عثمانی و سلاطین تاتار که خود را »سلطان خان« مینامیدند، عنوان »شاهنشاه« را برگزید و به رسم ایران باستان، تاجگذاری کرد - «گودرزی، . - 226 :1387 دولت صفوی با بهرهگیری از مذهب تشیّع و رسمی کردن آن، هویّت ایرانی را بر مبنای مذهب استوار ساخت، اما همواره سازگاری و رابطه دوستانهای میان دولت مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی؛ یعنی تشیّع و عنصر ملّی و ایرانی، برقرار کرده بود.
شاهان صفوی بر اهمّیّت عنصر ایرانی در جامعه آگاه بودند و به هیچ وجه بامیراث ایرانیان که نمود آن را در شاهنامه یافته بودند در عرصه تاریخنگاری و دیگر عرصهها مقابله نمیکردند . به طوری که در عصر صفویّه »پادشاهان صفوی هم خود را »کلب آستان علی« مینامیدند و هم عنوان »شاهنشاهی ایران«را زیب هویّت خویش میساختند.
«در ادامه همین رویکرد، اغلب تاریخنگاران به شاهان صفوی، عنوان شاه و پادشاه ایران داده و آنها را افزون بر شخصیّتهای اسطورهای دینی به شخصیّتهای اسطورهای، حماسی و تاریخی شاهنامه نیز منتسب ساختهاند. اسکندر بیگ ترکمان، شاهزاده تهماسب را وارث تخت کسری و کیقباد میخواند و مینویسد: »از زمره شاهزادگان عالی شأن، شاه جماه جنّت مکان، اعزّ و ارشد اولاد والانژاد و شایسته تخت فیروزبخت کسری و کیقباد بود« .
در جای دیگر چنین میآورد: »الیاس بیگ نامی از معتبران خواندگار به درگاه فلک مدار رسیده، هدایا و ارمغان قیصری که از روم آورده بود به نظر شهریار عجم، فرمان روای ملک کسری و جم درآورد« تفاخر به شاهان ایرانی شاهنامه تا بدان جاست که مورّخان در جای جای متون تاریخی خود، شاهان صفوی به ویژه شاه اسماعیل اول، شاه تهماسب و شاه عبّاس کبیر را به برجستهترین آنها؛ یعنی فریدون، جمشید، منوچهر، کیخسرو و انوشیروان منسوب کردهاند.
حسینی قمی در خلا التّواریخ در توصیف شاه اسماعیل اول چنین میگوید: »عالی تبار رفیع مقداری که پدر بر پدر، پادشاه و نیکبخت و صاحب اورنگ و تخت است و در سپهر اقبال، ماه جلال و بر فلک سلطنت و خلافت، خورشید رخشندهنصفت و اجلال، شهریار جمشید فرّ فریدون نشان، خسرو همایون طلعت سلیمان مکان« - حسینی قمی، . - 480 :1363 در شاهد زیر، مؤلّف ناشناس تاریخ عالمآرای صفوی، چهره شاه تهماسب را در بدو تولد به چهره منوچهر، شاه اسطورهای شاهنامه و ایرانیان تشبیه میکند: »چون چشم حقبین شاه آگاه به طاق ابروی خورشید ضیای شاهزاده منوچهر چهر، شاه تهماسب بهادر خان افتاد.
«... - عالمآرای صفوی، . - 175 :1350 »پادشاه جمشید جاه سلیمان خصال - «افوشتهای، - 12: 1373، »پادشاه فریدون مسند و جمشید وقار - «همان: - 122، »شاه فریدون جاه جمشید تمکین - « اسکندر بیگ ترکمان، - 109 :1334 و »جهانگیر کیخسرو دادگر - «حسینی قمی، - 479: 1363 نمونههای خوبی از این رویکرد خاص تاریخنویسان در توصیف پادشاهان صفوی است.
از متون تاریخی عصر صفویّه توانمی دریافت که شاهان صفوی برای مشروعیّت بخشیدن به حکومت و دولت خود، فرّه ایزدی را که در شاهنامه و اساطیر ایرانی، جزء تفکیکناپذیر و ناگسستنی سلطنت پادشاهان ایرانی است به خود منتسب ساختندمی . در شاهنامه، فرّه ایزدی ملاک مشروعیّت حکمران است. بر اساس این باور، حکمرانان بیگانه چون افراسیاب و ضحّاک از لطف فرّه محروم هستند و این نور فقط در جان شهریار ایرانی حاضر است.
همانگونه که در مورد کیخسرو، سیاوش، فریدون و جمشید بود - نصری، . - 22 :1387 کتابهای تاریخ عصر صفویّه، بهترین نماینده افکار و اندیشههای تاریخنگاران و مردم این عصر درباره بزرگداشت و تعظیم پادشاهان صفوی تا حدّ تقدیس است. تاریخنگاران، شاهان صفوی را ظلّ االله و دارنده فرّه و تأیید ایزدی میدانستند. اسکندر بیگ ترکمان در بیان شایستگی شاه اسماعیل برای فرمانروایی چنین میگوید:»درآن وقت که سنّ شریف آن حضرتزیاده، از هفت سال نبود، امّا در فهم و فراست، آیتی و در عقل و جوهر دانش، علامتی بود.