بخشی از مقاله

چکیده

گسترش بیبدیل زبان انگلیسی در عصر حاضر که با عنوان عصر جهانیشدن شناخته میشود، به نحوی بوده که نمیتوان در جریانشناسی فعالیتهای آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و رسانهای در عرصه جهانی به این عنصر مهم و کارآمد بیتوجه بود. البته این گسترش و تاثیرگذاریهای انکارناپذیر آن با بروز و ظهور دغدغهها و نگرانیهایی همراه بوده که عمدتا در دو دهه اخیر و در نتیجه طرح مباحث و دیدگاههای انتقادی و در راس آن دیدگاه امپریالیسم زبان انگلیسی مطرح گردیده است؛ موضوعی که به ویژه در جوامع غیرغربی و مشخصا اسلامی بیش از پیش موضوعیت داشته که بی شک جامعه ایران نیز به مانند شماری دیگر از جوامع غیرغربی و مشخصا اسلامی از این قاعده مستثنا نبوده است.

حال نظر به جایگاه زبان انگلیسی در عرصه جهانی و عدم امکان بیتوجهی بدان در برنامهریزیهای فرهنگی از یک سو و از سویی دیگر با توجه به انکارناپذیر بودن تاثیرگذاریها و آسیبهای توسل بیقید و شرط به این زبان، در این مقاله ضمن معرفی رویکرد آموزش انتقادی و مولفههای آن، به ضرورتها و الزامات بهرهگیری از آموزش انتقادی به عنوان رویکردی کارآمد در مواجهه هوشمندانه با زبان انگلیسی پرداخته میشود.

باور نویسنده بر آن است که توسل به این رویکرد متضمن مواجهه غیرمنفعلانه و بلکه هوشمندانه از این زبان در راستای نیل به اهداف فرهنگی و اجتماعی موردنظر میباشد. به بیانی روشنتر، در سایه بهرهگیری از این رویکرد است که نه تنها زمینه رد و یا پذیرش بیچون و چرای این زبان حاصل میآید، بلکه میتوان به نحوی هدفمند از این ابزار کارآمد در خلق و تقویت جریانهای فکری، فرهنگی و دینی در دنیای معاصر بهره جست.

.1 مقدمه

در عصر موسوم به جهانیشدن1، گسترش زبان انگلیسی به عنوان زبان جهانیشدن با پیامدهای متعددی بر نظامهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، آموزشی و زبانی همراه بوده است که از جمله شواهد آن را میتوان ظهور حساسیتها، بحثها و نقدهایی جدی در این خصوص برشمرد. اساسا جهانیشدن که به مثابه فراگیرشدن نوعی گفتمان غالب برشمرده میشود ارتباطی مستقیم و البته متقابل با زبان و بهطور مشخص زبان انگلیسی دارد؛ بدین معنا که گرچه جهانیشدن با گسترش زبان متعلق بدین گفتمان2غالب یعنی زبان انگلیسی همراه بوده است، در کنار آن، این زبان نیز به گسترش روند جهانیشدن در چارچوب خواستههای صاحبان آن گفتمان ارتباط دارد - ر.ک. پنیکوک3، . - 1998

با توجه به اهمیت موضوع و نقش و تاثیرگذاری انکارناپذیر این زبان در عرصه جهانی و در هرگونه برنامهریزی فرهنگی در عرصه بینالملل از یک سو و وجود برخی تعارضهای فرهنگی، اجتماعی و ایدئولوژیکی جوامع انگلیسیزبان موسوم به جوامع مرکز4با برخی از جوامع غیر انگلیسیزبان موسوم به حاشیه5و از آن جمله ایران، در این مقاله با تاکید بر پرهیز از هر گونه نگاه جانبدارانه در رد یا پذیرش بیچونوچرای این زبان و لحاظ نمودن نیاز به آن در برنامهریزی فرهنگی و دینی در عرصه جهانی، ضمن معرفی ابعاد و کارکردهای این زبان و همچنین تهدیدها و فرصتهای آن، به ارایه رویکردی کارآمد در مواجهه با این زبان پرداخته میشود تا بتوان ضمن کاستن از آسیبها و پیامدهای آن، به نحوی فعالانه از این زبان در حوزههای فکری، فرهنگی، دینی و اجتماعی در دنیای معاصر بهره برد.

.2 بیان مساله و ضرورت پژوهش

گسترش زبان انگلیسی و یافتن نقشی انکارناپذیر در معادلات جهانی و نیز در نظامهای مختلف زبانی، فرهنگی، آموزشی، رسانهای، سیاسی با طرح مباحث و جهتگیریهایی پردامنه و تاملبرانگیز همراه بوده است. این موضوعی است که خواه منتقدان گسترش این زبان و خواه حامیان آن صریحا بدان اذعان داشتهاند - فیلیپسون1، 1992، کریستال2، . - 1997 اساسا مروری بر پیشینه نوظهور این بحث که عمری حدودا دو دههونیم را تجربه نموده، مبین آن است که مقوله گسترش زبان انگلیسی در قالب دو دیدگاه متعارض لیبرالی3و انتقادی4مورد بررسی بوده است.

حال از آنجا که در دنیای معاصر، جامعه ایران به مثابه نمونهای شاخص و برجسته از جوامع موسوم به حاشیه که غالبا پذیرای رویکردهای آموزش جوامع انگلیسیزبان یا همان مرکز بودهاند، برشمرده میشود و اساسا از سویی بینیاز از این زبان بهویژه در شکلدهی و گسترش فعالیتها و جریانسازیهای دینی و فرهنگی در ورای مرزهای خود نمیباشد و از سویی دیگر به دلیل تفاوتها و تعارضهای بارز با جوامع مرکز به مولفههای فرهنگی و اجتماعی و ارزشهای خود حساسیت نشان میدهد، در این مقاله با تاکید بر اهمیت مواجهه غیرمنفعلانه با این زبان، به معرفی رویکردی با عنوان آموزش انتقادی 5پرداخته میشود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید