بخشی از مقاله
چکیده
القاعده شبهجزیره عربستان نتیجه ادغام میان دو گروه از القاعده در عربستان سعودی - AQSA - و یمن - AQIY - است که با طی کردن مسیر تکامل، در سال 2009 اعلام موجودیت نمود. اهداف این شاخه از القاعده از حیث فکری و عملی شامل پالایش کشورهای اسلامی از نفوذ غرب و تشکیل حکومتهای مبتنی بر احکام شریعت بجای حکومتهای سکولار، ترور متحدان غرب از جمله اعضای خاندان سلطنتی عربستان و حمله به منافع و زیرساختهای کشورهای غربی در منطقه همچون پالایشگاهها و منابع انرژی است.
توسل به این اهداف و اقدامات سبب شده تا قدرتهای فرامنطقهای همچون ایالات متحده آمریکا، استراتژی جنگ علیه تروریسم را با تمرکز بر این گونه جدید از القاعده تدوین کنند . به نحوی که در سند استراتژی امنیت ملی آمریکا در فوریه 2015 در بخش » مبارزه مستمر با تهدید تروریسم « این مورد به چشم می خورد. ایالات متحده به طور کلی سه استراتژی درگیرشدن، مشارکت دادن و موازنهسازی کرانهای را در جنگ علیه تروریسم در پیش گرفته که در قبال القاعده شبهجزیره عربستان بر درگیرشدن تمرکز نموده است.
اتخاذ این استراتژیکه عمدتاً معطوف به شبهجزیره عربستان و منطقه خلیج فارس میباشد، بر جمهوری اسلامی ایران الزاماتی را تحمیل کرده است. این الزامات مبنایی برای تدوین مقاله حاضر قرار گرفته است. یافتههای مقاله حکایت از آن دارد که جمهوری اسلامی ایران باید در چهارچوب دغدغه های خود در منطقه خلیج فارس بر گزارههایی چون انعقاد قراردادهای امنیتی با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، تنشزدایی با عربستان و تأسیس ترتیبات امنیت منطقهای مستقل در خلیج فارس تمرکز کند.
مقدمه:
القاعده در سالهای اخیر بواسطه تغییر در اوضاع و شرایط نظام بینالملل و منطقه دچار تحولات بسیاری شده است. برخی از اهداف استراتژیک یا اساسی، سازماندهی، رهبران و پیکارجوبان، شیوه نیروگیری و مواردی از این دست دچار تغییر و تکامل شده است. این امر در وهله اول بر قلمرو فعالیت و در وهله بعد بر میزان اثربخشی اقدامات آنها مؤثر بوده است. به گونهای که رفته رفته حیطه جغرافیایی آنها وسیعتر شده و کارایی اقدامات تروریستیشان افرایش یافته است. این خصیصه تروریسم قرن بیست و یک است.
اگر در ابتدای هزاره سوم، برجهای سازمان تجارت جهانی مورد اصابت هواپیماهای ربودهشده قرار گرفت، تنها مردم ایالات متحده آمریکا بودند که خود را در معرض تهدید تروریستی قلمداد کردند و دولتشان را به تشخیص عاملین و مقابله با آنها موظف کردند. در این راستا یک وزارتخانه مستقل با نام »وزارت امنیت داخلی« و واحدهای رسمی متعددی در ایالات متحده تأسیس شدند.
در حادثه 11 سپتامبر، دشمن آشکار و مشخص بود و قلمرو فعالیت، یک کشور،اما در حال حاضر به سبب گسترش تروریسم در جهان، اولاً هویت دشمنان آنچنان آشکار نیست و حتی شهروندان با الهام از تروریستها، دست به اقدامات تروریستی میزنند و ثانیاً حیطه فعالیتهای تروریستی به وسعت قاره اروپا، آفریقا یا آسیاست. حوادث تروریستی در کشورهای نروژ، انگلستان، فرانسه، نیجریه، مراکش، عراق، عربستان سعودی و غیره که در برخی از موارد دارای تلفات انسانی سنگین هستند، این امر را تأیید می کنند.
در این مقاله با ملاحظه توسعه و افزایش تنوع گروههای تروریستی، در قالب مطالعه موردی به ظهور القاعده شبهجزیره عربستان میپردازیم. از آن حیث که مقر این گروه تروریستی در یمن واقع شده، فعالیت آن بر تعاملات امنیتی و استراتژیک کشورها در منطقه خلیج فارس تأثیرگذار است و بالتبع جمهوری اسلامی ایران را نیز متأثر از خود میسازد.
بر این اساس سؤال پیش روی نویسنده مقاله حاضر بدین صورت تکوین یافت که »ظهور القاعده شبهجزیره عربستان، چه الزامات سیاسی-استراتژیکی را بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل می کند«؟ به منظور پاسخ گویی به این سؤال در ابتدا به خاستگاه القاعده و مختصات فکری و ایدئولوژیک القاعده میپردازیم. سپس، به القاعده شبهجزیره عربستان و اصول و اهداف سازمانیآن اشاره میشود. در ادامه اقدامات دو کشور ایالات متحده و یمن در مقابله با این گروه مورد ارزیابی قرار می گیرد و در نهایت به الزامات ایران در این محیط میپردازیم.
-1 خاستگاه القاعده
القاعده توسط اسامه بن لادن سعودی یمنیالاصل تأسیس شد. بنلادن اولین بار در زمان اشغال نظامی افغانستان توسط نیروهای شوروی در دسامبر 1979 وارد این کشور شد. او در مرز میان افغانستان و پاکستان ساکن شد و از داراییهای شخصی خود برای جذب اعراب و نیروگیری استفاده کرد تا به مجاهدین افغان کمک کند. در 1984 بنلادن به کمک عبداله یوسف عزام، از شخصیتهای مؤثر اخوانالمسلمین اردن به تأسیس یک شبکه جهانی و رسمی برای اعطای کمک مالی و انسانی به مجاهدین افغان دست زد و نام آن را »مکتب الخدمه« نامید. نهاد مکتب، بعدها تبدیل به نمود سازمانی القاعده شد.
بنلادن بارها از مرز افغانستان عبور کرد وشخصاً در عملیات علیه شوروی حضور یافت. - Rollins, 2011, p. 5 - در این مقطع، اغلب مقامات آمریکا، جنبش مجاهدین افغان را به مثابه یک نیروی همسو و همراستا با منافع خود به منظور اخراج شوروی از افغانستان تلقی می کردند و توسل این جنبش به نیروگیری از میان ملیتهای غیرافغان را مورد حمایت قرار میدادند.
ایالات متحده در خلال سالهای 1981 تا 1991 حدود 3 میلیارد دلار به این مجاهدین کمک مالی کرد و از طریق پاکستان، تسلیحات و ادوات نظامی خود را در اختیار نیروهای مجاهد و گروههای بنیادگرای اسلامی افغان قرار داد. هرچند اسامه بنلادن و عبداله عزام علیه شوروی در افغانستان مبارزه می کردند، اما منتقد حمایت آمریکا از سیاستهای اسرائیل در خاورمیانه هم بودند. با وجود این، اقدامی علیه ایالات متحده انجام ندادند.
با پایان یافتن اشغال افغانستان در 1988، طبق برآورد نهادهای اطلاعاتی آمریکا، شبکه مجاهدین حدود 10 تا 20 هزار نیروی پیکارجو استخدام کرده بود و این، پتانسیل عظیمی از مبارزهجویی را در اختیار رهبران آن قرار می داد. بر اساس برخی گزارشها، نام القاعده توسط عزام پیشنهاد شد که ناظر به وجود یک »بنیاد« یا سازمان مستقل برای مبارزه با هرگونه تهدید علیه مسلمانان بود.
اما بنلادن دارای مشی متفاوتی بود. او معتقد به بازگشت این پیکارجویان به کشورهایشان و مبارزه با حکومتهای سکولار متبوعشان بود. در صدر این حکومتها، مصر تحت ریاست جمهوری حسنی مبارک و عربستان سعودی تحت حکمرانی خاندان سلطنتی بودند . - Rollins, 2011, p. 6 - این تفاوت فکری میان رهبران، در عملکرد آتی القاعده در کشورهای مختلف بروز یافت و منجر به شکل گیری گروههای متفاوت با سیاستهای متفاوت شد.
-1-1 ساختار سازمانی
القاعده از ابتدای تأسیس، به صورت سلسله مراتبی اداره میشد. در چهارچوب اسناد بدست آمده، افرادی که توسط القاعده جذب میشدند در ابتدا با اتکا پرسشنامههایی مورد بررسی قرار میگرفتند و پس از شناسایی توانمندیها، وارد اردوگاههای آموزشی می شدند و در نهایت به کمیتههای نظامی، رسانهای، مالی یا مذهبی راه مییافتند. این کمیتهها در کنار یک شورای مرکزی به فعالیت میپرداختند.
شورا، قدرتمندترین کمیته محسوب میشد و به رهبر القاعده یعنی بن لادن مشاوره ارائه میکرد. اما القاعده به محض سقوط طالبان در افغانستان، گونه سازمانی سلسله مراتبی را دگرگون ساخت و مشی تمرکززدایی را در پیش گرفت. ساختار جدید القاعده متشکل از چهار شاخه یا بخش است: اول، هسته القاعده، دوم، گروههای وابسته به القاعده، سوم، گروههای سلفی- جهادی و چهارم، افراد و شبکههای متأثر از القاعده . - Jones, 2014, pp. 9-12 - مقر هسته مرکزی القاعده که متشکل از رهبران سازمان میباشد، در پاکستان واقع شده است.
هسته القاعده توسط ایمن الظواهری رهبری میشود و دربرگیرنده افرادی همچون »عبداله الشامی«، »آدم یحیی غدن« و »عدنان الشکری جمعه« است. رهبر ارشد القاعده در حوزههای فکری و عملیاتی به وابستگان القاعده مشاوره و راهنمایی ارائه میکند. هرچند الظواهری ناکامیهایی در این رابطه داشته است. به عنوان مثال تلاش وی برای ایفای نقش میانجی در نزاع جبههالنصره و داعش، به نتیجه مطلوب منجر نشد.
شاخه دوم را گروههای وابسته به القاعده تشکیل می دهند که با رهبران هسته القاعده بیعت کردهاند. این گروهها که ظرف ده سال گذشته تأسیس شدهاند، شامل القاعده شبهجزیره عربستان - واقع در یمن - ، الشباب - واقع در سومالی - ، القاعده مغرب - واقع در الجزائر و کشورهای همسایه - و جبههالنصره - واقع در سوریه - هستند.
شاخه سوم دربرگیرنده گروههای سلفی- جهادی هستند که علیرغم ارتباط مستقیم با القاعده، توسط هسته القاعده تأسیس نشدهاند. از این رو به لحاظ رسمی اعضای القاعده محسوب نمیشوند و رهبران آنها با هسته القاعده بیعت نکردهاند. این ترتیبات به گروههای سلفی- جهادی اجازه میدهد تا مستقل باقی بمانند و عموماً اهداف مورد نظر خود را دنبال کنند. اما برای انجام برخی عملیات تحت آموزش هسته القاعده قرار میگیرند.