بخشی از مقاله

چکیده

در مطالعات انجامشده در زمینههای اجتماعی بزهکاری، چهار نظریه کلاسیک مطرح است. نظریه فشار ساختاری که علت بزهکاری را در ساختار حاکم بر جامعه جستجو میکند، در این نظریه فرد یکی از راهکارهای همنوایی، نوآوری، شعائر گرایی، انزوا یا شورش را انتخاب میکند و دوم نظریه برچسب یا عکسالعمل اجتماعی است که بیشتر بهجای ساختار جامعه، رفتار و عکسالعمل افراد و برچسب زدن به انحرافات اولیه موجبات بزهکاری فرد را در جامعه فراهم میکند. نظریه سوم یعنی انتقال فرهنگی به نقش محیط فیزیکی و اجتماعی و تقلید فرد از اندوخته فرهنگی محیط اشاره میکند.

در نظریه چهارم یعنی کنترل اجتماعی به تأثیر و کارایی کنترل رسمی که از طرف نظام حاکمیت اعمال میشود و کنترل غیر رسمی که کجروی فرد را در نتیجه گسستگی یا ضعف تعلق فرد به جامعه میداند. نباید فراموش کرد که نقش خانواده و اقتصاد در بزهکاری بسیار مؤثر است. در واقع هرچه روابط اعضای خانواده سالم و از صمیمیت بیشتری برخوردار باشد امکان بروز انحراف کمتر است؛ و در نهایت شرایط و مشکلات اقتصادی مثل فقر و بیکاری در بزهکاری جوانان مؤثر است. البته در زمینه بزهکاری نباید انتخاب و اختیار فرد در بزهکاری را نادیده گرفت.

.1 مقدمه

امروزه یکی از اهداف دولتها، برقراری نظم و امنیت در جامعه و جلوگیری از بزهکاری و جرائم مختلف در جامعه است. بزهکاری پدیدهای اجتماعی و دارای بستر اجتماعی است. هر چند که عوامل زیستی، جغرافیایی، قومی، نژادی و ... در نحوه بزهکاری بسیار نقش ایفا میکند. با این وجود، اگر با دیدی جامعه شناسانه به این پدیده نگریسته شود، بزهکاری را میتوان به منزله یک بیماری اجتماعی تلقی نمود که باید معالجه شود.

مسلماً برای مبارزه و درمان هر مرضی باید ابتدا آن را شناخت و به زمینههای اجتماعی آن پی برد و سپس از این عارضه پیشگیری کرد. با توجه به اینکه بخش قابل توجه از جمعیت کشور ما را جوانان تشکیل دادهاند بزهکاری و جرائم جوانان بیشتر در صدر اخبار و مورد توجه مسئولین قرار گرفته است. پس بررسی علت بزهکاری این قشر میتواند مسئولان و مربیان تربیتی و خانوادهها را در شناخت این پدیده اجتماعی راهنمایی کند. تا شیوه صحیح و مناسب برخورد با این آسیب اجتماعی جستجو کند.

در این مقاله تلاش شده در چهارچوب نظری دلایل اجتماعی بزهکاری جوانان بررسی شود. از چهار نظریه اجتماعی - نظریه فشار ساختاری، برچسب، انتقال فرهنگی و کنترل اجتماعی - مطالبی ارائه شده و در ادامه به نقش دو عامل مهم و تأثیرگذار یعنی خانواده و شرایط اقتصادی پرداختهایم.

در مطالعات انجام شده در مورد زمینههای اجتماعی بزهکاری میتوان به چهار نظریه اشاره کرد:

-    نظریه فشار ساختاری
-    نظریه برچسب یا عکس العمل اجتماعی
-    نظریه انتقال فرهنگی
-    نظریه کنترل اجتماعی

در این مقاله علاوه بر این چهار رویکرد به دو عامل تأثیرگذار یعنی نهاد خانواده و اقتصاد خانواده نیز پرداخته شده است. در سال 1938 رابرت کی مرتون - جامعه شناس هاردوارد - یک مقاله ای تحت عنوان ساختار اجتماعی و آنومی به چاپ رساند و نظریات خود را براساس عقاید دورکیم از آنومی و انسجام اجتماعی بنا کرد

مرتون بر آن است که انحراف از ساختار و فرهنگ سرچشمه میگیرد. وی استدلال خود را با معیار توافق جمعی درباره ارزشها، آغاز میکند و معتقد است که تمام اعضای جامعه در ارزشهای مشترک سهیماند؛ اما از آنجایی که اعضای جامعه از لحاظ ساختار اجتماعی در موقعیتهای مختلفی قرار میگیرند، برای درک ارزشهای مشترک از فرصت مساوی برخوردار نیستند، چنین وضعی ممکن است باعث انحراف شود. به خاطر شکافهای ساختار، از نظر اجتماعی بین آرزوها - اهداف مشترک - و دستیابی به هدف - ابزار دستیابی - ، آنومی - بیهنجاری - در نظام اجتماعی ایجاد میشود

مرتون پنج شیوه عمل یا انطباق را مطرح میکند، اولین شیوه همنوایی و چهار شیوه دیگر - نوآوری، شعارگرایی، انزواطلبی و شورش - از عدم قبول وسایل یا هدفهای قانونی یا هر دو آنها حاصل میشود، انحراف به شمار میرود

همنوایی: در نوآوری افراد اهداف تأییدشده موفقیت مادی و هم ابزار قانونی ازلحاظ فرهنگی را میپذیرند ایجاد میشود. نوآوری: در نوآوری افراد اهداف تأییدشده موفقیت ازنظر فرهنگی میپذیرد، درحالیکه ابزار رسیدن به این اهداف را رد میکند واژههای جدیدی را برای رسیدن به موفقیت - مثلاً ثروت - انتخاب میکند. میتواند هم مثبت باشد مثل اختراع یک روش یا وسیله تولید و ... و منفی مثل راههای جدید و ابداعی مثل اختلاس، دزدی و ... برای پولدار شدن

شعائر گرایی: شامل رها کردن اهداف عالی موفقیت میشود که برده وار و بی اختیار از ابزارهای تأییدشده پیروی میکند. انزواطلبی: هم اهداف و هم ابزار فرهنگی تأییدشده را رد میکند، بدون جایگزین کردن شیوههای جدید. برای مثال افرادی که الکلی یا معتاد یا ولگرد میشود و از جامعه طرد میشوند.

شورش: شورشیان هم اهداف و هم ابزار فرهنگی تأییدشده را رد میکنند و برای آنها شیوههای جدید جایگزین میکنند. چنین افرادی خود را از وفاداری و طرفداری از نظم اجتماعی موجود عقب میکشند و طرفدار گروهی جدید با ایدئولوژی متفاوت میشوند

بهطور خلاصه مرتون در تحلیل خود نشان میدهد که چگونه فرهنگ و ساختار جامعه موجب انحراف میشود. مرتون انحراف را برحسب ماهیت فرد منحرف. علاوه بر این آنچه جوان را به سمت خرده فرهنگ بزهکاری سوق میدهد مشکل کسب پایگاه اجتماعی است؛ که در اصل ارزشهایی جامعه برای افراد پدید میآورد.

جامعه بدون در نظر گرفتن توانایی و شرایط اجتماعی انتظار واحدی از جوانان و نوجوانان دارد، آنهایی که توانایی پاسخ دارند، درست رفتار میکنند و کسانی معیارهای جامعه را مانع ارتقای خود میبینند، کژ رفتار میشوند. البته در این جا باید به نقش فرد و انتخاب او هم توجه کرد. چون بزهکاران و هم غیر بزهکاران در یک محیط پرورش مییابد. الگوهای رفتار مجرمانه به هر دو فرد ارائه میشود، ولی تنها یکی از آن دو بزهکار میشود - مثل دو برادر در یک شرایط بد و آزار دهنده رشد میکنند، اما یک کشیش و دیگری گانگستر میشود -

.2 نظریه برچسب یا عکسالعمل اجتماعی

این نظریه تأکید میکند که از طریق برچسب زدن یک عمل بهعنوان انحراف، زنجیرهای از حوادث را به حرکت درمیآوریم که فرد را بهسوی انحراف بزرگتری میداند و بالاخره به آغوش یک تشکیلات و ساختار زندگی انحرافی میاندازد

با این کار از طرف جامعه یک نقش یا هویت جدید و یک سری انتظارات جدید را به او نسبت داده میشود. نظریهپردازان برچسب اشاره میکنند که ما همگی رفتار منحرف هستیم، زیرا برخی از هنجارها را نقض میکنیم 

فرایند برچسب زدا اهمیت زیادی دارد، زیرا همین میتواند نقطه غیرقابلبرگشت در سازماندهی یک زندگی انحرافی باشد؛ یعنی از طرف جامعه طرد میشوند و همین طرد و منزوی شدن، افرادی را که برچسب خوردهاند بهطرف گروههای بزهکاری میکشد. برچسبهایی که به افراد زده میشود. ممکن است ابتدا در خانه و از طرف والدین باشد یا از طرف همسالان یا همکلاسیها و یا افراد به خاطر رفتار انحرافی که فرد انجام داده دریافت کند. همینکه برچسبی - مثل دزدی و ... - به کودک یا نوجوان زده شد، بهعنوان مجرم در نظر گرفته میشود. آنگاه فرد به ورطه رفتار تبهکاری سقوط میکند و فاصلهاش با میثاقهای جامعه زیادتر میشود

در واقع مشکل اساسی افراد منحرف وجود نقص رفتاری نیست، بلکه عکسالعمل مردم جامعه نسبت به آنها بسیار مؤثر است

پس از انحراف از نقص بدنی و روانی آغاز و براثر نقص قوانین مذهبی، اوامر اخلاق، رسوم اجتماعی و قواعد قانونی غیر کیفری به بزهکاری میرسد

.3 نظریه انتقال فرهنگی

گابریل تارد - 1843-1904 - تئوری تقلید را برای توضیح انحراف مطرح کرد و شاو ومکی اصطلاح »منطقه بزهکار« را ابداع کردند و میگویند که در محلههای فقیرنشین شهرها رفتار بزهکارانه یک الگوی عادی است. در چنین مناطقی جوانان ارزشها و رفتارهای کجرو را یاد میگیرند و درونی میکنند و درنتیجه جوانان بزهکار میشوند.

.4 ساترلند و نظریه معاشر گوناگون

ادوین ساترلند - 1883-1950 - جامعهشناس است که با مکتب شیکاگو در جامعهشناسی همکاری داشته و تئوری معاشرت گوناگون را بنیان نهاد. این تئوری بر اساس دیدگاه کنش متقابل نمادین استوارشده و نقشی را که کنش متقابل در شکلگیری رفتار و گرایشهای انسانی بازی میکند مورد تأکید قرار میدهد

رفتار مجرمانه از طریق ارتباط و همنشینی با الگوهای جنایی که قابلدسترس و قابلقبول بوده و در محیط زندگی فرد - محیط فیزیکی- اجتماعی - مورد تشویق باشد آموخته میشود 

هر چه تماس افراد با چنین محیطهایی زودتر آغاز شود - سن افراد - ، تکرار تماس بهدفعات بیشتر باشد، ارتباط نزدیکتر و عمیقتر باشد و مدت این معاشرت طولانیتر باشد، به همان نسبت احتمال اینکه افراد به یک بزهکار تبدیل شوند بیشتر است

به نظر ساترلند، برای یافتن ناسازگاری در جامعه باید به روابط اجتماعی جوانان رجوع کرد. محققان بسیاری ادعا میکنند که میان روانپریشی و منطقه زندگی رابطه وجود دارد

ازنظر آلبرت گوهن و کلووارد و مرتون، خرده فرهنگی که فرد در آن قرار میگیرد و پرورش مییابد، به میزان زیادی، رفتار مجرمانه و غیرمجرمانه را باعث میشود - جعفر سخاوت، ص - 21 نظریه انتقال فرهنگی کلیفورد شاو و مک کی به برخی مناطق شهری اشاره میکند که در آنها الگوهای مرسوم بزهکاری باوجود تغییر جمعیت مناطق در طول دو نسل همچنان پایدار مانده است

تحقیقات زیادی درباره انواع انحرافات در جوانان وجود دارد که بر تأثیر »همسنها« در مدرسه و محله تأکیددارند  البته محیط اجتماعی بیتأثیر نیست، اما عوامل دیگری مثل خانواده و انتخاب فرد هم میتواند در تربیت صحیح افراد و دوری از انحرافات اجتماعی مؤثر باشد.

.5 نظریه کنترل اجتماعی

نظریهپردازان کنترل اجتماعی فرض میکنند که یک نظام هنجاری وجود دارد و از این نظام است که انحراف بیرون میآید و اینکه اکثر مردم باارزشهای مسلط و حاکم همنوا هستند، علتش وجود کنترل بیرونی و درونی است. کنترل بیرونی، پاداشهای اجتماعی به خاطر همنوایی و مجازات اجتماعی به خاطر انحرافات است که فرد دریافت میکند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید