بخشی از مقاله
چکیده
» بیش از 95 درصد از دانش آموزان این کشور، فقط در مدرسه با قرآن کریم آشنا می شوند. « این مطلب به تنهایی نشاندهنده جایگاه منحصر به فرد آموزش قرآن در وزارت آموزش وپرورش است. اما وجود متغییرهای مداخله گر آشکار وپنهان در تحقق اهداف قصد شده، نقش اساسی ایفا میکند. حاصل بررسی های نویسنده مقاله به عنوان مؤلف کتابهای درسی قرآن در طول 15 سال گذشته » کج فهمی های رایج در آموزش قرآن « را از عمده دلایل کم توفیقی این درس میداند؛ که اغلب آنها ریشه در باورهای غلط متولیان و برنامه ریزان از یک سو و معلمان وخانواده ها از سوی دیگر دارد.
از آنجا که اجزاء و عناصر یک برنامه درسی، مبانی آموزش آن درس را مشخص میکند، لذا شایسته است ابتدا به سراغ آنها رفت. البته گاهی قداست وجایگاه رفیع قرآن کریم نیز باعث میشود تا اذهان عمومی درمقابل هرگونه نقدی از خود ایستادگی نشان داده وبررسی اهداف، رویکرد، محتوا، روش های آموزش و تدریس وشیوه ارزشیابی را ناممکن جلوه دهد. عدم تغییر رویه های موجود آموزش قرآن در طول سالهای متمادی، نیز مزید برعلت است.
مبنای این پژوهش، بررسی وضعیت موجود بر اساس اسناد تحولی چهارگانه مصوب شورایعالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی آموزش وپرورش است. یافته ها نشان میدهد کهکج فهمی های موجود عمدتاً ریشه درچهار حوزه هدفگذاری، برنامه ریزی، اجرا و ارزشیابی دارد. راهکار اساسی، داشتن عزم ملی برای شناسایی وتلاش برای جلوگیری از تکرار اشتباهات و باورهای غلط گذشته و جایگزینی روش های معقول و علمی است.
مقدمه1
قرآن کریم » تنها معجزه « به جا مانده از رسالت 124 هزار پیامبر الهی است که امروز به امانت، نزد ماست و روز قیامت پیامبر اکرم از آن سؤال خواهد کرد.2 کتابی که صاحب آن، خداوند علیم و قدیر است. علیم یعنی عالم مطلق و قدیر یعنی قادر مطلق. خدایی که به واسطه آخرین پیامبرش با بشر سخن گفته است. سخنانی از روی دلسوزی و برای هدایت و راهنمایی انسان، نسخه نجات و رستگاری او در زندگی دنیا و پس از آن. پیروان آخرین پیامبر الهی این کتاب را تقدیس می کنند و آن را مایه برکت می دانند. مسلمانان با توجه به نوع پرداختن به قرآن به دو گروه عمده تقسیم می شوند :
گروه اول، صاحبان خرد و اندیشه هستند که در اثر علاقه و انس دائمی با قرآن کریم، برنامه زندگی فردی و اجتماعی خود را بر اساس آنچه در قرآن کریم آمده تنظیم می کنند و همواره در تلاشند تا از این مسیر راهی برای قرب الهی بیابند. گروه دوم، کسانی که تنها به ذکر نام و قرائت ظاهری آن بسنده کرده اند. ایشان با توجه به همین مسأله، در راه تبلیغ وترویج قرآن به هر روشی دست می یازند و اغلب با تکیه بر احساسات صرف و سطحی نگری دچار اشتباهات کوچک و بزرگی می شوند که جامعه را دچار انحراف و کج فهمی می کند. این موضوع در اثر دوری از تعقل و تفکر در قرآن کریم و شیوه های صحیح و معقول و قابل پذیرش همگان رخ داده و در مقابل گاه همراه با اغراق و غلو و خارج از تصور بشری ارائه می شود.
گاهی این کج فهمی ها، پا را فراتر از سلیقه و نظر شخصی گذاشته و تا آن جا که به عقیده فردی و اجتماعی تبدیل شود، پیش می روند. این دسته از باورها که چندان منطقی و معقول نبوده، نتیجه ای جز انحراف و استحاله را در پی ندارد. تا آنجا که بر علیه آن مکتب و عقیده قیام می کند. در این جاست که بر علمای قوم و فحول اندیشمندان واجب می شود تا برای آن چاره کنند و از لغزش عده ای کثیر در پرتگاه تعصب، جلوگیری کنند.
پس از مشخص شدن ضرورت و اهمیت موضوع، باید دید آیا امکان چنین تغییر و تحول فرهنگی در جامعه وجود دارد یا خیر ؟ آیا به مصلحت حکومت ها و نظام های تربیتی هست که تن به اصلاحات فرهنگی بدهند و یا باید در مقابل آن نرمش نشان داده و سکوت کرد و یا آن را به اصطلاح مصادره به مطلوب نمود ؟ از سوی دیگر مهم ترین خطری که یک نظام دینی را تهدید می کند » التقاط فرهنگی « است. این خطر در اثر استحاله فرهنگی رخ می دهد. یعنی آن که جامعه و افراد آن، صورت یک عقیده را حفظ کرده؛ اما در عمل بر خلاف آن اقدام می کنند.