بخشی از پاورپوینت
اسلاید 1 :
نام درس: روانشناسي عمومي
فصل 4: روانشناسی عمومی هیلگارد:
فرايندهاي حسي
اسلاید 2 :
مقدمه :
در این فصل در مورد برخی از ویژگیهای اصلی حواس بحث میکنیم. برخی از پژوهشهایی که بررسی میکنیم مربوط به پدیدههای روانی و بعضی دیگر مربوط به پایههای فیزیولوژیایی این پدیدهها هستند.
در هر دو سطح تحلیل زیستشناختی یا روانشناختی، اغلب اوقات بین احساس و ادراک تمیز قائل میشویم. در سطح روانشناختی، احساسها، تجربههایی هستند که توسط محرکهای ساده (مثلاً نور قرمز چشمکزن) ایجاد میشوند و در ادارک، تلفیق و تفسیر معنادار احساسها (مثلاً:این ماشین آتشنشانی است) صورت میگیرد.
از نظر زیستشناختی، فرایندهای حسی برخاسته از اندامهای حسی و گذرگاههاي عصبی منشعب از این اندامها هستند و با مراحل اولیهی کسب اطلاعات دربارهی محرکها سر و کار دارند.
فرایندهای ادارکی به سطوح بالاتر قشر مخ مربوط میشوند و تا جایی که میدانیم سر و کارشان بیشتر با تحلیل معنا است این تمایز برای سازماندهی فصلها مفید است. اما تا حدودی نیز اختیاری و قراردادی است. زیرا رویدادهای روانشناختی و زیستشناختی که در مراحل اولیه پردازش محرک صورت میگیرند گاهی بر تفسیر و معنا دادن نهایی به آن محرک تاثیر میگذارند.
اسلاید 3 :
ویژگیهای مشترک دستگاه حسی:
حساسیت:
یکی از جنبههای بارز دستگاههای حسی ما این است که از حساسیت فوقالعادهیی در تشخیص وجود یا تغییر اشیاء یا رویدادها برخوردارند.
آستانههای مطلق (Threshold absolute) :
در نظر آورید که به موجودی از کرهیی دیگر برخوردهاید و میخواهید تعیین کنید این موجود تا چه اندازه به نور حساس است. برای این منظور چه خواهید کرد؟ شاید سر راستترین کار، تعیین حداقل مقدار نوری باشد که این موجود میتواند تشخیص دهد. این فکر کلید اندازهگیری حساست حسی است. به این معنا که متداولترین راه برای اندازهگیری حساسیت هر دستگاه حسي، تعیین آستانه مطلق آن یعنی حداقل مقدار محرکی است که دستگاه حسی میتواند آن را به صورتی پایا از نبود کامل محرک تمیز دهد – مثلاً روشهای پسیکوفیزیک نامیده میشوند.
اسلاید 4 :
زمان واکنش : reaction time
توجه کنید که تا اینجا از موقعیتهایی صحبت شد که در آنها به علت اینکه محرکها چندان محسوس نیستد(آستانه مطلق) یا تفاوت بین محرکها ناچیز است (تشخیص تغییر) تشخيص بسیار دشوار میشود، اما، حتی وقتی که حس کردن محرکها و تفاوت بین آنها آسان باشد، برخی از این تشخیصها آسانتر از برخی دیگرند. برای مثال، برای بیشتر مردم تمیز بین قرمز و سبز آسانتر است تا بین قرمز و نارنجی، اگرچه در عمل در تمیز بین این رنگها هرگز اشتباه نمیکنیم چون روشهای بررسی تشخیص محرک به خطای تشخیص آزمودنیهای بستگی دارد، نمیتوان از این روشها در موقعیتهایی استفاده کرد که تفاوت بین محرکها به آسانی قابل درک است. روانشناسان برای سنجش تغییر در این موقعیتها اغلب از زمان واکنش، یا زمان بین آغاز محرک و آغاز پاسخ آشکار استفاده میکنند.
اسلاید 5 :
این روش را روانشناس و فیزیولوژيدانی به نام همرنان فون هلمهولتس ارائه کرد. هلمهولتس زمان واکنش را برای اندازهگیزی سرعت تقریبی اطلاعات در رشتههای عصب به کار میگرفت.
زمان واكنش دو نوع است يا ساده يا انتخابي. در زمان واكنشي ساده به محض تشخيص محرك مييابد دكمهاي را فشار دهد يا پاسخ ساده ديگري مانند حركت چشم يا پاسخ صوتي نشان دهد.
در زمان واکنش انتخابی: بسته به محرکی که ارائه میشود مییابد یکی از چند پاسخ متفاوت داده شود ( برای مثال، در پاسخ به نور قرمز فشردن دکمه سمت راست و در پاسخ به نور سبز دکمه سمت چپ). از این روش معمولاً در پژوهشی درباره افتراق استفاده میشود همان طور که میتوان انتظار داشت، هر چه تفاوت بین محرکها کمتر باشد، زمان واکنش بیشتر است.
اسلاید 6 :
رمزگردانی حسی:
بحث را با این مطلب آغاز میکنیم که محرکها چگونه از گیرندههای حسی به مغز منتقل میشوند.
مغر برای حس کردن جهان با مشکلی عظیم مواجه است. هر حسی به نوع معینی از محرک پاسخ میدهد، مثلاً بینایی به انرژی نوری، شنوایی و بساوایی به انرژی مکانیکی و بویایی و چشایی به انرژی شیمیایی، اما مغز هیچ یک از این انرژیها را درک نمیکند و تنها با زبان علائم الکتریکی خاصل از شلیک عصبی آشناست.
هر دستگاه حسی باید ابتدا به نحوی فرایندی را که تبدیل نیرو نامیده میشود. اجرا کند، یعنی انرژی فیزیکی را به علائم الکتریکی تبدیل کند تا با این علائم بتوانند نهایتاً به مغز راه یابند.
عمل تبدیل نیرو توسط ساختههای ویژهی اندام حسی به نام گیرنده، انجام میگیرد. مثلاً گیرندههای بینایی در لایهی نازکی در داخل چشم جای دارند. هر گیرندهی بینایی حاوی مادهیی شیمیایی است که در برابر نور واکنش نشان میدهد و این واکنش موجب راهاندازی سلسله وقایعی میشود که به شلیک تکانهی عصبی میانجامد.
گیرندههای شنوایی، یاختههای مویی ظریفی هستند که در عمق گوش جای دارند. ارتعاش هوا این یاختههای مویی را خم میکند و این امر موجب شلیک تکانهی عصبی می شود.
آنچه گفته شد به نحوی در مورد دیگر دستگاههای حسی نیز صادق است .
اسلاید 7 :
رمزگردانی شدت و کیفیت:
دستگاه عصبی ما به گونهیی تحول یافته که میتواند اطلاعات مربوط به اشیاء و رویدادهای جهان را دریافت کند.
دربارهی رویداد معینی، مثلاً تابش سریع و کوتاه نوری قرمز و درخشان، ما به چه نوع اطلاعاتی نیاز داریم؟ آشکارا مفید است که از شدت و درخشندگی، کیفیت (قرمزی)، مدت (کوتاهی) محل و زمان آغاز این رویداد آگاه شویم.
هر یک از دستگاههای حسی ما اطلاعاتی در مورد این ویژگیهای گوناگون فراهم میکند، هر چند بیشتر پژوهشها بر دو ویژگی شدت و کیفیت متمرکز بودهاند.
اسلاید 8 :
رمز گردانی کیفیت محرک، موضعی پیچیدهتر است.
فکر اصلی در مورد رمزگردانی کیفیت، از یوهانس مولر است. مولر در سال 1825 بیان داشت که اگر مغز میتواند بین اطلاعات رسیده از دستگاههای عصب مختلف مثل نور و صوت تمیز قائل شود به این علت است که عصب حسی آنها متفاوت است. برخی عصبها به تجربههای بینایی منتهی میشوند، برخی دیگر به تجربههای شنوایی و. .
پژوهشهای بعدی اندیشهی مولر را در مورد انرژیهای اختصاصی عصبی تایید کردند. این تحقیقات نشان دادند که گذرگاههای عصبی که از گیرندههای حسی مختلف آغاز میشوند به مناطق مختلف قشر مخ میرسند.
در حال حاضر تا حدودی زیادی در این مورد اتفاق نظر وجود دارد که مغر بر مبنای گذرگاههای عصبی اختصاصی میتواند تفاوتهای کیفی بین دستگاههای حسی را رمزگردانی کند.
اسلاید 9 :
حس بینایی:
ما تنها از طریق بینایی، شنوایی و بویایی میتوانیم به اطلاعات دست یابیم که با ما فاصله دارند. از میان این گروه از حواس، بینایی بیشتر از همه با نیازهای آدمی سازگار است.
نور و بینایی:
هر حسّی به انرژی فیزیکی خاصّی پاسخ میدهد. این محرّک فیزیکی در مورد بینایی، نور است.
نور نوعی انرژی الکترومغناطیسی است. نوعی انرژی که از خورشید و بقیّهی کیهان ساطع میشود و سیّارهی ما پیوسته در آن غوطهور است. نور، یگانه اشعهی الکترومغناطیسی نیست. اشعهی کیهانی، اشعهی ایکس، اشعهی فرابنفش و فروقرمز و امواج رادیویی و تلویزیونی، همه انرژی الکترومغناطیسی هستند.
اسلاید 10 :
دستگاه بینایی:
دستگاه بینایی انسان تشکیل شده است از چشمها، بخشهایی از مغز و گذرگاههایی که اینها را به هم ارتباط میدهند. چشم شامل دو دستگاه است. یکی برای تصویرسازی و دیگری برای تبدیل این تصویر به تکانههای الکتریکی.
دستگاه تصویرساز چشم مانند دوربین عکّاسی عمل میکند و کار آن عبارت از این است که نور منعکس از اشیاء را متمرکز کند، به نحوی که تصویری از شیئ روی شبکیّه تشکیل شود. شبکیه لایهی نازکی در قسمت عقب کرهی چشم است.
دستگاه تصویرساز از قرنیه، مردمک، و عدسی تشکیل میشود. بدون این اجزا میتوانیم نور را ببینیم ولی طرح چیزی را نمیبینیم.
قرنیه سطح سفاف بیروني چشم است، نور از قرنیه وارد چشم میشود و پرتوهای آن توسط قرنیه به طرف درون شکسته میشوند تا بدین ترتیب، تشکیل تصویر آغاز گردد، عدسی، فرایند تمرکز نور بر شبکیه را کامل میکند.
اسلاید 11 :
برای متمرکز کردن تصویر اشیایی که به فاصلههای مختلف قرا دارند عدسی تغییر شکل میدهد، به این ترتیب که برای متمرکز کردن اشیای نزدیک، کرویتر و برای متمرکز کردن اشیای دور، پهنتر میشود.
عدسی چشم بعضی افراد به اندازهی لازم پهن نمیشود تا اشیای دور را متمرکز کند، اگرچه اشیای نزدیک را به خوبی متمرکز میکند چنین افرادی نزدیکبین نامیده میشوند.
عدسی چشم برخی دیگر از افراد به اندازهی لازم کروی نمیشود تا اشیای نزدیک را متمرکز کند، اگرچه اشیای دور را به خوبی متمرکز میکند، چنین افرادی دوربین نامیده میشوند. این قبیل عیبهای بسیار رایج هستند و به آسانی با عینک و یا لنزهای (عدسیهای) نامرئی قابل تصحیحاند.
اسلاید 12 :
مردمک که سومین بخش دستگاه تشکیل تصویر است، روزنهیی مدور است که قطر آن در پاسخ به مقدار نور تغییر میکند. اندازهی مردمک در نور ضعیف به حداکثر و در نور درخشان به حداقل میرسد و از این طریق نور کافی برای حفظ کیفیت تصویر در سطوح مختلف نور تامین میشود.
همه اجزایی که شرح آنها گذشت فقط برای متمرکز کردن تصویر بر شبکیه به کار میآیند.
در اینجا دستگاه نیروگردان دست به کار میشود که اساسیترین بخش آن گیرندهها هستند. دو نوع یاخته گیرنده وجود دارند که به دلیل شکل خاصشان میله و مخروط نامیده میشوند. هر یک از این دو نوع گیرنده برای مقصود خاصی تخصص یافته است. میلهها برای دید شب ساخته شدهاند این یاختهها در نور کم عمل میکنند و احساسهای فاقد رنگ را سبب میشوند. مخروطها برای نور روز مناسبترند. این یاختهها به نورهای شدید پاسخ میدهند و موجب احساس رنگ میشوند.
اسلاید 13 :
دید نور:
حساسیت: میزان حساسیت به نور را میلهها و مخروطها تعیین میکنند. سه تفاوت اصلی بین میلهها و مخروطها هست که برخی از پدیدههای مربوط به شدت نور یا درخشندگی ادراک شده را تبیین ميکنند.
تفاوت نخست این است که میلهها و مخروطها در سطوح مختلف نور فعال میشوند. در نور کامل روز یا در اتاقی پر نور فقط مخروطها فعالاند و میلهها پیام عصبی نمیفرستند. از طرف دیگر، در نور ماه یا در اتاق کم نور تنها میلهها فعالاند.
تفاوت دوم این است که میلهها و مخروطها برای فعالیتهایی متفاوت تخصص یافتهاند .
تفاوت سوم این است که تراکم میلهها و مخروطها در جاهای مختلف شبکیه یکسان نیست. لکهی زرد چشم دارای مخروطهای بسیار اما فاقد مخروط است.
اسلاید 14 :
انطباق نور: light adaptation
نمونهی مشخصی از انطباق نور وقتی روی میدهد که از خیابانی بسیار روشن به سالن تاریک سینما وارد شویم. در ابتدا در نور کمی که از پرده باز میتابد به سختی میشود چیزی را دید. اما ظرف چند دقیقه آن قدر میبینیم که بتوانیم صندلی خالی پیدا کنیم و نهایتاً چهرهی افراد را در تاریکی تشخیص میدهیم. وقتی دوباره وارد خیابان میشویم نخست تقریباً همه چیر در حد آزاردهندهیی پر نور به نظر میآید، ولی در کمتر از یک دقیقه همه چیز طبیعی به نظر میآید زیرا با نور شدید به سرعت انطباق مییابیم .
اسلاید 15 :
حس شنوایی:
شنوائی نیز در کنار بینائی، ابزار اصلی ما برای کسب اطلاعات دربارهٔ محیط است. برای اکثر آدمیان شنوائی ابزار اصلی ارتباط با دیگران و بهرهمندی از موسیقی است. شنوائی چیزی جز این نیست که تغییرات جزئی در فشار صوت، غشائی را در گوش داخلی به جلو و عقب حرکت دهد.
بحث ما دربارهٔ شنوائی تابع همان الگو خواهد بود که در بحث بینائی به کار گرفتیم. نخست ماهیت محرک فیزیکی را که شنوائی به آن حساس است بررسی میکنیم، سپس به توصیف دستگاه شنوائی با تأکید ویژه بر نحوهٔ نیروگردانی توسط گیرندههای مربوط میپردازیم و در پایان بازگو میکنیم که دستگاه شنوائی چگونه شدت و کیفیت صوت را رمزگردانی میکند.
اسلاید 16 :
امواج صوتی:
منشاء صوت، حرکت یا ارتعاش یک شیء است، مانند زمانیکه باد بهسرعت از لابهلای شاخههای درختها میگذرد. وقتی شیئی حرکت میکندمولکولهای هوای مقابل آن هم فشرده میشوند. این مولکولها به مولکولهای دیگر فشار میآورند و سپس بهجای اول خود باز میگردند. به این ترتیب، اگرچه هر مولکول هوا حرکت چندانی نمیکند، موجی از تغییرات فشار (موج صوتی) در هوا، به حرکت درمیآید. این موج شبیه موجی است که در نتیجهٔ پرتاب سنگی به درون برکه، بر سطح آب ایجاد میشود.
اسلاید 17 :
موج صوتی را میتوان با نمودار مقدار فشار هوا به صورت تابعی از زمان نشان داد. این نمودار، موج سینوسی را نشان میدهد وجه تسمیهٔ این موج، همانندی آن با شکل تابع موج سینوسی در ریاضیات است. صوتهائی که موج سینوسی دارند صوتهای خالص نامیده میشوند.
صوتهای خالص، در تحلیل شنوائی مهم هستند، زیرا صوتهای پیچیدهتر را میتوان به صوتهای خالص یعنی به چند موج سینوسی متفاوت تجزیه کرد.
صوتهای خالص از چند لحاظ تفاوتهائی با هم دارند، همان تفاوتهائی که تنوع تجربهٔ ما را از صوتها تعیین میکنند. یکی از این تفاوتها مربوط به بسامد صوت است.
بسامد هر صوت عبارت است از تعداد چرخهٔ آن در ثانیه (که هرتز نامیده میشود). این بسامد نمایندهٔ سرعت حرکت مولکولهای هوا به جلو و عقب است. بسامد، پایهٔ ادراک زیر و بمی است و از بارزترین کیفیات صوت محسوب میشود.
اسلاید 18 :
وجه ديگر صوت خالص، دامنه یا شدت آن است یعنی تفاوت فشار بر حسب زمان و مبنای احساس بلندی یا شدت صوت است.
شدت صوت معمولاً بر حسب دسیبل بیان میشود. افزایش 10 دسبیل، شدت صوت را ده برابر، افزایش 20 دسیبل شدت آن را صد برابر، و افزایش 30 دسیبل هزار برابر، میکند و بقیه بر همین قیاس. به طور مثال، شدت صوت در نجوای آهسته در کتابخانهای آرام تقریباً 30 دسیبل، در رستورانی پر سر و صدا تقریباً 70 دسیبل، در کنسرت موسیقی راک نزدیک 120 دسیبل، و در مورد هواپیمای جت در حال بلند شدن از زمین احتمالاً بیش از 140 دسیبل است. اگر گوش به طور مداوم در معرض صوت 100 دسیبلی یا بیشتر باشد امکان دارد شنوایی از دست برود.
اسلاید 19 :
آخرین خصوصیت صوت، طنین آن است یعنی تجربه آدمی از پیچیدگی صوت.
در واقع، هیچ یک از صوتهایی که هر روزه می شنویم صوت خالصی که از آن بحث کردیم نیست (به استثنای مواردی مانند صدای برخی ابزارهای موسیقی الکترونیک). صدای آلات موسیقی آکوستیک، خودروها، صدای انسان، صدای حیوانات، آبشارها همگی دارای الگوی پیچیدهتر فشار صوتی هستند.
اسلاید 20 :
دستگاه شنوایی :
دستگاه شنوائی شامل گوش، بخشهائی از مغز، و گذرگاههای عصبی ارتباطی است. ما عمدتاً دربارهٔ گوش به بحث خواهیم پرداخت، و البته منظور از گوش تنها زائدههای کنار سر نیست، بلکه تمامی عضو شنوائی است که بخش اعظم آن درون جمجمه جای دارد.
همانند چشم ، گوش نیز شامل دو دستگاه است : اولی صوت را تشدید کرده به گیرنده ها منتقل می کند ، و آنگاه دستگاه دوم دست به کار می شود و صوت را به تکانه های عصبی تبدیل می کند .دستگاه فرستنده شامل گوش بیرونی و گوش میانی است . گوش بیرونی از قسمت خارجی گوش (لاله های گوش ) و مجرای شنوایی تشکیل می شود . و گوش میانی شامل پرده ی گوش و زنجیره یی از سه استخوان به نامهای چکشی ، سندانی و رکابی است . دستگاه تبدیل نیرو در بخشی از گوش درونی که حلزون گوش نامیده می شود جای دارد و حلزون گوش ،حاوی گیرنده های صوت است .